بحث:روح: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ']]{{متن قرآن' به ']]: {{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - 'عالم ملکوت' به 'عالم ملکوت') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
#روح [[انسان]]: {{متن قرآن| وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref>سوره اسراء، آیه ۸۵</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ }}<ref>سوره سجده، آیه ۹</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref> سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>. | #روح [[انسان]]: {{متن قرآن| وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref>سوره اسراء، آیه ۸۵</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ }}<ref>سوره سجده، آیه ۹</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref> سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>. | ||
*نخستین نکته درباره [[روح انسانی]] این است که [[حقیقت]] آن بر ما پوشیده است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] فرموده است که [[دانش]] [[آدمی]] از روح بسی اندک است: {{متن قرآن| وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref>سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref>. [[نقص]] [[دانش]] بشری و تفاوت بنیادی روح و جسم و مأنوس بودن [[انسان]] با [[جهان]] ماده، موجب شده است که راه یافتن به [[حقیقت]] روح برای او ناممکن نماید. روح، حقیقتی ماورای طبیعی است و فعالیت او با فعالیت موجودات مادی متفاوت است؛ هر چند همواره با [[جهان]] ماده در ارتباط است<ref>تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۵۲.</ref>. | *نخستین نکته درباره [[روح انسانی]] این است که [[حقیقت]] آن بر ما پوشیده است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] فرموده است که [[دانش]] [[آدمی]] از روح بسی اندک است: {{متن قرآن| وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref>سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref>. [[نقص]] [[دانش]] بشری و تفاوت بنیادی روح و جسم و مأنوس بودن [[انسان]] با [[جهان]] ماده، موجب شده است که راه یافتن به [[حقیقت]] روح برای او ناممکن نماید. روح، حقیقتی ماورای طبیعی است و فعالیت او با فعالیت موجودات مادی متفاوت است؛ هر چند همواره با [[جهان]] ماده در ارتباط است<ref>تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۵۲.</ref>. | ||
*در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز آمده است که روح از | *در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز آمده است که روح از [[عالم ملکوت]] است<ref>بحارالانوار، ۵۸/ ۴۲.</ref> و از این رو، میتواند به [[مرتبت]] [[برتر]] از [[فرشتگان]] دست یابد<ref>نور الثقلین، ۳/ ص ۲۱۵ و ۲۱۶.</ref>. ارتباط روح با [[بدن]]، به گونه [[حاکمیت]] و [[تصرف]] است. [[خداوند]] جسم [[آدمی]] را از [[گِل]] آفرید{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ}}<ref> سوره مؤمنون، آیه ۱۲.</ref> و سپس از روح خویش در آن دمید. روحی که با نفخه ربوبی{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref> سوره ص، آیه ۷۲</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ}}<ref> سوره سجده، آیه ۹.</ref> در [[بدن]] [[آدمی]] دمیده شد، [[شایسته]] آن است که معیار [[انسانیت]] [[انسان]] شود و [[بدن]] را در تأثیر خویش گیرد و خودِ [[راستین]] و [[شخصیت حقیقی]] [[آدمی]] را برسازَد. | ||
*در [[روایات شیعه]] آمده است که روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام [[بدن]] پوشانیده شده است<ref>بحارالانوار، ۵۸/ ۳۴.</ref>. روح با [[بدن]] نمیآمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه [[بدن]] را در میان میگیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ [[بدن]]، روح همچنان زنده میماند و زیست میکند. علمای [[اسلام]] برآناند که روح در مقایسه با [[بدن]] اصالت دارد و [[بدن]] در [[مرتبت]] نازل او جای دارد<ref>المیزان، ۱۳/ ۱۳۰.</ref><ref>بحارالانوار، ۵۸/ ۴۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۷۳.</ref>. | *در [[روایات شیعه]] آمده است که روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام [[بدن]] پوشانیده شده است<ref>بحارالانوار، ۵۸/ ۳۴.</ref>. روح با [[بدن]] نمیآمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه [[بدن]] را در میان میگیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ [[بدن]]، روح همچنان زنده میماند و زیست میکند. علمای [[اسلام]] برآناند که روح در مقایسه با [[بدن]] اصالت دارد و [[بدن]] در [[مرتبت]] نازل او جای دارد<ref>المیزان، ۱۳/ ۱۳۰.</ref><ref>بحارالانوار، ۵۸/ ۴۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۷۳.</ref>. | ||
*برای [[اثبات وجود]] و اصالت روح گفتهاند، همه اجزای مادی [[بدن]] همواره در حال تغییر و جایگزینیاند. سلولهای [[بدن]] میمیرند و سلولهایی دیگر بر جای آنها مینشینند؛ اما خود [[انسان]] همان است و دگرگون نمیشود. این نشان میدهد که [[انسان]] جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمیپذیرد و [[مرگ]] ندارد و [[عامل وحدت]] شخصیت او است و این همان روح است<ref>تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۶۳ و ۲۶۴.</ref>. | *برای [[اثبات وجود]] و اصالت روح گفتهاند، همه اجزای مادی [[بدن]] همواره در حال تغییر و جایگزینیاند. سلولهای [[بدن]] میمیرند و سلولهایی دیگر بر جای آنها مینشینند؛ اما خود [[انسان]] همان است و دگرگون نمیشود. این نشان میدهد که [[انسان]] جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمیپذیرد و [[مرگ]] ندارد و [[عامل وحدت]] شخصیت او است و این همان روح است<ref>تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۶۳ و ۲۶۴.</ref>. |
نسخهٔ ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۶
نویسنده: آقای پورانزاب
روح به معنای جان و روان، آنچه حیات انسان بستگی به آن دارد و مبدأ و مایه زندگی است. به موجوداتی که روح داشته باشند "جاندار" گفته میشود. روح، حقیقت وجود آدمی است و در دورانی که انسان به صورت جنین در رحم مادر است به پیکر او دمیده میشود و هنگام مرگ، از بدن جدا میشود. موجودی ناشناخته و از اسرار آفرینش است و انسان قدرت درک حقیقت آن را ندارد و به جهان مربوط به جانها "عالم ارواح" گفته میشود. اگر جسم هم بپوسد و متلاشی شود، روح باقی است و در قیامت دوباره به جسم برمیگردد. خداوند در قرآن، علاوه بر روح و جان که آن را از "امرِ خدا" دانسته و گاهی هم از آن با تعبیر "نفس" یاد کرده، از فرشتهای بزرگ به نام روح یا روح الأمین یا روح القدس نام برده است که وحی قرآن را بر پیامبر(ص) فرمود میآورد و در شب قدر هم همراه فرشتگان دیگر نازل میشود: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ﴾ [۱]. نیز از حضرت عیسی هم به نام "روح خدا" یاد شده است: ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾[۲][۳].
مقدمه
- روح انسانی، امری است لطیف که علم و ادراک انسان مستند بدو است. روح را مبدأ حیات دانستهاند و آدمی به وسیله آن احساس میکند و حرکت ارادی دارد. فهمیدن، تصور کردن، تصمیم گرفتن، عشق ورزیدن، تنفر داشتن و از این قبیل، همه به روح مربوطاند[۴][۵].
معانی روح در قرآن
- روح مقدسی که پیامبران (ع) را برای ادای وظیفه الهیشان یاری میکند﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴾[۶].
- نیرویی معنوی و الهی که مؤمنان را پشتیبانی میکند﴿ لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۷].
- فرشته وحی که "امین" نیز خوانده میشود﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ﴾[۸].
- فرشته بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴾[۹]؛ ﴿ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا لّا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴾[۱۰].
- قرآن و وحی: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾[۱۱].
- روح انسان: ﴿ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۲]؛ ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ ﴾[۱۳]؛ ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۱۴].
- نخستین نکته درباره روح انسانی این است که حقیقت آن بر ما پوشیده است. خداوند در قرآن کریم فرموده است که دانش آدمی از روح بسی اندک است: ﴿ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۵]. نقص دانش بشری و تفاوت بنیادی روح و جسم و مأنوس بودن انسان با جهان ماده، موجب شده است که راه یافتن به حقیقت روح برای او ناممکن نماید. روح، حقیقتی ماورای طبیعی است و فعالیت او با فعالیت موجودات مادی متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان ماده در ارتباط است[۱۶].
- در روایات بزرگان معصوم (ع) نیز آمده است که روح از عالم ملکوت است[۱۷] و از این رو، میتواند به مرتبت برتر از فرشتگان دست یابد[۱۸]. ارتباط روح با بدن، به گونه حاکمیت و تصرف است. خداوند جسم آدمی را از گِل آفرید﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ﴾[۱۹] و سپس از روح خویش در آن دمید. روحی که با نفخه ربوبی﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾[۲۰]؛ ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ﴾[۲۱] در بدن آدمی دمیده شد، شایسته آن است که معیار انسانیت انسان شود و بدن را در تأثیر خویش گیرد و خودِ راستین و شخصیت حقیقی آدمی را برسازَد.
- در روایات شیعه آمده است که روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام بدن پوشانیده شده است[۲۲]. روح با بدن نمیآمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه بدن را در میان میگیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ بدن، روح همچنان زنده میماند و زیست میکند. علمای اسلام برآناند که روح در مقایسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جای دارد[۲۳][۲۴][۲۵].
- برای اثبات وجود و اصالت روح گفتهاند، همه اجزای مادی بدن همواره در حال تغییر و جایگزینیاند. سلولهای بدن میمیرند و سلولهایی دیگر بر جای آنها مینشینند؛ اما خود انسان همان است و دگرگون نمیشود. این نشان میدهد که انسان جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمیپذیرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصیت او است و این همان روح است[۲۶].
- بنابر آموزههای اسلامی، روح انسان جاودانه است و نابودی نمیپذیرد و از این رو، با مرگ انسان، چیزی از روح او کم نمیشود[۲۷]. قرآن کریم نیز زندگی پس از مرگ را قطعی شمرده است: ﴿ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ﴾[۲۸]؛ ﴿وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[۲۹] و از سویی دیگر، جسم آدمی پس از مرگ میپوسد و از میان میرود. این نشان میدهد که چیزی جز بدن، زنده میماند﴿أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۳۰]؛ ﴿قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴾[۳۱].
- بدون اثبات بقای روح، وحدت و یگانگی انسان دنیوی و اخروی اثباتناپذیر است و معاد نیز- که از اصول دین است- معنا نمییابد[۳۲]. علمای اسلام معتقدند که چون روح مجرد و منزه از ماده است، جاودان و ماندگار میماند. از دلایل تجرد روح، پدیده رؤیا است که گاه آدمی را از آینده خبر میدهد﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۳۳]. اگر دستگاه ادراکی انسان تنها از ماده باشد، نخواهد توانست از آنچه هنوز در جهان پیش نیامده است، آگاه گردد؛ زیرا ماده محصورِ زمان و مکان است[۳۴][۳۵].
پانویس
- ↑ فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند؛ سوره قدر، آیه ۴.
- ↑ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۰۶.
- ↑ المیزان، ۱۰/ ۱۱۸؛ تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۵۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
- ↑ سوره قدر، آیه ۴
- ↑ سوره نبأ، آیه۳۸.
- ↑ سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۸۵
- ↑ سوره سجده، آیه ۹
- ↑ سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۵۲.
- ↑ بحارالانوار، ۵۸/ ۴۲.
- ↑ نور الثقلین، ۳/ ص ۲۱۵ و ۲۱۶.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه ۱۲.
- ↑ سوره ص، آیه ۷۲
- ↑ سوره سجده، آیه ۹.
- ↑ بحارالانوار، ۵۸/ ۳۴.
- ↑ المیزان، ۱۳/ ۱۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ۵۸/ ۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ۱۲/ ۲۶۳ و ۲۶۴.
- ↑ المبدأ و المعاد، ۳۱۳؛ المیزان، ۱/ ۳۵۲- ۳۵۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۵۴
- ↑ سوره سجده، آیه ۱۰ و ۱۱.
- ↑ سوره احقاف، آیه ۱۴
- ↑ سوره زمر، آیه ۷۲.
- ↑ المیزان، ۱۳/ ۲۰۹ و ۲۱۰.
- ↑ سوره صافات، آیه ۱۰۲.
- ↑ المبدأ والمعاد، ۳۱۹؛ المیزان، ۱۷/ ۲۶۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۷۴.