همکاری با حاکم جائر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۲: خط ۱۲:


چنان‌که از عبارات صاحب جواهر برداشت می‌شود، ایشان صرف انجام مباحات را در [[خدمت]] [[سلاطین]] غیرشیعه، بدون قصد و [[حب]] بقای آنها [[مکروه]] دانسته است، اما کمک به [[سلاطین]] [[شیعه]] در بخش مباحات از دیدگاه صاحب جواهر نه تنها جایز است، بلکه [[حب]] بقای آنها نیز [[حرام]] نیست و او بقای این [[سلاطین]] را موجب [[قوت]] و [[عزت]] [[جامعه]] [[شیعه]] دانسته است: “اما [[سلاطین]] [[اهل حق]]، ظاهراً کمک به آنها در مباحات [[مکروه]] نیست...، بلکه بعید نیست که [[حب]] بقای آنها [[حرام]] نباشد. اگر به قصد صحیح بوده باشد که [[قدرت]] کلمه [[اهل حق]] و [[عزت]] آنها از جمله آن قصد صحیح است”<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۳، ص۴۷-۴۸.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۸.</ref>.۱۳۶
چنان‌که از عبارات صاحب جواهر برداشت می‌شود، ایشان صرف انجام مباحات را در [[خدمت]] [[سلاطین]] غیرشیعه، بدون قصد و [[حب]] بقای آنها [[مکروه]] دانسته است، اما کمک به [[سلاطین]] [[شیعه]] در بخش مباحات از دیدگاه صاحب جواهر نه تنها جایز است، بلکه [[حب]] بقای آنها نیز [[حرام]] نیست و او بقای این [[سلاطین]] را موجب [[قوت]] و [[عزت]] [[جامعه]] [[شیعه]] دانسته است: “اما [[سلاطین]] [[اهل حق]]، ظاهراً کمک به آنها در مباحات [[مکروه]] نیست...، بلکه بعید نیست که [[حب]] بقای آنها [[حرام]] نباشد. اگر به قصد صحیح بوده باشد که [[قدرت]] کلمه [[اهل حق]] و [[عزت]] آنها از جمله آن قصد صحیح است”<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۳، ص۴۷-۴۸.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۸.</ref>.۱۳۶
==[[ادله]] [[حرمت]] [[یاری‌رسانی]] به [[حاکم جائر]] و [[همکاری]] با او==
بسیاری از [[فقها]] چهار [[دلیل]] برای [[حرمت]] کمک به [[ظالمان]] مطرح کرده‌اند. [[عقل]]، [[آیات]]، [[روایات]] و [[اجماع]]، چهار دلیلی است که [[فقهای شیعه]] درباره [[حرمت]] کمک به [[ظالمان]] به آنها استناد جسته‌اند. در این مبحث، هریک از [[ادله]] یادشده را بررسی خواهیم کرد.
===[[آیات]]===
برخی [[فقها]] برای [[اثبات]] [[حرمت]] [[همکاری]] با [[حاکم جائر]] و [[یاری‌رسانی]] به او از دو [[آیه]] [[شریف]] بهره جسته‌اند<ref>ر.ک: احمد بن محمد مهدی النراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، تحقیق موسسة آل البیت{{عم}} لاحیاء التراث، ج۳، ص۱۵۳.</ref>. نخست [[آیه]] [[نورانی]] {{متن قرآن|وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref> که [[استنباط]] کرده‌اند چون [[همکاری]] با [[ظالمان]] در جهت ظلمشان از مصادیق بارز اعانت بر [[اثم]] و [[عدوان]] است، بنابراین [[حرام]] خواهد بود.
همچنین در [[اثبات]] این مسئله به [[آیه]] [[نورانی]] {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> [[تمسک]] جسته‌اند. “رکون” به معنای میل اندک است. در اینجا مناسب است روایتی که در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[شریف]] وارد شده و [[رکون]] را توضیح داده است [[نقل]] کنیم: [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: “معنای [[رکون]] به [[ظالم]] آن است که مردی نزد [[سلطان جائر]] بیاید و همین اندازه [[دوست]] بدارد که او زنده باشد و دستانش را در جیب خود کرده، یا از کیسه‌ای که دارد مبلغی به این مرد بپردازد. این مقدار [[حب]] بقا، [[رکون]] به [[ظالم]] است”<ref>شیخ مرتضی انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱۵.</ref>. هنگامی که داشتن [[تمایل]] ناچیز به [[ظالمان]] [[نهی]] شده است، کمک به آنها به مفهوم و طریق [[اولویت]] که مستفاد از [[عقل]] است، [[حرام]] و [[ممنوع]] خواهد بود<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۴۱.</ref>.
===[[روایات]]===
[[روایات]] بسیاری درباره [[حرمت]] کمک به [[ظالمان]] وارد شده که نه تنها [[حرمت]]، بلکه کبیره بودن [[همکاری]] با [[حکام جور]] از آنها برداشت می‌شود. این [[روایات]] به دو دسته [[عام و خاص]] تقسیم می‌گردد.
'''دسته نخست: [[روایات]] عام'''
دسته‌ای از [[روایات]]، [[ظلم]] به دیگران را در هر قالب و شکلی، خواه [[ظلم]] شخصی باشد یا [[ظلم]] در قالب [[پذیرش ولایت]] [[جائر]]، مذموم و [[ممنوع]] شمرده است. طبیعی است فردی که با [[حکومت جائر]] [[همکاری]] کند، در [[ظلم]] به دیگران [[مشارکت]] کرده و [[نکوهش]] شده است. [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ به کسی که گفت: دوست دارم [[روز قیامت]] در [[روشنایی]] [[محشور]] شوم، فرمود: “به احدی [[ظلم]] نکن؛ [[روز قیامت]] در [[نور]] [[محشور]] می‌شوی”<ref>{{متن حدیث|أحب أن أحشر یوم القیامة فی النور؛ قال: لا تظلم أحدا، تحشر یوم القیامة فی النور}} (محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۱۰، ص۵۲۵).</ref>. در [[روایت]] دیگری [[پیامبر]]{{صل}} نتیجه [[ظلم]] را [[ظلمت]] در [[روز واپسین]] دانسته است: “از [[ظلم]] برحذر باشید؛ زیرا [[ظلم]] نزد [[خداوند]] همان [[تاریکی]] در [[روز قیامت]] است”<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ الظُّلُمَاتُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۲، ص۳۰۹).</ref>. در [[روایت]] دیگری آمده است که [[خداوند]] می‌فرماید: “خشم من بر فردی که به کسی [[ظلم]] روا دارد که [[یاوری]] جز من نداشته باشد، بسیار شدید خواهد بود”<ref>{{متن حدیث|يَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي}} (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۰۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۵۰).</ref>. در روایتی دیگر، [[خداوند]] [[مجازات]] [[سختی]] را برای کمک به [[ظالم]] [[وعده]] می‌دهد و می‌فرماید: “کسی که ظالمی را بر ستمی [[هدایت]] کند در [[آتش جهنم]] هم‌نشین [[هامان]] خواهد بود”<ref>{{متن حدیث|مَنْ دَلَّ جَائِراً عَلَى جَوْرٍ كَانَ قَرِينَ هَامَانَ فِي جَهَنَّمَ}} (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۴۲۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۲۹۳).</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز مهم‌ترین [[دلیل]] [[پذیرش]] [[خلافت]] را از بین بردن [[ظالمان]] و کمک به [[مظلومان]] و برپا داشتن [[حق]] معرفی می‌فرماید: “سوگند به خدایی که دانه را شکافت و [[روح]] را آفرید، اگر گروهی برای [[یاری]] من آماده نبودند و [[حجت]] خداوندی با وجود [[یاوران]] بر من تمام نمی‌شد و [[پیمان الهی]] با دانایان درباره عدم [[تحمل]] [[پرخوری]] [[ستمکاران]] و [[گرسنگی]] [[ستم‌دیدگان]] نبود، مهار این [[زمامداری]] را به دوشش می‌انداختم”<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}} (امام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، نهج‌البلاغه، ص۴۹؛ سیدعلی بن موسی بن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۲۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، تصحیح و شرح: لجنة من اساتذة النجف، ص۲۰۵).</ref>. [[حضرت]] برای بازداشتن [[خلفا]] از [[ظلم و جور]] و [[ترساندن]] آنان از [[سرنوشت]] بد [[حاکمان]] [[جائر]]، در [[نصیحت]] به [[عثمان]] می‌فرماید:
و من از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: [[روز قیامت]] پیشوای [[ستمکار]] آورده می‌شود، در حالی که نه [[یار]] و [[یاوری]] دارد و نه کسی که از طرف او پوزش بطلبد. این [[ستمکار]] در [[آتش دوزخ]] انداخته می‌شود. او در آنجا مانند آسیاب دور خود می‌گردد. سپس او را به ته [[دوزخ]] می‌بندند و من تو را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم که کوشش کن پیشوای مقتول این [[امت]] نباشی<ref>{{متن حدیث|إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَلَّا تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ}} (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۱، ص۴۸۸؛ امام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، نهج‌البلاغه، ص۲۳۴).</ref>.
همچنین در بیانی جذاب و رسا می‌فرماید:
[[سوگند]] به [[خدا]]، اگر با بی‌خوابی شبانگاهی روی خارهای شکنجه‌زای سعدان تا بامداد بیدار بمانم و در زنجیرهایی که مرا در خود بفشارد روی خاک‌ها کشیده شوم، برای من محبوب‌تر از آن است که در آغاز [[ابدیت]] با [[خدا]] و رسولش [[دیدار]] کنم؛ در حالی که به بعضی از بندگانش ستمی کرده باشم و یا چیزی از متاع [[دنیا]] را [[غصب]] کنم، و چگونه به سود موجودیت طبیعی‌ام به کسی [[ظلم]] کنم؛ در صورتی که به سرعت رو به پوسیدگی می‌رود و زمانی بس طولانی در زیر خاک‌های تیره می‌ماند<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا}} (امام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، نهج‌البلاغه، ص۳۴۶؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۱۶۳).</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در نامه‌ای که به [[مالک اشتر]] [[فرماندار مصر]] می‌نویسد، او را از پیامدهای بسیار بد [[ظلم]] [[آگاه]] می‌سازد و می‌فرماید:
و کسی که بر [[بندگان خدا]] [[ستم]] کند، [[خدا]] را به [[دشمنی]] خویش برانگیخته است، نه [[بندگان]] را، و [[خدا]] با هرکه [[دشمن]] شد دلیلش را تباه می‌گرداند، و او با [[خدا]] در حال [[جنگ]] است، تا اینکه [[دست]] از [[ستمکاری]] بکشد و [[توبه]] کند. [ای مالک!] این را بدان که برای از بین بردن [[نعمت]] [[خدا]] و [[تعجیل]] در نقمت او هیچ چیز بدتر از [[پایداری]] بر [[ستمکاری]] نیست. این خداست که در کمین [[ستمکاران]] نشسته، و به دقت ناله و [[زاری]] [[مستمندان]] را گوش می‌دهد<ref>{{متن حدیث|وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ وَ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةٍ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَسْمَعُ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِمِرْصَادٍ }} (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۳، ص۵۹۹؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۲۸).</ref>.
در خطبه‌ای دیگر، [[ظلم]] را به انواع مختلفی تقسیم می‌کند. سپس [[ظلم]] بر [[بندگان]] را بدترین نوع آن می‌داند می‌فرماید:
[[آگاه]] باشید! [[ظلم]] بر سه دسته است: ظلمی که بخشوده نشود، و ظلمی که رها نگردد و ظلمی که قابل [[بخشش]] است و مورد تعقیب قرار نگیرد. اما ظلمی که بخشوده نشود، [[شرک]] ورزیدن به خداست؛ زیرا [[خداوند]] فرموده است: “قطعاً [[خداوند]] [[شرک]] به او را [[عفو]] نخواهد کرد”، و اما ظلمی که قابل گذشت و [[مغفرت]] است، [[ظلم]] [[بنده]] درباره خویشتن است؛ در مورد ارتکاب بعضی از [[زشتی‌ها]]، و اما ظلمی که [[رهایی]] ندارد، ظلمی است که [[بندگان خدا]] به یکدیگر روا می‌دارند. [[قصاص]] و [[مجازات]] در این مورد سخت است؛ زیرا این [[قصاص]] زخمی نمودن با کارد و زدن با تازیانه نیست، بلکه آن [[مجازات]] چیزی است که امثال این امور در [[قیاس]] با آن ناچیز است<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ }} (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۵۵؛ ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۱، ص۵۴؛ ابوحامد عزالدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن ابی‌الحدید المدائنی، شرح نهج البلاغه، ج۱، تحقیق: محمد بن عبدالکریم النمری، ص۲۷۸۲).</ref>.
'''دسته دوم: [[روایات]] خاص'''
برخی از [[روایات]] به طور خاص [[همکاری]] در دستگاه [[جور]] را، هرچند به اندازه ناچیز، مذموم شمرده‌اند. در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
#در کتاب شیخ ورام بن ابی‌فراس (مجموعة ورام) [[نقل]] شده که [[امام]]{{ع}} فرمود: “کسی که برای کمک به ظالمی با وی [[راه]] برود، در حالی که می‌داند او [[ظالم]] است، از [[دین اسلام]] خارج شده است”<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ}} (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۲).</ref>.
#در [[روایت]] دیگری [[امام]]{{ع}} می‌فرماید: وقتی [[روز قیامت]] می‌شود، منادی ندا می‌دهد: کجایند [[ستمگران]]؟ کجایند اعوان و [[انصار]] [[ظلمه]]؟ کجایند کسانی که در [[دنیا]] شبیه [[ظلمه]] بودند؟ حتی کسی که قلمی برای آنان تراشیده باشد یا لیقه (ابریشم یا پشمی که در دوات قرار می‌دهند تا مرکب نریزد) در دوات و مرکب آنها گذاشته باشد؟ آن‌گاه همه این افراد در یک [[تابوت]] آهنی جمع می‌شوند و همه با هم به [[جهنم]] پرتاب می‌گردند<ref>{{متن حدیث|إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيَجْتَمِعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ‌}} (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۰؛ میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۴).</ref>.
# [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: هرکس تازیانه‌ای را نزد [[سلطان]] جائری نگه دارد (کنایه از آنکه تازیانه‌ای برای [[سلطان جائر]] آماده کند)، [[خداوند]] آن تازیانه را به صورت ماری در می‌آورد که طول آن هفتاد ذراع باشد، و آن را [[روز قیامت]] در میان [[آتش جهنم]] بر چنین [[فرد]] کمک‌کار [[ظالم]] مسلط می‌کند و در [[آتش جهنم]] [[ابدی]] خواهد ماند<ref>{{متن حدیث|مَنْ عَلَّقَ سَوْطاً بَيْنَ يَدَيْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ جَعَلَهَا اللَّهُ حَيَّةً طُولُهَا سَبْعُونَ أَلْفَ ذِرَاعٍ فَيُسَلِّطُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا مُخَلَّداً}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷؛ همو، الامالی، ص۴۳۱؛ ج۷۲، ص۳۶۹).</ref>.
#در [[روایت]] [[امام صادق]] به [[نقل]] از [[یونس بن یعقوب]] چنین آمده است: “ستمگران را حتی در ساختن [[مسجد]] [[یاری]] نکن”<ref>{{متن حدیث|لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ}} (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۲۶؛ محمد بن حسن حر عاملی وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۰).</ref>. با آن‌که ساختن [[مسجد]] [[ارزش]] و [[ثواب]] بسیار دارد، [[مسجد]] ساختن [[حاکم جائر]] [[حکم]] [[مسجد ضرار]] را دارد که بر پایه [[تقوا]] بنا نهاده نشده است.
#در [[روایت]] دیگری آمده است: “دوست ندارم گرهی برای آنان بزنم، یا دهان مشک آنان را ببندم، حال آنکه مابین لابتین ([[سرزمین]] بزرگی مابین [[مدینه]]) برای من باشد. حتی حاضر نیستم قلمی را برای آنان بتراشم؛ زیرا [[اعوان ظلمه]] در [[روز قیامت]] در خیمه‌ای از [[آتش]] خواهند بود تا زمانی که [[خداوند]] از حساب [[مردم]] فارغ شود”<ref>{{متن حدیث|مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً أَوْ وَكَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا لَا وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَادِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۷؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۱).</ref>.
# [[امام صادق]]{{ع}} در [[روایت]] کاهلی فرموده‌اند: “هر کس نام خود را در [[دیوان]] و دفتر [[بنی‌عباس]] [[ثبت]] و ضبط کند، [[خداوند]] [[روز قیامت]] او را به صورت خوک [[محشور]] می‌نماید (واژۀ سابع که در عبارت [[عربی]] آمده، مقلوب [[عباس]] یعنی خلفای [[بنی‌عباس]] است که [[امام]] از روی [[تقیه]] این‌گونه فرموده‌اند)” <ref>{{متن حدیث|مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ وُلْدِ سَابِعٍ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِنْزِيراً}} (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۶۱).</ref>.
# [[امام صادق]]{{ع}} همچنین فرموده‌اند: “هیچ بنده‌ای به [[سلطان جائر]] نزدیک نشد، مگر آن‌که از [[خداوند]] دور شد”<ref>{{متن حدیث|‌مَا اقْتَرَبَ عَبْدٌ مِنْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ اللَّهِ}} (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۶۰؛ حسن بن ابی‌الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۴۰۸).</ref>.
# [[بیهقی]] در [[سنن]] خود از [[کعب بن عجره]] [[نقل]] کرده که [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمودند: “به زودی پس از من امرایی خواهند آمد. پس هرکس بر آنان وارد شود و آنان را [[تصدیق]] نماید و بر [[ستم]] [[یاری]] کند، نه او از من است و نه من از او، و بر [[حوض کوثر]] وارد نخواهد شد”<ref>{{متن حدیث|سیکون بعدی امراء فمن دخل علیهم فصدقهم وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ لَنْ يَرِدَ عَلَيَ الْحَوْضَ‌}} (حسن بن ابی‌الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۷۰؛ میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۷).</ref>.
# [[محمد بن یعقوب کلینی]] به [[سند]] خود از [[ابوحمزه]] از [[علی بن الحسین]] [[زین‌العابدین]] [[روایت]] کرده که فرمودند: “از [[مصاحبت]] [[معصیت‌کاران]] و [[یاری]] [[ستمگران]] بپرهیزید”<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِينَ‌}} (رضی‌الدین علی بن یوسف حلی، العدد القویة، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۷۷).</ref>.
# [[طلحة بن زید]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند: “کسی که [[ستم]] کند و کسی که او را [[یاری]] نماید، و کسی که از آن [[راضی]] باشد، هر سه با هم شریک‌اند”<ref>{{متن حدیث|الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ}} (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۳۴۸؛ محمد بن علی‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۰۷).</ref>.
با وجود این دسته از [[روایات]] که [[همکاری]] با [[حاکم جائر]] را به طور مطلق [[ممنوع]] می‌داند، درباره [[همکاری]] با [[حکام جائر]] در حوزه مباحات سه قول وجود دارد که مشهور آن را به طور مطلق جایز دانسته‌اند. عده‌ای آن را به طور مطلق [[تحریم]] کرده‌اند؛ و مرحوم [[شیخ انصاری]] میان [[همکاری]]، به اندازه‌ای که از مصادیق و در زمره [[اعوان ظلمه]] به شمار آید و صرف [[همکاری]] جزئی، تفصیل قایل شده است<ref>ر.ک: شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۴۲.</ref>.
===[[عقل]]===
همان‌گونه که [[عقل]] به طور مستقل بر [[قبیح]] بودن [[ظلم]] به دیگران دلالت دارد، همچنین به طور مستقل بر این مسئله نیز [[حکم]] می‌کند که کمک به [[ظالمان]] [[قبیح]] است. مناط هر دو [[حکم]]، وجود مفسده‌ای است که در پی دارند. فقهای بسیاری برای [[حرمت]] این مسئله [[دلیل عقل]] را آورده‌اند. [[مرحوم خویی]] در کتاب مصباح الفقاهه، یکی از [[دلایل]] مهم [[همکاری]] نکردن با [[سلطان جائر]] را [[دلیل عقلی]] و عقلا بر این مسئله خوانده است<ref>{{عربی|مما استقل به العقل و قامت علیه ضرورة العقلاء}} (ر.ک: ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهه، تحقیق محمدعلی التوحیدی التبریزی، ج۱، ص۲۹۲ و ۶۵۵).</ref>. مرحوم [[بحرانی]] نیز در حدائق الناظره کمک به [[ظالمان]] را به [[دلیل]] [[ظلم]] بودن ماهیت آن عقلاً [[حرام]] دانسته است<ref>{{عربی|و اما معونة الظالمین بما کان ظلما و محرما فیدل علی تحریمه: العقل و النقل، کتابا و سنة}} (ر.ک: یوسف بن احمد بن ابراهیم بحرانی، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج۱۸، ص۱۲۱).</ref>. مرحوم [[سیدمحمد مجاهد]] نیز به [[نقل]] از [[مقدس اردبیلی]] در مجمع الفائده [[دلیل عقلی]] را برای [[حرمت]] کمک به [[ظالمان]] [[نقل]] کرده است<ref>ر.ک: سیدمحمد مجاهد طباطبایی حائری، المناهل، ص۳۱۴.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۴۸.</ref>.
===[[اجماع]]===
[[مرحوم خویی]] در کتاب مصباح الفقاهه مدعی است که کمک به [[ظالمان]] جایز نیست و بر آن ادعای عدم خلاف میان تمامی [[مسلمانان]] کرده است<ref>{{عربی|أما معونة الظالمین فی ظلمهم، فالظاهر أنها غیر جائزة بلا خلاف بین المسلمین قاطبة بل بین عقلاء العالم، بل التزم جمع کثیر من الخاصة والعامة بحرمة الاعانة علی مطلق الحرام و حرمة مقدماته}} (ر.ک: ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهه، تحقیق محمد علی التوحیدی التبریزی، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵).</ref>. البته ایشان این [[اجماع]] را به [[آیات]] و [[روایات]] وارده در‌این‌باره مستند دانسته است. بنابراین این [[اجماع]] مدرکی به شمار می‌رود و [[ارزش]] و اعتباری نخواهد داشت<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۴۸.</ref>.
===برداشت [[صحابه]] و [[تابعین]] از [[مشارکت]] و [[همکاری]] در [[نظام جور]]===
[[حرام]] بودن [[همکاری]] با [[نظام جور]] در [[مکتب]] [[شیعه]] امری [[مسلم]] و قطعی به شمار می‌آمده است؛ به گونه‌ای که وقتی [[امام صادق]]{{ع}} از [[نیازمندی]] که کمک می‌خواست پرسید: “چرا در [[دستگاه حکومت]] کار نمی‌کنی؟” در پاسخ گفت: “مگر شما آن را بر ما [[حرام]] نکرده‌ای؟”<ref>ر.ک: میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۳۷.</ref> از پاسخ این [[نیازمند]] برداشت می‌شود که [[حرمت]] [[همکاری]] و فعالیت در دستگاه [[حکام جور]]، امری [[بدیهی]] و روشن به شمار می‌آمده است. [[پرسش]] [[امام صادق]]{{ع}} از این شخص را نیز نمی‌توان جواز [[همکاری]] دانست، بلکه معلوم می‌شود [[حضرت]] در پی [[آزمایش]] او بوده است. [[سکوت]] ایشان در برابر پاسخ مخاطب نیز نشان درست بودن این مدعاست. گاهی برخی از [[اصحاب ائمه]]{{عم}} برای [[پذیرش]] منصبی [[حکومتی]] از ایشان اجازه می‌خواستند و به آنان چنین اجازه‌ای داده می‌شد<ref>ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۴۳.</ref>. اجازه خواستن [[شیعیان]] از [[ائمه]]{{عم}} دراین‌باره بیانگر [[حرمت]] [[مسلم]] [[مشارکت]] در امور [[نظام جور]] است<ref>ر.ک: روح‌الله موسوی خمینی، مکاسب محرمه، ج۲، ص۱۰۹؛ به نقل از: عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج۲، ص۶۵-۷۶.</ref>. [[سلیمان]] [[جعفری]]، از [[یاران امام رضا]]{{ع}} می‌گوید: از [[امام]] پرسیدم: “نظرتان درباره [[مشارکت]] در [[حکومت جور]] چیست؟” پاسخ داد: “ای [[سلیمان]]! [[مشارکت]] در [[اعمال]] آنها و کمک کردن به ایشان و در پی درخواست‌های آنان رفتن، هم‌پایه [[کفر]] است”<ref>{{متن حدیث|يَا سُلَيْمَانُ الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ}} (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۹۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۶، ص۱۵).</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۴۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۸

حرمت همکاری با حاکم جائر

روایات بسیاری همکاری با ستمگران را منع کرده است. پیامبر(ص) قدم زدن و راه رفتن با ظالم را جرم دانسته است[۱]. در روایت دیگری به نقل از پیامبر(ص) آمده است: “کسی که به قصد کمک به ظالم حرکت کند؛ در حالی که می‌داند وی ظالم است، به تحقیق از اسلام خارج شده است”[۲]. در روایت دیگری، کمک به ستمگر برابر با بیزاری و برائت از ذمه خداوند و پیامبر(ص) شمرده شده است[۳]. روایات بسیاری نزدیک به این مضمون، در کتب روایی آمده است[۴]. امام سجاد(ع) از همراهی با گنهکاران و همکاری با ظالمان پرهیز داده‌اند: “از همراهی با گنهکاران و کمک به ظالمان برحذر باشید”[۵]. بنابر برخی روایات، چنین عملی برائت از دین شمرده شده است. پیامبر(ص) در این باره فرمودند: “کسی که بیعتی را بشکند، یا پرچم گمراهی را بلند کند، یا علمی را پنهان نماید، یا مالی را محصور کند، یا به ظالمی در ظلمش یاری رساند، درحالی که می‌داند او ظالم است، از اسلام دور شده است”[۶]. از دیدگاه شیعه، هر نوع همکاری با نظام ظلم و جور - هرچند بسیار کم - همچون گردآوری قلم و دوات حرام است و حکم عضویت در چنین نظامی را دارد. دلیل این مسئله آن است که در صورت نبودن چنین افرادی به منزله اعوان الظلمه، یا نظام ظلم مستقر نمی‌شد یا استمرار نمی‌یافت. پس استقرار و استمرار چنین نظام‌هایی، مرهون همکاران آنهاست. در روایات فراوانی این مسئله مذموم شمرده شده است. در روایتی، امام صادق(ع) همکاری با نظام جور را به مثابه خود ظلم دانسته است. ظالم و یاور وی در ظلم و نیز کسی که به ستم او رضا می‌دهد، هر سه در ظلم شریک‌اند[۷]. از نسبت دادن برخی از نصوص برداشت می‌شود که نه تنها همکاری در اعمال ستمگرانه با نظام جور حرام است، بلکه همکاری با حاکمان جائر - حتی در اعمالی که ظلم نیست - حرام و گناه کبیره است.

امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید: “کسی که اسم خود را در دیوان جباران از فرزندان فلانی ثبت کند، خداوند او را روز قیامت به حالت سرگردانی محشور می‌کند”[۸]. یا در روایت دیگری آمده که امام صادق(ع) به یونس بن یعقوب فرمود: “حتی در بنای مسجد نیز آنان را یار و یاور مباش”[۹]. در روایت دیگری امام صادق(ع) می‌فرماید: “من دوست ندارم گرهی برای آنان بزنم یا در مشک آب را محکم ببندم؛ در حالی که در مقابل این عمل، مدینه مال من باشد. نه، نه، من حاضر نیستم قلم او را در مرکب بزنم. همانا اعوان و یاران ظالمان در روز قیامت در خیمه‌ای از آتش هستند تا خدای تبارک و تعالی به حساب مردم رسیدگی کند”[۱۰]. در روایت دیگری پیامبر(ص) می‌فرماید: “روز رستاخیز ندایی بلند می‌شود که کجایند همکاران ستمگران و آنان که برایشان دواتی آماده کرده و یا کیسه‌ای بسته و یا قلمی مهیا نموده‌اند؟ همه را با ستمگران محشور کنید”[۱۱]. در روایت دیگری، کمک به سلاطین ستمگر، کفر دانسته شده است، و عامل آن در آتش جهنم فرو خواهد رفت. سلیمان جعفری می‌گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: “نظر شما درباره اعمال سلطان چیست؟” ایشان در پاسخ فرمود: “ای سلیمان! همراهی و همکاری و کوشش برای برطرف کردن نیازهای آنان مساوی با کفر است، و نگاه کردن به آنان [[[تقلید]] از آنان] عمداً، از گناهان کبیره‌ای است که مستحق آتش جهنم است”[۱۲]. به هر حال، روایات بسیاری در متون روایی شیعه وجود دارد که همکاری با دستگاه جور را جایز نمی‌داند؛ زیرا همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، همکاری با حکام جور موجب بقای آنان است و در نتیجه، زمینه سلطه هرچه بیشتر آنان را فراهم خواهد کرد[۱۳].

بررسی اقوال فقها

حرمت یاری‌رسانی به ظالمان و همکاری با ایشان، یکی از مباحث مهم در فقه سیاسی شیعه است. اغلب فقهای شیعه این کار را در کتاب مکاسب با عنوان “معونة الظالمین”، یکی از مکاسب محرمه شمرده‌اند. مرحوم شیخ انصاری این مبحث را در ردیف بیست‌و‌دومین حرام آورده است. از نظر شیخ انصاری، همه فقهای شیعه در این بحث، یعنی حرمت معونة الظالمین هم‌نظرند، و یاری‌رسانی به ظالمان را از جمله گناهان کبیره دانسته‌اند[۱۴]. در اینکه مراد از معونة الظالمین چیست، و آیا به معنای کسی است که تنها به خود ظلم می‌کند یا شامل ظلم‌کننده به غیر خود نیز می‌شود، و یا تنها مراد از آن حکام جائر است، میان فقها اختلاف‌نظر وجود دارد. اما ایروانی در حاشیه خود بر مکاسب از سخنان شیخ چنین برداشت کرده است که در این بحث تنها مورد اخیر مراد شیخ و دیگر فقهاست. بنابراین مقصود شیخ از این بحث، تنها همان موضوع بحث ما، یعنی کمک به حکام جائر است[۱۵]. گرچه فقهای شیعه درباره حرمت اصل همکاری هم‌نظرند، بر سر موارد و جزئیات آن اختلاف‌نظر دارند؛ برای مثال مرحوم صاحب جواهر دراین‌باره میان حاکم جائر شیعه و اهل سنت تفاوت و تفصیل قایل شده است[۱۶]. همچنین مرحوم شیخ انصاری درباره دایره شمول آن، که آیا تنها شامل محرمات می‌شود یا شغل‌های غیر محرم همچون خیاطی و بنایی را نیر در بر می‌گیرد، نظری خلاف مشهور دارد. ایشان همکاری با ظالمان و یاری رساندن به ایشان را در دو مورد حرام دانسته است: مورد اول کمک به ظالمان و همکاری با آنها در ظلم، که نظریه مشهور فقهای امامیه است؛ مورد دوم که خاص نظر ایشان و برخی فقهای دیگر است، همکاری و مشارکت در امور مباح ظالم است که اگر چه حرام نیست، شخص همکار، با انجام این امور از اعوان و عمال وی به شمار می‌آید؛ همچون خیاطی، معماری و...؛ اما کمک به سلطان ظالم در غیر این موارد، مانند ساخت مسجد یا کمک برای دریافت مزد یا حتی مجانی، به طوری که عنوان عمال، همکاری و انتساب به سلطان جائر نگیرد، حرام نیست[۱۷].

علامه مجلسی نیز در آثار مختلف خود، از جمله عین الحیات، حلیة المتقین و نیز بحارالانوار، جوانب مختلف این مسئله را بررسی کرده است. وی یکی از گناهان کبیره را “معونة الظالمین” دانسته[۱۸] و آن را در زمره محرمات برشمرده است. علامه نظریه مشهور را برگزیده و کمک به ظالمان را در موارد غیر ظالم حرام ندانسته است. وی ممنوعیت مطلق همکاری با حاکمان ظالم در روایات را حمل بر حاکمان ظالم مخالف کرده است: “اعانت ظالمان در ظلم حرام است و در غیر ظلم، مشهور آن است که حرام نیست، مانند عمارت کردن و طبخ کردن و سایر خدمات مباحه. در بعضی از اخبار منع از مطلق معاشرت و اعانت ایشان وارد شده است، و محتمل است که محمول بر مخالفان مذهب باشد”[۱۹]. شیخ مفید نیز کمک به ظالمان را، در مواردی که خداوند از آنها نهی کرده، حرام دانسته و گرفتن اجرت برای انجام آنها را ینز حرام شمرده است[۲۰]. بدین ترتیب، شیخ مفید نیز نظریه مشهور را برگزیده است. مرحوم صاحب جواهر نیز کمک به ظالمان را در موارد حرام به نقل از مقنعه و مراسم جایز ندانسته‌اند. ایشان معتقدند کمک به هر گنهکاری در امر گناهش جایز نیست و این قید را مختص ظالمان نمی‌دانند[۲۱]. مرحوم محقق نراقی نیز در کتاب مستند الشیعه بر این باور است که “معونة الظالمین فی ظلمهم بل فی مطلق الحرامحرام است و سه دسته دلیل برای آن اقامه کرده است. ایشان به دو آیه وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۲۲] و نیز آیه وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[۲۳] استناد کرده است. مرحوم نراقی در توضیح آیه نورانی دوم می‌نویسد: “اگر میل داشتن به آنها حرام باشد،‌کمک به آنها به طریق اولی حرام خواهد بود”[۲۴]. مرحوم محقق بحرانی نیز در کتاب حدائق الناظره ذیل بحث معونة الظالمین گفته که قول مشهور مقید به قید “مایحرم” است. بنابراین آن‌چه در اصل حرام نیست – مانند خیاطی و معماری – در بحث کمک به ظالمان اشکال ندارد. ایشان به نقل از کفایة، قید “بما یحرم” را می‌آورد، لکن به نظر محقق بحرانی نیز احتیاط، احتراز از کمک به ظالمان است؛ حتی در مواردی که حرام نیست، به دلیل وجود برخی روایات و آیات عامی که بر ممنوعیت مطلق اعانت بر ظالمین دلالت دارد[۲۵]. البته محقق بحرانی در جای دیگر، همچون قول مشهور قید “بما یحرم” را آورده است[۲۶]. مرحوم محقق اردبیلی نیز در مجمع الفائده به این مسئله پرداخته و قید “بما یحرم” را آورده است. ایشان کمک به ظالمان را در حوزه مباحات جایز دانسته، اما به کراهت قایل شده است. آن مرحوم در بحث حرمت همکاری به چهار دلیل عقل، آیات، روایات و اجماع تمسک جسته است. محقق اردبیلی در آیه وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[۲۷] دو احتمال را فرض کرده است: نخست آنکه مراد همان حکام و سلاطین جورند که خود را جانشین پیامبر و ائمه(ع) می‌دانند؛ همچون معاویه و اعوان و امثالش؛ دوم آنکه محتمل است مراد آیه هر کسی باشد که به دیگری ظلم کند[۲۸]. ابن‌ادریس حلی در کتاب سرائر، یکی از مکاسب محرمه و ممنوعه را دریافت مزد در قبال خدمت به سلطان جائر دانسته است. وی کمک به شاه ظالم، پذیرش منصبی از سوی وی یا پیروی از حاکم جائر را در انجام فعل قبیح یا کمک به او، امرونهی وی، یا رضا دادن به چیزی از سوی حاکم جائر را در شرایط عادی جایز نمی‌داند[۲۹]. صاحب جواهر در بحث حرمت کمک به ظالمان در فعل حرام با تفصیل قایل شدن میان سلاطین جائر شیعه و مخالف (اهل سنت) می‌گوید: کمک به ظالمان... به قصد تلاش در بلندی مرتبه آنها و حصول اقتدار آنها بر مردم و قصد زیاده کردن سیاهی‌لشکر و تقویت سلطنت آنها بدون شک حرام است؛ زیرا مثل اعانت بر ظلم است، بلکه خود اعانت بر ظلم است؛ اما غیر این چیزها مثل خیاطی لباس یا خانه ساختن برایشان که فی نفسه مباح هستند و قصد تقویت سلطنت و اعتلای رتبه آنها را ندارد، ظاهراً جایز است؛ گرچه خالی از کراهت نیست، مادام که ضرورتی مثل تقیه ما را بدان نکشاند. همانا نزدیکی به این سلاطین در مظان هلاکت و نابودی است. تمام این مطالب در باب سلاطین ظالم و مخالف بود[۳۰].

چنان‌که از عبارات صاحب جواهر برداشت می‌شود، ایشان صرف انجام مباحات را در خدمت سلاطین غیرشیعه، بدون قصد و حب بقای آنها مکروه دانسته است، اما کمک به سلاطین شیعه در بخش مباحات از دیدگاه صاحب جواهر نه تنها جایز است، بلکه حب بقای آنها نیز حرام نیست و او بقای این سلاطین را موجب قوت و عزت جامعه شیعه دانسته است: “اما سلاطین اهل حق، ظاهراً کمک به آنها در مباحات مکروه نیست...، بلکه بعید نیست که حب بقای آنها حرام نباشد. اگر به قصد صحیح بوده باشد که قدرت کلمه اهل حق و عزت آنها از جمله آن قصد صحیح است”[۳۱][۳۲].۱۳۶

ادله حرمت یاری‌رسانی به حاکم جائر و همکاری با او

بسیاری از فقها چهار دلیل برای حرمت کمک به ظالمان مطرح کرده‌اند. عقل، آیات، روایات و اجماع، چهار دلیلی است که فقهای شیعه درباره حرمت کمک به ظالمان به آنها استناد جسته‌اند. در این مبحث، هریک از ادله یادشده را بررسی خواهیم کرد.

آیات

برخی فقها برای اثبات حرمت همکاری با حاکم جائر و یاری‌رسانی به او از دو آیه شریف بهره جسته‌اند[۳۳]. نخست آیه نورانی وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۳۴] که استنباط کرده‌اند چون همکاری با ظالمان در جهت ظلمشان از مصادیق بارز اعانت بر اثم و عدوان است، بنابراین حرام خواهد بود. همچنین در اثبات این مسئله به آیه نورانی وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا[۳۵] تمسک جسته‌اند. “رکون” به معنای میل اندک است. در اینجا مناسب است روایتی که در تفسیر این آیه شریف وارد شده و رکون را توضیح داده است نقل کنیم: امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: “معنای رکون به ظالم آن است که مردی نزد سلطان جائر بیاید و همین اندازه دوست بدارد که او زنده باشد و دستانش را در جیب خود کرده، یا از کیسه‌ای که دارد مبلغی به این مرد بپردازد. این مقدار حب بقا، رکون به ظالم است”[۳۶]. هنگامی که داشتن تمایل ناچیز به ظالمان نهی شده است، کمک به آنها به مفهوم و طریق اولویت که مستفاد از عقل است، حرام و ممنوع خواهد بود[۳۷].

روایات

روایات بسیاری درباره حرمت کمک به ظالمان وارد شده که نه تنها حرمت، بلکه کبیره بودن همکاری با حکام جور از آنها برداشت می‌شود. این روایات به دو دسته عام و خاص تقسیم می‌گردد.

دسته نخست: روایات عام دسته‌ای از روایات، ظلم به دیگران را در هر قالب و شکلی، خواه ظلم شخصی باشد یا ظلم در قالب پذیرش ولایت جائر، مذموم و ممنوع شمرده است. طبیعی است فردی که با حکومت جائر همکاری کند، در ظلم به دیگران مشارکت کرده و نکوهش شده است. پیامبر(ص) در پاسخ به کسی که گفت: دوست دارم روز قیامت در روشنایی محشور شوم، فرمود: “به احدی ظلم نکن؛ روز قیامت در نور محشور می‌شوی”[۳۸]. در روایت دیگری پیامبر(ص) نتیجه ظلم را ظلمت در روز واپسین دانسته است: “از ظلم برحذر باشید؛ زیرا ظلم نزد خداوند همان تاریکی در روز قیامت است”[۳۹]. در روایت دیگری آمده است که خداوند می‌فرماید: “خشم من بر فردی که به کسی ظلم روا دارد که یاوری جز من نداشته باشد، بسیار شدید خواهد بود”[۴۰]. در روایتی دیگر، خداوند مجازات سختی را برای کمک به ظالم وعده می‌دهد و می‌فرماید: “کسی که ظالمی را بر ستمی هدایت کند در آتش جهنم هم‌نشین هامان خواهد بود”[۴۱]. امام علی(ع) نیز مهم‌ترین دلیل پذیرش خلافت را از بین بردن ظالمان و کمک به مظلومان و برپا داشتن حق معرفی می‌فرماید: “سوگند به خدایی که دانه را شکافت و روح را آفرید، اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجت خداوندی با وجود یاوران بر من تمام نمی‌شد و پیمان الهی با دانایان درباره عدم تحمل پرخوری ستمکاران و گرسنگی ستم‌دیدگان نبود، مهار این زمامداری را به دوشش می‌انداختم”[۴۲]. حضرت برای بازداشتن خلفا از ظلم و جور و ترساندن آنان از سرنوشت بد حاکمان جائر، در نصیحت به عثمان می‌فرماید: و من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: روز قیامت پیشوای ستمکار آورده می‌شود، در حالی که نه یار و یاوری دارد و نه کسی که از طرف او پوزش بطلبد. این ستمکار در آتش دوزخ انداخته می‌شود. او در آنجا مانند آسیاب دور خود می‌گردد. سپس او را به ته دوزخ می‌بندند و من تو را به خدا سوگند می‌دهم که کوشش کن پیشوای مقتول این امت نباشی[۴۳]. همچنین در بیانی جذاب و رسا می‌فرماید: سوگند به خدا، اگر با بی‌خوابی شبانگاهی روی خارهای شکنجه‌زای سعدان تا بامداد بیدار بمانم و در زنجیرهایی که مرا در خود بفشارد روی خاک‌ها کشیده شوم، برای من محبوب‌تر از آن است که در آغاز ابدیت با خدا و رسولش دیدار کنم؛ در حالی که به بعضی از بندگانش ستمی کرده باشم و یا چیزی از متاع دنیا را غصب کنم، و چگونه به سود موجودیت طبیعی‌ام به کسی ظلم کنم؛ در صورتی که به سرعت رو به پوسیدگی می‌رود و زمانی بس طولانی در زیر خاک‌های تیره می‌ماند[۴۴].

امام علی(ع) در نامه‌ای که به مالک اشتر فرماندار مصر می‌نویسد، او را از پیامدهای بسیار بد ظلم آگاه می‌سازد و می‌فرماید: و کسی که بر بندگان خدا ستم کند، خدا را به دشمنی خویش برانگیخته است، نه بندگان را، و خدا با هرکه دشمن شد دلیلش را تباه می‌گرداند، و او با خدا در حال جنگ است، تا اینکه دست از ستمکاری بکشد و توبه کند. [ای مالک!] این را بدان که برای از بین بردن نعمت خدا و تعجیل در نقمت او هیچ چیز بدتر از پایداری بر ستمکاری نیست. این خداست که در کمین ستمکاران نشسته، و به دقت ناله و زاری مستمندان را گوش می‌دهد[۴۵].

در خطبه‌ای دیگر، ظلم را به انواع مختلفی تقسیم می‌کند. سپس ظلم بر بندگان را بدترین نوع آن می‌داند می‌فرماید: آگاه باشید! ظلم بر سه دسته است: ظلمی که بخشوده نشود، و ظلمی که رها نگردد و ظلمی که قابل بخشش است و مورد تعقیب قرار نگیرد. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک ورزیدن به خداست؛ زیرا خداوند فرموده است: “قطعاً خداوند شرک به او را عفو نخواهد کرد”، و اما ظلمی که قابل گذشت و مغفرت است، ظلم بنده درباره خویشتن است؛ در مورد ارتکاب بعضی از زشتی‌ها، و اما ظلمی که رهایی ندارد، ظلمی است که بندگان خدا به یکدیگر روا می‌دارند. قصاص و مجازات در این مورد سخت است؛ زیرا این قصاص زخمی نمودن با کارد و زدن با تازیانه نیست، بلکه آن مجازات چیزی است که امثال این امور در قیاس با آن ناچیز است[۴۶].

دسته دوم: روایات خاص برخی از روایات به طور خاص همکاری در دستگاه جور را، هرچند به اندازه ناچیز، مذموم شمرده‌اند. در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

  1. در کتاب شیخ ورام بن ابی‌فراس (مجموعة ورام) نقل شده که امام(ع) فرمود: “کسی که برای کمک به ظالمی با وی راه برود، در حالی که می‌داند او ظالم است، از دین اسلام خارج شده است”[۴۷].
  2. در روایت دیگری امام(ع) می‌فرماید: وقتی روز قیامت می‌شود، منادی ندا می‌دهد: کجایند ستمگران؟ کجایند اعوان و انصار ظلمه؟ کجایند کسانی که در دنیا شبیه ظلمه بودند؟ حتی کسی که قلمی برای آنان تراشیده باشد یا لیقه (ابریشم یا پشمی که در دوات قرار می‌دهند تا مرکب نریزد) در دوات و مرکب آنها گذاشته باشد؟ آن‌گاه همه این افراد در یک تابوت آهنی جمع می‌شوند و همه با هم به جهنم پرتاب می‌گردند[۴۸].
  3. پیامبر(ص) فرموده‌اند: هرکس تازیانه‌ای را نزد سلطان جائری نگه دارد (کنایه از آنکه تازیانه‌ای برای سلطان جائر آماده کند)، خداوند آن تازیانه را به صورت ماری در می‌آورد که طول آن هفتاد ذراع باشد، و آن را روز قیامت در میان آتش جهنم بر چنین فرد کمک‌کار ظالم مسلط می‌کند و در آتش جهنم ابدی خواهد ماند[۴۹].
  4. در روایت امام صادق به نقل از یونس بن یعقوب چنین آمده است: “ستمگران را حتی در ساختن مسجد یاری نکن”[۵۰]. با آن‌که ساختن مسجد ارزش و ثواب بسیار دارد، مسجد ساختن حاکم جائر حکم مسجد ضرار را دارد که بر پایه تقوا بنا نهاده نشده است.
  5. در روایت دیگری آمده است: “دوست ندارم گرهی برای آنان بزنم، یا دهان مشک آنان را ببندم، حال آنکه مابین لابتین (سرزمین بزرگی مابین مدینه) برای من باشد. حتی حاضر نیستم قلمی را برای آنان بتراشم؛ زیرا اعوان ظلمه در روز قیامت در خیمه‌ای از آتش خواهند بود تا زمانی که خداوند از حساب مردم فارغ شود”[۵۱].
  6. امام صادق(ع) در روایت کاهلی فرموده‌اند: “هر کس نام خود را در دیوان و دفتر بنی‌عباس ثبت و ضبط کند، خداوند روز قیامت او را به صورت خوک محشور می‌نماید (واژۀ سابع که در عبارت عربی آمده، مقلوب عباس یعنی خلفای بنی‌عباس است که امام از روی تقیه این‌گونه فرموده‌اند)” [۵۲].
  7. امام صادق(ع) همچنین فرموده‌اند: “هیچ بنده‌ای به سلطان جائر نزدیک نشد، مگر آن‌که از خداوند دور شد”[۵۳].
  8. بیهقی در سنن خود از کعب بن عجره نقل کرده که حضرت رسول(ص) فرمودند: “به زودی پس از من امرایی خواهند آمد. پس هرکس بر آنان وارد شود و آنان را تصدیق نماید و بر ستم یاری کند، نه او از من است و نه من از او، و بر حوض کوثر وارد نخواهد شد”[۵۴].
  9. محمد بن یعقوب کلینی به سند خود از ابوحمزه از علی بن الحسین زین‌العابدین روایت کرده که فرمودند: “از مصاحبت معصیت‌کاران و یاری ستمگران بپرهیزید”[۵۵].
  10. طلحة بن زید از امام صادق(ع) نقل می‌کند: “کسی که ستم کند و کسی که او را یاری نماید، و کسی که از آن راضی باشد، هر سه با هم شریک‌اند”[۵۶].

با وجود این دسته از روایات که همکاری با حاکم جائر را به طور مطلق ممنوع می‌داند، درباره همکاری با حکام جائر در حوزه مباحات سه قول وجود دارد که مشهور آن را به طور مطلق جایز دانسته‌اند. عده‌ای آن را به طور مطلق تحریم کرده‌اند؛ و مرحوم شیخ انصاری میان همکاری، به اندازه‌ای که از مصادیق و در زمره اعوان ظلمه به شمار آید و صرف همکاری جزئی، تفصیل قایل شده است[۵۷][۵۸].

عقل

همان‌گونه که عقل به طور مستقل بر قبیح بودن ظلم به دیگران دلالت دارد، همچنین به طور مستقل بر این مسئله نیز حکم می‌کند که کمک به ظالمان قبیح است. مناط هر دو حکم، وجود مفسده‌ای است که در پی دارند. فقهای بسیاری برای حرمت این مسئله دلیل عقل را آورده‌اند. مرحوم خویی در کتاب مصباح الفقاهه، یکی از دلایل مهم همکاری نکردن با سلطان جائر را دلیل عقلی و عقلا بر این مسئله خوانده است[۵۹]. مرحوم بحرانی نیز در حدائق الناظره کمک به ظالمان را به دلیل ظلم بودن ماهیت آن عقلاً حرام دانسته است[۶۰]. مرحوم سیدمحمد مجاهد نیز به نقل از مقدس اردبیلی در مجمع الفائده دلیل عقلی را برای حرمت کمک به ظالمان نقل کرده است[۶۱][۶۲].

اجماع

مرحوم خویی در کتاب مصباح الفقاهه مدعی است که کمک به ظالمان جایز نیست و بر آن ادعای عدم خلاف میان تمامی مسلمانان کرده است[۶۳]. البته ایشان این اجماع را به آیات و روایات وارده در‌این‌باره مستند دانسته است. بنابراین این اجماع مدرکی به شمار می‌رود و ارزش و اعتباری نخواهد داشت[۶۴].

برداشت صحابه و تابعین از مشارکت و همکاری در نظام جور

حرام بودن همکاری با نظام جور در مکتب شیعه امری مسلم و قطعی به شمار می‌آمده است؛ به گونه‌ای که وقتی امام صادق(ع) از نیازمندی که کمک می‌خواست پرسید: “چرا در دستگاه حکومت کار نمی‌کنی؟” در پاسخ گفت: “مگر شما آن را بر ما حرام نکرده‌ای؟”[۶۵] از پاسخ این نیازمند برداشت می‌شود که حرمت همکاری و فعالیت در دستگاه حکام جور، امری بدیهی و روشن به شمار می‌آمده است. پرسش امام صادق(ع) از این شخص را نیز نمی‌توان جواز همکاری دانست، بلکه معلوم می‌شود حضرت در پی آزمایش او بوده است. سکوت ایشان در برابر پاسخ مخاطب نیز نشان درست بودن این مدعاست. گاهی برخی از اصحاب ائمه(ع) برای پذیرش منصبی حکومتی از ایشان اجازه می‌خواستند و به آنان چنین اجازه‌ای داده می‌شد[۶۶]. اجازه خواستن شیعیان از ائمه(ع) دراین‌باره بیانگر حرمت مسلم مشارکت در امور نظام جور است[۶۷]. سلیمان جعفری، از یاران امام رضا(ع) می‌گوید: از امام پرسیدم: “نظرتان درباره مشارکت در حکومت جور چیست؟” پاسخ داد: “ای سلیمان! مشارکت در اعمال آنها و کمک کردن به ایشان و در پی درخواست‌های آنان رفتن، هم‌پایه کفر است”[۶۸][۶۹].

  1. «مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ فَقَدْ أَجْرَمَ‌» (ر.ک: تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۱۵۵؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۵۱؛ میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵).
  2. «مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ» (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۲؛ ابوالفضل علی بن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۳۱۵ و ۳۵۲).
  3. «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً بباطل لیدحض به حقا فقد برئ من ذمة رسول الله و ذمة رسوله» (ر.ک: حسن بن ابی‌الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷، ص۲۴۷).
  4. برای مثال، در روایتی آمده است: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ» (ر.ک: محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۷۴؛ قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۹).
  5. «إِيَّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِينَ» (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۶۰؛ رضی‌الدین علی بن یوسف حلی، العدد القویة، ص۱۹).
  6. «مَنْ نَكَثَ بَيْعَةً أَوْ رَفَعَ لِوَاءَ ضَلَالَةٍ أَوْ كَتَمَ عِلْماً أَوِ اعْتَقَلَ مَالًا ظُلْماً أَوْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ» (میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الشیعة، ج۱۳، ص۱۲۳).
  7. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ» (ر.ک: تاج‌الدین شعیری، جامع الأخبار، ص۱۵۵؛ محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۰۷).
  8. «مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الْجَبَّارِينَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْرَاناً» (ابی‌جعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۲۹؛ محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۶۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۶).
  9. «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ» (ابی‌جعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۸؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۰).
  10. «و فی الخبر ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُ رُبَّمَا أَصَابَ الرَّجُلَ مِنَّا الضَّيْقُ أَوِ الشِّدَّةُ فَيُدْعَى إِلَى الْبِنَاءِ يَبْنِيهِ أَوِ النَّهَرِ يَكْرِيهِ أَوِ الْمُسَنَّاةِ يُصْلِحُهَا فَمَا تَقُولُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً أَوْ وَكَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا لَا وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَادِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۷).
  11. «عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ» (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۲۷۲).
  12. «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) مَا تَقُولُ فِي أَعْمَالِ السُّلْطَانِ فَقَالَ يَا سُلَيْمَانُ الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ الَّتِي يُسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ» (میرزاحسین النوری الطبرسی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۹۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۵؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۳۸).
  13. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۳۳.
  14. ر.ک: الشیخ مرتضی الأنصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱۳؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعة، ص۵۸۷.
  15. ر.ک: حاشیه ایروانی بر مکاسب، ص۴۲؛ به نقل از: علی محمدی، شرح مکاسب، ج۲، ص۵۵۵-۵۵۶.
  16. فان القرب الیهم مطلقا مظنة الهلاک، هذا کله فی ظلمة المخالفین و سلاطینهم: و اما سلاطین أهل الحق فالظاهر عدم الکراهة فی اعانتهم علی المباحات، لکن لا علی وجه یکون من جندهم و أعوانهم، بل لا یبعد عدم الحرمة فی حب بقائهم، خصوصاً اذا کان لقصد صحیح من قوة أهل الحق وعزهم، والله العالم (ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۴۷-۴۸).
  17. ر.ک: الشیخ مرتضی الانصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۱۳ و ۲۱۶.
  18. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۴۸.
  19. ر.ک: همو، حق الیقین، ص۴۲۶؛ به نقل از: ابوالفضل سلطان محمدی، اندیشه سیاسی علامه محلسی، ص۱۴۴.
  20. «و معونة الظالمين على ما نهى الله عنه حرام و أخذ الأجر على ذلك سحت حرام‌» (ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعه، ص۳۴۹).
  21. ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۳، ص۴۵.
  22. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  23. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  24. الرکون المحرم هو المیل القلیل، فکیف بالاعانة؟ (احمد بن محمد مهدی النراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعه، تحقیق مؤسسة آل البیت(ع) الاحیاء التراث، ج۱، ص۱۰۶).
  25. لکن الاحوط الاحتراز منه لبعض الأخبار الدالة علی المنع و قوله تعالی وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ (ر.ک: یوسف بن احمد بن ابراهیم البحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۶، ص۱۱۰).
  26. و اما معونة الظالمین بما کان ظلما و محرما فیدل علی تحریمه: العقل و النقل، کتابا و سنة (ر.ک: یوسف بن احمد بن ابراهیم البحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱۸، ص۱۱۳).
  27. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  28. ر.ک: احمد الاردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق و تصحیح مجتبی العراقی و شیخ‌علی‌پناه الاشتهاری و حسین یزدی، ج۱۰، ص۵۸-۵۹.
  29. ر.ک: محمد بن ادریس الحلی، السرائر، تحقیق لجنة التحقیق، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۷.
  30. فالظاهر جوازه، و إن کان هو لایخلو من کراهة، ما لم تدع الضرورة من تقیة و نحوها الیه، فان القرب الیهم مطلقا مظنة الهلاک، هذا کله فی ظلمة المخالفین و سلاطینهم (محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۳، ص۴۷).
  31. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۳، ص۴۷-۴۸.
  32. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۳۸.
  33. ر.ک: احمد بن محمد مهدی النراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، تحقیق موسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ج۳، ص۱۵۳.
  34. «و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  35. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  36. شیخ مرتضی انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۲۱۵.
  37. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۴۱.
  38. «أحب أن أحشر یوم القیامة فی النور؛ قال: لا تظلم أحدا، تحشر یوم القیامة فی النور» (محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۱۰، ص۵۲۵).
  39. «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ الظُّلُمَاتُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۲، ص۳۰۹).
  40. «يَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۰۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۵۰).
  41. «مَنْ دَلَّ جَائِراً عَلَى جَوْرٍ كَانَ قَرِينَ هَامَانَ فِي جَهَنَّمَ» (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۴۲۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۲۹۳).
  42. «أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا» (امام علی بن ابی‌طالب(ع)، نهج‌البلاغه، ص۴۹؛ سیدعلی بن موسی بن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۲۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، تصحیح و شرح: لجنة من اساتذة النجف، ص۲۰۵).
  43. «إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اللَّهَ أَلَّا تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ» (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۱، ص۴۸۸؛ امام علی بن ابی‌طالب(ع)، نهج‌البلاغه، ص۲۳۴).
  44. «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا» (امام علی بن ابی‌طالب(ع)، نهج‌البلاغه، ص۳۴۶؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۱۶۳).
  45. «وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ وَ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةٍ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَسْمَعُ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِمِرْصَادٍ » (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۳، ص۵۹۹؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۲۸).
  46. «أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ » (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص۴۵۵؛ ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۱، ص۵۴؛ ابوحامد عزالدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن ابی‌الحدید المدائنی، شرح نهج البلاغه، ج۱، تحقیق: محمد بن عبدالکریم النمری، ص۲۷۸۲).
  47. «مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ» (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۲).
  48. «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيَجْتَمِعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ‌» (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۰؛ میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۴).
  49. «مَنْ عَلَّقَ سَوْطاً بَيْنَ يَدَيْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ جَعَلَهَا اللَّهُ حَيَّةً طُولُهَا سَبْعُونَ أَلْفَ ذِرَاعٍ فَيُسَلِّطُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا مُخَلَّداً» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷؛ همو، الامالی، ص۴۳۱؛ ج۷۲، ص۳۶۹).
  50. «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۲۶؛ محمد بن حسن حر عاملی وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۰).
  51. «مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً أَوْ وَكَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا لَا وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَادِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰۷؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۱).
  52. «مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ وُلْدِ سَابِعٍ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِنْزِيراً» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۶۱).
  53. «‌مَا اقْتَرَبَ عَبْدٌ مِنْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ اللَّهِ» (محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص۲۶۰؛ حسن بن ابی‌الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۴۰۸).
  54. «سیکون بعدی امراء فمن دخل علیهم فصدقهم وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ لَنْ يَرِدَ عَلَيَ الْحَوْضَ‌» (حسن بن ابی‌الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۷۰؛ میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۷).
  55. «إِيَّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِينَ‌» (رضی‌الدین علی بن یوسف حلی، العدد القویة، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۷۷).
  56. «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ» (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۳۴۸؛ محمد بن علی‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۰۷).
  57. ر.ک: شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶.
  58. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۴۲.
  59. مما استقل به العقل و قامت علیه ضرورة العقلاء (ر.ک: ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهه، تحقیق محمدعلی التوحیدی التبریزی، ج۱، ص۲۹۲ و ۶۵۵).
  60. و اما معونة الظالمین بما کان ظلما و محرما فیدل علی تحریمه: العقل و النقل، کتابا و سنة (ر.ک: یوسف بن احمد بن ابراهیم بحرانی، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج۱۸، ص۱۲۱).
  61. ر.ک: سیدمحمد مجاهد طباطبایی حائری، المناهل، ص۳۱۴.
  62. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۴۸.
  63. أما معونة الظالمین فی ظلمهم، فالظاهر أنها غیر جائزة بلا خلاف بین المسلمین قاطبة بل بین عقلاء العالم، بل التزم جمع کثیر من الخاصة والعامة بحرمة الاعانة علی مطلق الحرام و حرمة مقدماته (ر.ک: ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهه، تحقیق محمد علی التوحیدی التبریزی، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵).
  64. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۴۸.
  65. ر.ک: میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۳۷.
  66. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۴۳.
  67. ر.ک: روح‌الله موسوی خمینی، مکاسب محرمه، ج۲، ص۱۰۹؛ به نقل از: عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج۲، ص۶۵-۷۶.
  68. «يَا سُلَيْمَانُ الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ» (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۹۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۶، ص۱۵).
  69. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۴۹.