|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[ابن قدامه سعدی]] |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[جاریه بن قدامه سعدی در تاریخ اسلامی]] | [[جاریه بن قدامه سعدی در تراجم و رجال]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| *جاریه و به قولی حارثه<ref>شیخ طوسی در رجال خود (ص ۳۹، ش۲۹) حارثه بن قدامه را از اصحاب حضرت علی{{ع}} ذکر کرده شاید مراد شیخ «جاریه» بوده و اشتباها «حارثه» ضبط شده است.</ref>، [[فرزند]] [[قدامة بن مالک بن زهیر تمیمی سعدی]] و کنیهاش [[ابوایوب]] و به قولی [[ابو قدامه]] یا [[ابو یزید بصری]] بود<ref>ر.ک: اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۲؛ الاصابه، ج۱۰، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۲ و تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref>. وی از [[اصحاب]] پاک طینت و [[شجاع]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و از [[یاران]] [[وفادار]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بود که در [[راه]] [[دین اسلام]] همواره [[ثابت قدم]] ماند.
| |
| *[[شیخ طوسی]] و دیگران، وی را از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و نیز از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، و عموی [[احنف بن قیس]] و به قولی پسر عمویش میدانند که در [[شهر بصره]] ساکن بود<ref>رجال طوسی، ص۴، س ۲۷ و ص۳۷، ش۱۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۳.</ref>
| |
| | |
| ==[[وفاداری]] جاریه به [[امامت علی]]{{ع}} و توجه [[حضرت]] به او==
| |
| *جاریه در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب آن [[امام]]{{ع}} [[شمشیر]] زد و از [[کیان اسلام]] و [[حکومت عادلانه]] آن [[حضرت]] [[دفاع]] نمود. وی همان بزرگ مجاهدی است که "[[بسر بن ارطاة]]" را با همه خشونتها و درنده خوییهایش از قلمرو [[دولت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیرون راند و همه مناطق تحت [[فرمان امام]]{{ع}} را از لوث وجود نیروهای این [[مرد]] [[جنایتکار]] [[پاک]] ساخت که برای ایجاد اغتشاش و [[ناامنی]] و [[تضعیف]] [[روحیه]] [[شیعیان علی]]{{ع}} از سوی [[معاویه]] در [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] به [[غارت]] و چپاول میپرداختند.
| |
| *[[عبیدالله بن عباس]] (پسر عموی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}) که در آن زمان [[والی]] [[یمن]] بود، پس از [[آگاهی]] از حملات [[بسر بن ارطاة]] از [[صنعا]] محل [[حکومت]] خود گریخت و [[مسند]] [[امارت]] را به [[عمرو بن اراکه ثقفی]]<ref>در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹، نام کارگزار عبیدالله بن عباس را عبدالله بن عبد معان، ذکر کرده است، بنابراین قول، در این حمله عبدالله بن عبد معان% با دو فرزند عبیدالله بن عباس، به شهادت رسیدند، نه عمرو بن ارا که ثقفی</ref> واگذار کرد و رهسپار [[عراق]] شد؛ وقتی "[[بسر بن ارطاة]]" بر [[یمن]] [[سلطه]] یافت [[والی]] موقت آنجا [[عمرو بن اراکه]] را به [[قتل]] رسانید و دو [[فرزند]] خردسال [[عبیدالله بن عباس]] را نیز بیرحمانه کشت.
| |
| *اما جاریه با [[شجاعت]] کم نظیر و [[ایمان]] و عقیدهای محکم به مصاف چنین جرثومه خطرناکی رفت و همه [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] را از [[شر]] او و نیروهای غارتگرش [[نجات]] داد و [[آرامش]] را به این مناطق برگرداند. او در یک [[نبرد]] مردانه دیگر [[فتنه]] "[[عبدالله بن عامر حضرمی]]" و موالیانش را در [[بصره]] فرو نشاند و او را به [[آتش]] کشید، لذا وی را محرق نامیدهاند و پس از نابودی [[فتنه]] ابن حضرمی، [[ابن زیاد]] (استاندار [[منصوب]] از طرف [[امیرمؤمنان]]) را به قصر حکومتش برگرداند و وی از کسانی بود که قبل از [[جنگ جمل]] [[مردم بصره]] را به [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[تشویق]] کرد.
| |
| *و از دیگر مأموریتهای فداکارانه او [[سرکوب]] مرتدهای [[نجران]] بود. [[حضرت علی]]{{ع}} پس از [[ارتداد]] [[اهل]] [[نجران]]، به جاریه [[مأموریت]] داد که در رأس سپاهی متشکل از [[موالیان]] آن [[حضرت]] برای [[سرکوب]] مرتدها روانه [[نجران]] شود<ref>رجال کشی، ص۱۰۵، ش۱۶۸.</ref>.
| |
| *در [[شجاعت]] جاریه و [[وفاداری]] او به [[امام علی]]{{ع}} همین بس که وقتی [[مردم کوفه]] در مقابله با [[بسر بن ارطاة]] تمایلی نشان ندادند و [[حضرت]] از آنها [[مأیوس]] و ناراحت شد، جاریه چون آثار [[تأسف]] شدید [[امام]]{{ع}} را در سیمای آن [[حضرت]] دید، برخاست و گفت: "ای [[امیر مؤمنان]]، من شما را در مقابله با این [[غارتگران]] [[کفایت]] خواهم کرد"<ref>{{عربی|"أَنَا أَكْفِيكَهُمْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ"}}؛</ref> .
| |
| *[[امام]]{{ع}} هم در توجه به او فرمود: "به [[جان]] خودم ای جاریه، تو همواره از [[مناقب]] بلند و نیات [[پسندیده]]، [[طایفه]] و عشیرهای [[شایسته]] و [[با کفایت]] برخوردار بودهای"<ref>{{متن حدیث| أَنْتَ لَعَمْرِي لَمَيْمُونُ اَلنَّقِيبَةِ، حَسَنُ اَلنِّيَّةِ، صَالِحُ اَلْعَشِيرَةِ}}؛ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۸ - ۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۰ و اعیان الشیعه، ج۴، ص۶۰.</ref>. و نیز از [[عنایت]] و توجه [[امام]]{{ع}} به او، این که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در پاسخ به کسانی که نگران غارتگری [[بسر بن ارطاة]] بودند، فرمود: "شما نگران [[بسر بن ارطاة]] نباشید، زیرا جاریه کسی است که با او را به [[هلاکت]] میرساند یا خود کشته میشود، شما باید به [[پیکار]] با [[شامیان]] بیندیشید"<ref>برای شرح بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۴۱ - ۵۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱۰ - ۱۱۲؛ کامل ابن ائیر، ج۲، ص۴۱۵ - ۴۱۷ و اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۴-۲۸۵.</ref>
| |
| | |
| ==جاریه در [[جنگ جمل]]==
| |
| *او در [[جنگ جمل]] از جانب [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به [[فرماندهی]] نیروهای تمیمی [[بصره]] [[منصوب]] شد و با [[ناکثین]] به [[نبرد]] پرداخت<ref>کتاب الجمل، ص۳۲۱.</ref>.
| |
| *در [[تاریخ]] [[طبری]] آمده است: وی کمی قبل از شروع [[جنگ جمل]]، به [[عایشه]] گفت: ای [[ام المؤمنین]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، تو اگر به منظور [[خونخواهی عثمان]] به [[بصره]] آمدهای، باید بدانی که آن کار ([[قتل عثمان]]) آسانتر از خارج شدن تو از [[منزل]] و [[سوار شدن]] بر این شتر [[ملعون]]، و خود را [[هدف]] تیر قرار دادن است؛ زیرا [[خداوند]] به واسطه [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}} به تو [[پوشش]] و حرمتی داده بود؛ اما تو با این کار آن را دریده و [[حرمت]] آن را شکستی، امروز هرکس [[نبرد]] با تو را جایز بداند، کشتن تو را نیز جایز میداند، اکنون اگر با میل و رغبت وارد [[بصره]] شدهای، [[صلاح]] در آن است که به [[منزل]] خویش باز گردی و اگر تو را ناخواسته و به [[اکراه]] به این کار را داشتهاند، بهتر است [[مردم]] را در جریان گذاشته و از آنان کمک بگیری و بازگردی که به طور [[یقین]] تو را کمک خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۵.</ref>.
| |
| *البته [[نصایح]] جاریه در [[روحیه]] [[عایشه]] اثری نگذاشت و او بر خواست [[نفسانی]] خود پافشاری کرد و تا سر [[منزل]] [[جنگ و کشتار]] جمعی از [[مسلمانان]] پیش رفت.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>
| |
| | |
| ==[[دلاوری]] جاریه در [[صفین]]==
| |
| *جاریه در [[جنگ صفین]] [[فرماندهی]] [[قبایل]] سعد و [[رباب]] [[بصره]] را بر عهده داشت و زمام امور نظامی و عملیاتی این دو [[طایفه]] [[بصری]] به او واگذار شده بود<ref>برای شرح بیشتر رجوع شود به وقعة صفین، ص۲۰۵ و شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶.</ref>
| |
| | |
| ==جاریه پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
| |
| *[[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] گرچه جاریه را داغدار نمود، اما در [[عشق]] و ولای خالصانه او تأثیری نگذاشت و [[شهادت]] آن [[حضرت]] نه تنها [[ایمان]] و [[عقیده]] او را [[تضعیف]] نکرد بلکه به [[مشاهده]] [[مفاسد]] و [[مظالم]] [[دولت]] مردان [[اموی]] در عصر [[سلطنت]] دراز مدت [[معاویه]] به موجب شد که وی در [[حمایت]] و [[دفاع]] جانانه از [[حریم]] [[امامت اهل بیت پیامبر]]{{صل}} مؤمنتر و مطمئنتر شود.
| |
| *در [[روایت]] است وقتی که جاریه از [[مأموریت]] سرکوبی [[بسر بن ارطاة]] بازگشت، به [[خدمت]] [[امام حسن]]{{ع}} رسید در این زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تازه به [[شهادت]] رسیده بود. جاریه پس از اطلاع از ضایعه [[شهادت]] آن [[حضرت]] از شدت [[تأسف]] بر دستان خود زد و به [[عزاداری]] پرداخت و به [[امام حسن]]{{ع}} گفت: چرا نشستهاید؟ [[خداوند]] شما را [[رحمت]] کند هم اینک به سوی [[دشمن]] حرکت کنید که درنگ جایز نیست، و اگر تأخیر کنید، این [[دشمن]] است که به سوی شما سرازیر خواهد شد<ref>{{عربی|"سِرْ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ إِلَى عَدُوِّكَ قَبْلَ أَنْ يُسَارَ إِلَيْكَ"}}.</ref>.
| |
| *[[امام حسن]]{{ع}} در پاسخ او فرمود: "اگر [[مردم]] همه مثل تو بودند، من به طور [[قطع]] به مصاف [[دشمن]] میرفتم"<ref>{{متن حدیث| لَوْ كَانَ اَلنَّاسُ كُلُّهُمْ مِثْلَكَ، سِرْتُ بِهِمْ }}؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[حمایت]] جاریه از [[امام علی]]{{ع}} نزد [[معاویه]]==
| |
| *جاریه پس از [[شهادت امیرمؤمنان]] [[علی]]{{ع}} با [[معاویه]] ملاقاتی داشت و بین او و جاریه مطالبی در [[فضیلت]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رد و بدل شده است.
| |
| *[[جلال الدین سیوطی]] در [[تاریخ الخلفاء (کتاب)|تاریخ الخلفاء]] چنین مینویسد: جارية بن قدامه بر [[معاویه]] وارد شد، [[معاویه]] از روی [[طعن]] و [[اعتراض]] به او گفت: ای جاریه، آیا تو همان کسی نیستی که در رکاب [[على ]] تلاش زیادی کردی و [[آتش فتنه]] او را شعلهور ساختی و در همه سرزمینهای [[عربی]] به جولان پرداختی و [[خون]] [[اعراب]] را به ناحق ریختی؟<ref>معاویه در این گفتار، به مجاهدتهای جاریه در سرکوب «ابسر بن ارطاة» و «ابن حضرمی» دیگر غارتگران دست پرورده خود اشاره میکند و همین سخن معاویه نشاندهنده عمق جراحتهایی است که توسط جاریه بر پیکر ارتش معاویه و سردار و خونریز و بی رحمش بسربن ارطاه و ابن حضرمی وارد شده بود.</ref>
| |
| *جاری گفت: ای [[معاویه]]، با [[علی]] کاری نداشته باش، به [[خدا]] [[سوگند]] از روزی که او را [[دوست]] داشتهایم، لحظهای کینهاش را به [[دل]] [[راه]] ندادهایم، و از روزی که [[یار]] و حامی و مدافع او شدیم، حتی یک لحظه هم به او [[خیانت]] نکردهایم؛ بنابراین مواظب [[سخن گفتن]] خود باش و از او [[دست]] بردار.<ref>{{عربی|"يا معاويه دع عنك علكا فما ابغضنا علكا منذ احببناه لا غششناه منذ صحبناه}}</ref>
| |
| *[[معاویه]] برای آنکه [[عظمت]] او را بشکند و [[شخصیت]] او را پایین آورد به او گفت: وای بر تو ای جاریه، چه بسیار در نظر [[اهل]] و عشیرهات سبک و [[خوار]] هستی که تو را جاریه نام نهادهاند.
| |
| *جاریه گفت: اتفاقاً این موضوع در مورد تو صادقتر است؛ زیرا همان طوری که میدانی تو را [[معاویه]] (ماده سگ) نامیدهاند. [[معاویه]] با شنیدن جواب، به او پرخاش کرد و گفت: ای بی[[مادر]]. جاریه گفت: من [[مادر]] دارم و مادرم مرا برای [[شمشیر]] زدن زایید، همان شمشیری که در ایام [[صفین]] درد جراحاتش را کشیدی هنوز هم آن [[شمشیر]] در دستان ما است. [[معاویه]] گفت: مرا [[تهدید]] میکنی؟ جاریه گفت: تو نه با [[توسل]] به [[زور]] و [[اجبار]] به [[سلطنت]] رسیدی و نه با [[تکیه]] به [[عقل]] و [[خرد]] موفق به [[فتح]] و [[گشایش]] ممالک ما شدی، بلکه در قبال [[سلطنت]] و [[حکومت]] برما، به موازینی ملتزم شدی که باید به آنها پایبند باشی و تا زمانی که به تعهدهای خود عمل کنی ما نیز به [[میثاق]] خود [[وفادار]] خواهیم ماند و اگر بخواهی [[عهد]] خود را بشکنی، بدان که در پشتسر خود [[یاران]] سلحشور و سپرهای محکم و شمشیرهای برنده بیشماری را برای چنین روزهایی نگه داشتهایم و اگر یک وجب [[دست]] [[خیانت]] به سوی ما ددرازکنی، ما با دستانی بلند، تو را ناآرام و به بدترین و مرگبارترین نوع [[خیانت]] گرفتار خواهیم ساخت.
| |
| *[[معاویه]] در برابر سخنان [[قاطع]] و کوبنده جاریه، چارهای ندید جز آنکه کوتاه بیاید و از [[تهدید]] و یا [[اهانت]] به جاریه خودداری کند و تنها به این جمله بسنده کرد: [[خداوند]] امثال تو را در میان [[مردم]] زیاد نکند<ref>{{عربی|لا أكثر الله في الناس أمثالك}}</ref>. ولی جاریه او را سفارش به رعایت [[حقوق]] و گفتار [[پسندیده]] نمود<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۷۶ و ر.ک: عقد الفرید، ج۴، ص۲۷.</ref>.
| |
| *به [[نقل]] [[ابن حجر]]، [[وفات]] جاریه در زمان [[یزید بن معاویه]] به سال ۶۱-۶۳ بوده است<ref>تهذيب التهذیب، ج۲، ص۲۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۹.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس2}}
| |
| | |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:یاران امام علی]]
| |
| [[رده:جاریه بن قدامه سعدی]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |