ابوجهل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '')
خط ۵۶: خط ۵۶:


==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
 
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}



نسخهٔ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۰:۴۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوجهل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نسب

ابوجهل و پیامبر(ص)

  • ابوجهل در پی ریاست یافتن بر مکه و مکیان بود، از همین رو، با اینکه صداقت آن حضرت را در دعوت به آیین اسلام باور داشت، از قبول اسلام خودداری کرد و در ردیف دشمنان آن قرار گرفت. وی در تحلیل خود از دعوت رسول خدا(ص) می‌گوید: "ما و فرزندان قصی، در بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم؛ گفتند: از ما پیامبری است، این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز تصدیقش نخواهیم کرد"[۱۶].اخنس بن شُرَیق در دیدار با ابوجهل از وی می‌پرسد: "نظرت درباره محمد(ص) چیست؟ او در ادعای خود صادق است یا کاذب؟" ابوجهل در پاسخ می‌گوید: "محمد راستگوست و به یقین دروغ نمی‌گوید؛ اما اگر منصب‌های لواء (پرچمداری)، سقایت، حجابت، ندوه و نبوت در دست "بنی‌قصی" باشد، دیگر برای دیگر طایفه‌ها چه می‌ماند؟"[۱۷] ریاست‌طلبی ابوجهل در این گزارش به خوبی مشهود است.
  • با توجه به این موارد، می‌توان ابوجهل را در زمره افرادی دانست که آگاهانه و از روی عناد، با پیامبر(ص) به نزاع برخاسته بودند. اکنون به بیان نمونه‌هایی از رفتار ابوجهل با آن حضرت می‌پردازیم[۱۸]:

بازداشتن پیامبر(ص) از دعوت به اسلام

  1. جمعی از بزرگان مکه که نام ابوجهل نیز در میان آنان دیده می‌شود، جلسه‌ای تشکیل دادند و قصد داشتند با تطمیع و دادن وعده ریاست، مال و قدرت به رسول خدا(ص)، حضرت را از ادامه دعوت به اسلام بازدارند[۱۹].
  2. در مجلسی دیگر، سران مکه از جمله ابوجهل، از ابوطالب می‌خواهند محمد(ص) را از ادامه راهش بازدارد[۲۰][۲۱].

آزار پیامبر(ص)

تحریم اقتصادی

تصمیم به قتل پیامبر(ص)

  1. وقتی ابوجهل و یارانش از تطمیع نبی مکرم اسلام برای دست برداشتن از دعوت به اسلام نتیجه نمی‌گیرند، ابوجهل تصمیم می‌گیرد هنگامی که رسول خدا(ص) در مسجدالحرام در سجده است سر او را با سنگ بکوبد. حضرت به مسجدالحرام می‌آیند و ابوجهل، آماده ضربه زدن به ایشان می‌شود که ترسی او را فرا می‌گیرد و به اجرای نقشه خود، موفق نمی‌شود[۲۹].
  2. هنگامی که در دارالندوه برای تصمیم‌گیری درباره آن حضرت جلسه تشکیل شد، پس از مطرح شدن آرای مختلف درباره چگونگی برخورد با پیامبر(ص)، ابوجهل پیشنهاد کرد که از هر قبیله‌ای فردی دلاور انتخاب شود و هر کدام ضربه‌ای به محمد(ص) وارد کنند تا همه قبایل در قتل او شریک باشند و خون ایشان در میان قبیله‌ها پخش شود. در این صورت قبیله رسول خدا(ص) قادر نخواهد بود با همه قبایل وارد جنگ شود و به گرفتن خون‌بها رضایت خواهد داد. این پیشنهاد مورد پسند واقع شد[۳۰]. شبی که قرار بود این طرح اجرا شود، ابوجهل در جمعی که برای حمله به رسول الله(ص) آماده شده بودند حاضر شد و آنان را برای قتل پیامبر(ص) ترغیب کرد[۳۱]. امداد الهی، باعث هجرت ایشان به مدینه و خنثی شدن این نقشه شد[۳۲][۳۳].

ابوجهل و مسلمانان

سرانجام ابوجهل

آیاتی درباره ابوجهل

  • مفسران، در ذیل آیات فراوانی از ابوجهل نام برده‌اند که ما در این نوشتار تنها به طرح چند مورد اکتفا می‌کنیم:
  1. ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۵۲]. فردی که طرح قتل رسول الله(ص) را در دارالندوه پیشنهاد کرد، ابوجهل بود[۵۳].
  2. ﴿أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ[۵۴]. در ذیل این آیات آمده است که جمعی از سران مکه که نام ابوجهل نیز در میان آنان دیده می‌شود نزد ابوطالب رفتند تا وی، محمد(ص) را از راهی که در پیش گرفته است بازدارد[۵۵].
  3. ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى[۵۶]. درباره این آیه گفته‌اند: ابوجهل تصمیم گرفت که اگر پیامبر(ص) را در نماز ببیند، گردن او را بزند[۵۷].
  4. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ[۵۸]. درباره این آیه آمده است که ابوجهل می‌گفت: "هرگاه محمد(ص) قرآن می‌خواند، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا معلوم نشود چه می‌گوید"[۵۹][۶۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۲.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵.
  3. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۸۲.
  4. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۱۱۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.
  5. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۳۹.
  6. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۲۲.
  7. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲.
  9. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۲-۶۳.
  10. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۸۲.
  11. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۴.
  12. محمد بن حسن بن درید، الاشتقاق، ص۱۵۵.
  13. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.
  14. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۷۱۵.
  15. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۳.
  16. ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ج۳، ص۲۱۰؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الاحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱۴، ص۳۴۵.
  17. شیخ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۵۵؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۱۶.
  18. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۴.
  19. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۴.
  20. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۲۵.
  21. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۴.
  22. احمد بن علی مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۱۵۷.
  23. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۴.
  24. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۸۳-۲۸۴.
  25. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۵.
  26. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۵.
  27. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ج۳، ص۱۶۱-۱۶۶.
  28. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۵-۶۶.
  29. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۱۵۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱۲، ص۱۹۰؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۶۴۹.
  30. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۷۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
  31. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳.
  32. شیخ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۲۶.
  33. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۶.
  34. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۵۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب و الاشراف، ج۱، ص۱۹۸.
  35. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۵۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب و الاشراف، ج۱، ص۱۹۸.
  36. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۸.
  37. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۰.
  38. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص۲۸.
  39. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۷.
  40. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص۴۵.
  41. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۹.
  42. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۱۱۳.
  43. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص۴۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴۴.
  44. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۷-۶۸.
  45. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۱.
  46. عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۳۸.
  47. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۴۳.
  48. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴۹.
  49. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۰.
  50. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۱۷.
  51. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۸.
  52. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  53. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۵۰؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۱۶.
  54. «آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بی‌گمان این چیزی شگفت است و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۵-۷.
  55. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۳، ص۷۹؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۴۲۷.
  56. «به من بگو آن کس که بنده‌ای را چون به نماز ایستد باز می‌دارد» سوره علق، آیه ۹-۱۰.
  57. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۶۳.
  58. «و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید» سوره فصلت، آیه ۲۶.
  59. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، مصحح عبدالله محمود شحاته، ج۳، ص۷۴۱.
  60. قاضی خانی، حسین، ابوجهل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۶۸-۶۹.