|
|
خط ۴۳: |
خط ۴۳: |
|
| |
|
| ==موانع تحقق عدالت اجتماعی== | | ==موانع تحقق عدالت اجتماعی== |
|
| |
| ==پیامدهای نبود عدالت اجتماعی==
| |
| *[[جایگاه]] و اهمیت فراوان [[عدالت]]، به طور منطقی نتایج و ثمرات فراوانی را به دنبال خواهد داشت. در غیر این صورت سخن از تحقق و تلاش برای رفع موانع آن [[جامعه]] بیمعنا خواهد بود. بحث از آثار و پیامدهای [[عدالت]] در [[جامعه]] به دو گونه امکانپذیر است: گاه از نتایج مثبت و ثمرات [[عدالت]] [[سخن]] میرود و گاه نیز [[مشکلات]] فقدان [[عدالت]] به بحث نهاده میشود.
| |
| *دو [[مصیبت]] برای [[اسلام]] و مقررات عادلانه آن به وجود آمد که یکی از جانب [[حکام]] و [[خلفا]] و دیگری از طرف [[علما]] بود. [[علما]]، [[وظیفه]] [[تفسیر]]، و [[خلفا]]، [[اجرا]] و تنفیذ [[قوانین اسلام]] را به عهده داشتند؛ زیرا [[قانون]] عادلانه علاوه بر وضع و [[تفسیر]] خوب، به [[اجرا]] و تنفیذ خوب نیز [[نیازمند]] است. در زمینه [[تفسیر]] [[نادرست]] [[علما]] قبلاً توضیحاتی داده شد و بیان شد که این مسئله ناشی از قشریمآبی و [[افکار]] خشک عدهای متعبدمآب بود. مرام این دسته از [[علما]] به ویژه علمای [[اشعری]] که در میان [[عامه]] [[مردم]] [[رسوخ]] کرده بود، جلوی [[آزادی]] [[فکر]] را گرفت. این موضوع در نظر عموم [[پسندیده]] آمد؛ به گونهای که به عنوان [[حمایت]] از [[دین]] و [[سنت پیامبر]] تلقی گردید. در واقع [[نزاع]] [[عدلیه]] و غیرعدلیه در [[تاریخ اسلام]]، [[نزاع]] [[جمود]] و روشناندیشی بود که بزرگترین اثر مستقیم آن [[شهادت امام علی]]{{ع}} بود. این واقعه به دست عدهای [[جاهل]] که به [[جمود]] و تصلب و انعطافناپذیری و رکود [[فکری]] [[مبتلا]] بودند، انجام شد. [[خصلت]] بارز [[خوارج]]، دوری از [[فکر]] و [[تعقل]] بود. آنان [[رنج]] [[عبادت]] زیادی را متحمل میشدند؛ به گونهای که [[امام علی]]{{ع}} در [[وصف]] آنان آورده است:
| |
| *گروهی را میبینید با آثار [[سجده]] در پیشانیهای آنها، [[کف]] دستهایشان مثل زانوی شتر پینه بسته، پیراهنهای مندرس پوشیده و دامنها به کمر آماده کارزارند. همچنین در [[وصف]] آنها آمده است که برخی قائماللیل و صائمالنهار بودند، با [[اهل]] [[معصیت]] [[مخالف]] بودند و... اما وقتی چنین [[ایمانی]] با [[جهالت]] و [[نادانی]] و [[تعصب]] آمیخته میشود، عقایدی بسیار قشری و سطحی را نتیجه میدهد؛ به گونهای که آنها قیامشان را برای امربهمعروف و نهیازمنکر میدانستند اما شرایط آن را نداشتند؛ از جمله این شرایط، [[بصیرت]] در [[دین]]، یعنی اطلاع کافی و صحیح از [[امور دینی]] و [[بصیرت]] در عمل بود. آنها نمیتوانستند [[حلال]] را از [[حرام]] یا [[واجب]] را از غیر [[واجب]] تشخیص دهند و بر خلاف همه [[فرق اسلامی]] که [[اعمال]] [[بصیرت]] و احتمال تأثیر را در [[امربهمعروف و نهیازمنکر]] [[واجب]] میدانند، [[معتقد]] بودند [[امربهمعروف و نهیازمنکر]] [[تعبد]] محض است و شرط احتمال اثر و عدم ترتب [[مفسده]] ندارد. علاوه بر [[عالمان]] [[مسلمان]]، خلفای نخستین [[صدر اسلام]]، مانند [[عمر]]، [[عثمان]] و [[معاویه]] نیز تدبیرهایی در پیش گرفتند که نه تنها به زبان [[عدالت]] تمام شد، بلکه سبب اختلال در امر [[حکومت]] گردید. مثلاً [[معاویه]] میان [[عرب]] و غیرعرب فرق میگذاشت. در نتیجه [[مشکلات]] بزرگی در [[سلامت روانی]] [[نظام اجتماعی]] پدید آمد. پیدایش [[فکر]] عربیت و [[جنبش]] شعوبیگری از نتایج این امر بود که سبب [[تفرقه]] [[سیاسی]] گردید و [[مردم]] آن مناطق را در [[اندیشه]] جدا کردن خود و [[تشکیل حکومت]] انداخت<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۷، ص۳۰۹.</ref>. علاوه بر این، کارکرد بد [[نظام اجتماعی]] به صورت وضع [[قوانین]] و مقررات ناعادلانه و [[تبعیض]] و تفاوت [[نادرست]]، منشأ [[مشکلات]] [[روحی]] و [[روانی]] در [[جامعه]] میشود که ممکن است به صورت مستقیم و آشکار، بروز و [[ظهور]] نیابد. برای نمونه، بسیاری از عقدهها و نارضایتیها در قالب [[شکایت]] از روزگار و [[بخت]] بد و شانس خوب، خود را نشان میدهد. این باعث میشود که هم شخص به لحاظ [[روحی]] ناسالم بار آید و هم [[جامعه]] نامتعادل شود.
| |
| *علت بسیاری از جنایتهایی که در [[اجتماع]] صورت میگیرد، فقدان [[عدالت]] است. بسیاری از ناهمواریها و آشفتگیهای [[روحی]] و جنایتهای [[اخلاقی]] و عقدهها در [[بیعدالتی]] ریشه دارند. [[عقده]] و [[کینه]] نیز [[وحدت]] و [[الفت]] را از بین میبرد و تأثیر سویی بر [[همبستگی اجتماعی]] مینهد. زمانی که کسی [[گناه]] میکند، در واقع [[تعادل]] فردیاش به هم خورده است. در [[جامعه]] نیز این چنین است. بسیاری از مداحیها نشاندهنده به هم خوردن عدالت اجتماعی است. [[مداحی]] زیاد از شخصیتها که در [[ادبیات]] [[اسلامی]] فراوان به چشم میخورد، ریشه در امتیاز طبقاتی و عدم [[توزیع عادلانه ثروت]] دارد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۰۰-۲۰۲.</ref>. نتیجه [[سوء]] دیگر فقدان [[عدالت]] که در [[تاریخ اسلام]] نیز به خوبی نمود یافته است، فائق آمدن [[جمود]] و رکود [[فکری]] بر [[تعقل]] و روشناندیشی بود که ضربات بسیاری به [[جامعه اسلامی]] وارد ساخت<ref>مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۵۰.</ref><ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==بایستههای عدالت اجتماعی== | | ==بایستههای عدالت اجتماعی== |