حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


*[[معرفت]] و [[دانش]] مطابق با [[حقیقت]]، آنچه [[انسان]] را به [[حق]] برساند و باطلی در آن نباشد، مرحله‌ای بالاتر از [[علم]]. [[قرآن]] [[پیامبران]] را آموزگارانِ "[[علم]] و حکمت" معرفی می‌کند و [[لقمان]] را کسی می‌شناساند که که [[خداوند]] به او "حکمت" داده بود<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}} «و به راستی ما به لقمان فرزانگی  داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref> و به این سبب او را [[لقمان حکیم]] گویند و می‌فرماید به هر کس حکمت داده شده باشد، به او خیر فراوان عطا شده است. حکمت نوعی [[درک]] و دریافت‌های صحیح و [[حقیقی]] است و سخن و کاری که با [[حق]] منطبق باشد، "حکیمانه" است. "حکمت" در اصطلاح [[علوم عقلی]] به [[علم]] [[فلسفه]] هم گفته می‌شود و به [[فیلسوف]]، "[[حکیم]]" گویند، چرا که [[فلسفه]]، دانشِ شناختِ حقایق اشیاء هستی است. اوج مباحث و نظریه‌های [[فلسفی]] در قرن‌های اخیر، تفکرات [[فلسفی]] [[صدرالمتألهین]]<ref>ملاصدرای شیرازی، متوفای ۱۰۵۰ قمری.</ref> است که به آن "حکمت متعالیه" گفته می‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۰-۹۱.</ref>.
[[حکمت]]، [[معرفت]] و دانشی است که با رساندن [[انسان]] به [[حقیقت]] اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد. [[آیات]] و [[روایات]] زیادی در مورد حکمت وجود دارد که از آن به عنوان خیر کثیر یاد شده است. حکمت دارای دو قسم است: نظری و عملی؛ نظری به معنای دانستن است و عملی مربوط به آنچه [[شایسته]] عمل است. حکمت را باید از [[حکیم]] [[الهی]] چون [[انبیاء]] آموخت و زمینه حکمت آموزی در گرو [[طهارت]] نفس، و [[راه]] ماندگاری آن مراعات تقواست. از جمله [[آثار حکمت]]: [[سرعت فهم]]، [[تعقل]]، [[صفای ذهن]] و [[سهولت تعلم]] است. برخی از موانع آن نیز عبارت‌اند از: موانع [[فکری]] مانند: [[کفر]]، [[تعصب]]، و [[تقلید]]؛ موانع [[قلبی]] ـ [[اخلاقی]] مانند: [[دنیادوستی]]، [[کبر]]، [[عجب]]، [[طمع]]، [[غضب]] و [[آرزوی دراز]] و موانع [[رفتاری]] مانند: [[ظلم]]، [[فسق]]، [[گناه]] و [[تجاوز]] از [[حدود الهی]].
 
==مقدمه==
*[[اندیشه]] و [[دانش]] [[بشر]] از دو راه به‌دست می‌آید: نخست [[دانش]] [[بشر]] که مبتنی بر فرضیه‌ها و [[آزمون]] و خطاست و همواره ممکن است در معرض تغییر و [[اصلاح]] قرار گیرد. دوم دانشی که مرتبط با [[علم]] خداوندی است و [[خداوند سبحان]] آن را به [[بندگان]] خاص خود، به‌ترتیب [[مقام]] و مرتبه، تقدیم می‌کند. [[دانش]] و اندیشه‌ای که مبتنی بر [[معرفت]] حقیقی و [[تعالیم]] وحیانی است، حکمت نام دارد. حکمت اساس زندگی متعالی [[انسان]] و [[حقیقت]] زندگی معنوی اوست. [[انسان]] [[حکیم]] با [[اندیشه]] و کردار حکیمانه‌اش به [[بی‌نیازی]] و [[عزت]] می‌رسد. از این‌رو [[امام]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش سفارش می‌کند که: قلبت را با [[نور]] حکمت روشن گردان<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱: {{متن حدیث|"وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 300.</ref>.
*[[ارزش]] حکمت در نگاه [[امام علی]] {{ع}} تا آن‌جاست که حکمت را گم شده [[مؤمن]] می‌دانند و سفارش می‌کند آن‌را در هر جا، حتی اگر از [[منافق]] باشد، باید فراگیرد، چرا که [[قلب]] [[مؤمن]] [[جایگاه]] [[شایسته]] حکمت است<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۷۷: {{متن حدیث|"خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 300- 301.</ref>.


==مفهوم‌شناسی [[حکمت]]==
حکمت در لغت از ریشه «[[حکم]]» به معنی بازداشتن است<ref>احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱؛ سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج ۲ ص ۱۴۵. </ref> ولی بازداشتنی که در راستای [[صلاح]] و جلوگیری از [[فساد]] باشد<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص ۲۴۸؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵.</ref>. همچنین حکمت به معنی [[دانش]] و [[معرفت]] است که صاحبش را از کارهای سفیهانه و جاهلانه باز می‌دارد<ref>احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵؛ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة ج۲، ص۹۱.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۱-۲۸۲.</ref>
و در اصطلاح به معنای رسیدن به [[حق]] از [[راه]] [[علم]] و [[عقل]] است<ref>احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۵۰۸.</ref>.<ref>ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰</ref> البته در اصطلاح [[علوم عقلی]]، حکمت [[شناخت]] حقایق موجودات است، همان گونه که هستند<ref>مرتضی مطهری، روش رئالیسم، ج۱، ص۵۳ (مقاله دوم)؛ راغب اصفهانی، مفردات ص ۲۴۸.</ref>، به اندازه توانی که [[بشر]] در شناخت موجودات دارد<ref>جرجانی، تعریفات، ص۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۰-۹۱.</ref>
در اصطلاح [[اخلاق]] حکمت، [[اعتدال]] بین قوای [[انسانی]] است که [[فضیلت]] [[انسان]] به شمار می‌آید<ref>احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۰.</ref>؛ یک صفت [[نفسانی]] که [[افعال]] خاصی از آن صادر می‌شود، به خلاف اصطلاح علوم عقلی که نوعی شناخت و معرفت است<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۳-۲۸۴.</ref>. بنابراین حکمت، معرفت و دانشی است که با رساندن انسان به [[حقیقت]] اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد و مرحله‌ای بالاتر از علم که [[باطل]] در آن راه ندارد<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۰-۹۱.</ref>، چرا که مبتنی بر [[معرفت حقیقی]] و [[تعالیم وحیانی]] است<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰.</ref>. حکمتی که به [[خدا]] نسبت داده می‌شود، به معنای شناخت اشیا و ایجاد آنها در نهایت [[استواری]] است<ref>{{عربی|و الحِکمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحکمة من الله تعالی: معرفة الأشیاء و إیجادها علی غایة الإحکام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخیرات. و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل: وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ لقمان}}؛ مفردات راغب، ص ۱۲۷.</ref>.<ref>ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.</ref>
==[[حکمت]] در [[قرآن]]==
از منظر [[قرآن کریم]] حکمت [[خیر]] فراوان است: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی  می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه 269.</ref> که [[خداوند متعال]] به [[بندگان]] برگزیده‌اش: از جمله [[حضرت داود]]<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> و [[عیسی]]{{ع}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۸.</ref> و [[لقمان]]<ref>سوره لقمان، آیه ۱۲.</ref> [[عطا]] می‌کند. علاوه بر این، حکمت بخشی از نیاز [[معنوی]] انسان‌هاست که خداوند متعال همراه کتاب بر [[انبیا]] نازل کرده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه 54.</ref>. این حکمت برای [[آموزش]] به عموم [[مردم]] نازل شده است. برخی از مصادیق نظری و عملی حکمت، در [[سوره اسراء]] به این شرح آمده است:‌ [[پاکی]] از [[شرک]] [[اعتقادی]]، [[یگانه‌پرستی]] و [[توحید عملی]]، [[احسان]] و [[مهربانی]] به [[والدین]]، دادن [[حق]] مستحق، [[میانه‌روی]] در أنفاق، [[اعتماد بر خدا]] و...<ref>سوره اسراء، آیه: ۳۰-۳۸.</ref>.
بنابراین حکمت از نگاه قرآن، مجموعه [[عقاید]] حق و عمل به مقتضای آنهاست و تفسیرهای مختلفی که از [[دانشمندان]] رسیده؛ همگی به این معنی برمی‌گردد<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.</ref>. <ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.</ref> [[نعمت خداوند]] بر [[مؤمنان]] با [[بعثت پیامبر]] و [[تعلیم]] حکمت به مردم، سبب [[هدایت]] و [[رهایی]] آنان از [[گمراهی]] است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت ... و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>، علاوه بر اینکه تعلیم حکمت توسط [[پیامبر]] به مردم، زمینه‌ای برای [[تزکیه]] و پاکسازی آنان از آلودگیهاست: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت ... و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه 2.</ref>.<ref>ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.</ref> همچنین [[حکمت]] یکی از شیوه‌های [[دعوت]] به سوی [[پروردگار]] است: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ»<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱-۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰.</ref>
==حکمت در آیینه [[روایات]]==
براساس روایات حکمت، [[علوم]] صحیح [[نافع]] و عمل به مقتضای آنهاست و گاهی نیز بر علومی اطلاق می‌شود که از [[خداوند]] بر [[بندگان]] پس از عمل به آنچه می‌دانند، [[افاضه]] می‌شود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.</ref>. روایات زیادی مؤید این مطلب هستند؛ از جمله [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] آیۀ {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی  می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند» سوره بقره، آیه 269.</ref> فرمودند: «حکمت، [[شناخت امام]] و [[پرهیز]] از [[گناهان کبیره]] است»<ref>{{متن حدیث|مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْکَبَائِرِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۴.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.</ref> [[امام علی]]{{ع}} حکمت را گمشدۀ [[مؤمن]] می‌دانند و سفارش می‌کنند آن‌را در هر جا، حتی اگر از [[منافق]] باشد، باید فراگرفت، چرا که [[قلب]] مؤمن [[جایگاه]] [[شایسته]] حکمت است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷: {{متن حدیث|خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّی کَانَتْ، فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ}}</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰- ۳۰۱.</ref>
==اقسام حکمت==
==اقسام حکمت==
*حکمت به دوگونه نظری و عملی تقسیم می‌شود. حکمت در بعد نظری شامل هست‌ها و نیست‌ها و [[شناخت]] اشیاست به‌همان گونه که هستند و در نهایت به حصول [[ایمان]] می‌انجامد. حکمت در [[مقام]] عملی، شامل [[شناخت]] بایدها و نبایدها و [[آگاهی]] از این است که اعمال [[آدمی]] در چه شرایطی نیک یا شر است و در نهایت باعث بروز [[عمل صالح]] و زندگی [[پاک]] می‌شود. [[امام علی]] {{ع}} درباره [[جایگاه]] حکمت در زندگی [[آدمی]] می‌فرماید: ... سخن حکمت است که زندگی [[دل]] مرده است و بینایی دیده نابینا و شنوایی گوش ناشنوا و سیرابی لب تشنه؛ و در همه آن‌ها [[بی‌نیازی]] است و [[سلامت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳: {{متن حدیث|"إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَةُ"}}</ref>. اگر حکمت در زندگی افراد جاری نشود، گویی افراد در دوران [[جاهلیّت]] به‌سر می‌برند. آن‌ها زندگی همراه با [[خشونت]] دارند و هرگز لطافت و [[رحمت]] در زندگی‌شان راهی نخواهد داشت. [[امام]] {{ع}} فرمود: مردمی که از [[انوار]] حکمت پرتوی نمی‌گیرند و از آتش‌زنه [[دانش]] شراره‌ای نمی‌ستانند، همانند ستورانی هستند که جز چریدن هدفی نشناسند، یا همچون صخره‌های سخت کوهستانی در قساوت به سر برند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷: {{متن حدیث|"لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ"}}</ref>. انسانی که [[نور]] حکمت دلش را روشن نکرده، همچون چارپایانی ماند که امیدی به خیرشان نیست، بلکه از شر آن‌ها نیز ایمنی نخواهد بود»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 301.</ref>.
حکمت بر دو قسم است: نظری و عملی. در بُعد نظری شامل هست‌ و نیست‌ و [[شناخت]] اشیاست، ‌همان گونه که هستند و در نهایت به حصول [[ایمان]] می‌انجامد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.</ref> و حکمت در بُعد عملی، شامل شناخت باید و نباید و [[آگاهی]] از این است که [[اعمال آدمی]] در چه شرایطی [[نیک]] یا [[شر]] است و در نهایت باعث بروز [[عمل صالح]] و [[زندگی پاک]] می‌شود<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.</ref>. به بیان دیگر [[حکمت نظری]] [[معرفت]] موجوداتی است که تحقق آنها در [[اختیار انسان]] نیست ولی [[حکمت عملی]] معرفت نسبت به موجوداتی است که با [[اراده]] و [[اختیار]] [[بشر]] به وجود می‌آیند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، پاورقی، ص۱۱۶.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۲-۲۸۳.</ref>
==شرایط [[فراگیری]] [[حکمت]]==
برای فراگیری حکمت، دو شرط اساسی وجود دارد: نخست آنکه حکمت تنها از کسانی فراگرفتنی است که از زلال [[حکمت الهی]] نوشیده باشند. از این رو [[انبیای الهی]] [[برترین]] معلمان حکمت الاهی هستند<ref>سوره آل عمران، آیه۴۸؛ سوره نساء، آیه۱۱۳؛ سوره مائده، آیه۱۱۰؛ سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref>. شرط دیگر [[آمادگی]] است، [[تزکیه نفس]]، [[طهارت]] درون و زدودن [[رذائل اخلاقی]] نه تنها پیش نیاز حکمت است بلکه نتیجه قطعی آن نیز هست؛ چنانچه [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: «هر بنده‌ای [[چهل]] [[روز]] برای [[خدا]] خالصانه عمل کند، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ اَلْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ}}؛ علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ۲۴۲.</ref> همچنین [[راه]] ماندگاری در [[مقام]] حکمت و جلوگیری از [[سقوط]]، مراعات [[طاعت]] و تقواست<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.</ref>.
==[[آثار حکمت]]==
حکمت یکی از [[سجایای اخلاقی]] است، کسی که به این [[فضیلت]] آراسته شود به تبع آن صفت‌ها و سجایای [[نیک]] دیگری نیز پیدا می‌کند. علمای [[اخلاق]] برای حکمت شش اثر [[شناسایی]] کرده‌اند:
# [[ذکاء]]: در لغت به معنی [[تیزهوشی]] است<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص ۳۳۰؛ محمد بن ابی‌بکر رازی، مختار الصحاح؛ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲. </ref> و در اصطلاح اخلاق عبارت است از نیرویی که باعث می‌شود [[انسان]] به سرعت از مقدمات [[استدلال]] به نتیجه برسد<ref>ابن‌میثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.</ref>.
#ذکر یا [[تذکر]]: یعنی انسان هرگاه بخواهد چیزی را به یاد بیاورد، به سهولت و آسانی صورت می‌‌گیرد<ref>ابن‌میثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.</ref>.
# [[سرعت فهم]]: به این معنی که برای [[فهم]] یک چیز [[نیازمند]] مکث فراوان نباشد<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.</ref>.
# [[تعقل]]: به این معنی که در بحث و جست و جو از هر حقیقتی به اندازۀ [[شایسته]] دقت کند<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.</ref>.
# [[صفای ذهن]]: یعنی نفس بتواند بدون هیچ تشویش و اضطرابی، به نتیجه مطلوب دست پیدا کند<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.</ref>.
#سهولت [[یادآوری]]: یعنی نفس چنان آماده [[فکر]] باشد که بدون دخالت [[وسوسه]] و خاطره‌های متفرقه به مطلوب خود توجه کند<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>
==موانع [[حکمت]]==
حکمت [[حقیقت علم]] است که به [[انسان]] و دانسته‌هایش [[ارزش]] می‌دهد ولی ممکن است موانعی بر سر [[راه]] آن قرار گیرد که عبارت‌اند از:
#موانع [[فکری]]:
## [[کفر]] مهم‌ترین مانع فکری و [[اعتقادی]] حکمت است و در مقابل [[ایمان به خدا]] منشأ [[رشد]] و [[هدایت]] انسان است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ}}<ref>«و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند» سوره تغابن، آیه 11.</ref>.
##مانع فکری دیگر [[تعصب]] است که [[انصاف]] و [[حق]] جویی را در [[قلب]] می‌کُشد و [[جور]] و [[ستم]] را جایگزین می‌کند.
## [[تقلید]] مانع فکری دیگری برای حکمت است، [[پذیرش]] قول دیگری بدون [[دلیل]] و [[شاهد]]<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۰.</ref>، [[قرآن]] در موارد زیادی [[کفار]] را به خاطر [[پیروی]] بی‌دلیل از [[پدران]] و نیاکان خود [[سرزنش]] نموده است: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه 170.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۵-۲۹۷.</ref>
#موانع [[قلبی]] ـ [[اخلاقی]]: به طور کلی [[رذیلت‌های اخلاقی]] موجب [[انحراف]] نفس از حالت طبیعی و مانع پذیرش [[نور]] حکمت می‌شوند. چنانچه [[امام هادی]]{{ع}} می‌فرماید: «حکمت در جان‌های [[فاسد]] اثر نمی‌کند»<ref>{{متن حدیث|اَلْحِکْمَةُ لاَ تَنْجَعُ فِی اَلطِّبَاعِ اَلْفَاسِدَةِ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۷۰</ref> ولی برخی از رذیلت‌های اخلاقی به طور خاص به عنوان مانع حکمت محسوب می‌شوند، مانند:
## [[دنیادوستی]]: [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «به خاطر دنیادوستی گوش‌ها از شنیدن حکمت کر و قلب‌ها از دیدن نور [[بصیرت]] [[کور]] شده‌اند»<ref>{{متن حدیث|لِحُبِّ اَلدُّنْیَا صَمَتَ اَلْأَسْمَاعُ عَنْ سِمَاعِ اَلْحِکْمَةِ وَ عَمِیَتِ اَلْقُلُوبُ عَنْ نُورِ اَلْبَصِیرَةِ}}؛ محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۶، ص۲۲۸.</ref>.
## [[کبر]] و خود برتربینی: [[امام کاظم]]{{ع}} می‌فرماید: «کشت در [[زمین]] نرم می‌روید نه بر روی سنگ صاف؛ همین‌طور است [[حکمت]] در [[قلب]] [[انسان]] [[فروتن]] ساکن می‌شود نه در قلب انسان‌های [[متکبر]] [[سرکش]]»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَلزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی اَلسَّهْلِ وَ لاَ یَنْبُتُ فِی اَلصَّفَا فَکَذَلِکَ اَلْحِکْمَةُ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَوَاضِعِ وَ لاَ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَکَبِّرِ اَلْجَبَّارِ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحت العقول عن آل الرسول، ص۳۹۶.</ref>.
## [[عُجب]] یا [[خودپسندی]]: عُجب، [[دشمن]] [[عقل انسان]] است. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «خودپسندی [[عقل]] را تباه می‌کند»<ref>{{متن حدیث|اَلْعُجْبُ یُفْسِدُ اَلْعَقْلَ}}؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۱، ص۱۸۹.</ref>.
## [[طمع]] آفت عقل و مانع حکمت است: [[علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[عقل‌ها]] بیشتر هنگامی به زمین می‌خورند که طمع فعال می‌شود»<ref>{{متن حدیث|أَکْثَرُ مَصَارِعِ اَلْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ اَلْمَطَامِعِ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۵۰۴.</ref>.
## [[غضب]]: [[خشم]] نه تنها مانع کسب حکمت، بلکه مانع بهره وری از آن نیز می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: «خشم، قلب انسان [[حکیم]] را از بین می‌برد»<ref>{{متن حدیث|اَلْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ اَلْحَکِیمِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۰۵.</ref>.
## [[آرزوی دراز]]: [[علم]] و حکمت در [[جهان]] [[حقیقت]] به دست می‌آید، در حالی که انسان آرزوپرور در عالم [[خیال]] سرگرم است<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۷-۳۰۱.</ref>.
#موانع [[رفتاری]]: برخی [[گناهان]] موجب [[مرگ]] قلب می‌شوند و به طور کلی باب حکمت را به روی انسان می‌بندند. برخی از عناوین عام مثل [[اسراف]]، [[ظلم]]، [[فسق]]، [[تعدی]] بر [[گناه]] و [[تجاوز]] از [[حدود الهی]]، در [[قرآن کریم]] از موانع [[هدایت]] پذیری به شمار آمده‌اند. چراکه تجاوز از حدود الاهی سبب بسته شدن [[دل]] به روی حقایق و [[معارف]] است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«بدین‌گونه بر دل تجاوزگران مهر می‌نهیم» سوره یونس، آیه 74.</ref>. برخی رفتارهای خاص نیز در [[روایات]] به عنوان مانع حکمت شمرده شده‌اند که از آن جمله می‌توان اشتغال به کارهای [[بیهوده]]، شراب‌خواری، [[پرخوری]] و مجالست با [[ثروتمندان]] را نام برد. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «هرکس [[لهو]] و بیهودگی‌اش زیاد شود، احمق می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ کَثُرَ لَهْوُهُ اُسْتُحْمِقَ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۰.</ref> [[رسول‌خدا]]{{صل}} درباره پرخوری می‌فرماید: «پرخوری نکنید که [[نور]] [[حکمت]] در سینه‌هاتان خاموش می‌شود»<ref>{{متن حدیث|لا تشبعوا فیطفأ نور الحکمة من صدورکم}}؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۱۵، ص۸۷۵.</ref> و درباره [[هم‌نشینی]] با ثروتمندان نیز فرموده‌اند: «هم‌نشینی با ثروتمندان [[قلب]] را می‌میراند»<ref>{{متن حدیث|الجلوس مع الاغنیا یمیت القلب}}؛ سید عبدالله جزائری، التفحة السنیة، ص۳۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۳۰۱-۳۰۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۷

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حکمت، معرفت و دانشی است که با رساندن انسان به حقیقت اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد. آیات و روایات زیادی در مورد حکمت وجود دارد که از آن به عنوان خیر کثیر یاد شده است. حکمت دارای دو قسم است: نظری و عملی؛ نظری به معنای دانستن است و عملی مربوط به آنچه شایسته عمل است. حکمت را باید از حکیم الهی چون انبیاء آموخت و زمینه حکمت آموزی در گرو طهارت نفس، و راه ماندگاری آن مراعات تقواست. از جمله آثار حکمت: سرعت فهم، تعقل، صفای ذهن و سهولت تعلم است. برخی از موانع آن نیز عبارت‌اند از: موانع فکری مانند: کفر، تعصب، و تقلید؛ موانع قلبی ـ اخلاقی مانند: دنیادوستی، کبر، عجب، طمع، غضب و آرزوی دراز و موانع رفتاری مانند: ظلم، فسق، گناه و تجاوز از حدود الهی.

مفهوم‌شناسی حکمت

حکمت در لغت از ریشه «حکم» به معنی بازداشتن است[۱] ولی بازداشتنی که در راستای صلاح و جلوگیری از فساد باشد[۲]. همچنین حکمت به معنی دانش و معرفت است که صاحبش را از کارهای سفیهانه و جاهلانه باز می‌دارد[۳].[۴] و در اصطلاح به معنای رسیدن به حق از راه علم و عقل است[۵].[۶] البته در اصطلاح علوم عقلی، حکمت شناخت حقایق موجودات است، همان گونه که هستند[۷]، به اندازه توانی که بشر در شناخت موجودات دارد[۸].[۹] در اصطلاح اخلاق حکمت، اعتدال بین قوای انسانی است که فضیلت انسان به شمار می‌آید[۱۰]؛ یک صفت نفسانی که افعال خاصی از آن صادر می‌شود، به خلاف اصطلاح علوم عقلی که نوعی شناخت و معرفت است[۱۱]. بنابراین حکمت، معرفت و دانشی است که با رساندن انسان به حقیقت اشیاء او را از کارهای سفیهانه و خلاف بازدارد و مرحله‌ای بالاتر از علم که باطل در آن راه ندارد[۱۲]، چرا که مبتنی بر معرفت حقیقی و تعالیم وحیانی است[۱۳]. حکمتی که به خدا نسبت داده می‌شود، به معنای شناخت اشیا و ایجاد آنها در نهایت استواری است[۱۴].[۱۵]

حکمت در قرآن

از منظر قرآن کریم حکمت خیر فراوان است: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا[۱۶] که خداوند متعال به بندگان برگزیده‌اش: از جمله حضرت داود[۱۷] و عیسی(ع)[۱۸] و لقمان[۱۹] عطا می‌کند. علاوه بر این، حکمت بخشی از نیاز معنوی انسان‌هاست که خداوند متعال همراه کتاب بر انبیا نازل کرده است: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۲۰]. این حکمت برای آموزش به عموم مردم نازل شده است. برخی از مصادیق نظری و عملی حکمت، در سوره اسراء به این شرح آمده است:‌ پاکی از شرک اعتقادی، یگانه‌پرستی و توحید عملی، احسان و مهربانی به والدین، دادن حق مستحق، میانه‌روی در أنفاق، اعتماد بر خدا و...[۲۱]. بنابراین حکمت از نگاه قرآن، مجموعه عقاید حق و عمل به مقتضای آنهاست و تفسیرهای مختلفی که از دانشمندان رسیده؛ همگی به این معنی برمی‌گردد[۲۲]. [۲۳] نعمت خداوند بر مؤمنان با بعثت پیامبر و تعلیم حکمت به مردم، سبب هدایت و رهایی آنان از گمراهی است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲۴]، علاوه بر اینکه تعلیم حکمت توسط پیامبر به مردم، زمینه‌ای برای تزکیه و پاکسازی آنان از آلودگیهاست: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ[۲۵].[۲۶] همچنین حکمت یکی از شیوه‌های دعوت به سوی پروردگار است: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ»[۲۷].[۲۸]

حکمت در آیینه روایات

براساس روایات حکمت، علوم صحیح نافع و عمل به مقتضای آنهاست و گاهی نیز بر علومی اطلاق می‌شود که از خداوند بر بندگان پس از عمل به آنچه می‌دانند، افاضه می‌شود[۲۹]. روایات زیادی مؤید این مطلب هستند؛ از جمله امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا[۳۰] فرمودند: «حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است»[۳۱].[۳۲] امام علی(ع) حکمت را گمشدۀ مؤمن می‌دانند و سفارش می‌کنند آن‌را در هر جا، حتی اگر از منافق باشد، باید فراگرفت، چرا که قلب مؤمن جایگاه شایسته حکمت است[۳۳].[۳۴]

اقسام حکمت

حکمت بر دو قسم است: نظری و عملی. در بُعد نظری شامل هست‌ و نیست‌ و شناخت اشیاست، ‌همان گونه که هستند و در نهایت به حصول ایمان می‌انجامد[۳۵] و حکمت در بُعد عملی، شامل شناخت باید و نباید و آگاهی از این است که اعمال آدمی در چه شرایطی نیک یا شر است و در نهایت باعث بروز عمل صالح و زندگی پاک می‌شود[۳۶]. به بیان دیگر حکمت نظری معرفت موجوداتی است که تحقق آنها در اختیار انسان نیست ولی حکمت عملی معرفت نسبت به موجوداتی است که با اراده و اختیار بشر به وجود می‌آیند[۳۷].[۳۸]

شرایط فراگیری حکمت

برای فراگیری حکمت، دو شرط اساسی وجود دارد: نخست آنکه حکمت تنها از کسانی فراگرفتنی است که از زلال حکمت الهی نوشیده باشند. از این رو انبیای الهی برترین معلمان حکمت الاهی هستند[۳۹]. شرط دیگر آمادگی است، تزکیه نفس، طهارت درون و زدودن رذائل اخلاقی نه تنها پیش نیاز حکمت است بلکه نتیجه قطعی آن نیز هست؛ چنانچه رسول خدا(ص) می‌فرماید: «هر بنده‌ای چهل روز برای خدا خالصانه عمل کند، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود»[۴۰] همچنین راه ماندگاری در مقام حکمت و جلوگیری از سقوط، مراعات طاعت و تقواست[۴۱].

آثار حکمت

حکمت یکی از سجایای اخلاقی است، کسی که به این فضیلت آراسته شود به تبع آن صفت‌ها و سجایای نیک دیگری نیز پیدا می‌کند. علمای اخلاق برای حکمت شش اثر شناسایی کرده‌اند:

  1. ذکاء: در لغت به معنی تیزهوشی است[۴۲] و در اصطلاح اخلاق عبارت است از نیرویی که باعث می‌شود انسان به سرعت از مقدمات استدلال به نتیجه برسد[۴۳].
  2. ذکر یا تذکر: یعنی انسان هرگاه بخواهد چیزی را به یاد بیاورد، به سهولت و آسانی صورت می‌‌گیرد[۴۴].
  3. سرعت فهم: به این معنی که برای فهم یک چیز نیازمند مکث فراوان نباشد[۴۵].
  4. تعقل: به این معنی که در بحث و جست و جو از هر حقیقتی به اندازۀ شایسته دقت کند[۴۶].
  5. صفای ذهن: یعنی نفس بتواند بدون هیچ تشویش و اضطرابی، به نتیجه مطلوب دست پیدا کند[۴۷].
  6. سهولت یادآوری: یعنی نفس چنان آماده فکر باشد که بدون دخالت وسوسه و خاطره‌های متفرقه به مطلوب خود توجه کند[۴۸].[۴۹]

موانع حکمت

حکمت حقیقت علم است که به انسان و دانسته‌هایش ارزش می‌دهد ولی ممکن است موانعی بر سر راه آن قرار گیرد که عبارت‌اند از:

  1. موانع فکری:
    1. کفر مهم‌ترین مانع فکری و اعتقادی حکمت است و در مقابل ایمان به خدا منشأ رشد و هدایت انسان است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ[۵۰].
    2. مانع فکری دیگر تعصب است که انصاف و حق جویی را در قلب می‌کُشد و جور و ستم را جایگزین می‌کند.
    3. تقلید مانع فکری دیگری برای حکمت است، پذیرش قول دیگری بدون دلیل و شاهد[۵۱]، قرآن در موارد زیادی کفار را به خاطر پیروی بی‌دلیل از پدران و نیاکان خود سرزنش نموده است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۵۲].[۵۳]
  2. موانع قلبی ـ اخلاقی: به طور کلی رذیلت‌های اخلاقی موجب انحراف نفس از حالت طبیعی و مانع پذیرش نور حکمت می‌شوند. چنانچه امام هادی(ع) می‌فرماید: «حکمت در جان‌های فاسد اثر نمی‌کند»[۵۴] ولی برخی از رذیلت‌های اخلاقی به طور خاص به عنوان مانع حکمت محسوب می‌شوند، مانند:
    1. دنیادوستی: امام علی(ع) می‌فرماید: «به خاطر دنیادوستی گوش‌ها از شنیدن حکمت کر و قلب‌ها از دیدن نور بصیرت کور شده‌اند»[۵۵].
    2. کبر و خود برتربینی: امام کاظم(ع) می‌فرماید: «کشت در زمین نرم می‌روید نه بر روی سنگ صاف؛ همین‌طور است حکمت در قلب انسان فروتن ساکن می‌شود نه در قلب انسان‌های متکبر سرکش»[۵۶].
    3. عُجب یا خودپسندی: عُجب، دشمن عقل انسان است. امام علی(ع) می‌فرماید: «خودپسندی عقل را تباه می‌کند»[۵۷].
    4. طمع آفت عقل و مانع حکمت است: علی(ع) می‌فرماید: «عقل‌ها بیشتر هنگامی به زمین می‌خورند که طمع فعال می‌شود»[۵۸].
    5. غضب: خشم نه تنها مانع کسب حکمت، بلکه مانع بهره وری از آن نیز می‌شود. امام صادق(ع) می‌فرماید: «خشم، قلب انسان حکیم را از بین می‌برد»[۵۹].
    6. آرزوی دراز: علم و حکمت در جهان حقیقت به دست می‌آید، در حالی که انسان آرزوپرور در عالم خیال سرگرم است[۶۰].
  3. موانع رفتاری: برخی گناهان موجب مرگ قلب می‌شوند و به طور کلی باب حکمت را به روی انسان می‌بندند. برخی از عناوین عام مثل اسراف، ظلم، فسق، تعدی بر گناه و تجاوز از حدود الهی، در قرآن کریم از موانع هدایت پذیری به شمار آمده‌اند. چراکه تجاوز از حدود الاهی سبب بسته شدن دل به روی حقایق و معارف است: ﴿كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ[۶۱]. برخی رفتارهای خاص نیز در روایات به عنوان مانع حکمت شمرده شده‌اند که از آن جمله می‌توان اشتغال به کارهای بیهوده، شراب‌خواری، پرخوری و مجالست با ثروتمندان را نام برد. امام علی(ع) می‌فرماید: «هرکس لهو و بیهودگی‌اش زیاد شود، احمق می‌شود»[۶۲] رسول‌خدا(ص) درباره پرخوری می‌فرماید: «پرخوری نکنید که نور حکمت در سینه‌هاتان خاموش می‌شود»[۶۳] و درباره هم‌نشینی با ثروتمندان نیز فرموده‌اند: «هم‌نشینی با ثروتمندان قلب را می‌میراند»[۶۴].[۶۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. دانشنامه نهج البلاغه
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱؛ سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج ۲ ص ۱۴۵.
  2. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۲۴۸؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵.
  3. احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر ج۲، ص ۱۴۵؛ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة ج۲، ص۹۱.
  4. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۱-۲۸۲.
  5. احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۵۰۸.
  6. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰
  7. مرتضی مطهری، روش رئالیسم، ج۱، ص۵۳ (مقاله دوم)؛ راغب اصفهانی، مفردات ص ۲۴۸.
  8. جرجانی، تعریفات، ص۳۰.
  9. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۰-۹۱.
  10. احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۰.
  11. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۳-۲۸۴.
  12. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۰-۹۱.
  13. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰.
  14. و الحِکمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحکمة من الله تعالی: معرفة الأشیاء و إیجادها علی غایة الإحکام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخیرات. و هذا هو الذی وصف به لقمان فی قوله عز و جل: وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِکمَةَ لقمان؛ مفردات راغب، ص ۱۲۷.
  15. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.
  16. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه 269.
  17. سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  18. سوره آل عمران، آیه ۴۸.
  19. سوره لقمان، آیه ۱۲.
  20. «بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه 54.
  21. سوره اسراء، آیه: ۳۰-۳۸.
  22. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
  23. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.
  24. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت ... و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.
  25. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت ... و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه 2.
  26. ر.ک: سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۵.
  27. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  28. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱-۳۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۳۹-۲۴۰.
  29. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
  30. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند» سوره بقره، آیه 269.
  31. «مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْکَبَائِرِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۴.
  32. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.
  33. نهج البلاغه، حکمت ۷۷: «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّی کَانَتْ، فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»
  34. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰- ۳۰۱.
  35. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.
  36. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.
  37. محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، پاورقی، ص۱۱۶.
  38. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۲-۲۸۳.
  39. سوره آل عمران، آیه۴۸؛ سوره نساء، آیه۱۱۳؛ سوره مائده، آیه۱۱۰؛ سوره اسراء، آیه ۳۹.
  40. «مَنْ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ اَلْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ»؛ علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۴؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ۲۴۲.
  41. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۸۸-۲۹۱.
  42. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۳۳۰؛ محمد بن ابی‌بکر رازی، مختار الصحاح؛ خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
  43. ابن‌میثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.
  44. ابن‌میثم، شرح مأة کلمه، ص۲۰.
  45. خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
  46. خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
  47. خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
  48. خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۱۱۲.
  49. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۱-۲۹۲.
  50. «و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند» سوره تغابن، آیه 11.
  51. فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۰.
  52. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه 170.
  53. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۵-۲۹۷.
  54. «اَلْحِکْمَةُ لاَ تَنْجَعُ فِی اَلطِّبَاعِ اَلْفَاسِدَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۷۰
  55. «لِحُبِّ اَلدُّنْیَا صَمَتَ اَلْأَسْمَاعُ عَنْ سِمَاعِ اَلْحِکْمَةِ وَ عَمِیَتِ اَلْقُلُوبُ عَنْ نُورِ اَلْبَصِیرَةِ»؛ محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۶، ص۲۲۸.
  56. «إِنَّ اَلزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی اَلسَّهْلِ وَ لاَ یَنْبُتُ فِی اَلصَّفَا فَکَذَلِکَ اَلْحِکْمَةُ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَوَاضِعِ وَ لاَ تَعْمَرُ فِی قَلْبِ اَلْمُتَکَبِّرِ اَلْجَبَّارِ»؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحت العقول عن آل الرسول، ص۳۹۶.
  57. «اَلْعُجْبُ یُفْسِدُ اَلْعَقْلَ»؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۱، ص۱۸۹.
  58. «أَکْثَرُ مَصَارِعِ اَلْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ اَلْمَطَامِعِ»؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۵۰۴.
  59. «اَلْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ اَلْحَکِیمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۰۵.
  60. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۲۹۷-۳۰۱.
  61. «بدین‌گونه بر دل تجاوزگران مهر می‌نهیم» سوره یونس، آیه 74.
  62. «مَنْ کَثُرَ لَهْوُهُ اُسْتُحْمِقَ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۰.
  63. «لا تشبعوا فیطفأ نور الحکمة من صدورکم»؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۱۵، ص۸۷۵.
  64. «الجلوس مع الاغنیا یمیت القلب»؛ سید عبدالله جزائری، التفحة السنیة، ص۳۳۱.
  65. ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱،ص۳۰۱-۳۰۵.