ظلم: تفاوت میان نسخهها
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
[[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: مردم درباره [[قدرت]] ([[جبر و اختیار]]) سه دستهاند: شخصی که [[فکر]] میکند کار به وی واگذار گردیده است. وی با این [[عقیده]]، خدا را در قدرتش [[سست]] و [[ناتوان]] قلمداد میکند. چنین شخصی، هلاک میگردد. فردی [[گمان]] میکند خداوند، [[بندگان]] را بر گناهان مجبور ساخته است و چیزهایی که توانش را ندارد، به او تکلیف نموده است. وی درباره [[فرمان]] دادن خداوند ستم نموده و اینگونه مردی هلاک گردد. | [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: مردم درباره [[قدرت]] ([[جبر و اختیار]]) سه دستهاند: شخصی که [[فکر]] میکند کار به وی واگذار گردیده است. وی با این [[عقیده]]، خدا را در قدرتش [[سست]] و [[ناتوان]] قلمداد میکند. چنین شخصی، هلاک میگردد. فردی [[گمان]] میکند خداوند، [[بندگان]] را بر گناهان مجبور ساخته است و چیزهایی که توانش را ندارد، به او تکلیف نموده است. وی درباره [[فرمان]] دادن خداوند ستم نموده و اینگونه مردی هلاک گردد. | ||
دیگری [[معتقد]] است که خدا بندگان را بر اساس [[تحمّل]] و طاقتشان [[تکلیف]] کرده، نه به امور طاقتفرسا و تحمّلناپذیر، پس هر گاه [[نیکو]] باشند [[سپاس]] [[خدا]] گزارند و چون بد شوند از خدا [[طلب]] [[آمرزش]] کنند، این [[فرد]]؛ [[مسلمان]] [[رشد]] یافته است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>. | دیگری [[معتقد]] است که خدا بندگان را بر اساس [[تحمّل]] و طاقتشان [[تکلیف]] کرده، نه به امور طاقتفرسا و تحمّلناپذیر، پس هر گاه [[نیکو]] باشند [[سپاس]] [[خدا]] گزارند و چون بد شوند از خدا [[طلب]] [[آمرزش]] کنند، این [[فرد]]؛ [[مسلمان]] [[رشد]] یافته است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>. | ||
* ظلم به آیات خدا | * ظلم به آیات خدا | ||
* ظلم به پیامبران | * ظلم به پیامبران | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۴: | ||
* ظلم به غافلان | * ظلم به غافلان | ||
* ظلم به شریک | * ظلم به شریک | ||
===ظلم به طبیعت=== | ===ظلم به طبیعت=== | ||
یکی از نعمتهایی که [[پروردگار]] در [[اختیار]] [[بشر]] قرار داده است و در [[قیامت]] درباره آن [[نعمتها]] از [[انسان]] بازخواست خواهد کرد<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.</ref>، [[زمین]] و [[طبیعت]] شگفتانگیز و نعمتهای بیشمار آن است که [[خداوند]]، [[عمران]] و [[آبادانی]] آن را از انسان خواسته ({{متن قرآن|هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}})<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}} «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و انسان را موظف کرده است که برای نگهداری آن تا [[زمان]] مرگش کوشا باشد. زمین، فرش و بستری برای [[مخلوقات]] ({{متن قرآن|جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا}}) و [[آسمان]] نیز سقف آن قرار داده شده است ({{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بِنَاءً}}). [[باران]] نیز واسطه [[رشد]] انواع نعمات [[الهی]] در زمین قرار گرفته است ({{متن قرآن|وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ}}) تا انسان با بهرهگیری از آنها ({{متن قرآن|رِزْقًا لَكُمْ}}) و استفاده صحیح از این نعمتها [[شکرگزار]] خداوند باشد به او [[شرک]] نورزد ({{متن قرآن|فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}})؛ زیرا که [[شرک به خداوند]] [[ظلم عظیم]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> شمرده شده است.{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.</ref>. | یکی از نعمتهایی که [[پروردگار]] در [[اختیار]] [[بشر]] قرار داده است و در [[قیامت]] درباره آن [[نعمتها]] از [[انسان]] بازخواست خواهد کرد<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.</ref>، [[زمین]] و [[طبیعت]] شگفتانگیز و نعمتهای بیشمار آن است که [[خداوند]]، [[عمران]] و [[آبادانی]] آن را از انسان خواسته ({{متن قرآن|هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}})<ref>{{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}} «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و انسان را موظف کرده است که برای نگهداری آن تا [[زمان]] مرگش کوشا باشد. زمین، فرش و بستری برای [[مخلوقات]] ({{متن قرآن|جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا}}) و [[آسمان]] نیز سقف آن قرار داده شده است ({{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بِنَاءً}}). [[باران]] نیز واسطه [[رشد]] انواع نعمات [[الهی]] در زمین قرار گرفته است ({{متن قرآن|وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ}}) تا انسان با بهرهگیری از آنها ({{متن قرآن|رِزْقًا لَكُمْ}}) و استفاده صحیح از این نعمتها [[شکرگزار]] خداوند باشد به او [[شرک]] نورزد ({{متن قرآن|فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}})؛ زیرا که [[شرک به خداوند]] [[ظلم عظیم]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> شمرده شده است.{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.</ref>. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۶: | ||
[[انسان]] نیز برای ادامه [[حیات]] خود و [[حفظ]] نعمتهای الهی نسبت به [[محیط زیست]] و حفظ طبیعت اطرافش وظایفی دارد که نباید در برابر آن بیاعتنا بود؛ چنانکه طبیعت نیز به بشر، بیاعتنا نیست ({{متن حدیث|هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا}})<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ قَالَ: أَقْبَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مِنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ حَتَّى إِذَا أَشْرَفْنَا عَلَى الْمَدِينَةِ قَالَ هَذِهِ طَابَةُ وَ هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ}} (مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۴۸)؛ ابوحمید ساعدی گفت: به اتفاق حضرت رسول{{صل}} از تبوک مراجعت کردیم و هنگامی که نزدیک مدینه رسیدیم، حضرت فرمودند: این سرزمین طهارت و پاکیزگی است و این کوه احد است که ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داریم.</ref>. و [[زندگی]] بدون [[طبیعت]] مخصوصاً آب، هوا و [[زمین]] [[پاک]] و حاصلخیز، مطلوب نخواهد بود<ref>{{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ{{ع}}: لَا تَطِيبُ السُّكْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّيِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِيرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ}} (ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۲۰)؛ امام صادق{{ع}} فرمودند: هیچ نقطهای برای سکونت جز با سه چیز مطبوع نیست: هوای خوش، آب فراوان گوارا و زمین حاصلخیز.</ref> و این سه مورد برای زندگی [[انسان]]، نیاز ضروری است. ازاینرو انسان از [[آلوده]] کردن اطراف [[چاه]] و نهری که [[مردم]] از آن استفاده میکنند ({{متن حدیث|نَهَى [رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}] عَنِ الْبُزَاقِ فِي الْبِئْرِ الَّتِي يُشْرَبُ مِنْهَا}})<ref>ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۰؛ رسول خدا{{صل}} نهی فرمودند از افکندن آب دهان در چاه آبی که مورد استفاده مردم است.</ref> و همچنین از آلوده ساختن [[خاک]] زیرِ درخت میوهدار منع شده است ({{متن حدیث|نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ... أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ}})<ref>{{متن حدیث|عَلِيّ{{ع}} قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهَا أَوْ شَطِّ نَهَرٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهُ أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ}} (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ حضرت علی{{ع}} فرمودند: رسول خدا{{صل}} نهی میکرد که افراد، کنار چاه آب آشامیدنی، یا نهر آب آشامیدنی یا زیر درخت میوهدار، قضای حاجت انجام دهند.</ref>. آلوده کردن [[محیط زیست]] و معابر عمومی علاوه بر [[ظلم]] به محیط زیست ({{متن حدیث|الْمَاءُ لَهُ سُكَّانٌ فَلَا تُؤْذِهِمْ بِبَوْلٍ وَ لَا غَائِطٍ}})<ref>حضرت علی{{ع}} فرمودند: آب، ساکنانی دارد. پس با بول و تخلی کردن در آب، آنها را اذیت نکنید؛ ابنأبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج۲، ص۱۸۷.</ref> ظلم به سایر افراد [[جامعه]] نیز محسوب میشود؛ زیرا همه مردم و [[مخلوقات]] از آنها استفاده میکنند. مراعات کردن چنین مواردی نشانه [[درک]] و [[فهم]] ({{متن حدیث|مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ}})<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَرْتَادَ لِبَوْلِهِ وَ مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَوْضِعَ بُزَاقِهِ مِنَ النَّادِي}} (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ رسول خدا{{صل}} فرمودند: از نشانههای درک و فهم انسان، این است که محل ادرار و محل انداختن آب دهان خویش را شناسایی کند و پنهان بدارد.</ref> و [[شخصیت]] هر [[انسانی]] است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>. | [[انسان]] نیز برای ادامه [[حیات]] خود و [[حفظ]] نعمتهای الهی نسبت به [[محیط زیست]] و حفظ طبیعت اطرافش وظایفی دارد که نباید در برابر آن بیاعتنا بود؛ چنانکه طبیعت نیز به بشر، بیاعتنا نیست ({{متن حدیث|هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا}})<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ قَالَ: أَقْبَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مِنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ حَتَّى إِذَا أَشْرَفْنَا عَلَى الْمَدِينَةِ قَالَ هَذِهِ طَابَةُ وَ هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ}} (مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۴۸)؛ ابوحمید ساعدی گفت: به اتفاق حضرت رسول{{صل}} از تبوک مراجعت کردیم و هنگامی که نزدیک مدینه رسیدیم، حضرت فرمودند: این سرزمین طهارت و پاکیزگی است و این کوه احد است که ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داریم.</ref>. و [[زندگی]] بدون [[طبیعت]] مخصوصاً آب، هوا و [[زمین]] [[پاک]] و حاصلخیز، مطلوب نخواهد بود<ref>{{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ{{ع}}: لَا تَطِيبُ السُّكْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّيِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِيرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ}} (ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۲۰)؛ امام صادق{{ع}} فرمودند: هیچ نقطهای برای سکونت جز با سه چیز مطبوع نیست: هوای خوش، آب فراوان گوارا و زمین حاصلخیز.</ref> و این سه مورد برای زندگی [[انسان]]، نیاز ضروری است. ازاینرو انسان از [[آلوده]] کردن اطراف [[چاه]] و نهری که [[مردم]] از آن استفاده میکنند ({{متن حدیث|نَهَى [رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}] عَنِ الْبُزَاقِ فِي الْبِئْرِ الَّتِي يُشْرَبُ مِنْهَا}})<ref>ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۰؛ رسول خدا{{صل}} نهی فرمودند از افکندن آب دهان در چاه آبی که مورد استفاده مردم است.</ref> و همچنین از آلوده ساختن [[خاک]] زیرِ درخت میوهدار منع شده است ({{متن حدیث|نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ... أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ}})<ref>{{متن حدیث|عَلِيّ{{ع}} قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهَا أَوْ شَطِّ نَهَرٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهُ أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ}} (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ حضرت علی{{ع}} فرمودند: رسول خدا{{صل}} نهی میکرد که افراد، کنار چاه آب آشامیدنی، یا نهر آب آشامیدنی یا زیر درخت میوهدار، قضای حاجت انجام دهند.</ref>. آلوده کردن [[محیط زیست]] و معابر عمومی علاوه بر [[ظلم]] به محیط زیست ({{متن حدیث|الْمَاءُ لَهُ سُكَّانٌ فَلَا تُؤْذِهِمْ بِبَوْلٍ وَ لَا غَائِطٍ}})<ref>حضرت علی{{ع}} فرمودند: آب، ساکنانی دارد. پس با بول و تخلی کردن در آب، آنها را اذیت نکنید؛ ابنأبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج۲، ص۱۸۷.</ref> ظلم به سایر افراد [[جامعه]] نیز محسوب میشود؛ زیرا همه مردم و [[مخلوقات]] از آنها استفاده میکنند. مراعات کردن چنین مواردی نشانه [[درک]] و [[فهم]] ({{متن حدیث|مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ}})<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَرْتَادَ لِبَوْلِهِ وَ مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَوْضِعَ بُزَاقِهِ مِنَ النَّادِي}} (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ رسول خدا{{صل}} فرمودند: از نشانههای درک و فهم انسان، این است که محل ادرار و محل انداختن آب دهان خویش را شناسایی کند و پنهان بدارد.</ref> و [[شخصیت]] هر [[انسانی]] است<ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>. | ||
====ظلم به حیوانات==== | ====ظلم به حیوانات==== |
نسخهٔ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۴
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ظُلم به معنای ستم، از حد گذشتن، به حق کسی تجاوز کردن. ستم گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی میکند و مرتکب گناه میشود، به خودش ستم کرده است، چون حق خود را در راه پاک زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در قرآن، شرک به خدا هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱]. ظلم و جور، از بزرگترین گناهان است و کیفر آن در همین دنیا هم دامنگیر ظالم میشود و در آخرت هم، دوزخ سوزان کیفر ستمگران است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و ظلمپذیری (انظلام) هم ناپسند است. مبارزه با ظلم و ظالم یک وظیفه است و همکاری با ستمگر هم مشارکت در ظلم است و گناه دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید اسلام ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژههای دیگری همچون: جور، بغی، عدوان، اعتداء، حیف و... همین معنی را دارند.
مفهومشناسی ظلم
معنای لغوی ظلم
- ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
- قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش[۲]؛ از این باب است که عرب میگوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است[۳]؛ و میگوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و چوپانی را در غیر جای مناسبش قرار داده است[۴]. در مقابلِ ظلم به این معنی، عدل به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
- تجاوز از حد[۵]؛ به این معنی است که قرآن کریم گناهان را ظلم مینامد چون گناه تجاوز از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون انحراف به چپ و راست در راهی پیش رود، عرب درباره او میگوید ظلم نکرده است[۶]. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت[۷] تصرف در ملک و حق دیگری را ظلم نامیدهاند.
- کمکردن[۸]؛ ظلم به این معنی در قرآن کریم به کار رفته است. میفرماید: ﴿كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا﴾[۹]. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است[۱۰] و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از فروع معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در آیه یا روایتی همراه با قرینهای آمده باشد، بدیهی است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش تعیین میشود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایعترین معنی خود که همان ظلم رفتاری است حمل میشود[۱۱]
معنای اصطلاحی ظلم
- ظلم یا جور و بیداد از افعال نکوهیده و نقطه مقابل عدل (عدالت) است. بر مبنای تعریفی که امام علی(ع) از واژه عدل ارائه میدهد[۱۲]، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر جایگاه خود معنا مییابد و آنگاه که آدمی از مصدر حق خارج شود، بهسمت باطلگراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص ظلمکننده را ظالم یا ستمگر گویند. در تعبیر قرآن، واژه "ظلوم" بهمعنای بسیار ظلمکننده نیز دیده میشود[۱۳][۱۴].
- قرآن کریم به رذیلت ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و ظالمان و ستمگران را مورد نکوهش قرار داده است. میدان معنایی ظلم در قرآن کریم عبارت است از:
- ستم کردن: راه نکوهش تنها بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در [روی] زمین به ناحق سر برمیدارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت[۱۵][۱۶].
- تجاوز از حدود الهی و بر اساس فرمان خدا حکم نکردن: و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرماناند[۱۷][۱۸].
- انحراف از عدل و دادگری: در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمیدارد. به شما اندرز میدهد، باشد که پند گیرید[۱۹][۲۰].
- شرک ورزیدن نسبت به خداوند: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش (در حالی که وی او را اندرز میداد) گفت: "ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک، ستمی بزرگ است"[۲۱][۲۲].
- همچنین در فرازهایی چند ظالمان را نکوهش کرده و آنها را به عذاب الهی وعده داده است: کسانی که ستم کردهاند بهزودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت[۲۳]؛ ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ﴾؛[۲۴][۲۵].
- ظلم و ظالم در روایات و احادیث اهل بیت(ع) نیز مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. امام علی(ع) در نکوهش و دوری گزینی خود از ستم بر دیگران میفرماید: به خد سوگند، اگر در خارستان همه شب سر بر بالین خار نهم و از رنج و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوشتر از آنم که فردیا قیامت خدا و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از بندگان را مورد ستم قرار داده و چیزی از مال دنیا را از آنان غصب کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که بهسرعت به خاک نابودی بازگردد و ماندنش در گور به درازا کشد[۲۶][۲۷].
- در منظر امام، ظلم از طرف کسی که بر دیگران تسلط دارد، ناپسندیدهتر است. از اینرو بدترین فرمانروایان را فرمانروایی میداند که به ملت خویش ستم کند[۲۸]. ستم قاضیان را نکوهش میکند و آن را بُرندهترین رشته اجتماع بیان میدارد[۲۹]. از پادشاه ستمگر نیز با عنوان یاریگر دشمن خویش یاد میکند[۳۰][۳۱].
تفاوت ظلم و جور
- بین ظلم و جور تفاوت مختصری ذکر کردهاند و آن اینکه جور، انحراف از حکم است؛ مثلاً در روش یک سلطان میگویند حاکم در حکم خود "جور" نمود و سلطان در روشش؛ یعنی هنگامی که از حکم واقعی انحراف داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً انحراف از حکم وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از سلطان یا حاکم یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن حق است و جور عدول و باز گشتن از حق است[۳۲][۳۳].
- ظلم با همه اقسامش از گناهان کبیره و موجب ویرانی دین و دنیای ظالم، و سبب دخول در عذاب جهنم است.
- اقسام ظلم عبارتند از:
- ظلم به خدا، یعنی شرک
- ظلم به مردم، یعنی تجاوز به حقوق دیگران.
- ظلم به نفس، یعنی معصیت، زیرا آثار معصیت دامنگیر خود ظالم است[۳۴].
- اسلام با ظالم بودن، ظلم پذیری و ظلم به دشمنان مخالف است.
- به واسطه اهمیت مفهوم "عدالت" اندیشمندان مسلمان و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست دادهاند.
- حضرت علی(ع) در پاسخ به این پرسش که عدل، برتر است یا بخشش میفرمایند: "... عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید، و بخشش آن را از جایش برون نماید..."[۳۵].
- براساس این تعریف از حضرت علی(ع) عدالت شامل انسان و طبیعت میشود.
- ارسطو نیز عدالت را چنین تعریف میکند: "رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در تئوری عدالت خود، اصل تفاوت را میپذیرد.
- از طرفی، عدالت دارای اقسامی است، از جمله: عدالت فردی، عدالت اجتماعی، عدالت توزیعی، عدالت کیفری، عدالت مکافاتی، عدالت حقوقی[۳۶]، عدالت طبیعی یا رویهای[۳۷].[۳۸].
ارتباط ظلم با سایر مفاهیم
حکومت و ظلم
عدالت و ظلم
ایمان و ظلم
- قرآن کریم شرک را ظلم عظیم نامیده است[۳۹]. شرک در مقابل ایمان است؛ بنابراین، ظلم، همانند شرک با ایمان نسبت معکوس دارد؛ به این معنی که هر چه ایمان قویتر باشد، انسان از ستم دورتر است و هرچه به ستم نزدیکتر باشد، ایمانش ضعیفتر. قرآن کریم میفرماید: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۴۰].
- ظلم در این آیه کریمه همه اقسام و مراتب خود را شامل میشود[۴۱]. به همین دلیل در روایات به معانی گوناگون که همه از مصداقهای ظلماند، تفسیر شده است: از جمله: شک[۴۲]، ناامیدی از رحمت خدا[۴۳]، ضلالت و گمراهی[۴۴] و قبول ولایت کسانی که منصوب خداوند متعال نیستند[۴۵]، نتیجه آنکه هریک از مراتب ایمان با مرتبهای از ظلم مقابله دارد[۴۶].
- مراتب ایمان و ظلم
- مرتبه اول ایمان و ظلم: کسی که ایمان میآورد و میپذیرد که جهان آفرینش با همه اجرای و ارکان خود صانعی دارد که همه موجودات جهان و از جمله خود انسان آفریده و تحت ربوبیت او هستند، در مرتبه اول قرار دارد. در مقابل این مرتبه ایمان، ظلم به معنی شرک و دوگانه پرستی قرار دارد. کسانی که گمان میکنند غیر خدا کسی یا چیزی دیگر در جهان تأثیری مستقل دارد به این معنی ستمکارند.
- مرتبه دوم ایمان و ظلم: وقتی که اینان در جان انسان ریشهدار شود و به اوامر الاهی گردن بگذارد، به مرتبه بالاتری از ایمان دست یافته است، در این مرتبه، ظلم به معنی ارتکاب کبائر است. کسی که گناه کبیرهای انجام میدهد ایمان خویش را به ظلم آلوده است.
- مرتبه سوم ایمان و ظلم: در مرتبه سوم که ایمان قویتر و ریشهدارتر میشود و انسان از ارتکاب به کبائر رهایی مییابد، ایمانش در مقابل مرتبهای دیگر از ظلم قرار میگیرد. در این مرتبه اگر کسی گناهان صغیره انجام دهد یا در مرتبهای بالاتر، مستحبات را ترک کند و مکروهات را به جا آورد، ایمان خویش را با ظلم آمیخته است.
- مرتبه چهارم ایمان و ظلم: در این مرتبه ظلم به معنی غوطه خوردن در مباحات است. کسی که مراحل مختلف ایمان را پشتسر میگذارد به طوری که هیچ حرامی از او سر نمیزند و حتی احکام غیرالزامی خدا یعنی مستحبات و مکروهات را نیز مراعات میکند، لطافت ایمانش حتی با توجه بیش از نیاز به مباحات خراش بر میدارد و در این صورت است که میگوییم ایمانش را به ظلم آمیخته است.
- مرتبه پنجم ایمان و ظلم: یکی دیگر از مراتب ظلم که با مرتبهای عالی از ایمان مقابله میکند، اتصاف به اخلاق ناپسند و بیتوجهی به تهذیب نفس است. کسی که در این مرتبه قرار میگیرد اگر لحظهای از نفس خویش غافل شود و فراموش کند که باید پیوسته با بدیهای آن مبارزه کند و به زینت اخلاق نیکش بیاراید، دچار ستم شده و ایمانش را به ظلم آمیخته است.
- مرتبه ششم ایمان و ظلم: در مرتبهای بسیار عالی از ایمان که انسان، محبوب حقیقی خود را یافته و سوار بر مرکب شوق به سوی مقصد اعلی میتازد، هر چیزی که اندکی از مهرش غافل کند یا از شوقش بکاهد، برای او ظلم است[۴۷].
- بنابر آنچه گذشت، ظلم در همه مراتب خود در مقابل ایمان قرار دارد به هر میزان که ظلم در وجود آدمی رشد کند، ایمان ضعیف شود[۴۸].
امامت و ظلم
ولایت ظالمان
آرامش و امنیت و ظلم
آبادانی و ظلم
مهدویت و ظلم
سیاست و ظلم
گستره و مصداقهای ظلم
ظلم به ارزش ها
- ظلم به حق و حقیقت
- ظلم به دانش
ظلم به خدا
با توجه به قدرت مطلق الهی (﴿إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۴۹]) کسی توان ظلم به او را ندارد؛ بنابراین انسانی که ضعیف است (﴿خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا﴾[۵۰]) در جایگاهی نیست که بتواند به خداوند، ظلم کند. شأن و عظمت الهی، بالاتر از این است که به او ظلم شود. «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع): قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۵۱]، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ»[۵۲]. زراره از امام صادق(ع) پرسید از این آیه که "آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مینمودند"، حضرت فرمودند: خدا از آن بزرگتر و بزرگوارتر و استوراتر است که مظلوم شود و کسی بر او ظلم و ستم نماید[۵۳].
ظلم به حجج الهی ظلم غیر مستقیم به خداوند
بنابراین ظلم مستقیم انسان به خداوند، محال است و انسان نمیتواند ظلمی در حق ذات باریتعالی انجام دهد («إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ»)[۵۴] ولی ظلم غیر مستقیم انسان به خداوند امکان دارد؛ زیرا خدا، برخی از امور را ظلم به خود معرفی کرده است؛ برای مثال انبیا و حجج الهی را خلیفه[۵۵] خود در بین مردم قرار داده است تا مردم را هدایت کنند و به سوی بندگی الهی دعوت نمایند[۵۶]. آنان نزدیکترین افراد به خداوند («قَرَنَ أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ بِنَفْسِهِ») بوده که منزلشان به مردم شناسانده شده («وَ عَرَّفَ الْخَلِيقَةَ جَلَالَةَ قَدْرِهِمْ عِنْدَهُ») و اطاعت از اوامرشان واجب شمرده شده است[۵۷]. بنابراین ظلم به آنان ظلم به خداوند محسوب میشود («أَنَّ ظُلْمَهُمْ ظُلْمُهُ»). «قَالَ عَلِيٌّ(ع):...وَ أَمَّا قَوْلُهُ ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ فَهُوَ تَبَارَكَ اسْمُهُ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَظْلِمَ وَ لَكِنْ قَرَنَ أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ بِنَفْسِهِ وَ عَرَّفَ الْخَلِيقَةَ جَلَالَةَ قَدْرِهِمْ عِنْدَهُ وَ أَنَّ ظُلْمَهُمْ ظُلْمُهُ بِقَوْلِهِ ﴿وَمَا ظَلَمُونَا...﴾»[۵۸]. امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند:...و امّا آیه ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ و خداوند تبارک و تعالی، منزّه است از اینکه مورد ظلم واقع شود و پروردگار، والیان خود بر خلق را مقرون به خود ساخته و به مردم، جلالت قدر ایشان را شناسانده و اینکه ظلم به ایشان، ظلم به او است، به این فراز که ﴿وَمَا ظَلَمُونَا...﴾[۵۹].
ظلم به ذمۀ الهی ظلم غیر مستقیم به خدا
همچنین ستم («فَمَنْ ظَلَمَهُ») به کسانی که در ذمّه و پناه خداوند قرار دارند («فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ»)، ظلم به خداوند محسوب میشود («فَإِنَّمَا يَظْلِمُ اللَّهَ»)؛ حتی تخم پرندگانی که در لانهاند، در پناه الهی قرار دارند («إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ»)[۶۰] و نمیتوان به آنها دستدرازی نمود؛ زیرا این عمل، ظلم به خداوند شمرده میشود. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ فَمَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا يَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا يُحَقِّرُ [۶۱] اللَّهَ»[۶۲]. رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس نماز صبح و نماز عشا را به جماعت گزارد، در ذمّه و امان خداوند عزّ و جلّ قرار گیرد و هر کس بر چنین شخصی ستم روا دارد، همانا خداوند را مورد ستم قرار داده و هر که او را کوچک و خوار شمرد، خداوند عزّ و جلّ را کوچک شمرده است[۶۳].
مجبور دانستن انسان ظلم غیر مستقیم به خدا
برخی، مردم را در ارتکاب به گناهان، مجبور فرض میکنند («رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي») و تکلیف خداوند برای بشر را، تکلیفی میدانند که بشر طاقت انجام آن را ندارد («كَلَّفَهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ») و انجام تکالیف واجب الهی و اجتناب از گناهان برای بشر، ممکن نیست. این افراد در حقیقت به خدا ظلم نمودهاند و خداوند را در این حکم (تکلیف بمالایطاق و اجبار به معاصی) ظالم میدانند. «قَالَ الصَّادِقُ(ع): النَّاسُ فِي الْقُدْرَةِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِ فَقَدْ وَهَّنَ اللَّهَ فِي سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِكٌ وَ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي وَ كَلَّفَهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَقَدْ ظَلَمَ اللَّهَ فِي حُكْمِهِ[۶۴] فَهُوَ هَالِكٌ وَ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ كَلَّفَ الْعِبَادَ مَا يُطِيقُونَهُ وَ لَمْ يُكَلِّفْهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَهُ فَإِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ»[۶۵].
امام صادق(ع) فرمودند: مردم درباره قدرت (جبر و اختیار) سه دستهاند: شخصی که فکر میکند کار به وی واگذار گردیده است. وی با این عقیده، خدا را در قدرتش سست و ناتوان قلمداد میکند. چنین شخصی، هلاک میگردد. فردی گمان میکند خداوند، بندگان را بر گناهان مجبور ساخته است و چیزهایی که توانش را ندارد، به او تکلیف نموده است. وی درباره فرمان دادن خداوند ستم نموده و اینگونه مردی هلاک گردد. دیگری معتقد است که خدا بندگان را بر اساس تحمّل و طاقتشان تکلیف کرده، نه به امور طاقتفرسا و تحمّلناپذیر، پس هر گاه نیکو باشند سپاس خدا گزارند و چون بد شوند از خدا طلب آمرزش کنند، این فرد؛ مسلمان رشد یافته است[۶۶].
- ظلم به آیات خدا
- ظلم به پیامبران
- ظلم به پیامبر خاتم
- ظلم به اهل بیت
ظلم به خود
تجاوز از حدود الهی، ظلم به نفس
انسان به علت نیاز و ضعف نفسانی («إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ»)[۶۷] و همچنین جهل به جایگاه و منزلت خویش (﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۶۸]) دچار ظلم به نفس میشود. انسانی که در مقام خلیفه خدا بر زمین خلق شده است[۶۹] و ملائکه الهی بر وی سجده کردهاند[۷۰]، باید با رعایت حدود الهی، جلوه خدایی پیدا کند و در مسیر الهی گام بردارد؛ ولی همین انسان با تجاوز از حدود الهی، زمینه ظلم به خویش را فراهم کرده (﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۷۱]) و کسی که بر خدا عصیان کند، در اطاعت، شیطان خواهد بود که همین امر، ظلم به نفس میباشد («ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ أَطَاعَ الشَّيْطَانَ»)[۷۲]؛ بنابراین چنین اشخاصی با برخی اعمال خود (شرک و کفر) از اطاعت الهی بیرون میروند و بهشت را بر خود حرام مینمایند («وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ إِذْ حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ»)[۷۳]. در حقیقت، کسی که خودش را به کمتر از بهشت معامله کند، به خود ستم کرده است. «قَالَ عَلِيٌّ(ع): مَنْ بَاعَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَعِيمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَهَا»[۷۴].
امام علی(ع) فرمودند: هر کس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، بهراستی که به خویشتن ظلم کرده است. دوری از بهشت ظلم به نفس پس هرکس عملی مرتکب شود (شرک به خدا) که وی را از رسیدن به بهشت الهی دور کند و مانع رسیدن وی به نعمتهای آن شود، در حقیقت به خویشتن ستم نموده است. ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[۷۵].
شرک بزرگترین ظلم به نفس
اگر کسی حدود تعامل انسان با خدا[۷۶] را نقض کند و از آنها تجاوز نماید، شاید گمان شود به خدا ظلم شده است؛ ولی چنین نیست؛ حتی شریک قائل شدن به خدا نیز که ظلم عظیم شمرده شده است (﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۷۷])، ظلم در حق خداوند نیست؛ زیرا در حقیقت با کفر به خداوند و ناسپاسی[۷۸] نسبت به نعمتهای او (﴿إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾) خللی به حدود و حریم کبریایی الهی وارد نمیشود (﴿فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾). ﴿وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۷۹].
خروج از این حدود، ظلم به نفس شخص است؛ نه ظلم به خداوند تبارک و تعالی؛ زیرا طبق تعریف ظلم - قرار دادن چیزی در غیر جای خود -انسان با شرک به خداوند، عبادت خود را در غیر مسیر و جایگاه خودش قرار میدهد. بنابراین فرد از این جهت به خودش ظلم میکند و آثار وضعی آن را در دنیا خواهد دید و از جهت دیگر، خداوند، آدمی را برای بهشت آفریده است و نباید خود را به کمتر از بهشت بفروشد و به خود ظلم کند[۸۰]. اگر فردی دچار شرک شود (﴿بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ﴾)، به خود ظلم کرده است (﴿ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ﴾) و بهشت را بر خود حرام خواهد کرد («حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ»)[۸۱]؛ این خود، ظلم دیگری به نفس است که انسان، جایگاه خویش را در سرای آخرت در غیر جایگاه اصلی خود یعنی بهشت قرار داده است. ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۸۲]. انسان به سببِ عظمت شأن الهی، توان ظلم به خداوند را ندارد («إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ»)؛ بلکه با این کار، بهشت را بر خود، حرام نموده و آتش جهنم را بر خود واجب کرده[۸۳] («وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ إِذْ حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ وَ أَوْجَبُوا عَلَيْهَا خُلُودَ النَّارِ»)[۸۴] و در حقیقت به خودش ضرر زده است («يَضُرُّونَ بِهَا بِكُفْرِهِمْ»). «قَالَ الْإِمَامُ الْعَسْكَرِيُّ(ع):... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَمَا ظَلَمُونَا﴾ لَمَّا بَدَّلُوا، وَ قَالُوا غَيْرَ مَا أُمِرُوا [بِهِ] وَ لَمْ يَفُوا بِمَا عَلَيْهِ عُوهِدُوا، لِأَنَّ كُفْرَ الْكَافِرِ لَا يَقْدَحُ فِي سُلْطَانِنَا وَ مَمَالِكِنَا، كَمَا أَنَّ إِيمَانَ الْمُؤْمِنِ لَا يَزِيدُ فِي سُلْطَانِنَا ﴿وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ يَضُرُّونَ بِهَا بِكُفْرِهِمْ وَ تَبْدِيلِهِمْ»[۸۵].
امام حسن عسکری(ع) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی میفرمایند: وقتی کسانی که که سخنان ما را تغییر دادند و چیزی غیر از آنچه که به آنها دستور داده شده بود بیان کردند و به آنچه متعهد شده بودند وفا نکردند، آنها به ما ظلم نکردند زیرا کفر کافر به سلطنت و حکومت ما ضرری نمیرساند همچنان که ایمان مؤمن به سلطنت ما چیزی اضافه نمیکند ولی آنها به خودشان ظلم کردند زیرا به واسطه کفرشان و تغییر (سخنان ما) به خودشان ضرر میزنند[۸۶].
خداوند تبارک و تعالی شریک قائل شدن برای ذات احد واحد را ظلم به خود انسان دانسته (﴿ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ﴾) و آن را بزرگترین ظلم شمرده است (﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۸۷]). ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۸۸].
معرفت نداشتن به امام، ظلم به خود
کسانی که به امام و مقتدای خویش معرفت نداشته باشند («الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ») و ولایت افراد دیگری غیر از اولیای الهی را بپذیرند، به خویش ظلم نمودهاند؛ زیرا در انتخاب مسیر زندگی، دچار اشتباه شده و روزبهروز از خداوند، فاصله خواهند گرفت و از بهشت، دور خواهند شد. «عَنْ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۸۹] قَالَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ لِلْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ»[۹۰]. سالم گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم از قول خدای عزوجل: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾. فرمود: پیشرو در خیرات، امام است و میانهرو عارف به امام و ستمکار به خود، آنکه امام را نشناسد. البته ظلم به نفس نسبت به شخصیت و موقعیت هر فرد نیز میتواند متفاوت بوده، دارای مراتبی باشد؛ برای مثال فردی که خداوند، جایگاه و شخصیت خاصی به وی اعطا نموده است، کمترین لغزشها و بیتدبیریهای وی نیز میتواند ظلم به خویش قلمداد شود؛ چنانکه افعال برخی از انبیا و اولیای الهی، ظلم به خویش شمرده شده است[۹۱].
حتی کسانی که درجات پایینتری از انبیا و اولیای الهی دارند؛ ولی نسبت به توده مردم از خصوصیاتی برخوردارند؛ مانند منسوب بودن به پیامبر خدا(ص) یا از اهل علم بودن و... باید مراقب باشند حسناتشان بیشتر از بدیهایشان باشد؛ چون مساوی بودن حسنات و سیئاتِ چنین افرادی («مَنِ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُ وَ سَيِّئَاتُهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ») ظلم به نفس خودشان است: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) إِذْ أَتَاهُ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّا نُرِيدُ أَنْ نَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ لَهُمَا اسْأَلَا عَمَّا جِئْتُمَا قَالا أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾[۹۲] إِلَى آخِرِ الْآيَتَيْنِ؛ قَالَ: نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَنِ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ مَنِ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُ وَ سَيِّئَاتُهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ فَقُلْتُ مَنِ الْمُقْتَصِدُ مِنْكُمْ قَالَ الْعَابِدُ لِلَّهِ رَبَّهُ فِي الْحَالَيْنِ حَتَّى يَأْتِيَهُ الْيَقِينُ فَقُلْتُ فَمَنِ السَّابِقُ مِنْكُمْ بِالْخَيْرَاتِ قَالَ مَنْ دَعَا وَ اللَّهِ إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ وَ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنْ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلْمُضِلِّينَ عَضُداً وَ لَا لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً وَ لَمْ يَرْضَ بِحُكْمِ الْفَاسِقِينَ إِلَّا مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ وَ دِينِهِ وَ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً»[۹۳]. ابوحمزه ثمالی گوید: در مسجد الحرام خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم که دو تن از مردم بصره به محضرش شرفیاب شدند و عرض کردند: ای فرزند پیامبر خدا قصد داریم مسألهای از شما بپرسیم. ایشان فرمودند: مانعی ندارد، گفتند: ما را از تفسیر اینکه خدا فرموده: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا...﴾، آگاه فرما. حضرت فرمودند: در شأن ما خاندان نبوت نازل گردیده است. ثمالی گوید: عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، بنابراین ستمکار به خود از شما چه کسی است؟ فرمود: شخصی از ما خاندان رسالت که نیکیها و بدیهایش یکسان باشد به نفس خود ستم نموده (که در عبادت کوتاهی نموده و حسناتش را بر سیئات خود افزون نساخته) باشد. گفتم "مقتصد" از شما کیست؟ فرمود: شخصی که در تمامی احوال، در توانمندی و فقر (جوانی و پیری) تا آخرین نفس که در چنگال مرگ گرفتار شود عبادت خدا را انجام دهد. عرضه داشتم. سبقتگیرنده شما در خیرات کیست؟ فرمود: به خدا سوگند او فردی است که مردم را به راه پروردگار خویشتن فرا خوانده و به انجام نیکیها وادار کند و آنان را از ارتکاب معاصی و بدیها باز دارد و پشتیبان گمراهان نگردد و به حکم فاسقها رضایت ندهد، مگر آن شخص که از رسیدن زیانی به جان و دینش بترسد و یاوری پیدا نکند؛ آنگاه از روی تقیه با آنان مدارا نماید.
ظلم به دیگران ظلم به خود
ستم به دیگران و آزار آنان نیز هرچند ظلم در حق سایر افراد میباشد و به آنان ضرر رسانده میشود (﴿وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا﴾)؛ ولی در عین حال ستم به خود نیز محسوب میشود (﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾). ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۹۴][۹۵].
ظلم به دیگران
انسان، موجودی اجتماعی است. خداوند متعال برای تعامل درست و صحیح افراد با یکدیگر، حقوق و حدودی را معین فرموده است[۹۶]. اگر فرد در تعامل با دیگران اعم از خانواده، همسایگان، همکاران و... به حقوقشان بیتوجهی کند و موجب آزار و اذیت دیگران و از بین رفتن حقوق مادی و معنوی ایشان گردد از حدود الهی تجاوز کرده و به ورطه ستم کشیده میشود[۹۷]. هر کس به مردم ستم نماید از شرورترین انسانها خواهد بود («شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَظْلِمُ النَّاسَ»)[۹۸] که به عذاب دردناک الهی دچار میشوند (﴿الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۹۹])؛ و چنین شخصی، به حقوق الهی نیز بیتوجه خواهد بود؛ زیرا حقوق بندگان خدا با حقوق الهی گره خورده و خداوند، حقوق بندگانش را بر حقوق خویش مقدم کرده است («جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ») و اقدام به ادای حقوق بندگان خدا، رعایت حقوق الهی را نیز به دنبال خواهد داشت («فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عَبَّادِ اللَّهِ كَانَ ذَلِكَ مُؤَدِّياً إِلَى الْقِيَامِ بِحُقُوقِ اللَّهِ»). «قَالَ عَلِيٌّ(ع): جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عَبَّادِ اللَّهِ كَانَ ذَلِكَ مُؤَدِّياً إِلَى الْقِيَامِ بِحُقُوقِ اللَّهِ»[۱۰۰].
امام علی(ع) فرمودند: خداوند سبحان، حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم کرده است. پس کسی که حقوق بندگان خدا را رعایت نماید به رعایت حقوق الهی نیز کشانده خواهد شد. کوچکترین تجاوز به حقوق سایر مخلوقات («لَا يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ كَفٌّ بِكَفٍّ») از سوی خداوند، مؤاخذه خواهد شد («فَيَقْتَصُّ اللَّهُ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ»). پروردگار، چنین ظلمی را نمیبخشد («الذَّنْبُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَادِ») و تقاص عمل ظالم را به نفع مظلوم میستاند («فَيَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ»). «قَالَ عَلِيٌّ(ع): أَمَّا الذَّنْبُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا بَرَزَ لِخَلْقِهِ أَقْسَمَ قَسَماً عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ كَفٌّ بِكَفٍّ وَ لَوْ مَسْحَةٌ بِكَفٍّ وَ لَوْ نَطْحَةٌ مَا بَيْنَ الْقَرْنَاءِ إِلَى الْجَمَّاءِ فَيَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ حَتَّى لَا تَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ مَظْلِمَةٌ ثُمَّ يَبْعَثُهُمْ لِلْحِسَابِ»[۱۰۱].
امام علی(ع) فرمودند: امّا گناهی که آمرزیده نمیشود، ستم بندگان بر یکدیگر است. بهدرستی که خداوند چون برای خلق خویش ظاهر شود (یعنی اسباب سلطنت الهی در روز قیامت ظاهر شود)، سوگند یاد کند به سوگندی که بر خود لازم گرداند و بفرماید: به عزّت و جلال خودم سوگند که از ظلم هیچ ظالمی در نمیگذرم، هر چند که کف دستی باشد به کف دستی دیگر، و هر چند که مالیدن به کف دستی باشد و هر چند که سر زدن و شاخ زدن باشد که در میان حیوانات شاخدار با بیشاخ اتّفاق افتاده است. پس برای بعضی از مخلوقات از بعضی دیگر، قصاص میستاند، تا آنکه یکی را بر دیگری مظلمهای نباشد. بعد از آن، ایشان را برای حساب، مبعوث میگرداند[۱۰۲].
- ظلم به صالحان
- ظلم به مسلمانان
- ظلم به بى گناهان
- ظلم به غافلان
- ظلم به شریک
ظلم به طبیعت
یکی از نعمتهایی که پروردگار در اختیار بشر قرار داده است و در قیامت درباره آن نعمتها از انسان بازخواست خواهد کرد[۱۰۳]، زمین و طبیعت شگفتانگیز و نعمتهای بیشمار آن است که خداوند، عمران و آبادانی آن را از انسان خواسته (﴿هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا﴾)[۱۰۴] و انسان را موظف کرده است که برای نگهداری آن تا زمان مرگش کوشا باشد. زمین، فرش و بستری برای مخلوقات (﴿جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا﴾) و آسمان نیز سقف آن قرار داده شده است (﴿وَالسَّمَاءَ بِنَاءً﴾). باران نیز واسطه رشد انواع نعمات الهی در زمین قرار گرفته است (﴿وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ﴾) تا انسان با بهرهگیری از آنها (﴿رِزْقًا لَكُمْ﴾) و استفاده صحیح از این نعمتها شکرگزار خداوند باشد به او شرک نورزد (﴿فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾)؛ زیرا که شرک به خداوند ظلم عظیم[۱۰۵] شمرده شده است.﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۱۰۶].
بنابراین باید از هرگونه کوتاهی و آسیب رساندن به طبیعت - که از مخلوقات الهی و محل رشد انسان و کسب کمالات معنوی اوست - اجتناب نمود («اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ»)؛ بلکه وظیفه حفظ و آبادانی آن نیز بر عهده بشر قرار دارد (﴿هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا﴾)؛ زیرا طبیعت هم از اموری است که درباره آن سؤال خواهد شد («فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ») و هرگونه حفظ نکردنِ آن، نوعی سرپیچی از دستورهای الهی است («أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ») و ظلم محسوب میشود. «قَالَ عَلِيٌّ(ع): اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ- [وَ] أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ»[۱۰۷]. امام علی(ع) فرمودند: از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید، زیرا مسئولیت دارید، حتی نسبت به زمینها و حیوانها و خداوند را اطاعت کنید و از نافرمانی او بپرهیزید.
پرهیز از ناسزاگویی به طبیعت: حتی انسان از ناسزاگویی به بادها، کوهها و اوقات شبانهروز نهی شده است («لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ»). این کار، نوعی گناه محسوب میشود («فَتَأْثَمُوا») و عواقبش نیز به خود شخص برمیگردد («تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ»). «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَيَّامَ وَ لَا اللَّيَالِيَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ»[۱۰۸]. پیامبر خدا(ص) فرمودند: به بادها ناسزا نگویید که آنها [از جانب خداوند] مأمورند و کوهها و ساعتها و لحظات و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گنهکار میشوید و به خودتان برمیگردد[۱۰۹].
ظلم به محیط زیست
نعمتهای الهی برای استفاده بشر قرار داده شده است و در عین حال تحولات طبیعت در آسمان و زمین و تغییرات شب و روز، نشانهای از قدرت الهی برای اهل تعقل و آزمایشی الهی برای او است[۱۱۰]. اگر خداوند، این تغییرات را پدید نمیآورد و جریان طبیعت را حراست نمیکرد، انسانها نمیتوانستند بهتنهایی آن را نگهداری کنند (﴿وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ﴾)[۱۱۱] و زندگی برای بشر غیر ممکن میشد.
انسان نیز برای ادامه حیات خود و حفظ نعمتهای الهی نسبت به محیط زیست و حفظ طبیعت اطرافش وظایفی دارد که نباید در برابر آن بیاعتنا بود؛ چنانکه طبیعت نیز به بشر، بیاعتنا نیست («هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا»)[۱۱۲]. و زندگی بدون طبیعت مخصوصاً آب، هوا و زمین پاک و حاصلخیز، مطلوب نخواهد بود[۱۱۳] و این سه مورد برای زندگی انسان، نیاز ضروری است. ازاینرو انسان از آلوده کردن اطراف چاه و نهری که مردم از آن استفاده میکنند («نَهَى [رَسُولُ اللَّهِ(ص)] عَنِ الْبُزَاقِ فِي الْبِئْرِ الَّتِي يُشْرَبُ مِنْهَا»)[۱۱۴] و همچنین از آلوده ساختن خاک زیرِ درخت میوهدار منع شده است («نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ... أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ»)[۱۱۵]. آلوده کردن محیط زیست و معابر عمومی علاوه بر ظلم به محیط زیست («الْمَاءُ لَهُ سُكَّانٌ فَلَا تُؤْذِهِمْ بِبَوْلٍ وَ لَا غَائِطٍ»)[۱۱۶] ظلم به سایر افراد جامعه نیز محسوب میشود؛ زیرا همه مردم و مخلوقات از آنها استفاده میکنند. مراعات کردن چنین مواردی نشانه درک و فهم («مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ»)[۱۱۷] و شخصیت هر انسانی است[۱۱۸].
ظلم به حیوانات
حیوانات نیز جزئی از طبیعت و نعمتهای الهیاند که خداوند در اختیار بشر قرار داده است؛ ولی اگر به صورت صحیح و با رفتار عادلانه از آنها استفاده نکنیم («اعْدِلْ عَلَى هَذَا الْحَمْلِ»)[۱۱۹] و حقوق آنها را حفظ نکنیم، در حقیقت ظلم به حیوانات خواهد بود. انسان اجازه ندارد هر کاری دلش خواست با حیوانات انجام دهد («لَا تُجَزُّوا نَوَاصِيَ الْخَيْلِ»)؛ زیرا همه اعضای آنها برای استفاده خاصی برایش خلق شده است («فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي نَوَاصِيهَا وَ إِنَّ أَعْرَافَهَا دَفْؤُهَا») و با نقص کوچکترین عضو، حیوان دچار اذیت میگردد و ظلم به آن تلقی میشود. «رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِالگو:ص أَنَّهُ قَالَ: لَا تُجَزُّوا نَوَاصِيَ الْخَيْلِ وَ لَا أَعْرَافَهَا وَ لَا أَذْنَابَهَا فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي نَوَاصِيهَا وَ إِنَّ أَعْرَافَهَا دَفْؤُهَا وَ إِنَّ أَذْنَابَهَا مَذَابُّهَا»[۱۲۰].
نبی اکرم(ص) فرمودند: موی پیشانی و یال و دم اسب را نکنید که خوبی و زیبایی آن در پیشانی اوست و یالش برای حفظ گرمای تن اوست و دمش، وسیله دفاعی او در برابر حشرات است. حتی در سوار شدن به چهارپایان نیز باید توان حیوان را مراعات کرد تا ظلم به آن صورت نگیرد[۱۲۱]. همچنین انسان حق ندارد به صورت حیوان ضربه بزند («لَا تَضْرِبُوا الْوُجُوهَ») و یا آن را نفرین کند. «قَالَ عَلِيٌّ(ع) فِي الدَّوَابِّ لَا تَضْرِبُوا الْوُجُوهَ وَ لَا تَلْعَنُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ لَاعِنَهَا»[۱۲۲]. حضرت علی(ع) درباره اسبها فرمودند: به صورت آنها ضربه نزنید و آنها را نفرین نکنید، زیرا خدای عزوجل نفرینکننده به آنها را نفرین کرده است.
بیاعتنایی به ظلم و آزار حیوانات حتی اگر انسان در حال عبادت نیز باشد، ملامت شده است و عذاب الهی را به همراه خواهد داشت. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَجُلٌ شَيْخٌ نَاسِكٌ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ، فَبَيْنَا هُوَ يُصَلِّي وَ هُوَ فِي عِبَادَتِهِ، إِذْ بَصُرَ بِغُلَامَيْنِ صَبِيَّيْنِ، قَدْ أَخَذَا دِيكاً وَ هُمَا يَنْتِفَانِ رِيشَهُ، فَأَقْبَلَ عَلَى مَا هُوَ فِيهِ مِنَ الْعِبَادَةِ، وَ لَمْ يَنْهَهُمَا عَنْ ذَلِكَ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى الْأَرْضِ: أَنْ سِيخِي بِعَبْدِي، فَسَاخَتْ بِهِ الْأَرْضُ، فَهُوَ يَهْوِي فِي الدُّرْدُورِ أَبَدَ الْآبِدِينَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِينَ»[۱۲۳]. امام صادق(ع) فرمودند: در میان بنیاسرائیل، پیرمرد عابدی بود. روزی در میان نماز چشمش به دو پسر بچه افتاد که خروسی را گرفتهاند و پرهایش را میکنند، ولی او مشغول عبادت خود شد و آنها را از این کار نهی نکرد، خداوند به زمین فرمان داد که این بنده را در خود فرو ببر و زمین او را برای همیشه در "دُردُور"[۱۲۴] فرو برد.
برخی حیوانات برای معاش انسان خلق شدهاند؛ ولی آزار جسمی و روحی آنها ممنوع است و نباید به هر بهانهای اقدام به از بین بردن آن حیوانات کرد؛ حتی تخم پرندگانی که در لانهاند، به عنوان ذمه و در پناه الهی است («إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ») و نمیتوان به آنها دستدرازی نمود. «عَنِ الْأَفْلَحِ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) عَنِ الْعُصْفُورِ يُفْرِخُ فِي الدَّارِ هَلْ يُؤْخَذُ فِرَاخُهُ؟ فَقَالَ: لَا إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ»[۱۲۵]. افلح میگوید: از امام سجاد(ع) درباره پرندهای که در خانه، لانهای درست کرده و تخمگذاری نموده است، سؤال شد که آیا میشود جوجههای آن را برداشت. حضرت فرمودند: جوجهای که در لانه است در پناه و ذمه خداوند است، مادامی که توان پرواز داشته باشد[۱۲۶].
ظلم به گیاهان و درختان
از جمله نعمتهایی که خداوند در طبیعت برای بشر قرار داده است و اهمیت زیادی در زندگی وی دارد، درختان و گیاهان میباشد[۱۲۷]. حفظ و قطع نکردنِ درختان، باعث طولانی شدن عمر انسان میشود («مِمَّا يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ... وَ أَنْ يُحْتَرَزَ عَنْ قَطْعِ الْأَشْجَارِ الرَّطْبَةِ»)[۱۲۸] و در برخی موارد قطع آنان موجبات آتش جهنم را برای بشر فراهم میآورد («مَنْ قَطَعَ سِدْرَةً صَوَّبَ اللَّهُ رَأْسَهُ فِي النَّارِ»)[۱۲۹]؛ و یکی از مصادیق ظلم محسوب میشود که انسان را از بهشت دور میکند[۱۳۰].
قطع درختان فقط در صورت نیاز و اضطرار: البته علت منع از قطع برخی درختان، کمبود آنها در برخی مناطق است («إِنَّمَا يُكْرَهُ قَطْعُ السِّدْرِ بِالْبَادِيَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِيلٌ»)[۱۳۱]؛ زیرا استفاده معقول از آنها مانعی ندارد («لَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا»)؛ ولی خیلی از اوقات، انسان به سببِ منافع زودگذر و شخصی، درختان را قطع میکند و باعث محرومیت منافع عمومی و طولانی مدت میشود. این امر، تعدی از حدود الهی است و علاوه بر ظلم به درختان، ظلم به دیگران نیز محسوب میگردد. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً دَعَا بِأَمِيرِهَا فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ وَ أَجْلَسَ أَصْحَابَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ... وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا»[۱۳۲]. امام صادق(ع) فرمودند: موقعی که جدم رسول خدا(ص) یک گُردان جنگی را به مأموریت میفرستاد، فرمانده آنان را در کنار خود و گردان را در مقابل فرمانده مینشانید. سپس میگفت: به نام خدا و با یاری خدا حرکت کنید... اشجار دشمن را قطع نکنید، مگر آنکه ناچار شوید[۱۳۳].
دستاندرکاران ظلم
نخست: ظالم
نشانهها و ویژگی های ظالمان (ظلمه)
- از دیدگاه مکتب اهل بیت، به حکومتها و حاکمانی که منصب رهبری و خلافت را که خاصّ ائمه اهل بیت(ع) است، غصب کردند و به خاندان پیامبر و شیعیانشان ستم روا داشتند، خلفای اموی و عباسی و دودمانهای ظالم دیگر گفته میشود. سفارش امامان، دوری گزیدن از دربارهای ظالمان و مبارزۀ منفی با خلفای جور بود. داستان نهی امام کاظم(ع) نسبت به صفوان جمّال برای کرایه دادن شترانش به هارون الرشید، حتّی برای سفر حج که مشهور است یک نمونه از آن است.[۱۳۴] دیدگاه عدالتخواهانۀ تشیّع، با حکومت جور سر ناسازگاری داشته و هرگونه همکاری با آن را حرام میداند. در کتابهای فقهی، عناوینی چون: حکومت جور، حاکم جائر، ظلمه، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "حرمت مسؤولیتپذیری از سوی حکومت ظالم" دیده میشود.[۱۳۵] مردی از امام صادق(ع) پرسید: کسانی از شیعه وارد دستگاه حکومتی میشوند، برای آنان کار میکنند و هوادار آنان میشوند. حضرت فرمود: "لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"[۱۳۶] این دیدگاه از آنجا سرچشمه میگیرد که حکومت و خلافت، باید در تداوم رسالت و در مسیر "ولایت اللّه" باشد و مجری احکام الهی گردد. مشروعیّت چنین حکومتی با نصّ خاص یا به نیابت عامّ است. از دیدگاه ائمه، حتّی منصبهایی چون امامت جمعه و نماز عید، خاصّ برگزیدگان و خلفای الهی است که دیگران با قهر و غلبه آن را تصرّف کرده و حکم خدا را تغییر داده و کتاب الهی و فرائض دین را پشتسر انداختهاند. امام سجاد(ع) از این ظلم یاد میکند و دشمنان اهل بیت را لعنت میکند.[۱۳۷][۱۳۸].
- شاخصه و ویژگیهایی که ریشه در معصیت خالق دارند:
- کفرپیشگی و ظلمگرایی
- انکار آیات و انبیای الهی و جلوگیری از دعوت انبیا در مسیر حق
- عدم اجرای قوانین الهی و نقض احکام
- مبارزه با آموزههای وحیانی
- شاخصه و ویژگیهایی که موجب تضییع حقوق دیگران میشود:
- بی عدالتی اقتصادی
- استکبار و به استضعاف کشیدن دیگران
- فسق و فجور (ارتکاب جرم)
- حاکمیت ظالم
دوم: یاری کنندگان ظالم
سوم: رضایت دهندگان به ظلم
چهارم: پذیرنده ظلم
موجبات و عوامل زمینهساز ظلم (عوامل عملکرد ظالمانه)
- امام علی(ع) به تبیین و آسیبشناسی گرایش انسانها به این رذیلت اخلاقی پرداختهاند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: منافع مادی که انسانها را بر یاری باطل و ظلم به اهل حق ترغیب میکند[۱۳۹]؛ نافرمانی خدا و سستی در آن[۱۴۰]؛ طغیان آدمی، گذشتن از حد و میل به تجاوز به حقوق دیگران[۱۴۱]؛ فراموشی مرگ و معاد[۱۴۲]؛ قدرت و نیروی نظامی[۱۴۳]؛ فراموشی تعالیم دین و دنیاطلبی[۱۴۴]. امام علی(ع) هنگام تبعید ابوذر به ربذه به او چنین فرمود: ای ابوذر، بهراستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن را به سینه میزنند و میترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی خدا رو بگذار[۱۴۵][۱۴۶].
سطوح و مراتب ظلم
ظلم فردی
ظلم اجتماعى
ابعاد ظلم
ظلم فکری
ظلم فرهنگی
ظلم اقتصادی
ظلم سیاسی
ظلم قضایی
ظلم اداری
انواع ظلم
ظلم را به اعتبارات مختلف میتوان تقسیم کرد. ما در این نوشته به سه اعتبار ظلم را تقسیم میکنیم.
تقسیم ظلم به اعتبار نیروی عامل
به این اعتبار ظلم را به دو قسم تقسیم میکنند چون گاهی نیروی عامل ظلم از قوای درونی است که ظلم نفسانی را پدید میآورد و گاهی از جوارح بیرونی است که ظلم رفتاری را پدید میآورد.
- ظلم درونی: این قسم ظلم از کمبود و عدم بهرهمندی صحیح از نیروی عقل پدید میآید. از مصداقهای این قسم به چند نمونه اشاره میکنیم.
- ظلم در توحید ذاتی: کسی که نتواند با نیروی عقل خود خدا را بشناسد، چنانکه اصلاً خدایی را نپرستد یا غیر خدا را به جای خدا یا در کنار خدا بپرستد، ظلم کرده است؛ چون مرتبه الوهیت جایگاه خداست و چنین کسی خدا را از آن مرتبه خارج کرده، غیر خدا را در آن مرتبه نهاده است و این هر دو مصداق ظلم است.
- ظلم در توحید افعالی: تنها مؤثر در هستی خداوند متعال است و جز او هیچچیز و هیچکس به طور مستقل هیچ تأثیری در هستی ندارد. اعتقاد به اینکه جز خدا کسی یا چیزی میتواند تأثیری داشته باشد ظلم است، چون غیر خدا را در مرتبه خدایی که جای او نیست قرار میدهد.
- ظلم در توحید عبادی: پرستش شایسته ذات اقدس خداست. عبادت جز برای خدا ظلم است چون غیر خدا را در مرتبه معبودی مینهد؛ بنابراین شرک با همه شاخه و شعبههای خود مصداق ظلم است چنانکه کفر نیز ظلم محسوب میشود. به همین دلیل قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۴۷]. و میفرماید: ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۴۸].
- ظلم در ایمان: گرایش به خدا و رسول باید حقیقی و با عقد قلبی باشد. کسی که اظهار ایمان کند و قلبش از ایمان تهی است، ظلم کرده است، چون ایمان را در جای مناسب خود قرار نداده است. به همین دلیل قرآن کریم نفاق را ظلم نامیده، درباره منافقین میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۱۴۹].
- ظلم در گمان: گمان بد به اهل ایمان در شرایطی که جامعه مقهور فساد و ناراستی نیست ظلم است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در زمانی که صلاح و راستی بر جامعه حاکم است گمان بد به کسی که سابقه بدی ندارد و گناه آشکاری نکرده است، ظلم است[۱۵۰].
- ظلم در محبت: قلب مؤمن محل حکومت خداست. از رسول خدا(ص) روایت شده است: «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[۱۵۱]؛ قلب مؤمن تخت پادشاهی خداست. به همین دلیل، انسان به طور فطری دل در گرو محبت خدا دارد و حق نیز همین است، چون ذات اقدس او جمیل مطلق است؛ بنابراین، کسی که دل به غیر او میسپارد هم جای خدا یعنی قلبش را به دیگری داده و هم با وجود زیبای مطلق به دیگران سرگرم شده است؛ پس از دو نظر ستم روا داشته است.
- ظلم بیرونی: ظلم بیرونی همان ظلمی است که با اعضا و جوارح بدن صورت میگیرد. هرگاه انسان گناهی جوارحی انجام دهد ستم کرده است، چون به جای طاعت عصیان نهاده است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۵۲]
تقسیم ظلم به اعتبار مظلوم
به اعتبار مظلوم، ظلم را میتوان به دو قسم تقسیم کرد: ظلم به خود و ظلم به دیگران.
- ظلم به خود: در منطق قرآن کریم هر پندار، رفتار و گفتاری که با حرکت کمالی انسان در تعارض باشد ظلم به تفس (خویشتن) نامیده میشود؛ بنابراین هرگونه تعدی به حدود الاهی و گذر از مرزهای انسانیت که در شریعت گناه، معصیت و خطا نامیده میشود، مصداق ظلم به خویش است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱۵۳] با این توضیح، ظلم به خویش عبارت است از غفلت از تربیت و تزکیه نفس انسانی، رهاگذاشتن خود در پیگیری خواستهای شهوی و شیطانی، اتلاف سرمایههای حیات، عدم بهرهبرداری صحیح از سرمایه عمر و غفلت از شکوفاسازی استعدادها. بنابراین هر ظلمی یا فقط به خود انسان متوجه است مثل اقسام ظلم درونی و برخی از انواع گناهان که بین انسان و خداست یا پیش از آنکه متوجه دیگری باشد، خود ظالم را هدف میگیرد. ظالم حتی در آنجا که به دیگران ستم میکند، در حقیقت به خود ستم کرده است. برای نمونه، قرآن کریم وقتی به مردان دستور میدهد که زنان را پس از عده طلاق آزار ندهند و به حقوق ایشان تعدی نکنند، میفرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱۵۴]. به همین دلیل میتوان گفت ظلم به خویشتن هرچند در ظاهر یک قسم از اقسام ستم است، همه ظلمها را شامل میشود و هم از این روست که قرآن کریم در آیات فراوانی به آن پرداخته و مصداقهای زیادی برای آن نام برده است[۱۵۵]. و باز به همین دلیل است که مأموریت انبیا در وهله اول مبارزه با ظلم به خویشتن است؛ چون اگر انسان از ستم به خود نپرهیزد از ستم به دیگران هم پروا نمیکند. قرآن کریم میفرماید: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۵۶]. مبارزه با شرک، کفر، نفاق و همه گناهان، مبارزه با ظلم به خویش است.
- ظلم به دیگران: ظلم به دیگران دارای دو قسم است: ظلم به خدا؛ و ظلم به بندگان خدا.
- ظلم به خدا: ظلم به خدا عبارت است از کوتاهی در انجام وظایف بندگی و ادای حقوق پروردگاری؛ بنابراین میتوان گفت هر ظلمی که اتفاق میافتد ظلم به خداست چون حقوق مولویت او تضییع شده و بندهاش به جای بندگی، گردن فرازی کرده است؛ البته نباید باور داشت که حضرت پروردگار نیز همانند بندگان از این ستمها تأثیری میپذیرد و بنده سرکش ظالم با گردنکشی و تمرّد زیانی به آن ذات اقدس میرساند، که او بینیاز از همگان است. گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد[۱۵۷] بزرگترین ظلم نسبت به ساحت اقدس الاهی، شرک آوردن و کفر ورزیدن است. کسی که خداوند متعال را انکار میکند (کافر)، بر خدا ستم کرده است که نور وجود او را که همه کائنات از آن روشن شده و در پرتو او خودنمایی میکنند، نادیده گرفته است و بر خویشتن ستم کرده است که خود را از بهرههای ایمان و پرستش محروم کرده است. آنکه چیزی را شریک خدا میکند (مشرک)، بر خدا ستم کرده که موجود نیازمند محدودی را در ردیف او نشانده است و بر خود ستم کرده است که گوهر انسانی خویش را تا حد پرستش در مقابل موجودی چون خود یا پستتر از خود فرود آورده است. کافر و مشرک هر دو بر جامعه انسانی ستم میکنند که با آرا و مذاهب گونهگون و بیاصالت، تفرقه و تشتت به بار میآورند. قرآن کریم شرک را ظلمی بزرگ و مشرک را ظالمترین ستمکاران شمرده است و میفرماید: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۵۸] و میفرماید: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۵۹]. سؤالی که در این آیه کریمه مطرح شده (چه کسی ستمکارتر است؟) از نوع استفهام تقریری است که به طور مؤکد بر ثبوت نسبت خود دلالت میکند؛ بنابراین معنی حقیقی آیه این است که اینگونه افراد ستمکارترین انسانها هستند.
- ظلم به بندگان خدا: ستم بر بندگان خدا عبارت است از تعدی به حدود و حقوق انسانها. هرکس دارای حقی است که محروم کردن او از آن حق، ستم به اوست؛ بنابراین، تعدّی به مال، جان و آبروی دیگران، ستم است. خودداری از پرداخت حقوق مالی مثل دینی که از کسی گرفتهای، پرداخت زکات که حق فقراست، پرداخت خمس که حق سادات است، عدم رسیدگی به ضعیفان، یتیمان و درماندگان جامعه، کوتاهی از آموزش و تربیت کسانی که انسان مسئولیت آنها را بر عهده دارد، همگی ظلم به انسانهاست. ظلم به دیگران هم در مقیاس فردی ممکن است هم در مقیاس اجتماعی، یکی از مصداقهای بارز ظلم اجتماعی که قرآن کریم به صراحت از آن نام برده، آواره کردن بندگان خدا از شهر و دیار خویش است. قرآن کریم به چنین کسانی اجازه داده است از خود دفاع کنند و به ایشان وعده نصرت و یاری داده است[۱۶۰].
تقسیم ظلم به اعتبار اثر
آثاری که از ستم به جا میماند، با توجه به نوع و میزان ستم متفاوت است. تفاوت آثار ستم از زوایای مختلف قابل بررسی است. یکی از این زوایا که در روایات به آن توجه شده، موضع خداوند متعال در برابر ستمگر است. بدون شک انسان ستمکار با ستم کردن، دشمنی خدا را بر میانگیزد و خود را در مقابل پروردگارش قرار میدهد، ولی خداوند متعال در مقام کیفردهی با همه ستمکاران یک شیوه ندارد؛ چون ستمکار گاهی حق خدا و خویش را تضییع میکند و گاهی حق دیگران را. امام باقر(ع) با توجه به این تفاوت میفرماید: «الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا يَدَعُهُ اللَّهُ»؛
- شرک، ظلمی است که بخشیده نمیشود امام باقر(ع) در ادامه سخن پیشین میفرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمیبخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۱۶۱]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۱۶۲].
- امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را میبخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران میشوند. قرآن کریم میفرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۱۶۳]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۱۶۴].
- ظلمی که رها نمیشود: ستمی که انسان در حق دیگران روا میدارد، برای مظلوم حقی ایجاد میکند که خداوند متعال به اقتضای حکمت و رحمت، بدون رضایت صاحب حق از آن نمیگذرد و توبه ظالم را نمیپذیرد. امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَدَعُهُ فَالْمُدَايَنَةُ بَيْنَ الْعِبَادِ»[۱۶۵]؛ ظلمی که خداوند از آن دست برنمیدارد ظلمی است که در قضاوت بین مردم ثابت میشود. نکته جالب در این سخن شریف اینکه در این قسم از ظلم که به حقوق انسانها مربوط میشود سلباً و ایجاباً سخن از مغفرت و بخشش نیست؛ گویی خداوند متعال بخشیدن و نبخشیدن حقوق دیگران را خارج از شئون خود شمرده و در مقام حاکم، شأن خود را پیگیری آن میداند و لذا امام باقر(ع) به جای "نمیبخشد"، میفرماید خداوند اینگونه ظلم را رها نمیکند.
- امام علی(ع) در تبیین میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه میداند: بدان ظلم بر سه گونه است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک به خداوند است که فرمود: "خداوند هرگز شرک به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود ستم بنده به خویش در پارهای از لغزشهاست. و اما ظلمی که به این زودیها رهایش نکنند، ظلم بندگان به یکدیگر است؛ و "قصاص" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است[۱۶۶][۱۶۷]. امام علی(ع) از شرک به خداوند، بهعنوان گناهی نابخشودنی و بزرگترین ظلم به خویشتن یاد کرده است[۱۶۸][۱۶۹]
ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا
- شرک، ظلمی است که بخشیده نمیشود. امام باقر(ع) در ادامه سخن پیشین میفرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمیبخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۱۷۰]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۱۷۱].
ظلم مورد بخشش خداوند
- امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را میبخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران میشوند. قرآن کریم میفرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۱۷۲]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۱۷۳][۱۷۴]
ظلم مورد بازخواست خدا
ظلم جوارحی
ظلم جوانحی
ظلم آگاهانه
ظلم ناآگاهانه
ظلم در پاداش
ظلم در جنگ
ظلم در قضاوت
ظلم در قیامت
ظلم در کیفر
مراتب ظلم
- ظلم به به سه اعتبار دارای درجات و مراتب است: نخست به اعتبار خود ظلم؛ دیگر به اعتبار ظالم؛ و سوم به اعتبار مظلوم. گفتنی است که مراتب ظلم به اعتبار مظلوم در روایات، واضحتر و مفصلتر مطرح شده است.
مراتب ظلم به اعتبار ظلم
حقوقی را که ستمکاران با اعمال ظالمانه خود ضایع میکنند، دارای ارزشهای متفاوتی هستند، مرزهایی که در اثر ظلم شکسته میشوند، از نظر احترام در یک ردیف نیستند، بنابراین میتوان گفت ظلم به این اعتبار دارای مراتب بیشماری است. پیش از این به آیاتی از قرآن کریم اشاره کردیم که از بزرگی برخی از مظالم سخن میگفتند؛ از جمله: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۷۵]. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ﴾[۱۷۶]. مفاد آیات دیگر نیز این است که بزرگترین مرتبه ظلم از حیث ارزش عمل، شرک به خداست، چون حق مولویت خدا بر بندگان بزرگترین حق است؛ ولی تعداد مراتب آن قابل شمارش نیست، چون ظلم با این نظر به تعداد مراتب حقوق ضایع شده، دارای مراتب است.
مراتب ظلم به اعتبار ظالم
میزان تأثیر انسان در تحقق ظلم متفاوت است؛ گاهی انسان خود ستم میکند، گاهی به ستمکار کمک میکند و گاهی با آنکه میتواند مانع ظلم شود، سکوت میکند. علی(ع) میفرماید: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ»[۱۷۷]؛ کسی که ستم میکند، کسی که او را در ستم یاری میکند و کسی که به آن ستم راضی است، هر سه در ستم شرکند. به نظر میرسد ترتیبی که حضرت در ذکر این سه گروه مراعات کرده است، به مراتب و درجات آنها در ستمکاری اشعار دارد؛ بنابراین ظلم به اعتبار ظالم دارای سه مرتبه است:
- رضایت به ظلم: پایینترین مرتبه ظلم آن است که انسان خود ستم نمیکند، به ستمکار هم کمک نمیکند، ولی در دل، به ظلمی که روا میشود راضی است. قرآن کریم کسانی را که به ظلم رضایت میدهند ظالم میداند، حتی اگر با مباشران ظلم فاصله زمانی و مکانی فراوانی داشته باشند.
- یاری ستمکاران: دومین مرتبه ظلم به اعتبار ظالم این است که انسان علاوه بر رضایت قلبی در عمل به ستمکار یاری برساند، یاری ستمکاران، عنوانی است که در روایات معصومین نهی و نکوهش شده است. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ... أَعَانَ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۱۷۸]؛ کسی که... ظالمی را در ظلمش یاری میکنند، با آنکه میداند او ستمگر است، از اسلام خارج میشود و میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»[۱۷۹]؛ کسی که ظالمی را یاری کند، خدا همان ظالم را بر او مسلط میکند. و میفرماید: «من اعان ظالما علی ظلمة جاء یوم القیامة و علی جبهته مکتوب آیس من رحمة الله»[۱۸۰]؛ کسی که ظالمی را در ظلمش یاری کند روز قیامت در حالی میآید که بر پیشانیاش نوشته شده: ناامید از رحمت خدا. و میفرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ لَهُمْ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةً احْشُرُوهُ مَعَهُمْ»[۱۸۱]؛ روز قیامت یک منادی ندا سر میدهد ستمکاران کجایند، یاران ستمکاران کجایند، آنان که دواتی برایشان لیقه کردند، سر کیسهای را با نخ بستند یا مدادی برایشان تراشیدند همه را با ایشان محشور کنید. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ يُعِينُ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۱۸۲]؛بدترین مردمان کسی است که ظالم را بر ضد مظلوم یاری میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ مِنْ مَعُونَتِهِ»[۱۸۳]؛ کسی که ظالمی را بر ضد مظلومی یاری میکند، پیوسته خداوند متعال بر او خشمگین است، تا دست از یاری او بردارد. امام رضا(ع) میفرماید: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ»[۱۸۴]؛ کسی که ظالمی را یاری کند ظالم است و کسی که ظالم را کمک نکند عادل است. روایاتی که در این باره رسیده، فراوان است. ما به همین مقدار بسنده میکنیم و یادآور میشویم این همه اصرار بر نهی و نکوهش یاری ستمکاران بهترین نشانه بر زشتی و شناعت ستم است. رذیلهای که یاری در راه آن به این حد زشت و نکوهیده است، خود بسیار زشتتر و ناپسندتر است.
- یاری نکردن به مظلوم: همانطور که کمک به ظالم ستمکاری است، کمک به مظلومان از نشانههای عدالت در وجود انسان است.امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ»[۱۸۵]؛ بهترین عدالت، کمک کردن به مظلوم است. دشمنی و مقابله با ظالم و یاری مظلوم یکی از آموزههای اکید دین مقدس اسلام است. امیرالمؤمنین(ع) در سفارش به دو فرزند گرامیاش امام حسن و امام حسین(ع) میفرماید: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۱۸۶]؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. یاری مظلوم تکلیفی است واجب که قصور و کوتاهی در انجام آن، جز با توبه و انابه به درگاه حق تعالی جبران نمیشود. امام سجاد(ع) در ضمن دعایی عرض میکند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ»[۱۸۷]؛ الهی اگر در حضور من بر کسی ستمی رفته و من یاریاش نکردهام از تو پوزش میخواهم. به همین دلیل ترک این تکلیف موجب عقاب و التزام به آن در خور پاداش است. امام صادق(ع) میفرماید: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۸۸]؛ هر مؤمنی، برادرش را بییاور بگذارد، در حالی که میتواند یاریاش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت بییاور میگذارد. یاری مظلوم عبادت مقبولی است که چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر پاداش فراوان دارد. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً»[۱۸۹]؛ هرکس حق مظلومی را از ظالم بگیرد، در بهشت همصحبت من خواهد بود. و میفرماید: خداوند متعال به داود پیامبر(ص) فرموده است: هرکس مظلومی را یاری کند یا در راه دادخواهی با او قدم بردارد، خداوند در روز قیامت که همه قدمها میلغزد، قدمهایش را استوار میکند[۱۹۰]. امام صادق(ع) میفرماید:یاری یک مظلوم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجد الحرام بهتر است[۱۹۱].
- مباشرت ظلم: ظلمی که انسان خود مرتکب آن میشود بالاترین مرتبة ظلم است. از آنجا که در سراسر این نوشتار از این مرتبه ظلم سخن میگوییم، در اینجا از بحث درباره آن صرفنظر میکنیم.
- مراتب ظلم به اعتبار مظلوم: طبق تعابیری که در روایات وارد شده، ظلم به اعتبار مظلوم دارای پنج مرتبه است حقیقت این است که نمیتوان ترتیب واقعی بین برخی از این مراتب را به آسانی پیدا کرد و لذا ما بدون آنکه معتقد باشیم درجات قبح ظلم به این ترتیب است،، آنها را نام میبریم.
- ظلم به مردمان توانا: ظلم به هر عنوانی و در هر نسبتی قبیح و زشت و ناپسند است؛ ولی در صورتی که مظلوم از ظالم قویتر باشد و بتواند از خود دفاع کند ظلم از حداقل زشتی برخوردار است و هم از این رو آن را در رتبه اول قرار دادیم.
- ظلم به مردمان ناتوان: چنانچه انسان به کسی ظلم کند که از او ضعیفتر است، عقل، چنین ظلمی را از مرتبه اول زشتتر میداند. علی(ع) میفرماید: «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»[۱۹۲]؛ ستم کردن به کسی که ضعیف است، زشتترین ظلمهاست. و میفرماید: «لَا تَبْسُطَنَ يَدَكَ عَلَى مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهَا عَنْهُ»[۱۹۳]؛ دستت را بر کسی که توان دفع آن را ندارد، بلند نکن.
- ظلم به کسانی که تسلیماند: اگر انسان به کسی ظلم کند که مطیع اوست، چنین ظلمی از مراتب قبلی بدتر است. علی(ع) میفرماید: «ظُلْمُ الْمُسْتَسْلِمِ أَعْظَمُ الْجُرْمِ»[۱۹۴]؛ ستم به کسی که مطیع و منقاد است بزرگترین جرم است. کسانی که تحت تکفل انسان قرار دارند زیر دست انسان هستند، اگر انسان به اینگونه افراد مثل همسر، فرزند، برادر کوچکتر و کارگر ظلم کند. بزرگترین ظلمها را مرتکب شده است. برخی افراد به ملاحظاتی تسلیم انسان میشوند مثل بزرگتری که به واسطه انصاف تسلیم کوچکتر باشد، مردی که تسلیم زن باشد و مواردی از این دست. تجاوز به حقوق چنین فردی از مواردی که تاکنون گفته شد زشتتر و قبیحتر میباشد. در روایت نیز چنین ظلمی بدترین ظلمها شمرده شده است. «أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ ظَلَمَ مَنْ أَنْصَفَهُ»[۱۹۵]؛ ظالمترین مردم کسی است که ستم کند به کسی که با او انصاف کرده است.
- ستم به گرامیان: مرتبه دیگر ستمکاری، ستم کردن به مردمان گرامی است. کسانی که به خاطر پرهیز و پروا، علم و دانش، سابقه در دین، پیشگامی در جهاد یا انتساب به خاندان رسول خدا(ص) و... در نظر مردم احترامی دارند. امیرالمؤمنین(ع)میفرماید: «مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَامِ»[۱۹۶]؛ یکی از فاحشترین مصادیق ظلم، ظلم به مردمان محترم است.
- ظلم به مردمان بییاور: بالاترین مرتبه ظلم، ظلم به کسی است که جز خدا یاوری نمیجوید. امام باقر(ع) میفرماید: پدرم به هنگام وفات مرا به سینه چسبانید و فرمود: پسرم به تو چیزی را وصیت میکنم که پدرم به هنگام وفات به من، و پدرش به هنگام وفات به او وصیت کرد: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»[۱۹۷]؛ پسرم بپرهیز از ستم بر کسی در برابر تو یاوری جز خدا نمییابد. امام صادق(ع) میفرماید: «مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَايَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَيْهَا عَوْناً إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۹۸]؛ شدیدتر از ظلمی که مظلومش در برابر آن جز خدا یاوری نیابد، هیچ ظلمی نیست. رسول خدا(ص) میفرماید: خداوند متعال میفرماید: «اشْتَدَّ غَضَبِي عَلَى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا يَجِدُ نَاصِراً غَيْرِي»[۱۹۹]؛ من سخت غضبناکم از کسی که ستم میکند بر آنکه جز من یاوری نمییابد.
ریشههای ظلم
- عواملی که انسان را به ظلم وامیدارند گاهی از درون نفس برمی خیزند و گاهی تحت تأثیر وسوسههای شیطان به نفس منتقل میشوند. نیروهای درونی ما در صورتی که از خط اعتدال خارج شده، به افراط یا تفریط روند هر کدام ممکن است زمینههای پیدایش ظلم را سبب شوند؛ بنابراین ریشههای ظلم یا نفسانی است یا شیطانی. عوامل نفسانی هم یا عقلانی است، یا شهوانی یا وابسته به قوه غضبیة. ما در این بخش برخی از این ریشهها را نام میبریم.
- ریشههای عقلانی ظلم: هرگونه افراط و تفریط در کار بست قوه عاقله میتواند عامل و منشأی برای ظلم باشد. ما در این گفتار به دو منشأ عقلانی ظلم میپردازیم.
- جهل: یکی از عوامل عقلانی ظلم، جهل و نادانی است. جهل به معنی نا آگاهی، بیشتر محصول کوتاهی، قصور و سستیانسان است. انسان با فطرت الاهی خود خوب و بد را تشخیص میدهد، ولی برای دستیابی به زندگی پاکیزه انسانی باید به شریعت روی آورد و به احکام شریعت عمل کند، پس باید از آموزهها و دیدگاههای شریعت اسلام باخبر باشد و برای کسب این آگاهی تلاش لازم است. در غیر این صورت فطرت الاهی انسان نیز در زیر لایههایی از امیال، تنبلی و کسالت، غفلت و امثال آن توانایی تشخیص را از دست میدهد و انسان تبدیل به کوری میشود که حتی از کوری خود نیز با خبر نیست. کوری که مفهوم چشم را نشناسد، حتی از کوری خود رنج نمیبرد، پس هرگز در صدد کسب موقعیت بهتری نیست. چنین انسانی ممکن است به هر کاری دست بزند و حتی نداند خود آورده است.
- غفلت: دیگر از عوامل ظلم، غفلت است؛ غفلت و بیتوجهی به اینکه انسان آفریدگاری دارد که برای او تکلیفی مقرر کرده و بر کارهایش ناظر است؛ غفلت از اینکه انسان قیامتی دارد که جز با تلاش و کوشش نمیتواند در آنجا خوشبخت و سعادتمند باشد؛ غفلت از اینکه زندگی دنیا سخت ناپایدار است و انسان چون مسافری به سرعت از آن عبور میکند؛ غفلت از اینکه انسان دشمنی سرسخت به نام شیطان دارد که بسیار موذی و خطرناک است و از هر فرصتی برای پورش به جان او بهره میگیرد و هر لحظه ممکن است تمام سرمایههای معنوی انسان را به یغما برد؛ و غفلت از هر چیزی که به نوعی با سعادت و شقاوت انسان رابطه دارد. غفلت در هر بابی میتواند نوعی ظلم و ستم را به بار آورد و انسان را وارد زمره ستمکاران کند. از منظر قرآن کریم، غفلت نه تنها سرچشمه ظلم، بلکه منشأ بسیاری از گرفتاریهای معنوی انسان و در نهایت باعث شقاوت و بدعاقبتی میشود. میفرماید: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۲۰۰]. مهمترین کارکرد غفلت این است که انسان تأثیر کارهای خود را ارزیابی نمیکند و گذشتن فرصتها را متوجه نمیشود. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ﴾[۲۰۱]...
- ریشههای ظلم در حوزه غضب: قوه غضبیه نیز در حالت افراط و تفریط موجب انواعی از ظلم میشود. ما به دو نمونه از زمینهسازیهای قوه غضبیه برای ظلم میپردازیم.
- خشم: افراط در اعمال غضب که در فارسی از آن به خشم تعبیر میشود، در صورتی که مهار نشود موجب ستم به دیگران میشود. انسان خشمگین به هیچ اصلی پایبند نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا أَدَبَ مَعَ غَضَبٍ»[۲۰۲]؛ با غضب هیچ ادبی باقی نمیماند. به همین دلیل انسان در حال خشم میتواند حتی مرتکب قتل نفس بشود. تجاوز به حقوق دیگران با دست و زبان یکی از پیامدهای رایج خشم است. به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) در توصیف شیعیان اهلبیت(ع) دارد که عبارت دیگری از مؤمن حقیقی است، میفرماید: «الَّذِينَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا»[۲۰۳]؛ آنان که چون غضب کنند ستم نمیکنند.
- عداوت و کینهجویی: یکی از مناشی مهم ظلم به دیگران عداوت و کینهجویی است. عداوت بر دو قسم است: قسم اول را حقد و کینه مینامند و آن عبارت است از پنهان کردن عداوت در دل. کینه ثمرة غضب است وقتی که انسان بر کسی غضب کند و نتواند غضب خود را اعمال کند و از او انتقام بگیرد، ناچار غضب خویش را فرو میبرد و کینه به وجود میآید و قسم دوم را عداوت مینامند. عداوت ثمره قسم اول است وقتی که کینه قوت مییابد و خزانه دل از مخفی کردن آن ناتوان میشود. انسان نمیتواند آن را پنهان کند در این صورت است که شخص دشمنی خود را اظهار میدارد و با اعمال خود آن را بروز میدهد. عداوت و کینهتوزی علاوه بر اینکه خود از صفات مهلکه و اخلاق رذیلهاند، منشأ صفات پلیدی چون دروغ، بهتان، غیبت، شماتت، آزار و اذیت دیگران، استهزا و حتی قتل نفس نیز میشوند و این صفت خود به تنهایی برای انسان رنجآور میباشد و انسان را از مهربانی و فروتنی و همنشینی با غیر و حتی از انجام وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده دارد، منع میکند و انسان را از رسیدن به درجات عالیه معنوی و قرب الهی باز میدارد؛ از این رو، اخبار و احادیث بسیاری در خصوص مذمّت عداوت و دشمنی وارد شده است. حضرت پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هروقت جبرئیل نزد من میآمد، میگفت: ای محمد از عداوت و دشمنی با مردم بپرهیز[۲۰۴]. و میفرماید: جبرئیل درباره هیچ چیز به اندازه پرهیز از دشتنی به من سفارش نکرد[۲۰۵].
- ریشههای شهوانی ظلم: هنگامی که امیال نفسانی مهار خود را از دست نیروی عاقله رها کرده و سرکشی و طغیان آغاز میکنند، انسان به رغم آگاهی و توجه به ارزش منفی صفات و رفتارهای ناپسند به آنها تن میدهد و خود را به هر رذیلهای میآلاید؛ چراکه نفس در چنین شرایطی در سلطه کامل شهوت قرار میگیرد، بنابراین، برای مبارزه ریشهای با ظلم در این حوزه باید عوامل و راههای طغیان شهوت را بشناسیم و هرگونه راه سرکشی را بر آن ببندیم. ...
- ریشههای شیطانی ظلم: یکی دیگر از عوامل ظلم وسوسههای شیطانی است. به تصریح قرآن کریم شیطان دشمن آشکار انسان است[۲۰۶]، که سوگند یاد کرده است راه راست را بر انسان بسته و از تمام جهات بر او یورش برد تا گمراهش کند[۲۰۷]. شیطان هر چند بسیار موذی و وسوسهگر، ولی دشمنی ضعیف است[۲۰۸] که اگر انسان به وسوسههای او دل نسپارد و به دنبال او راه نیفتد، او هیچ سلطهای بر آدمی ندارد[۲۰۹]، ولی از آنجا که راه و رسم تحریک و وسوسه را میداند امیال نفسانی انسان را تحریک میکند و مطابق با آنها واهمه بشر را به کار میگیرد و از آن پس خود انسان است که بر وفق مراد او عمل میکند[۲۱۰].
شیوههای ظلم
بدترین ظلمها و ظالمها
راهکارها و ابزارهای ظلم
اصرار بر ظلم
موانع ظلم
اجتناب از ظلم
پیشگیری و درمان پدیده ظلم
- نفس انسانی به طور طبیعی و برخلاف فطرت الاهی متمایل به تجاوز و تعدی و گذر از مرزهای حقوقی اجتماعی است. به همین دلیل ترک ستم، و اصلاح نفس محتاج جهادی پیگیر است. رسول خدا(ص) میفرماید: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ»[۲۱۱]؛ برترین جهاد این است که انسان به جایی برسد که تصمیم ظلم بر کسی را نداشته باشد.
- برای درمان این بیماری اخلاقی دو راه علمی و عملی پیشنهاد شده است:
- راه علمی درمان ظلم:
- تفکر در آثار ظلم: آثار ظلم را پیش از این برشمردیم. منظور از این راهکار این است که انسان به یاد داشته باشد که ظلم چه آثاری در پی دارد، توجه داشته باشد که ستم بر دیگران نعمتها را تغییر میدهد، انتقام الاهی را بر میانگیزد، پیوندها را میگسلد، عمرها را کوتاه و خانهها را ویران میکند، تباهی و ذلت را برای فرزندان و نسلهای آینده به ارمغان میآورد و مهمتر از همه در قیامت عذاب ابدی را نصیب ظالم میکند.
- مطالعه حالات گذشتگان: تاریخ بشر سرشار است از سرگذشت ستمپیشگان و اهل عدالت. مطالعه این سرگذشتها که از نابودی اقوام و افراد ستمکار و کامیابی عدالتورزان پرده برمی دارد، انسان را در راه عدالتورزی و پرهیز از ستم استوار میکند.
- توجه به دست برتر: توجه به آثار، هرچند برای پیشگیری و درمان ظلم بسیار مؤثر است، ولی درمان قطعی نیست. به همین دلیل در روایات، توجه به دست برتر خداوند به عنوان مجری و ضامن انتقام از ظالم به عنوان راهکاری مؤثر و قطعی پیشنهاد شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ وَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْكَ»[۲۱۲]؛ هنگامی که میخواهی دست به ستم بگشایی به یاد بیاور که خدا با عدالت با تو رفتار خواهد کرد و هنگامی که قدرتی داری به یاد آور که خداوند نیز بر تو قدرت دارد. این سخن شریف دو باب از تفکر را در پیش روی انسان باز میکند: نخست تفکر در عدالت الاهی که موجب میشود ستمِ هیچ ستمکاری بیپاسخ نماند. امیرالمؤمنین میفرماید: هر کس شمشیر ظلم برکشد، با همان شمشیر کشته میشود هر کس چاهی برای برادرش بکند، خود در آن میافتد، هرکس پرده اسرار برادرش را پاره کند، عیوب و زشتیهای خانهاش برملا میشود[۲۱۳]. این بازخوردها که حضرت نام میبرد همه بازتاب عدل الاهی است که در جهان آفرینش به صورت قانون قطعی اجرا میشود؛ بنابراین اگر کسی به این سنت تغییرناپذیر توجه داشته و بداند که چوب ظلمورزی بر سر خودش فرود میآید، دست از ستم بر میدارد. باب دوم، تفکر در قدرت خداست. انسان به طور طبیعی وقتی دست به ستم میگشاید که بداند کسی برتر از او نیست که پاسخ کردارش را بدهد. به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در آن هنگام که با احساس قدرت و برتری به سوی ستم پیش میروی، به یاد بیاور که دست قدرت خدا بالای سرت قرار دارد[۲۱۴]. این توجه باعث میشود که پای انسان در مسیر ستم بلرزد و دست از ستمکاری بردارد.
- راههای عملی درمان ظلم: راهها عملی درمان ستمکاری به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست تزکیه و تهذیب نفس و دیگر تحکیم پایههای ایمان. برای تزکیه نفس باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آوریم تا نه تنها بدیها از ساحت وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به بدی هم در نفس نماند و برای تحکیم پایههای ایمان باید به راهکارهایی که شریعت پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم.
- تهذیب نفس: درباره راهکارهای تهذیب نفس و معتدل ساختن قوای نفسانی در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفتهایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾[۲۱۵]. در این آیه شریفه دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به طاعت دیگری روی آور[۲۱۶]. از این آیه کریمه استفاده میشود که در راه کمال سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و استقامت و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به هدف میرسد. اگر کسی در کاری پیروز نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و استقامت نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون شک بیتوجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، پیروزی حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در راه کمال به پیروی رسیدهاند، جناب میثم تمار نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در خدمت امیرالمؤمنین(ع) بود، ولی به جایی رسید که از اصحاب سرّ حضرت شد. مردی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ ولایت را تحمل کند. هنگامی که ابن زیاد دستگیرش کرد، فرمود: مولایم علی به من فرموده است که تو مرا دار میزنی و زبانم را میبری. ابنزیاد گفت: من دارت میزنم، ولی زبانت را نمیبرم تا دروغ مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. میثم بر سر دار چون خطیبی بر منبر سخن به فضایل امیرالمؤمنین گشود، فرمود: مردم من از تمام وقایع تاریخ آفرینش با خبرم، این علم را مولایم علی به من آموخته است. مردم در اطراف درخت جمع میشدند و به سخنان میثم گوش میکردند کار به جایی رسید که ابن زیاد از ترس شورش مردم دستور داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب میثم گفت: من تو را میشناسم از همه عبادات و خدماتت باخبرم، ولی برای خوشآمد ابنزیاد تو را میکشم. آنگاه با حربهای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به شهادت رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به مقام سرّ ولایت میرسد، یکی به دلیل تنبلی و بیتوجهی قاتل میثم میشود. حضرت موسی بن جعفر(ع) میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۲۱۷]؛ از تنبلی و افسردگی بپرهیز که از بهره دنیا و آخرت محرومت میکنند. از نظر اسلام انسان درستکار موفق کسی است که هم برای اهداف دنیوی تلاش کند و هم برای اهداف اخروی. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾[۲۱۸]. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ»[۲۱۹]؛ مبغوضترین آفریدگان نزد خدا کسانیاند که در شب چون مردار میخوابند و روز را به بطالت میگذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط پیروزی و دستیابی به هدف، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و مداومت است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»؛ کار اندکی که با مداومت صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که انسان را خسته و ملول کند. و میفرماید: «قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ»[۲۲۰]؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود.
- امام باقر(ع) میفرماید: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ»[۲۲۱]؛ محبوبترین عبادات نزد خدا عبادتی است که بنده آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی عبادت تأثیری است که بر نفس انسان میگذارد و میدانیم که اثرگذاری به پیوستگی و استمرار منوط است. قطرهای که پیوسته میچکد، سنگ را سوراخ میکند، ولی رودی که یکباره بریزد بیآنکه بر سنگ اثری کند، راه خود را در پیش میگیرد. شرط سوم پیروزی توجه است. مهمترین عامل سقوط، غفلت و بیتوجهی است. انسان پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که میتوان راه خود را از میان موانع و در گردنههای سنگلاخی از بین ورطههای هولناک پیدا کرد و به سلامت در منزل نشست[۲۲۲]. خلاصه سخن آنکه برای درمان ستمکاری باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آورد و برای رسیدن به این هدف باید با توجه و پیگیری تلاش کرد[۲۲۳].
- امام(ع) راههایی را فراروی انسانها قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، انسانها از ستمگری بازمیاستند. از جمله: تقویت ایمان به خدا و روز رستاخیز[۲۲۴]؛ به یاد آوردن قدرت خداوند در برابر قدرتنماییهای انسانها در عرصههای مختلف اجتماع و یادکرد قدرت لایزال الهی در کیفر و مجازات خطاکاران[۲۲۵]؛ توجه به پاداش رفتار عادلانه نزد پروردگار و اینکه پاداش عدالت چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و تباهی باقی نمیگذارد[۲۲۶]؛ شناخت حق و یاری و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای رحمت کند کسی را که حق را بشناسد و آن را یاری کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره اهل حق را یاور و طرفدار باشد[۲۲۷][۲۲۸].
- از نگاه آن حضرت، انسان باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در روابط اجتماعی و حقوقی متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که انتظار داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود ناپسند میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست ستم [بر دیگری] مگشا[۲۲۹][۲۳۰].
استعاذه از ظلم
استغفار از ظلم
توبه از ظلم
- ظلم به هر صورت و از هر نوعی، معصیت خداست و نیازمند توبه و استغفار؛ ولی همه اقسام ظلم در یک ردیف و رتبه نیستند بعضی به رابطه بنده با خدا مربوط است و برخی علاوه بر این، به حقوق مردم نیز تعلق دارند. بر این مبناست که هر قسم، توبهای با خود دارد. کسی که در انجام وظایف بندگی و ادای حقوق مولویت پروردگار کوتاهی میکند، ستمکار است و باید توبه کند و برای توبه جز استغفار از حضرت پروردگار به چیزی محتاج نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ»[۲۳۱]؛ هیچ وسیلهای کارسازتر از توبه نیست. و امام باقر(ع) میفرماید: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ»[۲۳۲]؛ کسی که از گناه توبه میکند، به سان کسی است که اصلاً گناه نکرده است. و امام صادق(ع) میفرماید: «لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ»[۲۳۳]؛ گناهی که بر آن اصرار میشود صغیره نیست و گناهی که از آن توبه میشود کبیره نیست. این همه در صورتی است که به حقوق انسان تعدی نکرده باشد وگرنه علاوه بر عرض پوزش به درگاه الاهی باید صاحب حق را نیز راضی کند[۲۳۴]. در روایتی است که پیرمردی به امام باقر(ع) عرض کرد من از زمان حجاج تا امروز همیشه والی بودهام[۲۳۵]، آیا برای من راه بازگشتی هست؟ فرمود: تا زمانی که حق همه صاحبان حق را به ایشان ندادهای، توبهات پذیرفته نیست[۲۳۶]. به تناسب این بحث به داستانی لطیف و عبرتآموز که مرحوم کلینی در کافی روایت کرده است توجه میکنیم.
- علی بن ابیحمزه از یاران امام صادق(ع) گفته است: دوستی داشتم که از بنیامیه بود، به من گفت از امام صادق(ع) برایم وقت ملاقاتی بگیر، من از حضرت اجازه خواستم، اجازه فرموده مرد اموی آمد، نشست، سلام کرد و گفت: فدایت شوم من در دیوان این قوم کار کرده و مال فراوانی به دست آوردهام که در کسب آن هیچ دقت نکردهام. حضرت فرمود: اگر بنیامیه کسی را نمییافتند که برایشان بنویسد، مالیات جمع کند، برای آنها بجنگد و در اجتماعاتشان شرکت کند، حق ما را نمیگرفتند. اگر مردم آنها را با هر چه داشتند رها میکردند، آنها جز آنچه در دست داشتند به چیزی دیگر دست نمییافتند. دوست من گفت فدایت شوم آیا برای من راه گریزی هست؟ فرمود: اگر بگویم انجام میدهی؟ عرض کرد: آری انجام میدهم: فرمود: هر چه را از دیوان بنیامیه به دست آوردهای رها کن، هر مالی که صاحبش را میشناسی به او برگردان و آنچه را نمیشناسی صدقه بده، در عوض من بهشت را برای تو تضمین میکنم. او مدت زیادی سر به زیر انداخت، سپس گفت انجام میدهم، فدایت شوم. با هم به کوفه بازگشتیم. او هر چه داشت حتی لباسهای تنش را به دستور امام صادق(ع) رها کرد. من پولی جمع کردم و برایش مقداری لباس خریدم و با خرج گذرانی برایش فرستادم. چند ماهی بیش نگذشت که بیمار شد، در بیماری ما به عیادتش میرفتیم. یک بار وقتی که در حال احتضار بود، چشمانش را گشود و گفت: ای علی! امامت به وعدهای که داده بود وفا کرد. این را گفت و از دنیا رفت و ما او را دفن کردیم. پس از آن خدمت امام صادق(ع) رسیدم. وقتی مرا دید فرمود ای علی! ما به وعده خود برای دوستت وفا کردیم. گفتم درست است فدایت شوم. او هم وقت مرگش همین را گفت[۲۳۷].
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: بدانید که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشیده نمیشود، ظلمی که پیگیری نمیشود و ظلمی که بخشیده میشود و پیگیری نمیشود. ظلمی که بخشیده نمیشود شرک به خداست. که خدای سبحان درباره آن میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ﴾[۲۳۸]. ظلمی که بخشیده میشود ستمی است که انسان با انجام گناهان بر خود روا میدارد؛ ظلمی که پیگیری و بازخواست میشود، ظلم انسانها به یکدیگر است، قصاص و تلافی در آخرت دشوار است، چنین نیست که زخمی با چاقو یا ضربهای با تازیانه بزنند، بلکه به گونهای است که اینها همه در مقایسه با آن کوچک به نظر میآیند[۲۳۹].
- بنابر آنچه گذشت، عنصر اساسی در توبه از ظلم، جبران حق مظلوم است، کسی که به ستم مالی را به دست آورده باید به صاحبش برگرداند، آنکه ظالمانه با غیبت و تهمت آبروی دیگران را در مخاطره انداخته است، باید آنها را راضی کند، کسی که به ناحق ضربهای زده، جسمی را رنجور کرده، استخوانی را شکسته، پوستی را کبود کرده، یا خونی را ریخته، باید صاحب حق را راضی کند اگر چه با تحمل قصاص باشد وگرنه توبهاش پذیرفته نیست؛ ضرورت جبران حق مظلوم چنان روشن است که رسول خدا(ص) بدون تأکید بر این ضرورت برای زمانی که مظلوم در دسترس نیست، راهکاری پیشنهاد فرموده است. آن حضرت میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ»[۲۴۰]؛ کسی که به دیگری ظلم میکند و او را از دست میدهد (یعنی برای طلب حلالیت به او دسترسی ندارد) برای او استغفار کند، زیرا این استغفار از کفاره ستم اوست. از نحوه گویش این حدیث شریف استفاده میشود ضرورت جبران حق مظلوم از نظر آن حضرت و شنوندگان، امری مسلم و واضح بوده است[۲۴۱].
نفی ظلم (دفع و رفع ظلم)
نخست: عدم پذیرش ظلم (ظلمناپذیری)
دوم: مبارزه با ظلم (ظلمستیزی)
سوم: کمک به مظلوم و دفاع از او
اقرار به ظلم
تنزیه از ظلم
حکم ظلم
صبر بر ظلم
نجات از ظلم
سرانجام ظلم
- امام(ع) برای آگاهی مردم و دور کردن آنها از انجام رذیلت ظلم به برخی از آثار ظلم در زندگی و عاقبت آن اشاره کردهاند. از جمله: یادکرد روزگار سختی که بر ظالم فرو خواهد آمد[۲۴۲]؛ کیفرداد خداوند بر ستمگران[۲۴۳]؛ ظلم بهمثابه نافرمانی خداوند، گناه فرد است و ظالم مستحق کیفر خواهد شد[۲۴۴]؛ تباهی آخرت[۲۴۵]؛ ظلم بهمثابه دشمنی با خداوند که باعث استحقاق کیفر الهی میشود[۲۴۶]؛ بدبختی در آخرت[۲۴۷]؛ ستم عامل تباهی و سرافکندگی فرد میشود[۲۴۸]؛ ستم عامل رنج و گرفتاری و از بین برنده نعمت و آسایش فرد خواهد شد[۲۴۹]؛ ظالم، خود نیز اسیر ستم میشود[۲۵۰]؛ کار ستمگر آشفته میشود[۲۵۱]. از اینرو امام علی(ع) در آخرین وصیتهای حیات خود و در بستر شهادت، ضمن سفارشهایی خطاب به فرزندانش میفرماید: شما را به تقوای الهی وصیت کنم و آنکه... دشمن ظالم و یار مظلوم باشید[۲۵۲][۲۵۳].
آثار و پیامدهای ظلم (عواقب و خطرات ظلم)
- ظلم بر زندگی دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است. کسی که ستم میکند، هم در دنیا به عواقب آن گرفتار میشود، هم در آخرت. قرآن کریم به صراحت پارهای از گرفتاریهای مادی و معنوی جوامع انسانی را به ظلم و رفتارهای ظالمانه مستند میکند؛ از جمله درباره یهودیان میفرماید: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا * وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۲۵۴]. این آیه کریمه خود ظلم و سه رفتار ظالمانه یعنی بستن راه هدایت به روی انسانها، رباخواری و غصب و تصرف ناحق در اموال مردم را به عنوان منشأ صدور احکام سخت برای قوم یهود معرفی کرده است. رسیدگی به همه آثار ظلم، خود محتاج تألیف مستقلی است؛ ولی ما تلاش میکنیم مهمترین آنها را از زبان روایات نام ببریم.
- آثار دنیوی ظلم: پیش از طرح آثار دنیوی ظلم، توجه به چند نکته مفید است:
- با آنکه میدانیم سنت خداوند متعال در مجازات گناهکاران، این نیست که هم در دنیا عذاب کند و هم در آخرت، ظالم را در هر دو سرا عذاب میکند. رسول خدا(ص) میفرماید: «ما من ذنب أجدر أن يعجّل اللَّه تعالى لصاحبه العقوبة في الدّنيا مع ما يدّخر له في الآخرة مثل البغی و قطيعة الرّحم»[۲۵۵]؛ هیچ گناهی از ظلم و قطع رحم، سزاوارتر نیست که خداوند متعال علاوه بر عذاب اخروی در مجازات صاحبش در دنیا شتاب کند.
- در بین همه گناهان ظلم دارای سریعترین عقویت است. امیرالمؤمنین(ع) با بیانهای مختلف از سرعت و شتاب بازخوردهای ظلم در دنیا خبر داده است؛ از جمله میفرماید: «الْبَغْيُ أَعْجَلُ شَيْءٍ عُقُوبَةً»[۲۵۶]؛ عقوبت ظلم با شتابترین چیزهاست. و میفرماید: «مَنْ بَغَى عُجِّلَتْ هَلَكَتُهُ»[۲۵۷]؛ هرکس ستم کند هلاکش به شتاب میآید. و میفرماید: «إِنَّ أَعْجَلَ الْعُقُوبَةِ عُقُوبَةُ الْبَغْيِ»[۲۵۸]؛ با شتابترین عقوبت، عقوبت ظلم است. و میفرماید: «أَعْجَلُ شَيْءٍ صَرْعَةُ الْبَغْيِ»[۲۵۹]؛ ظلم سریعتر از هر چیز انسان را به زمین میزند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يُعَجِّلُ الصَّرْعَةَ»[۲۶۰]؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا ظلم به سرعت انسان را به زمین میزند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَ الْبَاغِيَ يُعَجَّلُ لَهُ النَّقِمَةُ»[۲۶۱]؛ از ظلم بپرهیز؛ زیرا خداوند به سرعت از ظالم انتقام میگیرد. بنابراین، حتی در مواردی که خداوند متعال به ظالمان مهلت میدهد، آن مهلت نیز در حقیقت عذاب است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ظُلَامَةُ الْمَظْلُومِينَ يُمْهِلُهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ لَا يُهْمِلُهَا»[۲۶۲]؛ خدا، گرفتن حق مظلومان را به تأخیر میاندازد، ولی رها نمیکند.
- آثار دنیوی ظلم خود دو گونهاند: برخی از آنها تنها زندگی دنیوی را تحت تأثیر قرار میدهند و برخی دیگر علاوه بر اینکه زندگی دنیا را قرین ناکامی و نامرادی میکنند، مقدمه عذاب اخروی هم هستند. اکنون برخی از آثار دنیوی ظلم را نام میبریم.
- دگرگونی احوال: یکی از آثار ظلم که پیشوایان معصوم، به خصوص امیرالمؤمنین(ع) بر آن تأکید فراوان کردهاند، دگرگونی حال ستمپیشگان است، به این معنی که ظلم موجب میشود نعمتهایی را که خداوند متعال بر آنها ارزانی کرده از دست داده، به نقمت و عذاب گرفتار شوند. استفاده از واژه نقست در احادیث این باب، به این حقیقت اشاره دارد که این دگرگونی، انتقام الاهی است که گریبان ظالم راگرفته است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لِلظَّالِمِ انْتِقَامٌ»[۲۶۳]؛ ظالم انتقامی دارد. دیگر آنکه تکرار و تأکید معصومان بر این نکته نشان میدهد تأثیر ظلم بر دگرگونی حال ظالم، بسیار فاحش و سریع است.امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الْبَغْيُ يَسْلُبُ النِّعْمَةَ»[۲۶۴]؛ ظلم نعمت را میگیرد. و میفرماید: «الظُّلْمُ يَطْرُدُ النِّعَمَ»[۲۶۵]؛ ظلم نعمتها را دور میکند. و میفرماید: «بِالظُّلْمِ تَزُولُ النِّعَمُ»[۲۶۶]؛ با ظلم نعمتها زدوده میشوند. و میفرماید: «دَوَامُ الظُّلْمِ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يَجْلِبُ النِّقَمَ»[۲۶۷]؛ ادامه یافتن ظلم، نعمتها را میگیرد و عذاب الاهی را میآورد. و میفرماید: «كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ سَلَبَهَا ظُلْمٌ»[۲۶۸]؛ چه بسیار نعمتهایی که ظلم آنها را گرفته است و میفرماید: «كَفَى بِالظُّلْمِ طَارِداً لِلنِّعْمَةِ وَ جَالِباً لِلنَّقِمَةِ»[۲۶۹]؛ برای دور کردن نعمت و آوردن عذاب الاهی، ظلم کافی است. و میفرماید: «لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى زَوَالِ نِعْمَةٍ وَ تَعْجِيلِ نَقِمَةٍ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ»[۲۷۰]؛ هیچ چیز به اندازه ظلم به زدودن نعمت و شتاب عذاب الاهی نمیانجامد. و میفرماید: «اتَّقُوا الْبَغْيَ فَإِنَّهُ يَجْلِبُ النِّقَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يُوجِبُ الْغِيَرَ»[۲۷۱]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم عذاب الاهی را جلب و نعمت را سلب میکند و موجب دگرگونی میشود. و میفرماید: «مَا أَقْرَبَ النَّقِمَةَ مِنَ الظَّلُومَ»[۲۷۲]؛ عذاب انتقام چقدر به ستمپیشه نزدیک است! علاوه بر این بیانهای روشن که ما بخشی از آنها را آوردیم، در احادیث، به نمونهها و مصداقهای دیگری هم اشاره شده است؛ از جمله [[امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «الظُّلْمُ يُدَمِّرُ الدِّيَارَ»[۲۷۳]؛ ظلم شهرها را ویران میکند. و میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الظُّلْمَ فَمَنْ ظَلَمَ كَرُهَتْ أَيَّامُهُ»[۲۷۴]؛ از ظلم بپرهیز که هرکس ظلم کند، روزگارش ناخوشایند میشود. و میفرماید: «من ظلم فسد امره»[۲۷۵]؛ هرکس ظلم کند کارهایش فاسد میشود.
- کوتاهی عمر: یکی از آثار ظلم در دنیا، کوتاه شدن عمر است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ قَصَمَ عُمُرَهُ»[۲۷۶]؛ کسی که ستم کند، شیشه عمرش شکسته میشود. و میفرماید: «مَنْ جَارَ قَصُرَ عُمُرُهُ»[۲۷۷]؛ کسی که جور و ستم کند عمرش کوتاه میشود. و میفرماید: «الْبَغْيُ يَصْرَعُ الرِّجَالَ وَ يُدْنِي الْآجَالَ»[۲۷۸]؛ ظلم مردها را میافکند و اجلها را نزدیک میکند.
- مرگ بد: از روایات این باب استفاده میشود که ظالم نه تنها عمرش کوتاه میشود، بلکه مرگش نیز به صورت کیفر و مجازات تحقق پیدا میکند، چنانکه به عنوان زمین خوردن و هلاکت از آن یاد میشود. این سخن به این معنی است که مرگ ظالم مقدمه گرفتاری به عذاب اخروی است که در آینده از آن یاد خواهیم کرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الظُّلْمُ يُرْدِي صَاحِبَهُ»[۲۷۹]؛ ظلم صاحب خود را بر زمین هلاکت میکوبد. و میفرماید: «الظُّلْمُ فِي الدُّنْيَا بَوَارٌ»[۲۸۰]؛ ظلم در دنیا موجب هلاکت است. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ أَوْبَقَهُ ظُلْمُهُ»[۲۸۱]؛ هرکس ستم کند، ستمش او را هلاک میکند. و میفرماید:«رَاكِبُ الظُّلْمِ يُدْرِكُهُ الْبَوَارُ»[۲۸۲]؛ آن کس که مرتکب ظلم شود هلاک او را میگیرد. و میفرماید: «رَاكِبُ الظُّلْمِ يَكْبُو بِهِ مَرَاكِبُهُ»[۲۸۳]؛ مرکب ظلم سوار خود را به زمین میزند. و میفرماید: {{متن حدیث|ظُلْمُ الْمَرْءِ يُوبِقُهُ وَ يَصْرَعُهُ}[۲۸۴]؛ ستم، انسان را هلاک میکند و بر زمین میزند. استفاده از واژههایی مثل ارداء، بوار، ایباق، صرعة و... که همگی بر هلاکت، ذلت، افتادگی و زمینخوردگی دلالت دارند حاکی از آن است که مرگ ظالم همراه با نکبت، ذلت و خواری خواهد بود.
- فراوانی دشمنان: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «من کثرت تعدیه کثرت اعادیه»[۲۸۵]؛ هرکس زیاد تجاوز کند دشمنانش زیاد میشود. و میفرماید: «الْمُتَعَدِّي كَثِيرُ الْأَضْدَادِ وَ الْأَعْدَاءِ»[۲۸۶]؛ متجاوز دشمنان فراوان دارد. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ رَعِيَّتَهُ نَصَرَ أَضْدَادَهُ»[۲۸۷]؛ هرکس به زیردستان خود ستم کند به دشمنان خود کمک کرده است. به همین دلیل است که ظالم در حقیقت به خود بد میکند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «من سل سیف الظلم عمد فی رأسه»[۲۸۸]؛ هرکس شمشیر ظلم برکشد بر خودش فرود میآید. و به همین دلیل است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ أَشْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ لَمْ يَظْلِمْ غَيْرَهُ»[۲۸۹]؛ هرکس برای خود دل میسوزاند به دیگران ستم نمیکند.
- بریدن پیوندها: با آنکه بعضی، وجود پیوند و رابطه را فرصتی برای بیاعتنایی و تضییع حقوق میدانند و فکر میکنند لازم نیست نسبت به ادای حقوق دوستان و نزدیکان خود پایبند باشیم، از آثار ظلم بریدن پیوند است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَا تُضِيعَنَ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ»[۲۹۰]؛ با تکیه بر رابطه برادری حق برادرت را ضایع نکن چون کسی که تو حقش را ضایع میکنی برادر تو نیست. از این کلام شریف استفاده میشود پیوندها در سایه عدالت محکم میشوند و با ستم بریده. به همین دلیل است که امام صادق(ع) میفرماید: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ»[۲۹۱]؛ هیچ عبادتی برتر از ادای حق مؤمن نیست.
- زوال قدرت و سقوط حکومت: از ویژگیهای ظلم این است که قدرت و سلطه و حکومت را از انسان میگیرد که گفتهاند: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»[۲۹۲]؛ حکومت با کفر باقی میماند، ولی با ظلم باقی نمیماند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «فِي احْتِقَابِ الْمَظَالِمِ زَوَالُ الْقُدْرَةِ»[۲۹۳]؛ کسی که بار مظالم را بر دوش بگیرد قدرتش میرود. و میفرماید: «الْقُدْرَةُ يُزِيلُهَا الْعُدْوَانُ»[۲۹۴]؛ ظلم قدرت را میزداید. و میفرماید: «آفَةُ الِاقْتِدَارِ الْبَغْيُ وَ الْعُتُوُّ»[۲۹۵]؛ آفتِ اقتدار، ظلم و سرکشی است. و میفرماید: «مَنْ سَلَ سَيْفَ الْعُدْوَانِ سُلِبَ عِزَّ السُّلْطَانِ»[۲۹۶]؛ کسی که شمشیر ستم برکشد عزت سلطنت را از او میگیرند.
- گرفتاری فرزندان: یکی از ویژگیهای ظلم این است که آثار آن به خود ظالم اختصاص ندارد، بلکه فرزندان و حتی نسلهایآینده او را گرفتار میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُهُ أَوْ عَلى عَقِبِهِ»[۲۹۷]؛ هرکس ستم کند، خداوند متعال کسی را بر او مسلط میکند که بر خودش یا بر دنبالهاش (فرزندان و نسلهای بعد) ستم کند. و میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ»[۲۹۸]؛ کسی که ستم کند، خداوند متعال او را کیفر میدهد یا کیفر جانی یا کیفر مالی یا در مورد فرزندانش. این ویژگی، در ظلم به یتیمان بروز بیشتری دارد. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ﴾[۲۹۹]. علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه نوشته است کسی که صالح و نیکوکار باشد خداوند فرزندان او را حفظ میکند و هرکه بر یتیمان ظلم کند، خداوند فرزندانش را به خودش را میگذارد[۳۰۰]. به همین دلیل امیرالمؤمنبن(ع) میفرماید: «من ظلم یتیما حق اولاده»[۳۰۱]؛ کسی که به یتیمی ستم کند در حق فرزندانش پدری نکرده است.
- نابودی روح: یکی از آثار ظلم این است که روح آدمی را در دنیا نابود کرده او را به صف حیوانات و بلکه پستتر از آن میبرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا»[۳۰۲]؛ درندهها همتشان تجاوز به دیگران است. کسی که ستم میکند یعنی مرز حقوق همنوعان خود را میشکند، از نظر معنوی و ارزش وجودی با حیوانات درنده تفاوتی ندارد، جز اینکه حیوانات بدون عقل و تحت حکومت غریزه تجاوز میکنند و انسان، با وجود عقل دست به تجاوز میزند. میدانیم که عقل، پیامبر باطنی است و انسان را از بدیها باز میدارد؛ بنابراین، کسی که دست به ستم میگشاید باید به تدریج، این رسول باطنی را از موضع ارشاد و خیرخواهی به زیر آورد و با نفس و غریزه حیوانی خود همراه کند. به همین دلیل، ظلم روح انسانی را به تدریج نابود میکند. رسول اکرم(ص) میفرماید: «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ»[۳۰۳]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم قلوب شما را تخریب میکند. قلب، در این سخن شریف عبارت دیگری از عقل یا روح الاهی انسان است؛ به همین دلیل، دعای ظالم مستجاب نمیشود[۳۰۴]؛ چرا که راه ارتباطی انسان به ملأ اعلی روح الاهی اوست و ظالم با ظلم آن را تباه کرده است.
- انتقام مظلوم: بدون شک ظلم بدون پاسخ نمیماند و ظالم کیفر اعمال خویش را میچشد؛ ولی از برخی روایات استفاده میشود که این کیفر را از دست مظلوم خواهد گرفت. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۳۰۵]؛ روزی که مظلوم بر ظالم مسلط شود سختتر است از روزی که ظالم بر مظلوم مسلط است. این اشاره ممکن است به انتقام دنیوی یا اخروی باشد؛ چراکه در بعضی از روایات روز انتقام، روز عدل نامیده شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ»[۳۰۶]؛ روز عدالت بر ظالم سختتر است از روز ستم بر مظلوم.
- آثار اخروی ظلم: ظلم از زمانی که رخ میدهد، غضب خداوند متعال را به همراه دارد؛ به همین دلیل میتوان گفت تبعاتی هم که در دنیا گریبان ظالم را میگیرد رنگ و بوی عذاب اخروی دارد، ولی تمام آنچه در دنیا بر ظالم میگذرد، حتی در مقایسه با یکی از پیامدهای اخروی قابل ذکر نیست، ما برخی از پیامدهای اخروی ظلم را که در روایات آمده نام میبریم.
- تبدیل و انتقال حسنات: یکی از آثار اخروی ظلم این است که حسنات ظالم را به پرونده مظلوم منتقل میکند و در صورتی که کار نیکی در پروندهاش نباشد، کارهای بد مظلوم در پرونده او ثبت میشود، علاوه بر این، خداوند متعال کارهای نیک ظالم را به عنوان کار نیک نمیپذیرد. امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده است: کسی که به ناحق مال مسلمانی را میگیرد خداوند پیوسته از او رویگردان است و کارهای خیر او را نمیپسندد و در پرونده حسناتش ثبت نمیکند تا زمانی که توبه کند و مال را به صاحبش برگرداند[۳۰۷]. این سخن شریف دلالت میکند که حسنات پس از ظلم در حقیقت حسنه نیستند؛ چراکه خداوند متعال عادل است و نمیتوان باور کرد، کار نیک کسی را ندیده بگیرد که خود میفرماید: ﴿أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى﴾[۳۰۸]. پس باید بپذیریم که کار نیک ظالم در حقیقت کار نیک نیست، اگرچه کسوت کار نیک بر آن بپوشند؛ بنابراین ظالم پس از ارتکاب ظلم، بدون توبه به انجام کار نیک موفق نمیشود. کارهای نیکی را هم که پیش از انجام داده به خاطر ظلم از دست میدهد. در روایتی، رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: شما میدانید مفلس کیست؟ گفتند ای رسول خدا(ص) ما به کسی مفلس میگوییم که نه وجه نقدی دارد و نه کالایی. او مفلس نیست، مفلس کسی است که روز قیامت با حسناتی به اندازه کوهها به محشر میآید؛ ولی به یکی ظلم کرده و آبروی دیگری را برده، پس، از حسنات او بر میدارند و به آنها میدهند و اگر با حسناتش تسویه نشود از بدیهای آنها برمیدارند و برعهده او میگذارند و سپس او را در آتش میافکنند[۳۰۹]. همچنین فرمود: هرکس به برادرش ستمی کرده است امروز از او حلالی بگیرد پیش از آنکه از حسناتش بگیرند، آنجا دینار و درهمی نیست، اگر عمل صالحی داشته باشد به اندازه ستمش از او میگیرند؛ وگرنه گناهان مظلوم را بر عهدهاش میگذارند[۳۱۰].
- تاریکی قیامت: یکی دیگر از آثار اخروی ظلم تاریکی قیامت است. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۳۱۱]؛ از ستم بپرهیزید که ستم ظلمات روز قیامت است. علامه مجلسی در معنی ظلمات که در این حدیث شریف آمده دو احتمال داده است: نخست اینکه منظور از ظلمات تاریکیهای حقیقی باشد، در توضیح این احتمال نوشته است: اعمالی که ما انجام میدهیم موجب پیدایش هیئتهای نفسانی نورانی یا ظلمانی میشوند. این هیئات نفسانی پیوسته با انسان همراهند؛ ولی در قیامت که روز آشکار شدن اسرار است، آشکار میشوند. کسی که ظلم میکند در همین دنیا نیز وجود تاریکی دارد که تاریکیاش آشکار نیست، اما در قیامت این تاریکی آشکار میشود و در حالی که اهل ایمان با نور وجود خویش راه میجویند و پیش میروند، ظالم غرق در تاریکی میشود و دوم اینکه کلمه ظلمات به طور مجازی به معنی شدائد و سختیها به کار رفته باشد، برای اثبات صحت این احتمال به این آیه قرآن استدلال کرده است که میفرماید: ﴿قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾[۳۱۲][۳۱۳]. شیخ طوسی کلمه ظلمات را در این آیه مبارکه به شدائد تفسیر کرده است[۳۱۴].
- عذاب الاهی: ظلم به معنی عام که شامل هرگونه نافرمانی میشود، مستحق کیفر الاهی است. قرآن کریم میفرماید: ﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۳۱۵]. و میفرماید: ﴿فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾[۳۱۶]. ولی ظلم به معنی خاص که تجاوز و تعدی به حقوق دیگران است، عذابی سختتر خواهد داشت. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۳۱۷]. و میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۱۸]. این آیه کریمه به صراحت به ظالمان وعده عذاب دردناک داده و آیه پیش هم اگرچه به عذاب خاصی اشاره نکرده، چنان به رسایی و روشنی تهدید کرده است که از همه آیاتی که نام آتش و عذاب را به میان آوردهاند، رساتر و تهدیدآمیزتر است. رسول خدا(ص) میفرماید: «سَيَعْلَمُ الظَّالِمُونَ حَظَّ مَنْ نَقَصُوا إِنَّ الظَّالِمَ يَنْتَظِرُ اللَّعْنَ وَ الْعِقَابَ وَ الْمَظْلُومَ يَنْتَظِرُ النَّصْرَ وَ الثَّوَابَ»[۳۱۹]؛ ستمکاران به زودی میدانند که نصیب چه کسی را کم کردهاند؛ چون ظالم منتظر لعنت آن و عذاب است و مظلوم چشم به راه یاری و ثواب. یاری مظلوم که در این حدیث شریف به آن اشاره شده در حقیقت همان عذاب ظالم است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الظُّلْمُ وَخِيمُ الْعَاقِبَةِ»[۳۲۰]؛ ظلم عاقبت وخیمی دارد. و میفرماید: هیهات که ظالم از عذاب دردناک و حمله سترگ خدا نجات یابد[۳۲۱]. رسول خدا(ص) میفرماید: کسی که حق مؤمنی را ندهد، خداوند پانصد سال او را بر روی پا نگه میدارد تا از عرقش رودها جاری شود، آنگاه یک منادی از جانب خدا ندا میدهد. این همان ظالمی است که حق مؤمن را نمیداد و نسبت به او فرمان آتش میدهند[۳۲۲]. در تفسیر امام حسن عسکری در تفسیر آیه کریمه ﴿فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[۳۲۳] بپرهیزید از آتشی که گیرانه آن آدمیان و سنگهاست» آمده است: ای شیعیان ما پروا کنید، مبادا هیزم چنین آتشی باشید. اگر خدا را باور دارید با خودداری از ستم بر مؤمنان از این آتش بپرهیزید. هر مؤمنی بر شیعه هم عقیده خود ستم کند، خدا در آن آتش غل و زنجیرش را سنگین میکند. و جز با شفاعت ما آزادش نمیکند و ما نیز تا برادرش از او راضی نشود نزد خدا شفاعتش نمیکنیم. اگر او ببخشد شفاعت میکنیم، وگرنه ماندنش در آتش طولانی خواهد شد[۳۲۴].
- آثار مشترک بین دنیا و آخرت (دعای مظلوم): در ذیل این عنوان تأثیر دعای مظلوم را بررسی میکنیم که در دنیا و آخرت گریبان ظالم را میگیرد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ تعالی حقه و ان الله تعالی لم یمنع ذا حق حقه»[۳۲۵]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا او از خدای تعالی حقش را میخواهد و خداوند متعال هیچ حقداری را از حقش محروم نمیکند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ يَسْأَلُ اللَّهَ حَقَّهُ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَقّاً إِلَّا أَجَابَ»[۳۲۶]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا او از خدای تعالی حقش را میخواهد و خدا بزرگوارتر از آن است که کسی حقش را بخواهد و پاسخ او را ندهد. رسول خدا(ص) میفرماید: «اتّقوا دعوة المظلوم فانّها تحمل على الغمام و تفتح لها أبواب السماء، یقول الله و عزتی و جلالی لانصرنک و لو بعد حین»[۳۲۷]؛ از دعای مظلوم بپرهیزید، زیرا دعای مظلوم بر مرکب ابر میرود و درهای آسمان به رویش گشوده میشود. خداوند میفرماید: قسم به عزت و جلالم حتماً یاریات میکنم اگرچه مدتی هم بگذرد. و میفرماید: «اتّقوا دعوة المظلوم فإنّها تصعد إلى السّماء كأنّها شرارة»[۳۲۸]؛ از دعای مظلوم بترسید، زیرا دعای مظلوم چون شعله آتش به آسمان میرود. و میفرماید: «اتقوا دعوة المظلوم و ان کان کافرا فانه لیس دونه حجاب»[۳۲۹]؛ از دعای مظلوم بترسید حتی اگر کافر باشد، زیرا دعای مظلوم [تا رسیدن به خدا] هیچ مانعی بر سر راه ندارد. و میفرماید: «دعوة المظلوم مستجابة و ان کان من فاجر»[۳۳۰]؛ دعای مظلوم مستجاب است اگر چه از مظلوم فاجر باشد. حضرت علی(ع) میفرماید: «أَنْفَذُ السِّهَامِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ»[۳۳۱]؛ تیزترین تیرها دعای مظلوم است. یکی از مواعظ خداوند متعال به حضرت عیسی این بود که از دعای مظلوم بر حذر باش چون من با خود عهد کردهام که برای قبولش دری از آسمان به رویش بگشایم و پاسخش دهم اگرچه زمانی هم بگذرد[۳۳۲]. امام صادق(ع) میفرماید: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ»[۳۳۳]؛ از ظلم بپرهیزید، زیرا دعای مظلوم به آسمان میرسد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: دعای مظلوم تا عرش خدا هیچ مانعی ندارد[۳۳۴]. و میفرماید: فاصله بین زمین و آسمان به اندازه دعای مظلوم است[۳۳۵][۳۳۶].
اثرات ظلم
- تأثیر بر سرنوشت انسانها
- فروپاشی و هلاکت جوامع بشری
- تسلط و چیرگی ظالمان بر جامعه
- رواج بی عدالتی
- از بین رفتن ارزشهای الهی و انسانی حاکم بر جامعه
- ناامنی و عدم آرامش (عدم امنیت در جامعه)
- نارضایتی و عدم لذت از زندگی
- اختلاف و تفرقه
- بدعت و تحریف حقایق دینی
- ذلت و خواری
- دچارشدن به عذابهای دنیوی (عذاب استیصال، گرفتار غم و اندوه شدن)
- زوال نعمت
آسیبهای ظلم
سیره و روش ظلم، زشتترین شیوهها است («أَقْبَحُ السَّيْرِ الظُّلْمُ»)[۳۳۷] که باعث رستگار نشدن (﴿لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۳۸]) انسان شده و سعادت و شقاوت انسان در ترک یا مرتکب شدن آن است و ظلم موجب تاریکی قبر و قیامت انسان میشود («فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»)[۳۳۹]. همچنین ظلم باعث ویرانی آبادیها («الظُّلْمُ يُدَمِّرُ الدِّيَارَ»)[۳۴۰] و قطع شدن نسلها (﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾[۳۴۱]) میشود؛ حتّی هرگونه گرایش به ظلم، قبیح و ناپسند شمرده شده و وعده آتش داده شده است (﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۳۴۲]). در حقیقت زندگی با ستم، مرگ و نابودی تلقی شده («الْجَوْرُ مَمْحَاةٌ»)[۳۴۳] و برعکس، ظلم نکردن باعث سعادت انسان میشود. کسی که صبح کند و نیت ظلم در سر نداشته باشد («مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي ظُلْمَ أَحَدٍ»)، خداوند گناهانش را میآمرزد («غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا أَذْنَبَ ذَلِكَ الْيَوْمَ»)[۳۴۴]؛ ازاینرو پرداختن به مباحث مربوط به ظلم، ضروری است[۳۴۵].
نشانههای ظالم
- در روایات برای ظالم چهار نشانه آمده است. رسول خدا(ص) میفرماید: «أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ»[۳۴۶]؛ ظالم چهار نشانه دارد با نافرمانی به مافوق خود ستم میکند، زیردستان را با قهر و غلبه مالک میشود، با حق دشمنی میکند و به ظلم کمک میکند.
- نافرمانی فرادستان: اولین نشانه ظالم این است که از فرادستان یعنی آنان که حق طاعت بر او دارند، فرمان نمیبرد. از جمله افراد فرادست که طاعتشان بر انسان واجب است، میتوان خدا و رسول(ص)، ائمه دین، پدر و مادر، معلم و عالمان وارسته دین را نام برد.
- زورگویی به زیردستان: نشانه دیگر ظالم زورگویی به زیردستان است که مراعات حالشان بر انسان لازم است. مثل زورگویی حاکم به رعیت، پدر به فرزند، شوهر به همسر، معلم به شاگردان، کارفرما به کارگزار و....
- دشمنی با حق: حق در این عنوان هر موضع، سخن، اعتقاد و عمل درستی را شامل میشود. کسی که با سخن درستی مخالفت میورزد، اعتقاد صحیحی را رد میکند، عمل درستی را نکوهش میکند و در مجموع تسلیم حق نمیشود، ظالم است. احساس نفرت از مردمان نیک و درستکار در این مجموعه جا میگیرد و از سنتهای الاهی است که چنین ظالمی را به وسیله ظالم دیگری خوار کند و همو را که از گردن نهادن به حق ابا میکرد، به پیروی ذلتبار باطل گرفتار کند. چنان که عبدالله بن عمر که از بیعت با علی بن ابیطالب(ع) سر باز زد و از یاری امام حسین(ع) بازنشست، به ذلت، دست بیعت بر پای حجاج مالید[۳۴۷] و در زمان محاصره مکه، هم پشت سر حجاج نماز میخواند و هم پشت سر عبدالله بن زیبر[۳۴۸] و در ایام منی که ابن زبیر نماز دو رکعتی میخواند و حجاج نماز چهار رکعتی به هر دو اقتدا کرد[۳۴۹].
- یاری ستمکاران: آخرین نشانه ستمکاری که در حدیث شریف نبوی آمده، یاری ستمکاران است که با عبارت «يُظْهِرُ الظُّلْمَ» و طبق بعضی از نسخهها «يُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ»[۳۵۰] به آن اشاره شده است. ما پیش از این درباره یاری ستمکاران بحث کردهایم. در اینجا این نکته را اضافه میکنیم که یاری ستمکاران عنوان عامی است که طبق احادیث رسیده دایرهای بسیار وسیع دارد، چنان که بسیاری از مصداقهای آن در عرف و لغت، یاری نامیده نمیشوند، ولی از نظر پیشوایان دین یاری ستمکار محسوب میشوند تا آنجا که امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۳۵۱] میفرماید منظور، کسی است که به درگاه سلطانی میرود و دوست دارد که سلطان آنقدر زنده بماند که دست در جیب کرده چیزی به او دهد[۳۵۲]. در روایتی از صفوان بن مهران شتربان آمده است: روزی خدمت امام کاظم(ع) رسیدم، فرمود: ای صفوان همه کارهای تو خوب و زیباست، جز یک چیز. گفتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمود: اینکه به هارون شتر کرایه میدهی. عرض کردم: به خدا قسم برای سرک سرکشی و خوشگذرانی یا شکار و سرگرمی اجاره ندادهام من برای حج به او شتر اجاره میدهم و خودم نیز با او نمیروم، بلکه یکی از غلامانم را با او میفرستم. فرمود: آیا پیش آمده که قدری از کرایه شترانت به وقت بازگشت موکول شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمود: آیا دوست داری زنده بماند تا کرایه تو را بدهد؟ گفتم: آری. فرمود: هرکس بقای آنها را دوست داشته باشد از آنهاست، و هرکس از آنها شمرده شود وارد آتش میشود. من پس از آن همه شترانم را فروختم. هارون باخبر شد مرا احضار کرد و گفت شنیدهام همه شترانت را فروختهای. گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم من پیر شدهام و غلامان هم خوب کار نمیکنند. گفت: چنین نیست من میدانم چه کسی این کار را به تو توصیه کرد. این کار را به سفارش موسی بن جعفر کردی. گفتم من با موسی بن جعفر چه کار دارم. گفت بگذریم به خدا اگر به خاطر سابقه خوبت نبود تو را میکشتم[۳۵۳]. یکی دیگر از مصداقهای یاری ستمکاران، رضایت و خشنودی از ظلم است. کسی که به ظلم راضی باشد، شریک ظالم است. رسول خدا(ص) میفرماید: «لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ وَ آخَرُ رَضِيَ بِالْمَغْرِبِ كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ اشْتَرَكَ فِي دَمِهِ»[۳۵۴]؛ اگر مردی در مشرق کشته شود و یکی در مغرب به قتل او راضی باشد همانند قاتل و در خون او شریک است.
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
- دانشنامه نهج البلاغه ج۲
- احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج14
پانویس
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ «هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص94، 95.
- ↑ «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
- ↑ ﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴾؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و ﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾؛ سوره احزاب، آیه ۷۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۲۹.
- ↑ ﴿ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾؛ سوره شوری، آیه ۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾؛سوره مائده، آیه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴾؛ سوره نحل، آیه ۹۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴾؛ سوره لقمان، آیه ۱۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾؛ سوره شعراء،آیه ۲۲۷
- ↑ سوره ابراهیم، آیه۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «شرّ الأمراء من ظلم رعيّته»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵
- ↑ «أقطع شيىء ظلم القضاة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳
- ↑ «من ظلم رعيّته نصر أضداده»؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲-۳۵۳.
- ↑ حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.
- ↑ احمد شلبی مینویسد: «دکتر ادموند بورک میگوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاجدار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۳.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۴.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۶.
- ↑ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ص۳۱۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج154-156.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج154-156.
- ↑ «خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ «آدمی را ناتوان آفریدهاند» سوره نساء، آیه ۲۸.
- ↑ «و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا میداشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ...» (کلینی، أصول الکافی، ج۱، ص۱۴۶)؛ زراره گوید: از امام باقر(ع) درباره قول خدای عزوجل: "به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم کردند" پرسیدم، حضرت فرمودند: همانا خدای تعالی بزرگتر و عزیزتر و جلیلتر و والاتر است که به او ستم شود.
- ↑ ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸؛ ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾ «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی میکنند؛ و از گروهها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار میکند؛ بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا میخوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹؛ ﴿وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي﴾ «و بیگمان پیش از آن هارون به آنان گفته بود که: ای قوم من! شما با این (گوساله) آزمون شدهاید و پروردگار شما (خداوند) بخشنده است پس، از من پیروی و از دستور من فرمانبرداری کنید» سوره طه، آیه ۹۰.
- ↑ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ «عَنِ الْأَفْلَحِ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) عَنِ الْعُصْفُورِ يُفْرِخُ فِي الدَّارِ هَلْ يُؤْخَذُ فِرَاخُهُ؟ فَقَالَ: لَا إِنَّ الْفَرْخَ فِي وَكْرِهَا فِي ذِمَّةِ اللَّهِ مَا لَمْ تَطِرْ» (طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۰)؛ افلح میگوید: از امام سجاد(ع) درباره پرندهای که در خانه لانهای درست کرده و تخمگذاری نموده است سؤال شد که آیا میشود جوجههای آن را برداشت؟ که حضرت فرمودند: نه همانا جوجهای که در لانه است در پناه و ذمه خداوند است؛ مادامی که توان پرواز داشته باشد.
- ↑ در برخی نسخ به جای "یحقره" "یخفره" به معنای نقض عهد الهی ذکر شده است؛ چنانکه در برخی روایات مشابه نیز ماده "خفر" نقل شده است.
- ↑ برقی، المحاسن، ج۱، ص۵۲.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ در برخی نسخ نیز "ظَلَمَ" با تشدید "ظَلَّمَ" نقل شده است که به معنای "نسبت ظلم دادن به خدا در این حکمش" خواهد بود.
- ↑ ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۷۱.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۹۱.
- ↑ «بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ «و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ امام علی(ع) فرمودند: کسی که نسبت به خدا نافرمان باشد و در اطاعت شیطان قرار بگیرد به خودش ظلم نموده است؛ لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۲۴.
- ↑ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۳۲، ح۴۶۲۸.
- ↑ «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است و ستمگران را هیچ یاوری نیست» سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ «أَمَّا أُصُولُ مُعَامَلَةِ اللَّهِ تَعَالَى فَسَبْعَةُ أَشْيَاءَ أَدَاءُ حَقِّهِ وَ حِفْظُ حَدِّهِ وَ شُكْرُ عَطَائِهِ وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ الصَّبْرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ تَعْظِيمُ حُرْمَتِهِ وَ الشَّوْقُ إِلَيْهِ» (منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص۵)؛ اما اصول تعامل با خداوند هفت چیز است: ادای حق الهی، حفظ حدود و شأنش، شکرگزاری در برابر نعماتش، راضی شدن به قضای الهی، صبر کردن بر بلای خداوند، احترام به حریم کبریای و شوق به وصال الهی.
- ↑ «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بیگمان خداوند، بینیازی ستوده است» سوره ابراهیم، آیه ۸.
- ↑ «قَالَ عَلِيٌّ(ع): مَنْ بَاعَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَعِيمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَهَا» (تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۳۲، ح۴۶۲۸)؛ امام علی(ع) فرمودند: هر کس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، به راستی که به خویشتن ظلم کرده است.
- ↑ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾ «به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند در حالی که مسیح (می) گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید؛ بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است و ستمگران را هیچ یاوری نیست» سوره مائده، آیه ۷۲.
- ↑ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ امام عسکری(ع)، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری، ص۲۵۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۳، ص۱۸۳.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ ابنبابویه، معانی الأخبار، ص۱۰۵.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ امام علی(ع) فرمودند: شرورترین مردم، کسی است که به مردم ظلم کند؛ تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۵۵.
- ↑ ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۳.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾ «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۷، ص۲۴۲.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۶، ص۲.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ﴾ «و بادها را بارورکننده فرستادیم آنگاه از آسمان آبی فرو فشاندیم و شما را از آن سیراب کردیم و شما گنجور آن نیستید» سوره حجر، آیه ۲۲.
- ↑ «عَنْ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ قَالَ: أَقْبَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ حَتَّى إِذَا أَشْرَفْنَا عَلَى الْمَدِينَةِ قَالَ هَذِهِ طَابَةُ وَ هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ» (مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۴۸)؛ ابوحمید ساعدی گفت: به اتفاق حضرت رسول(ص) از تبوک مراجعت کردیم و هنگامی که نزدیک مدینه رسیدیم، حضرت فرمودند: این سرزمین طهارت و پاکیزگی است و این کوه احد است که ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داریم.
- ↑ «قَالَ الصَّادِقُ(ع): لَا تَطِيبُ السُّكْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّيِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِيرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ» (ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۲۰)؛ امام صادق(ع) فرمودند: هیچ نقطهای برای سکونت جز با سه چیز مطبوع نیست: هوای خوش، آب فراوان گوارا و زمین حاصلخیز.
- ↑ ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۰؛ رسول خدا(ص) نهی فرمودند از افکندن آب دهان در چاه آبی که مورد استفاده مردم است.
- ↑ «عَلِيّ(ع) قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ يُتَغَوَّطَ عَلَى شَفِيرِ بِئْرِ مَاءٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهَا أَوْ شَطِّ نَهَرٍ يُسْتَعْذَبُ مِنْهُ أَوْ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ» (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ حضرت علی(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) نهی میکرد که افراد، کنار چاه آب آشامیدنی، یا نهر آب آشامیدنی یا زیر درخت میوهدار، قضای حاجت انجام دهند.
- ↑ حضرت علی(ع) فرمودند: آب، ساکنانی دارد. پس با بول و تخلی کردن در آب، آنها را اذیت نکنید؛ ابنأبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج۲، ص۱۸۷.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَرْتَادَ لِبَوْلِهِ وَ مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَوْضِعَ بُزَاقِهِ مِنَ النَّادِي» (راوندی کاشانی، النوادر، ص۴۳)؛ رسول خدا(ص) فرمودند: از نشانههای درک و فهم انسان، این است که محل ادرار و محل انداختن آب دهان خویش را شناسایی کند و پنهان بدارد.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ «عَنْ حَمَّادٍ اللَّحَّامِ قَالَ مَرَّ قِطَارٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَرَأَى زَامِلَةً قَدْ مَالَتْ فَقَالَ: يَا غُلَامُ اعْدِلْ عَلَى هَذَا الْحَمْلِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ الْعَدْلَ» (ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۹۲)؛ ابنفضّال از حمّاد لحّام روایت کرده است که قطاری از شتران متعلّق به امام صادق(ع) از برابر او میگذشت، پس شتر حامل آب و طعام را دید که بارش کج شده و به یک سو متمایل شده است. حضرت فرمودند: ای غلام، بار این شتر را متعادل کن، زیرا خدای تعالی عدل را دوست میدارد.
- ↑ طبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶۴.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَا يَرْتَدِفْ ثَلَاثَةٌ عَلَى دَابَّةٍ فَإِنَّ أَحَدَهُمْ مَلْعُونٌ وَ هُوَ الْمُقَدَّمُ» (ابنبابویه، الخصال، ج۱، ص۹۹)؛ رسول خدا(ص) فرمودند: سه نفر ردیف هم، بر چهار پا سوار نشوند که یکی از آنان ملعون است: آنکه جلوتر سوار شده است.
- ↑ ابنبابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۸۷.
- ↑ طوسی، الأمالی، ص۶۷۰.
- ↑ نام یک طبقه از زمین یا دوزخ است.
- ↑ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۰.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ﴾ «اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) میچرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۱۰.
- ↑ «قَالَ عَلِيٌّ(ع): إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ وَ مِمَّا يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ تَرْكُ الْأَذَى وَ تَوْقِيرُ الشُّيُوخِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ أَنْ يُحْتَرَزَ عَنْ قَطْعِ الْأَشْجَارِ الرَّطْبَةِ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ وَ حِفْظُ الصِّحَّةِ» (مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۳، ص۳۱۹)؛ حضرت علی(ع) فرمودند: چون خِرَد، کامل شود، سخن کوتاه گردد. یکی از چیزهایی که عمر را میافزاید، آزار نکردن و احترام به سالمندان، صله رحم و دوری از بریدن درختانتر است، مگر در حال ضرورت و کامل وضو گرفتن و حفظ تندرستی.
- ↑ رسول خدا(ص) فرمودند: هرکس درخت سدری را قطع کند خدا سرش را در آتش فرو میبرد؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۳، ص۱۱۳.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَكْرُوهٌ قَطْعُ النَّخْلِ وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ الشَّجَرَةِ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ فَالسِّدْرِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا يُكْرَهُ قَطْعُ السِّدْرِ بِالْبَادِيَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِيلٌ وَ أَمَّا هَاهُنَا فَلَا يُكْرَهُ» (کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۶۴)؛ امام صادق(ع) فرمودند: قطع کردن درخت نخل، مکروه است. از ایشان درباره قطع سایر درختان سؤال شد، فرمودند: اشکالی ندارد. درباره قطع درخت سدر فرمودند: اشکالی ندارد فقط در مناطق بیابانی که پوشش درختی، کم است، مکروه است و در غیر آن مناطق، اشکالی ندارد.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
- ↑ مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
- ↑ «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
- ↑ صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۴
- ↑ «إحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۷۴۲
- ↑ «إن عزم على التّوبة سوّفها و أصرّ على الحوبة إن عوفي ظنّ أن قد تاب إن ابتلي ظنّ و ارتاب إن مرض أخلص و أناب إن صحّ نسي و عاد و اجترى على مظالم العباد إن أمن افتتن لاهيا بالعاجلة فنسي الأخرة و غفل عن المعاد»؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲
- ↑ نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.
- ↑ «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
- ↑ «و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح محمد عبده؛ ۴ / ۲۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۲۷۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ برای نمونه، ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷؛ ﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴؛ ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همینگونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند» سوره نحل، آیه ۳۳؛ ﴿وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «و هرچه را پیشتر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
- ↑ «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ این شعر که به صورت مثل در زبان همگان میچرخد، برگرفته از یکی از رباعیات بابا افضل کاشانی است که به این صورت در دیوان اشعار او ثبت شده است: ای ذات تو بر کل ممالک شده فرد *** سر بر خط فرمان تو دارد زن و مرد گر جمله کاینات کافر گردند *** بر دامن کبریات ننشیند گرد
- ↑ «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص100-107.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص106.
- ↑ «پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ صدوق، خصال، ص۱۰۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۳، این حدیث را از امام صادق(ع) نقل کرده است.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
- ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۸۴.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۵.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۴.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۵، اسلامیه، ۱۱، ص۴۴۶.
- ↑ صدوق، خصال.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۳.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه، با شرح محمد عبده، ۳/۷۶.
- ↑ صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمدباقر موحد ابطحی، ص۱۸۷؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۸۹.
- ↑ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۹؛ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۶۷.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ص۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹.
- ↑ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور؛ ج۲، ص۲۵۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۸۷۲.
- ↑ حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۴۷؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۳.
- ↑ شریف رضی، خصائص الائمه، ص۱۱۷؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۷.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۲؛ آمدی، غررالحکم، ص۳۴۴.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.
- ↑ آمدی، غرر الحکم، ص۴۵۵؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۶.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)؛ ج۱۶، ص۵۱؛ صدوق، امالی، ص۴۰۵.
- ↑ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «و آن وعده راستین نزدیک شود و ناگاه دیدگان کافران خیره گردد (و بگویند:) وای بر ما که از این (امر) در ناآگاهی به سر میبردیم بلکه ستمکاره بودیم» سوره انبیاء، آیه ۹۷.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۳۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳۷؛ صدوق، خصال، ص۳۹۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۰۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸؛ ﴿وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره انعام، آیه ۱۴۲؛ ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲؛ ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵؛ ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰؛ ﴿وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ «و مبادا شیطان شما را (از راه راست) باز دارد که او دشمن آشکار شماست» سوره زخرف، آیه ۶۲.
- ↑ ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾ «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص118-123.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۶.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۳.
- ↑ طوسی، امالی، ص۳۰۳.
- ↑ «پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علیخان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹.
- ↑ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۶، ص۳۴۰.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، ۴/۱۰۳.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص141-145.
- ↑ نک: «لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲
- ↑ «أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك»؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
- ↑ «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۹؛ صدوق، امالی، ص۳۹۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۸؛ صدوق، امالی، ص۵۷۸.
- ↑ ر.ک: سید محمد سعید حکیم، مصباح المنهاج، ص۳۲۲.
- ↑ حجاج در سال ۵۷ متولی امور کوفه شده و امام باقر(ع) در سال ۹۲ به امامت رسیده است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۶.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه، با شرح محمد عبده، ۲ / ص۹۵؛ فیضالاسلام، ص۵۷۵؛ مضمون این تقسیم پیش از این از امام باقر(ع) نقل شد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص152-155.
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۱۴۷
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲
- ↑ «الظلم عنوان الشقاء في الآخرة»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰
- ↑ «بالظلم تزول النعم و تجلب النقم»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۶۱۳
- ↑ «من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه»؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵
- ↑ «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۲.
- ↑ «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز میداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم * و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن داراییهای مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۲۲۲ و ۳۲۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۴۸۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۸۵.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۳۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۳، ص۲۰۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۴۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۵۸۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۸۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۶، ص۴۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۲۸۹؛ ج۵، ص۳۵۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۵۴.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۹۳ و ۳۴۸.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۷۶.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۸۵.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۴، ص۲۸۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۷۱.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۲، ص۱۴۲.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۳۴۳.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، ج۵، ص۲۳۱.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، ۳/۵۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۳۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۴۰۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳، ص۱۱۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵، ص۳۷۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای مینهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند» سوره نساء، آیه ۹.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۹؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ح۱۴۹.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۳.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۷۰.
- ↑ شریف رضی، نهجالبلاغه؛ ۴ / ۵۳؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۶.
- ↑ شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ۴/۸۰.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۷۳.
- ↑ «که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۰۳؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۳۶.
- ↑ طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۲۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ «بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا میرهاند؟» سوره انعام، آیه ۶۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۳۰.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ص۱۶۱.
- ↑ «سپس به ستمکاران میگویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام میدادید کیفر میبینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.
- ↑ «و امروز کسی از شما برای دیگری اختیار سود و زیانی ندارد و ما به ستمکاران میگوییم: عذاب آتشی را که دروغ میشمردید بچشید» سوره سبأ، آیه ۴۲.
- ↑ «و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۹.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۰.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۱۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۲۹۶.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر امام حسن عسکری، ص۲۰۴؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن عبدالله طبرسی، ذخائر العقبی، ص۹۵.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۸۸.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۴۵.
- ↑ جلالالدین عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸؛ شعرانی، العهود المحمدیه، ص۷۹۲.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۵۳.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۷، ص۱۳۰.
- ↑ جمالالدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۲، ص۳۹۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۳۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۵۰۹.
- ↑ صدوق، امالی، ص۱۷۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۲۶.
- ↑ صدوق، خصال، ص۴۴۱؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۲۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص123-139.
- ↑ لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۸، ح۲۶۳۲.
- ↑ «بیگمان ستمگران رستگار نخواهند شد» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ رسول خدا(ص) فرمودند: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۳۲، ح۱۱)؛ از ستمگری بپرهیزید که مایه تاریکیِ روز رستاخیز است.
- ↑ تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۵۶.
- ↑ «پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد» سوره انعام، آیه ۴۵.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ «قَالَ عَلِيٌّ(ع): الْعَدْلُ حَيَاةٌ الْجَوْرُ مَمْحَاةٌ» (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۳۱۸)؛ عدالت زندگی است و ظلم و ستم، مرگ است.
- ↑ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي ظُلْمَ أَحَدٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا أَذْنَبَ ذَلِكَ الْيَوْمَ مَا لَمْ يَسْفِكْ دَماً أَوْ يَأْكُلْ مَالَ يَتِيمٍ حَرَاماً» (کلینی، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج۲، ص۳۳۱)؛ حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر که صبح کند و در دل قصد ستم کردن به کسی را نکند خداوند هر گناهی که آن روز کرده بیامرزد مادامی که خونی نریزد و مال یتیمی را به حرام (و ناحق) نخورد.
- ↑ آزادی، علی رضا، ظلمشناسی با تکیه بر آیات و روایات
- ↑ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص۲۱.
- ↑ ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۲۴؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۶۳.
- ↑ محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۱۹۶.
- ↑ ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج۴، ص۳۴۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، ص۱۸۲.
- ↑ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۶۱.