جز
جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابیطالب'
جز (جایگزینی متن - 'طی' به 'طی') |
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابیطالب') |
||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۱: | ||
به نقل سلمان زمانی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مکر]] آنها و [[بیوفائی]] آنها را دید در [[خانه]] نشست و مشغول [[جمعآوری قرآن]] و تالیف آن شد و [[آیات قرآن]] در کاغذها و پوستها و چوبها بود. زمانی که امیرالمؤمنین{{ع}} [[قرآن]] را بر اساس [[شان نزول]] و [[تاویل]] و [[ناسخ]] و منسوح و [[محکم و متشابه]] و [[وعد و وعید]] و ظاهر و [[باطن]] جمعآوری کرد [[ابوبکر]] برای او [[پیام]] فرستاد که خارج شو و [[بیعت]] کن. [[حضرت]] پاسخ فرستاد: من مشغول کاری هستم و قسم خوردهام که جز برای [[نماز]] ردا بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمع آوری کنم<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۰، به نقل از جوهری.</ref>. | به نقل سلمان زمانی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مکر]] آنها و [[بیوفائی]] آنها را دید در [[خانه]] نشست و مشغول [[جمعآوری قرآن]] و تالیف آن شد و [[آیات قرآن]] در کاغذها و پوستها و چوبها بود. زمانی که امیرالمؤمنین{{ع}} [[قرآن]] را بر اساس [[شان نزول]] و [[تاویل]] و [[ناسخ]] و منسوح و [[محکم و متشابه]] و [[وعد و وعید]] و ظاهر و [[باطن]] جمعآوری کرد [[ابوبکر]] برای او [[پیام]] فرستاد که خارج شو و [[بیعت]] کن. [[حضرت]] پاسخ فرستاد: من مشغول کاری هستم و قسم خوردهام که جز برای [[نماز]] ردا بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمع آوری کنم<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۰، به نقل از جوهری.</ref>. | ||
[[نقل]] شده عدهای از محبین [[خدمت]] [[امام رضا]]{{ع}} رسیدند و اجازه ورود خواستند و گفتند: ما [[شیعیان]] [[علی بن | [[نقل]] شده عدهای از محبین [[خدمت]] [[امام رضا]]{{ع}} رسیدند و اجازه ورود خواستند و گفتند: ما [[شیعیان]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} هستیم پس چند روزی به آنها اجازه ورود نداد سپس زمانی که اجازه ورود داد به آنها فرمود: وای بر شما [[شیعه]] [[امیرالمؤمنین]] [[حسن]] و [[حسین]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و [[عمار]] و [[محمد بن ابیبکر]] هستند که با هیچ یک از [[اوامر]] [[حضرت]] [[مخالفت]] نکردند<ref>الاحتجاج، طبرسی، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۳-۲۷۵.</ref> | ||
==سلمان و [[ارشاد]] دیگران== | ==سلمان و [[ارشاد]] دیگران== | ||
خط ۳۰۶: | خط ۳۰۶: | ||
یکی از بزرگترین [[فضایل]] سلمان اهمیت دادن امیرمؤمنان علی{{ع}} به وی میباشد که آن [[حضرت]] به [[اعجاز]] از [[مدینه منوره]] به [[مدائن]] رفتند، او را [[غسل]] و [[کفن]] و [[دفن]] کردند. [[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید: امیرمؤمنان علی{{ع}} در [[مدینه]] [[نماز صبح]] را با ما خواند و سپس رو به جمعیت نموده، فرمود: {{متن حدیث|أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَكُمْ فِي أَخِيكُمْ سَلْمَانَ }}. سپس [[عمامه]] و [[لباس]] [[رسول خدا]]{{صل}} را پوشید، تازیانه و [[شمشیر]] او را برداشت، بر [[ناقه عضباء]] سوار شد و با [[قنبر]] به طرف مدائن حرکت کردند، پس از چند لحظهای در مدائن جلو [[خانه]] سلمان پیاده شدند. [[زاذان]] که در [[خدمت]] [[سلمان فارسی]] بود به سلمان گفت: چه کسی شما را غسل میدهد؟ سلمان گفت: آنکه [[پیامبر]]{{صل}} را غسل داد. | یکی از بزرگترین [[فضایل]] سلمان اهمیت دادن امیرمؤمنان علی{{ع}} به وی میباشد که آن [[حضرت]] به [[اعجاز]] از [[مدینه منوره]] به [[مدائن]] رفتند، او را [[غسل]] و [[کفن]] و [[دفن]] کردند. [[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید: امیرمؤمنان علی{{ع}} در [[مدینه]] [[نماز صبح]] را با ما خواند و سپس رو به جمعیت نموده، فرمود: {{متن حدیث|أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَكُمْ فِي أَخِيكُمْ سَلْمَانَ }}. سپس [[عمامه]] و [[لباس]] [[رسول خدا]]{{صل}} را پوشید، تازیانه و [[شمشیر]] او را برداشت، بر [[ناقه عضباء]] سوار شد و با [[قنبر]] به طرف مدائن حرکت کردند، پس از چند لحظهای در مدائن جلو [[خانه]] سلمان پیاده شدند. [[زاذان]] که در [[خدمت]] [[سلمان فارسی]] بود به سلمان گفت: چه کسی شما را غسل میدهد؟ سلمان گفت: آنکه [[پیامبر]]{{صل}} را غسل داد. | ||
زاذان گفت: او در مدینه است و شما در مدائن، چگونه ممکن است شما را غسل دهد؟ سلمان گفت: همین که چانهام را بستی صدای پای ایشان را [[درک]] خواهی کرد که رسول خدا مرا به این مطلب خبر داده است. زاذان میگوید: سلمان، [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد و چانهاش را بستم، جلو در آمدم [[مشاهده]] کردم که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با [[قنبر]] پیاده شدند. [[امیرمؤمنان]] فرمود: [[زاذان]]، [[سلمان]] [[وفات]] کرد؟ گفتم: آری قربانت گردم، تشریف آورد و روپوش از روی سلمان برداشت، سلمان را دیدم که به [[صورت حضرت]] لبخندی زد، [[امام]] فرمود: خوشا به حال تو ای [[ابوعبدالله]]، هنگامی که [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رسیدی به او بگو بر من چه آوردند. هنگامی که سلمان [[غسل]] داده و [[کفن]] شد. امام{{ع}} مشغول [[نماز]] بر او شد، [[تکبیر]] بلندی شنیدم، پس از نماز از [[حضرت]] جویا شدم، فرمود برادرم [[جعفر]] با [[خضر]] پیامبر در نماز سلمان حاضر شدند و با هر یک هفتاد صف [[فرشته]] بود <ref>مناقب آل | زاذان گفت: او در مدینه است و شما در مدائن، چگونه ممکن است شما را غسل دهد؟ سلمان گفت: همین که چانهام را بستی صدای پای ایشان را [[درک]] خواهی کرد که رسول خدا مرا به این مطلب خبر داده است. زاذان میگوید: سلمان، [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد و چانهاش را بستم، جلو در آمدم [[مشاهده]] کردم که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با [[قنبر]] پیاده شدند. [[امیرمؤمنان]] فرمود: [[زاذان]]، [[سلمان]] [[وفات]] کرد؟ گفتم: آری قربانت گردم، تشریف آورد و روپوش از روی سلمان برداشت، سلمان را دیدم که به [[صورت حضرت]] لبخندی زد، [[امام]] فرمود: خوشا به حال تو ای [[ابوعبدالله]]، هنگامی که [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رسیدی به او بگو بر من چه آوردند. هنگامی که سلمان [[غسل]] داده و [[کفن]] شد. امام{{ع}} مشغول [[نماز]] بر او شد، [[تکبیر]] بلندی شنیدم، پس از نماز از [[حضرت]] جویا شدم، فرمود برادرم [[جعفر]] با [[خضر]] پیامبر در نماز سلمان حاضر شدند و با هر یک هفتاد صف [[فرشته]] بود <ref>مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۳۱؛ مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانی، ج۲، ص۴۱۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۳.</ref> | ||
==چگونگی [[سفر]] [[امام علی]]{{ع}}== | ==چگونگی [[سفر]] [[امام علی]]{{ع}}== |