نشانه‌های یاوران امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کف' به 'کف'
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف')
خط ۲۷: خط ۲۷:
:::::*'''[[عزم]] نافذ''': این [[بصیرت]]، چنان [[عزم]] نافذی به آنان می‌بخشد که هیچ [[تردید]] و دو دلی در آن راه ندارد. تعبیر از این [[عزم]] به "اخگر و پاره [[آتش]]" (الجمر)، تعبیری باشکوه و حکایتگر است. "اخگر" مادام که ملتهب و فروزان است، نفوذ می‌کند و می‌درد و "پاره [[آتش]]"، دلپسندترین تعبیری است که در باب نفوذ [[عزم]] می‌شناسیم. ما نمی‌دانیم که [[خدای تعالی]]، در [[روح]] و [[جان]] [[جوانان]] [[طالقان]] چه گنجینه‌هایی از هشیاری، [[یقین]]، [[عزم]] و نیرو قرار داده است! تعابیر وارد در این [[روایت]]، تعابیر غیر مأنوسی است. انگار که سخن از آنان، سخن از روی وجد و شیفتگی است: {{متن حدیث|زُبَرِ الْحَدِيدِ كَالْمَصَابِيحِ، كَأَنَّ فِي قُلُوبِهِمُ القناديل، اشد مِنَ الْجَمْرِ، رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ، لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ}}؛ " [آنان‌] پاره‌های آهن‌اند، چون چراغ‌اند، انگار در دل‌هایشان قندیل‌هایی روشن است، نافذتر از پاره [[آتش]]، [[زاهدان شب]] و [[شیران روز]]". گویا [[روایت]] از تمام توانایی‌های لغت، سود جسته تا امکان تعبیر از [[آگاهی]]، [[بصیرت]]، [[نیرومندی]] و [[عزم]] نافذ این [[جوانان]] را بیان کند.
:::::*'''[[عزم]] نافذ''': این [[بصیرت]]، چنان [[عزم]] نافذی به آنان می‌بخشد که هیچ [[تردید]] و دو دلی در آن راه ندارد. تعبیر از این [[عزم]] به "اخگر و پاره [[آتش]]" (الجمر)، تعبیری باشکوه و حکایتگر است. "اخگر" مادام که ملتهب و فروزان است، نفوذ می‌کند و می‌درد و "پاره [[آتش]]"، دلپسندترین تعبیری است که در باب نفوذ [[عزم]] می‌شناسیم. ما نمی‌دانیم که [[خدای تعالی]]، در [[روح]] و [[جان]] [[جوانان]] [[طالقان]] چه گنجینه‌هایی از هشیاری، [[یقین]]، [[عزم]] و نیرو قرار داده است! تعابیر وارد در این [[روایت]]، تعابیر غیر مأنوسی است. انگار که سخن از آنان، سخن از روی وجد و شیفتگی است: {{متن حدیث|زُبَرِ الْحَدِيدِ كَالْمَصَابِيحِ، كَأَنَّ فِي قُلُوبِهِمُ القناديل، اشد مِنَ الْجَمْرِ، رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ، لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ}}؛ " [آنان‌] پاره‌های آهن‌اند، چون چراغ‌اند، انگار در دل‌هایشان قندیل‌هایی روشن است، نافذتر از پاره [[آتش]]، [[زاهدان شب]] و [[شیران روز]]". گویا [[روایت]] از تمام توانایی‌های لغت، سود جسته تا امکان تعبیر از [[آگاهی]]، [[بصیرت]]، [[نیرومندی]] و [[عزم]] نافذ این [[جوانان]] را بیان کند.
:::::*'''نیرومندی‌''': در [[روایت]]، [[جوانان]] [[طالقان]] به [صاحبان‌] [[قدرت]] شگرف توصیف شده‌اند که تاکنون هیچ [[جوانی]] را بدان [[نیرومندی]] مشاهده نکرده‌ایم. در این عبارت تأمل کنید: {{متن حدیث|كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ}}؛ "گویی که دل‌هاشان [[پاره‌های آهن]] است". آیا تاکنون کسی را دیده‌اید که بتواند تکه‌های آهن را در [[کف دست]] ذوب‌ کند، یا بشکند یا نرم سازد؟ {{متن حدیث|لَوْ حَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا لَا يَقْصِدُونَ بِرَايَاتِهِمْ بَلْدَةً إِلَّا خَرَّبُوهَا كَأَنَّ عَلَى خُيُولِهِمُ الْعِقْبَانَ}}؛ "اگر به کوه‌ها حمله‌ور شوند، آنها را متلاشی سازند، با پرچم‌هایشان آهنگ هیچ دیاری را نکنند، جز آنکه ویرانش سازند، گویی که عقابانند بر اسب‌ها". این تعابیر از [[توانایی]] شگرفی حکایت می‌کند. این [[قدرت]]، از نوع قدرتی نیست که [[طاغوت‌ها]] از آن بهره‌مندند؛ بلکه فقط برخاسته از نیروی [[عزم]] و [[اراده]] و [[یقین]] است.
:::::*'''نیرومندی‌''': در [[روایت]]، [[جوانان]] [[طالقان]] به [صاحبان‌] [[قدرت]] شگرف توصیف شده‌اند که تاکنون هیچ [[جوانی]] را بدان [[نیرومندی]] مشاهده نکرده‌ایم. در این عبارت تأمل کنید: {{متن حدیث|كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ}}؛ "گویی که دل‌هاشان [[پاره‌های آهن]] است". آیا تاکنون کسی را دیده‌اید که بتواند تکه‌های آهن را در [[کف دست]] ذوب‌ کند، یا بشکند یا نرم سازد؟ {{متن حدیث|لَوْ حَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا لَا يَقْصِدُونَ بِرَايَاتِهِمْ بَلْدَةً إِلَّا خَرَّبُوهَا كَأَنَّ عَلَى خُيُولِهِمُ الْعِقْبَانَ}}؛ "اگر به کوه‌ها حمله‌ور شوند، آنها را متلاشی سازند، با پرچم‌هایشان آهنگ هیچ دیاری را نکنند، جز آنکه ویرانش سازند، گویی که عقابانند بر اسب‌ها". این تعابیر از [[توانایی]] شگرفی حکایت می‌کند. این [[قدرت]]، از نوع قدرتی نیست که [[طاغوت‌ها]] از آن بهره‌مندند؛ بلکه فقط برخاسته از نیروی [[عزم]] و [[اراده]] و [[یقین]] است.
:::::*'''شهادت‌طلبی‌''': {{متن حدیث|يَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ يَتَمَنَّوْنَ أَنْ يُقْتَلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}؛ "برای [[شهادت]] [[دعا]] می‌کنند و آرزوی کشته شدن در [[راه خدا]] را در سر می‌پرورانند". [[مرگ]]، پیرمردان نود یا صد ساله را دچار [[وحشت]] می‌سازد؛ درحالی‌که تمام لذت‌های [[زندگی]] و میل بدان‌ها را از [[کف]] داده‌اند ... اما این [[جوانان]]- که در عنفوان [[جوانی]] به سر می‌برند- به این [[مرگ]] [[عشق]] می‌ورزند. [[عشق]] به [[شهادت]] از دو چیز سرچشمه گرفته و دارای دو نتیجه است.
:::::*'''شهادت‌طلبی‌''': {{متن حدیث|يَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ يَتَمَنَّوْنَ أَنْ يُقْتَلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}؛ "برای [[شهادت]] [[دعا]] می‌کنند و آرزوی کشته شدن در [[راه خدا]] را در سر می‌پرورانند". [[مرگ]]، پیرمردان نود یا صد ساله را دچار [[وحشت]] می‌سازد؛ درحالی‌که تمام لذت‌های [[زندگی]] و میل بدان‌ها را از کف داده‌اند ... اما این [[جوانان]]- که در عنفوان [[جوانی]] به سر می‌برند- به این [[مرگ]] [[عشق]] می‌ورزند. [[عشق]] به [[شهادت]] از دو چیز سرچشمه گرفته و دارای دو نتیجه است.
::::::این دو چیز- که منشأ [[عشق]] به [[شهادت]] در وجود [[انسان]] است- روی گردانی از [[دنیا]] و توجه به [[خدای تعالی]] است. اگر [[انسان]] با [[دوستی]] [[دنیا]] در دلش مقابله کند و خود را از بند آن رها سازد و فریبش را نخورد، بی‌گمان گام نخست را در این راه- که دشوارترین گام است- برداشته است. گام دیگر آن است که [[دل]] به [[محبت خدا]] دهد و شیفته یاد و [[عشق]] او باشد و [[صاحب]] چنین دلی، با تمام وجود به سوی [[خدا]] بازگردد.
::::::این دو چیز- که منشأ [[عشق]] به [[شهادت]] در وجود [[انسان]] است- روی گردانی از [[دنیا]] و توجه به [[خدای تعالی]] است. اگر [[انسان]] با [[دوستی]] [[دنیا]] در دلش مقابله کند و خود را از بند آن رها سازد و فریبش را نخورد، بی‌گمان گام نخست را در این راه- که دشوارترین گام است- برداشته است. گام دیگر آن است که [[دل]] به [[محبت خدا]] دهد و شیفته یاد و [[عشق]] او باشد و [[صاحب]] چنین دلی، با تمام وجود به سوی [[خدا]] بازگردد.
::::::برای این گروه، [[امور دنیوی]] اهمیتی ندارد. با دیگران در بازارها و اجتماعات حاضر می‌شوند؛ اما در [[دل]] از این امور غایب‌اند و درباره اینان اصطلاح "حاضر [[غایب]]"<ref>آیا حدیث حاضر و غایب شنیده‌ای ... من در میان جمع و دلم جای دیگر است‌</ref> کاملا مصداق می‌یابد.
::::::برای این گروه، [[امور دنیوی]] اهمیتی ندارد. با دیگران در بازارها و اجتماعات حاضر می‌شوند؛ اما در [[دل]] از این امور غایب‌اند و درباره اینان اصطلاح "حاضر [[غایب]]"<ref>آیا حدیث حاضر و غایب شنیده‌ای ... من در میان جمع و دلم جای دیگر است‌</ref> کاملا مصداق می‌یابد.
خط ۳۷: خط ۳۷:
::::::[[تعادل]] بین [[توکل بر خدا]] و تلاش و کار و [[برنامه‌ریزی]] نیز داخل در همین موازنه است. [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} برای "[[همام]]" جوانب این موازنه و [[تعادل]] در شخصیت "[[متقین]]" را چنین توصیف کرده است:{{متن حدیث|فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً... يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ... فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ... نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ}}<ref>نهج البلاغه (ترجمه دکتر شهیدی)، خطبه ۱۹۳، ص ۲۲۶؛ نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خ ۱۸۴، ص ۶۱۱.</ref>؛ "از نشانه‌های یکی از آنان این است که در کار [[دین]] نیرومندش بینی و پایدار، [[نرم‌خوی]] هشیار و در [[ایمان]] [[استوار]]، و در طلب [[دانش]] حریص و با داشتن [[علم]] بردبار و در [[توانگری]] میانه‌رو و در [[عبادت]] [[فروتن]]، و به درویشی نکویی نمودن، و در [[سختی]] [[شکیبایی]] کردن و جست‌وجوی آنچه رواست و [[شادمانی]] در رفتن راه راست و دوری گزیدن از [[طمع]]. [[کارهای نیک]] می‌کند و در [[هراس]] است. روز را به شب می‌رساند و در بند سپاس‌ است. بامداد می‌کند ذکرگویان، شب را به سر می‌برد ترسان، و روز می‌کند شادان ... [[بردباری]] را با [[دانش]] در می‌آمیزد و گفتار را با [[کردار]] ... به هنگام دشواری‌ها بردبار است و در ناخوشایندها پایدار و در خوشی‌ها سپاسگزار ... [[نفس]] او از او در زحمت است و [[مردم]] از وی در راحت". این موازنه از ویژگی‌های بارز، در شخصیت [[یاران امام]] عصر {{ع}} است.
::::::[[تعادل]] بین [[توکل بر خدا]] و تلاش و کار و [[برنامه‌ریزی]] نیز داخل در همین موازنه است. [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} برای "[[همام]]" جوانب این موازنه و [[تعادل]] در شخصیت "[[متقین]]" را چنین توصیف کرده است:{{متن حدیث|فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً... يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ... فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ... نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ}}<ref>نهج البلاغه (ترجمه دکتر شهیدی)، خطبه ۱۹۳، ص ۲۲۶؛ نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خ ۱۸۴، ص ۶۱۱.</ref>؛ "از نشانه‌های یکی از آنان این است که در کار [[دین]] نیرومندش بینی و پایدار، [[نرم‌خوی]] هشیار و در [[ایمان]] [[استوار]]، و در طلب [[دانش]] حریص و با داشتن [[علم]] بردبار و در [[توانگری]] میانه‌رو و در [[عبادت]] [[فروتن]]، و به درویشی نکویی نمودن، و در [[سختی]] [[شکیبایی]] کردن و جست‌وجوی آنچه رواست و [[شادمانی]] در رفتن راه راست و دوری گزیدن از [[طمع]]. [[کارهای نیک]] می‌کند و در [[هراس]] است. روز را به شب می‌رساند و در بند سپاس‌ است. بامداد می‌کند ذکرگویان، شب را به سر می‌برد ترسان، و روز می‌کند شادان ... [[بردباری]] را با [[دانش]] در می‌آمیزد و گفتار را با [[کردار]] ... به هنگام دشواری‌ها بردبار است و در ناخوشایندها پایدار و در خوشی‌ها سپاسگزار ... [[نفس]] او از او در زحمت است و [[مردم]] از وی در راحت". این موازنه از ویژگی‌های بارز، در شخصیت [[یاران امام]] عصر {{ع}} است.
:::::*'''[[زاهدان شب]]، [[شیران روز]]''': عبارت {{متن حدیث| رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ، لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ }} در [[روایت]] پیشین به چنین موازنه‌ای اشاره کرده است. در ساختار [[شخصیت انسان]]، شب‌وروز، نقش‌های مختلفی را ایفا می‌کنند. گردش شب‌وروز، یک گردش تکاملی است. هرکدام از آنها، دیگری را کامل می‌کند و به ناچار با مشارکت یکدیگر در بنای [[شخصیت انسان]] [[مؤمن]] دعوتگر و [[مجاهد]] نقش دارند.
:::::*'''[[زاهدان شب]]، [[شیران روز]]''': عبارت {{متن حدیث| رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ، لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ }} در [[روایت]] پیشین به چنین موازنه‌ای اشاره کرده است. در ساختار [[شخصیت انسان]]، شب‌وروز، نقش‌های مختلفی را ایفا می‌کنند. گردش شب‌وروز، یک گردش تکاملی است. هرکدام از آنها، دیگری را کامل می‌کند و به ناچار با مشارکت یکدیگر در بنای [[شخصیت انسان]] [[مؤمن]] دعوتگر و [[مجاهد]] نقش دارند.
::::::اگر [[تهجد]] و [[عبادت]] در شب نباشد، [[انسان]] در رویارویی با گردنه‌های دشوار، [[استواری]] لازم را نمی‌یابد و از ادامه حرکت در راه پرخاری که در طی روز باید بپیماید، باز می‌ماند. همچنین اگر حرکت در "روز" نباشد، "شب" [[یار]] و همراه خود را از عمل به [[وظیفه]] دعوتگری به سوی [[خدا]] در اجتماع باز می‌دارد و [[انسان]] دومین نقش خود را در [[زندگی]] [[دنیا]] پس از [[عبادت]] [[خدا]]- که [[دعوت]] به سوی [[عبودیت]] او است- از [[کف]] می‌دهد. [[قرآن کریم]] بر تأثیر شب در ایجاد [[آمادگی]] در [[انسان‌ها]] به منظور [[دعوت]] به سوی [[خدا]] و کوشش در این راه تأکید دارد. در آغازین روزهای [[رسالت پیامبر]] اکرم {{صل}} سوره [[مبارک]] "مزمل" بر آن [[حضرت]] نازل شد. در این سوره [[خدای تعالی]] از پیامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را برای [[تحمل]] "قول‌ ثقیل"<ref>کنایه از دریافت وحی الهی.</ref> در روز، آماده سازد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ*قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا*أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا*إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا*إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا*إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا*إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا}}<ref>«ای جامه بر خویش پیچیده*شب را- جز اندکی- بپای خیز*نیمی از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!*یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان*ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو می‌فرستیم*بی‌گمان عبادت شبانه در پابرجایی، سخت‌تر و در گفتار، استوارتر است*تو را در روز، کوششی دراز دامن است» سوره مزمل، آیه ۱-۷.</ref>.
::::::اگر [[تهجد]] و [[عبادت]] در شب نباشد، [[انسان]] در رویارویی با گردنه‌های دشوار، [[استواری]] لازم را نمی‌یابد و از ادامه حرکت در راه پرخاری که در طی روز باید بپیماید، باز می‌ماند. همچنین اگر حرکت در "روز" نباشد، "شب" [[یار]] و همراه خود را از عمل به [[وظیفه]] دعوتگری به سوی [[خدا]] در اجتماع باز می‌دارد و [[انسان]] دومین نقش خود را در [[زندگی]] [[دنیا]] پس از [[عبادت]] [[خدا]]- که [[دعوت]] به سوی [[عبودیت]] او است- از کف می‌دهد. [[قرآن کریم]] بر تأثیر شب در ایجاد [[آمادگی]] در [[انسان‌ها]] به منظور [[دعوت]] به سوی [[خدا]] و کوشش در این راه تأکید دارد. در آغازین روزهای [[رسالت پیامبر]] اکرم {{صل}} سوره [[مبارک]] "مزمل" بر آن [[حضرت]] نازل شد. در این سوره [[خدای تعالی]] از پیامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را برای [[تحمل]] "قول‌ ثقیل"<ref>کنایه از دریافت وحی الهی.</ref> در روز، آماده سازد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ*قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا*أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا*إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا*إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا*إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا*إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا}}<ref>«ای جامه بر خویش پیچیده*شب را- جز اندکی- بپای خیز*نیمی از آن را یا اندکی از آن (نیمه) را کم کن!*یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان*ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو می‌فرستیم*بی‌گمان عبادت شبانه در پابرجایی، سخت‌تر و در گفتار، استوارتر است*تو را در روز، کوششی دراز دامن است» سوره مزمل، آیه ۱-۷.</ref>.
::::::تعبیر از شب به "ناشئه"، دقیق و گویا است. شب، [[انسان]] را می‌سازد و او را آماده انجام دادن کارهای بزرگ می‌کند و شخصیت وی را [[صیقل]] می‌دهد. واژه "قیلا"؛ یعنی، سخن و [[یاد خدا]]. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} دو بخش از [[زندگی]] پرهیزگاران را چنین توصیف کرده است: {{متن حدیث|أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَكَاكَ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ قَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>نهج البلاغه (ترجمه شهیدی)، ص ۲۲۵ و ۲۲۶.</ref>؛ "چون شب شود برپا [[ایستاده]]، [[آیات قرآن]] را با تأمل و [[اندیشه]] می‌خوانند و با [[خواندن]] و [[تدبر]] در آن، خود را [[اندوهگین]] می‌سازند و به وسیله آن به درمان درد خویش کوشش دارند. پس هرگاه به آیه‌ای برخورند که به [[شوق]] آورده و [[امیدواری]] در آن است، به آن [[طمع]] نموده و با [[شوق]] به آن نظر کنند، آن‌سان که گویی پاداشی که [[آیه]] از آن خبر می‌دهد، در برابر چشم ایشان است و آن را می‌بینند. هرگاه به آیه‌ای برخورند که در آن [[بیم]] دادن است، گوش دل‌های خویش بدان نهند، چنان‌که گویا شیون [اهل‌] [[دوزخ]] در بیخ گوش‌های ایشان است. [در پیشگاه [[الهی]] برای رکوع‌] قد [[خم]] می‌کنند و [برای [[سجود]]] پیشانی‌ها و کف‌ها و زانوها و اطراف قدم‌هایشان را بر روی [[زمین]] می‌گسترانند. از [[خدای تعالی]] [[آزادی]] خویش را [از [[عذاب]] [[رستاخیز]]] درخواست می‌کنند. اما در روز، دانشمندانی خویشتن‌دار و نیکوکارانی پرهیزگاراند. [[ترس]] [از [[خدا]]] آنان را چون تیر پیراسته لاغر و نزار کرده است. چون کسی بدان‌ها نگرد، پندارد بیمارند؛ اما آنان [[بیمار]] نیستند، و گوید خردهایشان آشفته است، [اما] موجب [[آشفتگی]] ایشان کاری است بزرگ".
::::::تعبیر از شب به "ناشئه"، دقیق و گویا است. شب، [[انسان]] را می‌سازد و او را آماده انجام دادن کارهای بزرگ می‌کند و شخصیت وی را [[صیقل]] می‌دهد. واژه "قیلا"؛ یعنی، سخن و [[یاد خدا]]. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} دو بخش از [[زندگی]] پرهیزگاران را چنین توصیف کرده است: {{متن حدیث|أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَكَاكَ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ قَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>نهج البلاغه (ترجمه شهیدی)، ص ۲۲۵ و ۲۲۶.</ref>؛ "چون شب شود برپا [[ایستاده]]، [[آیات قرآن]] را با تأمل و [[اندیشه]] می‌خوانند و با [[خواندن]] و [[تدبر]] در آن، خود را [[اندوهگین]] می‌سازند و به وسیله آن به درمان درد خویش کوشش دارند. پس هرگاه به آیه‌ای برخورند که به [[شوق]] آورده و [[امیدواری]] در آن است، به آن [[طمع]] نموده و با [[شوق]] به آن نظر کنند، آن‌سان که گویی پاداشی که [[آیه]] از آن خبر می‌دهد، در برابر چشم ایشان است و آن را می‌بینند. هرگاه به آیه‌ای برخورند که در آن [[بیم]] دادن است، گوش دل‌های خویش بدان نهند، چنان‌که گویا شیون [اهل‌] [[دوزخ]] در بیخ گوش‌های ایشان است. [در پیشگاه [[الهی]] برای رکوع‌] قد [[خم]] می‌کنند و [برای [[سجود]]] پیشانی‌ها و کف‌ها و زانوها و اطراف قدم‌هایشان را بر روی [[زمین]] می‌گسترانند. از [[خدای تعالی]] [[آزادی]] خویش را [از [[عذاب]] [[رستاخیز]]] درخواست می‌کنند. اما در روز، دانشمندانی خویشتن‌دار و نیکوکارانی پرهیزگاراند. [[ترس]] [از [[خدا]]] آنان را چون تیر پیراسته لاغر و نزار کرده است. چون کسی بدان‌ها نگرد، پندارد بیمارند؛ اما آنان [[بیمار]] نیستند، و گوید خردهایشان آشفته است، [اما] موجب [[آشفتگی]] ایشان کاری است بزرگ".
::::::شب و روز دو نیمه [[زندگی]] انسان‌اند که یکدیگر را تکمیل می‌کنند. شب را دولتی و دولتمردانی است و روز را دولتی و دولتمردانی. دولتمردان روز، بدون [[قیام]] شب به نتیجه نمی‌رسند و دولتمردان شب، بدون تلاش روز، در [[دعوت]] [[مردم]] به [[بندگی خدا]] و [[حاکمیت]] [[دین حق]] موفق نخواهند بود.
::::::شب و روز دو نیمه [[زندگی]] انسان‌اند که یکدیگر را تکمیل می‌کنند. شب را دولتی و دولتمردانی است و روز را دولتی و دولتمردانی. دولتمردان روز، بدون [[قیام]] شب به نتیجه نمی‌رسند و دولتمردان شب، بدون تلاش روز، در [[دعوت]] [[مردم]] به [[بندگی خدا]] و [[حاکمیت]] [[دین حق]] موفق نخواهند بود.
۲۱۸٬۸۸۹

ویرایش