آیا مهدی سودانی مدعی مهدویت‌ بود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کف' به 'کف'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '')
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:11252.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[احمد عابدی]]]]
[[پرونده:11252.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[احمد عابدی]]]]
::::::حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین دکتر '''[[احمد عابدی]]'''، در مقاله ''«[[مدعیان و منکران بابیت و مهدویت (مقاله)|مدعیان و منکران بابیت و مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین دکتر '''[[احمد عابدی]]'''، در مقاله ''«[[مدعیان و منکران بابیت و مهدویت (مقاله)|مدعیان و منکران بابیت و مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«'''[[مهدی سودانی]]:''' [[محمد]] [[احمد]] [[فرزند]] [[عبدالله]] در سال ۱۸۴۸ میلادی در جزیره بنت سودان متولد شد. در کودکی نزد علمای خارطوم [[دانش]] اندوخت. سپس به جزیره "آبا" شتافت و پانزده سال در قعر چاهی به ریاضت پرداخت. وی پیوسته بر [[فساد]] [[مردم]] می‌گریست و از شدت ریاضت و [[روزه]] بسیار نحیف گردید. او شیرین زبان و با عاطفه می‌نمود و سودانيان [[استعمار]] زده را به [[فتح جهان]] و [[گسترش عدالت]] نوید می‌داد. اعضای [[قبیله]] بگارا، که مقتدرترین [[قبیله]] آنجا بود، او را [[تقدیس]] می‌کردند. [[محمد]] همواره از مردی که [[جهان]] را از [[عدالت]] می کند، سخن می‌گفت و ستمدیدگان را [[بشارت]] می‌داد. در [[چهل سالگی]] روزی کسی به او گفت: ای بزرگوار، شاید تو خود [[مهدی]] موعودی؟ [[محمد]] نخست [[انکار]] نکرد، ولی به تدریج خود را [[مهدی]] خواند. مردمی که از برده فروشی و [[ستم]] [[مصریان]] و انگلیسیان به ستوه آمده بودند، ادعایش را پذیرفتند. [[محمد]] [[احمد]] با دخترانی از قبایل مختلف [[ازدواج]] کرد و پیوندهای بسیار پدید آورد. [[پیروان]] [[محمد]] [[احمد]] وی را تا حد [[پرستش]] گرامی می داشتند. در سال ۱۳۰۰ هجری قمری داعیانی نزد شيوخ قبایل فرستاد و از آنها خواست به او که [[مهدی منتظر]] است و [[رسول خدا]] آمدنش را [[بشارت]] داده، [[ایمان]] آورند. [[حاکم]] خارطوم، نماینده‌ای نزد وی فرستاد. وقتی فرستاده حاكم [[آمادگی]] [[پیروان]] [[محمد]] را دید، به پایتخت بازگشت و با پنجاه جنگاور به [[نبرد]] با [[مهدی]] روی آورد. در این [[جنگ]]، [[نماینده]] [[حاکم]] خارطوم و همراهانش هلاک شدند و کار [[مهدی سودانی]] رونق فزون تر یافت. ژنرال گوردن از سوی [[دولت]] بریتانیا سمت [[محمد]] [[احمد]] شتافت، اما او نیز به [[قتل]] رسید. بدین ترتیب، خارطوم و تمام سودان به دست [[مهدی سودانی]] افتاد. او بارها با [[محمد سعید پاشا]]، [[عبدالقادر پاشا]] و افسران [[انگلیسی]] [[نبرد]] کرد، در تمام این جنگها پیروز شد و [[غنیمت]] بسیار به دست آورد. [[مهدی سودانی]] سرانجام در ۲۱ ژانویه ۱۸۸۵ میلادی بر اثر تبی شدید درگذشت. او هنگام [[مرگ]]، [[عبد الله تعاشی]] را [[جانشین]] خود ساخت، اما او برای این [[مقام]] [[شایستگی]] نداشت و به زودی تمام دست آوردهای [[مهدی]] را از [[کف]] داد.<ref> احمد سروش، مدعیان [[مهدویت]]، ص ۸۰</ref>»<ref>[[احمد عابدی|عابدی، احمد]]؛ [[مدعیان و منکران بابیت و مهدویت (مقاله)|مدعیان و منکران بابیت و مهدویت]]، ص ۴۱۴ - ۴۲۶.</ref>.
::::::«'''[[مهدی سودانی]]:''' [[محمد]] [[احمد]] [[فرزند]] [[عبدالله]] در سال ۱۸۴۸ میلادی در جزیره بنت سودان متولد شد. در کودکی نزد علمای خارطوم [[دانش]] اندوخت. سپس به جزیره "آبا" شتافت و پانزده سال در قعر چاهی به ریاضت پرداخت. وی پیوسته بر [[فساد]] [[مردم]] می‌گریست و از شدت ریاضت و [[روزه]] بسیار نحیف گردید. او شیرین زبان و با عاطفه می‌نمود و سودانيان [[استعمار]] زده را به [[فتح جهان]] و [[گسترش عدالت]] نوید می‌داد. اعضای [[قبیله]] بگارا، که مقتدرترین [[قبیله]] آنجا بود، او را [[تقدیس]] می‌کردند. [[محمد]] همواره از مردی که [[جهان]] را از [[عدالت]] می کند، سخن می‌گفت و ستمدیدگان را [[بشارت]] می‌داد. در [[چهل سالگی]] روزی کسی به او گفت: ای بزرگوار، شاید تو خود [[مهدی]] موعودی؟ [[محمد]] نخست [[انکار]] نکرد، ولی به تدریج خود را [[مهدی]] خواند. مردمی که از برده فروشی و [[ستم]] [[مصریان]] و انگلیسیان به ستوه آمده بودند، ادعایش را پذیرفتند. [[محمد]] [[احمد]] با دخترانی از قبایل مختلف [[ازدواج]] کرد و پیوندهای بسیار پدید آورد. [[پیروان]] [[محمد]] [[احمد]] وی را تا حد [[پرستش]] گرامی می داشتند. در سال ۱۳۰۰ هجری قمری داعیانی نزد شيوخ قبایل فرستاد و از آنها خواست به او که [[مهدی منتظر]] است و [[رسول خدا]] آمدنش را [[بشارت]] داده، [[ایمان]] آورند. [[حاکم]] خارطوم، نماینده‌ای نزد وی فرستاد. وقتی فرستاده حاكم [[آمادگی]] [[پیروان]] [[محمد]] را دید، به پایتخت بازگشت و با پنجاه جنگاور به [[نبرد]] با [[مهدی]] روی آورد. در این [[جنگ]]، [[نماینده]] [[حاکم]] خارطوم و همراهانش هلاک شدند و کار [[مهدی سودانی]] رونق فزون تر یافت. ژنرال گوردن از سوی [[دولت]] بریتانیا سمت [[محمد]] [[احمد]] شتافت، اما او نیز به [[قتل]] رسید. بدین ترتیب، خارطوم و تمام سودان به دست [[مهدی سودانی]] افتاد. او بارها با [[محمد سعید پاشا]]، [[عبدالقادر پاشا]] و افسران [[انگلیسی]] [[نبرد]] کرد، در تمام این جنگها پیروز شد و [[غنیمت]] بسیار به دست آورد. [[مهدی سودانی]] سرانجام در ۲۱ ژانویه ۱۸۸۵ میلادی بر اثر تبی شدید درگذشت. او هنگام [[مرگ]]، [[عبد الله تعاشی]] را [[جانشین]] خود ساخت، اما او برای این [[مقام]] [[شایستگی]] نداشت و به زودی تمام دست آوردهای [[مهدی]] را از کف داد.<ref> احمد سروش، مدعیان [[مهدویت]]، ص ۸۰</ref>»<ref>[[احمد عابدی|عابدی، احمد]]؛ [[مدعیان و منکران بابیت و مهدویت (مقاله)|مدعیان و منکران بابیت و مهدویت]]، ص ۴۱۴ - ۴۲۶.</ref>.
==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==
{{یادآوری پاسخ}}
{{یادآوری پاسخ}}
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش