عمرو بن اوس: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*وی مردی [[شجاع]] و از [[شیعیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و در [[جنگ صفین]] | *وی مردی [[شجاع]] و از [[شیعیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و با [[شامیان]] جنگید<ref>وقعة صفین، ص۵۱۸.</ref>. | ||
*[[نصر بن مزاحم]] از [[ابو عبدالله یزیداودی]] [[نقل]] میکند که: [[عمرو بن اوس]] در [[جنگ صفین]] در [[سپاه علی]]{{ع}} بود و [[معاویه]] عمرو را با جمعی از [[یاران]] آن [[حضرت]] [[اسیر]] کرد، [[عمرو عاص]] به [[معاویه]] گفت: این جمع را به [[قتل]] برسان؟ [[عمرو بن اوس]] برای [[نجات]] خود گفت: ای [[معاویه]]، مرا مکش زیرا تو دایی من هستی، افراد [[قبیله]] اود (نام قبیلهای از [[قیس]] عیلان) از [[معاویه]] خواستند در [[مجازات]] او [[تخفیف]] دهد، [[معاویه]] گفت: او را نکشید، زیرا اگر ثابت کند من دایی او هستم که برای نجاتش کافی است وگرنه شما افراد [[قبیله]] اود او را [[شفاعت]] کنید. سپس [[عمرو بن اوس]] را به نزد خود خواند و گفت: به چه [[دلیل]] من دایی تو هستم در حالی که هیچ یک از افراد بنی [[شمس]] با افراد [[قبیله]] اود، پیوند [[زناشویی]] نبستهاند. عمرو گفت: اگر ثابت کنم در امانم؟ [[معاویه]] گفت: آری. عمرو گفت: مگر خواهرت [[ام حبیبه]] [[همسر پیامبر]]{{صل}} و [[مادر مؤمنان]] نیست؟ گفت: چرا، گفت: پس [[ام حبیبه]] [[مادر]] من است و تو [[برادر]] او هستی، پس تو دایی من میشوی. [[معاویه]] از [[زیرکی]] عمرو خوشش آمد و گفت: [[خدا]] پدرت را بیامرزد که میان [[اسیران]] کسی غیر از تو به این موضوع توجه نکرده بود، سپس [[دستور]] داد او را [[آزاد]] کردند<ref>وقعة صفین، ص۵۱۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴.</ref> | *[[نصر بن مزاحم]] از [[ابو عبدالله یزیداودی]] [[نقل]] میکند که: [[عمرو بن اوس]] در [[جنگ صفین]] در [[سپاه علی]]{{ع}} بود و [[معاویه]] عمرو را با جمعی از [[یاران]] آن [[حضرت]] [[اسیر]] کرد، [[عمرو عاص]] به [[معاویه]] گفت: این جمع را به [[قتل]] برسان؟ [[عمرو بن اوس]] برای [[نجات]] خود گفت: ای [[معاویه]]، مرا مکش زیرا تو دایی من هستی، افراد [[قبیله]] اود (نام قبیلهای از [[قیس]] عیلان) از [[معاویه]] خواستند در [[مجازات]] او [[تخفیف]] دهد، [[معاویه]] گفت: او را نکشید، زیرا اگر ثابت کند من دایی او هستم که برای نجاتش کافی است وگرنه شما افراد [[قبیله]] اود او را [[شفاعت]] کنید. سپس [[عمرو بن اوس]] را به نزد خود خواند و گفت: به چه [[دلیل]] من دایی تو هستم در حالی که هیچ یک از افراد بنی [[شمس]] با افراد [[قبیله]] اود، پیوند [[زناشویی]] نبستهاند. عمرو گفت: اگر ثابت کنم در امانم؟ [[معاویه]] گفت: آری. عمرو گفت: مگر خواهرت [[ام حبیبه]] [[همسر پیامبر]]{{صل}} و [[مادر مؤمنان]] نیست؟ گفت: چرا، گفت: پس [[ام حبیبه]] [[مادر]] من است و تو [[برادر]] او هستی، پس تو دایی من میشوی. [[معاویه]] از [[زیرکی]] عمرو خوشش آمد و گفت: [[خدا]] پدرت را بیامرزد که میان [[اسیران]] کسی غیر از تو به این موضوع توجه نکرده بود، سپس [[دستور]] داد او را [[آزاد]] کردند<ref>وقعة صفین، ص۵۱۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴.</ref> | ||
نسخهٔ ۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۵
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
- وی مردی شجاع و از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) بود و در جنگ صفین شرکت کرد و با شامیان جنگید[۱].
- نصر بن مزاحم از ابو عبدالله یزیداودی نقل میکند که: عمرو بن اوس در جنگ صفین در سپاه علی(ع) بود و معاویه عمرو را با جمعی از یاران آن حضرت اسیر کرد، عمرو عاص به معاویه گفت: این جمع را به قتل برسان؟ عمرو بن اوس برای نجات خود گفت: ای معاویه، مرا مکش زیرا تو دایی من هستی، افراد قبیله اود (نام قبیلهای از قیس عیلان) از معاویه خواستند در مجازات او تخفیف دهد، معاویه گفت: او را نکشید، زیرا اگر ثابت کند من دایی او هستم که برای نجاتش کافی است وگرنه شما افراد قبیله اود او را شفاعت کنید. سپس عمرو بن اوس را به نزد خود خواند و گفت: به چه دلیل من دایی تو هستم در حالی که هیچ یک از افراد بنی شمس با افراد قبیله اود، پیوند زناشویی نبستهاند. عمرو گفت: اگر ثابت کنم در امانم؟ معاویه گفت: آری. عمرو گفت: مگر خواهرت ام حبیبه همسر پیامبر(ص) و مادر مؤمنان نیست؟ گفت: چرا، گفت: پس ام حبیبه مادر من است و تو برادر او هستی، پس تو دایی من میشوی. معاویه از زیرکی عمرو خوشش آمد و گفت: خدا پدرت را بیامرزد که میان اسیران کسی غیر از تو به این موضوع توجه نکرده بود، سپس دستور داد او را آزاد کردند[۲].[۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وقعة صفین، ص۵۱۸.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۱۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۴۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴.