جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==ابوامامه باهلی در مجلس [[معاویه]]== | ==ابوامامه باهلی در مجلس [[معاویه]]== | ||
*با اینکه ابوامامه باهلی طبق [[نقل]] مؤرخان در [[صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[جنگ]] نکرد اما [[محبت]] [[قلبی]] خود را به آن [[حضرت]] [[کتمان]] نمینمود، لذا روزی بر [[معاویه]] وارد شد و مورد [[عنایت]] و [[محبت]] بسیار وی قرار گرفت، [[معاویه]] [[دستور]] داد [[غذا]] آوردند، وقتی ابوامامه باهلی به خوردن [[غذا]] مشغول بود، [[معاویه]] برای جذب او طبق رسم آن روزگار، به سر و صورت وی [[عطر]] مالید و پس از صرف [[غذا]] هم [[دستور]] داد، کیسهای از [[دینار]] طلا به وی دادند، آنگاه گفت: ای ابوامامه باهلی، تو را به [[خدا]] [[سوگند]] من بهترم یا [[علی بن ابی طالب]]؟ | *با اینکه ابوامامه باهلی طبق [[نقل]] مؤرخان در [[صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[جنگ]] نکرد اما [[محبت]] [[قلبی]] خود را به آن [[حضرت]] [[کتمان]] نمینمود، لذا روزی بر [[معاویه]] وارد شد و مورد [[عنایت]] و [[محبت]] بسیار وی قرار گرفت، [[معاویه]] [[دستور]] داد [[غذا]] آوردند، وقتی ابوامامه باهلی به خوردن [[غذا]] مشغول بود، [[معاویه]] برای جذب او طبق رسم آن روزگار، به سر و صورت وی [[عطر]] مالید و پس از صرف [[غذا]] هم [[دستور]] داد، کیسهای از [[دینار]] طلا به وی دادند، آنگاه گفت: ای ابوامامه باهلی، تو را به [[خدا]] [[سوگند]] من بهترم یا [[علی بن ابی طالب]]؟ | ||
*ابوامامه باهلی گفت: ای [[معاویه]]، اگر مرا قسم هم نمیدادی نیز [[عقیده]] خود را ابراز میکردم و مکنون قلبیام را | *ابوامامه باهلی گفت: ای [[معاویه]]، اگر مرا قسم هم نمیدادی نیز [[عقیده]] خود را ابراز میکردم و مکنون قلبیام را پنهان نمیداشتم، به [[خدا]] [[سوگند]]، [[حضرت علی]]{{ع}} بهتر و بزرگوارتر از توست؛ زیرا قبل از تو [[اسلام]] آورد و به [[پیغمبر]] [[خدا]] از تو نزدیکتر و در راه [[اسلام]] با [[مشرکان]] بیش از تو جنگیده است. | ||
*ای [[معاویه]] آیا نمیدانی [[علی]] کیست؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[همسر]] دخترش [[فاطمه]] - [[سیده زنان]] عالم - و [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] دو [[سرور]] [[جوانان]] [[بهشت]]، و برادرزاده [[حمزه]] [[سیدالشهدا]]، و [[برادر]] [[جعفر طیار]] است. ای [[معاویه]]، تو کی میتوانی با [[علی]] [[برابری]] کنی؟ اگر [[فکر]] میکنی که من در برابر این احترامهای دروغین و [[بخشش مال]] در حقم، تو را بر وی ترجیح میدهم و [[مؤمن]] پیش تو آمده و [[کافر]] برمیگردم، سخت در اشتباهی. | *ای [[معاویه]] آیا نمیدانی [[علی]] کیست؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[همسر]] دخترش [[فاطمه]] - [[سیده زنان]] عالم - و [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] دو [[سرور]] [[جوانان]] [[بهشت]]، و برادرزاده [[حمزه]] [[سیدالشهدا]]، و [[برادر]] [[جعفر طیار]] است. ای [[معاویه]]، تو کی میتوانی با [[علی]] [[برابری]] کنی؟ اگر [[فکر]] میکنی که من در برابر این احترامهای دروغین و [[بخشش مال]] در حقم، تو را بر وی ترجیح میدهم و [[مؤمن]] پیش تو آمده و [[کافر]] برمیگردم، سخت در اشتباهی. | ||
*ابوامامه باهلی این سخنان را بیان کرد و بیدرنگ برخاست و کیسه طلا را [[زمین]] گذاشت و بیرون رفت. [[معاویه]] که [[انتظار]] چنین برخوردی را از ابوامامه باهلی نداشت، در عین حال برای نزدیک کردنش کیسه پولها را برداشت و به دنبال او رفت، ولی هر چه [[اصرار]] کرد، وی نپذیرفت و گفت: "به [[خدا]] قسم، حتی یک [[دینار]] هم از تو قبول نمیکنم"<ref>{{متن حدیث|لا و الله، لا أقبل منک دینارا واحدا}}؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۰.</ref>. | *ابوامامه باهلی این سخنان را بیان کرد و بیدرنگ برخاست و کیسه طلا را [[زمین]] گذاشت و بیرون رفت. [[معاویه]] که [[انتظار]] چنین برخوردی را از ابوامامه باهلی نداشت، در عین حال برای نزدیک کردنش کیسه پولها را برداشت و به دنبال او رفت، ولی هر چه [[اصرار]] کرد، وی نپذیرفت و گفت: "به [[خدا]] قسم، حتی یک [[دینار]] هم از تو قبول نمیکنم"<ref>{{متن حدیث|لا و الله، لا أقبل منک دینارا واحدا}}؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۰.</ref>. |