سلمان فارسی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی')
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۵۸: خط ۵۸:


===مقام [[سلمان]] از نظر [[پیامبر]]{{صل}}===
===مقام [[سلمان]] از نظر [[پیامبر]]{{صل}}===
[[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پرسیدم درباره سلمان چه می‌گویی؟ فرمود: چه بگویم درباره کسی که از گل ما [[آفریده]] شده و روحش با [[روح]] ما نزدیک است، و [[خدای متعال]] او را به اول و آخر و ظاهر و [[باطن]] [[علم]] مخصوص گردانیده است. می‌خواهی داستانی که در حضور من واقع شد برایت بگویم؟ گفتم: آری، فرمود: من و سلمان [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم، [[عربی]] وارد شد و سلمان را کنار زد و در جای او نشست، رسول خدا{{صل}} از عمل [[عرب]] به اندازه‌ای ناراحت شد که عرق از پیشانی‌اش جاری و چهره‌اش افروخته شد. سپس فرمود: ای [[اعرابی]] آیا کسی را که [[خدا]] در [[آسمان]] و پیامبرش در [[زمین]] [[دوست]] دارند دور می‌سازی؟ اعرابی! مردی را کنار می‌زنی که هرگاه [[جبرییل]] بر من وارد می‌شود مرا امر می‌کند که از طرف [[پروردگار]] او را [[سلام]] کنم! [[سلمان]] از من است، هر که بر او [[ستم]] کند به من ستم نموده و هر که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، هر که او را بیازارد و [[شکنجه]] دهد مرا آزرده است، هر که او را از خود براند مرا رانده است. ای [[اعرابی]]! درباره سلمان [[اشتباه]] مکن که [[خدا]] مرا [[فرمان]] داده تا او را به [[علم]] [[تعبیر خواب]] و حوادث [[آگاه]] سازم، و علم [[قضاوت]] و انساب را به او بیاموزم. [[عرب]] گفت: یا [[رسول‌الله]] [[گمان]] نمی‌کردم سلمان چنین مقامی را دارا باشد! جز آنکه یک نفر مجوسی بود که [[ایمان]] آورده است. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: من از طرف خدا با گفته او با تو سخن می‌گویم، و تو می‌گویی [[مجوس]] بوده! [[خیر]]، او مجوس نبوده بلکه مؤمنی بود که ایمان خود را [[کتمان]] می‌کرد و [[پنهان]] می‌داشت، مگر این [[آیه]] را نشنیده‌ای:{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>. یا این آیه را در نظر نداری:{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۶-۲۵۷.</ref>
[[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پرسیدم درباره سلمان چه می‌گویی؟ فرمود: چه بگویم درباره کسی که از گل ما [[آفریده]] شده و روحش با [[روح]] ما نزدیک است، و [[خدای متعال]] او را به اول و آخر و ظاهر و [[باطن]] [[علم]] مخصوص گردانیده است. می‌خواهی داستانی که در حضور من واقع شد برایت بگویم؟ گفتم: آری، فرمود: من و سلمان [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم، [[عربی]] وارد شد و سلمان را کنار زد و در جای او نشست، رسول خدا{{صل}} از عمل [[عرب]] به اندازه‌ای ناراحت شد که عرق از پیشانی‌اش جاری و چهره‌اش افروخته شد. سپس فرمود: ای [[اعرابی]] آیا کسی را که [[خدا]] در [[آسمان]] و پیامبرش در [[زمین]] [[دوست]] دارند دور می‌سازی؟ اعرابی! مردی را کنار می‌زنی که هرگاه [[جبرییل]] بر من وارد می‌شود مرا امر می‌کند که از طرف [[پروردگار]] او را [[سلام]] کنم! [[سلمان]] از من است، هر که بر او [[ستم]] کند به من ستم نموده و هر که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، هر که او را بیازارد و [[شکنجه]] دهد مرا آزرده است، هر که او را از خود براند مرا رانده است. ای [[اعرابی]]! درباره سلمان [[اشتباه]] مکن که [[خدا]] مرا [[فرمان]] داده تا او را به [[علم]] [[تعبیر خواب]] و حوادث [[آگاه]] سازم، و علم [[قضاوت]] و انساب را به او بیاموزم. [[عرب]] گفت: یا [[رسول‌الله]] [[گمان]] نمی‌کردم سلمان چنین مقامی را دارا باشد! جز آنکه یک نفر مجوسی بود که [[ایمان]] آورده است. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: من از طرف خدا با گفته او با تو سخن می‌گویم، و تو می‌گویی [[مجوس]] بوده! [[خیر]]، او مجوس نبوده بلکه مؤمنی بود که ایمان خود را [[کتمان]] می‌کرد و پنهان می‌داشت، مگر این [[آیه]] را نشنیده‌ای:{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>. یا این آیه را در نظر نداری:{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۶-۲۵۷.</ref>


===[[بهشت]] [[مشتاق]] [[سلمان]]===
===[[بهشت]] [[مشتاق]] [[سلمان]]===
۲۱۸٬۹۱۵

ویرایش