ام حبیبه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ام حبیبه در | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ام حبیبه در قرآن]] |[[ام حبیبه در تاریخ اسلامی]] </div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[امحبیبه]] یکی از [[همسران پیامبر اکرم]]{{صل}} و دختر [[دشمن]] سرسخت ایشان، [[صخر بن حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف]] معروف به [[ابوسفیان]] است. نامش "رَمَله"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.</ref> و در برخی [[روایات]]، [[هند]] مطرح شده است؛ اما از نظر بیشتر مؤرخان و نسبشناسان به [[رمله]] مشهور است. او هفده سال [[پیش از بعثت]] در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۰.</ref>. این [[تاریخ]] با روایاتی که سن او را در هفتم [[بعثت]] سی و چند ساله دانستهاند مطابقت دارد. مادرش [[صفیه بنت ابیالعاص بن عبدشمس بن عبدمناف]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶.</ref> و عمه [[عثمان بن عفان]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۸۴۴.</ref>. "[[رمله]]" [[پیش از بعثت]] [[پیامبر خاتم|نبی مکرم اسلام]]{{صل}} با [[عبیدالله بن جحش اسدی]] [[ازدواج]] کرد. پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} او و [[عبیدالله بن جحش اسدی]] از نخستین کسانی بودند که به [[حضرت]] [[ایمان]] آوردند و به [[اسلام]] گرویدند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۱۱۵.</ref>. | |||
[[امحبیبه]] در جریان [[هجرت]] دوم [[مسلمانان]] به [[حبشه]] همراه [[عبیدالله بن جحش اسدی]] به آن سرزمین [[هجرت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.</ref>. وی از [[عبیدالله بن جحش اسدی]] [[صاحب]] دختری به نام "حبیبه" شد؛ به همین سبب از آن پس با [[کنیه]] "[[امحبیبه]]" خوانده میشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref>. | |||
==[[ازدواج با رسول خدا]]{{صل}}== | ==[[ازدواج با رسول خدا]]{{صل}}== | ||
شوهرش [[عبیدالله بن جحش اسدی]] در [[حبشه]] از [[مسلمانی]] برگشت و [[نصرانی]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳.</ref>. [[امحبیبه]] با وجود [[اصرار]] شوهرش به [[مسیحی]] شدن، بر [[آیین اسلام]] باقی ماند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.</ref>. سرانجام [[عبیدالله بن جحش اسدی]] در [[حبشه]] به همان [[آیین مسیحیت]] در [[گذشت]]<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.</ref>. [[امحبیبه]] بییار و [[یاور]] و تنها شده بود؛ از اینرو، [[عزلت]] گزیده بود<ref>عایشه بنت الشاطی، نساء النبی، ص۱۹۸.</ref>؛ تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} در سال شش یا هفت [[هجری]]، [[عمرو بن امیه ضمری]] را همراه نامهای نزد [[نجاشی]] فرستاد و از او خواست تا [[امحبیبه]] را برایش خواستگاری کند و همراه دیگر [[مسلمانان]] به [[مدینه]] بازگرداند<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵-۶۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.</ref>. | |||
[[امحبیبه]]، پسر عمویش [[خالد بن سعید بن عاص]] را در این امر، [[وکیل]] خود قرار داد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.</ref>. [[عمرو بن امیه]] به [[وکالت]] از [[رسول خدا]]{{صل}} از [[امحبیبه]] خواستگاری کرد. [[نجاشی]] در این مجلس، [[خطبه]] خواند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵.</ref>. سپس [[نجاشی]] و [[خالد بن سعید]] عهدهدار عقدشان شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۳.</ref> و [[امحبیبه]] را با مهریه چهارصد [[دینار]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۸۹.</ref> و به [[نقلی]] صد [[دینار]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.</ref> به [[عقد]] [[رسول الله]]{{صل}} در آوردند. پس [[نجاشی]] به [[سنت]] [[انبیای الهی]]، ولیمهای به حضار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.</ref>. او پس از مدتی [[همسر]] آن [[حضرت]]{{صل}} را همراه دیگر [[مهاجران]] با هدایایی روانه [[مدینه]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷-۷۸.</ref>. آوردهاند که وقتی [[ابوسفیان]] از موضوع [[ازدواج]] دخترش [[امحبیبه]] با [[محمد]] با خبر شد گفت: "این مردی است که نمیتوان خواستش را برنیاورد"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۴.</ref>. کاروان [[مهاجران]]، همزمان با [[فتح خیبر]] به [[مدینه]] رسید. روزی که [[امحبیبه]] به [[مدینه]] آمد سی و چند ساله بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۳۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. | |||
==اوصاف [[اخلاقی]]== | ==اوصاف [[اخلاقی]]== | ||
[[نقل]] است که [[ابوسفیان]] پیش از [[فتح مکه]] برای [[تجدید]] [[صلح حدیبیه]] به [[مدینه]] آمد. او به [[خانه]] دخترش [[امحبیبه]] رفت و چون خواست بر فرش [[پیامبر]]{{صل}} بنشیند، دخترش آن را جمع کرد.[[ابوسفیان]] گفت: "دخترم، نمیدانم فراش، [[شایسته]] من نیست یا من، شایسته فراش نیستم؟" [[امحبیبه]] گفت: "این فراش [[پیغمبر]] خداست و تو [[مشرک]] و نجسی. نخواستم بر فراش [[رسول الله]] بنشینی". [[ابوسفیان]] گفت: "به [[خدا]] دخترکم! از وقتی تو را ندیدهام دچار شری شدهای"<ref>محمد بن عمر واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۹۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۴۶.</ref>. گفتهاند که [[امحبیبه]] به [[ذکاوت]] و [[گمان]] [[نیک]] و نیکرأیی و... معروف بوده است<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۲۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۶.</ref>. | |||
==[[امحبیبه]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}== | ==[[امحبیبه]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}== | ||
از او و احوالش پس از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} خبر چندانی در دست نیست. بیشترین اخباری که از زندگانی [[امحبیبه]] پس از [[رحلت]] [[نبی خاتم]]{{صل}} به ما رسیده است درباره وقایع ایام محاصره و [[قتل]] [[عثمان بن عفان]] و حوادث پس از آن است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۶.</ref>. | |||
[[عثمان]] که در محاصره معترضان گرفتار شده بود به سوی [[علی]]{{ع}} و [[امحبیبه]] و [[زبیر]] و دیگر [[زنان پیامبر]]{{صل}} کس فرستاد و از آنها تقاضای [[آب]] و [[غذا]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.</ref> [[علی]]{{ع}} به کمک او شتافت؛ اما موفق نشد. سپس [[امحبیبه]] سوار بر استری شد و نزد آنان آمد و به بهانه اینکه وصیتنامههای [[بنیامیه]] نزد [[عثمان]] است و من آنها را میخواهم تا مبادا [[اموال]] [[یتیمان]] و بیوهزنان از بین برود، سعی کرد وارد [[خانه]] او شود و متاعی را که همراه داشت به وی برساند؛ اما معترضان با او [[مخالفت]] کرده، افسار استر را بریدند. نزدیک بود او از استر بیفتد که [[مردم]] او را گرفتند و به [[خانه]] بردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.</ref>. | |||
وی پس از [[کشته شدن عثمان بن عفان]]، پیراهن به خونآلود وی را همراه [[نعمان بن بشیر]] نزد برادرش [[معاویه]] به [[دمشق]] فرستاد<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳؛ مطهر بن طاهر مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۱۱؛ ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۵۳۹.</ref>. [[معاویه]] نیز با این پیراهن، [[مردم]] [[شام]] را علیه [[علی]]{{ع}} تحریک و تحریض میکرد<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. [[امحبیبه]] نیز همچون برادرانش روی [[خوشی]] به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[علی]]{{ع}} نشان نمیداده است. به [[نقل]] از [[ابن ابی الحدید]]، [[امحبیبه]] نیز مانند برادرش با [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[دشمن]] بوده است<ref>مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج۱، ص۲۶۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۷.</ref>. | |||
==[[وفات]]== | ==[[وفات]]== | ||
بنا بر روایتی، او به [[دمشق]] نیز سفر کرده است؛ حتی برخی، [[وفات]] او را در همانجا دانستهاند. در کنار [[قبرستان]] [[باب الصغیر]]، مزاری نیز به وی منسوب است<ref>سفرنامه ابن بطوطه، ص۸۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۴۱۸.</ref>؛ اما چنان که در برخی [[روایات]] آمده است وی در سال ۴۴ [[هجری]]<ref>علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۰.</ref> در سن ۷۴ سالگی در [[مدینه]] در [[گذشت]]. [[مروان حکم]] بر او [[نماز]] خواند و در [[قبرستان بقیع]] [[دفن]] شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸۴.</ref>. | |||
==شخصیتروایی== | ==شخصیتروایی== | ||
[[امحبیبه]] احادیثی را از [[پیامبر]]{{صل}} و [[زینب بنت جحش]] [[روایت]] کرده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۲.</ref>. برادرانش [[معاویه]] و [[عنبسه]] و نیز کسانی چون [[انس بن مالک]]، [[ابوبکر بن سعید ثقفی]]، [[ابوجراح قرشی]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۵۶.</ref>، [[شهر بن حوشب]]، [[مسیب بن رافع]] و [[عاصم بن ابی صالح]]<ref>عایشه بنت الشاطی، سنن نسائی، ج۳، ص۲۶۰.</ref> از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند. از او ۶۵ [[حدیث]] از [[رسول الله]]{{صل}} در کتب [[صحاح سته]] [[نقل]] شده است<ref>سید جمیلی، نساء النبی (بنت الشاطی)، پیشین، ص۲۱۲.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام حبیبه ۱ (مقاله)|ام حبیبه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۵
همسران پیامبر (ص) |
---|
خدیجه بنت خویلد (ازدواج: ۲۵ عام الفیل) |
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
امحبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم(ص) و دختر دشمن سرسخت ایشان، صخر بن حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف معروف به ابوسفیان است. نامش "رَمَله"[۱] و در برخی روایات، هند مطرح شده است؛ اما از نظر بیشتر مؤرخان و نسبشناسان به رمله مشهور است. او هفده سال پیش از بعثت در مکه به دنیا آمد[۲]. این تاریخ با روایاتی که سن او را در هفتم بعثت سی و چند ساله دانستهاند مطابقت دارد. مادرش صفیه بنت ابیالعاص بن عبدشمس بن عبدمناف[۳] و عمه عثمان بن عفان بود[۴]. "رمله" پیش از بعثت نبی مکرم اسلام(ص) با عبیدالله بن جحش اسدی ازدواج کرد. پس از بعثت پیامبر(ص) او و عبیدالله بن جحش اسدی از نخستین کسانی بودند که به حضرت ایمان آوردند و به اسلام گرویدند[۵].
امحبیبه در جریان هجرت دوم مسلمانان به حبشه همراه عبیدالله بن جحش اسدی به آن سرزمین هجرت کرد[۶]. وی از عبیدالله بن جحش اسدی صاحب دختری به نام "حبیبه" شد؛ به همین سبب از آن پس با کنیه "امحبیبه" خوانده میشد[۷][۸].
ازدواج با رسول خدا(ص)
شوهرش عبیدالله بن جحش اسدی در حبشه از مسلمانی برگشت و نصرانی شد[۹]. امحبیبه با وجود اصرار شوهرش به مسیحی شدن، بر آیین اسلام باقی ماند[۱۰]. سرانجام عبیدالله بن جحش اسدی در حبشه به همان آیین مسیحیت در گذشت[۱۱]. امحبیبه بییار و یاور و تنها شده بود؛ از اینرو، عزلت گزیده بود[۱۲]؛ تا اینکه پیامبر(ص) در سال شش یا هفت هجری، عمرو بن امیه ضمری را همراه نامهای نزد نجاشی فرستاد و از او خواست تا امحبیبه را برایش خواستگاری کند و همراه دیگر مسلمانان به مدینه بازگرداند[۱۳].
امحبیبه، پسر عمویش خالد بن سعید بن عاص را در این امر، وکیل خود قرار داد[۱۴]. عمرو بن امیه به وکالت از رسول خدا(ص) از امحبیبه خواستگاری کرد. نجاشی در این مجلس، خطبه خواند[۱۵]. سپس نجاشی و خالد بن سعید عهدهدار عقدشان شدند[۱۶] و امحبیبه را با مهریه چهارصد دینار[۱۷] و به نقلی صد دینار[۱۸] به عقد رسول الله(ص) در آوردند. پس نجاشی به سنت انبیای الهی، ولیمهای به حضار داد[۱۹]. او پس از مدتی همسر آن حضرت(ص) را همراه دیگر مهاجران با هدایایی روانه مدینه کرد[۲۰]. آوردهاند که وقتی ابوسفیان از موضوع ازدواج دخترش امحبیبه با محمد با خبر شد گفت: "این مردی است که نمیتوان خواستش را برنیاورد"[۲۱]. کاروان مهاجران، همزمان با فتح خیبر به مدینه رسید. روزی که امحبیبه به مدینه آمد سی و چند ساله بود[۲۲][۲۳].
اوصاف اخلاقی
نقل است که ابوسفیان پیش از فتح مکه برای تجدید صلح حدیبیه به مدینه آمد. او به خانه دخترش امحبیبه رفت و چون خواست بر فرش پیامبر(ص) بنشیند، دخترش آن را جمع کرد.ابوسفیان گفت: "دخترم، نمیدانم فراش، شایسته من نیست یا من، شایسته فراش نیستم؟" امحبیبه گفت: "این فراش پیغمبر خداست و تو مشرک و نجسی. نخواستم بر فراش رسول الله بنشینی". ابوسفیان گفت: "به خدا دخترکم! از وقتی تو را ندیدهام دچار شری شدهای"[۲۴]. گفتهاند که امحبیبه به ذکاوت و گمان نیک و نیکرأیی و... معروف بوده است[۲۵][۲۶].
امحبیبه پس از وفات پیامبر(ص)
از او و احوالش پس از وفات پیامبر اکرم(ص) خبر چندانی در دست نیست. بیشترین اخباری که از زندگانی امحبیبه پس از رحلت نبی خاتم(ص) به ما رسیده است درباره وقایع ایام محاصره و قتل عثمان بن عفان و حوادث پس از آن است[۲۷].
عثمان که در محاصره معترضان گرفتار شده بود به سوی علی(ع) و امحبیبه و زبیر و دیگر زنان پیامبر(ص) کس فرستاد و از آنها تقاضای آب و غذا کرد[۲۸] علی(ع) به کمک او شتافت؛ اما موفق نشد. سپس امحبیبه سوار بر استری شد و نزد آنان آمد و به بهانه اینکه وصیتنامههای بنیامیه نزد عثمان است و من آنها را میخواهم تا مبادا اموال یتیمان و بیوهزنان از بین برود، سعی کرد وارد خانه او شود و متاعی را که همراه داشت به وی برساند؛ اما معترضان با او مخالفت کرده، افسار استر را بریدند. نزدیک بود او از استر بیفتد که مردم او را گرفتند و به خانه بردند[۲۹].
وی پس از کشته شدن عثمان بن عفان، پیراهن به خونآلود وی را همراه نعمان بن بشیر نزد برادرش معاویه به دمشق فرستاد[۳۰]. معاویه نیز با این پیراهن، مردم شام را علیه علی(ع) تحریک و تحریض میکرد[۳۱]. امحبیبه نیز همچون برادرانش روی خوشی به اهل بیت پیامبر(ص) به ویژه علی(ع) نشان نمیداده است. به نقل از ابن ابی الحدید، امحبیبه نیز مانند برادرش با امیرمؤمنان(ع) دشمن بوده است[۳۲][۳۳].
وفات
بنا بر روایتی، او به دمشق نیز سفر کرده است؛ حتی برخی، وفات او را در همانجا دانستهاند. در کنار قبرستان باب الصغیر، مزاری نیز به وی منسوب است[۳۴]؛ اما چنان که در برخی روایات آمده است وی در سال ۴۴ هجری[۳۵] در سن ۷۴ سالگی در مدینه در گذشت. مروان حکم بر او نماز خواند و در قبرستان بقیع دفن شد[۳۶][۳۷].
شخصیتروایی
امحبیبه احادیثی را از پیامبر(ص) و زینب بنت جحش روایت کرده است[۳۸]. برادرانش معاویه و عنبسه و نیز کسانی چون انس بن مالک، ابوبکر بن سعید ثقفی، ابوجراح قرشی[۳۹]، شهر بن حوشب، مسیب بن رافع و عاصم بن ابی صالح[۴۰] از او روایت نقل کردهاند. از او ۶۵ حدیث از رسول الله(ص) در کتب صحاح سته نقل شده است[۴۱][۴۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۸۴۴.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۱۱۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.
- ↑ عایشه بنت الشاطی، نساء النبی، ص۱۹۸.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵-۶۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۸۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷-۷۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۳۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۹۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۴۶.
- ↑ سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۲۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳؛ مطهر بن طاهر مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۱۱؛ ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۵۳۹.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳.
- ↑ مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ سفرنامه ابن بطوطه، ص۸۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸۴.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۵۶.
- ↑ عایشه بنت الشاطی، سنن نسائی، ج۳، ص۲۶۰.
- ↑ سید جمیلی، نساء النبی (بنت الشاطی)، پیشین، ص۲۱۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۸.