←دیدگاه متکلمان درباره گستره افضلیت
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==دیدگاه [[متکلمان]] درباره گستره [[افضلیت]]== | ==دیدگاه [[متکلمان]] درباره گستره [[افضلیت]]== | ||
در فصل اول که معانی افضلیت را گفتیم، روشن شد که به طور عمده پنج معنا از آن وجود دارد: | در فصل اول که معانی افضلیت را گفتیم، روشن شد که به طور عمده پنج معنا از آن وجود دارد: | ||
#[[برتری]] در داشتن بیشترین [[ثواب]]؛ | #[[برتری]] در داشتن بیشترین [[ثواب]]؛ | ||
خط ۲۰: | خط ۱۹: | ||
این دیدگاهها هرکدام روشن میسازد که باورمندانشان در کدام حوزه [[امام]] را [[برتر]] میدانستهاند. در فصل اول، نسبت این دیدگاهها را روشن ساختیم و تکرار آن در اینجا حاصلی ندارد جز ملالت خاطر خوانندگان. اما هر چه بیشتر درباره این دیدگاهها میاندیشم، گویی ابرهای ابهام بیشتر بر سر آنها سایه افکنده است. در آغاز به ابهامات این دیدگاهها اشاره میکنم تا [[ضرورت]] ارائه دیدگاهی جدید برایتان بیشتر روشن شود. | این دیدگاهها هرکدام روشن میسازد که باورمندانشان در کدام حوزه [[امام]] را [[برتر]] میدانستهاند. در فصل اول، نسبت این دیدگاهها را روشن ساختیم و تکرار آن در اینجا حاصلی ندارد جز ملالت خاطر خوانندگان. اما هر چه بیشتر درباره این دیدگاهها میاندیشم، گویی ابرهای ابهام بیشتر بر سر آنها سایه افکنده است. در آغاز به ابهامات این دیدگاهها اشاره میکنم تا [[ضرورت]] ارائه دیدگاهی جدید برایتان بیشتر روشن شود. | ||
==نقاط ابهام دیدگاههای پنجگانه== | |||
هر کدام از این دیدگاهها با ابهاماتی روبهروست که جداگانه به آنها اشاره میکنم. | هر کدام از این دیدگاهها با ابهاماتی روبهروست که جداگانه به آنها اشاره میکنم. | ||
===دیدگاه اول. برتری در داشتن بیشترین ثواب=== | |||
در فصل اول دانستیم که این دیدگاه را برخی [[عالمان]] [[شیعی]] و غیرشیعی برگزیدهاند. در نگاه نخست، متوجه ابهامش نمیشوم و ظاهری روشن دارد. دقتم را که بیشتر میکنم، پرسشهایی برایم به وجود میآید که نشان میدهد این نظریه نمیتواند مرزهای دقیق و روشنی برای [[افضلیت امام]] [[تعیین]] کند. برخورداری از بیشترین ثواب با انجام بیشترین و [[بهترین عبادت]] پیوندی ناگسستنی دارد. یعنی هرکسی [[عبادت]] بیشتر و بهتری داشته باشد، ثواب بیشتری نیز نزد [[خداوند]] دارد. اما پرسشم این است که مقصود از عبادت چیست؟ | در فصل اول دانستیم که این دیدگاه را برخی [[عالمان]] [[شیعی]] و غیرشیعی برگزیدهاند. در نگاه نخست، متوجه ابهامش نمیشوم و ظاهری روشن دارد. دقتم را که بیشتر میکنم، پرسشهایی برایم به وجود میآید که نشان میدهد این نظریه نمیتواند مرزهای دقیق و روشنی برای [[افضلیت امام]] [[تعیین]] کند. برخورداری از بیشترین ثواب با انجام بیشترین و [[بهترین عبادت]] پیوندی ناگسستنی دارد. یعنی هرکسی [[عبادت]] بیشتر و بهتری داشته باشد، ثواب بیشتری نیز نزد [[خداوند]] دارد. اما پرسشم این است که مقصود از عبادت چیست؟ | ||
اگر [[سنی]] باشیم و بخواهیم کسی را که بیشترین ثواب را نزد [[خدای سبحان]] دارد برای امامت برگزینیم، میان دو گزینه مخیر هستیم: یکی [[عابدتر]]؛ و دیگری عالمتر و مدبرتر. کدام گزینه اکثر ثواباً هست؟ | اگر [[سنی]] باشیم و بخواهیم کسی را که بیشترین ثواب را نزد [[خدای سبحان]] دارد برای امامت برگزینیم، میان دو گزینه مخیر هستیم: یکی [[عابدتر]]؛ و دیگری عالمتر و مدبرتر. کدام گزینه اکثر ثواباً هست؟ | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
به هر حال [[تصور]] میکنم این نظریه دارای ابهاماتی است که باورمندان به آن، تلاشی برای رفع آن نکردهاند. | به هر حال [[تصور]] میکنم این نظریه دارای ابهاماتی است که باورمندان به آن، تلاشی برای رفع آن نکردهاند. | ||
===دیدگاه دوم. [[برتری]] در شرایط لازم برای [[امامت]] به طور مطلق=== | |||
رسیدیم به دیدگاه دوم، این دیدگاه [[برتری]] در شرایط لازم برای امامت را ملاک [[افضلیت]] میداند. اما پرسشی که باید پاسخگوی آن باشد، این است که شرایط لازم برای امامت دقیقاً چیست؟ این پرسشی است که شاید هریک از ما در ابتدا برای آن پاسخی داشته باشیم، اما وقتی پاسخها در دایره ریخته میشود، [[اختلافات]] نمایان میگردد؛ البته نقاط مشترک و بدون [[اختلاف]] نیز میتواند وجود داشته باشد. | رسیدیم به دیدگاه دوم، این دیدگاه [[برتری]] در شرایط لازم برای امامت را ملاک [[افضلیت]] میداند. اما پرسشی که باید پاسخگوی آن باشد، این است که شرایط لازم برای امامت دقیقاً چیست؟ این پرسشی است که شاید هریک از ما در ابتدا برای آن پاسخی داشته باشیم، اما وقتی پاسخها در دایره ریخته میشود، [[اختلافات]] نمایان میگردد؛ البته نقاط مشترک و بدون [[اختلاف]] نیز میتواند وجود داشته باشد. | ||
[[تصور]] میکنم دو قرائت از این نظریه میتوانیم داشته باشیم که یکی از آنها غلط و البته مبهم بوده و دیگری نیز همراه با ابهام است: | [[تصور]] میکنم دو قرائت از این نظریه میتوانیم داشته باشیم که یکی از آنها غلط و البته مبهم بوده و دیگری نیز همراه با ابهام است: | ||
خط ۵۳: | خط ۵۲: | ||
تا اینجا قرائت اول از این نظریه بود؛ اما قرائت دوم آن است که گفته شود مقصود از شرایط لازم برای امامت، فقط [[علم]] و عصمت نیست، بلکه تمام اموری است که امام در امامت خود با آن سروکار داشته و نیازمندشان است. مثلاً توان [[تدبیر]] [[اجتماع]] نیز یکی از [[شرایط امامت]] است. در این صورت باید بگوییم [[افضل]] کسی است که [[توانمندی]] بیشتری در [[اداره جامعه]] داشته باشد. | تا اینجا قرائت اول از این نظریه بود؛ اما قرائت دوم آن است که گفته شود مقصود از شرایط لازم برای امامت، فقط [[علم]] و عصمت نیست، بلکه تمام اموری است که امام در امامت خود با آن سروکار داشته و نیازمندشان است. مثلاً توان [[تدبیر]] [[اجتماع]] نیز یکی از [[شرایط امامت]] است. در این صورت باید بگوییم [[افضل]] کسی است که [[توانمندی]] بیشتری در [[اداره جامعه]] داشته باشد. | ||
===دیدگاه سوم. [[برتری]] در تمام [[کمالات نفسانی]] به طور مطلق=== | |||
گفتم که این دیدگاه برای نخستین بار از سوی [[خواجه نصیرالدین طوسی]] مطرح شد. شاید [[تصور]] کنید که این نظریهای روشن است و بدون ابهام؛ اما بر دقتمان که افزوده شود، روشنی آن نیز کاسته میشود. | گفتم که این دیدگاه برای نخستین بار از سوی [[خواجه نصیرالدین طوسی]] مطرح شد. شاید [[تصور]] کنید که این نظریهای روشن است و بدون ابهام؛ اما بر دقتمان که افزوده شود، روشنی آن نیز کاسته میشود. | ||
[[نیک]] میدانید که این نظریه بر [[کمالات]] و [[فضائل نفسانی]] که همان [[فضایل اخلاقی]] هستند، تأکید دارد. بنابراین برتریهای [[تکوینی]] یا فیزیولوژی از دایره این نظریه خارج است. برای نمونه، برتری در [[زیبایی]]، صوت [[نیکو]]، [[قبیله]] باشرافت، داشتن [[پدر]] و [[مادر]] [[مؤمن]]، [[فرزندان]] و [[همسران]] [[شایسته]]، [[سلامت]] و [[قدرت]] بدنی، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و... هیچ کدام در این دایره نمیگنجند، و تا آنجا که در کتابهای طرفداران این نظریه دیدهام، موارد یادشده را به عنوان مؤلفههای [[افضلیت]] ذکر نکردهاند. | [[نیک]] میدانید که این نظریه بر [[کمالات]] و [[فضائل نفسانی]] که همان [[فضایل اخلاقی]] هستند، تأکید دارد. بنابراین برتریهای [[تکوینی]] یا فیزیولوژی از دایره این نظریه خارج است. برای نمونه، برتری در [[زیبایی]]، صوت [[نیکو]]، [[قبیله]] باشرافت، داشتن [[پدر]] و [[مادر]] [[مؤمن]]، [[فرزندان]] و [[همسران]] [[شایسته]]، [[سلامت]] و [[قدرت]] بدنی، [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و... هیچ کدام در این دایره نمیگنجند، و تا آنجا که در کتابهای طرفداران این نظریه دیدهام، موارد یادشده را به عنوان مؤلفههای [[افضلیت]] ذکر نکردهاند. | ||
خط ۶۰: | خط ۵۹: | ||
حال آنکه امام وظیفهای دیگر نیز دارد؛ یعنی [[حاکمیت]] [[اجتماعی]] که [[نیازمند]] به دانستن چگونه [[تدبیر]] کردن است. اینک [[پرسش]] آن است کسی که بیشترین کمالات نفسانی را دارد، لزوماً [[برترین انسان]] برای امر [[حکومت]] نیز به شمار میرود؟ بگذارید سادهتر بگویم. کسی که متخلق ترین [[انسان]] است، آیا میتوان او را لایق ترین گزینه برای [[تدبیر امر]] [[بندگان]] نیز دانست؟ به نظرم پاسخ شما هم مثبت نباشد؛ زیرا تقوای [[باطن]] و [[صفای روح]] شرط لازم برای یک [[حکمران]] است؛ اما این شرط برای آنکه بتواند خوب [[حکم]] براند و صحیح [[تصمیم]] گیرد، کافی نیست. | حال آنکه امام وظیفهای دیگر نیز دارد؛ یعنی [[حاکمیت]] [[اجتماعی]] که [[نیازمند]] به دانستن چگونه [[تدبیر]] کردن است. اینک [[پرسش]] آن است کسی که بیشترین کمالات نفسانی را دارد، لزوماً [[برترین انسان]] برای امر [[حکومت]] نیز به شمار میرود؟ بگذارید سادهتر بگویم. کسی که متخلق ترین [[انسان]] است، آیا میتوان او را لایق ترین گزینه برای [[تدبیر امر]] [[بندگان]] نیز دانست؟ به نظرم پاسخ شما هم مثبت نباشد؛ زیرا تقوای [[باطن]] و [[صفای روح]] شرط لازم برای یک [[حکمران]] است؛ اما این شرط برای آنکه بتواند خوب [[حکم]] براند و صحیح [[تصمیم]] گیرد، کافی نیست. | ||
===دیدگاه چهارم. [[برتری]] در [[فضایل نفسانی]] و بدنی و آنچه در [[ریاست]] بر [[مردم]] به آن نیاز است=== | |||
این دیدگاه نیز که تنها از سوی [[مرحوم استرآبادی]] مطرح شده بود، به نظر من هوشمندانهتر از دیدگاههای قبل است. هم فضایل نفسانی را در نظر گرفته تا امام بتواند لایق تربیت امت باشد و هم هر چیز دیگری که برای ریاستش بر مردم به آن نیاز دارد. | این دیدگاه نیز که تنها از سوی [[مرحوم استرآبادی]] مطرح شده بود، به نظر من هوشمندانهتر از دیدگاههای قبل است. هم فضایل نفسانی را در نظر گرفته تا امام بتواند لایق تربیت امت باشد و هم هر چیز دیگری که برای ریاستش بر مردم به آن نیاز دارد. | ||
ایراد یا ابهام این نظریه میتواند آن باشد که روشن نساخته امام برای ریاست بر مردم دقیقاً باید در چه اموری سرآمد دیگران باشد و به کلیگویی بسنده کرده است. | ایراد یا ابهام این نظریه میتواند آن باشد که روشن نساخته امام برای ریاست بر مردم دقیقاً باید در چه اموری سرآمد دیگران باشد و به کلیگویی بسنده کرده است. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۵: | ||
افزون اینکه، سخن [[استرآبادی]] این نیست که [[امام]] باید این [[فضایل]] - اگر فضیلت باشند - را داشته باشد، بلکه او [[اصرار]] دارد که بگوید در تمام این موارد او باید [[برتر]] از دیگران باشد. اینجاست که میتوان از او پرسید اگر این موارد نقشی در ریاستش بر [[مردم]] ندارند، آیا باز باید بر [[لزوم]] [[برتری امام]] در این موارد پای فشرد؟ | افزون اینکه، سخن [[استرآبادی]] این نیست که [[امام]] باید این [[فضایل]] - اگر فضیلت باشند - را داشته باشد، بلکه او [[اصرار]] دارد که بگوید در تمام این موارد او باید [[برتر]] از دیگران باشد. اینجاست که میتوان از او پرسید اگر این موارد نقشی در ریاستش بر [[مردم]] ندارند، آیا باز باید بر [[لزوم]] [[برتری امام]] در این موارد پای فشرد؟ | ||
===دیدگاه پنجم. برتری در تمام جهات [[دین]] و [[دنیا]]=== | |||
پیشتر از [[فیاض لاهیجی]] و فرزندش میرزاحسن [[لاهیجی]] به عنوان باورمندان به این نظریه سخن گفتیم. هرچند ابهاماتی در [[نظریه]] فیاض لاهیجی وجود داشت، اما در دیدگاه میرزاحسن [[صراحت]] بیشتری بر این معنا دیده میشود. | پیشتر از [[فیاض لاهیجی]] و فرزندش میرزاحسن [[لاهیجی]] به عنوان باورمندان به این نظریه سخن گفتیم. هرچند ابهاماتی در [[نظریه]] فیاض لاهیجی وجود داشت، اما در دیدگاه میرزاحسن [[صراحت]] بیشتری بر این معنا دیده میشود. | ||
در ابتدا پذیرش این دیدگاه سخت به نظر میآید، به این [[دلیل]] که گستره آن دقیقاً روشن نیست. آیا واقعا مقصود تمام جهات دین و دنیاست؟ اساساً مقصود از جهات دین و دنیا چیست؟ | در ابتدا پذیرش این دیدگاه سخت به نظر میآید، به این [[دلیل]] که گستره آن دقیقاً روشن نیست. آیا واقعا مقصود تمام جهات دین و دنیاست؟ اساساً مقصود از جهات دین و دنیا چیست؟ | ||
خط ۷۵: | خط ۷۴: | ||
وی این نظر را چنین پاسخ میدهد: “جوابش این است که این معنی [[پادشاهی]] و سلطنت است نه معنی [[امامت]] و [[خلافت]]؛ چه [[خلیفه]] و امام به اعتراف و اتفاق همه شما محتاجالیه و پیشوای همه [[امت]] است در همه امور [[دین]] و دنیا”<ref>حسن لاهیجی، شمع یقین و آیینه دین، ص۱۵۵.</ref>. از این رو ظاهر این دیدگاه آن است که امام باید در تمام امور [[افضل]] باشد. | وی این نظر را چنین پاسخ میدهد: “جوابش این است که این معنی [[پادشاهی]] و سلطنت است نه معنی [[امامت]] و [[خلافت]]؛ چه [[خلیفه]] و امام به اعتراف و اتفاق همه شما محتاجالیه و پیشوای همه [[امت]] است در همه امور [[دین]] و دنیا”<ref>حسن لاهیجی، شمع یقین و آیینه دین، ص۱۵۵.</ref>. از این رو ظاهر این دیدگاه آن است که امام باید در تمام امور [[افضل]] باشد. | ||
===دیدگاه [[برگزیده]]=== | |||
قبل از آغاز، یادکرد این نکته را لازم میدانم که محور بحث، [[امامت عامه]] است. اینکه [[امامان]] [[شیعی]] چگونه بودهاند و در چه مواردی [[برتر]] بودهاند، مسئلهای است که در [[آینده]] به آن خواهیم پرداخت. | قبل از آغاز، یادکرد این نکته را لازم میدانم که محور بحث، [[امامت عامه]] است. اینکه [[امامان]] [[شیعی]] چگونه بودهاند و در چه مواردی [[برتر]] بودهاند، مسئلهای است که در [[آینده]] به آن خواهیم پرداخت. | ||
میپذیرم که اگر از همین ابتدا بیمحابا و بیپروا بر این طبل بکوبم که امام لازم نیست در هر چیزی برتر از دیگران باشد، از منظر شما غیرحکیمانه یا جسورانه سخن گفتهام. احتمالاً، بلکه حتماً از من [[دلیل]] میطلبید. | میپذیرم که اگر از همین ابتدا بیمحابا و بیپروا بر این طبل بکوبم که امام لازم نیست در هر چیزی برتر از دیگران باشد، از منظر شما غیرحکیمانه یا جسورانه سخن گفتهام. احتمالاً، بلکه حتماً از من [[دلیل]] میطلبید. |