کاربر:Jokar/صفحه تمرین 5: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «خاتمیت درفلسفه سلامی به بررسی مسئله خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) درفلسفه اسلام...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
== معنا شناسی==
== معنا شناسی==
خاتمیت واژه‌ای عربی از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است.<ref>معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵</ref>، بعضی دیگر معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می دانند<ref>ابن فارس، المقاییس،ماده خ، ت، م</ref> در اصطلاح [[کلام|کلامی]] خاتمیت باور و اعتقادی است برگرفته از قرآن و روایات بدین معنا که بعد از [[حضرت محمد|حضرت محمد (ص)]] هیچ [[پیامبران|پیامبری]] نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند<ref>المیزان ، ج۱۶، ص۳۲۵</ref> و دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب آسمانی است<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، ج2 ص 463</ref>
خاتمیت واژه‌ای عربی از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است.<ref>معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵</ref>، بعضی دیگر معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می دانند<ref>ابن فارس، المقاییس،ماده خ، ت، م</ref> در اصطلاح [[کلام|کلامی]] خاتمیت باور و اعتقادی است برگرفته از قرآن و روایات بدین معنا که بعد از [[حضرت محمد|حضرت محمد (ص)]] هیچ [[پیامبران|پیامبری]] نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند<ref>المیزان ، ج۱۶، ص۳۲۵</ref> و دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب آسمانی است<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، ج2 ص 463</ref>
==خاتمیت از منظر فیلسوفان مسلمان==
متن خام:
فیلسوفان اسلامی اغلب در آثار خود، بحثی مجزا ذیل عنوان نبوت یا نبوات مطرح نموده و در آن به ارائه ادله عقلی برای اثبات لزوم ارسال رسل و انبیای الهی پرداخته‌اند. آنان‌گاه به صورت تلویحی و‌گاه صراحتاً به خاتمیت نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم اشاره کرده و در صدد تبیین آن برآمده‌اند.
فیلسوفان اسلامی اغلب در آثار خود، بحثی مجزا ذیل عنوان نبوت یا نبوات مطرح نموده و در آن به ارائه ادله عقلی برای اثبات لزوم ارسال رسل و انبیای الهی پرداخته‌اند. آنان‌گاه به صورت تلویحی و‌گاه صراحتاً به خاتمیت نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم اشاره کرده و در صدد تبیین آن برآمده‌اند.
از جمله تبیین‌های فیلسوفان این است که انسان، برترین موجودات؛ پیامبران، برترین انسان‌ها؛ رسولان، برترین پیامبران؛ برترین رسولان، انبیاء اولوالعزم؛ و برترین انبیای اولوالعزم کسی است که شریعتش عمومی و کلی باشد و چنین کسی حضرت محمد(ص) است که سید فرزندان آدم و در نتیجه خاتم النبیین است.
از جمله تبیین‌های فیلسوفان این است که انسان، برترین موجودات؛ پیامبران، برترین انسان‌ها؛ رسولان، برترین پیامبران؛ برترین رسولان، انبیاء اولوالعزم؛ و برترین انبیای اولوالعزم کسی است که شریعتش عمومی و کلی باشد و چنین کسی حضرت محمد(ص) است که سید فرزندان آدم و در نتیجه خاتم النبیین است.


==خاتمیت از منظر فیلسوفان مسلمان==
از میان فیلسوفان اسلامی، صدرالدین شیرازی با رویکردی شیعی، ختم نبوت را به انقطاع وحی تشریعی و نزول فرشته تفسیر کرده و معتقد شده است که ختم نبوت به معنای پایان یافتن حجت آسمانی نیست، بلکه طبق اعتقاد شیعه، حکم امامانِ معصوم، از سوی شخص پیامبر اسلام حجت الهی و معتبر اعلام شده است.
از میان فیلسوفان اسلامی، صدرالدین شیرازی با رویکردی شیعی، ختم نبوت را به انقطاع وحی تشریعی و نزول فرشته تفسیر کرده و معتقد شده است که ختم نبوت به معنای پایان یافتن حجت آسمانی نیست، بلکه طبق اعتقاد شیعه، حکم امامانِ معصوم، از سوی شخص پیامبر اسلام حجت الهی و معتبر اعلام شده است.


سبزواری با تفکیک میان نبوت تشریعی و نبوت تبلیغی و تبیینی، ختم و انقطاع نبوت را ناظر به نبوت تشریعی دانسته است. از نظر او، خاتمیت پیامبر اکرم دو وجه دارد: یکی آنکه با ظهور رسول اکرم همه کمالات متصوَّر به اوج خود رسیده و مجالی برای ظهور پیامبر دیگری باقی نمانده و گویی حضرت محمد بر همه کمالات و زیباییها مهر زده است. وجه دیگر اینکه از آنجا که پیامبر اکرم اشرف مخلوقات و غایت آفرینشِ عالم امکان است، با ظهور ایشان غایت آفرینش تحقق یافته و به خاتمه رسیده است.
سبزواری با تفکیک میان نبوت تشریعی و نبوت تبلیغی و تبیینی، ختم و انقطاع نبوت را ناظر به نبوت تشریعی دانسته است. از نظر او، خاتمیت پیامبر اکرم دو وجه دارد: یکی آنکه با ظهور رسول اکرم همه کمالات متصوَّر به اوج خود رسیده و مجالی برای ظهور پیامبر دیگری باقی نمانده و گویی حضرت محمد بر همه کمالات و زیباییها مهر زده است. وجه دیگر اینکه از آنجا که پیامبر اکرم اشرف مخلوقات و غایت آفرینشِ عالم امکان است، با ظهور ایشان غایت آفرینش تحقق یافته و به خاتمه رسیده است.

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۳

خاتمیت درفلسفه سلامی به بررسی مسئله خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) درفلسفه اسلامی می‌پردازد. خاتمیت، در اصطلاح به معنای این است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود.‌در روایات شیعه و سنی خاتمیت رسول اکرم از مسلمات قطعی شمرده شده است.


معنا شناسی

خاتمیت واژه‌ای عربی از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است.[۱]، بعضی دیگر معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می دانند[۲] در اصطلاح کلامی خاتمیت باور و اعتقادی است برگرفته از قرآن و روایات بدین معنا که بعد از حضرت محمد (ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند[۳] و دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب آسمانی است[۴] فیلسوفان اسلامی اغلب در آثار خود، بحثی مجزا ذیل عنوان نبوت یا نبوات مطرح نموده و در آن به ارائه ادله عقلی برای اثبات لزوم ارسال رسل و انبیای الهی پرداخته‌اند. آنان‌گاه به صورت تلویحی و‌گاه صراحتاً به خاتمیت نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم اشاره کرده و در صدد تبیین آن برآمده‌اند. از جمله تبیین‌های فیلسوفان این است که انسان، برترین موجودات؛ پیامبران، برترین انسان‌ها؛ رسولان، برترین پیامبران؛ برترین رسولان، انبیاء اولوالعزم؛ و برترین انبیای اولوالعزم کسی است که شریعتش عمومی و کلی باشد و چنین کسی حضرت محمد(ص) است که سید فرزندان آدم و در نتیجه خاتم النبیین است.

خاتمیت از منظر فیلسوفان مسلمان

از میان فیلسوفان اسلامی، صدرالدین شیرازی با رویکردی شیعی، ختم نبوت را به انقطاع وحی تشریعی و نزول فرشته تفسیر کرده و معتقد شده است که ختم نبوت به معنای پایان یافتن حجت آسمانی نیست، بلکه طبق اعتقاد شیعه، حکم امامانِ معصوم، از سوی شخص پیامبر اسلام حجت الهی و معتبر اعلام شده است.

سبزواری با تفکیک میان نبوت تشریعی و نبوت تبلیغی و تبیینی، ختم و انقطاع نبوت را ناظر به نبوت تشریعی دانسته است. از نظر او، خاتمیت پیامبر اکرم دو وجه دارد: یکی آنکه با ظهور رسول اکرم همه کمالات متصوَّر به اوج خود رسیده و مجالی برای ظهور پیامبر دیگری باقی نمانده و گویی حضرت محمد بر همه کمالات و زیباییها مهر زده است. وجه دیگر اینکه از آنجا که پیامبر اکرم اشرف مخلوقات و غایت آفرینشِ عالم امکان است، با ظهور ایشان غایت آفرینش تحقق یافته و به خاتمه رسیده است.

  1. معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵
  2. ابن فارس، المقاییس،ماده خ، ت، م
  3. المیزان ، ج۱۶، ص۳۲۵
  4. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج2 ص 463