|
|
خط ۱۷: |
خط ۱۷: |
|
| |
|
| ==[[هدف]] از حکایت داستان== | | ==[[هدف]] از حکایت داستان== |
| [[خداوند]]، در [[آیات]] پیشین، غره شدن برخی از سران [[شرک]] به [[ثروت]] انبوه و فراوانی فرزند، خود برتربینی و [[تکذیب]] و [[طغیانگری]] آنان را گزارش کرده است. سپس با [[روایت]] داستان [[اصحاب]] الجنّه که گویا مکیان با آن آشنا بودهاند،<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۶؛ التحریروالتنویر، ج ۲۹، ص ۷۹؛ قصص الرحمن، ج ۴، ص ۶۴۷. </ref> ضمن ارائه تصویر کوتاهی از [[شخصیت]] [[فکری]] و [[رفتاری]] ارباب تنعمی که به جای [[شکر نعمت]] و [[بندگی خدا]]، گرفتار [[آزمندی]] و [[غرور]] شده وبا طغیان، [[نعمت]] را از دست دادهاند، [[بهرههای دنیوی]] مشرکان را نیز همانند باغ اصحاب الجنّه، زمینه [[ابتلا]] و [[امتحان]] شمرده است: {{متن قرآن|إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ}}<ref>«ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوههای) آن را خواهند چید» سوره قلم، آیه ۱۷.</ref> اما در اینکه آیا مشرکان [[مکه]] نیز گرفتار [[عذاب]] شدند یا نه؟ دیدگاه [[مفسران]] متفاوت است؛ شماری ازمفسران این قصه را تهدیدی برای تکذیب کنندگان [[پیامبر]]{{صل}} میدانند که او را دیوانه میخواندند. {{متن قرآن|مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ}}<ref>«تو، به (برکت) نعمت پروردگارت، دیوانه نیستی» سوره قلم، آیه ۲.</ref> آنان سرمست از ثروت و فرزند فراوان و دیگر نعم [[الهی]]، همانند صاحبان باغ بلازده [[ناسپاسی]] کرده، از سر استکبار و غرور به تکذیب پیامبر{{صل}} و تضییع [[حقوق]] دیگران پرداختند {{متن قرآن|هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ}}<ref>«خردهگیری، پیشگامی در سخنچینی، بازدارنده خیری، تجاوزکاری، بزهکاری، درشتخویی، فراسوی آن: بیتباری، (که گناه میورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد، چون آیات ما را بر او بخوانند میگوید: افسانههای پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۱-۱۵.</ref>، [[غافل]] از اینکه نعمتهای یاد شده جز برای امتحان آنان نیست و آنها ناگزیر روزی به [[کیفر]] [[دنیوی]] (چون [[جنگ بدر]]) یا [[اخروی]] گرفتار خواهند شد؛ روزی که در آن ثروت و فرزند فراوان، هیچ سودی به حال آنان نخواهد داشت و آنها نیز از کرده خود سخت پشیمان خواهند شد. <ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۴۳۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۳؛ المنیر، ج ۲۹، ص ۵۸ ـ ۵۹. </ref> گروهی دیگر آن را به ماجرای [[نفرین]] [[پیامبر]]{{صل}} مربوط دانسته، معتقدند که [[مشرکان]] [[مکه]] نیز همانند [[اصحاب]] الجنّه دچار [[عذاب]] شدند، زیرا [[خداوند]] نعمتهای فراوانی چون [[امنیت]]، روزی فراوان، مرکز تجاری بودن مکه و ییلاق و قشلاق رفتن، {{متن قرآن| إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ }}<ref>«پیوستگی آنان در سفر زمستانی و تابستانی پس باید پروردگار این خانه را بپرستند همان که آنان را در گرسنگی خوراک داد و از بیم امان بخشید» سوره قریش، آیه ۲-۴.</ref> را در [[اختیار]] آنان قرار داد و سرانجام با [[بعثت پیامبر]]{{صل}} و [[نعمت]] بسیار بزرگ [[هدایت]]، آن را به [[غایت]] رساند؛ اما آنان نیز از این همه نعمت [[غافل]] شده، [[طغیانگری]] کرده و با رویگردانی از [[خدا]]، پیامبر{{صل}} او را به [[سختی]] آزردند، ازاینرو [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حق]] آنان چنین نفرین کرد: "خدایا! [[مضر]] [مشرکان] را [[خوار]] گردان و آنان را همانند [[روزگار]] [[یوسف]]{{ع}} به [[خشکسالی]] و قحطسالی گرفتار کن".<ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۲۷۱؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵. </ref> برای همین مشرکان در [[سال هفتم هجرت]] گرفتار عذاب شده، در پی چندین سال خشک سالی و [[قحطی]] شدید، رفت و آمد کاروانها به مکه متوقف شد و آنان به خوردن گوشت مردار و استخوان روی آوردند. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۸۹؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۵۰۵. </ref> پرداخت داستان بهگونهای است که شخصیتهای آن، که غافل از [[مشیت الهی]]، با [[تکیه]] بر اسباب ظاهری و [[اطمینان]] به خود برای تحقق خواسته خویش نقشه میکشند، به سخره گرفته شدهاند. [[قرآن]] با گزارش مراحل مهم نقشه آنان (هم قسم شدن برای چیدن میوهها در بامداد، گفتوگوی پنهانی، تأکید بر [[عدم آگاهی]] [[مستمندان]] و ممانعت جدی از ورود آنها) نشان میدهد که چگونه با اینکه آنان همه [[تدابیر]] لازم را برای [[محروم]] ساختن [[مسکینان]] اندیشیدند؛ اما مشیت الهی بیآنکه در [[اراده]] آنان [[تصرف]] کرده، اختیارشان را سلب کند، [[محرومیت]] خود آنها را رقم زد و همه تدابیرشان را خنثا کرد، بنابراین، داستان، تصویر [[عینی]] و دلانگیزی از [[توحید افعالی]] [[خدا]] و ترجمان مجسم و [[زیبایی]] از آیاتی چون {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> را به نمایش میگذارد. [[ابنعباس]] گفته: با این داستان، [[مشرکان]] [[مکه]] به {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}} [[تشبیه]] شدهاند. هنگامی که آنان برای [[جنگ بدر]] حرکت میکردند، با یکدیگر هم قسم شدند که حتما [[محمد]]{{صل}} و یارانش را کشته، پس از بازگشت به مکه به [[طواف]] [[کعبه]] و [[شراب خواری]] بپردازند؛ اما [[خداوند]] نقشه و تدبیرشان را خنثا کرد و آنان با [[اسیر]] و کشته شدن، همانند صاحبان باغ بلازده با ناکامی و [[شکست]] رو به رو شدند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۶۰؛ المنیر، ج ۱۹، ص ۵۸ ـ ۵۹. </ref> همچنین [[نقل]] شده است که [[ابوجهل]] در [[روز]] [[بدر]] گفت: احدی از [[مسلمانان]] را نکشید، بلکه آنان را دستگیر کرده، در کوهها به بند کشید و این [[آیات]] درباره عدم [[قدرت]] مشرکان بر این کار نازل شد. <ref>المنیر، ج ۲۹، ص ۵۸؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۲۵۰. </ref> از این داستان برمیآید که بین [[گناه]] و از دست دادن [[رزق و روزی]]، [[ارتباط]] وجود دارد. <ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۴۰۵. </ref> ابنعباس دلالت آیات بر این مهم را روشنتر از [[آفتاب]] میداند،<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۰. </ref> چنانکه بنا به روایتی [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود: از گناه بپرهیزید. [[بنده]] گناه میکند و در نتیجه از رزقی که برایش فراهم شده بود [[محروم]] میگردد. آنگاه این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند» سوره قلم، آیه ۱۹.</ref>.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۵۹. </ref>
| |
|
| |
| نکته پایانی آنکه این داستان را با توجه به آیه {{متن قرآن|قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ}}<ref>«گفتند: وای بر ما! بیگمان ما سرکش بودهایم» سوره قلم، آیه ۳۱.</ref> میتوان تصویر مجسمی از آیاتی چون {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref>«چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref> دانست که یکی از ویژگیهای [[روانی]] نوع [[بشر]] را بیان کرده و به آن [[صبغه]] فراتاریخی میدهد، بر این اساس، هنگامی که [[آدمی]] خود را [[غرق]] در ناز و [[نعمت]] میبیند، شدت تعلقات مادی و اشتغال به آن، وی را از [[یاد خدا]] [[غافل]] میکند؛ اما هنگامی که در پی حادثهای، همه درها بر روی او بسته شده، هیچ کس و هیچ چیزی به حال وی سودی نمیبخشد، از [[خواب غفلت]] بیدار شده، به [[خدا]] رو میکند، بنابراین، [[ابتلا]] و [[امتحان]] به وسیله [[بهرههای دنیوی]] و گرفتار آمدن در [[عذاب الهی]]، در صورت [[کفران نعمت]]، به [[اصحاب]] الجنّة و [[مشرکان قریش]] منحصر نیست، بلکه به عنوان یکی از [[سنتهای الهی]]، شامل همه [[انسانها]] در همیشه [[تاریخ]] میشود.<ref>[[علی اسدی |اسدی، علی]]، [[ اصحاب الجنه (مقاله)|مقاله « اصحاب الجنه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |