مشروعیت حکومت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴: خط ۱۴:


==معناشناسی مشروعیت حکومت==
==معناشناسی مشروعیت حکومت==
*مشروعیّت، ساختاری عربی از مادّه "ش - ر - ع" (راه آشکار)<ref>مفردات، ص ۴۵۰، «شرع».</ref> است که نخست در فلسفه سیاسی به معنای حقانیت و اعتبار یک حاکم یا نهادهای حکومتی به عنوان مناسب‌ترین گزینه برای اداره جامعه<ref>نظریه‌های دولت، ص ۶۷-۶۸.</ref> و سپس از سوی [[ماکس وبر]] در حوزه جامعه‌شناسی به معنای مقبولیّت مردمی یک نظام<ref>نک: اقتصاد و جامعه، ص ۳۶.</ref> تعریف گردید. مطابق این دو تعریف، مشروعیّت دینی به معنای کسب حقّانیّت از مجرای دین؛ یا میزان مقبولیّت حکومت در پیشگاه جامعه دین‌باور است و حکومتی مشروع است که در منشأ، هدف، ساختار و قوانین، دینی باشد<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
* مشروعیّت، ساختاری [[عربی]] از مادّه "ش - ر - ع" ([[راه]] آشکار)<ref>مفردات، ص ۴۵۰، «شرع».</ref> است که نخست در [[فلسفه سیاسی]] به معنای [[حقانیت]] و اعتبار یک [[حاکم]] یا [[نهادهای حکومتی]] به عنوان مناسب‌ترین گزینه برای [[اداره جامعه]]<ref>نظریه‌های دولت، ص ۶۷-۶۸.</ref> و سپس از سوی ماکس وبر در حوزه [[جامعه‌شناسی]] به معنای مقبولیّت مردمی یک [[نظام]]<ref>نک: اقتصاد و جامعه، ص ۳۶.</ref> تعریف گردید. مطابق این دو تعریف، [[مشروعیّت دینی]] به معنای کسب حقّانیّت از مجرای [[دین]]؛ یا [[میزان]] [[مقبولیّت حکومت]] در پیشگاه [[جامعه دین‌باور]] است و حکومتی [[مشروع]] است که در منشأ، [[هدف]]، ساختار و [[قوانین]]، [[دینی]] باشد<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
*[[قرآن کریم]] هدف از تشکیل حکومت را ایجاد وحدت {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده  خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref><ref>نک: نمونه، ج ۲، ص ۹۴-۹۵.</ref> برای آسان‌سازی عبادت خدا {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ }}<ref>  به راستی این امّت  شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید؛ سوره انبیاء، آیه: ۹۲.</ref> دانسته و از ضرورت اعمال مدیریّت مادّی و معنوی بر انسان به دست رهبری الهی {{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>  گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸.</ref> یاد می‌کند<ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۱۰۰؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> به رغم تدوین خطوط اصلی حکومت در متون اسلامی، با رحلت [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} اختلاف در تعيين معیار مشروعیّت خلافت رخ نمود و گاه با استناد به آیاتی برای نمونه {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref> یا بگویید: اگر کتاب (آسمانی) بر ما فرو فرستاده شده بود ما از آنان رهیافته‌تر می‌بودیم؛ به راستی برهانی از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است؛ اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟ به زودی کسانی را که از آیات ما رو می‌گردانند برای آنکه رو می‌گرداندند به عذابی سخت کیفر می‌دهیم؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.</ref> اصل حکومت را گروه‌های تندرویی چون خوارج نامشروع شمرده شدند که با واکنش‌های علمی<ref>نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۹۱.</ref> و نظامی<ref>ر.ک: نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref> [[امام علی|على]]{{ع}} بی‌اثر گردید<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
* [[قرآن کریم]] [[هدف از تشکیل حکومت]] را ایجاد [[وحدت]] {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده  خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref><ref>نک: نمونه، ج ۲، ص ۹۴-۹۵.</ref> برای آسان‌سازی [[عبادت خدا]] {{متن قرآن|إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ }}<ref>  به راستی این امّت  شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید؛ سوره انبیاء، آیه: ۹۲.</ref> دانسته و از [[ضرورت]] [[اعمال]] مدیریّت [[مادّی]] و [[معنوی]] بر [[انسان]] به دست [[رهبری الهی]] {{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>  گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸.</ref> یاد می‌کند<ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۱۰۰؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> به رغم تدوین خطوط اصلی [[حکومت]] در متون [[اسلامی]]، با [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} [[اختلاف]] در تعيين معیار [[مشروعیّت خلافت]] رخ نمود و گاه با استناد به آیاتی برای نمونه {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref> یا بگویید: اگر کتاب (آسمانی) بر ما فرو فرستاده شده بود ما از آنان رهیافته‌تر می‌بودیم؛ به راستی برهانی از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است؛ اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟ به زودی کسانی را که از آیات ما رو می‌گردانند برای آنکه رو می‌گرداندند به عذابی سخت کیفر می‌دهیم؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.</ref> اصل حکومت را گروه‌های تندرویی چون [[خوارج]] [[نامشروع]] شمرده شدند که با واکنش‌های [[علمی]]<ref>نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۹۱.</ref> و نظامی<ref>ر.ک: نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref> على{{ع}} بی‌اثر گردید<ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
*درباره با ملاک مشروعیّت دینی حکومت از میان ملاک‌های مشروعیّت الهی، طبیعی<ref>سیاست، ص ۱۰.</ref>، قانونی<ref>قرارداد اجتماعی، ص ۳۳-۳۶.</ref>، کاریزماتیک (فوق طبیعی) و سنّتی<ref>سیاست و حکومت در قرآن، ص ۹۳.</ref>، اهل تسنّن معتقدند که اراده تشریعی خاصّی از خدا برای نصب حاکم پس از وفات [[پیامبر]]{{صل}} انجام نگرفته و در این میان به باور برخی تنها خطوط اساسی تعیین حاکم از مجرای شورا<ref>شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳، ۲۳۶.</ref> و اجماع<ref>اصول الايمان، ص ۲۲۷؛ البراهين القاطعه، ج ۳، ص ۲۱۷.</ref> رسم گردیده؛ نتیجه چنین باورداشتی، مشروعيّت قانونی حکومت در نظام دینی دانسته شده است<ref>الانصاف، سبحانی، ج ۳، ص ۴۶۵.</ref>. بعضی دیگر با محال خواندن اجماع و با رجوع به قاعده شورا<ref>ابهی المراد، ج ۱، ص ۱۷۹؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref> [[امامت]] را با بیعت برخی از اهل حلّ و عقد یا با تجویز قهر و غلبه، [[امامت]] واجد شروط را مشروع می‌دانند<ref>شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳.</ref> و از این رهگذر به مشروعیّت سنّتی حکومت معتقدند<ref>الارشاد، ص ۴۲۴؛ ابكار الافكار، ج ۳، ص ۴۲۸، ۴۸۲.</ref>. برخی نیز با تکیه بر مبانی جبرگرایانه کلامی، قرائتی گسترده از مشروعیّت الهی به دست داده و الاهیت را به معنای تعلّق تقدیر تکوینی خدا بر بذل ردای حکومت بر قامت حاکم می‌دانستند، ازاین‌رو حکومت از هر راهی که برای هر شخصی به دست آید، الهی و خروج بر هر حاکمی، ممنوع<ref>صحيح ابن حبان، ج ۱۰، ص ۴۴۸-۴۵۰؛ بناء المقالة الفاطميه، ص ۹۰.</ref> و در حکمِ اعتراض به تقدیر محتوم ایزدی انگاشته می‌شد.<ref>نک: السنن الواردة فی الفتن، ج ۲، ص ۳۸۱-۳۸۳.</ref><ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
*درباره با ملاک [[مشروعیّت دینی]] حکومت از میان ملاک‌های [[مشروعیّت الهی]]، طبیعی<ref>سیاست، ص ۱۰.</ref>، قانونی<ref>قرارداد اجتماعی، ص ۳۳-۳۶.</ref>، کاریزماتیک ([[فوق طبیعی]]) و سنّتی<ref>سیاست و حکومت در قرآن، ص ۹۳.</ref>، [[اهل تسنّن]] معتقدند که [[اراده تشریعی]] خاصّی از [[خدا]] برای [[نصب حاکم]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} انجام نگرفته و در این میان به [[باور]] برخی تنها خطوط اساسی [[تعیین حاکم]] از مجرای [[شورا]]<ref>شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳، ۲۳۶.</ref> و [[اجماع]]<ref>اصول الايمان، ص ۲۲۷؛ البراهين القاطعه، ج ۳، ص ۲۱۷.</ref> رسم گردیده؛ نتیجه چنین باورداشتی، مشروعيّت قانونی [[حکومت]] در [[نظام]] [[دینی]] دانسته شده است<ref>الانصاف، سبحانی، ج ۳، ص ۴۶۵.</ref>. بعضی دیگر با محال [[خواندن]] اجماع و با [[رجوع]] به قاعده شورا<ref>ابهی المراد، ج ۱، ص ۱۷۹؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref>[[امامت]] را با [[بیعت]] برخی از [[اهل حلّ و عقد]] یا با تجویز [[قهر]] و [[غلبه]]، امامت واجد شروط را [[مشروع]] می‌دانند<ref>شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳.</ref> و از این رهگذر به [[مشروعیّت]] سنّتی حکومت معتقدند<ref>الارشاد، ص ۴۲۴؛ ابكار الافكار، ج ۳، ص ۴۲۸، ۴۸۲.</ref>. برخی نیز با [[تکیه]] بر مبانی جبرگرایانه [[کلامی]]، قرائتی گسترده از مشروعیّت الهی به دست داده و [[الاهیت]] را به معنای تعلّق تقدیر [[تکوینی]] خدا بر بذل ردای حکومت بر قامت [[حاکم]] می‌دانستند، ازاین‌رو حکومت از هر راهی که برای هر شخصی به دست آید، الهی و [[خروج]] بر هر حاکمی، [[ممنوع]]<ref>صحيح ابن حبان، ج ۱۰، ص ۴۴۸-۴۵۰؛ بناء المقالة الفاطميه، ص ۹۰.</ref> و در حکمِ [[اعتراض]] به تقدیر محتوم ایزدی انگاشته می‌شد.<ref>نک: السنن الواردة فی الفتن، ج ۲، ص ۳۸۱-۳۸۳.</ref><ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
*در مقابل، شیعه با تعریف خطوط دینی حاکمان و حکومت‌ها، مشروعیّت الهی را بر اساس اراده تشریعی خدا برای نصب کسانی خاصّ تعریف کرده است<ref>ارشاد الطالبین، ص ۳۲۶-۳۲۸؛ كفاية الموحدين، ج ۲، ص ۲۱-۲۶؛ دراسات فی ولاية الفقيه، ج ۱، ص ۳۸۹-۳۹۰.</ref>. بر این اساس، حکومت، منصبی الهی است {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۶.</ref> و [[قرآن]] با لغو امتیازهای سنّتی {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}<ref>  و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> یا طبیعی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref> ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۳.</ref> ولی لحاظ پاره‌ای از شروط مادّی {{متن قرآن|الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref> آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۴.</ref> و معنوی {{متن قرآن| وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref> و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.</ref> حاكم الهی را می‌شناساند و با یادکرد نظریّه [[ولایت]] {{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref> رابطه میان حاکم و ملّت را رسم می‌کند<ref>تفسير ابن ابی حاتم، ج ۱۲، ص ۴۰۹؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹؛ نک: الميزان، ج ۶، ص ۵-۱۵.</ref><ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.
*در مقابل، [[شیعه]] با تعریف خطوط دینی [[حاکمان]] و [[حکومت‌ها]]، مشروعیّت الهی را بر اساس اراده تشریعی خدا برای [[نصب]] کسانی خاصّ تعریف کرده است<ref>ارشاد الطالبین، ص ۳۲۶-۳۲۸؛ كفاية الموحدين، ج ۲، ص ۲۱-۲۶؛ دراسات فی ولاية الفقيه، ج ۱، ص ۳۸۹-۳۹۰.</ref>. بر این اساس، حکومت، منصبی الهی است {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۶.</ref> و [[قرآن]] با [[لغو]] امتیازهای سنّتی {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}<ref>  و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> یا طبیعی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref> ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۳.</ref> ولی لحاظ پاره‌ای از شروط [[مادّی]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref> آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۴.</ref> و [[معنوی]] {{متن قرآن| وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref> و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.</ref> حاكم [[الهی]] را می‌شناساند و با یادکرد نظریّه [[ولایت]] {{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref> رابطه میان [[حاکم]] و [[ملّت]] را رسم می‌کند<ref>تفسير ابن ابی حاتم، ج ۱۲، ص ۴۰۹؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹؛ نک: الميزان، ج ۶، ص ۵-۱۵.</ref><ref>[[سید محسن کاظمی|کاظمی، سید محسن]]، [[حکومت (مقاله)|حکومت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۰۸

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حکومت است. "مشروعیت حکومت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مشروعیت حکومت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

مشروعیت، در مباحث سیاسی تقریباً مرادف با "حقّانیت" و "قانونی بودن" است. از این‌رو، مشروعیت با "مشروع"، "متشرعه" و "متشرعین" که از شرع به معنای دین گرفته شده است، همسان نیست. دربارۀ ملاک مشروعیت حکومت، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که در سه محور خلاصه می‌شود: ۱. خواست مردم؛ ۲. عدالت یا منطق؛ ۳. ارزش‌های اخلاقی و حکومت دینی (الهی). در اسلام حکومتی مشروعیت دارد که مشروعه و منطبق بر قوانین شرع اسلام باشد؛ نمونه بارز آن، حکومت پیامبر(ص) است که این امر مورد اتفاق دو فرقۀ عمدۀ (شیعه و سنّی) اسلامی است. با این تفاوت که از نظر اهل سنت، جز رسول الله(ص) کس دیگری از سوی خدا نصب نشده است، ولی شیعیان، ائمه معصومین(ع) را نیز منصوب الهی و حکومت آنها را مشروع می‌دانند[۱][۲].

معناشناسی مشروعیت حکومت

  • مشروعیّت، ساختاری عربی از مادّه "ش - ر - ع" (راه آشکار)[۳] است که نخست در فلسفه سیاسی به معنای حقانیت و اعتبار یک حاکم یا نهادهای حکومتی به عنوان مناسب‌ترین گزینه برای اداره جامعه[۴] و سپس از سوی ماکس وبر در حوزه جامعه‌شناسی به معنای مقبولیّت مردمی یک نظام[۵] تعریف گردید. مطابق این دو تعریف، مشروعیّت دینی به معنای کسب حقّانیّت از مجرای دین؛ یا میزان مقبولیّت حکومت در پیشگاه جامعه دین‌باور است و حکومتی مشروع است که در منشأ، هدف، ساختار و قوانین، دینی باشد[۶].
  • قرآن کریم هدف از تشکیل حکومت را ایجاد وحدت ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [۷][۸] برای آسان‌سازی عبادت خدا ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ [۹] دانسته و از ضرورت اعمال مدیریّت مادّی و معنوی بر انسان به دست رهبری الهی ﴿قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۰] یاد می‌کند[۱۱] به رغم تدوین خطوط اصلی حکومت در متون اسلامی، با رحلت پیامبر اسلام(ص) اختلاف در تعيين معیار مشروعیّت خلافت رخ نمود و گاه با استناد به آیاتی برای نمونه ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۱۲] اصل حکومت را گروه‌های تندرویی چون خوارج نامشروع شمرده شدند که با واکنش‌های علمی[۱۳] و نظامی[۱۴] على(ع) بی‌اثر گردید[۱۵].
  • درباره با ملاک مشروعیّت دینی حکومت از میان ملاک‌های مشروعیّت الهی، طبیعی[۱۶]، قانونی[۱۷]، کاریزماتیک (فوق طبیعی) و سنّتی[۱۸]، اهل تسنّن معتقدند که اراده تشریعی خاصّی از خدا برای نصب حاکم پس از وفات پیامبر(ص) انجام نگرفته و در این میان به باور برخی تنها خطوط اساسی تعیین حاکم از مجرای شورا[۱۹] و اجماع[۲۰] رسم گردیده؛ نتیجه چنین باورداشتی، مشروعيّت قانونی حکومت در نظام دینی دانسته شده است[۲۱]. بعضی دیگر با محال خواندن اجماع و با رجوع به قاعده شورا[۲۲]امامت را با بیعت برخی از اهل حلّ و عقد یا با تجویز قهر و غلبه، امامت واجد شروط را مشروع می‌دانند[۲۳] و از این رهگذر به مشروعیّت سنّتی حکومت معتقدند[۲۴]. برخی نیز با تکیه بر مبانی جبرگرایانه کلامی، قرائتی گسترده از مشروعیّت الهی به دست داده و الاهیت را به معنای تعلّق تقدیر تکوینی خدا بر بذل ردای حکومت بر قامت حاکم می‌دانستند، ازاین‌رو حکومت از هر راهی که برای هر شخصی به دست آید، الهی و خروج بر هر حاکمی، ممنوع[۲۵] و در حکمِ اعتراض به تقدیر محتوم ایزدی انگاشته می‌شد.[۲۶][۲۷].
  • در مقابل، شیعه با تعریف خطوط دینی حاکمان و حکومت‌ها، مشروعیّت الهی را بر اساس اراده تشریعی خدا برای نصب کسانی خاصّ تعریف کرده است[۲۸]. بر این اساس، حکومت، منصبی الهی است ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۲۹] و قرآن با لغو امتیازهای سنّتی ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۳۰] یا طبیعی ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۳۱] ولی لحاظ پاره‌ای از شروط مادّی ﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۲] و معنوی ﴿ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۳۳] حاكم الهی را می‌شناساند و با یادکرد نظریّه ولایت ﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۴] رابطه میان حاکم و ملّت را رسم می‌کند[۳۵][۳۶].

منابع

  1. کاظمی، سید محسن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱.
  2. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ر.ک: امامت؛ الاسلام و اصول الحکم، ص۳۰.
  2. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۶۸.
  3. مفردات، ص ۴۵۰، «شرع».
  4. نظریه‌های دولت، ص ۶۷-۶۸.
  5. نک: اقتصاد و جامعه، ص ۳۶.
  6. کاظمی، سید محسن، حکومت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.
  7. مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.
  8. نک: نمونه، ج ۲، ص ۹۴-۹۵.
  9. به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید؛ سوره انبیاء، آیه: ۹۲.
  10. گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸.
  11. تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۱۰۰؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹.
  12. یا بگویید: اگر کتاب (آسمانی) بر ما فرو فرستاده شده بود ما از آنان رهیافته‌تر می‌بودیم؛ به راستی برهانی از پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی به شما رسیده است؛ اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟ به زودی کسانی را که از آیات ما رو می‌گردانند برای آنکه رو می‌گرداندند به عذابی سخت کیفر می‌دهیم؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.
  13. نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۹۱.
  14. ر.ک: نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۱۲۵.
  15. کاظمی، سید محسن، حکومت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.
  16. سیاست، ص ۱۰.
  17. قرارداد اجتماعی، ص ۳۳-۳۶.
  18. سیاست و حکومت در قرآن، ص ۹۳.
  19. شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳، ۲۳۶.
  20. اصول الايمان، ص ۲۲۷؛ البراهين القاطعه، ج ۳، ص ۲۱۷.
  21. الانصاف، سبحانی، ج ۳، ص ۴۶۵.
  22. ابهی المراد، ج ۱، ص ۱۷۹؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۳۱.
  23. شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳.
  24. الارشاد، ص ۴۲۴؛ ابكار الافكار، ج ۳، ص ۴۲۸، ۴۸۲.
  25. صحيح ابن حبان، ج ۱۰، ص ۴۴۸-۴۵۰؛ بناء المقالة الفاطميه، ص ۹۰.
  26. نک: السنن الواردة فی الفتن، ج ۲، ص ۳۸۱-۳۸۳.
  27. کاظمی، سید محسن، حکومت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.
  28. ارشاد الطالبین، ص ۳۲۶-۳۲۸؛ كفاية الموحدين، ج ۲، ص ۲۱-۲۶؛ دراسات فی ولاية الفقيه، ج ۱، ص ۳۸۹-۳۹۰.
  29. بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۶.
  30. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  31. ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۳.
  32. آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۴.
  33. و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.
  34. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  35. تفسير ابن ابی حاتم، ج ۱۲، ص ۴۰۹؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹؛ نک: الميزان، ج ۶، ص ۵-۱۵.
  36. کاظمی، سید محسن، حکومت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۷۰ - ۳۰۱.