پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۱۳: خط ۴۱۳:
در [[سال دهم هجری]]، رسول خدا{{صل}} با [[اعلان]] عمومی، [[مردم]] را [[آگاه]] کرد که قصد رفتن به [[حج]] دارد. در پی این و اعلان، مردم بسیاری با ایشان همراه شدند<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۸۸؛ ابن جوزی، ج۴، ص۵.</ref>. آن حضرت از این فراخوان عمومی قصد داشت برنامههای اساسی [[دین اسلام]] به گوش همگان برسد. [[پیامبر]] در [[عرفات]] خطبهای خواند و بر [[حرمت]] [[خانه کعبه]] و حرمت [[خون]]، [[مال]] و آبروی مردم تأکید فرمود و اشاره کرد که [[ارتحال]] وی نزدیک است. در این [[خطبه]]، آن حضرت همه امور [[جاهلیت]]، مانند [[ربا]] و خونهای ریخته شده در جاهلیت را زیر پا نهاد و ملغی اعلام کرد بر [[حقوق زنان]] و [[برابری]] مردم و [[برتری]] نداشتن [[عرب]] بر [[عجم]] تأکید نمود و فرمود: «چیزی در میان شما گذاشتم که اگر بر آن چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد و آن [[کتاب]] [[خداوند تبارک و تعالی]] است» ([[جاحظ]]، ج۲، ص۲۲). وقتی کاروان بزرگ حج در مسیر بازگشت به مدینه به [[غدیر خم]] رسید، [[پیامبر]] [[مأمور]] [[ابلاغ]] رسمی [[جانشین]] خود گردید. با [[نزول آیه]] ۶۷ [[سوره مائده]]: {{متن قرآن|یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} مأمور شد در [[غدیرخم]] توقف کند و [[ولایت علی]]{{ع}} را به طور رسمی و آشکار ابلاغ نماید. پیامبر در خطبهای که در این [[سرزمین]] ایراد کرد، دو چیز گرانبها را به عنوان یادگار خود برای [[امت]] معرفی کرد؛ یکی [[کتاب خدا]] و دیگری [[عترت]] و [[اهل بیت]] خویش را. آن گاه بازوان [[علی]]{{ع}} را گرفت و بالا برد و فرمود: «هر که را من مولایم، این علی مولای اوست. خداوندا! [[دوست]] دار کسی را که وی را دوست دارد و [[دشمن]] دار کسی را که با وی [[دشمنی]] کند. [[یاری]] فرما کسی که وی را یاری کند و [[خوار]] ساز کسی که او را خوار سازد»<ref>ر.ک: امینی، ج۱، ص۹ به بعد.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>
در [[سال دهم هجری]]، رسول خدا{{صل}} با [[اعلان]] عمومی، [[مردم]] را [[آگاه]] کرد که قصد رفتن به [[حج]] دارد. در پی این و اعلان، مردم بسیاری با ایشان همراه شدند<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۸۸؛ ابن جوزی، ج۴، ص۵.</ref>. آن حضرت از این فراخوان عمومی قصد داشت برنامههای اساسی [[دین اسلام]] به گوش همگان برسد. [[پیامبر]] در [[عرفات]] خطبهای خواند و بر [[حرمت]] [[خانه کعبه]] و حرمت [[خون]]، [[مال]] و آبروی مردم تأکید فرمود و اشاره کرد که [[ارتحال]] وی نزدیک است. در این [[خطبه]]، آن حضرت همه امور [[جاهلیت]]، مانند [[ربا]] و خونهای ریخته شده در جاهلیت را زیر پا نهاد و ملغی اعلام کرد بر [[حقوق زنان]] و [[برابری]] مردم و [[برتری]] نداشتن [[عرب]] بر [[عجم]] تأکید نمود و فرمود: «چیزی در میان شما گذاشتم که اگر بر آن چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نخواهید شد و آن [[کتاب]] [[خداوند تبارک و تعالی]] است» ([[جاحظ]]، ج۲، ص۲۲). وقتی کاروان بزرگ حج در مسیر بازگشت به مدینه به [[غدیر خم]] رسید، [[پیامبر]] [[مأمور]] [[ابلاغ]] رسمی [[جانشین]] خود گردید. با [[نزول آیه]] ۶۷ [[سوره مائده]]: {{متن قرآن|یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} مأمور شد در [[غدیرخم]] توقف کند و [[ولایت علی]]{{ع}} را به طور رسمی و آشکار ابلاغ نماید. پیامبر در خطبهای که در این [[سرزمین]] ایراد کرد، دو چیز گرانبها را به عنوان یادگار خود برای [[امت]] معرفی کرد؛ یکی [[کتاب خدا]] و دیگری [[عترت]] و [[اهل بیت]] خویش را. آن گاه بازوان [[علی]]{{ع}} را گرفت و بالا برد و فرمود: «هر که را من مولایم، این علی مولای اوست. خداوندا! [[دوست]] دار کسی را که وی را دوست دارد و [[دشمن]] دار کسی را که با وی [[دشمنی]] کند. [[یاری]] فرما کسی که وی را یاری کند و [[خوار]] ساز کسی که او را خوار سازد»<ref>ر.ک: امینی، ج۱، ص۹ به بعد.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>


==[[لشکر]] أسامه==
==[[لشکر أسامه]]==
رسول خدا{{صل}} در صفر [[سال یازدهم هجرت]]، سپاهی فراهم کرد تا روانه [[روم]] کند و [[فرماندهی]] آن را به [[اسامة بن زید]] سپرد، که [[جوانی]] کم سن و سال بود؛ حال آنکه بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] در این [[سپاه]] حضور داشتند. پیامبر در این ایام [[بیمار]] شد، اما تأکید داشت که [[سپاه اسامه]] حرکت کند و کسانی را که از این سپاه [[تخلف]] کنند، [[لعن]] کرد<ref>جوهری، ص۷۷.</ref>. [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۶۱.</ref> به نقل از [[شیعیان]] گوید: مقصود رسول خدا{{صل}} از این همه تأکید این بود که [[مدینه]] از وجود کسانی که [[طمع]] [[خلافت]] و [[ریاست]] داشتند و [[مخالف]] [[امامت علی]]{{ع}} بودند، خالی شود و کار [[امامت]] بدون مشکل به ایشان منتقل گردد. اما پیش از حرکت [[سپاه]]، خبر رسید حال [[رسول خدا]]{{صل}} دگرگون شده است. این [[لشکر]] تأکید پس از [[رحلت]] [[حضرت]] و به [[قدرت]] رسیدن [[ابوبکر]]، با [[خلیفه]] به منظور آرام کردن اوضاع به سوی [[مأموریت]] خویش گسیل شد.
وصیتی تقاضای که نوشته نشد: چون [[بیماری]] رسول خدا{{صل}} سخت شد، تقاضای دوات و ورقی کرد تا مطالبی را بنویسد که [[امت]] پس از تا وی [[گمراه]] نشوند<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۸۸.</ref>. [[عمر بن خطاب]] مانع از این کار شد و گفت: [[قرآن]] برای ما کافی است. افرادی که گرد [[پیامبر]] بودند، [[اختلاف]] کردند و چون [[اختلاف]] زیاد شد، رسول خدا{{صل}} فرمود: برخیزید از نزد من بروید؛ سزاوار نیست نزد پیامبر [[منازعه]] شود»<ref>ابن عبدالبر، الدرر، ص۲۸۶؛ دیاربکری، ج۲، ص۱۶۴.</ref>.
رحلت: پیامبر بنا بر قول مشهور [[علمای شیعه]]، [[روز]] [[دوشنبه]]، بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم، و بنا بر قول مشهور [[دانشمندان]] [[اهل سنت]]، [[دوازدهم ربیع الاول]] رحلت کرد. برخی از محققان<ref>شبیری، ص۳؛ تاری، ص۳.</ref> با تنظیم جدولهایی، [[تاریخ]] صحیح [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} را دوشنبه، دوم [[ربیع الاول]] [[سال]] یازدهم دانستهاند.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۰-۳۱.</ref>


==[[سیره رسول خدا]]==
==[[سیره رسول خدا]]==
۲۱۸٬۱۹۵

ویرایش