اختلاف در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[اختلاف]]''' است. "'''[[اختلاف]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[اختلاف]]''' است. "'''[[اختلاف]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اختلاف در قرآن]] | [[اختلاف در حدیث]] | [[اختلاف در کلام اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اختلاف در قرآن]] | [[اختلاف در حدیث]] | [[اختلاف در کلام اسلامی]] | [[اختلاف در نهج البلاغه]] | [[اختلاف در معارف دعا و زیارات]] | [[اختلاف در فقه سیاسی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۲
مقدمه
اختلاف از ریشه "خ ل ف" بدین معنا است که انسان راهی را در پیش گیرد که غیر از راه دیگری است.[۱] خلف، به معنای آمد و شد نیز آمده است؛[۲] مانند شب و روز که پشت سر هم در رفت و آمد هستند.[۳]
اختلاف در قرآن
واژه اختلاف در قرآن به صورت ماضی و مضارع ۳۵ بار و به صورت اسم فاعل ۱۰ بار آمده است؛ نظیر ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۴]، ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۵]، ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶]، ﴿وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۷]؛ و غیر از معنای تفرقه بهمعنای تفاوت تکوینی میان موجودات گوناگون نیز استعمال شده است؛ چنانکه به تفاوت حیوانات ﴿وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ﴾[۸] و میوههای گوناگون ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۹] با همین واژه اشاره شده است. همچنین قرآن از تفاوت زبان و رنگ مردم، به اختلاف تعبیر کرده و آن را از نشانههای خدا برشمرده است: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾[۱۰].[۱۱] افزون بر واژه اختلاف، این مفهوم در قالب الفاظی چون تنازع ﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۲]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۳]، ﴿إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۴]، و شیع بهمعنای دستههای گوناگون ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ﴾[۱۵]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۱۶]، نزغ شیطان ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۱۷]؛ ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۱۸]، فرق و مشتقّات آن ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱۹]، و شقاق ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[۲۰] نیز آمده است، و در همه جا از تفرقه و جدایی بهصورت امری نکوهیده و زیان بخش یادشده است.
با توجّه به آیه ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۱]، به نظر میرسد تفرقه و اختلاف که معلول زندگی اجتماعی بشر است، ریشه تاریخی داشته و از دوران نخستین بهصورت دامنهداری آغاز شده است. اختلاف و نزاع قابیل با برادرش هابیل و نیز اختلاف عمیق دینداران با کافران و مشرکان که در لابهلای قصّههای قرآن آمده، در همین جهت قابل بررسی است؛[۲۲] چنانکه به تفصیل اختلاف میان بنیاسرائیل در برخورد با رخدادهای گوناگون چون گوسالهپرستی ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا﴾[۲۳]، کشته شدن بیگناهی از یکی از تیرههای دوازدهگانه ﴿وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۲۴]، و ترفند فرعون و استفاده از شکاف اجتماعی برای استثمار بنیاسرائیل ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۵]، و تفرقه بین یهود و نصارا با پیدایش فرقههای مذهبی متعدّد میان ایشان ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۶] گزارش شده است.[۲۷]
اختلاف عقیدتی
نگرشهای گوناگون در تفسیر هستی، آفریننده آن، اسماء و صفات او، فرجام کار جهان و سرانجامِ بشر از مهمترین عوامل تفرقه و جدایی گروههای انسانی است.
گروهی از انسانها به رغم پذیرش ضرورت وجود آفریننده حکیم، وحدانیّت او را در مرحله اصل آفرینش یا تدبیر هستی، انکار میکنند. از این دسته در اصطلاح قرآن با عنوان مشرکان یادشده است. گروهی از مشرکان به دو مبدأ در اصل آفرینش قائل بوده،[۲۸] و گروهی نیز چون بتپرستان، به نیروهای طبیعی و غیبی متعدّدی از قبیل فرشتگان، خورشید، ستارگان، ماه و... گرایش یافتهاند.[۲۹] قرآن کریم عقاید آنان را با براهینی مانند: «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَة اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتا» (انبیاء / ۲۱، ۲۲) و برهان حضرت ابراهیم: (انعام / ۶، ۷۶ـ۷۸)، تخطئه کرده و روز قیامت را روز فیصله و روز کیفر سخت مشرکان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّـبِـینَ والنَّصـری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیـمَةِ اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء شَهِید». (حج / ۲۲، ۱۷) اختلاف دینی میان ادیان نیز یکی دیگر از موارد اختلاف عقیدتی است. همه ادیان آسمانی بر اصل پرستش خداوند در جایگاه یگانه آفریننده هستی و مدبّر آن اتّفاق نظر دارند. آنچه بیشتر میان ایشان جدایی انداخته، نوع اعتقاد به رسالت پیامبران است؛ زیرا براساس سنّت الهی پیروان هر پیامبر آسمانی موظّف بودهاند به استناد بشارت پیامبر خود مبنی بر آمدن پیامبر جدید و ارائه معجزه از سوی او، به آیین وی تن دهند؛ امّا از میان پیروان برخی از پیامبران گروهی که منافع خود را در خطر میدیدند، از روی ستم و طغیان، همه بشارتها را نادیده انگاشته به مخالفت با پیامبر نوظهور برمیخاستند؛ بهطور مثال، یهود * با آمدن عیسی(ع) به آیین مسیحیت تن ندادند؛ چنانکه بسیاری از یهودیان و مسیحیان با آمدن پیامبر اسلام(ص) از روی تعصّب * و دشمنی، همچنان بر عقاید گذشته خود ثابت ماندند [۳۰] و بدین ترتیب، اختلاف دینی میان پیروان ادیان آسمانی پدیدار شد.
بخش قابل توجّهی از آیات قرآن که پیروان ادیان آسمانی بهویژه یهود و نصارا را خطاب کرده و از آنان خواسته تا به اسلام بگروند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم» (نساء۴، ۴۷)، و از عقاید باطل خود همچون تثلیث (نساء / ۴، ۱۷۱) و فرزند و محبوب خدا بودن: «وقالَتِ الیَهودُ والنَّصـری نَحنُ اَبنـؤُا اللّهِ واَحِبّـؤُهُ.».. (مائده / ۵، ۱۸) دست برداشته یا دست کم بر محور اصول مشترک با مسلمانان همصدا شوند (آل عمران / ۳، ۶۴)، به این نوع اختلاف ناظر است. برای پرهیز مسلمانان از چنین اختلافی، از آنان خواسته شده که به رسالت تمام پیامبران و آسمانی بودن کتابهایشان ایمان آورده، میانشان جدایی نیندازند. (بقره / ۲، ۲۸۵) گاهی به رغم برخورداری پیروان یک دین * از عقاید مشترک، در اثر گذشت زمان و ظهور شبهات نوپدید، برخورد با فرهنگهای متفاوت و... شکافهای مذهبی میان پیروان یک دین رخنُموده که باعث ظهور فرقههای گوناگون درون دینی میشود؛ چنانکه بهسبب نوع تفسیر از تثلیث و چگونگی حلول الهی در عیسی(ع) فرقههای گوناگونی همچون: ملکانیّه، نسطوریّه، یعقوبیّه و... میان مسیحیان ایجاد شده است.[۳۱] بر این اساس، قرآن از مسلمانان خواسته است به سان یهود و نصارا دچار تفرقه دینی نشوند: «ولاتَکونوا کالَّذینَ تَفَرَّقوا واختَلَفوا مِن بَعدِ ماجاءَهُمُ البَیِّنـتُ.»... (آلعمران / ۳، ۱۰۵) عموم مفسّران، تفرقه یهود و نصارا * و دستهدسته شدنشان را انشعاب مذهبی و پیدایش فرقههای گوناگون دانستهاند.[۳۲] قرآن، در کنار دعوت اکید مسلمانان به اتّحاد * و همبستگی و چنگ زدن به ریسمان الهی: «واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعـًا و لاتَفَرَّقوا» (آلعمران / ۳، ۱۰۳)، از آنان خواسته شده تا بهسان پیروان ادیان پیشین که به پراکندگی فرقهای دچار شدهاند، پراکندهنشوند (آل عمران / ۳، ۱۰۵).
این امر نشان میدهد که قرآن کریم، ظهور چنین پراکندگی را پیشبینی کرده و بهسبب خطرآفرینی، به شدّت درباره آن هشدار داده است. علامه طباطبایی (رحمه الله) معتقد است: تأکید قرآن بر اتّحاد و پرهیز از اختلاف بهسبب پیشبینی وقوع اختلاف در امّت * اسلامی است؛ چنانکه شیوه قرآن در مواردی از این دست، همین است.[۳۳] بیشتر مفسّران، ذیل این دسته از آیات روایت مشهوری از پیامبراکرم(ص) را آوردهاند [۳۴] که در آن آمده است: یهود به ۷۱ فرقه، و نصارا به ۷۲ فرقه پراکنده شدند، و امّت من به ۷۳ فرقه پراکنده خواهند شد و همه آنان از بین میروند، به استثنای یک فرقه که رهایی خواهند یافت.[۳۵] درباره مضمون این روایت و اینکه یگانه فرقه نجات یافته کدام است، محدّثان و متکلّمان اختلاف دارند.[۳۶] عالمان شیعه معتقدند: پیامبراکرم(ص) پس از بیان این جمله، بر شانه امیرمؤمنان(ع) دست گذاشت و او و پیروانش را مصداق فرقه نجات یافته دانست.[۳۷] پیدا است که عصمت اهلبیت با استناد به آیه تطهیر (احزاب / ۳۳، ۳۳) و نیز یادکرد آنان با عنوان ثقل اصغر در کنار قرآن که مانع گمراهی امّتند، در حدیث ثقلین که ازجمله احادیث متواتر نزد فریقین است،[۳۸] دیدگاه عالمان شیعه را تقویت میکند. گروهی از محقّقان چون ابنحزم و شهرستانی کوشیدهاند با برشمردن فرقههای مسلمانان، شمار آنان را به ۷۳ فرقه رسانده،[۳۹] عقاید اختصاصی هر یک از آنان را مشخّص سازند. صرف نظر از این دیدگاهها، وجود اختلاف میان مسلمانان و پیدایش فرقههای کلامی چون اهلِ حدیث، مرجئه، خوارج، اشاعره، معتزله، مجسّمه و... و نیز پیدایش فرقههای فقهی مانند شافعی، حنبلی، مالکی و... از واقعیّتهای انکارناپذیر تاریخ مسلمانان است که همچنان بهصورت چالشی جانکاه، مانع یگانگی همه جانبه آنان شده و نتایج تلخی چون سیطره بیگانگان بر آنان را به همراه داشته است.[۴۰] گذشته از انواع اختلافات دینی که از نگاه قرآن، امری نکوهیده تلقّی شده است، قرآن تفاوت شریعتها و قوانین هر یک از ادیان را به خداوند نسبت داده است. (مائده / ۵، ۴۸)[۴۱]؛ البتّه از نگاه قرآن فقط یک دین وجود دارد: «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلـمُ» (آلعمران / ۳، ۱۹ نیز شوری / ۴۲، ۱۳) و یگانه دین پذیرفته شده نزد خداوند همان است: «ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلـمِ دینـًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ» (آلعمران / ۳، ۸۵)؛ امّا بهسبب مقتضیات هر عصر، و تعالی تدریجی اندیشهها همگام با گذر زمان، متناسب با هر عصر و سطح نیازهای مردم همان دوران، شرایعی پیشبینی شده: «لِکُلّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَةً و مِنهاجـًا» (مائده / ۵، ۴۸)، و با آمدن دورانی جدید شریعت پیشین نسخ میشده است؛[۴۲] با آمدن اسلام و گام نهادن بشر در واپسین پلّکان رشد و تعالی، آخرین شریعت آسمانی و کاملترین آنها بر مردم عرضه شد (مائده / ۵، ۳)، و با رسالت پیامبراسلام، نبوّت نیز خاتمه یافت.(احزاب / ۳۳، ۴۰)[۴۳][۴۴]
اختلاف اجتماعی
گفته شده: انسان، مدنی بالطبع است و بهطور فطری از تنها زیستن میگریزد. زندگی گروهی نیز در کنار فوایدی همچون تلاش متقابل برای رفع نیازمندیها، مشکلاتی نیز دارد که تنازعات و مرافعات، ازجمله آنها است. در فلسفه اسلامی، ضرورت وجود قانون و شریعتی، آن هم شریعت * آسمانی که بهطور طبیعی ارسال پیامبران را درپیدارد، بر همین اساس تبیین شده است.[۴۵] گروهی از مفسّران، آیه «کانَ النّاسُ اُمَّةً وحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ.».. (بقره / ۲، ۲۱۳) را با الهام از این نگرش تفسیر کردهاند. از نظر آنان، انسانها در آغاز زندگی بدوی و سادهای داشته و بهسبب محدود بودن اجتماعهای بشری و پیچیده نبودن روابط اجتماعی، با اختلافات و منازعات دامنهداری روبهرو نبودهاند؛ امّا بعدها با پیچیدهتر شدن زندگی اجتماعی و پیدایش اختلافها، ارسال پیامبران به همراه شریعتهای آسمانی برای رفع اختلاف ضرورت یافت.[۴۶] پیشبینی قوانین قضایی و احکام مربوط به مرافعات در اسلام برای رفع این دسته از اختلافات اجتماعی است. قرآن، یکی از منصبها و وظایف پیامبران را داوری میان مردم و رفع مشاجرات آنان دانسته است: «واَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتـبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اختَلَفوا فیهِ» (بقره / ۲، ۲۱۳)؛ چنانکه درباره داوود(ع) میفرماید: «یـداوودُ اِنّا جَعَلنـکَ خَلیفَةً فِیالاَرضِ فَاحکُم بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ = ای داود ما تو را از زمین خلیفه] و جانشین [قرار دادیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن». (ص / ۳۸، ۲۶) و داستان داوری او را میان دو فرشته که بهصورت دو برادر تمثّل یافته بودند، بازگفته است (ص / ۳۸، ۲۱ـ۲۴).[۴۷] در برخی آیات، از داوری پیامبر(ص) میان مردم سخن بهمیان آمده است (نور / ۲۴، ۴۸ و ۵۱)، و کسانی را مؤمنان راستین میشناسد که برای داوری * نزد پیامبر(ص) آمده، پس از داوری حضرت، دغدغهای در دل نداشته باشند: «فَلا و رَبِّکَ لایُؤمِنونَ حَتّی یُحَکِّموکَ فیما شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لایَجِدوا فی اَنفُسِهِم حَرَجـًا مِمّا قَضَیتَ و یُسَلِّموا تَسلیمـا» (نساء / ۴، ۶۵)، و داوری بردن نزد حاکمان جور را مورد عتاب قرار داده است: «یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ». (نساء / ۴، ۶۰) متکلّمان مسلمان با توسعه فلسفه رسالت، یکی از مناصب جانشینان پیامبر(ص) را نیز داوری برای رفع مشاجرات دانستهاند؛ چنانکه فقیهان شیعه یکی از وظایف فقیه جامع الشرائط در دوران غیبت امام معصوم(ع) را همین امر دانستهاند.[۴۸]اختلاف میان زن و شوهر را میتوان از این دسته اختلافات اجتماعی برشمرد؛ زیرا گاه هماهنگی کامل فکری و رفتاری میان همسران وجود ندارد و اختلاف پدید میآید. در چنین مواردی که هنوز مشاجرات ریشه دار نشده، باید داوری از خانواده زن و داوری از خانواده مرد برگزیده شوند و اختلاف را برطرف سازند: «واِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثوا حَکَمـًا مِن اَهلِهِ و حَکَمـًا مِن اَهلِها». (نساء / ۴، ۳۵).[۴۹] همچنین خداوند استفاده مردم از سحر را برای جدایی انداختن میان زن و شوهر نکوهیده است: «فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ.»... (بقره / ۲، ۱۰۲)[۵۰]
ریشههای اختلاف
اختلاف عقیدتی و اجتماعی، امری عارضی و ناخواسته است و مردم در سایه آموزههای الهی میتوانند خود را از آن برهانند؛ ازاینرو، این دسته از اختلافها را میتوان برخاسته از ریشهها و عواملی دانست که بخشی از آن، اختلاف عقیدتی را به دنبال میآورند و بخشی نیز اختلاف اجتماعی را سبب میشوند.[۵۱]
جهل و نادانی
بخشی از اختلاف عقیدتی برون دینی و درون دینی، از جهل مردم به حقایق ناشی شده است؛ بهگونهای که اگر حقیقت بهصورت روشن بر آنان آشکار شود به راحتی تسلیم آن خواهند شد و دامنه اختلاف، برچیده خواهد شد. در مقابل، بخشی از جهلها بر اثر کوتاهی بوده، در کنار نکوهیده بودن، عقوبت الهی را در پی دارد؛ چنانکه بنیاسرائیل بهسبب چنین جهلی پس از گذشتن از رود نیل و با دیدن بتپرستان، از موسی(ع) تقاضای بتپرستی کردند (اعراف / ۷، ۱۳۸)، و بر اثر همین جهل در دوران ۴۰ روز غیبت موسی(ع) با نیرنگ سامری به گوسالهپرستی روی آورده، باعث پراکندگی شدند (اعراف / ۷، ۱۴۸)؛ چنانکه مشرکان، بهسبب ناآگاهی، به ورطه اختلاف افتادند: «کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لایَعلَمونَ مِثلَ قَولِهِم فَاللّهُ یَحکُمُ بَینَهُم یَومَ القِیـمَةِ فِیما کانوا فِیهِ یَختَلِفون». (بقره / ۲، ۱۱۳)[۵۲]
تعصبات جاهلی
برخی از صف آراییها در برابر دعوت پیامبران که باعث ایجاد شکافهای عقیدتی میان مردم میشده، بر اثر تعصّبات جاهلانهای بوده که آنان را گاه تا کام مرگ کشانده است. مقاومت بتپرستان از این دست بوده است؛ زیرا آنان هماره اعلام میکردند که نمیتوانیم از آیین پدران خود دست بشوییم. خداوند در آیات بسیاری، آنان را نکوهیده و در برابر این پرسش قرار داده است که آیا اگر نیاکانشان از روی نادانی بت میپرستیدهاند، کار آنان جای پیروی دارد! «واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا مااَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا اَولَوکانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شَیــًا و لایَهتَدون». (بقره / ۲، ۱۷۰) برخی از منازعات میان مسلمانان، همچون ستیز میان اوس * و خزرج، در تعصّبات جاهلی و برتر دانستن هر یک بر دیگری ریشه داشتهاست.[۵۳][۵۴]
دنیاخواهی
در شماری از آیات تصریح شده که اختلاف امّتها بهویژه یهود و نصارا پس از آگاهی و دستیابی به براهین روشن بوده و این اختلاف برخاسته از دنیاطلبی آنان بوده است: «ومَا اختَلَفَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ اِلاّ مِن بَعدِ ماجاءَهُمُ العِلمُ بَغیـًا بَینَهُم» (آلعمران / ۳، ۱۹)، «ومَااختَلَفَ فیهِ اِلاَّ الَّذینَ اوتوهُ مِن بَعدِ ماجاءَتهُمُ البَیِّنـتُ بَغیـًا بَینَهُم». (بقره / ۲، ۲۱۳) عموم مفسّران، بغی را بهمعنای حسدورزی و ستیز با یکدیگر در طلب دنیا و گردنکشی دربرابر حق دانستهاند؛[۵۵] زیرا روشن است که گروهی در سایه حمایت و نشر یک آیین میان مردم، به مناصب اجتماعی مهمّی دست یافته، در سایه آن اهداف دنیایی خود را پی میگیرند. در نتیجه دستکشیدن از آیین پیشین و تسلیم در برابر آیین جدید ـهرچند حقّانیّت آن را باور داشته باشندـ بهمعنای از دست دادن تمام موقعیّتهای اجتماعی است؛ بدین سبب بر آیین باطل خود پایفشرده، زمینه اختلافهای عقیدتی و شکاف اجتماعی را فراهم میسازند.
مقاومت حاکمان ستمگری چون فرعون در برابر موسی(ع) و ایجاد تفرقه در میان مردم (قصص / ۲۸، ۴) و اسلام نیاوردن گروه فراوانی از یهود و نصارا بهویژه دانشورانشان در برابر دعوتِ به حقّ پیامبر(ص)(بقره / ۲، ۱۴۶) در دنیاخواهی آنان ریشه داشته است. تفرقه افکنیهای منافقان در ماجرای ساختن مسجد * ضرار (توبه / ۹، ۱۰۷)[۵۶] نیز بهسبب حفظ موقعیّت اجتماعی و انتقام از مسلمانان بوده است.[۵۷]
رذایل اخلاقی
بسیاری از اختلافات اجتماعی میان دینداران از رذیلتهایی اخلاقی چون خودخواهی و تحقیر دیگران، ناشی میشود؛ چنانکه یهودیان، مسیحیان را دارای هیچ منزلتی نزد خدای متعال نمیدانستند و مسیحیان نیز همین برخورد را با یهودیان داشتند و هر یک خود را برحق و دیگری را باطل میپنداشتند: «وقالَتِ الیَهودُ لَیسَتِ النَّصـری عَلی شَیء و قالَتِ النَّصـری لَیسَتِ الیَهودُ عَلی شَیء... فالله یحکم بینهم فیما کانوا فیه یختلفون». (بقره / ۲، ۱۱۳)[۵۸]
تفسیر ناصواب آیات
قرآن، آیات خود را به دو دسته محکم * و متشابه تقسیم و اعلامکرده است که بیماردلان به قصد فتنهاندازی به آیات متشابه آن تمسّک میکنند (آلعمران / ۳، ۷).
به گواهی تاریخ، پیدایش همه یا بسیاری از فرقههای فقهی و کلامی میان مسلمانان چون: خوارج، مصوّبه، مشبّهه، مجبّره، صوفیّه و... بر اثر استناد به آیات متشابه و سوء برداشت ازاین دسته آیات بوده است؛[۵۹] چنانکه خوارج با برداشت نادرست از آیه «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ» (انعام۶، ۵۷)،[۶۰] ومشبّهه با تفسیر ناصواب آیاتی چون «ویَبقی وجهُ رَبِّـکَ ذوالجَلـلِوالاِکرام» (رحمن / ۵۵، ۲۷)، «اَلرَّحمـنُ عَلَی العَرشِ استَوی» (طه / ۲۰، ۵)، و... با جسمانی دانستن خداوند، زمینه تفرقه را میان مسلمانان پدید آوردند.[۶۱][۶۲]
شیطان
گذشته از رذیلتهای اخلاقی که به نوعی به شیطان * بازمیگردد، به استناد برخی آیات، بسیاری از ستیزها و تفرقهها از دخالت بدون واسطه یا با واسطه شیطان ناشی میشود؛ چنانکه از نگاه قرآن، شیطان از رهگذر شرابخواری و قمار درصدد ایجاد دشمنی میان مردم است: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطـنُ اَن یوقِعَ بَینَکُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ» (مائده / ۵، ۹۱)، و یوسف(ع) شکاف ایجاد شده میان خود و برادرانش را به شیطان نسبت داده است: «... وجاءَ بِکُم مِنَ البَدوِ مِن بَعدِ اَن نَزَغَ الشَّیطـنُ بَینی و بَینَ اِخوَتی». (یوسف / ۱۲، ۱۰۰)[۶۳][۶۴]
تفرقه افکنان
وجود تیرههای قومی اوس و خزرج و مسلمانان مهاجر در کنار انصار و نیز ظهور پدیده نفاق * و حضور اهلکتاب * بهویژه یهود در مدینه، همبستگی میان مسلمانان را دشوار ساخته بود و زمینه تفرقه و اختلاف را میانشان تشدید میکرد؛ ازاینرو پیامبر(ص) در نخستین روزهای ورود خود به مدینه، میان مسلمانان عقد برادری بست و با اهلکتاب پیماننامهای مبنی بر عدم دخالت آنان در امور مسلمانان امضاکرد.[۶۵] با این حال، گاه آتش فتنه و اختلاف میان آنان چنان شعلهور میشد که برای آغاز جنگ با یکدیگر همپیمان میشدند؛ چنانکه در ماجرای افک، و تهمت زدن به یکدیگر، مشاجره لفظی میان اوس و خزرج در حضور پیامبر بالا گرفت؛ بهطوری که حضرت مسجد را ترککرد.[۶۶] در این میان منافقان که به رغم دشمنی باطنی در صف مسلمانان حضور داشتند، از هیچ کوششی برای تضعیف روحیّه مسلمانان و ایجاد تفرقه میان آنان کوتاهی نمیکردند. آنان هماره از مسلمانان میخواستند که در جنگها حضور نیابند (احزاب / ۳۳، ۱۳)، و خود برای ایجاد شکاف میان صفوف مسلمانان، یا از شرکت در جنگ دوریمیجستند (توبه / ۹، ۴۲) یا در بحبوحه نبرد، به بهانهای واهی، جنگ را رها میکردند. (توبه / ۹، ۴۸؛احزاب / ۳۳، ۱۲) عبداللّهبنابیّ سردسته منافقان با اهانت به پیامبر(ص)، برخی مهاجران را به باد ناسزا گرفت و از انصار خواست که در بازگشت، آنان را با خواری از مدینه بیرون رانند: «یَقولونَ لـَـئِن رَجَعنا اِلَی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنها الاَذَلَّ.».. (منافقون / ۶۳، ۸)، و این امر، آتش فتنه و تفرقه را میان مهاجران و انصار برافروخت که با نزول آیات الهی و دخالت پیامبر(ص) خاموش شد.[۶۷] منافقان در اقدامی تفرقهافکنانه و خطرناک، به سفارش ابوعامر * راهب از روم، مسجدی را بنا نهادند که بهسبب زیانرسانی آن به همبستگی اجتماع مسلمانان، به مسجد ضرار معروف شد... و از پیامبر(ص) خواستند تا برای افتتاح مسجد در آن نماز گزارد تا بدینوسیله به آن اعتبار دینی بخشیده، از آن بهصورت پایگاهی مقدّس ضدّ مسلمانان بهرهجویند. قرآن، بنیانگذاری این مسجد را مایهزیان، ترویج کفر، ابزاری برای پراکندن مسلمانان و جنگ با خدا و رسول دانست و از پیامبر خواست تا آن را ویرانکند: «والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا و کُفرًا و تَفریقـًا بَینَ المُؤمِنینَ و اِرصادًا لِمَن حارَبَ اللّهَ و رسُولَهُ مِن قَبلُ.»... (توبه / ۹، ۱۰۷)[۶۸] بهسبب تفرقهافکنیهای منافقان، پیامبر هماره مراقب آنان بود که در حضور یا غیاب حضرت، توطئههای * آنان به مسلمانان آسیب نرساند.
یهود نیز در کنار منافقان و گاه با همدستی آنان، هماره پراکندن صفوف متّحد مسلمانان را پیمیگرفتند. (آلعمران / ۳، ۷۲ و ۹۹؛ مائده / ۵، ۵۹)[۶۹]
آثار زیان بار اختلاف
سیطره ستم گران
یکی از شیوههای شناخته شده در گذشته و نیز در عرف سیاسی امروز برای حکومت جائرانه بر مردم، تفرقهانداختن میان آنان است: فَرِّقْ تَسُدْ = تفرقهبیانداز و حکومت کن.[۷۰] قرآن نیز بر زمینهسازی تفرقه برای سیطره ستمگران صحّه گذاشته است؛ چنانکه از فرعون * با عنوان مستکبری یاد میکند که با دسته دسته کردن قوم خود، بنیاسرائیل را استثمار میکرد: «اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرضِ و جَعَلَ اَهلَها شِیَعـًا یَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم» (قصص / ۲۸، ۴)، و دامنه این ستمگری چنان گسترش یافت که پسران بنیاسرائیل را سر میبرید و زنانشان را به اسارت درمیآورد: «یُذَبِّحُ اَبناءَهُم و یَستَحیی نِساءَهُم» (قصص / ۲۸، ۴)، و پراکنده بودن بنیاسرائیل، باعث عدم مقابله با این ستم میشد. برخی روایات، عذابی را که از بالا بر سر مردم در اثر تفرقه فرود میآید، سیطره حاکمان ستمگر دانسته است: «هُوَ القادِرُ عَلی اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابـًا مِن فَوقِکُم». (انعام / ۶، ۶۵)[۷۱][۷۲]
سیطره فرومایگان
ستیز و اختلاف که اغلب میان فرهیختگان و نخبگان قومی راه مییابد، باعث تضعیف نیروهایشان میشود و زمینه را برای قدرتیابی فرومایگان فراهممیسازد؛ چنانکه در برخی روایات، مقصود از برانگیختن عذاب از زیر پای مردم بر اثر تفرقه آنان، حاکمیّت فرومایگان و بردگان دانسته شده است: «هُوَ القادِرُ عَلی اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابـًا مِن فَوقِکُم اَو مِن تَحتِ اَرجُلِکُم». (انعام / ۶، ۶۵)[۷۳][۷۴]
جنگ و خون ریزی
به گواهی تاریخ، بسیاری از اختلافات فکری و مذهبی، باعث ایجاد شکاف و صف آرایی طیفهای اجتماعی شده و کشمکشهای لفظی به جنگ و خونریزی انجامیده است. جنگهای صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان که سالها به طول انجامید و زیانهای جانی و مالی فراوانی را به ۲ طرف وارد آورد،[۷۵]جنگ میان فرقههای مسلمان در شهرهایی چون ری، بغداد، و... و صفآراییهای سنیّان با شیعیان، حنابله با شافعیان، اشاعره با معتزلیان و... از نمونههای منازعات دینی و فرقهای است؛ چنانکه بسیاری از جنگها در تاریخ هر کشوری، از ستیزهای اجتماعی میان اقوام گوناگون ناشی بوده است. قرآن کریم در آیه «قُل هُوَ القادِرُ عَلی اَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذابـًا... اَو یَلبِسَکُم شِیَعـًا و یُذیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض» (انعام / ۶، ۶۵) از وقوع خطر جنگ * و خونریزی بر اثر تفرقه و دسته دسته شدن هشدار داده،[۷۶] و میفرماید: وقتی آتش جنگ برافروخته شود، فقط فتنهجویان را دربرنمیگیرد؛ بلکه همه طیفهای اجتماعی را در کام خود فرو میبرد: «وَاتَّقوا فِتنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصَّةً».(انفال / ۸، ۲۵)[۷۷][۷۸]
راه یافت ضعف و سستی میان صفوف مسلمانان
قرآن به مسلمانان سفارش میکند که هماره به تقویت نیروی خود در برابر دشمنان همت گمارند: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة و مِن رِباطِ الخَیلِ» (انفال / ۸، ۶۰)؛ ازاینرو درباره هرکاری که باعث ایجاد ضعف و فتور در صفوف آنان شود، هشدار داده است؛ بدین سبب مسلمانان را از تفرقه بازمیدارد؛ زیرا تفرقه و ستیز، باعث ضعف و سستی آنان میشود: «ولاتَنـزَعوا فَتَفشَلوا.».. (انفال / ۸، ۴۶). قرآن علّت شکست مسلمانان در جنگ اُحد را سستی و ضعفی که در اثر تنازع و اختلاف در آنان نفوذ کرده بود، میداند: «حَتّی اِذا فَشِلتُم وتَنـزَعتُم فِی الاَمرِ وعَصَیتُم مِن بَعدِ ما اَرکُم ماتُحِبّونَ» (آلعمران / ۳، ۱۵۲)؛ چه، گروهی از مسلمانان که به محافظت از تنگهای مخصوص مأموریّت داشتند، با یکدیگر در رها کردن یا استمر ار محافظت تنگه، اختلاف کردند و با جداشدن اکثریّت آنان، راه برای هجوم دشمن هموار شد [۷۹].[۸۰]
فرو ریختن هیمنه مسلمانان
قرآن در کنار سفارش مسلمانان به تقویت قوا، از آنان میخواهد برای بازداشتن دشمنان از تعرّض به آنان، از سلاح ارهاب و ترساندن بهره گیرند: «... تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ و عَدُوَّکُم» (انفال / ۸، ۶۰)؛ بدین سبب آنان را از تفرقه و ستیز بازداشته؛ زیرا این امر، هیبت آنان را در چشم دشمنان فرومیریزد و به دشمنان جرأت میدهد تا به آنان هجوم برند: «ولاتَنـزَعوا فَتَفشَلوا و تَذهَبَ ریحُکُم».(انفال / ۸، ۴۶)[۸۱][۸۲]
شدت یافتن تکالیف
خداوند از آغاز خلقت میان روزهای هفته، روز جمعه را برای استراحت و انجام برخی برنامههای عبادی قرارداده؛ امّا یهود با این ادّعا که خداوند تا روزجمعه مشغول آفرینش هستی بوده و روز شنبه استراحت کرده است، ضمن نسبت دادن امور جسمانی به خداوند، یعنی خستگی و نیاز به استراحت داشتن، در مخالفت با تعطیلی روز جمعه، شنبه را برای خود روز تعطیلی اعلام کردند. خداوند به کیفر چنین اختلاف و عنادی، انجام برخی از امور مباح چون ماهیگیری را بر آنان ممنوع کرد: «اِنَّما جُعِلَ السَّبتُ عَلَی الَّذینَ اختَلَفوا فیهِ» (نحل / ۱۶، ۱۲۴)[۸۳]، و همین امر باعث شد تا گروهی از بنیاسرائیل که در کنار دریا میزیستند و با نیرنگ، ماهیان را روز شنبه به حوضچههای کنار ساحل کشانده و روز یکشنبه آنها را صید میکردند، به شدّت مورد کیفر الهی قرار گیرند و بهصورت میمون و خوک درآیند: «وسـَلهُم عَنِ القَریَةِ الَّتی کانَت حاضِرَةَ البَحرِ اِذ یَعدونَ فِیالسَّبتِ اِذ تَأتیهِم حیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعـًا و یَومَ لایَسبِتونَ لاتَأتیهِم... * فَلَمّا عَتَوا عَن مانُهوا عَنهُ قُلنا لَهُم کونوا قِرَدَةً خـسِـین». (اعراف / ۷، ۱۶۳ـ۱۶۶) این امر نشانمیدهد که اختلاف، گاه باعث شدّت یافتن احکام تشریعی میشود.[۸۴]
قیامت، پایان اختلاف ها
کافران و فاسقان، با ورود به جهنّم گناهان خود را به دوش یکدیگر انداخته، به لعن و نفرین هم میپردازند: «کُلَّما دَخَلَت اُمَّةٌ لَعَنَت اُختَها» (اعراف / ۷، ۳۸)، و گروهی، شدّت یافتن عذاب گمراهکنندگان را از خداوند میخواهند: «رَبَّنا هـؤُلاءِ اَضَلّونا فَـاتِهِم عَذابـًا ضِعفـًا مِنَ النّارِ». (اعراف / ۷، ۳۸) با این حال، قیامت * پایان اختلافهای دینی، مذهبی و اجتماعی است؛ ازاینرو، یکی از نامهای آن یوم الفصل است: «هـذا یَومُ الفَصلِ جَمَعنـکُم والاَوَّلین». (مرسلات / ۷۷، ۳۸ نیز دخان / ۴۴، ۴۰؛ مرسلات / ۷۷، ۱۳) [۸۵] در آن روز، دیگر میان حقّ و باطل جدایی افتاده و با داوری خداوند، حقّانیّت و بطلان هر یک از ادیان و مذاهب و فرجام کار برای پیروان آنان روشن خواهد شد: «فَاللّهُ یَحکُمُ بَینَهُم یَومَ القِیـمَةِ فِیما کانوا فِیهِ یَختَلِفون» (بقره / ۲، ۱۱۳)، «اِنَّ رَبَّکَ یَقضی بَینَهُم یَومَ القِیـمَةِ فیما کانوا فیهِ یَختَلِفون» (جاثیه / ۴۵، ۱۷؛ یونس / ۱۰، ۹۳)؛ چنانکه صف یهودیان، نصارا، صابئان، مجوس، مشرکان و مسلمانان؛ با داوری خداوند در روز قیامت از یکدیگر جدا میشود: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّـبِـینَ والنَّصـری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیـمَةِ» (حج / ۲۲، ۱۷)، و آنان که به بهشت راه مییابند، بهسان برادران بر روی تختهای بهشتی رودرروی یکدیگر نشسته، گفتوگو میکنند؛ درحالیکه هیچ کینهای از یکدیگر در دل ندارند: «ونَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا عَلی سُرُر مُتَقـبِلین». (حجر / ۱۵، ۴۷)[۸۶]
اختلاف در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- ﴿مَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ﴾[۸۷]
- ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۸۸]
- ﴿ُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۸۹]
- ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾[۹۰]
- ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا﴾[۹۱]
- ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۹۲]
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۹۳][۹۴].
- راه حل کاهش اختلاف
- ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾[۹۵]
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾[۹۶]
- ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۹۷]
- ﴿وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا﴾[۹۸]
- ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۹۹]
- ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[۱۰۰]
- ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۰۱][۱۰۲].
- نکات:
- اهتمام پیامبر به وحدت میان جامعه و پیشگیری از اختلاف و نزاع در دین بپرهیزید که سست شوید و مهابت شما از بین برود ﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۱۰۳]
- خداوند در قرآن مطرح میکند ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾[۱۰۴]. اینگونه برای هر امتی کردارشان آراسته میگردد و اعتقاد پیدا میکند.
- خداوند فرموده است: آنهایی که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾[۱۰۵].
- راه حل اختلاف جوامع اسلامی برگشت به سخنان پیامبر و اطاعت از آن حضرت است.
- ایجاد اخوت و اصلاح میان مردم ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۱۰۶]
- نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که از جاده عدالت خارج شده و عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است ﴿وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى﴾[۱۰۷]
- با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوهای که نیکوتر است مجادله نمای و در جایی که غرض از گفتگو غلبه و چیزی مانند آن باشد وکشف حقیقت نباشد، مذمت میشود: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱۰۸][۱۰۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۲۹۴، «خلف».
- ↑ الصحاح، ج۴، ص۱۳۵۴، «خلف».
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میشد» سوره یونس، آیه ۱۹.
- ↑ «و در آنچه در زمین برای شما با رنگهای گوناگون پدید آورد بیگمان نشانهای برای گروهی است که در یاد میگیرند» سوره نحل، آیه ۱۳.
- ↑ «و اوست که باغهایی با داربست و بیداربست و خرمابن و کشتزار با خوردنیهایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۱۶۷؛ نمونه، ج۱۶، ص۳۹۴.
- ↑ «و به راستی خداوند به وعده خود وفا کرد که (در جنگ احد) به اذن وی آنان را از میان برداشتید؛ تا اینکه سست شدید و در کار (خود) به کشمکش افتادید و پس از آنکه آنچه را دوست میداشتید به شما نمایاند سرکشی کردید؛ برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را میخواستید؛ سپس شما را از (دنبال کردن) آنان روگردان کرد تا بیازمایدتان؛ و از شما در گذشت و خداوند به مؤمنان بخشش دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که خداوند آنان را به تو در خوابت «اندک» نشان داد و اگر آنان را «بسیار» نشان داده بود سست میشدید و در کار (جنگ) اختلاف مییافتید ولی خداوند (شما را) در امان داشت که او به اندیشهها داناست» سوره انفال، آیه ۴۳.
- ↑ «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ «تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست ؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۲ـ۱۳؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۵۴۳؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۵ـ۴۵۸.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد» سوره بقره، آیه ۷۲.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۴۴۹ـ۴۸۴؛ اغاثة اللهفان، ج۲، ص۲۹۶ـ۳۰۰.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۷۳، ۱۸۷ و۲۳۶ـ۲۴۰ و ج۱۰، ص۲۷۸ـ۲۷۹؛ اغاثةاللهفان، ج۲، ص۲۵۲ـ۳۰۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۱۱ وج۲، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱، ص۲۲۳ و ج۵، ص۲۴۳؛ الملل والنحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
- ↑ الملل والنحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۲۰ـ۲۲۸.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۹۳؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۹ـ۲۹۰.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۳۷۴.
- ↑ کشفالاسرار، ج۲، ص۵۵۶؛ التفسیرالکبیر، ج۸، ص۱۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ المستدرک، ج۱، ص۴۷؛ الامالی، ص۵۲۳ـ۵۲۴؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۴.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج۱، ص۲۷ـ۳۰.
- ↑ کتاب سلیمبن قیس، ص۴۳۳ـ۴۳۴.
- ↑ کنزالعمال، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۳۲ـ۲۴۴؛ المستدرک، ج۳، ص۱۶۱؛ کتاب سلیمبن قیس، ص۲۰۱.
- ↑ الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ المنار، ج۳، ص۱۰ـ۱۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۳۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۳۷.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۱۲۰ـ۱۲۱ و ج۵، ص۳۵۱ـ۳۵۳؛ المنار، ج۲، ص۲۸۳ـ۲۸۴.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۷۱ـ۱۸۲؛ نمونه، ج۱۷، ص۳۳۷ـ۳۵۰.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ الشفاء، ص۴۴۱ـ۴۴۳؛ کشفالمراد، ص۴۶۹.
- ↑ نمونه، ج۲، ص۹۵؛ راهنما، ج۲، ص۵۹؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۰ـ۱۳۱.
- ↑ جوامعالجامع، ج۶، ص۱۸ـ۱۹؛ منهجالصادقین، ج۸، ص۴۳ـ۴۴؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۷۳۴ـ۷۳۶.
- ↑ المکاسب، ص۱۵۳.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۴۴۹؛ المیزان، ج۴، ص۳۴۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۹۹؛ الصافی، ج۵، ص۱۷۸.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۴۱۹؛ المیزان، ج۲، ص۱۱۱؛ جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۴۵۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۷، ج۱۲، ص۳۱ـ۳۳؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۱۰.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۶۷؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، ص۳۱۳.
- ↑ الملل والنحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
- ↑ الملل والنحل، سبحانی، ج۱، ص۵۵ـ۵۹.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۸، ج۱۳، ص۹۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۶ـ۵۶؛ السیرةالنبویه، ابنکثیر، ج۲، ص۱۵۲ـ۱۵۸؛ ینابیعالمودّه، ج۲، ص۲۸۹ و ج۱، ص۱۷۸ ـ۱۷۹.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۹۹؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج۳، ص۳۰۰ـ۳۰۱.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۶۰ـ۱۶۴؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۴۴۲؛ المیزان، ج۱۹، ص۲۸۳.
- ↑ جامع البیان، مج۷، ج۱۱، ص۳۲ـ۳۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۹ـ۱۱۰.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ النص والاجتهاد، ص۵۵۵؛ طرق حدیث الائمه، ص۴.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۳۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۳۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ الصحیح من سیره، ج۱، ص۶۱ـ۶۳.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۱۶۲؛ المیزان، ج۷، ص۱۳۶ـ۱۳۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۴۸۷؛ المیزان، ج۹، ص۵۱ـ۵۲.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۸ـ۸۵۹؛ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۱۷۴ـ۱۷۵.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ غریب القرآن، ص۱۶۶؛ مجمعالبحرین، ج۲، ص۲۳۷، «روح».
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۴، ص۵۰؛ التبیان، ج۶، ص۴۳۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۰ـ۳۷۱.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۴۸۸ و ج۹، ص۲۳۷؛ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۵۵ـ۵۶.
- ↑ نصیری، علی، مقاله «اختلاف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و به پراکندگی نیفتادند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود و اگر سخنی از سوی پروردگارت تا زمانی معیّن پیشی نگرفته بود بیگمان میان آنان داوری میشد و آنان که پس از ایشان به کتاب (آسمانی) رسیدند از آن در تردیدی گمانانگیز» سوره شوری، آیه ۱۴.
- ↑ «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خ» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۵.
- ↑ «از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۲.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۳.
- ↑ «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادها» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و از آنان که به خویش خیانت میورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمیدارد» سوره نساء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۳.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادها» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادها» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۳.