خورشید: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۴: خط ۳۴:
==یادکرد خورشید در ضمن داستان‌های [[قرآن]]==
==یادکرد خورشید در ضمن داستان‌های [[قرآن]]==
=== [[محاجه ابراهیم]]{{ع}} و [[نمرود]]===
=== [[محاجه ابراهیم]]{{ع}} و [[نمرود]]===
[[قرآن کریم]] در بیان [[محاجّه]] [[ابراهیم]]{{ع}} با نمرود (بقره / ۲، ۲۵۸) و گفت‌وگوی او با [[قوم]] خود (انعام / ۶، ۷۸) به یادکرد از خورشید می‌پردازد. آن [[حضرت]]{{ع}} در پی بیان [[توحید]] و [[ربوبیت]] [[پروردگار]] و با [[هدف]] ساکت کردن نمرود به [[طلوع]]* [[خورشید]] از [[مشرق]] * به [[دست خدا]] اشاره کرده و نمرود را به بیرون آوردن آن از [[مغرب]] فرا می‌خواند، در نتیجه آن نمرود مبهوت می‌شود: "... قالَ اِبرهیمُ فَاِنَّ اللّهَ یَأتی بِالشَّمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بِها مِنَ المَغرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ.".. (بقره / ۲، ۲۵۸)، چون ناگزیر به پذیرش استناد طلوع و [[غروب]]خورشید به خدای والا شده است. از سویی برخلاف [[استدلال]] پیشین در همین آیه امکان مغالطه و توجیه در آن نیست. استدلال پیشین چنین بود: در پاسخ ابراهیم که پروردگارش را زنده کننده و میراننده معرفی کرده بود، او خود را زنده کننده و میراننده، در نتیجه [[پروردگار]] دانسته بود: "اِذ قالَ اِبرهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحیی ویُمیتُ قالَ اَنَا اُحیی واُمیتُ."... <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۲، ص ۳۵۱؛ انوار درخشان، ج ۲، ص ۳۲۰ ـ ۳۲۱. </ref> برخی نیز [[عدول]] [[حضرت]] از واژه "[[ربّ]]" به "[[الله]]" در این [[استدلال]] را برای جلوگیری از این مغالطه دانسته‌اند. <ref>بیان‌السعاده، ج ۱، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۷. </ref><ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[قرآن کریم]] در بیان [[محاجّه]] [[ابراهیم]]{{ع}} با نمرود {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش  چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> و گفت‌وگوی او با [[قوم]] خود {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref> به یادکرد از خورشید می‌پردازد. آن [[حضرت]]{{ع}} در پی بیان [[توحید]] و [[ربوبیت]] [[پروردگار]] و با [[هدف]] ساکت کردن نمرود به [[طلوع]] [[خورشید]] از [[مشرق]] به [[دست خدا]] اشاره کرده و نمرود را به بیرون آوردن آن از [[مغرب]] فرا می‌خواند، در نتیجه آن نمرود مبهوت می‌شود، چون ناگزیر به پذیرش استناد طلوع و [[غروب]] خورشید به خدای والا شده است. از سویی برخلاف [[استدلال]] پیشین در همین آیه امکان مغالطه و توجیه در آن نیست. استدلال پیشین چنین بود: در پاسخ ابراهیم که پروردگارش را زنده کننده و میراننده معرفی کرده بود، او خود را زنده کننده و میراننده، در نتیجه [[پروردگار]] دانسته بود: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ}}<ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۲، ص ۳۵۱؛ انوار درخشان، ج ۲، ص ۳۲۰ ـ ۳۲۱. </ref> برخی نیز [[عدول]] [[حضرت]] از واژه "[[ربّ]]" به "[[الله]]" در این [[استدلال]] را برای جلوگیری از این مغالطه دانسته‌اند<ref>بیان‌السعاده، ج ۱، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۷. </ref>.<ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
=== رویای [[حضرت یوسف]]{{ع}}===
=== رویای [[حضرت یوسف]]{{ع}}===
[[آیه]] "اِذ قالَ یوسُفُ لاَِبیهِ یـاَبَتِ اِنّی رَاَیتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوکَبـًا والشَّمسَ والقَمَرَ رَاَیتُهُم لی سـجِدین" ([[یوسف]] / ۱۲، ۴) از [[سجده]] [[خورشید]]، ماه و ۱۱ [[ستاره]] در برابر یوسف{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورد. [[خورشید]] را [[یعقوب]]، [[پدر]] حضرت یوسف <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ البحرالمدید، ج ۲، ص ۵۷۳؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹. </ref> یا [[مادر]] ایشان دانسته‌اند. <ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۱۸؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۹؛ تفسیر المعین، ج ۱، ص ۵۸۴. </ref> عده‌ای این سجده را سجده [[حقیقی]] <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۲۰. </ref> و بعضی آن را سجده مجازی به معنای [[تواضع]] و [[خضوع]] [[تفسیر]] کرده‌اند. <ref>ایجاز البیان، ج ۱، ص ۴۳۰؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۵۱۱؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹. </ref> اختصاص به ذکر [[خورشید و ماه]] نیز به [[شرافت]] این دو نسبت به [[ستارگان]] تعلیل شده‌است. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۷. </ref> بر پایه گزارش [[فخر رازی]] گروهی از [[فلاسفه]] با استناد به این آیه و آیه ۳۳ [[انبیاء]] / ۲۱ درباره [[حی]] و [[ناطق]] بودن ستارگان [[احتجاج]] کرده‌اند. <ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۸. </ref><ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
[[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر!  من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.</ref> از [[سجده]] [[خورشید]]، ماه و ۱۱ [[ستاره]] در برابر یوسف{{ع}} [[سخن]] به میان می‌آورد. [[خورشید]] را [[یعقوب]]، [[پدر]] حضرت یوسف <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ البحرالمدید، ج ۲، ص ۵۷۳؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹. </ref> یا [[مادر]] ایشان دانسته‌اند. <ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۱۸؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۹؛ تفسیر المعین، ج ۱، ص ۵۸۴. </ref> عده‌ای این سجده را سجده [[حقیقی]] <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۲۰. </ref> و بعضی آن را سجده مجازی به معنای [[تواضع]] و [[خضوع]] [[تفسیر]] کرده‌اند. <ref>ایجاز البیان، ج ۱، ص ۴۳۰؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۵۱۱؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹. </ref> اختصاص به ذکر [[خورشید و ماه]] نیز به [[شرافت]] این دو نسبت به [[ستارگان]] تعلیل شده‌است. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۷. </ref> بر پایه گزارش [[فخر رازی]] گروهی از [[فلاسفه]] با استناد به این آیه و آیه {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ}}<ref>«و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید (که) هر یک در چرخه‌ای شناورند» سوره انبیاء، آیه ۳۳.</ref> درباره [[حی]] و [[ناطق]] بودن ستارگان [[احتجاج]] کرده‌اند<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۸. </ref>.<ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
=== [[غار]] [[اصحاب کهف]]===
=== [[غار]] [[اصحاب کهف]]===
در قالب بیان داستان اصحاب کهف، به یکی از [[نشانه‌های الهی]] اشاره می‌گردد. وضعیت تابش خورشید به غار و موقعیت غار و [[اصحاب]] آن از [[آیات الهی]] قلمداد می‌گردند: "وتَرَی الشَّمسَ اِذا طَـلَعَت تَزوَرُ عَنکَهفِهِم ذاتَ الیَمینِ واِذا غَرَبَت تَقرِضُهُم ذاتَ الشِّمالِ وهُم فی فَجوَةٍ مِنهُ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ". (کهف / ۱۸، ۱۷) "تزاور" به معنی "[[تمایل]]" و از "زَوْر" به معنای "میل" است. <ref>مفردات، ص ۳۸۷؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۸۹. </ref> "قَرْض" نوعی بریدن، به معنای گذشتن از یک مکان <ref>مفردات، ص ۶۶۶؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۲۷، "قرض".</ref> و "فَجْوَة" به معنای [[زمین]] پهناور میان دو چیز <ref> لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۴۸؛ فرهنگ ابجدی، ص ۶۵۵، "فجا".</ref> به کار رفته است؛ بدین معنا که [[آفتاب]] به هنگام طلوع، از سمت [[غار]] آنان به راست تمایل داشته، در نتیجه شعاع [[نور]] آن به غار وارد می‌شود و هنگام غروب از آنان می‌گذرد، در حالی که نورش بر سمت چپ غار می‌تابد؛ [[اصحاب]] غار نیز در فضای وسیع غار قرار گرفته‌اند که از نور و حرارت [[خورشید]]، در نتیجه پوسیده شدن بدن‌ها و لباس‌هایشان در [[امان]] مانده‌اند. <ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۵۴. </ref> برخی [[مفسران]]، جهات راست و چپ در [[آیه]] را نسبت به درون غار در نظر گرفته، از این رو دَرِ غار را به سوی جنوب دانسته <ref>انوار درخشان، ج ۱۰، ص ۲۴۹؛ احسن الحدیث، ج ۶، ص ۱۹۳. </ref> و بعضی با ملاحظه این جهات نسبت به خارج، به قرار گرفتن دَرِ غار به سوی [[قطب]] شمال <ref>اطیب البیان، ج ۸، ص ۳۳۶؛ تبیین القرآن، ص ۳۰۷. </ref> یا [[ستارگان]] "بنات نعش"<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۰۳؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۸، ص ۲۶. </ref> تصریح کرده‌اند. این در حالی است که عده‌ای با [[تفسیر]] این آیه به امری معجزه‌آمیز، آن را به عدم تابش خورشید به درون غار به [[امر الهی]] تفسیر کرده و در تعلیل برداشت خود به عبارت "ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ.".. در ادامه آیه استناد جسته‌اند. <ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۴۴۳. </ref> برخی نیز با شرح و تفصیل بسیار به [[تعیین]] و [[تطبیق]] این غار با این ویژگی‌ها پرداخته‌اند. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۱۳، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۹. </ref><ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
در قالب بیان داستان اصحاب کهف، به یکی از [[نشانه‌های الهی]] اشاره می‌گردد. وضعیت تابش خورشید به غار و موقعیت غار و [[اصحاب]] آن از [[آیات الهی]] قلمداد می‌گردند: {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید  و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت  و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>. {{متن قرآن|تَزَاوَرُ}} به معنی "[[تمایل]]" و از "زَوْر" به معنای "میل" است. <ref>مفردات، ص ۳۸۷؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۸۹. </ref> "قَرْض" نوعی بریدن، به معنای گذشتن از یک مکان <ref>مفردات، ص ۶۶۶؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۲۷، "قرض".</ref> و {{متن قرآن|فَجْوَةٍ}} به معنای [[زمین]] پهناور میان دو چیز <ref> لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۴۸؛ فرهنگ ابجدی، ص ۶۵۵، "فجا".</ref> به کار رفته است؛ بدین معنا که [[آفتاب]] به هنگام طلوع، از سمت [[غار]] آنان به راست تمایل داشته، در نتیجه شعاع [[نور]] آن به غار وارد می‌شود و هنگام غروب از آنان می‌گذرد، در حالی که نورش بر سمت چپ غار می‌تابد؛ [[اصحاب]] غار نیز در فضای وسیع غار قرار گرفته‌اند که از نور و حرارت [[خورشید]]، در نتیجه پوسیده شدن بدن‌ها و لباس‌هایشان در [[امان]] مانده‌اند. <ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۵۴. </ref>
 
برخی [[مفسران]]، جهات راست و چپ در [[آیه]] را نسبت به درون غار در نظر گرفته، از این رو دَرِ غار را به سوی جنوب دانسته <ref>انوار درخشان، ج ۱۰، ص ۲۴۹؛ احسن الحدیث، ج ۶، ص ۱۹۳. </ref> و بعضی با ملاحظه این جهات نسبت به خارج، به قرار گرفتن دَرِ غار به سوی [[قطب]] شمال <ref>اطیب البیان، ج ۸، ص ۳۳۶؛ تبیین القرآن، ص ۳۰۷. </ref> یا [[ستارگان]] "بنات نعش"<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۰۳؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۸، ص ۲۶. </ref> تصریح کرده‌اند. این در حالی است که عده‌ای با [[تفسیر]] این آیه به امری معجزه‌آمیز، آن را به عدم تابش خورشید به درون غار به [[امر الهی]] تفسیر کرده و در تعلیل برداشت خود به عبارت {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ}} در ادامه آیه استناد جسته‌اند. <ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۴۴۳. </ref> برخی نیز با شرح و تفصیل بسیار به [[تعیین]] و [[تطبیق]] این غار با این ویژگی‌ها پرداخته‌اند<ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۱۳، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۹. </ref>.<ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
=== سفرهای [[ذوالقرنین]]===
=== سفرهای [[ذوالقرنین]]===
[[آیات]] پایانی [[سوره کهف]] درباره داستان سفرهای ذوالقرنین و رسیدن به "[[مغرب]] الشمس" و "مطلع الشمس" [[سخن]] می‌رانند: "حَتّی اِذا بَلَغَ مَغرِبَ الشَّمسِ وجَدَها تَغرُبُ فی عَینٍ حَمِئَةٍ.".. (کهف / ۱۸، ۸۶)؛ "حَتّی اِذا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمسِ وَجَدَها تَطلُعُ عَلی قَومٍ". (کهف / ۱۸، ۹۰) عده‌ای "مَغرِبَ الشَّمسِ" را آخرین معموره از ناحیه [[غرب]]، در پایان [[سفر]] آن [[روز]] ذوالقرنین دانسته <ref> المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰. </ref> و گروهی مغرب و مطلع [[خورشید]] را به نقطه پایانی معموره غرب و [[شرق]] [[زمین]] [[تفسیر]] کرده‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۵۷؛ روح البیان، ج ۵، ص ۲۹۲؛ مقتنیات الدرر، ج ۶، ص ۳۲۶. </ref> "عَینٍ حَمِئَةٍ" نیز که کوشش‌هایی در [[تطبیق]] آن صورت پذیرفته،<ref>الصافی، ج ۳، ص ۲۶۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱؛ التحریر و التنویر، ج ۱۵، ص ۱۲۷. </ref> به دریا <ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰. </ref> یا چشمه‌ای گل‌آلود <ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۵۷. </ref> یا چشمه آب گرم <ref> روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۷؛ منهج الصادقین، ج ۵، ص ۳۶۴. </ref> تفسیر شده‌است، که به نظر خورشید در آن غروب می‌کند.
[[آیات]] پایانی [[سوره کهف]] درباره داستان سفرهای ذوالقرنین و رسیدن به "[[مغرب]] الشمس" و "مطلع الشمس" [[سخن]] می‌رانند: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا}}<ref>«تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۶.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا}}<ref>«تا چون به سرزمین بر دمیدن خورشید رسید، آن را چنین یافت که بر مردمی می‌تافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم» سوره کهف، آیه ۹۰.</ref> عده‌ای {{متن قرآن|مَغْرِبَ الشَّمْسِ}} را آخرین معموره از ناحیه [[غرب]]، در پایان [[سفر]] آن [[روز]] ذوالقرنین دانسته <ref> المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰. </ref> و گروهی مغرب و مطلع [[خورشید]] را به نقطه پایانی معموره غرب و [[شرق]] [[زمین]] [[تفسیر]] کرده‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۵۷؛ روح البیان، ج ۵، ص ۲۹۲؛ مقتنیات الدرر، ج ۶، ص ۳۲۶. </ref> {{متن قرآن|عَيْنٍ حَمِئَةٍ}} نیز که کوشش‌هایی در [[تطبیق]] آن صورت پذیرفته،<ref>الصافی، ج ۳، ص ۲۶۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱؛ التحریر و التنویر، ج ۱۵، ص ۱۲۷. </ref> به دریا <ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰. </ref> یا چشمه‌ای گل‌آلود <ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۵۷. </ref> یا چشمه آب گرم <ref> روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۷؛ منهج الصادقین، ج ۵، ص ۳۶۴. </ref> تفسیر شده‌است، که به نظر خورشید در آن غروب می‌کند.
 
برخی با ارائه [[تفسیری]] [[عرفانی]]، {{متن قرآن|مَغْرِبَ الشَّمْسِ}} را به عالم طبع و [[ملکوت]] سفلی و [[غروب]]خورشید در چشمه تیره را به غروب [[آفتاب]] [[روح]] و [[عقل]] در چشمه [[طبیعت]] تیره، [[تأویل]] کرده‌اند. <ref>اطلاعات بیشتر ر.ک: بیان السعاده، ج ۲، ص ۴۸۱. </ref> برخی [[قرآن]] پژوهان نیز با اشاره به دوری مسافت میان مغرب و مطلع خورشید، از اسباب [[غیر طبیعی]] این سفر سخن گفته‌اند. <ref>الفرقان، ج ۱۸، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹. </ref> این معنا در عده‌ای از [[روایات]] دیده می‌شود. <ref>نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۹۶. </ref> دیگر یادکردهای خورشید در ضمن داستان‌های قرآن، در داستان [[ملکه سبا]] و [[سجده]] [[قوم]] او بر خورشید: {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref> ([[خورشیدپرستی]])، همچنین بر اساس دیدگاه عده‌ای‌ از [[قرآن]] پژوهان، در [[آیه]] {{متن قرآن|رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ}}<ref>«آنها را نزد من بازگردانید! آنگاه به دست کشیدن به ساق و گردن‌ها (ی آنها) آغازید» سوره ص، آیه ۳۳.</ref> بر پایه بازگشت [[ضمیر]] {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} به [[خورشید]]، در نتیجه قول به ردّ [[شمس]] [[جهت]] انجام دادن [[فریضه]] [[نماز]] از سوی [[سلیمان]]{{ع}} پیجویی می‌گردد؛ اما گروه دیگری از [[مفسران]] ضمیر {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} را به اسبان برگردانده‌اند، در نتیجه وقوع [[رد شمس]] مطرح نخواهد شد<ref> الصافی، ج۴، ص ۲۹۸ قس: المیزان، ج۱۷، ص۲۰۳. </ref>.<ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>


برخی با ارائه [[تفسیری]] [[عرفانی]]، "مَغرِبَ الشَّمسِ" را به عالم طبع و [[ملکوت]] سفلی و [[غروب]]خورشید در چشمه تیره را به غروب [[آفتاب]] [[روح]] و [[عقل]] در چشمه [[طبیعت]] تیره، [[تأویل]] کرده‌اند. <ref>اطلاعات بیشتر ر.ک: بیان السعاده، ج ۲، ص ۴۸۱. </ref> برخی [[قرآن]] پژوهان نیز با اشاره به دوری مسافت میان مغرب و مطلع خورشید، از اسباب [[غیر طبیعی]] این سفر سخن گفته‌اند. <ref>الفرقان، ج ۱۸، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹. </ref> این معنا در عده‌ای از [[روایات]] دیده می‌شود. <ref>نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۹۶. </ref> دیگر یادکردهای خورشید در ضمن داستان‌های قرآن، در داستان [[ملکه سبا]] و [[سجده]] [[قوم]] او بر خورشید: "وجَدتُها وقَومَها یَسجُدونَ لِلشَّمسِ مِن دونِ اللّهِ.".. (نمل / ۲۷، ۲۴) ([[خورشیدپرستی]])، همچنین بر اساس دیدگاه عده‌ای‌از [[قرآن]] پژوهان، در [[آیه]] "رُدّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسحـًا بِالسّوقِ والاَعناق" (ص / ۳۸، ۳۳) بر پایه بازگشت [[ضمیر]] "رُدّوها" به [[خورشید]]، در نتیجه قول به ردّ [[شمس]] [[جهت]] انجام دادن [[فریضه]] [[نماز]] از سوی [[سلیمان]]{{ع}} پیجویی می‌گردد؛ اما گروه دیگری از [[مفسران]] ضمیر "رُدّوها" را به اسبان برگردانده‌اند، در نتیجه وقوع [[رد شمس]] مطرح نخواهد شد. <ref> الصافی، ج۴، ص ۲۹۸ قس: المیزان، ج۱۷، ص۲۰۳. </ref><ref>[[سید سجاد طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید سجاد]]، [[خورشید (مقاله)| مقاله "خورشید"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
==بیان اوقات نماز==
==بیان اوقات نماز==
در دسته‌ای از [[آیات]] با تأکید بر طلوع، غروب و زوال خورشید، زمان‌های خاصی برای نمازهای روزانه و [[حمد]] و [[تسبیح]] [[الهی]] معیّن می‌گردد. در آیه {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز  را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح  را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref> واژه پژوهان معانی مختلفی برای {{متن قرآن|لِدُلُوكِ الشَّمْسِ}} یاد کرده‌اند: برخی آن را زوال خورشید از استوا دانسته <ref> الصحاح، ج ۴، ص ۱۵۸۴؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۲، "دلک".</ref> و بعضی به معنای [[غروب]]<ref> العین، ج ۵، ص ۳۲۹؛ التحقیق، ج ۳، ص ۲۳۳، "دلک".</ref> یا میل به غروب <ref> مفردات، ص ۳۱۷، "دلک".</ref> و عده‌ای نیز هر دو معنای زوال از استوا، یا غروب خورشید را برداشت کرده‌اند. <ref> معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۹۷؛ المصباح، ص ۷۶، "دلک".</ref> بیشتر مفسران با ترجیح "دلوک" به معنای "زوال از استوا"<ref> فقه القرآن، ج ۱، ص ۸۲؛ احکام القرآن، ابن العربی، ج ۳، ص ۱۲۲۰؛ کنز العرفان، ج ۱، ص ۶۷. </ref> و [[اختیار]] "[[لام]]" در {{متن قرآن|لِدُلُوكِ}} به معنای "عند" و "حین"<ref> قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۳، "دلوک".</ref> یا تعلیل،<ref> تفسیر شاهی، ج ۱، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص ۷۴. </ref> آیه را ناظر به [[وجوب]] نمازهای پنج‌گانه و بیان اوقات آنها دانسته‌اند، به گونه‌ای که زحیلی <ref> التفسیر الوسیط، زحیلی، ج ۲، ص ۱۳۷۷. </ref> بر این مطلب [[اجماع]] ادعا می‌کند.
در دسته‌ای از [[آیات]] با تأکید بر طلوع، غروب و زوال خورشید، زمان‌های خاصی برای نمازهای روزانه و [[حمد]] و [[تسبیح]] [[الهی]] معیّن می‌گردد. در آیه {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز  را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح  را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref> واژه پژوهان معانی مختلفی برای {{متن قرآن|لِدُلُوكِ الشَّمْسِ}} یاد کرده‌اند: برخی آن را زوال خورشید از استوا دانسته <ref> الصحاح، ج ۴، ص ۱۵۸۴؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۲، "دلک".</ref> و بعضی به معنای [[غروب]]<ref> العین، ج ۵، ص ۳۲۹؛ التحقیق، ج ۳، ص ۲۳۳، "دلک".</ref> یا میل به غروب <ref> مفردات، ص ۳۱۷، "دلک".</ref> و عده‌ای نیز هر دو معنای زوال از استوا، یا غروب خورشید را برداشت کرده‌اند. <ref> معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۹۷؛ المصباح، ص ۷۶، "دلک".</ref> بیشتر مفسران با ترجیح "دلوک" به معنای "زوال از استوا"<ref> فقه القرآن، ج ۱، ص ۸۲؛ احکام القرآن، ابن العربی، ج ۳، ص ۱۲۲۰؛ کنز العرفان، ج ۱، ص ۶۷. </ref> و [[اختیار]] "[[لام]]" در {{متن قرآن|لِدُلُوكِ}} به معنای "عند" و "حین"<ref> قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۳، "دلوک".</ref> یا تعلیل،<ref> تفسیر شاهی، ج ۱، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص ۷۴. </ref> آیه را ناظر به [[وجوب]] نمازهای پنج‌گانه و بیان اوقات آنها دانسته‌اند، به گونه‌ای که زحیلی <ref> التفسیر الوسیط، زحیلی، ج ۲، ص ۱۳۷۷. </ref> بر این مطلب [[اجماع]] ادعا می‌کند.

نسخهٔ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۴


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

این واژه، مرکّب از "خور" و "شید"، ستاره‌ای است که جاذبه گرانشی آن اجرام منظومه شمسی را بر مدارهایشان نگاه می‌دارد. خورشید از مهم‌ترین ستارگان برای ساکنان زمین است که اشعه آن، منبع حرارت، نور، مواد غذایی و سوخت است. [۱] در علم نجوم نیز به هر ستاره * ای که مرکز منظومه‌ای سیاره‌ای باشد، خورشید اطلاق می‌گردد. [۲] هرچند تعابیر گوناگونی برای "خورشید" در میان قبایل مختلف عرب جاهلی به کار می‌رفته،[۳] در زبان عربی رایج و در آیات قرآن از آن تنها با اسم "شمس" یاد شده است که در اصل بر رنگ به رنگ شدن و تغییر و تحول دلالت می‌کند و خورشید از جهت حرکت و تغییر رنگ به این نام خوانده شده است. [۴] برخی این واژه را در اصل عبری دانسته‌اند؛[۵] اما آرتور جفری،[۶] سیوطی،[۷] جوالیقی [۸] و العنیسی [۹] در پژوهش‌های خود، این واژه را در میان واژگان معرب و دخیل ذکر نمی‌کنند.

واژه "شمس" ۳۳ مرتبه در قرآن ذکر گردیده که یک مورد به لفظ نکره "شمسا" (انسان / ۷۶، ۱۳) و بقیه به لفظ معرفه "الشمس" است. [۱۰] گونه‌های کار بست واژه شمس (خورشید) در آیات و قسم یاد کردن به آن (شمس / ۹۱، ۱) نشان از اهتمام ویژه قرآن به این پدیده طبیعی دارد. در نگاهی کلی، آیات مربوط به خورشید را می‌توان ۴ دسته کرد: نهادن خورشید در کنار ماه و اشاره به موضوعات گوناگون پیرامون آن دو (انبیاء / ۲۱، ۳۳؛ یس / ۳۶، ۳۸؛ فصّلت / ۴۱، ۳۷؛ لقمان / ۳۱، ۲۹؛ حجّ / ۲۲، ۱۸؛ انعام / ۶، ۹۶)؛ یادکردهای آن ضمن برخی داستان‌های قرآنی (بقره / ۲، ۲۵۸؛ کهف / ۱۸، ۱۷، ۸۶، ۹۰؛ یوسف / ۱۲، ۴؛ نمل / ۲۷، ۲۴)؛ تشخیص اوقات نماز با آن (اسراء / ۱۷، ۷۸)؛ فرجام خورشید در آستانه قیامت. (تکویر / ۸۱، ۱)[۱۱]

ارتباط خورشید و ماه

آفرینش

در برخی آیات با قرار گرفتن خورشید در کنار ماه، از خلقت این دو سخن به میان آمده است. آیه "وهُوَ الَّذی خَلَقَ الَّیلَ والنَّهارَ والشَّمسَ والقَمَرَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسبَحون" (انبیاء / ۲۱، ۳۳) به آفرینش و حرکت آن دو و آیات "هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمسَ ضِیاءً والقَمَرَ نورًا."..(یونس / ۱۰، ۵) و "وجَعَلَ القَمَرَ فیهِنَّ نورًا وجَعَلَ الشَّمسَ سِراجـا" (نوح / ۷۱، ۱۶) نیز به ترتیب به خلقت خورشید به صورت "ضیاء" و "سراج" اشاره می‌کنند.

مفسران "ضیاء" را در اصل، جمع واژه "ضوء" یا "مصدر" دانسته [۱۲] و در بیان تفاوت میان "ضیاء" و "نور"، آن را در کشف تاریکی‌ها از نور قوی‌تر دانسته [۱۳] و اَخص از نور شناسانده [۱۴] و برخی نیز "ضیاء" را بر خلاف نور، ناظر به روشنایی بالذات نه اکتسابی دانسته‌اند [۱۵] واژه "سراج" در آیات قرآن سه بار در باره خورشید (فرقان/ ۲۵، ۶۱؛ نبأ / ۷۸، ۱۳؛ نوح / ۷۱، ۱۶) و یک بار در مورد پیامبر اکرم(ص) به کار رفته است. (احزاب / ۳۳، ۴۶) واژه پژوهان این کلمه را در اصل به معنای چراغ،[۱۶] زینت و جمال،[۱۷] یا هر چیز نورانی[۱۸] دانسته‌اند و گاه مبسوط به بیان تفاوت آن با واژگان مشابه پرداخته‌اند. [۱۹] برخی مفسران نیز اطلاق "سراج" به خورشید را به ذاتی بودن نور * آن بر خلاف نور ماه، تعلیل کرده‌اند. [۲۰][۲۱]

نقش نشانه ای

در یکی از آیات، خورشید و ماه، نشانه‌ای بر اثبات توحید و قدرت الهی معرفی شده‌اند، از این رو در ادامه از سجده و پرستش آن دو نهی و به پرستش آفریدگار آنها امر شده است: "ومِن ءایـتِهِ الَّیلُ والنَّهارُ والشَّمسُ والقَمَرُ لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ ولا لِلقَمَرِ واسجُدوا لِلّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ.".. (فصّلت / ۴۱، ۳۷) و این در حالی است که در آیه ۱۸ حجّ / ۲۲ به سجده خورشید و ماه، در برابر خدا اشاره می‌شود. برخی مفسران، سجده خورشید و ماه در این آیه را به سجده تکوینی (ذلت و کوچکی در مقابل عزت و کبریایی خدا) [۲۲] و بعضی آن را به سجده حقیقی همانند تسبیح جمادات که تسبیحی حقیقی است [۲۳] تفسیر کرده‌اند.[۲۴]

کاربرد تسخیری

در دیگر موارد یادکرد خورشید در کنار ماه، از تسخیر این دو به امر الهی سخن به میان آمده است. در ۵ آیه بی‌درنگ پس از ذکر این تسخیر به حرکت این دو اشاره می‌کند: "وسَخَّرَ الشَّمسَ والقَمَرَ کُلٌّ یَجری لاَِجَلٍ مُسَمًّی.".. (رعد / ۱۳، ۲؛ لقمان / ۳۱، ۲۹؛ فاطر / ۳۵، ۱۳؛ زمر / ۳۹، ۵)؛ "وسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمسَوالقَمَرَ دابَینِ.".. (ابراهیم / ۱۴، ۳۳) و در سه آیه نیز از مطلق تسخیر سخن می‌گوید: "والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومَ مُسَخَّرتٍ بِاَمرِهِ.".. (اعراف / ۷، ۵۴)؛ "وسَخَّرَ لَکُمُ الَّیلَ والنَّهارَ والشَّمسَ والقَمَرَ.".. (نحل / ۱۶، ۱۲)؛ "... وسَخَّرَ الشَّمسَ والقَمَرَ."... (عنکبوت / ۲۹، ۶۱) تسخیر در لغت به معنای رام کردن [۲۵] و واداشتن به عملی با قهر و اجبار [۲۶] به کار رفته است. بیشتر مفسران، مراد از این تسخیر را حرکت منظم این دو به فرمان الهی دانسته‌اند [۲۷] که با هدف رعایت منافع و مصالح بندگان صورت می‌پذیرد. [۲۸][۲۹]

ارتباط حرکت خورشید و ماه

بیشتر آیات یادکرد از خورشید در کنار ماه، به شکلی به حرکت و جریان یافتن این دو کره آسمانی اشاره دارد. در این دسته از آیات، از سیر و حرکت این دو تا زمان معیّن: "کُلٌّ یَجری لاَِجَلٍ مُسَمًّی.".. (رعد / ۱۳، ۲)، حرکت پیوسته آن دو: "وسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمسَ والقَمَرَ دابَینِ.".. (ابراهیم / ۱۴، ۳۳)، سیر آنها با حسابی معیّن: "... والشَّمسَ والقَمَرَ حُسبانـًا.".. (انعام / ۶، ۹۶) یا شناور بودن هر یک در فلک خود: "... کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسبَحون" (انبیاء / ۲۱، ۳۳) سخن به میان آمده است. یک مورد نیز تنها به سیر و حرکت خورشید اشاره می‌کند: "والشَّمسُ تَجری لِمُستَقَرٍّ لَهَـا.".. (یس / ۳۶، ۳۸) و در ادامه از عدم تلاقی خورشید و ماه یاد شده است: "لاَ الشَّمسُ یَنـبَغی لَها اَن تُدرِکَ القَمَرَ."... (یس / ۳۶، ۴۰) "لام" در "لمستقر" را به معنای "الی" (به سوی) انتهای غایت،[۳۰] "فی"[۳۱] و "تأکید"[۳۲] تفسیر کرده‌اند؛ همچنین به نظر گروهی می‌تواند به معنای "وقت و زمان" باشد. [۳۳] واژه "مستقر" نیز به اسم زمان، اسم مکان یا مصدر میمی تفسیر شده است. [۳۴] بر این اساس، تفاسیر گوناگونی از این استقرار به دست داده شده است، به گونه‌ای که فخر رازی و احتمال در معنای آن بیان می‌کند. [۳۵] برخی تفاسیر روایی از آن به استقرار خورشید زیر عرش الهی یا سجده خورشید در برابر عرش، تعبیر کرده‌اند. [۳۶] گفتنی است که قرائت این آیه به دو گونه "لا مستقرّ لها"[۳۷] و "الی مستقرّ لها"[۳۸] نیز گزارش شده است.

عبارت "اَجَلٍ مُسَمًّی" در آیات ۲ رعد / ۱۳؛ ۲۹ لقمان / ۳۱؛ ۱۳ فاطر / ۳۵؛ و ۵ زمر / ۳۹، به قیامت و فنای دنیا [۳۹] همچنین سیر دقیق و تخلّف ناپذیر ماه و خورشید [۴۰] تفسیر شده است. برخی قرآن پژوهان، کاربرد "اَجل" به صورت نکره را به ابهام آن برای بشر تعلیل کرده‌اند. [۴۱] "دأب" نیز در آیه ابراهیم / ۱۴، ۳۳ به معنای حرکت پیوسته،[۴۲] طلوع و غروب مستمر [۴۳] یا دوام نور خورشید و ماه [۴۴] دانسته شده و واژه "فلک" نیز در آیات ۳۳ انبیاء / ۲۱ و ۴۰ یس / ۳۶، به مدار نجوم و مجرای کواکب،[۴۵] همچنین قطبی تفسیر شده است که کواکب پیرامون آن می‌گردند. [۴۶] در باره آیات حرکت خورشید و مصداق آن، با دو گونه رهیافت رو به رو هستیم: برخی مفسران کهن که زیر سیطره نظریه هیئت بطلیموسی بر دنیای آن روز بودند، بر آن شدند تا با توجیه این آیات به حرکات کاذب روزانه خورشید، آن را با هیئت بطلیموسی سازگار کنند؛[۴۷] این رهیافت در میان برخی مفسران متأخر نیز مشاهده می‌گردد. [۴۸] بعضی از صاحب‌نظران کوشیده‌اند تا با انطباق این آیات بر کشفیات جدید علوم تجربی و ارائه تفسیری علمی از این آیات، اعجاز علمی قرآن در مورد حرکات خورشید را ثابت کنند.

در کشفیات دوران جدید، برخی پژوهشگران، سه نوع حرکت برای خورشید برشمرده‌اند: ۱. حرکت انتقالی به همراه منظومه شمسی به سوی نقطه معیّن در فضا، با سرعت ۱۹ / ۷ کیلومتر در ثانیه. ۲. حرکت انتقالی به دور مرکز کهکشان راه شیری با سرعت ۲۲۰ کیلومتر در ثانیه. ۳. حرکت انتقالی همراه کهکشان راه شیری با سرعت ۶۰۰ کیلومتر در ثانیه. [۴۹] گروهی نیز حرکت وضعی خورشید را که هر ۵ / ۲۵ روز یک بار به دور خود انجام می‌دهد، بدان افزوده‌اند. [۵۰] مفسران و قرآن پژوهان با استناد به آیات یس / ۳۶، ۳۸ ـ ۴۰ در تطبیق این آیات بر حرکات گوناگون خورشید کوشش‌هایی از خود نشان داده‌اند: عده‌ای از حرکت انتقالی خورشید در این آیه به سوی نقطه‌ای معیّن سخن گفته و از آن نقطه به ستاره "نسر ثابت[۵۱] "وگا"،[۵۲] "الجاثی علی رکبتیه"،[۵۳] "هرقل"[۵۴] یا "مکانی میان جاثی و لورا"[۵۵] تعبیر کرده، در حالی که برخی تحمیل هر گونه مکان بر این آیه را نادرست پنداشته‌اند. [۵۶] بعضی صاحب‌نظران نیز با اشاره به این حرکت انتقالی از مرور خورشید در حرکات سالیانه خود بر برج‌های دوازده گانه آسمان سخن به میان آورده [۵۷] و عده‌ای از مفسران، حرکت خورشید در این آیات را ناظر به حرکت وضعی آن به دور محور خود دانسته [۵۸] و گروهی نیز با استدلال به دلالت واژه "جریان" بر انتقال مکانی، این معنا را نفی کرده‌اند. [۵۹] در این میان، برخی نیز در باره انواع حرکات خورشید در آیه، به حرکت انتقالی خورشید به دور مرکز کهکشان [۶۰] و حرکت انتقالی آن به همراه کهکشان در فضا اشاره کرده‌اند. [۶۱]احمد محمد سلیمان، اخذ "لام" به معنای "فی" را ناظر به حرکت وضعی خورشید و به معنای "الی" دانستن آن را اشاره به حرکت انتقالی خورشید می‌داند. [۶۲] این گونه تلاش‌ها با هدف اثبات اعجاز علمی قرآن در روزگار جدید انجام پذیرفته و مفسران و قرآن پژوهان، دیدگاه‌های گوناگونی از خود ارائه داده‌اند، به گونه‌ای که برخی با خارج کردن حرکت انتقالی دورانی خورشید از حیطه این اعجاز علمی، آن را ویژه حرکاتی دانسته‌اند که پیش از این، کتاب‌های مقدّس به بیان آن نپرداخته‌اند،[۶۳] هرچند وجه این استثناء و مراد از حرکات مذکور در کتاب مقدّس روشن نیست.[۶۴]

ابزار محاسبه و حسابگری

"حُسبان" در آیه "... وجَعَلَ الَّیلَ سَکَنـًا والشَّمسَ والقَمَرَ حُسبانـًا.".. (انعام / ۶، ۹۶) به ابزار بودن خورشید و ماه برای حساب ایام و سال‌ها [۶۵] به سبب حرکت آن‌دو [۶۶] تفسیر شده است (رک: یونس / ۱۰، ۵) و مانند این تفسیر در باره آیه "اَلشَّمسُ والقَمَرُ بِحُسبان" (الرحمن / ۵۵، ۵) نیز مشاهده می‌گردد. [۶۷][۶۸]

یادکرد خورشید در ضمن داستان‌های قرآن

محاجه ابراهیم(ع) و نمرود

قرآن کریم در بیان محاجّه ابراهیم(ع) با نمرود ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۶۹] و گفت‌وگوی او با قوم خود ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۷۰] به یادکرد از خورشید می‌پردازد. آن حضرت(ع) در پی بیان توحید و ربوبیت پروردگار و با هدف ساکت کردن نمرود به طلوع خورشید از مشرق به دست خدا اشاره کرده و نمرود را به بیرون آوردن آن از مغرب فرا می‌خواند، در نتیجه آن نمرود مبهوت می‌شود، چون ناگزیر به پذیرش استناد طلوع و غروب خورشید به خدای والا شده است. از سویی برخلاف استدلال پیشین در همین آیه امکان مغالطه و توجیه در آن نیست. استدلال پیشین چنین بود: در پاسخ ابراهیم که پروردگارش را زنده کننده و میراننده معرفی کرده بود، او خود را زنده کننده و میراننده، در نتیجه پروردگار دانسته بود: ﴿إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ[۷۱] برخی نیز عدول حضرت از واژه "ربّ" به "الله" در این استدلال را برای جلوگیری از این مغالطه دانسته‌اند[۷۲].[۷۳]

رویای حضرت یوسف(ع)

آیه ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ[۷۴] از سجده خورشید، ماه و ۱۱ ستاره در برابر یوسف(ع) سخن به میان می‌آورد. خورشید را یعقوب، پدر حضرت یوسف [۷۵] یا مادر ایشان دانسته‌اند. [۷۶] عده‌ای این سجده را سجده حقیقی [۷۷] و بعضی آن را سجده مجازی به معنای تواضع و خضوع تفسیر کرده‌اند. [۷۸] اختصاص به ذکر خورشید و ماه نیز به شرافت این دو نسبت به ستارگان تعلیل شده‌است. [۷۹] بر پایه گزارش فخر رازی گروهی از فلاسفه با استناد به این آیه و آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ[۸۰] درباره حی و ناطق بودن ستارگان احتجاج کرده‌اند[۸۱].[۸۲]

غار اصحاب کهف

در قالب بیان داستان اصحاب کهف، به یکی از نشانه‌های الهی اشاره می‌گردد. وضعیت تابش خورشید به غار و موقعیت غار و اصحاب آن از آیات الهی قلمداد می‌گردند: ﴿وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا[۸۳]. ﴿تَزَاوَرُ به معنی "تمایل" و از "زَوْر" به معنای "میل" است. [۸۴] "قَرْض" نوعی بریدن، به معنای گذشتن از یک مکان [۸۵] و ﴿فَجْوَةٍ به معنای زمین پهناور میان دو چیز [۸۶] به کار رفته است؛ بدین معنا که آفتاب به هنگام طلوع، از سمت غار آنان به راست تمایل داشته، در نتیجه شعاع نور آن به غار وارد می‌شود و هنگام غروب از آنان می‌گذرد، در حالی که نورش بر سمت چپ غار می‌تابد؛ اصحاب غار نیز در فضای وسیع غار قرار گرفته‌اند که از نور و حرارت خورشید، در نتیجه پوسیده شدن بدن‌ها و لباس‌هایشان در امان مانده‌اند. [۸۷]

برخی مفسران، جهات راست و چپ در آیه را نسبت به درون غار در نظر گرفته، از این رو دَرِ غار را به سوی جنوب دانسته [۸۸] و بعضی با ملاحظه این جهات نسبت به خارج، به قرار گرفتن دَرِ غار به سوی قطب شمال [۸۹] یا ستارگان "بنات نعش"[۹۰] تصریح کرده‌اند. این در حالی است که عده‌ای با تفسیر این آیه به امری معجزه‌آمیز، آن را به عدم تابش خورشید به درون غار به امر الهی تفسیر کرده و در تعلیل برداشت خود به عبارت ﴿ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ در ادامه آیه استناد جسته‌اند. [۹۱] برخی نیز با شرح و تفصیل بسیار به تعیین و تطبیق این غار با این ویژگی‌ها پرداخته‌اند[۹۲].[۹۳]

سفرهای ذوالقرنین

آیات پایانی سوره کهف درباره داستان سفرهای ذوالقرنین و رسیدن به "مغرب الشمس" و "مطلع الشمس" سخن می‌رانند: ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا[۹۴]؛ ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا[۹۵] عده‌ای ﴿مَغْرِبَ الشَّمْسِ را آخرین معموره از ناحیه غرب، در پایان سفر آن روز ذوالقرنین دانسته [۹۶] و گروهی مغرب و مطلع خورشید را به نقطه پایانی معموره غرب و شرق زمین تفسیر کرده‌اند. [۹۷] ﴿عَيْنٍ حَمِئَةٍ نیز که کوشش‌هایی در تطبیق آن صورت پذیرفته،[۹۸] به دریا [۹۹] یا چشمه‌ای گل‌آلود [۱۰۰] یا چشمه آب گرم [۱۰۱] تفسیر شده‌است، که به نظر خورشید در آن غروب می‌کند.

برخی با ارائه تفسیری عرفانی، ﴿مَغْرِبَ الشَّمْسِ را به عالم طبع و ملکوت سفلی و غروبخورشید در چشمه تیره را به غروب آفتاب روح و عقل در چشمه طبیعت تیره، تأویل کرده‌اند. [۱۰۲] برخی قرآن پژوهان نیز با اشاره به دوری مسافت میان مغرب و مطلع خورشید، از اسباب غیر طبیعی این سفر سخن گفته‌اند. [۱۰۳] این معنا در عده‌ای از روایات دیده می‌شود. [۱۰۴] دیگر یادکردهای خورشید در ضمن داستان‌های قرآن، در داستان ملکه سبا و سجده قوم او بر خورشید: ﴿وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ[۱۰۵] (خورشیدپرستی)، همچنین بر اساس دیدگاه عده‌ای‌ از قرآن پژوهان، در آیه ﴿رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ[۱۰۶] بر پایه بازگشت ضمیر ﴿رُدُّوهَا به خورشید، در نتیجه قول به ردّ شمس جهت انجام دادن فریضه نماز از سوی سلیمان(ع) پیجویی می‌گردد؛ اما گروه دیگری از مفسران ضمیر ﴿رُدُّوهَا را به اسبان برگردانده‌اند، در نتیجه وقوع رد شمس مطرح نخواهد شد[۱۰۷].[۱۰۸]

بیان اوقات نماز

در دسته‌ای از آیات با تأکید بر طلوع، غروب و زوال خورشید، زمان‌های خاصی برای نمازهای روزانه و حمد و تسبیح الهی معیّن می‌گردد. در آیه ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا[۱۰۹] واژه پژوهان معانی مختلفی برای ﴿لِدُلُوكِ الشَّمْسِ یاد کرده‌اند: برخی آن را زوال خورشید از استوا دانسته [۱۱۰] و بعضی به معنای غروب[۱۱۱] یا میل به غروب [۱۱۲] و عده‌ای نیز هر دو معنای زوال از استوا، یا غروب خورشید را برداشت کرده‌اند. [۱۱۳] بیشتر مفسران با ترجیح "دلوک" به معنای "زوال از استوا"[۱۱۴] و اختیار "لام" در ﴿لِدُلُوكِ به معنای "عند" و "حین"[۱۱۵] یا تعلیل،[۱۱۶] آیه را ناظر به وجوب نمازهای پنج‌گانه و بیان اوقات آنها دانسته‌اند، به گونه‌ای که زحیلی [۱۱۷] بر این مطلب اجماع ادعا می‌کند.

برخی مفسران [۱۱۸] در تأیید کلام خود به این حدیث نبوی استناد جسته‌اند: "جبرئیل به هنگام دلوک خورشید در وقت زوال نزدم آمد و نماز ظهر را با من به جا آورد"[۱۱۹] روایات بسیاری نیز با مضمون مشابه از معصومان(ع) در تفاسیر مأثور نقل شده‌اند. [۱۲۰] عده‌ای نیز با محتمل دانستن "دلوک" به معنای "غروب" پذیرش این معنا را منجر به خروج دو نماز ظهر و عصر از شمول آیه می‌دانند. [۱۲۱] در پاره‌ای از روایات[۱۲۲] و در سخنان برخی فقها [۱۲۳] با استناد به این آیه، نماز ظهر نخستین نماز واجب معرفی شده است؛ همچنین در آیه ﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى[۱۲۴] و آیه ﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ[۱۲۵] "پیش از طلوع و غروب آفتاب" دو ظرف زمانی برای تسبیح و تحمید الهی قرار گرفته‌اند.

برخی مفسران "تسبیح پیش از طلوع" در این آیه را نماز صبح و "تسبیح قبل از غروب" را نماز ظهر و عصر دانسته‌اند،[۱۲۶] در حالی که بعضی "تسبیح قبل از غروب" را تنها ناظر به نماز عصر دانسته [۱۲۷] و عده‌ای نیز آن دو را به مطلق تسبیح ـ نه نمازهای روزانه ـ تفسیر [۱۲۸] و گروهی نیز از این آیه هر دو معنای "بیان نمازهای روزانه و مطلق تسبیح" را برداشت؛[۱۲۹] اما برخی قرآن‌پژوهان این دو زمان را به مطلق زمان‌ها تفسیر کرده [۱۳۰] و از آن، فرمان به دائمی بودن تسبیح را فهمیده‌اند. در پاره‌ای از روایات نیز اذکار و اوراد خاصی برای این دو زمان از معصومان گزارش شده‌اند[۱۳۱].[۱۳۲]

نشانه‌های قیامت

از نشانه‌های قیامت در قرآن، تکویر خورشید است: ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ[۱۳۳] واژه ﴿كُوِّرَ در لغت که عده‌ای آن را معرّب دانسته‌اند [۱۳۴] به معنای پیچیده و جمع شدن به صورت دورانی است [۱۳۵] که در باره خورشید به خاموشی آن می‌انجامد. [۱۳۶] افزون براین، این اصطلاح ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ[۱۳۷] در میان مفسران به خروج خورشید از مسیر و نظم دورانی خود،[۱۳۸] پیچیده شدن نور خورشید و خاموشی آن،[۱۳۹] نزدیک شدن خورشید به دیدگان [۱۴۰] و سقوط آن در جهنم [۱۴۱] تفسیر شده است.

نشانه دیگر قیامت، جمع شدن خورشید با ماه است. آیه ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ[۱۴۲] از درآمیختن و برخورد آن‌دو با یکدیگر سخن می‌گوید. [۱۴۳] در تعلیل آوردن فعل مذکر برای "شمس" که مؤنث است، وجوهی ادبی یاد شده است. [۱۴۴] به علاوه، قرآن پژوهان افزون بر معنای ظاهری آیه، این جمع را به اجتماع خورشید و ماه در خاموشی [۱۴۵] و طلوع هر دو از مغرب در آستانه قیامت [۱۴۶] تفسیر کرده‌اند؛ نیز با علائم ظهور حضرت قائم [۱۴۷] و پدیدار شدن نشانه‌های موت [۱۴۸] تطبیق شده است. آرای گوناگونی نیز در ارائه تفسیری عرفانی از این آیه بیان گردیده‌اند. [۱۴۹] در پایان، آیه ﴿لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا[۱۵۰] از نبودن خورشید در بهشت و برخورداری بهشتیان از هوایی معتدل سخن به میان می‌آورد، همان‌گونه که در برخی گزارش‌ها نیز بدان اشاره رفته است؛[۱۵۱] البته برخی با تفسیر "شمس" در آیه به "تابش آزار دهنده خورشید"، وجود خورشید در بهشت را نفی نمی‌کنند؛[۱۵۲] حتی آن را ثابت می‌کنند[۱۵۳].[۱۵۴]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. لغت نامه، ج ۶، ص ۸۸۵۵ ـ ۸۸۵۶، "خورشید".
  2. فرهنگ سخن، ج ۴، ص ۲۸۸۲، "خورشید".
  3. المفصل، ج ۶، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.
  4. معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۲۱۲، "شمس".
  5. التحقیق، ج ۶، ص ۱۱۶، "شمس".
  6. ر.ک: واژه‌های دخیل.
  7. ر.ک: المهذّب فیما وقع فی‌القرآن من المعرب.
  8. ر.ک: المعرب.
  9. ر.ک: تفسیر الالفاظ الدخیلة فی اللغة العربیه.
  10. ر.ک: المعجم الاحصائی، ج ۳، ص ۸۹۶ ـ ۸۹۷؛ نیز المعجم المفهرس، "الشمس".
  11. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  12. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۲۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۲۰۸؛ الکلیات، ج ۱، ص ۵۷۷.
  13. الکشاف، ج ۲، ص ۳۲۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۳۸؛ الکلیات، ج ۱، ص ۵۷۸.
  14. المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۱۰۵؛ التحقیق، ج ۷، ص ۴۸، "ضوء".
  15. مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۷۲، "ضواء"؛ مراح لبید، ج ۱، ص ۴۷۹؛ روان جاوید، ج ۳، ص ۶.
  16. مجمع‌البحرین، ج ۲، ص ۳۰۹، "سرج".
  17. معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۵۶، "سرج".
  18. مفردات، ص ۴۰۶، "سرج".
  19. التحقیق، ج ۵، ص ۹۶.
  20. التحریر و التنویر، ج ۲۹، ص ۱۸۹؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۲.
  21. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  22. المیزان، ج ۱۴، ص ۳۵۹؛ التحریر و التنویر، ج ۱۷، ص ۱۶۴؛ احسن الحدیث، ج ۷، ص ۲۷.
  23. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۳۴۷؛ اطیب البیان، ج ۹، ص ۲۸۰.
  24. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  25. لسان العرب، ج ۴، ص ۳۵۳، "سخر".
  26. قاموس قرآن، ج ۳، ص ۲۴۳.
  27. لباب التأویل، ج ۳، ص ۴؛ تفسیر الوسیط، طنطاوی، ج ۷، ص ۴۴۰.
  28. جامع البیان، ج ۱۳، ص ۶۲؛ تفسیر لاهیجی، ج ۲، ص ۵۷۳.
  29. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  30. المیزان، ج ۱۷، ص ۸۹.
  31. نمونه، ج ۱۸، ص ۳۸۲.
  32. پیشگویی‌های علمی رهبران اسلام، ص ۳۴.
  33. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۷۶.
  34. المیزان، ج ۱۷، ص ۸۹.
  35. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۷۷.
  36. ر.ک: تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۷؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۶۳؛ کنز الدقائق، ج ۱۱، ص ۷۷.
  37. مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۶۲؛ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۴۵۴.
  38. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۷۷؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۲۸۹.
  39. تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۲۶۹؛ زاد المسیر، ج ۲، ص ۴۸۰.
  40. روح المعانی، ج ۷، ص ۸۶؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۲۰۴۵.
  41. المیزان، ج ۷، ص ۸.
  42. المنیر، ج ۱۳، ص ۲۵۵؛ تفسیر علیین، ص ۲۵۹.
  43. تقریب القرآن، ج ۳، ص ۱۳۲؛ بیان المعانی، ج ۴، ص ۲۸۳.
  44. اطیب البیان، ج ۷، ص ۳۹۲.
  45. جلاء الاذهان، ج ۶، ص ۱۱۶؛ التفسیر المظهری، ج ۶، ص ۱۹۴.
  46. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
  47. ایجاز البیان، ج ۲، ص ۶۸۹.
  48. بیان المعانی، ج ۲، ص ۳۹.
  49. العلوم الفلکیة فی القرآن، ص ۷۲.
  50. اسلام و هیئت، ص ۲۶۰؛ ر.ک: ملامح کونیة فی القرآن، ص ۶۱.
  51. الفرقان، ج ۲۵، ص ۵۲؛ تفسیر الآیات الکونیه، ص ۳۰۹.
  52. نمونه، ج ۱۸، ص ۳۸۲؛ احسن الحدیث، ج ۹، ص ۸۴.
  53. الاعجاز العلمی، ص ۳۷.
  54. القرآن الکریم و العلم الحدیث، ص ۲۶۴.
  55. ملامح کونیة فی القرآن، ص ۶۰.
  56. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص ۱۶۹.
  57. الاعجاز العلمی، ص ۳۷.
  58. فی ظلال القرآن، ج ۵، ص ۲۹۶۸؛ مخزن العرفان، ج ۱۱، ص ۳۰؛ التفسیر الوسیط، زحیلی، ج ۳، ص ۲۱۵۱ ـ ۲۱۵۲.
  59. المیزان، ج ۱۷، ص ۸۹.
  60. الفلک و الطب، ص ۱۰۴؛ من علم الفلک القرآن، ص ۷۵.
  61. العلوم الفلکیة فی القرآن، ص ۷۲؛ ملامح کونیة فی القرآن، ص ۶۱.
  62. القرآن و العلم، ص ۳۵ ـ ۳۶.
  63. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص ۱۶۹.
  64. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  65. اطیب البیان، ج ۵، ص ۱۴۷؛ ارشاد الاذهان، ص ۱۴۵.
  66. تفسیر قشیری، ج ۱، ص ۴۹۱؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۱۷۲.
  67. ر.ک: الکشاف، ج ۴، ص ۴۴۳؛ تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص ۳۲۸؛ اطیب البیان، ج ۱۲، ص ۳۷۱.
  68. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  69. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  70. «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
  71. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۲، ص ۳۵۱؛ انوار درخشان، ج ۲، ص ۳۲۰ ـ ۳۲۱.
  72. بیان‌السعاده، ج ۱، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۷.
  73. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  74. «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.
  75. التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ البحرالمدید، ج ۲، ص ۵۷۳؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹.
  76. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۱۸؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۹؛ تفسیر المعین، ج ۱، ص ۵۸۴.
  77. التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۲۰.
  78. ایجاز البیان، ج ۱، ص ۴۳۰؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۵۱۱؛ نمونه، ج ۹، ص ۳۰۹.
  79. التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۹؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۷.
  80. «و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید (که) هر یک در چرخه‌ای شناورند» سوره انبیاء، آیه ۳۳.
  81. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۸.
  82. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  83. «و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.
  84. مفردات، ص ۳۸۷؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۸۹.
  85. مفردات، ص ۶۶۶؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۲۲۷، "قرض".
  86. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۴۸؛ فرهنگ ابجدی، ص ۶۵۵، "فجا".
  87. المیزان، ج ۱۳، ص ۲۵۴.
  88. انوار درخشان، ج ۱۰، ص ۲۴۹؛ احسن الحدیث، ج ۶، ص ۱۹۳.
  89. اطیب البیان، ج ۸، ص ۳۳۶؛ تبیین القرآن، ص ۳۰۷.
  90. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۰۳؛ تفسیر اثنا عشری، ج ۸، ص ۲۶.
  91. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۴۴۳.
  92. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: المیزان، ج ۱۳، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۹.
  93. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  94. «تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۶.
  95. «تا چون به سرزمین بر دمیدن خورشید رسید، آن را چنین یافت که بر مردمی می‌تافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم» سوره کهف، آیه ۹۰.
  96. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰.
  97. مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۵۷؛ روح البیان، ج ۵، ص ۲۹۲؛ مقتنیات الدرر، ج ۶، ص ۳۲۶.
  98. الصافی، ج ۳، ص ۲۶۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱؛ التحریر و التنویر، ج ۱۵، ص ۱۲۷.
  99. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۶۰.
  100. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۵۷.
  101. روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۷؛ منهج الصادقین، ج ۵، ص ۳۶۴.
  102. اطلاعات بیشتر ر.ک: بیان السعاده، ج ۲، ص ۴۸۱.
  103. الفرقان، ج ۱۸، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  104. نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۹۶.
  105. «او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده می‌برند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافته‌اند» سوره نمل، آیه ۲۴.
  106. «آنها را نزد من بازگردانید! آنگاه به دست کشیدن به ساق و گردن‌ها (ی آنها) آغازید» سوره ص، آیه ۳۳.
  107. الصافی، ج۴، ص ۲۹۸ قس: المیزان، ج۱۷، ص۲۰۳.
  108. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  109. «نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.
  110. الصحاح، ج ۴، ص ۱۵۸۴؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۲، "دلک".
  111. العین، ج ۵، ص ۳۲۹؛ التحقیق، ج ۳، ص ۲۳۳، "دلک".
  112. مفردات، ص ۳۱۷، "دلک".
  113. معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۹۷؛ المصباح، ص ۷۶، "دلک".
  114. فقه القرآن، ج ۱، ص ۸۲؛ احکام القرآن، ابن العربی، ج ۳، ص ۱۲۲۰؛ کنز العرفان، ج ۱، ص ۶۷.
  115. قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۵۳، "دلوک".
  116. تفسیر شاهی، ج ۱، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص ۷۴.
  117. التفسیر الوسیط، زحیلی، ج ۲، ص ۱۳۷۷.
  118. تفسیر شاهی، ج ۱، ص ۱۰۳؛ زبدة البیان، ص ۵۶؛ مسالک الافهام، ج ۱، ص ۱۴۱.
  119. « أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِدُلُوكِ اَلشَّمْسِ حِينَ اَلزَّوَالِ فَصَلَّى بِيَ اَلظُّهْرَ»؛ عوالی اللئالی، ج ۲، ص ۲۳ - ۲۴.
  120. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۰۸؛ نور الثقلین، ج ۳، ص ۲۰۰؛ البرهان، ج ۳، ص ۵۶۴.
  121. احکام القرآن، جصاص، ج ۵، ص ۳۱ ـ ۳۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۶۴.
  122. الکافی، ج ۳، ص ۲۷۵؛ تهذیب، ج ۲، ص ۲۰.
  123. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص ۷۹.
  124. «باری، بر آنچه می‌گویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاس‌هایی از شب و پیرامون‌های روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۳۰.
  125. «پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۹.
  126. تفسیر شاهی، ج ۱، ص ۱۱۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص ۳۰۵؛ تبیین القرآن، ج ۱، ص ۳۳۳.
  127. فقه القرآن، ج ۱، ص ۸۶؛ تفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۱۳۹؛ ر.ک: الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۱۲.
  128. المیزان، ج ۱۴، ص ۲۳۵؛ تقریب القرآن، ج ۵، ص ۲۲۸.
  129. الکشاف، ج ۴، ص ۳۹۲؛ زبدة البیان، ج ۱، ص ۶۰؛ احسن الحدیث، ج ۱۰، ص ۳۲۰.
  130. بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۱۱؛ الجدید، ج ۴، ص ۴۷۵؛ مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۱۳۰.
  131. الکافی، ج ۲، ص ۵۲۲؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۲۶.
  132. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  133. «آنگاه که خورشید فرو پیچانده (و خاموش) گردد» سوره تکویر، آیه ۱.
  134. التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۶۳؛ ر.ک: الدرالمنثور، ج ۶، ص ۳۱۸.
  135. مفردات، ص ۷۲۹؛ قاموس قرآن، ج ۶، ص ۱۶۸، "کور".
  136. المنیر، ج ۳۰، ص ۸۲؛ اطیب البیان، ج ۱۴، ص ۳.
  137. «آنگاه که خورشید فرو پیچانده (و خاموش) گردد» سوره تکویر، آیه ۱.
  138. روح المعانی، ج ۱۵، ص ۲۵۳؛ محاسن التأویل، ج ۹، ص ۴۱۲؛ التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۳۵، "کور".
  139. الکشاف، ج ۴، ص ۷۰۶ ـ ۷۰۷؛ الاصفی، ج ۲، ص ۱۴۱۰؛ تقریب القرآن، ج ۵، ص ۶۲۴.
  140. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۶، ص ۱۴۶۷ ـ ۱۴۶۸.
  141. الدرالمنثور، ج ۶، ص ۳۱۸؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص ۹۱۲.
  142. «و خورشید و ماه، به هم برآیند» سوره قیامه، آیه ۹.
  143. التفسیر المبین، ص ۷۷۹؛ الکاشف، ج ۷، ص ۴۷۰.
  144. التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۲۴؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۴۰۵؛ الفرقان، ج ۲۹، ص ۲۷۶.
  145. التبیان، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۲۶۶.
  146. الکشاف، ج ۴، ص ۶۶۰؛ تفسیر جلالین، ص ۵۸۰؛ تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص ۶۴۶.
  147. الصافی، ج ۵، ص ۲۵۵؛ بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۱۹.
  148. المعین، ج ۳، ص ۱۶۰۱؛ بیان السعاده، ج ۴، ص ۲۱۹؛ برای اطلاعات بیشتر ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۲۴.
  149. برای نمونه ر.ک: تفسیر التستری، ص ۱۸۲؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۳۸۸.
  150. «در آن، بر تخت‌ها پشت می‌دهند، در آن نه (گرمای) خورشیدی می‌بینند و نه سرمایی» سوره انسان، آیه ۱۳.
  151. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۱۳۸؛ غرائب القرآن، ج ۶، ص ۴۱۴.
  152. نمونه، ج ۲۵، ص ۳۶۳.
  153. الفرقان، ج ۲۹، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.
  154. طباطبایی‌نژاد، سید سجاد، مقاله "خورشید"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.