تبلیغات: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


در این [[روایت]]، قیدی برای انجام فعل به قصد ریا نیامده است، بلکه حتی بعد از انجام فعل [[عبادی]] نیز سخن گفتن از آن [[نهی]] شده است و این نهی مستقلی است. علی‌رغم وجود نهی در تزکیه نفس، در [[روایات]] متعددی، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اقدام]] به تعریف از خود کرده‌اند<ref>برای نمونه: حکمت ۱۸۴ و ۱۸۵ نهج البلاغه.</ref>. همچنین [[حضرت یوسف]]{{ع}} مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده است، برای آنکه بتواند در سال‌های [[خشکسالی]] به [[مردم]] کمک کند، از خود تعریف کرد تا [[عزیز مصر]] به وی [[اعتماد]] کند و ایشان را به سمت مربوط [[منصوب]] گرداند: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>. ضمن آنکه با [[ادله عقلی]] نیز قابل [[درک]] است که تزکیه نفس به صورت مطلق [[حرام]] نیست. [[علامه مجلسی]] به منظور جمع میان این دو دسته [[ادله]]، انواع تزکیه نفس را مطرح می‌کند:
در این [[روایت]]، قیدی برای انجام فعل به قصد ریا نیامده است، بلکه حتی بعد از انجام فعل [[عبادی]] نیز سخن گفتن از آن [[نهی]] شده است و این نهی مستقلی است. علی‌رغم وجود نهی در تزکیه نفس، در [[روایات]] متعددی، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اقدام]] به تعریف از خود کرده‌اند<ref>برای نمونه: حکمت ۱۸۴ و ۱۸۵ نهج البلاغه.</ref>. همچنین [[حضرت یوسف]]{{ع}} مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده است، برای آنکه بتواند در سال‌های [[خشکسالی]] به [[مردم]] کمک کند، از خود تعریف کرد تا [[عزیز مصر]] به وی [[اعتماد]] کند و ایشان را به سمت مربوط [[منصوب]] گرداند: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>. ضمن آنکه با [[ادله عقلی]] نیز قابل [[درک]] است که تزکیه نفس به صورت مطلق [[حرام]] نیست. [[علامه مجلسی]] به منظور جمع میان این دو دسته [[ادله]]، انواع تزکیه نفس را مطرح می‌کند:
سه صورت [از تزکیه نفس وجود دارد]. دو صورت از آن [[مباح]] و صورت دیگر مورد نهی است. اما صورت مورد نهی آن است که به پیدا کردن جایگاهی نزد دیگران، به وسیله [[القا]] کردن صفتی که در وجودش نیست، مثل [[علم]]، [[ورع]] و [[نسب]] اقدام کند. پس وانمود کند که نسبش دارای [[علو]] است و خودش عالم و [[اهل]] [[ورع]]؛ در حالی که این‌گونه نباشد. این چه با قول باشد، چه با فعل، [[حرام]] است؛ زیرا [[دروغ]] است. اما [[مباح]]: پیدا کردن جایگاه و منزلتی میان دیگران به وسیله صفاتی که درون فرد هست؛ مانند آنچه [[یوسف]]{{ع}} فرمود: “مرا [[سرپرست]] خزاین این [[سرزمین]] قرار بده که نگه‌دارنده‌ای آگاهم”. یوسف [[طلب]] [[منزلت]] می‌کرد، نزد او [[[عزیز مصر]]] با دو صفت [[حفیظ]] و علیم [که درون او بود] و [عزیز مصر هم] به او احتیاج داشت<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>.
سه صورت [از تزکیه نفس وجود دارد]. دو صورت از آن [[مباح]] و صورت دیگر مورد نهی است. اما صورت مورد نهی آن است که به پیدا کردن جایگاهی نزد دیگران، به وسیله [[القا]] کردن صفتی که در وجودش نیست، مثل [[علم]]، [[ورع]] و [[نسب]] اقدام کند. پس وانمود کند که نسبش دارای [[علو]] است و خودش عالم و [[اهل]] [[ورع]]؛ در حالی که این‌گونه نباشد. این چه با قول باشد، چه با فعل، [[حرام]] است؛ زیرا [[دروغ]] است. اما [[مباح]]: پیدا کردن جایگاه و منزلتی میان دیگران به وسیله صفاتی که درون فرد هست؛ مانند آنچه [[یوسف]]{{ع}} فرمود: “مرا [[سرپرست]] خزاین این [[سرزمین]] قرار بده که نگه‌دارنده‌ای آگاهم”. یوسف [[طلب]] [[منزلت]] می‌کرد، نزد او عزیز مصر با دو صفت [[حفیظ]] و علیم [که درون او بود] و [عزیز مصر هم] به او احتیاج داشت<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>.


[[علامه مجلسی]] در ادامه صورت دوم مباح را مخفی کردن عیبی از [[عیوب]] خود مطرح می‌کند و تأکید می‌کند که مخفی کردن عیبی از عیوب دروغ نیست. ایشان با مثالی تفاوت حالت اول و سوم را بیان می‌کند: حالت اول مانند شارب خمری است که نزد [[حاکم]] وانمود می‌کند اهل تقواست؛ اما در حالت سوم، شارب خمر تنها این صفت [[زشت]] را پنهان می‌کند<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. هرچند بیان علامه مجلسی در جمع میان این [[ادله]] دقیق است، محصور کردن [[نهی]] از [[تزکیه نفس]] در “دروغ” با اطلاق برخی از [[روایات]] ذیل [[آیه]] [[حرمت]] تزکیه نفس- از جمله [[روایت]] چند سطر قبل که از [[امام صادق]]{{ع}} بیان شد - [[سازگاری]] ندارد. همچنین این تقریر با روایتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز همخوانی کامل ندارد. امیرالمؤمنین{{ع}} در جواب [[نامه]] [[معاویه]] که در آن به دروغ فضایلی را به خود نسبت داده بود، به بیان [[فضایل]] [[خاندان]] خویش می‌پردازند و بدین وسیله تأکید می‌کنند که خاندان پرافتخار در [[اسلام]] خاندان ایشان است، نه [[طایفه]] معاویه. [[امام]]{{ع}} پس از بیان برخی [[فضائل]] بیان می‌کنند: “اگر [[خدای متعال]] مرد را از تزکیه نفس خویش نهی نکرده بود، قطعاً گوینده [امام{{ع}}] فضایل و بزرگواری‌های بی‌شماری را [[یادآوری]] می‌کرد که دل‌های [[مؤمنان]] با آنها آشناست و گوش‌های شنوندگان آن را رد نکند”<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۸۵).</ref>.
[[علامه مجلسی]] در ادامه صورت دوم مباح را مخفی کردن عیبی از [[عیوب]] خود مطرح می‌کند و تأکید می‌کند که مخفی کردن عیبی از عیوب دروغ نیست. ایشان با مثالی تفاوت حالت اول و سوم را بیان می‌کند: حالت اول مانند شارب خمری است که نزد [[حاکم]] وانمود می‌کند اهل تقواست؛ اما در حالت سوم، شارب خمر تنها این صفت [[زشت]] را پنهان می‌کند<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. هرچند بیان علامه مجلسی در جمع میان این [[ادله]] دقیق است، محصور کردن [[نهی]] از [[تزکیه نفس]] در “دروغ” با اطلاق برخی از [[روایات]] ذیل [[آیه]] [[حرمت]] تزکیه نفس- از جمله [[روایت]] چند سطر قبل که از [[امام صادق]]{{ع}} بیان شد - [[سازگاری]] ندارد. همچنین این تقریر با روایتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز همخوانی کامل ندارد. امیرالمؤمنین{{ع}} در جواب [[نامه]] [[معاویه]] که در آن به دروغ فضایلی را به خود نسبت داده بود، به بیان [[فضایل]] [[خاندان]] خویش می‌پردازند و بدین وسیله تأکید می‌کنند که خاندان پرافتخار در [[اسلام]] خاندان ایشان است، نه [[طایفه]] معاویه. [[امام]]{{ع}} پس از بیان برخی [[فضائل]] بیان می‌کنند: “اگر [[خدای متعال]] مرد را از تزکیه نفس خویش نهی نکرده بود، قطعاً گوینده [امام{{ع}}] فضایل و بزرگواری‌های بی‌شماری را [[یادآوری]] می‌کرد که دل‌های [[مؤمنان]] با آنها آشناست و گوش‌های شنوندگان آن را رد نکند”<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۸۵).</ref>.

نسخهٔ ‏۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۹

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

تبلیغات برای انتخاب شدن

تبلیغات به منظور جلب اعتماد مردم جزء لاینفک انتخابات است. با این حال این مفهوم با عناوین فقهی متعددی گره خورده که از جمله آنها “تزکیه نفس”[۱] است. تزکیه نفس به حکم آیه شریفه ﴿فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى[۲] حرام دانسته شده است[۳]. هرچند استدلال به این آیه و فتوای حرمت به تزکیه نفس در بحث ریا مطرح شده است، در فقه سیاسی توجه به این عنوان تنها محصور در ریا نمی‌شود، بلکه می‌تواند سخن گفتن از تمام شایستگی‌های انسان را در بر گیرد. چنان که در روایتی امام صادق(ع) در خصوص این آیه می‌فرمایند: اینکه فردی بگوید دیشب نماز خواندم و دیروز روزه گرفتم [مصداق تزکیه نفس است][۴].

در این روایت، قیدی برای انجام فعل به قصد ریا نیامده است، بلکه حتی بعد از انجام فعل عبادی نیز سخن گفتن از آن نهی شده است و این نهی مستقلی است. علی‌رغم وجود نهی در تزکیه نفس، در روایات متعددی، امیرالمؤمنین(ع) اقدام به تعریف از خود کرده‌اند[۵]. همچنین حضرت یوسف(ع) مطابق با آنچه در قرآن آمده است، برای آنکه بتواند در سال‌های خشکسالی به مردم کمک کند، از خود تعریف کرد تا عزیز مصر به وی اعتماد کند و ایشان را به سمت مربوط منصوب گرداند: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ[۶]. ضمن آنکه با ادله عقلی نیز قابل درک است که تزکیه نفس به صورت مطلق حرام نیست. علامه مجلسی به منظور جمع میان این دو دسته ادله، انواع تزکیه نفس را مطرح می‌کند: سه صورت [از تزکیه نفس وجود دارد]. دو صورت از آن مباح و صورت دیگر مورد نهی است. اما صورت مورد نهی آن است که به پیدا کردن جایگاهی نزد دیگران، به وسیله القا کردن صفتی که در وجودش نیست، مثل علم، ورع و نسب اقدام کند. پس وانمود کند که نسبش دارای علو است و خودش عالم و اهل ورع؛ در حالی که این‌گونه نباشد. این چه با قول باشد، چه با فعل، حرام است؛ زیرا دروغ است. اما مباح: پیدا کردن جایگاه و منزلتی میان دیگران به وسیله صفاتی که درون فرد هست؛ مانند آنچه یوسف(ع) فرمود: “مرا سرپرست خزاین این سرزمین قرار بده که نگه‌دارنده‌ای آگاهم”. یوسف طلب منزلت می‌کرد، نزد او عزیز مصر با دو صفت حفیظ و علیم [که درون او بود] و [عزیز مصر هم] به او احتیاج داشت[۷].

علامه مجلسی در ادامه صورت دوم مباح را مخفی کردن عیبی از عیوب خود مطرح می‌کند و تأکید می‌کند که مخفی کردن عیبی از عیوب دروغ نیست. ایشان با مثالی تفاوت حالت اول و سوم را بیان می‌کند: حالت اول مانند شارب خمری است که نزد حاکم وانمود می‌کند اهل تقواست؛ اما در حالت سوم، شارب خمر تنها این صفت زشت را پنهان می‌کند[۸]. هرچند بیان علامه مجلسی در جمع میان این ادله دقیق است، محصور کردن نهی از تزکیه نفس در “دروغ” با اطلاق برخی از روایات ذیل آیه حرمت تزکیه نفس- از جمله روایت چند سطر قبل که از امام صادق(ع) بیان شد - سازگاری ندارد. همچنین این تقریر با روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نیز همخوانی کامل ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در جواب نامه معاویه که در آن به دروغ فضایلی را به خود نسبت داده بود، به بیان فضایل خاندان خویش می‌پردازند و بدین وسیله تأکید می‌کنند که خاندان پرافتخار در اسلام خاندان ایشان است، نه طایفه معاویه. امام(ع) پس از بیان برخی فضائل بیان می‌کنند: “اگر خدای متعال مرد را از تزکیه نفس خویش نهی نکرده بود، قطعاً گوینده [امام(ع)] فضایل و بزرگواری‌های بی‌شماری را یادآوری می‌کرد که دل‌های مؤمنان با آنها آشناست و گوش‌های شنوندگان آن را رد نکند”[۹].

برخی دیگر از علما وجه جمع میان این اخبار را “وجود مصلحت بزرگ‌تر” دانسته‌اند. هرچند این وجه جمع نیز جای تأمل دارد، به نظر می‌رسد با روایاتی که در نقد فرمایش علامه مجلسی ذکر شد، سازگاری بیشتری دارد. به هر حال مسئله تزکیه نفس و تبلیغات انتخاباتی یکی از مهم‌ترین مسائل فقهی در موضوع انتخابات است. توجه به این عنوان فقهی تغیرات اساسی را در شیوه‌های تبلیغاتی به همراه دارد که حتی ممکن است به تغییرات قانون انتخابات نیز منجر شود؛ برای نمونه نقش جریان‌های حامی کاندیدها و حتی احزاب در تبلیغات پررنگ‌تر از نقش خود نامزد می‌شود. این مسئله سبب تغییرات مهمی در منابع مالی نامزدهای انتخاباتی نیز می‌شود که خود به عناوین متعددی از جمله شفافیت گره می‌خورد.[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تزکیه نفس در اینجا تعریف کردن از اعمال نیک خود است.
  2. «پس خود را به پاکی نستأیید که او به آنکه پرهیزگاری ورزد داناتر است» سوره نجم، آیه ۳۲.
  3. صدر، ما وراء الفقه، ج۱، ص۳۸۱؛ محقق داماد، کتاب الصلاة، ج۳، ص۳۰۲؛ صدر، الفتاوی الواضحه وفقا لمذهب أهل البیت(ع)، ص۱۴۰.
  4. «وَ سُئِلَ الصَّادِقُ(ع) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى:‏ ﴿فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ، قَالَ: قَوْلُ الرَّجُلِ: صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ‏ أَمْسِ‏ وَ نَحْوُ هَذَا» (حر عاملی، هدایة الامة الی احکام الائمة، ج۱، ص۴۲-۴۳).
  5. برای نمونه: حکمت ۱۸۴ و ۱۸۵ نهج البلاغه.
  6. «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  7. مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.
  8. مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.
  9. «وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ»؛ (سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۸۵).
  10. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۳۶.