نبوت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
# [[نبوت تبلیغی]]: [[پیامبران]] [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار معجزه، [[مردم]] را به [[شریعت]] پیامبر قبلی [[دعوت]] میکنند و آموزههای [[شرعی]] را تحقق میبخشند. | # [[نبوت تبلیغی]]: [[پیامبران]] [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار معجزه، [[مردم]] را به [[شریعت]] پیامبر قبلی [[دعوت]] میکنند و آموزههای [[شرعی]] را تحقق میبخشند. | ||
# [[نبوت تشریعی]]: پیامبران [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، شریعت، یعنی [[قوانین]]، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و [[دینی]] را تحقق میبخشند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.</ref>. | # [[نبوت تشریعی]]: پیامبران [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، شریعت، یعنی [[قوانین]]، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و [[دینی]] را تحقق میبخشند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.</ref>. | ||
==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]== | ==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]== |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۲۴
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
نبوت به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسانهای شایسته داده میشود تا پیام خداوند را به مردم ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسانها به قانون الهی و دلایل نقلی، اثبات کننده آن هستند. اعتقاد به نبوت آثار فردی مانند معرفتزایی و آثار اجتماعی مانند عدالت را در پی دارد.
معناشناسی نبوت
نبوت در کتابهای لغت[۱] در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح دینی یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند به صورت وحی برای هدایت مردم و نبی انسان والامقامی است که حجت و واسطۀ بین خدا و انسانهاست برای هدایت ایشان[۲].
"رسول" در لغت به معنای فرستاده و پیامبر و پیامآور است[۳]، چنانکه قرآن مجید میفرماید: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ﴾[۴] و در اصطلاح عبارت است از پیامآور خداوند به سوی آفریدههای دارای عقل و شعور[۵] و معنای رسالت این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۶].
فرق نبوت با رسالت در قرآن
فرق نبوت با رسالت: آیات: ﴿ وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا﴾[۷]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾[۸] و روایاتی که تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند[۹]، بیانگر این است که نبوت و رسالت دو مقام الهی هستند، با این تفاوت که همۀ پیامبران دارای مقام نبوتاند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و ابلاغ وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریکاند ولی در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند[۱۰].
دلایل اثبات نبوت
دلایل عقلی
برخی از دلایل عقلی برای اثبات نبوت عبارتاند از:
- رسیدن تکالیف الهی به انسانها: عقل حکم میکند، خداوند انسان را بیهوده خلق نکرده و او را از میان جمیع موجودات برگزیده و تکالیفی را بر او واجب کرده ولی نمیداند چه تکالیفی بر او واجب است بنابراین بر خداوند لازم است آن تکالیف را به مکلّفین اعلام کند و از طرفی محال است خداوند آن تکالیف را بیواسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که مکلفین قابلیت دریافت وحی از خداوند متعال و ابلاغ اوامر و نواهی را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر تمام مکلّفین مبعوث کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در حق بندگان کوتاهی میشود و این محال است.
- قاعدۀ لطف: بر خداوند واجب است به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا آیات الهی را بر آنان بخوانند و آنها را تزکیه نمایند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن فساد است بترسانند و به چیزی که در آن صلاح و سعادت است نوید دهند[۱۱].
- نیاز به قانون و عجز بشر از قانون گذاری: تقریر این برهان با تبیین چند مطلب روشن میشود:
- انسان از دو عنصر ماده و روح پدید آمده است و به همین جهت هم از ویژگیهای هر دو مانند خواستههای عقلانی و حسی برخوردار است، ولی غرض اصلی از خلقت او باید امری معقول و جاودانه باشد.
- انسان چارهای جز زندگی اجتماعی ندارد؛ زیرا او به تنهایی قادر به رفع سختیها و دشواریهای زندگی نیست و در زندگی جمعی بی عدالتیها، زورگوییها، حق کشیها و... آشکار میشود و لذا انسان به قانون جامع و کامل نیازمند است.
- انسان، دانش وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمیتواند ویژگیهای همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار تاریخ بر همۀ جوامع انسانی در نظر بگیرد و برای آن قانونی شایسته وضع کند و نشانۀ این عجز، اختلاف قوانین در هر عصر و تغییر و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در نسل هاست.
با در نظر گرفتن جوانب مختلف، عقل میپذیرد باید از ماورای طبیعت، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای فکری و عقلانی بشر را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیانهای بشر را به وی بشناساند[۱۲].
دلیل نقلی
امام صادق(ع) در ضمن حدیثی درباره اثبات نبوت به زندیقی که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنی؟ فرمود: «چون ثابت کردیم ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و تمام مخلوق برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را بینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد برای او سفیرانی در میان خلقش هست که خواست او را برای مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبری نمایند، پس وجود امر و نهیکنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خدای حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیدههای خلق او باشند، حکیمانی هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشتهاند، با آنکه در خلقت و اندام با مردم شریکند در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند. از جانب خدای حکیم دانا به حکمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانی به سبب دلائل و براهینی که آوردند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتی که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانهای داشته باشد، خالی نماند»[۱۳].[۱۴]
راهای اثبات نبوت
فطرت انسان اقتضا میکند ادعایی را بدون دلیل نپذیرد لذا ادعای نبوت نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران اسلامی، برای اثبات و شناخت نبی حقیقی از پیامبر دروغین، دو راه را معرفی کرده اند:
- راه اعجاز: معجزه عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با تحدی بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
- تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۵]. براساس این آیه حضرت عیسی(ع) به بنی اسرائیل بشارت میدهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش احمد است[۱۶].
اقسام نبوت
- نبوت تبلیغی: پیامبران تبلیغی از طریق وحی الهی و اظهار معجزه، مردم را به شریعت پیامبر قبلی دعوت میکنند و آموزههای شرعی را تحقق میبخشند.
- نبوت تشریعی: پیامبران تشریعی از جانب خداوند متعال، شریعت، یعنی قوانین، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و دینی را تحقق میبخشند[۱۷].
آثار اعتقاد به نبوت
- آثار فردی:
- معرفتزایی: یکی از کارکردهای مهم انبیا، معرفت زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و مبارزه با تحریفها و خرافات و آداب و رسوم نشاًت یافته از جهل و نادانی است، تا اینکه انسانها بتوانند شناخت درستی در رابطه با خود و جهان هستی و رابطۀ میان انسان و جهان پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد دین و پیامبران، مسأله شناخت است؛ خداوند یکی از وظایف پیامبران را تعلیم حکمت و دانش میداند که انسان از آن خالی الذهن بود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۸]. دین افزون بر آموزش اصل شناخت در مقولات دینی به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ انسانشناسی؛ معادشناسی و....
- معنابخشی و پشتیبانی از اصول اخلاقی: در عرصه اخلاق، دین با سه راهکار (عقلانیت بخشی، شناسایی بعض اصول اخلاقی و حمایت از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است[۱۹].
- آثار اجتماعی:
- آزادی اجتماعی: در قرآن کریم آمده است: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾[۲۰]، پیامبران با الهام از وحی آسمانی، امّتها را به آزادی از یوغ حاکمان ظالم هر چند از راهکار جنگ، تشویق میکردند و سکوت و بی تفاوتی در این امر را ناروا و مذمت میکردند: ﴿وَ مَا لَكمُْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا﴾[۲۱].
- عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی آرمان انسانی است که تحقّق آن به آموزههای آسمانی نیاز دارد. وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به خدا و مقابله با حاکمان جور و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه خداوند و پیامبران به فکر حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصه آن، توجه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبىِّ بِالْقِسْطِ﴾[۲۲].
- بسترسازی برای فرهنگ و تمدن: انبیای الهی از راه تشویق به فراگیری علم و دانش و ارج نهادن به کار و توسعه، نقش مهم در رشد فرهنگ و تمدن بشری داشتهاند از جمله: پیامبر اسلام(ص) شخصا مردم را به فراگیری علوم نظری و تجربی تشویق میکرد: «طلب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است»[۲۳].[۲۴]
تعداد انبیاء
قرآن کریم عدد و شمارۀ پیامبران را ذکر نکرده است؛ ولی به طور ضمنی کثرت و فزونی آنان را یادآور میشود چنان که میفرماید: ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾[۲۵]؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا﴾[۲۶]؛ ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۲۷]. صریح آیات، این است که در میان همۀ اقوام و امتها و اجتماعات بشری از روز نخست تا زمان پیامبر(ص) پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی برگزیده شدهاند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک عصر و زمان و چه در دورههای مختلف تاریخ، فهمیده میشود از جانب خداوند، پیامبران زیادی مبعوث گردیدهاند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن تعیین نگردیده است؛ اما در روایات، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. شیخ صدوق محدث معروف شیعه در کتاب عقاید خود میگوید: "عقیده ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب خدا مبعوث گردیده و هر پیامبری برای خود وصی و جانشینی داشته که مسئولیت هدایت را پس از خود به او واگذار مینمود و معتقدیم همه آنان با برنامه حق و استوار، از جانب خدا برانگیخته شدهاند گفتار آنان گفتار خدا، و فرمان آنان، فرمان خدا است. همچنان که پیروی آنان، پیروی خدا و مخالفت با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و وحی او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان میچرخد و همگی صاحبان شریعت بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی نسخ گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد(ص)» و آنان پیامبران اولو العزم هستند و پیامبر خاتم سرور و برتر آنها است، با آیین حق آمده و گذشتگان را تصدیق کرده است»[۲۸].[۲۹].
فلسفه فراوانی پیامبران
به دلایل مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارتاند از:
- تکامل بشر و دگرگونی شرایط حیات: از یک طرف بشر در طول تاریخ حیات خود راه تکامل را پیموده و به تدریج سطح تفکر و دانش او بالا رفته است، بشر ابتدایی از فکر و اندیشه ای همانند بشر دورههای بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط زندگی در دورههای تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک مقطع تاریخی، مختلف بوده و از نظر اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جهات دیگر تفاوتهایی حکم فرما بوده است و بالطبع حل این مشکلات و مسائل برنامههای خاصی را طلب میکرده است. از این جهت خداوند برای پاسخگویی به مشکلات و مسائل گوناگون جوامع بشری در دورههای متوالی (یا در یک مقطع تاریخی) پیامبرانی را مبعوث نموده است این یکی از علل تعدد رسولان الهی است.
- پراکندگی اقوام و جمعیت ها: عامل دیگر تعدد پیامبران در یک مقطع تاریخی و عصر واحد، پراکندگی اقوام و جمعیتهای بشری از یک طرف و نبودن وسائل ارتباط جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به عمومیت دلایل لزوم بعثت میبایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دورههای تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب خدا برا نگیخته شدهاند که سرانجام جریان بعثت با پیامبر اسلام(ص) متوقف گردید.
- حفظ اصل نبوت: مخاطبان حضرت آدم(ع) بسیار محدود و به خانوادهاش منحصر میشد و اصل نبوت ایشان تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. انسان دارای غرایز حیوانی است که در حقیقت دشمن دوم تلقی میشود. چنین انسانی چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ راه به راهنمایی مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی نیازمند بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل دیانت از فراموشی و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزههای آسمانی پیامبران، مفقود و مورد تحریف واقع نشود.
- ناپدید شدن کتابهای آسمانی: مخاطبان پیامبران نتوانستند کتب آسمانی که پر از آموزههای ناب بود را حفظ و صیانت کنند بدین دلیل بعد از مدتی مفقود و ناپدید میشدند. بر این اساس، ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده بود.
- کوتاه بودن عمر انسان: عمر هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای حکمت آفرینش این نبوده که نخستین پیامبر تا پایان جهان، زنده بماند و همۀ انسانها را شخصاً راهنمایی کند.
- تحریف شرایع: بعد از گذشت مدت زمانی از مبعوث شدن یک پیامبر، آموزههای آسمانی او به آفت تحریف و بدعت مبتلا میشدند[۳۰]. تحریف و بدعت در دین، در حوزه اعتقادی و عملی و... میتواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به حضرت عیسی(ع) و جابهجا کردن حکم حرام و حلال: ﴿وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ﴾[۳۱]. لذا برای از بین بردن تحریفها و بدعتها باید پیامبرانی مبعوث میشدند.
با توجه به این نکات، حکمت تعدّد انبیاء(ع) و اختلاف شرایع آسمانی در پارهای از احکام عبادی یا قوانین اجتماعی، روشن میشود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در اصول عقاید و مبانی اخلاقی، در کلّیات احکام فردی و اجتماعی نیز هماهنگی داشتهاند. مثلاً نماز در همۀ ادیان آسمانی، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امتها متفاوت بوده است، یا زکات و انفاق در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است[۳۲].
علل ختم نبوت
از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم(ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۳۳]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم(ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۳۴] و بدین وسیله به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است[۳۵].
از آیات قرآن کریم ویژگیهایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیتاند[۳۶]. گرچه این ویژگیها حاکی از تمام حکمتها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده میشود که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارد و لذا نیازی پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگیها عبارتاند از:
- سلامت قرآن از تحریف و بقای آن: پیامبران الهی واسطۀ بین خدا و مردمان بودهاند تا آنان را بهسوی سعادت ابدی راهبری کنند؛ اما دعوت پیامبران پس از چندی تحریف میشد و یا اساساً از میان جامعه رخت برمیبست. ازاینرو حکمت الهی اقتضا میکرد پیامبر دیگری برانگیخته شود تا دوباره مردم را به حق دعوت کند و تحریفهای صورتپذیرفته را بزداید و رسالت الهی را به مسیر اصلی خود بازگرداند: ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾[۳۷]. پس از همۀ آن ادیان و کتب آسمانی، سرانجام دین اسلام ظهور کرد که نه تحریف در آن راه دارد و نه بیم فنای آن میرود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و حفاظت از قرآن را ضمانت کرده است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۳۸].[۳۹].
- کمال اسلام: در امتهای گذشته روابط اجتماعی بسیار سادهای حاکم بود و مردمان آن از لحاظ سطح اندیشه و جایگاه تفکر در سطح پایینی بودند، بهطور طبیعی در چنین جامعهای، امکان طرح احکام اجتماعی به شکل گسترده، یا ارائۀ معارف بلند و عمیق دینی نبوده است؛ اما با گذشت زمان، ساختار اجتماعی آن جامعه پیچیدهتر میشده و مردم به لحاظ اندیشه و فرهنگ رشد میکردهاند. در این مقطع، مردم به پیامبر جدیدی نیازمند بودند تا متناسب با شرایط نوین، شریعت کاملتری برایشان بیاورد. قرآن کریم اسلام را از این مشکل نیز مبرا میداند؛ چراکه این دین کامل است و تمام آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۴۰]. شرایع دیگر در زمان خودشان کافی بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما خداوند، طبق علم و حکمت خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «ای مردم، از خدا پروا داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به بهشت نزدیک و از دوزخ دورتان میسازد، امر کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان میکند، شما را بازداشتم»[۴۱]. طبق این نصوص، اسلام دین کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاینرو دیگر نیاز به بعثت پیامبر جدیدی نخواهد بود.
- تداوم ارتباط با خدا و تبیین شریعت: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۴۲]. پیامبر اسلام(ص) در زمان حیات خویش، تفاصیل احکام و معارف را برای امت شرح داد و اصحاب خود را موظف کرد احادیث و سخنانش را برای آیندگان حفظ کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار دعوت و راهبری پیامبر(ص) و پاسخگویی به نیازهای دینی امت اسلام، راهکار وصایت و امامت پیشبینی شده است تا پس از پیامبر(ص)، امامان معصومی در میان مردم باشند که هرچند دارای مقام نبوت نیستند و به آنها وحی (از نوع وحی پیامبران) نمیشود اما با عالم غیب مرتبط هستند و حقایق الهی را از راه الهام دریافت میکنند.
- جاودانگی اسلام: یکی از عواملِ ظهور پیامبران جدید در امتهای پیشین این بود که پیامبران نیز، همانند انسانهای دیگر، عمر محدودی داشتند و بعد از مدتی از دنیا رحلت میکردند، لذا به پیامبری دیگر نیاز میشد که راه او را ادامه دهد. این مشکل در دین اسلام منتفی است؛ چون در آیۀ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۴۳]، تعبیر «عالمین» محدود به زمان خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این عالم برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و پیامبر اسلام(ص) نیز هشدار دهنده و پیامبر آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این جهان، پیامبر دیگری که شریعت او اسلام را نسخ کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[۴۴]، عمومیت لفظ ﴿مَنْ بَلَغَ﴾، شامل همۀ انسانهای عصر پیامبر(ص) و همۀ انسانهایی است که در آینده میآیند و پیام قرآن به آنان میرسد. این نیز دلیل دیگری بر خاتمیت دین اسلام است. در نتیجه طبق آیات قرآن کریم و روایات، اسلام دینی جاودانه است و پس از آن، حتی با رحلت پیامبر اکرم(ص)، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.
نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با بعثت پیامبر اسلام(ص) خاتمه یافت و ازین پس دین اسلام تا روز رستاخیز ثابت و استوار خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه مییابد و نه نسخی موجب تحول احکام آن میشود[۴۵].
نبوت پیامبر خاتم
از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم(ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۴۶]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم(ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۷]. در این آیه به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.
در سنت رسول اکرم(ص) احادیث متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «یا علی جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه هارون است نسبت به حضرت موسی(ع)، الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد»[۴۸] و از سوی دیگر خدای متعال هدف از ارسال رسل و بعث انبیاء را اقامۀ قسط و برپایی حکومت عدل در سراسر زمین اعلام فرموده[۴۹] و وعدۀ پیروزی و غلبۀ مؤمنین بر کافران در سراسر جهان را داده است[۵۰]، از این رو مفهوم حقیقی ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ آمادگی بشر در نتیجۀ تکامل اجتماعی و عقل جهت برقراری حکومت عدل و قسط جهانی، پیامبر بزرگش را با دین و شریعت کاملی که بتواند نیاز بشر را در همۀ ابعاد تأمین کند و عدالت و قسط را در جامعۀ بشر بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ حکومت جهانی عدل و قسط را به صورت کامل ارائه میدهد، دین خاتم و پیامبرش نیز آخرین پیامبر است[۵۱].
راز انقطاع نبوت، تشریع و رسالت در رسول اکرم(ص) این نکته است که چون پیامبر(ص) صاحب مقام جمعی[۵۲] است بنابراین مجالی برای تشریع هیچ یک از آفریدگان پس از او باقی نمیماند به همین جهت شریعت او جاودان و حاکم بر دیگر شرایع است و نیز صاحب شریعت اسلامی جامع تمام کلمات الهی است؛ به همین دلیل شریعت اسلام کاملترین شرایع به شمار میرود؛ زیرا حکمت اخذ شریعت، کمال انبیا و غایت صفای بواطن و ظهور تجلی حق بر آنهاست که توان درک فرشته و احکام الهی و کشف اعیان ثابته را مییابند و گرچه شریعت و رسالت ختم شده ولی باب کسب معارف و حقایق الهی بدون تشریع بربندگان صالح باز است؛ چنان که باب اجتهاد در احکام فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل نبوت و رسالت نزد عارفان به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به اخبار از حقایق الهی و اسرار غیوب و ارشاد باطنی عباد مربوط است و آن چه انقطاع مییابد قسم نخست از نبوت و رسالت است[۵۳].
منابع
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی
- اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت
- سبحانی، جعفر، منشور جاوید
- مصباح یزدی، محمد تقی، نبوت پیامبر خاتم امامت و ولایت
- جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن
- خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة
- قدردان قراملکی، محمد حسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام
پانویس
- ↑ معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.
- ↑ «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
- ↑ نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ ر.ک: حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
- ↑ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.
- ↑ «عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ(ع)خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ»؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.
- ↑ فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ﴿ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ اَلْکُلَیْنِیُّ مُصَنِّفُ هَذَا اَلْکِتَابِ رَحِمَهُ اَللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ اَلْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ اَلَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ اَلرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ اَلصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لاَ یُلاَمِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ اَلْآمِرُونَ وَ اَلنَّاهُونَ عَنِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ اَلْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ اَلْأَنْبِیَاءُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ عَلَی مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْکِیبِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ اَلرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِیَاءُ مِنَ اَلدَّلاَئِلِ وَ اَلْبَرَاهِینِ لِکَیْلاَ تَخْلُوَ أَرْضُ اَللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَی صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ»؛ کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجّة، ج ۱، ص ۲۳۶.
- ↑ نراقی، مهدی، انیس الموحدین، ص ۹۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.
- ↑ ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.
- ↑ «طلب العلم فریضة علی کل مسلم»؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و انسان، سایت پرتال جامع علوم انسانی.
- ↑ «و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.
- ↑ «و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.
- ↑ اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.
- ↑ برای آگاهی از نمونههایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.
- ↑ «و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.
- ↑ ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.
- ↑ اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ ر.ک: محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعهآثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.
- ↑ «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، قرآنشناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم.
- ↑ «امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه»؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.
- ↑ «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
- ↑ «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.
- ↑ سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.
- ↑ سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.
- ↑ ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ یعنی مقام پیامبر اکرم(ص) از تمام انسانها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.