اثبات امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ')
خط ۱۸: خط ۱۸:
بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است، [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنابر [[حکمت]] بالغه‌اش، عقلاً می‌باید ابزار کمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنان‌که اگر بزرگی، عدّه‌ای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمی‌توانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّت‌هایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] می‌دهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>.
بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است، [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنابر [[حکمت]] بالغه‌اش، عقلاً می‌باید ابزار کمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنان‌که اگر بزرگی، عدّه‌ای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمی‌توانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّت‌هایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] می‌دهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>.


نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آنرا بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورت‌های مختلف محقّق می‌گردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]] و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوه‌های [[لطف خداوند]] است.
نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آن را بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورت‌های مختلف محقّق می‌گردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]] و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوه‌های [[لطف خداوند]] است.


[[برهان]] در مورد [[قاعده لطف]] به اقتضاء [[حکمت الهی]]، با بیان‌های گوناگونی مطرح شده است. حدّ وسط در همه این [[براهین]]، [[حکمت]] [[خداوند]] [[متعال]] است. شکل منطقی [[برهان]] به این صورت است که:
[[برهان]] در مورد [[قاعده لطف]] به اقتضاء [[حکمت الهی]]، با بیان‌های گوناگونی مطرح شده است. حدّ وسط در همه این [[براهین]]، [[حکمت]] [[خداوند]] [[متعال]] است. شکل منطقی [[برهان]] به این صورت است که:
خط ۵۴: خط ۵۴:
بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی می‌داند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمی‌داند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را به‌گونه‌ای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>.
بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی می‌داند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمی‌داند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را به‌گونه‌ای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>.


اهمیت این [[برهان]] به حدّی است که در کلمات دیگر متکلّمان، به عنوان برهانی مستقلّ بر [[امامت عامّه]] به کار رفته است. چنان‌که [[شیخ طوسی]] آنرا به عنوان [[برهان]] دومی، جدا از [[قاعده لطف]]، مورد اشاره قرار می‌دهد؛ از جمله: {{عربی|الذي يدل على ذلك: ما قد ثبت أنه ليس كل ما تمس الحاجه إليه من الشريعة عليه حجه قاطعه: من تواتر أو اجماع، أو ما جری مجراهما بل الأدله في كثير من ذلك - كال متكافئه. و لولا ما ذکرناه ما فزع خصومنا الى غلبه الظن و الاستحسان، و اجتهاد الرأي. و اذا ثبت ذلك – و كنا مكلّفين بعلم الشريعه و العمل بها، وجب أن يكون لنا مفزع نصل من جهته الى ما اختلف أقوال فیه، و هو الامام الذي نقوله}}<ref>تلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ش.)، ج۱، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۲.</ref>
اهمیت این [[برهان]] به حدّی است که در کلمات دیگر متکلّمان، به عنوان برهانی مستقلّ بر [[امامت عامّه]] به کار رفته است. چنان‌که [[شیخ طوسی]] آن را به عنوان [[برهان]] دومی، جدا از [[قاعده لطف]]، مورد اشاره قرار می‌دهد؛ از جمله: {{عربی|الذي يدل على ذلك: ما قد ثبت أنه ليس كل ما تمس الحاجه إليه من الشريعة عليه حجه قاطعه: من تواتر أو اجماع، أو ما جری مجراهما بل الأدله في كثير من ذلك - كال متكافئه. و لولا ما ذکرناه ما فزع خصومنا الى غلبه الظن و الاستحسان، و اجتهاد الرأي. و اذا ثبت ذلك – و كنا مكلّفين بعلم الشريعه و العمل بها، وجب أن يكون لنا مفزع نصل من جهته الى ما اختلف أقوال فیه، و هو الامام الذي نقوله}}<ref>تلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ش.)، ج۱، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۲.</ref>


=====بیان [[حسن و قبح شرعی]]، یا [[هدایت]] به جزئیّات امور ارزشی=====
=====بیان [[حسن و قبح شرعی]]، یا [[هدایت]] به جزئیّات امور ارزشی=====
خط ۹۱: خط ۹۱:


===[[افضلیت]]===  
===[[افضلیت]]===  
[[امام]] باید از همه [[فضیلت‌های انسانی]] بیش از [[مردم]] نصیب برده و از [[رذائل اخلاقی]] پیراسته باشد. او باید به نیازمندی‌های [[امت]] از همه کس داناتر باشد و برای برآوردن آنها، تواناتر باشد. این ویژگی را "[[افضلیت امام]]" می‌خوانند. [[شایسته]] نیست [[امام]] با دیگران برابر یا از آنان پایین‌تر باشد؛ زیرا لازمه [[برابری]]، ترجیح بدون دلیل و [[باطل]] است و مقدم کردن انسان پایین‌تر از نظر [[عقل]] قبیح است و [[قرآن]] آنرا نکوهیده است<ref>{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}}؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.<ref>کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>.
[[امام]] باید از همه [[فضیلت‌های انسانی]] بیش از [[مردم]] نصیب برده و از [[رذائل اخلاقی]] پیراسته باشد. او باید به نیازمندی‌های [[امت]] از همه کس داناتر باشد و برای برآوردن آنها، تواناتر باشد. این ویژگی را "[[افضلیت امام]]" می‌خوانند. [[شایسته]] نیست [[امام]] با دیگران برابر یا از آنان پایین‌تر باشد؛ زیرا لازمه [[برابری]]، ترجیح بدون دلیل و [[باطل]] است و مقدم کردن انسان پایین‌تر از نظر [[عقل]] قبیح است و [[قرآن]] آن را نکوهیده است<ref>{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}}؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.<ref>کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>.


===[[تنصیص]]===  
===[[تنصیص]]===  
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
== اثبات امامت با معجزه==
== اثبات امامت با معجزه==
{{اصلی|اثبات امامت با معجزه}}
{{اصلی|اثبات امامت با معجزه}}
معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر می‌شود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانسته‌اند و خارق‌العاده‌هایی را که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]]، و [[کرامت]]، [[امر]] خارق‌العاده‌ای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام می‌شود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست<ref>در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.</ref>. بنابراین معجزه راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آنرا اثبات می‌کند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۰-۸۳.</ref>.
معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر می‌شود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانسته‌اند و خارق‌العاده‌هایی را که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]]، و [[کرامت]]، [[امر]] خارق‌العاده‌ای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام می‌شود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست<ref>در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.</ref>. بنابراین معجزه راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات می‌کند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۰-۸۳.</ref>.


==[[اثبات امامت با نص]]==
==[[اثبات امامت با نص]]==
۲۱۸٬۸۵۷

ویرایش