ابوسعید بن زید: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
[[روایت]] [[احترام]] به میت هنگام [[تشییع]] آن، در [[فقه]] مورد توجه [[فقها]] قرار گرفته است و بسیاری، به [[استحباب]] [[قیام]] هنگام [[تشییع جنازه]] قائل هستند و از نظر [[اجر]] و [[پاداش]]، [[ثواب]] ایستادن را، همچون ثواب حمل کردن جنازه دانسته‌اند. برخی نشستن را [[مکروه]] دانسته و عده‌ای ایستادن را [[واجب]] می‌دانند و می‌گویند: تا زمانی که میت را حمل می‌کنند و بر [[زمین]] نگذاشته‌اند، نباید نشست. آنها به روایتی از [[ابوسعید]] و [[ابوهریره]] استناد کرده‌اند که گذشت<ref>ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳.</ref>.
[[روایت]] [[احترام]] به میت هنگام [[تشییع]] آن، در [[فقه]] مورد توجه [[فقها]] قرار گرفته است و بسیاری، به [[استحباب]] [[قیام]] هنگام [[تشییع جنازه]] قائل هستند و از نظر [[اجر]] و [[پاداش]]، [[ثواب]] ایستادن را، همچون ثواب حمل کردن جنازه دانسته‌اند. برخی نشستن را [[مکروه]] دانسته و عده‌ای ایستادن را [[واجب]] می‌دانند و می‌گویند: تا زمانی که میت را حمل می‌کنند و بر [[زمین]] نگذاشته‌اند، نباید نشست. آنها به روایتی از [[ابوسعید]] و [[ابوهریره]] استناد کرده‌اند که گذشت<ref>ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳.</ref>.


[[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.</ref> با استناد به گزارش [[عبدالله]] پسر [[احمد بن حنبل]] در [[مسند]] الشامیین و مسند الکوفیین می‌گوید: نام ابوسعید بن زید به عنوان [[راوی]] نخست آمده و روایت یاد شده را نقل کرده است و [[ابونعیم]] نیز این را [[تأیید]] می‌کند، اما [[طبرانی]] با همان [[سند]]، به نقل از [[عبدالله بن احمد بن حنبل]] می‌گوید: این روایت از [[ابوسعید خدری]] است و [[ابوموسی]] [[مدینی]] نیز مؤید آن است، و ابن اثیر این را صحیح می‌داند. [[ذهبی]] نیز همین گزارش را بدون اظهار نظر نقل می‌کند<ref>ذهبی، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۱۵۱.</ref> نظر ابن اثیر که وی را ابوسعید خدری می‌داند، [[خطا]] دانسته، می‌گوید: [[بغوی]]، همان گزارش ابوسعید بن زید را نقل کرده است و من نیز همان روایت را در مسند از طریق [[سعید بن زید]] در مسند از طریق سعید بن زید در مسند بزار پیدا کردم. آنچه موجب توهم و خطا شده، افزودن کلمه ابی به نام سعید بن زید است و البته این اسم است نه کنیه. گفتنی است در معجم الصحابه بغوی<ref>بغوی، ج۳، ص۶۵-۶۲.</ref> از ابوسعید بن زید نشانی یافت نشد و در مسند سعید بن زید نیز این روایت نیامده است. در هر صورت، ابن حجر و ابن اثیر وجود ابوسعید بن زید را در میان [[صحابه]] [[نادرست]] می‌شمارند. این شخص مورد نظر ما، یا بنا بر قول [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.</ref>، [[ابوسعید خدری]]، و یا بر اساس نظر [[ابن حجر]]<ref>ج۷، ص۱۵۱.</ref>، [[سعید بن زید بن عمرو بن نفیل]] است. احتمالاً سخن ابن حجر صحیح‌تر است که همان سعید بن زید باشد.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۳۷-۳۳۸.</ref>
[[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.</ref> با استناد به گزارش [[عبدالله]] پسر [[احمد بن حنبل]] در [[مسند]] الشامیین و مسند الکوفیین می‌گوید: نام ابوسعید بن زید به عنوان [[راوی]] نخست آمده و روایت یاد شده را نقل کرده است و [[ابونعیم]] نیز این را [[تأیید]] می‌کند، اما [[طبرانی]] با همان [[سند]]، به نقل از [[عبدالله بن احمد بن حنبل]] می‌گوید: این روایت از [[ابوسعید خدری]] است و [[ابوموسی]] [[مدینی]] نیز مؤید آن است، و ابن اثیر این را صحیح می‌داند. [[ذهبی]] نیز همین گزارش را بدون اظهار نظر نقل می‌کند<ref>ذهبی، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۱۵۱.</ref> نظر ابن اثیر که وی را ابوسعید خدری می‌داند، [[خطا]] دانسته، می‌گوید: [[بغوی]]، همان گزارش ابوسعید بن زید را نقل کرده است و من نیز همان روایت را در مسند از طریق [[سعید بن زید]] در مسند از طریق سعید بن زید در مسند بزار پیدا کردم. آنچه موجب توهم و خطا شده، افزودن کلمه ابی به نام سعید بن زید است و البته این اسم است نه کنیه. گفتنی است در معجم الصحابه بغوی<ref>بغوی، ج۳، ص۶۵-۶۲.</ref> از ابوسعید بن زید نشانی یافت نشد و در مسند سعید بن زید نیز این روایت نیامده است. در هر صورت، ابن حجر و ابن اثیر وجود ابوسعید بن زید را در میان [[صحابه]] [[نادرست]] می‌شمارند. این شخص مورد نظر ما، یا بنا بر قول [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.</ref>، [[ابوسعید خدری]]، و یا بر اساس نظر [[ابن حجر]]<ref>ج۷، ص۱۵۱.</ref>، [[سعید بن زید بن عمرو بن نفیل]] است. احتمالاً سخن ابن حجر صحیح‌تر است که همان سعید بن زید باشد.<ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۳۷-۳۳۸.</ref>


==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۵

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

اطلاعات منابع در مورد نام و نسب، تبار و لقب وی همین مقدار است. او را به استناد گزارشی که در آن به دیدن و ادراک رسول خدا(ص) تصریح شده است، صحابی دانسته‌اند. ابن حجر و ابن اثیر این را نادرست می‌دانند که تفصیل آن خواهد آمد. گزارش یاد شده چنین است: ابوسعید می‌گوید: در تشییع جنازه‌ای همراه پیامبر بودیم. هنگامی که جنازه را بر زمین گذاشتند، حضرت فرمود: "آیا این شخص میت به کسی بدهی دارد؟" گفتند: آری، او دو درهم بدهکار است. حضرت فرمود: "خودتان بر او نماز بخوانید". امام علی(ع) عرض کرد: "ای رسول خدا(ص)! من آن دو درهم را به عهده می‌گیرم و آن را ضمانت می‌کنم". پیامبر(ص) بر وی نماز خواند و سپس رو به علی(ع) کرد و فرمود: "خداوند بدهی و دینت را ادا کند، چنانکه دین برادرت را ادا کردی"[۱]. ابوسعید در گزارش دیگری می‌گوید: هرگاه جنازه‌ای را از مقابل رسول خدا(ص) تشییع می‌کردند، حضرت می‌ایستاد[۲]. همچنین می‌گوید: هرگز ندیدیم رسول خدا تشییع جنازه‌ای را ببیند و تا آن را بر زمین نگذاشته‌اند، بنشیند [۳]. این گزارش‌ها را با اندکی اختلاف در تعابیر، افزون بر ابوسعید بن زید، از امام علی(ع)، عثمان، جابر، سهل بن حنیف، قیس بن سعد، انس و ابوسعید خدری روایت کرده‌اند [۴]. در برخی از این گزارش‌ها آمده است که به رسول خدا(ص) گفتند: این جنازه زنی یهودی است. از حضرت دو سه جواب نقل شده است، فرمودند: "ما برای ملانکه قیام می‌کنیم؛ مگر این انسان نیست؛ و مرگ، فزعی هولناک است، پس هرگاه جنازه‌ای دیدید بایستید"[۵]. نیز از او روایتی درباره نعمت‌هایی که خداوند به حضرت موسی(ع) عطا فرمود نقل شده است[۶].

روایت احترام به میت هنگام تشییع آن، در فقه مورد توجه فقها قرار گرفته است و بسیاری، به استحباب قیام هنگام تشییع جنازه قائل هستند و از نظر اجر و پاداش، ثواب ایستادن را، همچون ثواب حمل کردن جنازه دانسته‌اند. برخی نشستن را مکروه دانسته و عده‌ای ایستادن را واجب می‌دانند و می‌گویند: تا زمانی که میت را حمل می‌کنند و بر زمین نگذاشته‌اند، نباید نشست. آنها به روایتی از ابوسعید و ابوهریره استناد کرده‌اند که گذشت[۷].

ابن اثیر[۸] با استناد به گزارش عبدالله پسر احمد بن حنبل در مسند الشامیین و مسند الکوفیین می‌گوید: نام ابوسعید بن زید به عنوان راوی نخست آمده و روایت یاد شده را نقل کرده است و ابونعیم نیز این را تأیید می‌کند، اما طبرانی با همان سند، به نقل از عبدالله بن احمد بن حنبل می‌گوید: این روایت از ابوسعید خدری است و ابوموسی مدینی نیز مؤید آن است، و ابن اثیر این را صحیح می‌داند. ذهبی نیز همین گزارش را بدون اظهار نظر نقل می‌کند[۹]. ابن حجر[۱۰] نظر ابن اثیر که وی را ابوسعید خدری می‌داند، خطا دانسته، می‌گوید: بغوی، همان گزارش ابوسعید بن زید را نقل کرده است و من نیز همان روایت را در مسند از طریق سعید بن زید در مسند از طریق سعید بن زید در مسند بزار پیدا کردم. آنچه موجب توهم و خطا شده، افزودن کلمه ابی به نام سعید بن زید است و البته این اسم است نه کنیه. گفتنی است در معجم الصحابه بغوی[۱۱] از ابوسعید بن زید نشانی یافت نشد و در مسند سعید بن زید نیز این روایت نیامده است. در هر صورت، ابن حجر و ابن اثیر وجود ابوسعید بن زید را در میان صحابه نادرست می‌شمارند. این شخص مورد نظر ما، یا بنا بر قول ابن اثیر[۱۲]، ابوسعید خدری، و یا بر اساس نظر ابن حجر[۱۳]، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل است. احتمالاً سخن ابن حجر صحیح‌تر است که همان سعید بن زید باشد.[۱۴]

منابع

پانویس

  1. علامه حلی، ج۲، ص۸۵.
  2. احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۶۴ و ج۴، ص۳۴۶؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۱۱؛ نسائی، ج۴، ص۴۵؛ هیثمی، ج۳، ص۲۷؛ ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳ و همو، تسجیل المنفعه، ص۴۸۹؛ دارقطنی، ج۴، ص۴۲.
  3. شامی، ۳۶۱ / ۸.
  4. شامی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱.
  5. شامی، ج۸، ص۳۶۰ و ۳۶۱.
  6. شوکانی، ج۱، ص۸۷.
  7. ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳.
  8. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.
  9. ذهبی، ج۲، ص۱۷۳.
  10. الاصابه، ج۷، ص۱۵۱.
  11. بغوی، ج۳، ص۶۵-۶۲.
  12. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.
  13. ج۷، ص۱۵۱.
  14. حیدری آقایی، محمود، مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۳۷-۳۳۸.