←تلازم بین حق و تکلیف
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
با وجود تلازم میان حق و [[تکلیف]] و قابل تفکیک نبودن این دو، معلوم میشود گفتن اینکه [[زبان دین]]، [[زبان]] [[تکلیف]] است نه زبان حق، سخن منطقی نیست، [[انسان]] دارای [[حقوقی]] است، [[خداوند]] خواسته است تا او برای رسیدن به [[حقوق]] خود، به رعایت تکالیفی ملزم گردد، به همین جهت او را [[مکلف]] کرده تا [[حقوق]] خود را [[احیا]] کند. با این [[وصف]] انجام [[تکالیف الهی]] به احیای [[حقوق انسانی]] و [[تکریم]] او باز میگردد. [[انسان]] با [[پذیرش]] [[امانت الهی]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ}}<ref>«ما امانت را عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و بر تن نمودن [[لباس]] [[کرامت]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و برخوردار بودن از [[برترین]] ظرفیت [[علمی]] و آشنایی با [[اسمای الهی]]: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا...}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت»... سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> [[جایگاه]] [[برتری]] پیدا کرد و مقامِ [[خلافت الهی]] را در [[زمین]] به خود اختصاص داد که لازمه حفظِ چنین جایگاهی [[پذیرش]] [[مسئولیت]] و قبول [[تکلیف]] است<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۵۹ و ۱۶۴ با تلخیص.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۷- ۳۹.</ref> | با وجود تلازم میان حق و [[تکلیف]] و قابل تفکیک نبودن این دو، معلوم میشود گفتن اینکه [[زبان دین]]، [[زبان]] [[تکلیف]] است نه زبان حق، سخن منطقی نیست، [[انسان]] دارای [[حقوقی]] است، [[خداوند]] خواسته است تا او برای رسیدن به [[حقوق]] خود، به رعایت تکالیفی ملزم گردد، به همین جهت او را [[مکلف]] کرده تا [[حقوق]] خود را [[احیا]] کند. با این [[وصف]] انجام [[تکالیف الهی]] به احیای [[حقوق انسانی]] و [[تکریم]] او باز میگردد. [[انسان]] با [[پذیرش]] [[امانت الهی]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ}}<ref>«ما امانت را عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و بر تن نمودن [[لباس]] [[کرامت]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و برخوردار بودن از [[برترین]] ظرفیت [[علمی]] و آشنایی با [[اسمای الهی]]: {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا...}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت»... سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> [[جایگاه]] [[برتری]] پیدا کرد و مقامِ [[خلافت الهی]] را در [[زمین]] به خود اختصاص داد که لازمه حفظِ چنین جایگاهی [[پذیرش]] [[مسئولیت]] و قبول [[تکلیف]] است<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۵۹ و ۱۶۴ با تلخیص.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۷- ۳۹.</ref> | ||
==طرفینی بودن [[حقوق]]== | |||
به طور کلی اگر حق در [[ارتباط]] ما و انسانهای دیگر مطرح باشد، دو طرفی است. در این باره [[حضرت امیر]]{{ع}} میفرمایند: "به سود کسی جریان نیابد جز آنکه به زیانش هم باشد و به زیان کسی نگردد جز آنکه به سودش هم باشد. همان طور که بر دیگری حقی دارد به همان نسبت دیگران هم بر او [[حقوقی]] دارند"<ref>{{متن حدیث|لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ}}>صبحی صالح، نهج البلاغه، خ٢١٦.</ref>؛ ولی اگر فقط [[ارتباط]] ما و [[خدا]] باشد طرفینی نیست و فقط [[خداوند]] حق بر [[بندگان]] دارد و بس. | |||
آن حق عبارت از "[[اطاعت]] [[خدای یکتا]]، [[عبادت]] خالصانه او و [[شریک]] قرار ندادن برای او" است. {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>. | |||
در مقابل این قول، کسانی هستند که معتقدند [[خدا]] مثل هر موجود دیگر دارای [[علم]] و [[اراده]] نسبت به [[انسان]] [[حقوقی]] و تکالیفی دارد و [[انسان]] تنها نسبت به او [[مکلف]] نیست، بلکه محق هم هست. | |||
البته این ملازمه، فقط از نظر نقلی درست است نه [[عقلی]]. چون از نظر [[عقل]] ممکن است رابطه یکطرفه باشد<ref>ر.ک: سیف الله صرامی، حق، حکم و تکلیف، همان، ص۲۰۰.</ref>. مثل بیان لطیف [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن| وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>، ایشان مینویسد: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا}} کنایه از [[ایمان]] [[قلبی]] و عمل [[جوارحی]] است که [[ادای حق]] [[ربوبیت الهی]] بر [[انسان]] است. این، تمام حقی است که [[خداوند]] برای خود، بر عهدۀ [[انسان]] نهاده است. در برابر آن [[خداوند]]، حقی را برای بندگانش، برعهده خویش نهاده است و آن [[مغفرت]] است [[مغفرت]]، چیزی است که برای رسیدن به [[سعادت]]، هیچ کس، حتی [[پیامبران]] نیز از آن بینیاز نیستند و چون [[مؤمن]]، حق [[خداوند]] را با [[ایمان]] [[قلبی]] و عمل [[جوارحی]] ادا کرد، حقی را که [[خداوند]] برای او مقرر کرده، طلب میکند، میگوید: {{متن قرآن|غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>المیزان، ج۲، ص۴۴۳.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۹- ۴۰.</ref> | |||
==اقسام حق== | ==اقسام حق== |