←جستارهای وابسته
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
امام{{ع}} که میدانستند تهدیدهای مأمون جدی است و ممکن است در این برهه از [[زمان]]، با شهادتشان زمام امور [[مسلمین]] و شیعیان به مخاطره افتد، ولا یتعهدی را بر مبنای شرایطی قبول کردند<ref>بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۳۴.</ref>. اولین شرط امام{{ع}} این بود که در مسائل [[سیاسی]] هیچ گونه دخالتی نداشته باشند و تنها نام [[ولیعهد]] بر ایشان باشد. همچنین امام{{ع}} شرط کردند که مقام [[قاضی]] و [[قضاوت]] قرار نگیرند و سرانجام این که [[عزل]] و [[نصب]] بر عهده خود [[خلیفه]] باشد و ایشان در این مورد هم دخالتی نداشته باشند<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۰؛ ج۲، ص۱۸۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۸؛ اعلام الوری، ص۳۲۰؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۳۴-۳۵؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۹؛ الارشاد، ص۳۱۰: امالی، ص۴۳؛ اصول کافی، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۳۸.</ref> | امام{{ع}} که میدانستند تهدیدهای مأمون جدی است و ممکن است در این برهه از [[زمان]]، با شهادتشان زمام امور [[مسلمین]] و شیعیان به مخاطره افتد، ولا یتعهدی را بر مبنای شرایطی قبول کردند<ref>بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۳۴.</ref>. اولین شرط امام{{ع}} این بود که در مسائل [[سیاسی]] هیچ گونه دخالتی نداشته باشند و تنها نام [[ولیعهد]] بر ایشان باشد. همچنین امام{{ع}} شرط کردند که مقام [[قاضی]] و [[قضاوت]] قرار نگیرند و سرانجام این که [[عزل]] و [[نصب]] بر عهده خود [[خلیفه]] باشد و ایشان در این مورد هم دخالتی نداشته باشند<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۰؛ ج۲، ص۱۸۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۸؛ اعلام الوری، ص۳۲۰؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۳۴-۳۵؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۹؛ الارشاد، ص۳۱۰: امالی، ص۴۳؛ اصول کافی، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۳۸.</ref> | ||
==[[عهدنامه]] ولایتعهدی== | |||
[[مأمون]] به خط و انشای خویش عهدنامه [[ولایت عهدی]] [[امام رضا]]{{ع}} را نوشت و بر آن نیز [[شاهد]] گرفت. امام رضا{{ع}} نیز به خط [[شریف]] خود بر این عهدنامه نگاشت. این عهدنامه را عموم [[مورخان]] یاد کردهاند. [[علی بن عیسی اربلی]] در [[کشف الغمه (کتاب)|کشف الغمه]] مینویسد: «در [[سال ۶۷۰ هجری]] قمری، یکی از خویشانم از [[مشهد]] شریف آن [[حضرت]] بدین جا آمد و با وی عهدنامهای بود که مأمون به خط خویش آن را نوشته بود. در پشت این عهدنامه خط [[امام]]{{ع}} بود. پس جای قلمهای وی را بوسیدم و چشمم را در بوستان کلامش گردش دادم و دیدن این عهدنامه را از [[الطاف]] و [[نعمتهای الهی]] پنداشتم و اینک آن را حرف به حرف نقل میکنم. آنچه به خط مأمون در این عهدنامه نوشته شد، چنین است: | |||
({{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}. این نامهای است که [[عبدالله بن هارون رشید]]، [[امیر مؤمنان]]، آن را به [[ولیعهد]] خود، [[علی بن موسی بن جعفر]]{{ع}} نگاشته است. اما بعد، همانا [[خداوند عزّ و جلّ]]، [[دین اسلام]] را برگزید و از میان [[بندگان]] خود پیغمبرانی برگزید که به سوی او [[هدایتگر]] و رهنما باشند و هر [[پیغمبر]] پیشین به آمدن [[پیامبر]] پس از خود نوید داده و هر پیامبر بعدی، پیامبر پیش از خود را [[تصدیق]] کرده است. تا این که دوره [[نبوت]] پس از مدتی [[فترت]] و کهنه شدن [[علوم]] و قطع گردیدن [[وحی]] و نزدیک شدن [[قیامت]] به [[محمّد]]{{صل}} خاتمه یافت. پس [[خداوند]] به وجود اور [[سلسله]] [[پیغمبران]] را پایان داد و او را بر آنان شاهد و [[گواه]] [[امین]] گرفت و کتاب [[عزیز]] خود را بر او نازل فرمود. چنان [[کتابی]] که از پیش رو و پشت سر [[باطل]] را بدان راه نیست و تنزیلی است از جانب [[خداوند حکیم]] و ستوده که در آنچه [[حلال و حرام]] کرده و [[بیم و امید]] داده و بر [[حذر]] داشته و ترسانیده و [[امر و نهی]] کرده، هرگز [[تصور]] باطلی نمیرود تا حجتی رسا بر [[مردم]] بوده باشد و هر کس که راه [[گمراهی]] و [[هلاکت]] سپارد از روی [[بیّنه]] و دلیل و آن کس که به [[نور هدایت]] [[زندگی]] جاویدان یافته از روی بیّنه و دلیل باشد، و یقینا [[خداوند]] شنوای داناست. پس [[پیامبر]]{{صل}}، پیغام [[خدا]] را به مردم رسانید و آنان را به وسیله [[آموختن]] [[حکمت]] و دادن [[پند]] و [[اندرز]] و [[مجادله]] [[نیکو]] به سوی خدا فراخواند و سپس به [[جهاد]] و [[سختگیری]] با [[دشمنان دین]] [[مأمور]] شد تا این که خدا او را نزد خود برد و آنچه در نزدش بود برای وی برگزید. چون دوران [[نبوت]] پایان یافت و خدا [[وحی]] و [[رسالت]] را به [[محمّد]]{{صل}} خاتمه داد و قوام [[دین]] و [[نظام]] امر [[مسلمانان]] را به [[خلافت]] و اتمام و [[عزت]] آن قرار داد و [[قیام]] به [[حق]] [[خدای تعالی]] در طاعتی است که به وسیله آن [[واجبات]] و حدود خدا و [[شرایع]] [[اسلام]] و سنتهای آن برپا شود و [[جنگ]] و [[ستیز]] با دشمنان دین انجام گردد. بنابراین بر خلفاست که درباره آنچه خداوند آنان را [[حافظ]] و [[نگهبان دین]] و بندگانش قرار داده است، خدا را [[فرمان]] برند و بر مسلمانان است که از [[خلفا]] [[پیروی]] کرده آنان را در مورد [[اقامه حق]] خدا و بسط [[عدل]] و [[امنیت راهها]] و [[حفظ]] [[خونها]] و [[اصلاح]] در میان مردم و اتحادشان از راه [[دوستی]] کمک و [[یاری]] کنند. و اگر بر خلاف این [[دستور]] عمل کنند، رشته [[اتحاد مسلمانان]] [[سست]] و لرزان و [[اختلاف]] خود و جامعهشان آشکار و [[شکست]] دین و [[تسلط]] دشمنانشان ظاهر و [[تفرقه]] کلمه و زیان [[دنیا]] و [[آخرت]] حاصل میشود. پس بر کسی که خداوند او را در [[زمین]] خود خلافت داده و بر [[خلق]] خویش [[امین]] کرده است سزاوار است که خود را در راه [[کوشش]] برای خدا به [[زحمت]] اندازد و آنچه مورد [[رضایت]] و [[طاعت]] اوست، مقدم شمارد و خود را آماده انجام کارهایی کند که با [[احکام خدا]] و مسئولیتی که در نزد او دارد سازگار باشد و در آنچه [[خدا]] به عهده او گذارده به [[حق]] و [[عدالت]] [[حکم]] کند، همانگونه که [[خداوند عزّ و جلّ]] به [[داوود]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. و نیز خداوند عزّ و جلّ فرمود: {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس به پروردگارت سوگند که از همه آنان خواهیم پرسید * بر آنچه آنان میکردهاند» سوره حجر، آیه ۹۲-۹۳.</ref>. و نیز در خبر است که [[عمر بن خطاب]] گفت: اگر در کرانه [[فرات]] برّهای تباه گردد، میترسم که [[خداوند]] مرا از آن [[مؤاخذه]] کند و [[سوگند]] به خدا که هر کس در مورد [[مسئولیت]] فردیش که بین خود و خدای خود دارد، در معرض امر بزرگ و خطر عظیمی قرار گرفته پس چگونه است حال کسی که [[مسئولیت اجتماعی]] را به عهده دارد؟ در این امر [[اعتماد بر خدا]] و [[پناهگاه]] و رغبت به سوی اوست که [[توفیق]] [[عصمت]] و نگهداری [[کرامت]] فرماید و به چیزی [[هدایت]] کند که در آن ثبوت [[حجت]] است و به [[خشنودی]] و [[رحمت خدا]] [[رستگاری]] فراهم آید. و در میان است، آنکه از همه بیناتر و برای خدا در [[دین]] و [[بندگان]] او خیرخواهتر از خلایقش در روی [[زمین]] است خلیفهای است که به [[اطاعت]] از کتاب او و [[سنت]] رسولش عمل کند و با تمام [[کوشش]]، [[فکر]] و نظرش را درباره کسی که ولیعهدی او را بر عهده میگیرد به کار برد و کسی را به [[رهبری]] [[مسلمانان]] برگزیند که بعد از خود آنها را اداره کند و با [[الفت]] جمعشان کند و پراکندگیشان را به هم آورد و خونشان را محترم شمارد و با [[اذن خدا]] [[تفرقه]] و [[اختلاف]] آنها را [[امن]] و [[آرامش]] دهد و آنان را از [[فساد]] و [[تباهی]] و ضدّیت میان یکدیگر نگه دارد و [[وسوسه]] و [[نیرنگ]] [[شیطان]] را از آنان دفع کند؛ زیرا [[خداوند]] پس از [[خلافت]] [[مقام]] ولیعهدی را [[متمم]] و مکمل امر [[اسلام]] و موجب [[عزت]] و [[صلاح]] مسلمانان قرار داده است و بر خلفای خود در [[استوار]] داشت آن [[الهام]] فرموده که کسی را برای این کار [[انتخاب]] کنند که سبب زیادی [[نعمت]] و مشمول [[عافیت]] شود. و خداوند [[مکر]] و [[حیله]] [[اهل]] [[شقاق]] و [[دشمنی]] و کوشش تفرقهاندازان و فتنهجویان را در هم شکند. از موقعی که خلافت به [[امیر مؤمنان]] رسیده است تلخی طعم آن را چشیده و از سنگینی بار خلافت و [[تکالیف]] سخت آن [[آگاه]] شده و [[وظیفه]] مشکلی را که [[خلیفه]] در مورد [[اطاعت خدا]] و [[مراقبت]] [[دین]] باید انجام دهد، دانسته است. از این رو همواره در مورد آنچه که موجب سرفرازی دین و ریشه کن کردن [[مشرکان]] و صلاح [[امت]] و نشر [[عدالت]] و اقامه [[کتاب و سنت]] است، [[جسم]] خود را به [[زحمت]] انداخته و چشمش را بیدار نگه داشته و بسیار [[اندیشه]] کرده است. اندیشه در این مسئله او را از آرامش و راحت و از [[آسایش]] و [[خوشی]] باز داشته است زیرا بدان چه خداوند از آن سوال خواهد کرد آگاه است و [[دوست]] دارد که به هنگام [[دیدار]] [[خدا]]، در امر دین و امور بندگانش [[خیر خواه]] بوده باشد و برای ولیعهدی کسی را برگزیند که حال [[امت]] را مراعات کند و در [[فضل]] و [[دین]] و [[پارسایی]] و [[علم]] از دیگران [[برتر]] باشد و در [[قیام]] به امر [[خدا]] و [[ادای حق]] او بیشتر از دیگران به وی [[امید]] بسته شود. از این رو، برای رسیدن به این مقصود، شب و [[روز]] به پیشگاه خدا [[مناجات]] کرد و از او [[استخاره]] کرد که در [[انتخاب]] [[ولیعهد]] کسی را به او [[الهام]] فرماید که [[خشنودی]] و [[طاعت خدا]] در آن باشد و در [[طلب]] این مقصود، در افراد [[خاندان]] خود، از [[فرزندان]] عبدالله بن عبّاس و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} دقت نظر کرد و در احوال مشهورترین آنان از لحاظ علم و [[مذهب]] و [[شخصیت]] بسیار بررسی کرد، تا آنکه به [[رفتار]] و [[کردار]] همگی [[آگاه]] شد و آنچه درباره آنان شنیده بود به مرحله [[آزمایش]] در آورد و خصوصیات و احوال آنها را مکشوف داشت و پس از طلب خیر از خدا و بجای آوردن [[کوشش]] فراوان در انجام فرمایشهای [[الهی]] و ادای حق او درباره [[بندگان]] و شهرهایش و تحقیق در افراد آن دو خاندان، کسی را که برای احراز این [[مقام]] انتخاب کرد، [[علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ زیرا که فضل والا و [[دانش]] سودمند و [[پاکدامنی]] ظاهر و [[زهد]] بیشائبه و [[بیاعتنایی]] او به [[دنیا]] و [[تسلیم]] بودن [[مردم]] را درباره وی از همه بهتر و بالاتر دید و برای او آشکار شد که همگی زبانها در [[فضیلت]] او متفق و سخن مردم دربارهاش متّحد است و چون همیشه به فضیلت از [[زمان]] [[کودکی]] و [[جوانی]] و [[پیری]] آشنا و آگاه بود؛ لذا [[پیمان]] ولیعهدی و [[خلافت]] پس از خود را با [[اعتماد به خدا]]، به نام او بست و خدا [[نیک]] میداند که این کار را برای از خود گذشتگی در [[راه خدا]] و [[دین]] و از نظر [[اسلام]] و [[مسلمانان]] و [[طلب]] [[سلامت]] و ثبوت [[حق]] و [[نجات]] و [[رهایی]] در روزی که [[مردم]] در آن [[روز]] در پیشگاه [[پروردگار]] عالمیان به پا خیزند، انجام داد. اکنون [[امیر مؤمنان]]، [[فرزندان]] و [[خاندان]] و [[خواص]] خود و [[فرماندهان]] و خدمتکارانش را [[دعوت]] میکند که ضمن اظهار [[سرور]] و [[شادمانی]] در امر [[بیعت]]، پیشدستی کنند و بدانند که امیر مؤمنان [[طاعت خدا]] را بر [[هوای نفس]]، درباره فرزند و [[اقوام]] و [[نزدیکان]] خویش مقدم شمرد و او را ملقب به [[رضا]] کرد؛ زیرا که او مورد پسند و رضای امیر مؤمنان است. پس ای خاندان امیر مؤمنان و کسانی که از فرماندهان و [[نظامیان]] و عموم مسلمانان در [[شهر]] هستید، [[به نام خدا]] و برکاتش و به [[حسن]] قضای او درباره دین و بندگانش برای امیر مؤمنان و برای [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} پس از او بیعت کنید. چنان بیعتی که دستهای شما باز و سینههایتان گشاده باشد و بدانید که امیر مؤمنان این کار را برای [[اطاعت امر خدا]] و برای خیر خود شما انجام داد و [[خدا]] را سپاسگزار باشید که مرا بدین امر ملهم کرد و آن در اثر [[حرص]] و اصراری بود که مرا به رشاد و [[صلاح]] شما بود و [[امیدوار]] باشید که این کار در جمع [[الفت]] و [[حفظ]] [[خونها]] و رفع پراکندگی و محکم کردن مرزها و قوت دین و سرکوبی [[دشمنان]] و [[استقامت]] امور شما مؤثر است و فایده آن به شما باز میگردد و بشتابید به سوی طاعت خدا و [[فرمان]] امیر مؤمنان که اگر بشتابید موجب [[امنیت]] و [[آسایش]] است و خدا را در این امر [[سپاس]] گزارید که اگر خدا خواهد بهره آن را خواهید دید.) | |||
این [[نامه]] را [[عبدالله مأمون]] در روز [[دوشنبه]] هفتم [[ماه رمضان]] [[سال]] ۲۰۱، به دست خود نگاشت. | |||
آنچه پشت [[عهدنامه]] به خط [[امام رضا]]{{ع}} نگاشته شده است، بدین شرح میباشد: | |||
({{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}. [[ستایش]] و [[سپاس]] خدای راست که آنچه خواهد به انجام رساند؛ زیرانه فرمانش را چیزی بازگرداند، و نه قضایش را مانعی باشد. به [[خیانت]] دیدگان [[آگاه]] و [[اسرار]] نهفته در سینهها را میداند، و [[درود خدا]] بر پیامبرش [[محمد]]{{صل}}، پایانبخش [[رسولان]] و بر [[اولاد]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] او باد. | |||
من، [[علی بن موسی بن جعفر]]، میگویم: همانا [[امیر مؤمنان]] که [[خدا]] او را در [[استواری]] [[کارها]] کمک کند، و به [[راه رستگاری]] و [[هدایت]] توفیقش دهد، آنچه را دیگران از [[حق]] ما نشناخته بودند، بازشناخت. رشته [[رحم]] و [[خویشاوندی]] را که از هم گسیخته شده بود، به هم پیوست و دلهایی را که بیمناک شده بودند، [[ایمنی]] بخشید. بل آنها را پس از آنکه تلف شده بودند، [[جان]] بخشید و از [[فقر]] و نیاز مستغنی کرد و تمام این کارها را به منظور [[خشنودی پروردگار]] جهانیان انجام داد و پاداشی از غیر او نخواست که [[خداوند]] شاگران را به زودی [[جزا]] دهد و [[پاداش]] نکوکاران را تباه نکند. او [[ولایت]] [[عهد]] و [[امارت]] کبرای خود را به من واگذار کرد که چنانچه بعد از او زنده بمانم عهدهدار آن گردم پس هرکس گرهی را که خداوند به بستن آن [[فرمان]] داده بگشاید، و رشتهای را که خداوند پیوست آن را [[دوست]] دارد از هم بگسلد، [[حرمت]] [[حریم]] خدا را [[مباح]] شمرده و [[حلال]] او را [[حرام]] کرده است؛ زیرا با این کار، [[امام]] را حقیر کرده و پرده [[اسلام]] را از هم دریده است. [[رفتار]] گذشتگان نیز بدین گونه بوده است. آنان بر [[لغزشها]] [[صبر]] کردند و به صدمات و آسیبهای ناشی از آن [[اعتراض]] نکردند زیرا از پراکندگی کار [[دین]] و از بهم خوردن رشته [[اتحاد مسلمانان]] میترسیدند و این [[ترس]] بدان جهت بود که [[مردم]] به [[زمان جاهلیت]] نزدیک بودند و [[منافقان]] هم [[انتظار]] میکشیدند تا راهی برای ایجاد [[فتنه]] باز کنند. من [[خدا]] را بر خود [[شاهد]] گرفتم که اگر مرا [[زمامدار]] امور [[مسلمانان]] کرد و امر [[خلافت]] را به گردن من نهاد، در مسلمانان مخصوصاً [[فرزندان]] عبّاس چنان [[رفتار]] کنم که به [[اطاعت خدا]] و پیامبرش{{صل}} مطابق باشد. هیچ [[خون]] محترمی را نریزم و [[مال]] و [[ناموس]] کسی را [[مباح]] نکنم، مگر این که [[حدود الهی]] ریختن آن را جایز شمرده و [[واجبات]] [[دین]] آن را مباح کرده باشد. تا حد [[توانایی]] و امکان، در [[انتخاب]] افراد کاردان و لایق بکوشم و بدین گفتار بر خویشتن [[عهد]] و [[پیمان]] محکم بستم که در نزدش درباره انجام آن [[مسئول]] خواهم بود که او فرماید: به پیمان [[وفا]] کنید که از آنها بازخواست میکند. و اگر از خود چیز تازهای به [[احکام الهی]] افزودم و یا آنها را [[تغییر]] و تبدیل کردم، مستوجب [[سرزنش]] و سزاوار [[مجازات]] و [[عقوبت]] خواهم بود. و [[پناه]] میبرم به [[خداوند]] از [[خشم]] او و با میل و رغبت به سوی او رو میکنم که [[توفیق]] طاعتم دهد و میان من و نافرمانیش حایل گردد و به من و مسلمانان [[عافیت]] [[عنایت]] فرماید. و من نمیدانم که به من و شما چه خواهد شد. [[حکم]] و فرمانی نیست مگر برای خداوند او به [[حق]] [[داوری]] میکند و [[بهترین]] جداکنندگان است. لکن من برای [[امتثال امر]] [[امیر مؤمنان]] این کار را بر عهده گرفتم و [[خشنودی]] او را برگزیدم. خداوند من و او را نگاهداری کند. خدا را در این نوشته بر خود [[گواه]] گرفتم و خدا به عنوان شاهد و گواه بس است. این [[نامه]] را در حضور امیر مؤمنان که خدا [[عمر]] او را دراز گرداند و [[فضل بن سهل]] و [[سهل بن فضل]] و [[یحیی بن اکثم]] و [[عبدالله بن طاهر]] و [[ثمامة بن اشرس]] و [[بشر بن معتمر]] و [[حماد بن نعمان]]، در [[ماه رمضان]] [[سال]] ۲۰۱ به خط خود نوشتم)<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۴۷۳-۴۷۴؛ مسند الامام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۶۴.</ref>. | |||
[[گواهان]] طرف راست: [[یحیی بن اکثم]] به پشت و روی مندرجات این [[نامه]] [[گواهی]] میدهد و از [[خداوند متعال]] مسألت دارد که [[امیر المؤمنین]] و همه [[مسلمانان]] از [[برکت]] این [[عهدنامه]] به بزرگی و [[عظمت]] برسند. [[عبدالله بن طاهر]]، حماد بن نعمان، [[بشر بن معتمر]] نیز مضمون آن را گواهی میکنند. | |||
گواهان طرف چپ: آنها نیز [[تأیید]] میکنند، این [[صحیفه]] [[عهد]] و [[پیمان]] را که در پشت و روی نامه نوشته شده، در [[حرم]] [[حضرت رسول الله]]{{صل}} در بین [[منبر]] و [[قبر]] خواندند و بنی عبّاس و [[فرماندهان لشکر]] و [[رجال]] بزرگ و عموم [[مردم]] تأیید کردند و به همه [[شایعات]] پایان دادند. [[فضل بن سهل]] به [[فرمان]] [[مأمون]] [[تاریخ]] و صدور عهدنامه را گواهی کرد<ref>کشف الغمه، ج۳، ص۱۷۲- ۱۷۹؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۳۷-۱۴۳؛ فصول المهمه، ص۲۷۳-۲۷۴؛ مسند الامام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۱- ۱۰۷ و متن ترجمه شده آن در ص۱۷۲-۱۷۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۵۱۸.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |