اولو الامر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
اگرچه برخی از علمای [[اهل سنت]] عصمت اولوالامر را پذیرفتهاند، اما مصداق آن را [[اهل بیت]]{{ع}} نمیدانند. به عنوان نمونه [[فخر رازی]] در این زمینه اولوالامر را [[اجماع امت]] میداند و عصمت آن را چنین تقریر میکند: "کسی که [[خدا]] اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود، [[خداوند]][[ اطاعت]] او را لازم شمرده و [[پیروی]] از او را در [[انجام خطا]] لازم دانسته و این خود یک نوع تضاد در [[حکم الهی]] ایجاد میکند؛ زیرا از یک طرف انجام آن [[عمل ]][[ممنوع]] است و از طرف دیگر پیروی از "[[اولوا الامر]]" لازم است و این موجب [[اجتماع]]"[[ امر]]" و" [[نهی]]" میشود<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | اگرچه برخی از علمای [[اهل سنت]] عصمت اولوالامر را پذیرفتهاند، اما مصداق آن را [[اهل بیت]]{{ع}} نمیدانند. به عنوان نمونه [[فخر رازی]] در این زمینه اولوالامر را [[اجماع امت]] میداند و عصمت آن را چنین تقریر میکند: "کسی که [[خدا]] اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود، [[خداوند]][[ اطاعت]] او را لازم شمرده و [[پیروی]] از او را در [[انجام خطا]] لازم دانسته و این خود یک نوع تضاد در [[حکم الهی]] ایجاد میکند؛ زیرا از یک طرف انجام آن [[عمل ]][[ممنوع]] است و از طرف دیگر پیروی از "[[اولوا الامر]]" لازم است و این موجب [[اجتماع]]"[[ امر]]" و" [[نهی]]" میشود<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | ||
اگر چه در برخی از [[روایات اهل سنت]]، [[اهل بیت]]{{ع}} مصداق [[اولوالامر]] شمرده شده است، | اگر چه در برخی از [[روایات اهل سنت]]، [[اهل بیت]]{{ع}} مصداق [[اولوالامر]] شمرده شده است، لکن کسی از [[مفسران اهل سنت]] بدان [[معتقد]] نیست<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی| مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)| راه و راهنماشناسی]]، ص۲۰۶؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۳۰؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۵۴؛ [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>. | ||
===از نگاه مفسران اهل سنت=== | ===از نگاه مفسران اهل سنت=== |
نسخهٔ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۰
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
اولو الامر به معنای صاحبان امر و فرمان است. این واژه در دو آیه از قرآن کریم آمده که دستور به اطاعت محض از آنان داده است. اینکه مصداق اولوالامر، ائمه اثنی عشر(ع) است طبق نظر شیعه، یا فرماندهان و اهل علم و صاحب منصبان طبق نظر اهل سنت، اختلاف است. عصمت، امامت و رهبری الهی از جمله ویژگیهایی است که به استناد قرآن برای اولوالامر ثابت است.
مقدمه
یکی از واژگانی که در قرآن و احادیث شیعه و اهل سنت به کار رفته، "اولوالامر" است. این واژه در سوره مبارکه نساء آیات ۵۹[۱] و ۸۳[۲] به کار رفته است. آیه ۵۹ سوره نساء یکی از آیات مهم و راهبردی قرآن کریم است و دلالتها و تعیین مصادیق آن محور بنیادی تفاسیر شیعه و اهل سنت قرار گرفته است. مشروعیت زمامداران و حاکمان الهی (فارغ از روایات) در گرو این آیه است. آنچه مهم است بررسی محور نزاع میان فریقین و ادله شیعه بر مدعای خود و برداشتهایی است که از آیه شده است.
معناشناسی اولوالامر
معنای لغوی
اولو الامر از دو کلمه اولو و الامر تشکیل یافته است. اولو در لغت به معنای صاحبان و مفرد آن ذو به معنای صاحب است[۳]، بنابر قول برخی از محققین، این لفظ دلالت بر شدت مصاحبت و تعلق دارد[۴].
واژه امر نیز به دو معنا آمده است، فرمان و شیء[۵] که در معنای اول جمع آن اوامر و در معنای دوم جمع آن امور است[۶].
بنابراین اولوالامر به معنای صاحبان فرمان، صاحبان شئ و صاحبان کار است[۷].
معنای اصطلاحی
امر در قرآن کریم در معانی مختلفی به کار رفته است از جمله عذاب[۸]، چاره جویی[۹] و عالم ملکوت[۱۰] البته برخی معتقدند این واژه معنای عامی دارد ـ همان شیء ـ که تمام آنچه در قرآن آمده از مصادیق آن شمرده میشود[۱۱].
بنابر تفاسیر شیعه و سنی معنای شئ یک معنای از پیش معلوم است؛ چراکه با توجه به "أل" که بر سر امر به آمده است، معنای خاصی را میرساند که همان مقام ولایت و خلافت است و اولوالامر کسانی هستند که شئون دین و دنیای مردم به دست آنان است[۱۲]. اگرچه واژه اولوالامر در روایات متعددی آمده است لیک در مقام بیان مصادیق آن بوده است[۱۳].
اولوالامر در قرآن کریم
در دو آیۀ ۵۹ و ۸۳ سوره نساء واژه اولوالامر به کار رفته است. در آیه ۵۹ سوره نساء چنین آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۴]، در این آیه خداوند دستور به پیروی از اولوالامر و اطاعت از ایشان داده است و در آیه ۸۳ آمده است: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۵]؛ در این آیه نسبت به نشر اخبار امنیتی و اشاعه هر آنچه موجب رعب و وحشت میشود هشدار داده و از اشاعه آن قبل از گزارش و انتقال خبر به پیامبر(ص) نکوهش کرده است.
شأن نزول آیه
درباره شأن نزول آیه ۵۹ سوره نساء، نقل شده است: "آیه فوق درباره علی (ع) نازل شد، هنگامی که پیامبر (ص) او را (در غزوه تبوک) در مدینه به جای خود گذارد،علی (ع) عرض کرد: ای پیامبر! آیا مرا همانند زنان و کودکان در شهر قرار میدهی؟ پیامبر (ص) فرمود: «اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فقال عز و جل" وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»: "آیا دوست نداری نسبت به من همانند هارون (برادر موسی) نسبت به موسی(ع)بوده باشی، آن زمانی که موسی به او گفت: در میان بنی اسرائیل جانشین من باش و اصلاح کن، سپس خداوند عز و جل فرمود: ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۶].[۱۷]
مصداق اولوالامر
از نگاه مفسران شیعه
قریب به اتفاق مفسران شیعه بر اساس روایات شیعه[۱۸] و روایات معتبر اهل سنت[۱۹]، اتفاق نظر دارند که مصداق اولوالامر امامان اثنا عشر(ع) هستند. شیعه معتقد است بر اساس شواهد موجود در آیه، غیر امامان معصوم نمیتواند مصداق اولوالامر باشد، برخی از این شواهد عبارت است از:
- امر اطیعوا به صورت مطلق آمده است، یعنی خداوند دستور به تبعیت از رسول خود و اولوالامر داده است بدون آنکه این تبعیت مشروط به زمان یا مکان یا هر قید دیگر باشد. برای توضیح این مطلب باید گفت: خداوند در سوره عنکبوت دستور به تبعیت از پدر و مادر داده است و اطاعت از آن دو را مشروط به غیر کفر کرده است[۲۰]؛ یعنی در صورتی که پدر و مادر، شما را امر کرده که به خداوند کفر بورزید و برای او شریک قرار بدهید شما موظف هستید نپذیرید، اما بقیه اوامر ایشان را انجام دهید. اما اطاعتی که در آیه مورد بحث آمده، هیچ قید و شرطی برای آن نیست و آیات دیگری نیز شاهد بر معنای فوق بوده و هر نوع نافرمانی از رسول(ص)، نافرمانی از خداوند تلقی شده[۲۱] و هر نوع تبعیت از پیامبر خدا، اطاعت از خداوند تلقی شده است[۲۲]. البته نکته حائز اهمیت آن است که در آیه مذکور، اولوالامر بدون تکرار "اطیعوا" عطف بر رسول شده است و این گویای این مطلب است که اطاعت از اولوالامر هیچ تفاوتی با اطاعت از رسول ندارد و همان گونه که اطاعت از رسول بدون قید و شرط است،اطاعت از اولو الامر نیز بدون قید و شرط است[۲۳].[۲۴]
- حال که باید در همه موارد بدون هیچ قیدی از اولوالامر تبعیت کنیم، اگر اولوالامر معصوم نباشند و احتمال گناه و خطا در ایشان برود لازمهاش این است که خداوندامر به پیروی از خطاکار یا گناهکار کرده باشد. به عبارت دیگر اگر اولوالامر معصوم نباشند و به فعل حرامی امر کنند، میان دو فرمان خداوند تعارض پیش میآید؛ زیرا از سویی واجب است از اولوالامر اطاعت کنیم و فعل حرام انجام دهیم و از سوی دیگر آن فعل حرام است و خداوند هرگز به فحشا و گناه امر نمیکند[۲۵].[۲۶].[۲۷]
بنابراین لازمه اطاعت مطلق از شخصی، عصمت اوست. پس آنچه از آیه استفاده میشود عصمت اولو الامر است و این چنین مدعای شیعه ثابت میشود؛ چراکه در میان علمای اسلام فقط شیعه قائل به عصمت دوازده امام است، پس تنها مصداق اولوالامر امامان دوازده گانه شیعه هستند[۲۸].
اگرچه برخی از علمای اهل سنت عصمت اولوالامر را پذیرفتهاند، اما مصداق آن را اهل بیت(ع) نمیدانند. به عنوان نمونه فخر رازی در این زمینه اولوالامر را اجماع امت میداند و عصمت آن را چنین تقریر میکند: "کسی که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید معصوم باشد؛ زیرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود، خداونداطاعت او را لازم شمرده و پیروی از او را در انجام خطا لازم دانسته و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد میکند؛ زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است و از طرف دیگر پیروی از "اولوا الامر" لازم است و این موجب اجتماع"امر" و" نهی" میشود[۲۹].
اگر چه در برخی از روایات اهل سنت، اهل بیت(ع) مصداق اولوالامر شمرده شده است، لکن کسی از مفسران اهل سنت بدان معتقد نیست[۳۰].
از نگاه مفسران اهل سنت
مفسران اهل سنت درباره مصداق اولوالامر مطالب گوناگونی گفتهاند. امیران در زمان حضرت رسول(ص)، امر به معروف کنندگان، فقیهان و دین داران مطیع خدا، زمامداران جامعه، صاحب منصبان حکومتی، اهل حلّ و عقد، فرماندهان لشکر، خلفاء و جانشینان چهارگانه پیامبر، آگاهان و صاحبان بصیرت از صحابه پیامبر و دانشمندان دینی مصادیق بیان شدۀ اولوالامر است[۳۱].[۳۲]
اولوالامر در روایات شیعه
روایات متعددی در تعیین مصادیق اولوالامر از ائمه(ع) نقل شده است که میتوان به پنج دسته تقسیم کرد:
- روایاتی که مصداق اولوالامر را امیرالمؤمنین(ع) دانسته است[۳۳]: امام باقر(ع) میفرماید: «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ عَلِیٌّ(ع)»؛ اولو الامر منکم، علی بن ابی طالب(ع) است[۳۴].
- روایاتی که مصداق اولوالامر را سه امام نخستین شیعه معرفی کرده است[۳۵]: امام باقر(ع) میفرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [قَالَ] نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ [أَبِی طَالِبٍ] وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع)»؛ خداوند أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و اولو الامر منکم را نازل فرمود: این آیه در شأن علی بن ابی طالب و حسن و حسین(ع) نازل شده است[۳۶].
- روایاتی که اولوالامر را آل محمد(ع) بیان کرده است[۳۷]: امام باقر(ع) میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ: فَأُولِی الْأَمْرِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ ص»؛ اولو الامر در این آیه آل محمد ((ع)) است[۳۸].
- روایاتی که اولوالامر را به طور مبهم اوصیاء معرفی کرده است: «عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ حسین بن ابی العلاء گوید: نزد امام صادق(ع) نظر شیعه را درباره اوصیا بیان کردیم که اطاعت از اوصیا واجب است؟ فرمود: بله، آنها کسانی هستند که خداوند در مورد ایشان فرمود: أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولوالامر منکم[۳۹].
- روایاتی که مصداق اولوالامر را امامان دوازده گانه معرفی کرده است[۴۰]: جابر میگوید: هنگامی که خداوند آیه "یا ایها الذین امنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولی الامر منکم" را نازل فرمود عرض کردم، یا رسول الله خدا و رسولش را شناختیم پس اولو الامر منکم کیست که خداوند اطاعتش را قرین اطاعت خویش کرده؟ پس فرمود: جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من هستند اول از آنها علی بن ابی طالب و سپس حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین و محمد بن علی و صادق جعفر بن محمد و موسی بن جعفر سپس علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد هم اسم من و هم کنیه من حجت خدا بر روی زمین(ع)[۴۱].
آنچه که مهم است، روایات گروه پنج، مستفیض و در بین آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، اگرچه این روایات با دسته دوم و سوم و چهارم و پنجم نیز منافاتی ندارد؛ چراکه تنافی در جایی است که کلامی گفته شود و کلام دیگر نفی شود. در این روایات در برخی به طور تفصیل اسامی اولوالامر آورده شده و در برخی دیگر به صورت اجمال آمده است و اجمال و تفصیل در بسیاری از روایات وجود دارد[۴۲].
دلالتهای آیه اولوالامر
آیه اولوالامر بر صفات و ویژگیهایی دلالت دارد از جمله:
- عصمت: این ویژگی در بحث اثبات نظریه شیعه به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفت.
- زعامت و امامت اولوالامر: بر اساس آیه ۵۹ سوره نساء، تبعیت از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت پیروی از اولوالامر به اندازهای است که در کنار تبعیت از رسول اکرم(ص) قرار گرفته است. این مطلب به دلالتامر در اطیعوا بر وجوب تبعیت است.
- لزوم اطاعت از اولو الامر: یکی از وظایفی که امت در مقابل اولوالامر دارند، اطاعت محض از ایشان است. به استناد آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء، مسلمانان بایستی از پیامبر و اولوالامر(ع)اطاعت کنند و این لزوم، از امر "اطیعوا" استفاده میشود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، دستور به اطاعت از پیامبر قرین دستور به اطاعت از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز واجب است. آنچه که روشن است اطاعت خدا بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید خاضع و مطیع او باشیم)، ولی اطاعت از پیامبر(ص) مولود اطاعت از پروردگار است؛ چراکه پیامبر نیز از روی هوی و هوسسخن نمیگوید و آنچه که خداوند فرموده را بیان میکند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد[۴۳].
- برخورداری از قدرت استنباط صحیح و حجیّت آن بر مسلمانان: در آیه ۸۳ سوره نساء بر لزوم ارجاع مسائل مهم داخلی و خارجی به پیامبر و اولو الامر تاکید شده است. دلیل این ارجاع،فهم و استنباط عمیق پیامبر و صاحبان امر از مسائل و فهم مسائل پشت پرده است. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از مفسرین ذیل آیه چنین میفرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از چاه میکشند و از ریشههای زمین استخراج میگردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده میشود، خواه در مسائل فقهی باشد یا در مسائل فلسفی و سیاسی و علمی. منظور از أُولِی الْأَمْرِ (صاحبان فرمان) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه کافی به مسائل مختلف دارند و میتوانند" حقایق" را از" شایعات بیاساس" و مطالب راستین را از نادرست برای مردم روشن سازند که در درجه اول پیغمبر (ص) و ائمه اهل بیت (ع) جانشینان او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحبنظرند"[۴۴]. صاحب تفسیر المیزان مینویسد: "مراد از علم در "لعلمه" تمییز حق از باطل و صدق از کذب است"[۴۵]. بنابراین پیامبر و اولوالامر قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند.
- علم جامع اولو الامر: زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از آیه شریفهثابت شد، لازمهاش آن است که علم جامع فراگیر یا علم به غیب برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات استنباط درست، علم جامع و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع میگردد که این شخص عالم به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از آیه استفاده میشود علم جامع به همه ابعاد موضوع است[۴۶].
- وظیفه اولوالامر در برابر مردم: از آیه ۸۳ سوره مبارکه نساء استفاده میشود، لازم است اخبار امنیتی را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتداء به پیامبر و اولوالامر(ع) ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد ضعیف الایمان یا منافقان را نکوهش کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین میکند و آن لزوم مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که صدق را از کذب و حق را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با رهبران و پیشوایان خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن رعب و وحشت در میان مسلمانان یا خوش خیالی از پیروزی کاذب جلوگیری شود[۴۷]. آنچه که از آیه ۸۳ سوره نساء استفاده میشود این است که اخبار جبهه و اسرار نظامی باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ مصلحت منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به اهل استنباط (اهل بیت(ع))[۴۸]مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند:
- بررسی اخبار امنیتی و کنترل آنها و تشخیص درست از نادرست.
- جلوگیری از انتشار اخبار گمراه کننده و شایعات[۴۹].
آثار اطاعت از اولو الامر
با دقت در آیه ۵۹ سوره نساء روشن میشود اطاعت محض از اولوالامر چند اثر را در پی دارد:
- اطاعت از اولو الامر موجب سعادت دنیوی و اخروی است. خداوند متعال بلافاصله بعد از امر به اطاعت از پیامبر و اولوالامر در انتهای آیه میفرماید: «ذلک خیر و احسن تأویلا»[۵۰]. این تبعیت اطاعت و تبعیتخیر را در پی دارد. صاحب تفسیر مجمع البیان به نقل برخی از مفسرین مینویسد: "این اطاعت خیر است برای شما در دنیا و بهترین عاقبت در آخرت را برای شما به ارمغان میآورد. پس هم سعادت دنیا و هم سعادت در آخرت را در پی دارد. البته برخی گفته اند: به طور کلی بهترین عاقبت را برای اطاعت کننده در پی دارد".
- اطاعت از اولوالامر سبب تشخیص درست و بهترین انتخاب است. طبرسی بهترین تفسیر در مورد عبارت پایانی آیه را چنین میداند: "در صورت بازگرداندن هر امری به خدا و رسول، چون که امر و کار شما از روی دلیل و حجّت شرعی بوده بهتر است از اینکه بدون مراجعه به آنها و در واقع بدون حجّت کاری را انجام دهید و در این راه خیری نیست"[۵۱].[۵۲]
- کسی که اطاعت از ایشان نکند،ایمان ندارد. آنچه که از عبارت (ان کنتم تومنون بالله والیوم الاخر) استفاده میشود آن است که مسلمانان بایستی اطاعت از پیامبر و اولو الامر(ع) و هنگام تنازع، رجوع به خدا و رسول کنند و این را کسانی انجام میدهند که ایمان به خدا و روز جزاء داشته باشد. بنابراین روشن است کسانی که از پیامبر و اولوالامراطاعت نمیکنند، ایمان ندارند[۵۳].
- تعمیم اولو الامر نسبت به حاکمان شرعی: برخی معتقدند اگر چه بسیاری از مفسران مصداق اولو الامر را ائمه اثنا عشر(ع) میدانند، لکن ایشان مصداق اتم و اکمل آیه شریفه هستند و مفهوم اولو الامر توسعه دارد. آنچه که از کلام یکی از صاحبان این نظریه استفاده میشود، این است که اطاعت دائر مدار عصمت شخص نیست، بلکه گاهی تاکید بر حجیت قول اوست، مانند بسیاری از احادیث که دلالت بر رجوع به قول فقهاء میکند و کلام ایشان را حجت میداند. بنابراین اولو الامر لزوما معصومین نیستند[۵۴].
جستارهای وابسته
منابع
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی
- حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
- نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴
- اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
- فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
پانویس
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است».
- ↑ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید».
- ↑ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۲۰، ص۳۶۹؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۸، ص۳۷۰؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳.
- ↑ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۱۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۱۸۵.
- ↑ ر.ک: حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ ـ ۶۹.
- ↑ ﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾«جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) میخورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهرهگیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدینگونه نشانههای خود را برای گروهی که میاندیشند روشن میداریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾«پس چون او را بردند و همدل شدند که وی را در نهانگاه چاه نهند (چنین کردند) و ما به او وحی کردیم که (روزی) آنان را از این کارشان آگاه میکنی، در حالی که آنان درنیابند» سوره یوسف، آیه ۱۵.
- ↑ ﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَ﴾، «روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) میفرستد تا روز همدیداری را بیم دهد» سوره غافر، آیه ۱۵.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۲۰.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۱؛ موسوی سبزواری، سید عبدالاعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۲.
- ↑ ر.ک: حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ ـ ۶۹.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج۲، ص۱۱۵.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۴۳.
- ↑ الحویزی، عبد علی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ۲۷۶، ۲۸۶ و ج۲، ص۴۱۵، ۵۱۳ـ۵۱۴؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود، ج۱، ص۲۴۷، ۲۵۱ـ۲۵۴، ۲۶۰؛ صدوق، ابن بابویه، عللالشرایع، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص۱۱۶؛ ابوحیّان الاندلسی، تفسیر البحر المحیط، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾«و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام میدادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا﴾«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۳.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۸.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۳.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۰۶؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص۲۱۲-۲۳۳.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰؛ مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدةالبیان، ص۶۸۷؛ طباطبائی، محمد بن حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۹ ـ ۳۹۱.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۰۶؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۳۰؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۵۴؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۲۶-۲۲۷.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۹۹-۵۱۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۱۶۸.
- ↑ ر.ک: حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۶۶ -۶۹.؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۳۰؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۵۴.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۱؛ صدوق، ابن بابویه، معانی الاخبار، ص۳۵۲.
- ↑ فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۱۰۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۱۱۰.
- ↑ صدوق، ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۷.
- ↑ فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۱۰۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷-۱۸۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۵ و ۲۷۶ و ج۲، ص۲۱؛ صدوق، ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی نَبِیِّهِ ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُفَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْکُمْ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ(ع)خُلَفَائِی وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِی التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حَجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِه»؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص۵۴.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۲۲۴-۲۲۹؛ حجتیان، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۳۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۱.
- ↑ طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.
- ↑ طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.
- ↑ «عن أبی جعفر(ع) فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة»؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.
- ↑ رک: قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۱.
- ↑ رک: قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان، ج۴، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: آقاجانی، علی، تاملی بر صورت بندی دلالتهای سیاسی آیه اولو الامر با تاکید بر تفاسیر معاصر شیعه، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۲، تابستان ۹۶، ص۱۰-۱۱.