ارتداد سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۳
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
ارتداد سیاسی در قرآن - ارتداد سیاسی در حدیث - ارتداد سیاسی در کلام اسلامی - ارتداد سیاسی در فقه اسلامی - ارتداد سیاسی در گفتگوهای بینالمذاهب
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارتداد سیاسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ارتداد سیاسی: ارتداد، گاهی اعتقادی و به معنای دست كشیدن از اسلام و كافر شدن است، یا انكار ضروریّات دین كه به انكار عقیدۀ اسلامی برمیگردد و احكام خاصّ فقهی از جمله نجس شدن بر آن بار میشود، گاهی ارتداد سیاسی است، یعنی عدول از راه حق و خروج از ربقۀ قرآن و دست كشیدن از صراط مستقیمی كه از سوی بنیانگذار مكتب ترسیم شده است، هرچند به ظاهر مسلمان باشند و تكالیف دینی را انجام دهند.[۱]
مقدمه
- احادیث متعددی چنین بیان میكند كه جز چند نفر انگشتشمار، همه مرتد شدند، یعنی از آن بعد اجتماعی و خط سیاسی و ولایی كه پیامبر(ص) برای پس از خود ترسیم كرده بود، دست شستند. پیدایش ماجرای سقیفه، افراد را به دو بخش كرد: یكی وفاداران به علی(ع) و اهل بیت(ع)، دیگری گروندگان به خلافت حاكم و تنها گذارندگان ولیّ معصوم خدا. امام صادق(ع) فرمود: انّ النّبیّ(ص) لمّا قبض إرتدّ النّاس علی أعقابهم كفّارا إلاّ ثلاثة: سلمان و المقداد و أبو ذر...[۲] امام صادق(ع) در ادامه میفرماید: پس از رحلت پیامبر، چهل نفر نزد علی بن ابی طالب(ع) آمدند و گفتند: به خدا قسم جز از تو، از كسی فرمان نمیبریم. حضرت پرسید: چرا؟ گفتند: به خاطر آنچه از پیامبر در غدیر شنیدیم. فرمود: آیا فرمان میبرید؟ گفتند: آری، فرمود: بروید و فردا سر تراشیده بیایید. جز این سه نفر نیآمدند، عمار هم بعدازظهر آمد. حضرت دست بر سینۀ او زد و فرمود: وقت آن نشده كه از خواب غفلت بیدار شوی؟ برگردید، به شما نیازی ندارم، شما كه در تراشیدن سر از من اطاعت نكردید، چگونه در نبرد با كوههای آهن فرمانبردار من خواهید بود؟ گاهی این ارتداد به معنای دچار تزلزل شدن در باورهاست. امام باقر(ع) میفرماید: "مردم مرتد شدند جز سه نفر: سلمان و ابو ذر و مقداد. عمّار هم چرخی زد ولی بازگشت". آنكه هیچ شكی در دلش نیفتاد مقداد بود. حتّی سلمان در دلش چنین گذشت: امیر مؤمنان(ع) كه اسم اعظم نزد اوست و اگر لب بگشاید، زمین همۀ آنان را فرو میبرد، اینگونه و به این حالت است؟! حضرت بر او گذر كرد و گفت: بیعت كن...[۳] گاهی بروز حوادثی سخت و شگفت، مثل خانهنشینی علی(ع) پس از سقیفه یا شهادت امام حسین در عاشورا، سبب میشود كسانی ظرفیت فهم و تحلیل و هضم قضایا را نداشته باشند و در اندیشه به انحراف روند یا در خط سیاسی از راه حق عدول كنند و تسلیم جریان باطلی شوند كه حاكمیت و قدرت یافته است. این دست كشیدن از اصول و مواضع، همان ارتداد سیاسی است. امام صادق(ع) میفرماید: "پس از امام حسین(ع) مردم مرتد شدند، مگر سه نفر: ابو خالد كابلی، یحیی بن امّ طویل، و جبیر بن مطعم، سپس مردم (به جناح حق) پیوستند و زیاد شدند. یحیی بن ام طویل وارد مسجد رسول خدا(ص) میشد و میگفت: كفرنا بكم و بدا بیننا و بینكم العداوة و البغضاء[۴] این گویای آن است كه در آن شرایط سلطۀ شوم امویان بر همۀ مقدّرات مسلمانان، او خطّ سیاسی را گم نكرد و كفری را كه نقاب اسلام زده بود میشناخت و با آن دشمنی میورزید و وفادار مانده بود. از این نوع ارتداد و بازگشت به دوران جاهلیّت از نظر فكر و عمل، با تعبیر رجعت هم میتوان یاد كرد. انقلابی را كه پیامبر خدا(ص) در سایۀ اسلام در افكار، اخلاق، نظام سیاسی و اقتصادی پدید آورد و امّتی موحّد ساخت، پس از او حركتهای واپسگرایانهای شكل گرفت تا به حاكمیت بنی امیّه منتهی شد. رجعتطلبان همان كسانی بودند كه از عمق جان، اهداف و پیامهای دین توحید را نپذیرفته بودند و روحیات جاهلی در آنان ریشه داشت و گاهی هم منافقانه اظهار اسلام كرده بودند و منتظر فرصتی بودند تا آن كفر باطنی را اظهار كنند. حضرت علی(ع) دربارۀ آنان فرمود: "ما اسلموا و لكن استسلموا و اسرّوا الكفر، فلمّا وجدوا أعوانا علیه أظهروه"[۵]، این حقیقت را جریانات سیاسی پس از پیامبر و جدا ساختن خلافت از خاندان نبوت و دشمنیهای آل امیّه در دوران حكومت امویان و مروانیان به خوبی نشان میدهد. از این رجعتها با عنوان رجعت اعتقادی، رجعت اقتصادی، رجعت سیاسی و رجعت اخلاقی میتوان یاد كرد، امامان شیعه و مسلمانان متعهد در خطّ مبارزه با این جنبش ارتجاعی و افشای ماهیّت آن و تلاش برای بازگرداندن ماهیّت ناب دین و نظام اجتماعی به مجرای اصلی آن بودند و جهاد داخلی و مبارزه با اهل بغی در همین راستا بود.[۶] روشنترین بیان حضرت علی(ع) دربارۀ بروز رجعت به جاهلیّت و چرخش شرایط جامعه به عصر آغازین بعثت حضرت رسول(ص)، خطبهای است كه پس از بیعت مردم با وی در مدینه ایراد كرد و خط مشی آیندۀ حكومت علوی را در بازگرداندن اوضاع به پیش از رجعت ۲۵ ساله ترسیم نمود. در این خطبه به وضوح فرمود: "الا انّ بلیّتكم قد عادت كهیئتها یوم بعث اللّه نبیّه(ص)..."[۷] چون امیر المؤمنین(ع) به خوبی آگاه بود كه رجعت در ادوار سهگانۀ پیشین و مخصوصا دورۀ عثمان بر همۀ شؤون اجتماعی سیطره یافته و مخصوصا از جنبۀ اقتصادی بیش از سایر جنبهها به جاهلیتگراییده است، برنامۀ خلافتش را براساس از بین بردن انحرافات و ریشهكنكردن ارتجاع بهویژه رجعت اقتصادی طرح ریخت.... اعلام این برنامه برای كسانی كه بار خود را در حكومت عثمان بسته بودند، زنگ خطر پرطنین بود كه سراسر وجودشان را میلرزاند. برنامۀ علی(ع) طبعا سودجویانی را كه به انحصارگری مقامات و عواید خو گرفته بودند ناراضی و عصبانی كرد و به اردوی مقابل غلتاند، اردوی امویان رجعتطلب و كامجو، آنجا كه فرصت چریدن و برآوردن مطامع و شهوات، با پایمالكردن داد و مساوات و خمودن وجدان معترض، مهیّا بود...[۸][۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۱.
- ↑ «پس از وفات پیامبر مردم به ارتداد افتادند و دچار رجعت و كفر شدند، مگر سه نفر: سلمان، مقداد و ابو ذر».؛ اختصاص، شیخ مفید، ص ۶، بحار الانوار، ج ۲۸ ص ۲۳۸،۲۳۹ و ۲۵۹ با اختلاف در تعبیر
- ↑ اختصاص، شیخ مفید، ص ۱۰
- ↑ «ما به شما كافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی آشكار شده است». اختصاص، شیخ مفید، ص ۶۴
- ↑ «مسلمان نشدند، بلكه تسلیم شدند و كفر را پنهان داشتند، چون یارانی بر آن كفر پنهانی یافتند، آن را آشكار ساختند». نهج البلاغه، نامۀ ۱۶
- ↑ در كتاب انقلاب تكاملى اسلام از جلال الدين فارسى، به نحو كامل و مستند اين رجعتها و تلاش ائمه براى مبارزه با آنها در بخش دوم و سوّم آمده است
- ↑ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۶
- ↑ انقلاب تكاملى اسلام، جلال الدين فارسى، ص ۶۹۴ و ۶۹۵(چاپ اول ۱۳۴۹)
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۱.