آیا علم غیب معصوم مشروط است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==سید امین موسوی== در کتاب: گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی نظر سوم: مشر...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
نظر سوم: مشروط بودن علم غیب پیامبران و ائمه{{عم}} | نظر سوم: مشروط بودن علم غیب پیامبران و ائمه{{عم}} | ||
قایلین این قول معتقدند که علم انبیا و ائمه{{عم}} به همه حقایق عالم است، ولی در ارتباط با «لوح محو و اثبات» در حالی که علم خداوند به تمام حقایق در ارتباط با «لوح محفوظ» | قایلین این قول معتقدند که علم انبیا و ائمه{{عم}} به همه حقایق عالم است، ولی در ارتباط با «لوح محو و اثبات» در حالی که علم خداوند به تمام حقایق در ارتباط با «لوح محفوظ» میباشد. | ||
توضیح این که: حوادث جهان هستی دو مرحله دارند: یکی مرحله قطعیت که | توضیح این که: حوادث جهان هستی دو مرحله دارند: یکی مرحله قطعیت که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد، یعنی یک حادثه با تمام اسباب و علل آن نزد عالم حاضر است و چون از تمام اسباب و علل و موانع آن حادثه و پیوندهای آن با گذشته و آینده آگاه است، بطور قطع آن را میداند و خبر میدهد، در لسان آیات و روایات از این مرحله به «امّالکتاب» یا «لوح محفوظ» تعبیر شده. | ||
دیگری «مرحله غیرقطعی» است یا به تعبیر دیگر «مرحله مشروط» است، در این مرحله شخص عالم از علل حوادث آگاه است، اما ممکن است تمام شرایط و موانع آن نزد او روشن نباشد، ولذا | دیگری «مرحله غیرقطعی» است یا به تعبیر دیگر «مرحله مشروط» است، در این مرحله شخص عالم از علل حوادث آگاه است، اما ممکن است تمام شرایط و موانع آن نزد او روشن نباشد، ولذا نمیتواند بطور قطع از وقوع حوادث خبر دهد، اما بطور مشروط میتواند. و این همان چیزی است که در لسان آیات و روایات از آن تعبیر به «لوح محو و اثبات» شده است.(پیام قرآن، ج7، ص 252-253.) | ||
از جمله قایلین این قول محمد حسین | از جمله قایلین این قول محمد حسین آلکاشفالغطاء (م1373 هـ) است. او در پاسخ از این سؤال که؛ حضرت امیر{{ع}} در شب نوزده رمضان با علم به شهادتش به دست ابنملجم از خانه خارج شد، آیا این افکندن خود به هلاکت نیست؟ میگوید: | ||
پناه بر خدا که این از باب القاء نفس به هلاکت باشد، بلکه آن به طور اجمال از باب جهاد مخصوص امام{{ع}} | پناه بر خدا که این از باب القاء نفس به هلاکت باشد، بلکه آن به طور اجمال از باب جهاد مخصوص امام{{ع}} میباشد نه جهاد عام؛ به این معنی که آن از حاصل دانش و آگاهی و تسلیم برای امر خداوند است که برای زنده ماندن دین و شناخت حق از باطل جانش را فدا میکند، تا هر که هلاک شدنی است بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که لایق حیات ابدی است، به اتمام حجت به حیات ابدی رسد و خداوند بدسرشت را از پاکگوهر جدا نماید و به این خاطر امام حسین{{ع}} با علم به کشته شدنش اقدام به شهادتش نمود. | ||
و شکی نیست که ائمه{{عم}} به واسطه اخبار نبی{{صل}} به طریق وحی از همه | و شکی نیست که ائمه{{عم}} به واسطه اخبار نبی{{صل}} به طریق وحی از همه آنها آگاه بودند، اما احتمال می-دادند که در آن بدائی صورت میگیرد و از لوح محو و اثبات میباشد و خلافش با آن چه که خداوند در علم مخزون مکنونی که برای خودش برگزیده است ثابت شود. (جنة الماوی، محمدحسین آلکاشفالغطاء، ص ۱۸۸ - ۱۹۰، دارالاضواء/ بیروت، ۱۴۰۸ه/ دوم.) | ||
دلیل نظر سوم | دلیل نظر سوم | ||
دلیل نظر سوم، روایاتی از ائمه معصومین{{عم}} است که از باب نمونه دو مورد از | دلیل نظر سوم، روایاتی از ائمه معصومین{{عم}} است که از باب نمونه دو مورد از آنها نقل میشود: | ||
مورد اول: روایتی است که از امیرالمؤمنین علی{{ع} نقل شده که فرمود: اگر | مورد اول: روایتی است که از امیرالمؤمنین علی{{ع} نقل شده که فرمود: اگر آیهای در کتاب خداوند نبود، شما را (به گونه قطعی و تخلفناپذیر) از آن چه در گذشته روی داده است و آن چه در زمان حال روی میدهد و آن چه تا قیامت روی خواهد داد خبر میدادم و آن آیهای است که میفرماید: «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» . (رعد، آیه 39؛ خداوند هرچه را بخواهد محو و هرچه را بخواهد اثبات میکند و «امّالکتاب» نزد اوست!) | ||
مورد دوم: حدیثی از امام علی بن الحسین -علیهما السلام- آمده است که فرمود: اگر آیه در قرآن مجید نبود، من شما را از آن چه در گذشته روی داده، و حوادثی که در آینده تا قیامت روی | مورد دوم: حدیثی از امام علی بن الحسین -علیهما السلام- آمده است که فرمود: اگر آیه در قرآن مجید نبود، من شما را از آن چه در گذشته روی داده، و حوادثی که در آینده تا قیامت روی میدهد، آگاه میساختم؛ کسی عرض کرد کدام آیه؟ فرمود: آنجا که خداوند میفرماید: «او هر چیزی را بخواهد محو میکند و هرچیزی را بخواهد ثابت میدارد، و امّالکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست».(نورالثقلین، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، ج ۲، ص ۵۱۲، ح۲۶۰، اسماعیلیان/ قم، ۱۴۱۷ه/ چهارم.) | ||
نقد و بررسی دلیل دیدگاه سوم | نقد و بررسی دلیل دیدگاه سوم | ||
اساس دلیل قول سوم، بر علم غیب انبیا و ائمه{{عم}} مشروط به عدم بداء،(((پاورقیبداء در اصل لغت: ظاهر و آشکار شدن بعد از پنهانی است. و در استعمال مخصوص شده به ظهور رأی جدید از امر جدید. ظاهر شدن رأی جدید به امر جدید، گاهی از علم حادثی که بعد از جهل است با خصوصیاتی که با آن بود، حاصل | اساس دلیل قول سوم، بر علم غیب انبیا و ائمه{{عم}} مشروط به عدم بداء،(((پاورقیبداء در اصل لغت: ظاهر و آشکار شدن بعد از پنهانی است. و در استعمال مخصوص شده به ظهور رأی جدید از امر جدید. ظاهر شدن رأی جدید به امر جدید، گاهی از علم حادثی که بعد از جهل است با خصوصیاتی که با آن بود، حاصل میشود و گاهی به جهت متغیر شدن مصلحتها و مفسدهها و شرط و قیدها حاصل میشود. در بشر مراد معنای اول است، و در موقع استعمال جهل و ندامت متبادر میشود. معنای بداء در حق خداوند تعالی عدم استمرار و باقی نگذاشتن چیزی در تکوین و یا در تشریع و یا اثبات کردن آن چه نبود، و محو کردن آن چه بود، و شک هم نیست در این که محو کردن چیزی و اثبات نمودن آن دایر مدار علت تامّه و مبادی آن ملکوت دور میزند، به این نحو که ثابت میکند بعض اسباب و شرایط آن را یا محو میکند و یا بعض موانع او را ثابت نموده و یا محو مینماید و این هم موقوف بر مشیت و منوط بر اراده است که تابع علم خداوند میباشد، زیرا خداوند هر روز در شأنی از حوادث کارهای عجیب و غریب و ایجاد مخلوقات میباشد و محو میکند و از بین میبرد و آن چه را میخواهد، ثابت میکند، و در نزد او امّالکتاب است. (علم الامام، مظفر، ترجمه محمد آصفی، ص178-179، تبریز، ایران، 1390 ه ق.) و بداء در تکوین چون نسخ در تشریع است و بداء نسخ تکوینی است و نسخ بداء تشریعی است. (اصول الکافی/ ترجمه محمدباقر کمرهای، ج1، ص616، انتشارات اسوه/ چاپ دوم، 1372 ه ش).))) و تغییر در لوح محو و اثبات است. اولاً علم و دانش پیامبران و ائمه{{عم}} ما فوق بداء است چرا که بداء از شئون عالم تقدیر است که علم کلی و نورانی و ذات بُعد است به جهات بیشماری که فرض شود و به یک لحاظ و یا به لحاظ چندی، آن چه در نظر و قدر قرار گرفته صرف نظر شود و تقدیر و قدر دیگر منظور شود. و عالم تقدیر عالم مثال و ذات بعد و حد است و مجرد از جنبه مادیت و نورانی است و شئون عالم مثالی تقدیر که بر اساس تغییر است و تحولات و ارادات و خاطرات جزئی است، بر حسب مقتضیات که قابل تحوّل و تغییر هستند. و با توجه به عالم تقدیر از شئون عالم طبع و زمان و زمانیات است و به قیاس عالم ازلی را به مانند نقطه و یا لحظهای است. بر این اساس عالم تقدیر و بداء و همه شئون تحولات در عالم ازلی یکسان هستند و فرض تحول و یا بداء و یا کثرت و تدریج و یا ظهور پس از خفاء خلف فرض خواهد بود، زیرا بر این تقدیر ظهور بداء بر اساس مشیت، حادث خواهد بود، و به همین قیاس نسبت به فرشتگان مقرّب که بر ملکوت اشیاء احاطه و یا ارتباط دارند، نیز بداء و ظهور امری و تقدیری پس از خفای آن نیز خلف فرض خواهد بود. | ||
و | و همچنین ارواح قدسیه از نظر قلب نورانی و ملکوتی خود به اشیاء مینگرد و بر روان نورانی آنان تیرگی بداء و یا ظهور پس از نهان خلف خواهد بود. | ||
پس بدائی که در عالم تقدیر انجام | پس بدائی که در عالم تقدیر انجام میگیرد، از ازل در علم ربوبی ثابت بوده و بر حسب مشیت زمانی آشکار میشود و گاهی این بداء بر حسب مشیت خودش تا هنگام ظهور از دید غیر خودش حتی فرشتگان و صاحبان ارواح قدسیه پنهان میکند، مثل ذبح اسماعیل که به منظور امتحان از دید غیر حق پنهان بود. | ||
البته، باید توجه داشت که درباره هیچ یک از اوصیا طاهرین{{عم}} هرگز بداء صورت نگرفته است. از نظر اینکه ارواح قدسیه اوصیاء طاهرین{{عم}} از علم موجودات نورانی فی علم الله ثابت در مشیت و اراده بوده و از مقوله «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَ أَبقی» معرفی | البته، باید توجه داشت که درباره هیچ یک از اوصیا طاهرین{{عم}} هرگز بداء صورت نگرفته است. از نظر اینکه ارواح قدسیه اوصیاء طاهرین{{عم}} از علم موجودات نورانی فی علم الله ثابت در مشیت و اراده بوده و از مقوله «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَ أَبقی» معرفی میشوند و همه آنان نور واحد و طیب و از مقوله فعل مطلق و ابداعی صادر از حریم کبریائی است و قائم و باقی به بقاء الله تعالی هستند که مشیت در آن مقام عین اراده قاهره و هر دو عین علم و قدرت ازلی خواهند بود با توجه به این که باید هر یک از اوصیا طاهرین{{عم}} از مقام رسول{{صل}} تصریح بشود هم چنان که تصریح و تشخیص شده است.(برگرفته از درخشان پرتوی از اصول کافی؛ سید محمد حسین همدانی، ج۵؛ ص ۱۷۷-۱۹۷.) | ||
ثانیاً؛ بر فرض وقوع بداء در علوم اهل بیت{{عم}} در تمامی علوم | ثانیاً؛ بر فرض وقوع بداء در علوم اهل بیت{{عم}} در تمامی علوم آنها نیست؛ زیرا براساس نصوص وارده(کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، ح ۱و۳.) از ائمه معصومین{{عم}} علوم اهل بیت{{عم}} بر سه قسم است: علم گذشته، آینده و حادث. | ||
مراد از علم گذشته علم مفسّر است و معنای آن این است که رسول خدا{{صل}} آن را بر | مراد از علم گذشته علم مفسّر است و معنای آن این است که رسول خدا{{صل}} آن را بر آنها شرح داده و مجملش را تفصیل داده است و یا این که رسول خدا{{صل}} بر آنها شرح داده و آنها به عقول کامله معصومشان تفاصیل و نتایج آن را اخراج نمودهاند و یا اعم از هر دو بوده است. | ||
مراد از علم غابر (آینده) علومی است که در جفر، جامعه، مصحف فاطمه{{س}} و دیگر مدارک نوشته شده است. | مراد از علم غابر (آینده) علومی است که در جفر، جامعه، مصحف فاطمه{{س}} و دیگر مدارک نوشته شده است. | ||
و مراد از علم حادث، علمی است که از طریق الهام و سخن گفتن ملائکه ایجاد | و مراد از علم حادث، علمی است که از طریق الهام و سخن گفتن ملائکه ایجاد میشود. علامه مجلسی گوید: حادث آن چیزی است که در معرض بداء بوده و از طرف خداوند قطعیت يافته است یا منظور علوم معارف ربّانیه یا اعم از همه، به وسیله الهام از طرف خدا بیواسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است. ( مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۳، ص ۱۳۶، دارالکتب الاسلامية/ تهران، 1404ه/ دوم.) | ||
ص235الی239 | ص235الی239 |
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۹
سید امین موسوی
در کتاب: گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
نظر سوم: مشروط بودن علم غیب پیامبران و ائمه(ع) قایلین این قول معتقدند که علم انبیا و ائمه(ع) به همه حقایق عالم است، ولی در ارتباط با «لوح محو و اثبات» در حالی که علم خداوند به تمام حقایق در ارتباط با «لوح محفوظ» میباشد. توضیح این که: حوادث جهان هستی دو مرحله دارند: یکی مرحله قطعیت که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد، یعنی یک حادثه با تمام اسباب و علل آن نزد عالم حاضر است و چون از تمام اسباب و علل و موانع آن حادثه و پیوندهای آن با گذشته و آینده آگاه است، بطور قطع آن را میداند و خبر میدهد، در لسان آیات و روایات از این مرحله به «امّالکتاب» یا «لوح محفوظ» تعبیر شده. دیگری «مرحله غیرقطعی» است یا به تعبیر دیگر «مرحله مشروط» است، در این مرحله شخص عالم از علل حوادث آگاه است، اما ممکن است تمام شرایط و موانع آن نزد او روشن نباشد، ولذا نمیتواند بطور قطع از وقوع حوادث خبر دهد، اما بطور مشروط میتواند. و این همان چیزی است که در لسان آیات و روایات از آن تعبیر به «لوح محو و اثبات» شده است.(پیام قرآن، ج7، ص 252-253.)
از جمله قایلین این قول محمد حسین آلکاشفالغطاء (م1373 هـ) است. او در پاسخ از این سؤال که؛ حضرت امیر(ع) در شب نوزده رمضان با علم به شهادتش به دست ابنملجم از خانه خارج شد، آیا این افکندن خود به هلاکت نیست؟ میگوید: پناه بر خدا که این از باب القاء نفس به هلاکت باشد، بلکه آن به طور اجمال از باب جهاد مخصوص امام(ع) میباشد نه جهاد عام؛ به این معنی که آن از حاصل دانش و آگاهی و تسلیم برای امر خداوند است که برای زنده ماندن دین و شناخت حق از باطل جانش را فدا میکند، تا هر که هلاک شدنی است بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که لایق حیات ابدی است، به اتمام حجت به حیات ابدی رسد و خداوند بدسرشت را از پاکگوهر جدا نماید و به این خاطر امام حسین(ع) با علم به کشته شدنش اقدام به شهادتش نمود. و شکی نیست که ائمه(ع) به واسطه اخبار نبی(ص) به طریق وحی از همه آنها آگاه بودند، اما احتمال می-دادند که در آن بدائی صورت میگیرد و از لوح محو و اثبات میباشد و خلافش با آن چه که خداوند در علم مخزون مکنونی که برای خودش برگزیده است ثابت شود. (جنة الماوی، محمدحسین آلکاشفالغطاء، ص ۱۸۸ - ۱۹۰، دارالاضواء/ بیروت، ۱۴۰۸ه/ دوم.)
دلیل نظر سوم دلیل نظر سوم، روایاتی از ائمه معصومین(ع) است که از باب نمونه دو مورد از آنها نقل میشود:
مورد اول: روایتی است که از امیرالمؤمنین علی{{ع} نقل شده که فرمود: اگر آیهای در کتاب خداوند نبود، شما را (به گونه قطعی و تخلفناپذیر) از آن چه در گذشته روی داده است و آن چه در زمان حال روی میدهد و آن چه تا قیامت روی خواهد داد خبر میدادم و آن آیهای است که میفرماید: «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» . (رعد، آیه 39؛ خداوند هرچه را بخواهد محو و هرچه را بخواهد اثبات میکند و «امّالکتاب» نزد اوست!)
مورد دوم: حدیثی از امام علی بن الحسین -علیهما السلام- آمده است که فرمود: اگر آیه در قرآن مجید نبود، من شما را از آن چه در گذشته روی داده، و حوادثی که در آینده تا قیامت روی میدهد، آگاه میساختم؛ کسی عرض کرد کدام آیه؟ فرمود: آنجا که خداوند میفرماید: «او هر چیزی را بخواهد محو میکند و هرچیزی را بخواهد ثابت میدارد، و امّالکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست».(نورالثقلین، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، ج ۲، ص ۵۱۲، ح۲۶۰، اسماعیلیان/ قم، ۱۴۱۷ه/ چهارم.)
نقد و بررسی دلیل دیدگاه سوم اساس دلیل قول سوم، بر علم غیب انبیا و ائمه(ع) مشروط به عدم بداء،(((پاورقیبداء در اصل لغت: ظاهر و آشکار شدن بعد از پنهانی است. و در استعمال مخصوص شده به ظهور رأی جدید از امر جدید. ظاهر شدن رأی جدید به امر جدید، گاهی از علم حادثی که بعد از جهل است با خصوصیاتی که با آن بود، حاصل میشود و گاهی به جهت متغیر شدن مصلحتها و مفسدهها و شرط و قیدها حاصل میشود. در بشر مراد معنای اول است، و در موقع استعمال جهل و ندامت متبادر میشود. معنای بداء در حق خداوند تعالی عدم استمرار و باقی نگذاشتن چیزی در تکوین و یا در تشریع و یا اثبات کردن آن چه نبود، و محو کردن آن چه بود، و شک هم نیست در این که محو کردن چیزی و اثبات نمودن آن دایر مدار علت تامّه و مبادی آن ملکوت دور میزند، به این نحو که ثابت میکند بعض اسباب و شرایط آن را یا محو میکند و یا بعض موانع او را ثابت نموده و یا محو مینماید و این هم موقوف بر مشیت و منوط بر اراده است که تابع علم خداوند میباشد، زیرا خداوند هر روز در شأنی از حوادث کارهای عجیب و غریب و ایجاد مخلوقات میباشد و محو میکند و از بین میبرد و آن چه را میخواهد، ثابت میکند، و در نزد او امّالکتاب است. (علم الامام، مظفر، ترجمه محمد آصفی، ص178-179، تبریز، ایران، 1390 ه ق.) و بداء در تکوین چون نسخ در تشریع است و بداء نسخ تکوینی است و نسخ بداء تشریعی است. (اصول الکافی/ ترجمه محمدباقر کمرهای، ج1، ص616، انتشارات اسوه/ چاپ دوم، 1372 ه ش).))) و تغییر در لوح محو و اثبات است. اولاً علم و دانش پیامبران و ائمه(ع) ما فوق بداء است چرا که بداء از شئون عالم تقدیر است که علم کلی و نورانی و ذات بُعد است به جهات بیشماری که فرض شود و به یک لحاظ و یا به لحاظ چندی، آن چه در نظر و قدر قرار گرفته صرف نظر شود و تقدیر و قدر دیگر منظور شود. و عالم تقدیر عالم مثال و ذات بعد و حد است و مجرد از جنبه مادیت و نورانی است و شئون عالم مثالی تقدیر که بر اساس تغییر است و تحولات و ارادات و خاطرات جزئی است، بر حسب مقتضیات که قابل تحوّل و تغییر هستند. و با توجه به عالم تقدیر از شئون عالم طبع و زمان و زمانیات است و به قیاس عالم ازلی را به مانند نقطه و یا لحظهای است. بر این اساس عالم تقدیر و بداء و همه شئون تحولات در عالم ازلی یکسان هستند و فرض تحول و یا بداء و یا کثرت و تدریج و یا ظهور پس از خفاء خلف فرض خواهد بود، زیرا بر این تقدیر ظهور بداء بر اساس مشیت، حادث خواهد بود، و به همین قیاس نسبت به فرشتگان مقرّب که بر ملکوت اشیاء احاطه و یا ارتباط دارند، نیز بداء و ظهور امری و تقدیری پس از خفای آن نیز خلف فرض خواهد بود. و همچنین ارواح قدسیه از نظر قلب نورانی و ملکوتی خود به اشیاء مینگرد و بر روان نورانی آنان تیرگی بداء و یا ظهور پس از نهان خلف خواهد بود.
پس بدائی که در عالم تقدیر انجام میگیرد، از ازل در علم ربوبی ثابت بوده و بر حسب مشیت زمانی آشکار میشود و گاهی این بداء بر حسب مشیت خودش تا هنگام ظهور از دید غیر خودش حتی فرشتگان و صاحبان ارواح قدسیه پنهان میکند، مثل ذبح اسماعیل که به منظور امتحان از دید غیر حق پنهان بود. البته، باید توجه داشت که درباره هیچ یک از اوصیا طاهرین(ع) هرگز بداء صورت نگرفته است. از نظر اینکه ارواح قدسیه اوصیاء طاهرین(ع) از علم موجودات نورانی فی علم الله ثابت در مشیت و اراده بوده و از مقوله «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَ أَبقی» معرفی میشوند و همه آنان نور واحد و طیب و از مقوله فعل مطلق و ابداعی صادر از حریم کبریائی است و قائم و باقی به بقاء الله تعالی هستند که مشیت در آن مقام عین اراده قاهره و هر دو عین علم و قدرت ازلی خواهند بود با توجه به این که باید هر یک از اوصیا طاهرین(ع) از مقام رسول(ص) تصریح بشود هم چنان که تصریح و تشخیص شده است.(برگرفته از درخشان پرتوی از اصول کافی؛ سید محمد حسین همدانی، ج۵؛ ص ۱۷۷-۱۹۷.)
ثانیاً؛ بر فرض وقوع بداء در علوم اهل بیت(ع) در تمامی علوم آنها نیست؛ زیرا براساس نصوص وارده(کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، ح ۱و۳.) از ائمه معصومین(ع) علوم اهل بیت(ع) بر سه قسم است: علم گذشته، آینده و حادث. مراد از علم گذشته علم مفسّر است و معنای آن این است که رسول خدا(ص) آن را بر آنها شرح داده و مجملش را تفصیل داده است و یا این که رسول خدا(ص) بر آنها شرح داده و آنها به عقول کامله معصومشان تفاصیل و نتایج آن را اخراج نمودهاند و یا اعم از هر دو بوده است. مراد از علم غابر (آینده) علومی است که در جفر، جامعه، مصحف فاطمه(س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و مراد از علم حادث، علمی است که از طریق الهام و سخن گفتن ملائکه ایجاد میشود. علامه مجلسی گوید: حادث آن چیزی است که در معرض بداء بوده و از طرف خداوند قطعیت يافته است یا منظور علوم معارف ربّانیه یا اعم از همه، به وسیله الهام از طرف خدا بیواسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است. ( مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۳، ص ۱۳۶، دارالکتب الاسلامية/ تهران، 1404ه/ دوم.)
ص235الی239