←فرزندان فاطمه
(←منابع) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
درباره واژه "فطم" گفته شده: {{عربی|"فطمت الرضیع"}} از باب ضرب، یعنی او را از شیر گرفتم و جدا کردم. {{عربی|"فطم الولد"}} یعنی فرزند را از شیر گرفت؛ الفطیم بر وزن [[کریم]] به کسی گفته میشود که [[زمان]] شیرخوارگی او به پایان رسیده باشد. از این رو درباره [[دختر رسول خدا]]{{صل}} گفته شده است که ایشان را به [[فاطمه]] نامگذاری کردهاند، همان طوری که [[روایت]] شده: "ایشان را فاطمه نامیدهاند چون شیعیانش از [[آتش جهنم]] گرفته میشوند و [[محبت]] او از دشمنانش گرفته میشود"<ref>{{متن حدیث| إِنَّهَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِيعَتُهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا }}</ref>. و نیز درباره [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]]، [[مادر]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} گفته شده که [[خداوند متعال]] او را از [[دانش]] [[سیراب]] و از ناپاکیها جدا ساخته است<ref>مجمع البحرین، طرحی، ج۶، ص۱۳۱-۱۳۲ (ذیل واژه فطم).</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[فاطمه بنت اسد (مقاله)|مقاله «فاطمه بنت اسد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۹۱-۴۹۲؛ [[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۲.</ref> | درباره واژه "فطم" گفته شده: {{عربی|"فطمت الرضیع"}} از باب ضرب، یعنی او را از شیر گرفتم و جدا کردم. {{عربی|"فطم الولد"}} یعنی فرزند را از شیر گرفت؛ الفطیم بر وزن [[کریم]] به کسی گفته میشود که [[زمان]] شیرخوارگی او به پایان رسیده باشد. از این رو درباره [[دختر رسول خدا]]{{صل}} گفته شده است که ایشان را به [[فاطمه]] نامگذاری کردهاند، همان طوری که [[روایت]] شده: "ایشان را فاطمه نامیدهاند چون شیعیانش از [[آتش جهنم]] گرفته میشوند و [[محبت]] او از دشمنانش گرفته میشود"<ref>{{متن حدیث| إِنَّهَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِيعَتُهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا }}</ref>. و نیز درباره [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]]، [[مادر]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} گفته شده که [[خداوند متعال]] او را از [[دانش]] [[سیراب]] و از ناپاکیها جدا ساخته است<ref>مجمع البحرین، طرحی، ج۶، ص۱۳۱-۱۳۲ (ذیل واژه فطم).</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[فاطمه بنت اسد (مقاله)|مقاله «فاطمه بنت اسد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۹۱-۴۹۲؛ [[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۲.</ref> | ||
==پیوند [[مبارک]]== | |||
[[ابوطالب]] که [[جوانی]] [[متدین]] و پیرو [[دین حنیف]] بود، به دنبال [[ازدواج]] با دختری بود که متدین و [[خداپرست]] باشد. ابوطالب، نزد عمویش، [[اسد]] رفت و دخترش، [[فاطمه]] را از او [[خواستگاری]] کرد. عمویش به او جواب مثبت داد. ابوطالب، فرزند [[عبدالمطلب]]، و [[فاطمه دختر اسد]]، نخستین هاشمیانی بودند که با هم ازدواج کردند<ref>فصول المهمة، ص۳۱.</ref>. در مجلس [[عقد]] آنان، ابوطالب در جمع [[اقوام]] و [[خویشان]] برخاست و [[خطبه]] عقد را چنین خواند: | |||
[[ستایش]] ویژه [[خدا]] و [[پروردگار]] جهانیان است؛ پروردگار [[عرش]] بزرگ و [[مقام]] گرامی؛ خدایی که ما را به بزرگی و [[خدمت]] کاری [[خانه کعبه]] برگزید و سرشناسان با [[اخلاص]] و پردهدارانی بزرگ گردانید و از [[زشتی]]، [[شک]]، [[آزار]] و [[عیب]] [[پاک]] کرد و مشعر را برای ما بر پا داشت و بر [[قبایل]] دیگر [[برتری]] بخشید و [[برگزیده]] [[خاندان ابراهیم]] و از [[فرزندان]] [[اسماعیل]] قرار داد. | |||
من، [[فاطمه بنت اسد]] را به ازدواج خویش درمیآورم. مهریه را نزدش آورده و کارهای لازم را در این باره انجام دادهام. اکنون از خود او (اسد) بپرسید و [[گواهی]] بخواهید. | |||
[[تأمل]] در مضامین این خطبه که حدود چند دهه [[قبل از بعثت]] خوانده شده، [[گواه]] آن است که گوینده آن، [[انسانی]] [[موحد]] و [[حکیم]] بوده و هیچ توجهی به ملاکهای برتری و آمیخته بر [[خرافات]] قبایل آن [[زمان]] نداشته است<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۹۸.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۷۲.</ref>. | |||
==رؤیای فاطمه== | |||
شبی [[حضرت]] فاطمه بنت اسد [[خواب]] عجیبی دید که [[ذهن]] او را به خود مشغول کرد. او [[تصمیم]] گرفت آن را برای کاهنی که در همان اطراف بود بیان کند تا برایش تعبیر نماید. فاطمه آن [[رؤیا]] و تعبیرش را چنین [[روایت]] میکند: | |||
در خواب دیدم کوههای [[شام]] حرکت کردند و به طرف [[مکه معظمه]] آمدند. [[آتش]] از آنها شراره میزد. همه فریاد میزدند و به اسلحههایی از جنس آتش مجهز بودند. این وضع بسیار مهیب و هراسناک بود؛ بهطوری که هر بینندهای را میترساند. در این هنگام، کوههای [[مکه]] نیز با تجهیزات کامل به جانب آنها شتافتند. هنگام حرکت آنها، ادوات جنگیشان بر روی [[زمین]] میافتاد و [[مردم]] آنها را برمیداشتند. من نیز از [[فرصت]] استفاده کرده و شمشیرهایی برداشتم که ناگهان یکی از شمشیرها از دستم رها شد و به سوی [[آسمان]] رفت. [[شمشیر]] دیگر نیز رها شد و در هوا باقی ماند و شمشیر دیگر نیز افتاد و [[شکست]]؛ ولی یک شمشیر در دست من باقی ماند که اندک اندک شیر عظیمی شد و چون رعدی بر کوههای [[شام]] [[حمله]] کرد و این حمله به گونهای بود که مردم نیز از دیدن آن ترسیده و فرار میکردند. در این هنگام، فرزنام محمد ([[پیامبر]]) آمد و دست [[مبارک]] خود را بر سر و گردن او گذاشت و او را گرفت. | |||
من با دیدن این صحنه، ناگهان از [[خواب]] بیدار شدم و به نزد «ابوکرز» [[کاهن]] رفتم؛ ولی «[[جمیل]]» نزد او نشسته بود که از [[قبیله]] [[بنیتمیم]] بود. [[صبر]] کردم تا برود تا من خواب خود را برای «ابوکرز» بیان کنم. «جمیل» کاهن متوجه من شد و به من نگریست و خندید و گفت: تو [[منتظر]] هستی که من بروم تا از «ابوکرز» تعبیر خوابت را بپرسی؟ گفتم: اگر راست میگویی، بگو بدانم من چه خوابی دیدهام؟ جمیل در جواب من ابیاتی خواند که من دریافتم از همه خواب من خبر دارد؛ پس به او گفتم: تو که خواب مرا میدانی، تعبیر آن را برای من بگو. گفت: چهار شمشیر، چهار پسر است که یکی به آسمان پرواز میکند - چه بسا طالب است که زود از [[دنیا]] رفت - و یکی در هوا میماند - شاید [[عقیل]] باشد که [[عمر طولانی]] نمود و بعد از [[حضرت علی]]{{ع}} از دنیا رفت - و دیگری که شکسته شد - مراد جعفر است که در [[جنگ موته]] [[شهید]] شد - و دیگری به شکل شیر درآمد - که منظور امیرالؤمنین علی{{ع}} میباشد<ref>فاطمه بنت اسد، ص۳۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۷۳.</ref>. | |||
==[[فاطمه]] و [[عظمت]] حمل علی{{ع}}== | |||
[[فاطمه بنت اسد]] در دهم ذیالحجة، آخرین فرزندش را حامله شد؛ در حالی که صورتش میدرخشید. بین عدهای از [[زنان]] [[قبیله قریش]] که نام همه آنها فاطمه بود، تنها صورت او میدرخشید<ref>اثبات الوصیة، ص۲۴۶.</ref>. فاطمه خود میگوید: | |||
وقتی علی را حامله شدم، هرگاه نزدیک [[بتها]] میشدم، فرزندم به شکمم فشار میآورد؛ گویا [[مأموریت]] داشت مرا هر چه زودتر از کنار آن بتها دور کند<ref>نورالابصار، ص۷۶.</ref>. | |||
[[حضرت محمد]]{{صل}} فرمود: | |||
من و علی{{ع}} نوری بودیم در پیشانی [[حضرت آدم]]{{ع}} و از صلبهای [[پاک]]، به رحمهای پاک انتقال یافتیم تا این که در صلب [[عبدالمطلب]] قرار گرفتیم. آن [[نور]] دو قسمت شد: یک قسمت آن در وجود عبدالله و قسمت دیگر آن در وجود [[ابوطالب]] جای گرفت. من از عبدالله و علی{{ع}} از ابوطالب خارج شدیم<ref>دلائل الامامه، ص۵۹؛ بحارالانوار، ج۱۵، ص۷.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۷۴.</ref>. | |||
==[[تولد]] نور== | |||
[[انتظار]] فاطمه بنت اسد به پایان رسید و درد زایمان او را فراگرفت. از [[خانه]] خارج شد و به سوی [[کعبه]] رفت. یزیدبن [[قعنب]] میگوید: | |||
من و [[عباس بن عبدالمطلب]] و عدهای از [[قریش]] در کنار کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد آمد؛ در حالی که آثار وضع حمل در او ظاهر بود. فاطمه دستها را به سوی [[آسمان]] بلند کرده و عرضه داشت: «پروردگارا، من به تو و [[پیغمبران]] و همه کتابهایی که از نزد تو نازل شده، [[ایمان]] دارم و [[کلام]] جدم [[ابراهیم خلیل]] را که بناکننده بیتالحرام بود، [[تصدیق]] میکنم. به [[حق]] این خانه و بناکننده آن و این مولود که در شکم من است و با من سخن میگوید و با سخنان او انس پیدا کردهام و من [[یقین]] دارم که او یکی از [[آیات]] و حجتهای توست، این زایمان را بر من آسان کن». دیدیم دیوار [[خانه کعبه]] شکافته شد. فاطمه داخل خانه گردید و دیوار به هم چسبید. [[کلیددار]] [[خانه خدا]] آمد، خواست در خانه را باز کند، نتوانست. دانستیم که [[معجزه]] خداست. فاطمه سه [[روز]] در درون [[خانه]] بود. این ماجرا بین [[مردم]] [[مکه]] معروف و مشهور شده بود<ref>علل الشرایع، ص۱۲۹؛ فصول المهمه، ص۳۰؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۱۱؛ اعلامالوری، ص۱۵۳.</ref>. | |||
[[مناجات]] [[فاطمه بنت اسد]] در کنار [[کعبه]] [[گواه]] آن است که وی در [[دوران جاهلیت]]، زنی نیکوسیرت و [[دانا]] به امور [[آخرت]] و پیرو [[مذهب]] [[حنیف]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بود و خود را به [[شرک]] و [[بتپرستی]] نیا<ref>کشفالغمه، ج۱، ص۶۰.</ref> و... بدینسان [[همسر]] گرامی [[ابوطالب]] [[فرزندی]] را به [[دنیا]] آورد که همه [[فضایل]] و [[کمالات]] در او جمع شده و از آغاز، مورد توجه ویژه [[پیامبر]] قرار گرفته بود<ref>ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶.</ref>. | |||
[[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید: | |||
از پیامبر در مورد چگونگی [[ولادت علی]]{{ع}} پرسیدم. فرمود: جابر! از [[بهترین]] مولودی پرسیدی که بعد از من، بر [[سنت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} به دنیا آمد. همانا [[خداوند بزرگ]] من و علی را از [[نور]] واحد آفرید<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۰.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۷۵.</ref>. | |||
==[[فرزندان فاطمه]]== | ==[[فرزندان فاطمه]]== |