عیب‌جویی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عیب‌جویی در قرآن]] - [[عیب‌جویی در حدیث]] - [[عیب‌جویی در کلام اسلامی]] - [[عیب‌جویی در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[نفی عیب‌جویی در معارف و سیره نبوی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عیب‌جویی در قرآن]] - [[عیب‌جویی در حدیث]] - [[عیب‌جویی در کلام اسلامی]] - [[عیب‌جویی در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[نفی عیب‌جویی در معارف و سیره نبوی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عیب‌جویی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عیب‌جویی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
==مقدمه==
==مقدمه==
*یکی از رفتارهای مذموم عیب‌جویی کردن است که در این کتاب [[مذمت]] شده و این غیر از نصحیت و [[انتقاد]] برای [[رشد فکری]] و عملی و با قصد مشفقانه است. بدین جهت عیب‌جویی [[مذمت]] شده و [[نصیحت]] [[مدح]] شده است و درباره شخص [[پیامبر]] با کلمات متفاوتی در باره عیب‌جویی مانند همزه، مسخره و لمزه، یا معانی که به صورت مستقیم در این جهت آمده گزارش شده است. شاخص این معانی همان کلمه هُمزه است. در [[مجمع البیان]] گفته: کلمه “هُمزه” به معنای کسی است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه می‌زند و عیب‌جویی و خرده‌گیری‌هایی می‌کند که در واقع [[عیب]] نیست. و اصل ماده “هُمَز” به معنای شکستن است، و کلمه: لمز، یلمز، به معنای [[عیب]] است پس “هُمزه” و “لمزه” هر دو به یک معنا است. ولی بعضی گفته‌اند: بین آن دو فرق است: هُمزه، به آن کسی گویند که دنبال سر [[مردم]] [[عیب]] می‌گوید و خرده می‌گیرد، و اما “لمزه” کسی را گویند که پیش روی طرف خرده می‌گیرد. و بعضی گفته‌اند: همزه کسی را گویند که همنشین خود را با سخنان [[زشت]] [[آزار]] دهد، و لمزه آن کسی است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح [[فارسی]] [[تقلید]] او را در آورد. آن‌گاه می‌گوید صیغه “فُعلة” برای [[مبالغه]] در صفتی بنا شده که باعث می‌شود تا فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند<ref>المیزان، ج۲۰، ص۶۱۵.</ref>. از مجموع این [[آیات]] استفاده می‌شود که [[پیامبر]] چگونه به تتمیم مکارم [[اخلاقی]] گام برداشته و به چه نکات و جزئیات [[آداب]] و [[اخلاق]] اشاره کرده است. بنابراین، مرز میان [[انتقاد]] با عیب‌جویی چیست، یکی [[تمجید]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] به عنوان یکی از فرائض بزرگ است. و دیگری در [[عرف]] [[اخلاقی]] [[مذمت]] و [[توبیخ]] و [[رفتار]] غیر [[اخلاقی]] و [[تحقیر]] شخص مقابل و برخلاف [[کرامت]] می‌شود؛ زیرا نقد برای [[اصلاح]] است، اما عیب‌جویی برای [[تحقیر]] و بیرون بردن رقیب از صحنه و نوعی [[بهانه‌جویی]] و به رخ کشیدن [[لغزش‌ها]] است. بدین جهت اولاً، [[هدفمندی]] و [[غایت]] [[اخلاقی]] برای [[سخن گفتن]] و چگونه [[سخن گفتن]] مهم است. جدا از بحث [[حقوقی]] که [[انسان‌ها]] [[آزادی]] بیان دارند، اما به لحاظ [[اخلاقی]] و صفت شخصی، باید خود ملتزم به [[نیت]] درست در بیان [[رفتار]] دیگران باشند. ثانیاً، اگر کسی کار خوبی انجام می‌دهد، و اتفاقاً خراب می‌شود، نباید ملامت شود. قاعده [[احسان]] در [[قرآن]] می‌گوید، حتی آنان در اثر [[خطا]] [[مسئول]] خسارات نیستند: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.</ref>. بر این اساس عیب‌جویی یکی از مباحث مطرح در [[ارتباط]] با [[پیامبر]] در دوره [[رسالت]] در حوزه‌های مختلف، به ویژه در پرداخت [[صدقات]] و همان تتمیم مکارم [[نبی]] است.
یکی از رفتارهای مذموم عیب‌جویی کردن است که در این کتاب [[مذمت]] شده و این غیر از نصحیت و [[انتقاد]] برای [[رشد فکری]] و عملی و با قصد مشفقانه است. بدین جهت عیب‌جویی [[مذمت]] شده و [[نصیحت]] [[مدح]] شده است و درباره شخص [[پیامبر]] با کلمات متفاوتی در باره عیب‌جویی مانند همزه، مسخره و لمزه، یا معانی که به صورت مستقیم در این جهت آمده گزارش شده است. شاخص این معانی همان کلمه هُمزه است. در [[مجمع البیان]] گفته: کلمه “هُمزه” به معنای کسی است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه می‌زند و عیب‌جویی و خرده‌گیری‌هایی می‌کند که در واقع [[عیب]] نیست. و اصل ماده “هُمَز” به معنای شکستن است، و کلمه: لمز، یلمز، به معنای [[عیب]] است پس “هُمزه” و “لمزه” هر دو به یک معنا است. ولی بعضی گفته‌اند: بین آن دو فرق است: هُمزه، به آن کسی گویند که دنبال سر [[مردم]] [[عیب]] می‌گوید و خرده می‌گیرد، و اما “لمزه” کسی را گویند که پیش روی طرف خرده می‌گیرد. و بعضی گفته‌اند: همزه کسی را گویند که همنشین خود را با سخنان [[زشت]] [[آزار]] دهد، و لمزه آن کسی است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح [[فارسی]] [[تقلید]] او را در آورد. آن‌گاه می‌گوید صیغه “فُعلة” برای [[مبالغه]] در صفتی بنا شده که باعث می‌شود تا فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند<ref>المیزان، ج۲۰، ص۶۱۵.</ref>. از مجموع این [[آیات]] استفاده می‌شود که [[پیامبر]] چگونه به تتمیم مکارم [[اخلاقی]] گام برداشته و به چه نکات و جزئیات [[آداب]] و [[اخلاق]] اشاره کرده است. بنابراین، مرز میان [[انتقاد]] با عیب‌جویی چیست، یکی [[تمجید]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] به عنوان یکی از فرائض بزرگ است. و دیگری در [[عرف]] [[اخلاقی]] [[مذمت]] و [[توبیخ]] و [[رفتار]] غیر [[اخلاقی]] و [[تحقیر]] شخص مقابل و برخلاف [[کرامت]] می‌شود؛ زیرا نقد برای [[اصلاح]] است، اما عیب‌جویی برای [[تحقیر]] و بیرون بردن رقیب از صحنه و نوعی [[بهانه‌جویی]] و به رخ کشیدن [[لغزش‌ها]] است. بدین جهت اولاً، [[هدفمندی]] و [[غایت]] [[اخلاقی]] برای [[سخن گفتن]] و چگونه [[سخن گفتن]] مهم است. جدا از بحث [[حقوقی]] که [[انسان‌ها]] [[آزادی]] بیان دارند، اما به لحاظ [[اخلاقی]] و صفت شخصی، باید خود ملتزم به [[نیت]] درست در بیان [[رفتار]] دیگران باشند. ثانیاً، اگر کسی کار خوبی انجام می‌دهد، و اتفاقاً خراب می‌شود، نباید ملامت شود. قاعده [[احسان]] در [[قرآن]] می‌گوید، حتی آنان در اثر [[خطا]] [[مسئول]] خسارات نیستند: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.</ref>. بر این اساس عیب‌جویی یکی از مباحث مطرح در [[ارتباط]] با [[پیامبر]] در دوره [[رسالت]] در حوزه‌های مختلف، به ویژه در پرداخت [[صدقات]] و همان تتمیم مکارم [[نبی]] است.
#{{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ}}<ref>«و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ}}<ref>«و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.</ref>.
#{{متن قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ * الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد * آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟! * آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۷۷-۸۰.</ref>.
#{{متن قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ * الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد * آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟! * آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۷۷-۸۰.</ref>.
خط ۱۰: خط ۱۱:
#{{متن قرآن|فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ}}<ref>«پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! * خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی» سوره قلم، آیه ۸ و ۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ}}<ref>«پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! * خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی» سوره قلم، آیه ۸ و ۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ }}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن * آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۱-۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ }}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن * آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۱-۳.</ref>.
==نکات==
==نکات==
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

نسخهٔ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۱

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عیب‌جویی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

یکی از رفتارهای مذموم عیب‌جویی کردن است که در این کتاب مذمت شده و این غیر از نصحیت و انتقاد برای رشد فکری و عملی و با قصد مشفقانه است. بدین جهت عیب‌جویی مذمت شده و نصیحت مدح شده است و درباره شخص پیامبر با کلمات متفاوتی در باره عیب‌جویی مانند همزه، مسخره و لمزه، یا معانی که به صورت مستقیم در این جهت آمده گزارش شده است. شاخص این معانی همان کلمه هُمزه است. در مجمع البیان گفته: کلمه “هُمزه” به معنای کسی است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه می‌زند و عیب‌جویی و خرده‌گیری‌هایی می‌کند که در واقع عیب نیست. و اصل ماده “هُمَز” به معنای شکستن است، و کلمه: لمز، یلمز، به معنای عیب است پس “هُمزه” و “لمزه” هر دو به یک معنا است. ولی بعضی گفته‌اند: بین آن دو فرق است: هُمزه، به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب می‌گوید و خرده می‌گیرد، و اما “لمزه” کسی را گویند که پیش روی طرف خرده می‌گیرد. و بعضی گفته‌اند: همزه کسی را گویند که همنشین خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن کسی است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح فارسی تقلید او را در آورد. آن‌گاه می‌گوید صیغه “فُعلة” برای مبالغه در صفتی بنا شده که باعث می‌شود تا فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند[۱]. از مجموع این آیات استفاده می‌شود که پیامبر چگونه به تتمیم مکارم اخلاقی گام برداشته و به چه نکات و جزئیات آداب و اخلاق اشاره کرده است. بنابراین، مرز میان انتقاد با عیب‌جویی چیست، یکی تمجید و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فرائض بزرگ است. و دیگری در عرف اخلاقی مذمت و توبیخ و رفتار غیر اخلاقی و تحقیر شخص مقابل و برخلاف کرامت می‌شود؛ زیرا نقد برای اصلاح است، اما عیب‌جویی برای تحقیر و بیرون بردن رقیب از صحنه و نوعی بهانه‌جویی و به رخ کشیدن لغزش‌ها است. بدین جهت اولاً، هدفمندی و غایت اخلاقی برای سخن گفتن و چگونه سخن گفتن مهم است. جدا از بحث حقوقی که انسان‌ها آزادی بیان دارند، اما به لحاظ اخلاقی و صفت شخصی، باید خود ملتزم به نیت درست در بیان رفتار دیگران باشند. ثانیاً، اگر کسی کار خوبی انجام می‌دهد، و اتفاقاً خراب می‌شود، نباید ملامت شود. قاعده احسان در قرآن می‌گوید، حتی آنان در اثر خطا مسئول خسارات نیستند: ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲]. بر این اساس عیب‌جویی یکی از مباحث مطرح در ارتباط با پیامبر در دوره رسالت در حوزه‌های مختلف، به ویژه در پرداخت صدقات و همان تتمیم مکارم نبی است.

  1. ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ[۳].
  2. ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ * الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۴].
  3. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵].
  4. ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ[۶].
  5. ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ [۷].

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. برخی از مسلمانان در [تقسیم] صدقات بر پیامبر خرده می‌گیرند: ﴿مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ و منشأ آن نه بی‌عدالتی و ضایع کردن حقوق بوده است، بلکه با انگیزه منفعت‌طلبانه و بی‌توجهی به برخی از آنان است، پس اگر از آن [[[اموال]]] به ایشان داده شود خشنود می‌گردند ﴿فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا و اگر از آن به ایشان داده نشود، به ناگاه به خشم می‌آیند. ﴿وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ؛
  2. عدم تأثیر استغفار مکرر پیامبر از آثار عیب‌جویی منافقان: ﴿الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ...؛
  3. در این آیه مسئله را به صورت کلی مطرح می‌کند: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ شاید آنها از اینها بهتر باشند، ﴿عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ و نباید زنانی زنانِ دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند ﴿وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ و از یکدیگر عیب مگیرید ﴿وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ و به همدیگر لقب‌های زشت مدهید ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان ﴿بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند ﴿وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
  4. تکذیب رسالت پیامبر زمینه‌ساز عیب‌جویی: ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ.
  5. وای بر هر بدگوی عیب‌جویی ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ این آیه تهدید شدیدی است به کسانی که با پیامبر مخالفت می‌کنند و عاشق جمع مالند، و می‌خواهند با مال بیشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند ﴿الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ و بر آنان کبریایی بفروشند، و به همین جهت از مردم عیب‌هایی می‌گیرند که عیب نیست[۸].

عیب‌جویی

عیب‌جویی عبارت از آن است که انسان در پی آگاهی از عیوب و اسرار دیگران باشد و پس از آگاهی، در صدد افشای آن برآید و صاحب عیب را به خاطر آن شماتت کند. عیب در این عنوان اعم است از رازی که صاحبش افشای آن را نمی‌خواهد و از عیوب آشکاری که یادآوری آن موجب آزار و اهانت صاحبش می‌شود.[۹].

پیامد عیب‌جویی

رسوایی

مهم‌ترین پیامد عیب‌جویی که در روایات بر آن تأکید فراوان شده، رسوایی خود انسان است، این پیامد چنان شایع و فراگیر است که به عنوان یکی از سنت‌های الاهی شناخته می‌شود. امام سجاد(ع) یادآوری عیوب دیگران را در زمره گناهانی شمرده است که پرده‌ها را پاره می‌کند[۱۰]. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ تَتَبَّعَ‏ عُيُوبَ‏ النَّاسِ‏ كُشِفَتْ‏ عُيُوبُهُ‏»[۱۱].

رسول خدا(ص) می‌فرماید: در مدینه گروه‌هایی بودند که معایبی داشتند، ولی چون درباره عیوب مردم چیزی نگفتند، خداوند عیوب آنها را بر زبان‌ها نینداخت و آنها در حالی مردند که در نظر مردم هیچ عیبی نداشتند. گروه‌های دیگری هم بودند که عیبی نداشتند، ولی چون درباره عیوب مردمان سخن گفتند، خداوند برای آنها عیوبی آشکار کرد که تا زمان مرگ با آن عیوب شهرت یافتند[۱۲].[۱۳].

وظیفه انسان در مواجهه با عیب‌جویان

در مواجهه با عیب‌جویان انسان سه وظیفه بر عهده دارد: مراقبت از خویشتن، مراقبت از کسانی به وسیله عیب‌جویی در معرض خطر رسوایی قرار می‌گیرند و تربیت عیب‌جویان.

مراقبت از خویشتن

همراهی و همدلی با عیب‌جویان انسان را از دو جهت در معرض خطر قرار می‌دهد؛ نخست اینکه انسان را نسبت به برادران دینی دل‌مشغول و بدبین می‌کند. کسی که با خاطر آسوده با دیگران معاشرت می‌کند، با شنیدن عیوب و اسرار آنها بدبین و از لذت معاشرت با ایشان محروم می‌شود. از حکیمی حکایت کرده‌اند که به شخص عیب‌جویی که نزد او پرده از کار کسی برمی‌داشت گفت: مرا با برادرم بد کردی و خاطر آسوده‌ام را مشغول ساختی. بنابراین در مواجهه با عیب‌جویان باید سخن ایشان را دروغ انگاشته هیچ اثری را بر آن مترتب نکنی. محمد بن فضیل می‌گوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم: فدایت شوم گاهی عده‌ای افراد مورد اعتماد از برادری دینی چیز ناخوشایندی نقل می‌کنند، وقتی از خودش می‌پرسم، انکار می‌کند. در این صورت چه باید کرد؟ امام(ع) فرمود: ای محمد! «كَذِّبْ‏ سَمْعَكَ‏ وَ بَصَرَكَ‏ عَنْ‏ أَخِيكَ»، در مورد برادرت حتی چشم و گوش خود را تکذیب کن اگر پنجاه نفر شهادت دهند او کاری کرده و خودش گفت نکرده‌ام او را تصدیق کن و پنجاه نفر را تکذیب[۱۴]. از جهت دیگر هم‌نشینی با عیب‌جویان باعث می‌شود که آنها از اسرار و عیوب انسان با خبر شوند و پرده از کارش بردارند. امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِيَّاكَ وَ مُعَاشَرَةَ مُتَتَبِّعِي‏ عُيُوبِ‏ النَّاسِ‏ فَإِنَّهُ لَنْ يَسْلَمَ مُصَاحِبُهُمْ مِنْهُمْ»[۱۵].

مراقبت از برادران دینی

در صورتی که انسان به سخنان عیب‌جویان گوش فرا دهد و بدون هیچ واکنشی به آنها اجازه پرده‌دری بدهد، آنها هرگز از کار زشت خود دست برنمی‌دارند و خبر را از مجلسی به مجلس دیگر می‌برند، بنابراین، انسان موظف است با این قبیل افراد به گونه‌ای برخورد کند که از کار خود پشیمان شوند. در روایت است که مردی نامه‌ای به سعایت به حضرت امیرالمؤمنین داد، حضرت نامه را خواند سپس به او فرمود: اگر راست گفته باشی بر تو خشم می‌گیریم، اگر دروغ گفته باشی عقابت می‌کنیم و اگر بخواهی از تو دست برداریم و سخنت را نشنیده انگاریم، دست بر می‌داریم. عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! دست از من بدار[۱۶].

تربیت عیب‌جویان

کسی که به این بیماری مهلک مبتلا می‌شود، انسانی است که ارشادش لازم و درمانش واجب است؛ بنابراین لازم است او را از زشتی کارش آگاه کرده و به ترک آن فرمان داد؛ چراکه عمل او مصداق منکر است و قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۱۷]. علاوه بر این همه، باید از کنجکاوی درباره گفته عیب‌جویان پرهیز کرده، بکوشیم تا خبر این عیب‌جویی به گوش صاحب عیب نرسد.[۱۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المیزان، ج۲۰، ص۶۱۵.
  2. «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱.
  3. «و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
  4. «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد * آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟! * آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت * چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۷۷-۸۰.
  5. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  6. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! * خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی» سوره قلم، آیه ۸ و ۱۱.
  7. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن * آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۱-۳.
  8. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۳۱۲.
  9. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۵۳.
  10. صدوق، معانی الاخبار، ص۲۷۱؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۱۹۹.
  11. «هرکسی به دنبال عیوب مردم باشد عیوب خودش فاش می‌شود» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۴۵.
  12. طوسی، امالی، ص۴۴.
  13. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۶۳.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ح۱۴۷.
  15. «از هم‌نشینی با آنان که در پی عیوب مردم می‌گردند بپرهیز، زیرا کسی که با ایشان مصاحبت کند از خطر آنها در امان نیست» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۹۷.
  16. محمد بن نعمان مفید، اختصاص، ص۱۴۲.
  17. «و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  18. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۶۴.