←جستارهای وابسته
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
وی را شدیدا مورد [[حسابرسی]] قرار میدهد؛ | وی را شدیدا مورد [[حسابرسی]] قرار میدهد؛ | ||
خداوند، به او نظر [[رحمت]] نخواهد داشت و وی را پیراسته نمیگرداند و [[عذاب]] دردناکی در [[انتظار]] اوست<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۴۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۸۱.</ref>. | خداوند، به او نظر [[رحمت]] نخواهد داشت و وی را پیراسته نمیگرداند و [[عذاب]] دردناکی در [[انتظار]] اوست<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۴۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۸۱.</ref>. | ||
===[[اخلاق]] و ادب=== | |||
۱. [[امام حسین]]{{ع}} از [[مادر]] بزرگوارش [[حضرت زهرا]]{{س}} [[روایت]] کرده که [[پیامبر]] فرمود: دخترم! از [[بخل]] بپرهیز؛ زیرا بخل آفتی است که در [[انسان]] [[بخشنده]] وجود ندارد، از بخل [[پرهیز]] نما؛ زیرا بخل درختی است که ریشه در [[آتش دوزخ]] دارد و شاخههایش در [[دنیا]] است، اگر کسی به شاخهای از آن بیاویزد، او را وارد [[دوزخ]] میکند. تو را به [[سخاوت]] و [[بخشندگی]] سفارش میکنم؛ زیرا سخاوت درختی بهشتی است که شاخههایش روی [[زمین]] دنیا آویزان است، هر کس به شاخهای از آن آویزان شود آن شاخه وی را به [[بهشت]] میکشاند<ref>اهل البیت از توفیق ابو علم، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref>. | |||
۲. از زهرای [[بتول]] [[دخت رسول خدا]]{{صل}} روایت شده که فرمود: پیامبر{{صل}} فرمود: بدترین افراد امّتم کسانیاند که خوب میخورند و خوب میپوشند و دیگران را بیپروا به باد [[تمسخر]] و [[استهزاء]] میگیرند<ref>اهل البیت از توفیق ابو علم، ص۱۳۱.</ref>. | |||
۳. [[فاطمه]] دخت امام حسین{{ع}} از جدّهاش [[فاطمه زهرا]]{{س}} روایت کرده که فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} هرگاه وارد [[مسجد]] میشد بر محمد{{صل}} [[صلوات]] و [[درود]] میفرستاد و عرضه میداشت: خدایا! گناهانم را ببخش و درهای رحمتت را به [[رویم]] بگشا. و هرگاه از مسجد بیرون میرفت، نیز بر محمد صلوات و درود میفرستاد و سپس عرضه میداشت: خدایا! گناهانم را بیامرز و درهای فضل و [[لطف]] خویش را به رویم باز نما<ref>اهل البیت، از توفیق ابو علم، ص۱۲۹- ۱۳۱.</ref>. | |||
۴. فاطمه زهرا{{س}} فرمود: [[سرور]] و [[شادی]] فرد در چهره [[مؤمن]] موجب رفتن او به بهشت و در چهره مخالف و [[بدخواه]]، سبب [[حفظ]] او از آتش دوزخ میگردد<ref>تفسیر الامام، ص۳۵۴؛ مقصود از فقره دوم حدیث راضی نگاهداشتن ناصبیها از باب تقیّه است.</ref>. | |||
۵. [[زید بن علی]]، از [[پدران]] خود، از فاطمه دخت [[نبیّ اکرم]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: از رسول خدا{{صل}} شنیدم میفرمود: در [[روز جمعه]] لحظاتی وجود دارد که هر [[مسلمانی]] آن لحظات را [[درک]] کند و از خدای عزّوجلّ درخواستی نماید [[خداوند]] حاجتش را برآورده میسازد، [[فاطمه]] اظهار میدارد: عرضه داشتم: ای [[رسول خدا]] کدام لحظات؟ فرمود: زمانیکه نیمی از قرص [[خورشید]] غروب کند، [[راوی]] میگوید: از آن پس [[فاطمه زهرا]]{{س}} به [[غلام]] خود میفرمود: به بام [[خانه]] بالا برو هرگاه دیدی نیمی از قرص خورشید غروب کرده مرا خبر کن تا [[دعا]] کنم<ref>دلائل الامامه، ص۵.</ref>. | |||
۶. [[ابن حماد انصاری دولابی]] متوفّای ۳۱۰ میگوید: [[ابوجعفر محمد بن عوف بن سفیان طائی حمصی]]، از [[موسی بن ایوب نصیبی]]، از [[محمد بن شعیب]]، از [[صدقه]]، [[آزاد]] شده [[عبدالرحمان بن ولید]]، از [[محمد بن علی بن حسین]] [[روایت]] کرده گفت: به اتفاق جدّم [[حسین بن علی]]{{ع}} به مزرعهاش میرفتیم در مسیر راه نعمان [[بشیر]] سوار بر استرش به ما رسید و از مرکب پیاده شد و به حسین{{ع}} عرض کرد: [[ابا عبد الله]]! شما سوار شوید. [[امام]]{{ع}} نپذیرفت، نعمان همواره او را [[سوگند]] میداد تا اینکه امام{{ع}} فرمود: مرا به کاری که [[تمایل]] ندارم وامیداری، اینک [[حدیثی]] را که مادرم فاطمه برایم نقل کرده برای تو یادآور میشوم، فاطمه نقل میکند که رسول خدا{{صل}} فرمود: هر فردی به نشستن بر پشت چهارپا و بستر خوابش و [[نمازگزاران]] در خانهاش سزاوارتر است مگر اینکه امام جماعتی باشد که [[مردم]] از او درخواست [[اقامه نماز]] [[جماعت]] کنند. بنابراین، شما جلو مرکبت سوار شو و مرا پشت سر خود سوار کن. | |||
نعمان عرضه داشت: فاطمه{{س}} راست فرموده ولی زمانیکه پدرم در قید [[حیات]] بود از رسول خدا{{صل}} برایم روایت کرد که [[حضرت]] در این خصوص فرمود: مگر اینکه صاحب مرکب اجازه دهد، وقتی نعمان این [[حدیث]] را برای امام{{ع}} نقل کرد، حضرت جلو مرکب و نعمان پشت سر او سوار شد<ref>فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص۳۰۱ به نقل از دولابی.</ref>. | |||
۷. [[احمد بن یحیی اودی]]، از [[جبارة بن مغلس]]، از [[عبید بن وسیم]]، از [[حسین بن حسن]]، از مادرش فاطمه دخت [[امام حسین]]{{ع}} از پدرش، از فاطمه [[دختر رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: کسی که با دست [[آلوده]] به چربی بخوابد کسی جز خود را [[نکوهش]] نکند. | |||
۸. [[احمد بن یحیی صوفی]]، از [[عبدالرحمان بن دبیس]]، از [[بشیر بن زیاد]]، از [[عبد الله بن حسن]]، از مادرش، از [[فاطمه زهرا]]{{س}} روایت کرده که فرمود: | |||
هرگاه دو [[سپاه]] [[ستمپیشه]] با یکدیگر درگیر شوند، [[خداوند]] از آنها دست میکشد، بنابر این مهم نیست کدامیک [[پیروز]] شوند و هرگاه [[سربازان]] و [[سپاهیان]] دو [[ستمکار]] با یکدیگر در آویزند، ستمکارترین آنها از بین میرود. | |||
۹. آنجا که فاطمه زهرا{{س}} [[زنان]] [[شایسته]] را توصیف میکند میفرماید: برای زنان بهتر است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را [[مشاهده]] نکنند<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۰.</ref>. | |||
۱۰. [[امام صادق]]{{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش [[محمد بن علی]]، از پدر ارجمندش [[علی بن حسین]]، از پدر بزرگوار خود [[حسین بن علی]]، از [[مادر]] گرامیاش [[حضرت زهرا]]{{س}} [[دخت رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: وقتی [[آیه]] [[شریف]] صدا کردن [[پیامبر]] رای میان خود، مانند صدا کردن دیگران قرار ندهید<ref>{{متن قرآن|لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید؛ بیگمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون میآیند میشناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمیپیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref> نازل شد [[فاطمه]]{{س}} فرمود: [[هیبت]] پیامبر مرا گرفت او را پدر، صدا بزنم، ازاینرو، بدو عرض کردم: ای [[رسول خدا]]! پیامبر رو به من کرد و فرمود: دخترم! این [[آیه شریفه]] درباره تو و خاندانت نازل نشده، تو از من و من از توام، این آیه درباره جفاپیشگان [[مغرور]] و [[متکبّر]]، نازل شده است، شما به من بگو: پدر! زیرا این کلمه [[دوست]] داشتنیتر است و [[خدا]] را بیشتر [[خشنود]] میکند، آنگاه پیشانیام را بوسه زد و با آب دهان [[مبارک]] خود به بدنم کشید، از آن پس هیچگاه به استعمال بوی خوش نیازمند نشدم<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۲۰.</ref>. | |||
۱۱. [[فاطمه زهرا]]{{س}} فرمود: کسی که [[عبادات]] خالصانهاش نزد [[خدا]] بالا رود، [[خداوند]] [[برترین]] موهبتی را که به [[مصلحت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] وی است بر او فرو میفرستد. | |||
۱۲. [[لیث بن ابوسلیم]]، از [[عبد الله بن حسن]]، از مادرش [[فاطمه]] دخت [[امام حسین]]{{ع}} از [[پدر]] بزرگوارش [[حسین]]{{ع}}، از مادرش فاطمه دخت [[نبیّ اکرم]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: | |||
{{متن حدیث|خِيَارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَنَاكِبَ، وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسَائِهِمْ}}<ref>فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج۱، ص۲۷۳؛ در برخی منابع این روایت از رسول خدا{{صل}} نقل شده است.</ref>؛ [[بهترین]] فرد شما کسی است که [[تواضع]] و فروتنیاش در [[برخورد با مردم]] بیشتر است و ارزشمندترین مردان کسانیاند که به زنانشان [[احترام]] میگذارند. | |||
۱۳. [[رسول خدا]]{{صل}} از یارانش پرسید، تعریف [[زن]] چیست؟ عرض کردند: زن، عورت است. فرمود: | |||
زن چه زمانی به خدای خود نزدیکتر است؟ از پاسخ درماندند، وقتی فاطمه{{س}} این سخن را شنید فرمود: | |||
{{متن حدیث|أَنَّ أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا}}؛ | |||
آنگاه که زن برای انجام امور [[زندگی]] در [[خانه]] خود میماند، از هر لحظه به خدا نزدیکتر است. | |||
رسول خدا{{صل}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۲.</ref>؛ | |||
به [[راستی]] که فاطمه پاره تن من است. | |||
۱۴. در [[حدیثی]] طولانی از آن مخدّره نقل شده که فرمود: ای رسول خدا! [[سلمان]] از وضعیت [[لباس]] من در شگفت شد، [[سوگند]] به کسی که تو را به [[حق]] برگزید، پنج سال است زیرانداز من و علی پوست گوسفندی است که روزها روی آن به شترمان علف میدهیم و شبهنگام روی آن میخوابیم و بالشهایمان از پوست و داخل آنها با لیف خرما پر شده است، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: سلمان! دخترم فاطمه از دیگر [[زنان]] پیشی گرفته است<ref>عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰.</ref>. | |||
۱۵. از [[علی بن حسین بن علی]]{{عم}} روایت شده فرمود: روزی شخص [[نابینایی]] اجازه خواست [[خدمت]] [[فاطمه]]{{س}} برسد، فاطمه خود را از او پنهان ساخت، [[رسول خدا]]{{صل}} به او فرمود: فاطمه [[جان]]! او که تو را نمیبیند، چرا خود را از او پنهان کردی؟ عرضه داشت: ای رسول خدا{{صل}}! اگر او مرا نمیبیند من او را میبینم و بوی [[زن]] را استشمام میکند، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: [[گواهی]] میدهم که تو پاره تن من هستی<ref>ملحقات احقاق الحق، ج۱۰، ص۲۵۸.</ref>. | |||
۱۶. [[یزید بن سنان]]، از [[حسن بن علی واسطی]]، از [[بشیر بن میمون واسطی]]، از [[عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب]] [[روایت]] کرده که گفت: مادرم فاطمه دخت [[امام حسین]]{{ع}} از [[فاطمه زهرا]]{{س}} دخت [[رسول اکرم]]{{صل}} برایم نقل کرد و گفت: | |||
رسول خدا{{صل}} برای [[امام حسن]] و امام حسین معوذّتین مینوشت (آنها را در [[پناه]] [[خدا]] قرار میداد) و همانند سورهای که از [[قرآن]] بدانها میآموخت، این کلمات را به آنها یاد میداد و میفرمود: از [[شرّ]] هر [[شیطان]] و حشره، و از [[شر]] هر چشم [[بدخواه]] و [[حسود]] به کلمات تامه [[الهی]] پناه میجویم<ref>الذریة الطاهره از ابن حماد انصاری دولابی، ص۱۴۹.</ref>. | |||
۱۷. از [[حضرت زهرا]]{{س}} روایت شده که فرمود: رسول خدا{{صل}} شبهنگام وقتی بسترم را برای [[خواب]] گسترده بودم بر من وارد شد و فرمود: فاطمه جان! تا چهار کار را انجام ندادهای به بستر خواب [[مرو]]. نخست: قرآن را ختم کرده باشی، دوم: [[پیامبران]] را [[شفیع]] خود قرار دهی، سوم: [[مؤمنان]] را از خود [[خرسند]] کرده باشی، چهارم: [[حج]] و [[عمره]] انجام داده باشی، این مطالب را فرمود و مشغول [[نماز]] شد، من [[صبر]] کردم تا نمازش تمام شد عرض کردم: ای رسول خدا! شما دستور به انجام چهار چیز دادید که من در این لحظه [[قادر]] بر انجام آنها نیستم! [[حضرت]] لبخندی زد و فرمود: دخترم! هرگاه [[سوره]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}} را سهبار خواندی، گویی یک [[ختم قرآن]] خواندهای و هرگاه بر من و پیامبران پیش از من [[صلوات]] و [[درود]] فرستی، همه ما در [[قیامت]] [[شفیع]] تو خواهیم بود و هر [[زمان]] برای [[مؤمنان]] [[طلب آمرزش]] نمایی، همه آنان از تو [[خشنود]] خواهند شد و هرگاه گفتی: {{متن حدیث|سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ}}، در [[حقیقت]] [[حج]] و [[عمره]] انجام دادهای<ref>خلاصة الاذکار، ص۷۰.</ref>. | |||
۱۸. [[فاطمه زهرا]]{{س}} در [[حدیثی]] طولانی به [[پدر]] بزرگوارش عرضه داشت: پدر! فدایت شوم سبب گریهات چیست؟. [[رسول خدا]]{{صل}} این دو [[آیه]] را که [[جبرئیل]] بر او نازل کرده بود برایش یادآور شد: {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}}<ref>«و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۴.</ref>. | |||
فاطمه زهرا{{س}} با شنیدن این [[آیات]] از فرط [[ناراحتی]] روی [[زمین]] افتاد و همواره میگفت: وای، وای بر کسانی که وارد [[آتش دوزخ]] شوند<ref>بحار الانوار، ج۸، ص۲۰۳.</ref>. | |||
۱۹. [[عروة بن زبیر]]، از [[عایشه]] نقل کرده گفت: رسول خدا که در بستر [[بیمار]] شد، دخترش [[فاطمه]] را خواست و به او [[رازی]] گفت، فاطمه به [[گریه]] افتاد، پس از آن مطلبی به او فرمود که اینبار فاطمه خندید سبب آن را از او پرسیدم، فرمود: زمانیکه گریستم رسول خدا{{صل}} خبر [[رحلت]] خود را به من داد و گریستم و آنگاه که به من اطلاع داد از [[اهل]] بیتش من نخستین کسی هستم که به وی میپیوندم، خندان گشتم<ref>مسند احمد، ج۶، ص۲۸۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۸۴.</ref>. | |||
===[[حکومت]]، [[سیاست]]، تاریخ=== | |||
#دو خطبهای که از وجود [[مقدس]] [[حضرت زهرا]]{{س}} نقل کردیم در راستای بیان [[انقلاب]] [[خجسته]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[آینده]] آن و [[جاهلیّت]] [[قبل از بعثت]] [[مبارک]] آن [[حضرت]] و پیآمدهای [[انحراف]] [[رهبری اسلامی]] از مسیر صحیح خود، بیانگر [[دوراندیشی]] و گستردگی افق [[اندیشه]] آن بزرگ بانوست. | |||
#در مورد [[اخبار غیبی]]، از [[فاطمه صغری]] دخت [[امام حسین]]{{ع}}، از پدر بزرگوارش، از جدّهاش [[فاطمه زهرا]]{{س}} دخت [[رسول اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل [[فرات]] به [[خاک]] سپرده میشوند که شهدای اوّلین و آخرین به پایه آنان نمیرسند<ref>بحار الانوار، ج۸، ص۱۳۱.</ref>. | |||
#در مورد [[رازگویی]] رسول اکرم{{صل}} با [[فاطمه]]{{س}} از [[عایشه]] نقل شده که گفت: فاطمه که بسیار شبیه [[پدر]] راه میرفت روزی [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: دخترم! خوش آمدی. سپس او را سمت راست یا چپ خود نشانید و آنگاه [[رازی]] را با او در میان گذاشت، فاطمه گریست. من به او گفتم: شگفتا! رسول خدا{{صل}} به ویژه خواسته با تو سخن بگوید و تو [[گریه]] میکنی؟ پس از آن [[پیامبر]] به او [[راز]] دیگری گفت و فاطمه خندید: من گفتم: گریه و اندوهی اینگونه نزدیک به هم ندیده بودم! از فاطمه پرسیدم رسول خدا به تو چه فرمود؟ [[دخت پیامبر]] فرمود: من راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت. | |||
پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} موضوع را از او جویا شدم، در پاسخ فرمود: رسول خدا{{صل}} رازی را با من در میان گذاشت و فرمود: [[جبرئیل]] هر سال یکبار [[قرآن]] را بر من عرضه میکرد، ولی امسال دوبار آن را بر من عرضه نموده است، به نظر میرسد پایان عمرم فرارسیده باشد، فاطمه [[جان]]! از [[اهل]] بیتم، تو نخستین کسی هستی که به من میپیوندی و من [[بهترین]] کسی هستم که بر تو پیشی گرفتهام، بدینجهت گریستم، سپس فرمود: فاطمه جان! آیا از این [[خرسند]] نیستی که [[بانوی بانوان]] [[امت اسلام]] - و یا [[بانوان]] [[مؤمنان]]<ref>به ظاهر، تردید از عایشه است.</ref>- باشی؟ و این سخن سبب لبخندم شد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۹۱.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |