ادله نقلی اثبات ولایت فقیه چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۴۳
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
::::::مقصود از [[حوادث واقعه]]، [[احکام]] فردی و [[فقهی]] نیست؛ زیرا [[رجوع به فقها]] در مورد مسایل احکام در [[زمان غیبت]] [[بدیهی]] بوده؛ بنابراین منظور حوادثی است که درباره آنها به [[حاکم]] و [[سلطان]] و [[ولی امر]] [[رجوع]] میشود. | ::::::مقصود از [[حوادث واقعه]]، [[احکام]] فردی و [[فقهی]] نیست؛ زیرا [[رجوع به فقها]] در مورد مسایل احکام در [[زمان غیبت]] [[بدیهی]] بوده؛ بنابراین منظور حوادثی است که درباره آنها به [[حاکم]] و [[سلطان]] و [[ولی امر]] [[رجوع]] میشود. | ||
::::::در این عبارت که میفرماید: آنان حجت من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] هستم، تمام اختیاراتی که برای [[امام]] به عنوان حجت خداوند بر [[مردمان]] وجود دارد، به [[فقها]] که از سوی امام به عنوان حجت بر [[مردم]] تعیین شدهاند، منتقل میشود؛ بنابراین در [[دلالت حدیث]] بر [[ولایت فقیه]] نمیتوان تردید نمود»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵.</ref> | ::::::در این عبارت که میفرماید: آنان حجت من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] هستم، تمام اختیاراتی که برای [[امام]] به عنوان حجت خداوند بر [[مردمان]] وجود دارد، به [[فقها]] که از سوی امام به عنوان حجت بر [[مردم]] تعیین شدهاند، منتقل میشود؛ بنابراین در [[دلالت حدیث]] بر [[ولایت فقیه]] نمیتوان تردید نمود»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
::::::فقیه نامدار [[شیعه]]، [[محمد حسن نجفی]] معروف به صاحب جواهر میگوید: نصب عام فقها در همه امور جاری است؛ به طوری که هر چه برای [[امام]] هست برای فقیه نیز هست؛ چنانکه مقتضی قول [[امام]] {{متن حدیث|«فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»}}، این است که فقیه، ولی متصرف در قضاوت و غیر آن ولایات و مانند آن است؛ چنانکه در توقیع شریف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|«فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ»}} و مراد این است که فقیهان در همه آنچه من حجت هستم، بر شما حجت هستند، مگر آنچه که با دلیل، خارج شود<ref>جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۹۶ و ۳۹۷.</ref>. | ::::::فقیه نامدار [[شیعه]]، [[محمد حسن نجفی]] معروف به صاحب جواهر میگوید: نصب عام فقها در همه امور جاری است؛ به طوری که هر چه برای [[امام]] هست برای فقیه نیز هست؛ چنانکه مقتضی قول [[امام]] {{متن حدیث|«فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»}}، این است که فقیه، ولی متصرف در قضاوت و غیر آن ولایات و مانند آن است؛ چنانکه در توقیع شریف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|«فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ»}} و مراد این است که فقیهان در همه آنچه من حجت هستم، بر شما حجت هستند، مگر آنچه که با دلیل، خارج شود<ref>جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۹۶ و ۳۹۷.</ref>. | ||
::::::[[شیخ انصاری]] میگوید: آنچه از کلمه حاکم در مقبوله [[عمر بن حنظله]] میفهمیم، همان متسلط مطلق است؛ یعنی اینکه [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|«فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»}} نظیر گفتار سلطان و حاکم است که به اهل شهر بگوید: "من فلان شخص را حاکم بر شما قرار دادم". از این تعبیر برمیآید که سلطان، فلان شخص را در همه امور کلی و جزئی که به حکومت برمیگردد، مسلط کرده است<ref>قضا و شهادت، شیخ انصاری، ش ۲۲، ص ۸ و ۹.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۱۵-۲۱۷.</ref>. | ::::::[[شیخ انصاری]] میگوید: آنچه از کلمه حاکم در مقبوله [[عمر بن حنظله]] میفهمیم، همان متسلط مطلق است؛ یعنی اینکه [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|«فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»}} نظیر گفتار سلطان و حاکم است که به اهل شهر بگوید: "من فلان شخص را حاکم بر شما قرار دادم". از این تعبیر برمیآید که سلطان، فلان شخص را در همه امور کلی و جزئی که به حکومت برمیگردد، مسلط کرده است<ref>قضا و شهادت، شیخ انصاری، ش ۲۲، ص ۸ و ۹.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۱۵-۲۱۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی؛ | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
:::::*'''روایت [[اسحاق بن عمار]]''': از جمله روایات دیگری که امام خمینی به عنوان مؤید، بلکه [[دلیل ولایت فقیه]] مورد استناد قرار داده است [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] است<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۷.</ref>. {{متن حدیث|عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۷، ص۱۴۰۶، ح۲.</ref>؛ از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خطاب به [[شریح]] فرمودند: تو بر [[مقام]] و منصبی قرار گرفتهای که جز [[نبی]] یا [[وصی]] نبی و یا [[شقی]] کسی بر آن قرار نمیگیرد. [[دلالت روایت]]: [[امام]] خمینی در این روایت به مفهوم وصی اشاره کرده و ضمن این که [[ائمه]] را مصداق وصی [[درجه]] اول [[پیامبر]] گرفتهاند، [[فقیهان]] را نیز در زمره مصادیق درجه دوم [[وصی پیامبر]]{{صل}} قرار داده و از این روی آنان را نیز به مانند پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از جمله [[اولیاء]] امور به حساب آورده و هر آنچه بر عهده آن ذوات مقدسه بوده، بر وی نیز [[ثابت]] دانسته است: نظر به این که [[فقها]] [[مقام نبوت]] را دارا نمیباشند، و شکی نیست که “شقی” هم نیستند، بالضروره باید بگوییم که “اوصیا” یعنی [[جانشینان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} میباشند. منتها از آنجا که غالباً وصی نبی را عبارت از وصی دست اول و [[بلافصل]] گرفتهاند، لذا به این گونه [[روایات]] اصلاً [[تمسک]] نشده است. لکن [[حقیقت]] این است که دایره مفهوم “وصی نبی” توسعه دارد و فقها را هم شامل میشود... از روایت میفهمیم که “فقها” اوصیای دست دوم رسول اکرم{{صل}} هستند، و اموری که از طرف [[رسول الله]]{{صل}} به ائمه{{عم}} واگذار شده، برای آنان نیز ثابت است، و باید تمام کارهای [[رسول خدا]] را انجام دهند؛ چنانکه [[حضرت امیر]]{{ع}} انجام داد<ref>ولایت فقیه، ص۷۶ - ۷۷.</ref>. | :::::*'''روایت [[اسحاق بن عمار]]''': از جمله روایات دیگری که امام خمینی به عنوان مؤید، بلکه [[دلیل ولایت فقیه]] مورد استناد قرار داده است [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] است<ref>ر.ک: کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۷.</ref>. {{متن حدیث|عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لِشُرَيْحٍ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۷، ص۱۴۰۶، ح۲.</ref>؛ از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خطاب به [[شریح]] فرمودند: تو بر [[مقام]] و منصبی قرار گرفتهای که جز [[نبی]] یا [[وصی]] نبی و یا [[شقی]] کسی بر آن قرار نمیگیرد. [[دلالت روایت]]: [[امام]] خمینی در این روایت به مفهوم وصی اشاره کرده و ضمن این که [[ائمه]] را مصداق وصی [[درجه]] اول [[پیامبر]] گرفتهاند، [[فقیهان]] را نیز در زمره مصادیق درجه دوم [[وصی پیامبر]]{{صل}} قرار داده و از این روی آنان را نیز به مانند پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از جمله [[اولیاء]] امور به حساب آورده و هر آنچه بر عهده آن ذوات مقدسه بوده، بر وی نیز [[ثابت]] دانسته است: نظر به این که [[فقها]] [[مقام نبوت]] را دارا نمیباشند، و شکی نیست که “شقی” هم نیستند، بالضروره باید بگوییم که “اوصیا” یعنی [[جانشینان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} میباشند. منتها از آنجا که غالباً وصی نبی را عبارت از وصی دست اول و [[بلافصل]] گرفتهاند، لذا به این گونه [[روایات]] اصلاً [[تمسک]] نشده است. لکن [[حقیقت]] این است که دایره مفهوم “وصی نبی” توسعه دارد و فقها را هم شامل میشود... از روایت میفهمیم که “فقها” اوصیای دست دوم رسول اکرم{{صل}} هستند، و اموری که از طرف [[رسول الله]]{{صل}} به ائمه{{عم}} واگذار شده، برای آنان نیز ثابت است، و باید تمام کارهای [[رسول خدا]] را انجام دهند؛ چنانکه [[حضرت امیر]]{{ع}} انجام داد<ref>ولایت فقیه، ص۷۶ - ۷۷.</ref>. | ||
::::::علاوه بر روایات فوق که با خود به [[تنهایی]] از [[ادله ولایت فقیه]] محسوب شده و با به خاطر برخی مناقشات، لااقل جزء مؤیدات این نظریه محسوب میشود، روایات دیگری نیز در کتب [[فقه]] استدلالی ایشان وجود دارد که تنها به جهت [[تأیید]] این نظریه مورد استناد قرار گرفتهاند. روایاتی مانند [[روایت]] ابوخدیجه<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۹، ح۶.</ref>، تحف العقول<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۶؛ تحف العقول، ص۲۷۱.</ref>، صحیحه قداح<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۶.</ref>، روایت [[ابوالبختری]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۷ – ۱۰۲؛ الکافی، ج۱، ص۳۲، ح۲.</ref> و روایت [[فقه]] [[رضوی]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۵؛ فقه الرضا، ص۳۳۸.</ref> از جمله این [[روایات]] است که در کتابهای الرسائل در بحث [[اجتهاد]] و [[تقلید]]، کتاب البیع و [[ولایت فقیه]] مورد استناد و [[استدلال]] واقع شده است»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۴-۲۳۹.</ref> | ::::::علاوه بر روایات فوق که با خود به [[تنهایی]] از [[ادله ولایت فقیه]] محسوب شده و با به خاطر برخی مناقشات، لااقل جزء مؤیدات این نظریه محسوب میشود، روایات دیگری نیز در کتب [[فقه]] استدلالی ایشان وجود دارد که تنها به جهت [[تأیید]] این نظریه مورد استناد قرار گرفتهاند. روایاتی مانند [[روایت]] ابوخدیجه<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۹، ح۶.</ref>، تحف العقول<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۶؛ تحف العقول، ص۲۷۱.</ref>، صحیحه قداح<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۶.</ref>، روایت [[ابوالبختری]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۹۷ – ۱۰۲؛ الکافی، ج۱، ص۳۲، ح۲.</ref> و روایت [[فقه]] [[رضوی]]<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص۱۰۵؛ فقه الرضا، ص۳۳۸.</ref> از جمله این [[روایات]] است که در کتابهای الرسائل در بحث [[اجتهاد]] و [[تقلید]]، کتاب البیع و [[ولایت فقیه]] مورد استناد و [[استدلال]] واقع شده است»<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۲۴-۲۳۹.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
:::::#{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِعِيسَى{{ع}} عَظِّمِ الْعُلَمَاءَ وَ اعْرِفْ فَضْلَهُمْ فَإِنِّي فَضَّلْتُهُمْ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي إِلَّا النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ كَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا وَ كَفَضْلِي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>عاملی (شهید ثانی)، منیة المرید، ص۱۱۹.</ref>؛ | :::::#{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِعِيسَى{{ع}} عَظِّمِ الْعُلَمَاءَ وَ اعْرِفْ فَضْلَهُمْ فَإِنِّي فَضَّلْتُهُمْ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي إِلَّا النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ كَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا وَ كَفَضْلِي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>عاملی (شهید ثانی)، منیة المرید، ص۱۱۹.</ref>؛ | ||
:::::#{{متن حدیث| قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: إِيَّاكُمْ أَنْ يُحَاكِمَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً إِلَى أَهْلِ الْجَوْرِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ يَعْلَمُ شَيْئاً مِنْ قَضَائِنَا فَاجْعَلُوهُ بَيْنَكُمْ فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ قَاضِياً فَتَحَاكَمُوا إِلَيْهِ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱.</ref>»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۸۳-۱۹۰.</ref> | :::::#{{متن حدیث| قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: إِيَّاكُمْ أَنْ يُحَاكِمَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً إِلَى أَهْلِ الْجَوْرِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ يَعْلَمُ شَيْئاً مِنْ قَضَائِنَا فَاجْعَلُوهُ بَيْنَكُمْ فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ قَاضِياً فَتَحَاكَمُوا إِلَيْهِ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱.</ref>»<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۸۳-۱۹۰.</ref> | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |