پرش به محتوا

معجزات امام علی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[معجزات]] و [[کرامات]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مسلمات [[تاریخ]] به شمار می‌رود. [[سعدالدین تفتازانی]] - آنجا که درباره کرامات [[اولیا]] [[سخن]] گفته - یادآور شده است که کرامت‌های گزارش شده از [[صحابه]]، [[تابعین]] و [[صالحان]]، [[متواتر]] [[معنوی]] است، و آنچه مربوط به [[علی]]{{ع}} است، بیش از آن است که شمارش شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۵.</ref>.
::::::«[[معجزات]] و [[کرامات]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مسلمات [[تاریخ]] به شمار می‌رود. [[سعدالدین تفتازانی]] - آنجا که درباره کرامات [[اولیا]] [[سخن]] گفته - یادآور شده است که کرامت‌های گزارش شده از [[صحابه]]، [[تابعین]] و [[صالحان]]، [[متواتر]] [[معنوی]] است، و آنچه مربوط به [[علی]]{{ع}} است، بیش از آن است که شمارش شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۵.</ref>.
::::::پیش از این، معجزات و کرامات را به سه دسته کلی تقسیم کردیم، دسته اول که [[اعجاز]] سخن در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] بود از [[ویژگی‌های قرآن]] [[کریم]] است، اما دو دسته دیگر یعنی [[اخبار]] از حوادث [[غیبی]]، و واقع شدن [[کارهای خارق‌العاده]]، از [[مختصات پیامبر]] اکرم{{صل}} یا سایر [[پیامبران]] به شمار نمی‌رود، و انجام همانند آن از دیگر [[اولیای الهی]] ممکن و واقع شده است.
 
::::::[[سعدالدین تفتازانی]] در پاسخ این اشکال که “اگر صدور همانند [[معجزات پیامبر]] از غیر [[پیامبر]] ممکن باشد، مسئله تحدّی در باب معجزات پیامبران خدشه‌دار می‌شود، زیرا معنای تحدّی آن است که هیچ‌کس نمی‌تواند همانند [[معجزه]] پیامبر را بیاورد”، گفته است: “آنچه با [[تحدی]] در باب معجزات پیامبران منافات دارد، آوردن همانند معجزه به عنوان معارضه با پیامبر است، و دعوی پیامبر در این باره که کسی [[توانایی]] آوردن همانند معجزه او را ندارد این است که هیچ‌یک از کسانی که با آنان تحدی شده است؛ یعنی معارضه کنندگان، توانایی آن را ندارند، و مفاد آن این نیست که همانند معجزه او به عنوان [[کرامت]] از ولی، یا به عنوان معجزه از پیامبر دیگری واقع نخواهد شد. آری، در برخی از معجزات مانند [[قرآن کریم]] [[دلیل قطعی]] داریم بر اینکه از هیچ‌کس دیگری صادر نخواهد شد، ولی این مورد استثنایی با این قاعده کلی که آنچه به عنوان معجزه از پیامبر صادر می‌شود، می‌تواند به عنوان کرامت از [[ولی خدا]] صادر شود، منافات ندارد”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۴.</ref>.
پیش از این، معجزات و کرامات را به سه دسته کلی تقسیم کردیم، دسته اول که [[اعجاز]] سخن در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] بود از [[ویژگی‌های قرآن]] [[کریم]] است، اما دو دسته دیگر یعنی [[اخبار]] از حوادث [[غیبی]]، و واقع شدن [[کارهای خارق‌العاده]]، از [[مختصات پیامبر]] اکرم{{صل}} یا سایر [[پیامبران]] به شمار نمی‌رود، و انجام همانند آن از دیگر [[اولیای الهی]] ممکن و واقع شده است.
::::::'''[[خبرهای غیبی]] امیرالمؤمنین{{ع}}'''
 
[[سعدالدین تفتازانی]] در پاسخ این اشکال که “اگر صدور همانند [[معجزات پیامبر]] از غیر [[پیامبر]] ممکن باشد، مسئله تحدّی در باب معجزات پیامبران خدشه‌دار می‌شود، زیرا معنای تحدّی آن است که هیچ‌کس نمی‌تواند همانند [[معجزه]] پیامبر را بیاورد”، گفته است: “آنچه با [[تحدی]] در باب معجزات پیامبران منافات دارد، آوردن همانند معجزه به عنوان معارضه با پیامبر است، و دعوی پیامبر در این باره که کسی [[توانایی]] آوردن همانند معجزه او را ندارد این است که هیچ‌یک از کسانی که با آنان تحدی شده است؛ یعنی معارضه کنندگان، توانایی آن را ندارند، و مفاد آن این نیست که همانند معجزه او به عنوان [[کرامت]] از ولی، یا به عنوان معجزه از پیامبر دیگری واقع نخواهد شد. آری، در برخی از معجزات مانند [[قرآن کریم]] [[دلیل قطعی]] داریم بر اینکه از هیچ‌کس دیگری صادر نخواهد شد، ولی این مورد استثنایی با این قاعده کلی که آنچه به عنوان معجزه از پیامبر صادر می‌شود، می‌تواند به عنوان کرامت از [[ولی خدا]] صادر شود، منافات ندارد”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۴.</ref>.
 
'''[[خبرهای غیبی]] امیرالمؤمنین{{ع}}'''
:::::#در اینجا به بیان پاره‌ای از معجزات [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} می‌پردازیم. دسته اول از این معجزات [[اخبار غیبی]] است که برخی از آنها از این قرار است: روزی که [[مردم]] می‌خواستند با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[ذی قار]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کنند، فرمود: “از سوی [[کوفه]] هزار نفر خواهند آمد، نه یک نفر کم و نه یک نفر زیاد. آنان با من بیعت خواهند کرد که تا لحظه [[مرگ]] از من [[حمایت]] کنند”. [[ابن‌عباس]] می‌گوید که آنان را شمارش کردم، تا نهصد و نود و نه نفر آمدند، سپس کسی نیامد. لحظه‌ای درباره سخن امیرالمؤمنین{{ع}} به [[فکر]] فرو رفتم، اما طولی نکشید که فردی از دور نمایان شد و نزدیک آمد و با امیرالمؤمنین{{ع}} بیعت کرد که از او [[پیروی]] کند و تا پای [[جان]] او را [[یاری]] کند. امیرالمؤمنین{{ع}} نامش را پرسید گفت “اویس قرنی هستم”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “پیامبر{{صل}} به من خبر داده است که فردی از امتش را به نام [[اویس قرنی]] خواهم دید. او از [[حزب خدا]] و [[پیامبر]] است و به [[شهادت]] می‌رسد و به اندازه دو [[قبیله ربیعه]] و [[مضر]] را [[شفاعت]] می‌کند”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
:::::#در اینجا به بیان پاره‌ای از معجزات [[حضرت امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} می‌پردازیم. دسته اول از این معجزات [[اخبار غیبی]] است که برخی از آنها از این قرار است: روزی که [[مردم]] می‌خواستند با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[ذی قار]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کنند، فرمود: “از سوی [[کوفه]] هزار نفر خواهند آمد، نه یک نفر کم و نه یک نفر زیاد. آنان با من بیعت خواهند کرد که تا لحظه [[مرگ]] از من [[حمایت]] کنند”. [[ابن‌عباس]] می‌گوید که آنان را شمارش کردم، تا نهصد و نود و نه نفر آمدند، سپس کسی نیامد. لحظه‌ای درباره سخن امیرالمؤمنین{{ع}} به [[فکر]] فرو رفتم، اما طولی نکشید که فردی از دور نمایان شد و نزدیک آمد و با امیرالمؤمنین{{ع}} بیعت کرد که از او [[پیروی]] کند و تا پای [[جان]] او را [[یاری]] کند. امیرالمؤمنین{{ع}} نامش را پرسید گفت “اویس قرنی هستم”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “پیامبر{{صل}} به من خبر داده است که فردی از امتش را به نام [[اویس قرنی]] خواهم دید. او از [[حزب خدا]] و [[پیامبر]] است و به [[شهادت]] می‌رسد و به اندازه دو [[قبیله ربیعه]] و [[مضر]] را [[شفاعت]] می‌کند”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
:::::#هنگامی که عازم [[جنگ با خوارج]] بود خبر از کشته شدن فرد شریری داد که دست کوتاهی مانند پستان [[زن]] داشت، آن فرد که مُخدج نام داشت تا آن [[روز]] شناخته شده نبود. وقتی [[خوارج]] کشته شدند، امیرالمؤمنین{{ع}} در میان کشتگان دنبال او می‌گشت و می‌گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]] من [[دروغ]] نگفتم و به من خبر دروغ داده نشده است” تا اینکه به آن فرد برخورد کرد و [[تکبیر]] گفت و فرمود: “در این واقعه برای کسی که [[مستبصر]] باشد، [[عبرت]] است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
:::::#هنگامی که عازم [[جنگ با خوارج]] بود خبر از کشته شدن فرد شریری داد که دست کوتاهی مانند پستان [[زن]] داشت، آن فرد که مُخدج نام داشت تا آن [[روز]] شناخته شده نبود. وقتی [[خوارج]] کشته شدند، امیرالمؤمنین{{ع}} در میان کشتگان دنبال او می‌گشت و می‌گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]] من [[دروغ]] نگفتم و به من خبر دروغ داده نشده است” تا اینکه به آن فرد برخورد کرد و [[تکبیر]] گفت و فرمود: “در این واقعه برای کسی که [[مستبصر]] باشد، [[عبرت]] است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۵:
:::::#به [[شیعیان]] و [[موالیان]] خود خبر داد که پس از من از شما خواهند خواست که به من [[ناسزا]] بگویید، شما این کار را بکنید، و از شما خواهند خواست که از من [[تبرّی]] بجویید، این کار را نکنید، و پذیرای [[مرگ]] شوید، زیرا هرکس از من [[تبری]] جوید [[دنیا]] و آخرتش تباه خواهد شد. این [[اخبار]] امیرالمؤمنین{{ع}} فی واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.
:::::#به [[شیعیان]] و [[موالیان]] خود خبر داد که پس از من از شما خواهند خواست که به من [[ناسزا]] بگویید، شما این کار را بکنید، و از شما خواهند خواست که از من [[تبرّی]] بجویید، این کار را نکنید، و پذیرای [[مرگ]] شوید، زیرا هرکس از من [[تبری]] جوید [[دنیا]] و آخرتش تباه خواهد شد. این [[اخبار]] امیرالمؤمنین{{ع}} فی واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.
:::::#در [[روایات]] متعدد آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در [[سرزمین]] [[کربلا]] خبر داده بود.
:::::#در [[روایات]] متعدد آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در [[سرزمین]] [[کربلا]] خبر داده بود.
::::::'''[[استجابت دعا]]''': از جمله [[معجزات]] و [[کرامات]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مستجاب‌الدعوه بودن وی بود که نمونه‌های بسیاری از آن [[نقل]] شده است، در اینجا چند نمونه را گزارش می‌کنیم:
 
'''[[استجابت دعا]]''': از جمله [[معجزات]] و [[کرامات]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مستجاب‌الدعوه بودن وی بود که نمونه‌های بسیاری از آن [[نقل]] شده است، در اینجا چند نمونه را گزارش می‌کنیم:
:::::#وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} از جنایت‌های [[بسر بن ابی‌ارطاه]] در [[یمن]] [[آگاه]] شد، او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست تا [[عقل]] او را زایل کند. [[دعای امام]]{{ع}} [[مستجاب]] شد و بسر، عقلش را از دست داد و دیوانه‌وار [[زندگی]] می‌کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
:::::#وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} از جنایت‌های [[بسر بن ابی‌ارطاه]] در [[یمن]] [[آگاه]] شد، او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست تا [[عقل]] او را زایل کند. [[دعای امام]]{{ع}} [[مستجاب]] شد و بسر، عقلش را از دست داد و دیوانه‌وار [[زندگی]] می‌کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} شخصی به نام عیزار را متهم کرد که برای [[معاویه]] [[جاسوسی]] می‌کند، و او آن را [[انکار]] کرد و به خدا [[سوگند]] خورد. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] می‌گویی خدا چشمانت را [[نابینا]] کند”. یک هفته نگذشت که آن فرد نابینا شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۲.</ref>.
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} شخصی به نام عیزار را متهم کرد که برای [[معاویه]] [[جاسوسی]] می‌کند، و او آن را [[انکار]] کرد و به خدا [[سوگند]] خورد. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] می‌گویی خدا چشمانت را [[نابینا]] کند”. یک هفته نگذشت که آن فرد نابینا شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۲.</ref>.
خط ۴۳: خط ۴۷:
:::::#[[حسن بصری]] [[وضو]] می‌گرفت. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “ای کِفتی<ref>کفتی لغت نبطی است، یعنی شیطان، و این اسمی بود که مادر حسن در کودکی روی او گذاشته بود و با آن او را صدا می‌کرد، ولی کسی نمی‌دانست، تا اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} وی را به آن نام خواند.</ref> وضوی کامل بگیر”. حسن بصری گفت: “تو دیروز، کسانی را که وضوی کامل می‌گرفتند کشتی”. امام{{ع}} فرمود: “آیا تو بر آنان اندوهگینی؟” [[حسن]] گفت: “آری”. امام{{ع}} فرمود: “خدا اندوهت را طولانی کند”. [[ایوب سجستانی]] می‌گوید: “ما همواره حسن بصری را [[اندوهگین]] می‌دیدیم؛ گویا از [[دفن]] دوستش بازگشته است”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۳۰۲.</ref>.
:::::#[[حسن بصری]] [[وضو]] می‌گرفت. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “ای کِفتی<ref>کفتی لغت نبطی است، یعنی شیطان، و این اسمی بود که مادر حسن در کودکی روی او گذاشته بود و با آن او را صدا می‌کرد، ولی کسی نمی‌دانست، تا اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} وی را به آن نام خواند.</ref> وضوی کامل بگیر”. حسن بصری گفت: “تو دیروز، کسانی را که وضوی کامل می‌گرفتند کشتی”. امام{{ع}} فرمود: “آیا تو بر آنان اندوهگینی؟” [[حسن]] گفت: “آری”. امام{{ع}} فرمود: “خدا اندوهت را طولانی کند”. [[ایوب سجستانی]] می‌گوید: “ما همواره حسن بصری را [[اندوهگین]] می‌دیدیم؛ گویا از [[دفن]] دوستش بازگشته است”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۳۰۲.</ref>.
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} از [[طلحه]] و [[زبیر]] خواست که از [[جنگ]] با او بازگردند، و به [[پیمان]] خود [[وفادار]] بمانند، ولی آن دو نپذیرفتند. امام{{ع}} آن دو را نفرین کرد و از خدا خواست که به آنها مهلت ندهد<ref>مناقب خوارزمی، ص۱۸۵ و ۲۲۳.</ref>. نفرین امام{{ع}} مؤثر واقع شد و آن دو به [[قتل]] رسیدند.
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} از [[طلحه]] و [[زبیر]] خواست که از [[جنگ]] با او بازگردند، و به [[پیمان]] خود [[وفادار]] بمانند، ولی آن دو نپذیرفتند. امام{{ع}} آن دو را نفرین کرد و از خدا خواست که به آنها مهلت ندهد<ref>مناقب خوارزمی، ص۱۸۵ و ۲۲۳.</ref>. نفرین امام{{ع}} مؤثر واقع شد و آن دو به [[قتل]] رسیدند.
::::::'''[[معجزات]] و [[کرامات]] دیگر'''
 
'''[[معجزات]] و [[کرامات]] دیگر'''
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} از نیروی خارق‌العاده‌ای برخوردار بود تا آنجا که درب قلعه [[خیبر]] را - که بیست نفر آن را باز و بسته می‌کردند - از جای کند و روی [[خندق]] قرار داد تا [[سپاه اسلام]] از آن عبور کنند و وارد قلعه‌های خیبر شوند، و پس از [[فتح]] قلعه‌ها، [[امام]]{{ع}} با دست راست خود آن در را گرفت و به کناری پرتاب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.
:::::#امیرالمؤمنین{{ع}} از نیروی خارق‌العاده‌ای برخوردار بود تا آنجا که درب قلعه [[خیبر]] را - که بیست نفر آن را باز و بسته می‌کردند - از جای کند و روی [[خندق]] قرار داد تا [[سپاه اسلام]] از آن عبور کنند و وارد قلعه‌های خیبر شوند، و پس از [[فتح]] قلعه‌ها، [[امام]]{{ع}} با دست راست خود آن در را گرفت و به کناری پرتاب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.
:::::#هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و سپاهش عازم [[صفین]] بودند، [[تشنگی]] [[سختی]] بر آنان عارض شد. امام{{ع}} [[دستور]] داد تا چاهی را حفر کنند. آنان چاهی را نزدیکی دیری کندند، اما به سنگ خیلی بزرگی رسیدند که نمی‌توانستند آن را از جای برکنند. امام{{ع}} داخل [[چاه]] شد و آن سنگ را کند و به مسافت زیادی پرتاب کرد. سپس آب چاه بیرون آمد و آنان از آب نوشیدند. سپس سنگ را جای خود گذاشت. صاحب آن دِیر که آن واقعه را دید [[مسلمان]] شد و در بیان علت مسلمان شدن خود گفت: “این دِیر در اینجا ساخته شده است تا کسی یافت شود که این سنگ بزرگ را می‌کند. قبل از من کسانی آمدند، ولی او را نیافتند”. آن مرد در رکاب امیرالمؤمنین{{ع}} در [[جنگ]] با [[سپاه شام]] به [[شهادت]] رسید<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۷۹؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
:::::#هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و سپاهش عازم [[صفین]] بودند، [[تشنگی]] [[سختی]] بر آنان عارض شد. امام{{ع}} [[دستور]] داد تا چاهی را حفر کنند. آنان چاهی را نزدیکی دیری کندند، اما به سنگ خیلی بزرگی رسیدند که نمی‌توانستند آن را از جای برکنند. امام{{ع}} داخل [[چاه]] شد و آن سنگ را کند و به مسافت زیادی پرتاب کرد. سپس آب چاه بیرون آمد و آنان از آب نوشیدند. سپس سنگ را جای خود گذاشت. صاحب آن دِیر که آن واقعه را دید [[مسلمان]] شد و در بیان علت مسلمان شدن خود گفت: “این دِیر در اینجا ساخته شده است تا کسی یافت شود که این سنگ بزرگ را می‌کند. قبل از من کسانی آمدند، ولی او را نیافتند”. آن مرد در رکاب امیرالمؤمنین{{ع}} در [[جنگ]] با [[سپاه شام]] به [[شهادت]] رسید<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۷۹؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
خط ۵۰: خط ۵۵:
:::::#آن‌گاه که [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش عازم [[بنی‌المصطلق]] بودند، [[شب]] هنگام به بیابانی رسیدند. [[جبرئیل]]{{ع}} نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و به او خبر داد که گروهی از [[کافران]] [[جن]]، می‌خواهند به او و یارانش صدمه وارد کنند. پیامبر{{صل}} [[علی]]{{ع}} را برای سرکوبی و دفع [[شرّ]] آنان فرستاد و به او فرمود با قوه‌ای که [[خدا]] به تو [[عطا]] کرده است آنان را [[سرکوب]] کن، و با [[نام‌های خداوند]] که [[خداوند]] علمش را به تو اختصاص داده است، خود را از شرّ آنان [[حفظ]] کن. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رفت، و پس از [[نبرد]] [[سختی]]، آنان را تار و مار کرد و عده‌ای از آنان نزد پیامبر{{صل}} آمدند و به وی [[ایمان]] آوردند<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
:::::#آن‌گاه که [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش عازم [[بنی‌المصطلق]] بودند، [[شب]] هنگام به بیابانی رسیدند. [[جبرئیل]]{{ع}} نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و به او خبر داد که گروهی از [[کافران]] [[جن]]، می‌خواهند به او و یارانش صدمه وارد کنند. پیامبر{{صل}} [[علی]]{{ع}} را برای سرکوبی و دفع [[شرّ]] آنان فرستاد و به او فرمود با قوه‌ای که [[خدا]] به تو [[عطا]] کرده است آنان را [[سرکوب]] کن، و با [[نام‌های خداوند]] که [[خداوند]] علمش را به تو اختصاص داده است، خود را از شرّ آنان [[حفظ]] کن. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رفت، و پس از [[نبرد]] [[سختی]]، آنان را تار و مار کرد و عده‌ای از آنان نزد پیامبر{{صل}} آمدند و به وی [[ایمان]] آوردند<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
:::::#واقعه ردّ الشمس از [[معجزات]] و [[کرامات]] بزرگی است که دو بار برای امیرالمؤمنین{{ع}} رخ داد: یکی در [[زمان]] پیامبر{{صل}} و دیگری پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} واقعه نخست را [[اسماء بنت عمیس]]، [[ام سلمه]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و عده‌ای دیگر از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] کرده‌اند. حاصل آن این است که روزی پیامبر اکرم{{صل}} در خانه‌اش بود و علی{{ع}} نیز نزد او بود. در آن هنگام، جبرئیل نزد پیامبر آمد و با وی به [[نجوا]] پرداخت. سنگینی [[وحی]] بر پیامبر{{صل}} عارض شد و او سر خود را روی پای امیرالمؤمنین{{ع}} گذاشت و تا [[خورشید]] غروب کرد سر بر نداشت. امیرالمؤمنین{{ع}} ناچار شد که [[نماز عصر]] را نشسته بخواند و [[رکوع]] و سجودش را با اشاره انجام دهد. وقتی پیامبر{{صل}} از آن حالت بیرون آمد و از جریان [[آگاه]] شد، به علی{{ع}} فرمود [[دعا]] کن تا خدا خورشید را برگرداند و نمازت را در حال [[ایستاده]] در وقتش اقامه کن، زیرا خداوند به سبب اینکه [[خدا]] و پیامبرش را [[اطاعت]] کرده‌ای، دعایت را [[مستجاب]] می‌کند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[دعا]] کرد و [[خورشید]] به اندازه‌ای بازگشت که امیرالمؤمنین{{ع}} وقت [[نماز عصر]] را [[درک]] کرد و [[نماز]] را خواند و سپس غروب کرد.
:::::#واقعه ردّ الشمس از [[معجزات]] و [[کرامات]] بزرگی است که دو بار برای امیرالمؤمنین{{ع}} رخ داد: یکی در [[زمان]] پیامبر{{صل}} و دیگری پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} واقعه نخست را [[اسماء بنت عمیس]]، [[ام سلمه]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و عده‌ای دیگر از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] کرده‌اند. حاصل آن این است که روزی پیامبر اکرم{{صل}} در خانه‌اش بود و علی{{ع}} نیز نزد او بود. در آن هنگام، جبرئیل نزد پیامبر آمد و با وی به [[نجوا]] پرداخت. سنگینی [[وحی]] بر پیامبر{{صل}} عارض شد و او سر خود را روی پای امیرالمؤمنین{{ع}} گذاشت و تا [[خورشید]] غروب کرد سر بر نداشت. امیرالمؤمنین{{ع}} ناچار شد که [[نماز عصر]] را نشسته بخواند و [[رکوع]] و سجودش را با اشاره انجام دهد. وقتی پیامبر{{صل}} از آن حالت بیرون آمد و از جریان [[آگاه]] شد، به علی{{ع}} فرمود [[دعا]] کن تا خدا خورشید را برگرداند و نمازت را در حال [[ایستاده]] در وقتش اقامه کن، زیرا خداوند به سبب اینکه [[خدا]] و پیامبرش را [[اطاعت]] کرده‌ای، دعایت را [[مستجاب]] می‌کند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[دعا]] کرد و [[خورشید]] به اندازه‌ای بازگشت که امیرالمؤمنین{{ع}} وقت [[نماز عصر]] را [[درک]] کرد و [[نماز]] را خواند و سپس غروب کرد.
::::::واقعه دوم بازگشت خورشید برای [[علی]]{{ع}} این است که وقتی که می‌خواست از [[فرات]] بگذرد و به [[بابل]] برود، بسیاری از یارانش به تیمار دادن مرکب‌ها و آماده کردن اسباب [[سفر]] پرداختند. امیرالمؤمنین{{ع}} با گروهی از [[اصحاب]]، نماز عصر را اقامه کرد. کسانی که نماز نخوانده بودند، تا از فرات عبور کردند، خورشید غروب کرد و نمازشان [[قضا]] شد، چنان که [[فضیلت]] [[نماز جماعت]] عصر را نیز از دست داده بودند و در این باره سخن می‌گفتند. امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] آنان را شنید و از [[خداوند]] درخواست کرد تا خورشید را برگرداند تا آنان نماز عصر را در وقت و به [[جماعت]] بخوانند. خداوند، دعای او را مستجاب کرد و خورشید به اندازه‌ای که وقت عصر [[تدارک]] شود بازگشت، و آن‌گاه که نماز آنان پایان یافت، غروب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۷.</ref>.
 
::::::[[حدیث]] ردّ الشمس را علاوه بر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]]، بسیاری از محدثان و مورخان [[اهل‌سنت]] از طرق گوناگونی [[نقل]] کرده‌اند. کارشناسان حدیث، [[سند]] برخی از آنها را صحیح و برخی دیگر را [[حسن]] دانسته‌اند و گروهی از آنان، سخن [[منکران]] این واقعه یعنی [[ابن‌حزم]]، [[ابن‌جوزی]]، ابن‌تیمیه و [[ابن‌کثیر]] را به شدت رد کرده‌اند، و عده‌ای دیگر در این باره دست به تألیف مستقل زده و طرق و اسانید آن را گرد آورده‌اند، مانند: [[ابوبکر وراق]]، [[حافظ ابوالفتح ازدی]]، [[حاکم حسکانی حنفی]]، [[ابوعبدالله بصری]]، [[خطیب خوارزمی]]، [[جلال‌الدین سیوطی]]، [[ابوالحسن شاذان فضلی]]، [[ابوعبدالله محمد بن یوسف دمشقی]] و [[تلمیذ سیوطی]]<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
واقعه دوم بازگشت خورشید برای [[علی]]{{ع}} این است که وقتی که می‌خواست از [[فرات]] بگذرد و به [[بابل]] برود، بسیاری از یارانش به تیمار دادن مرکب‌ها و آماده کردن اسباب [[سفر]] پرداختند. امیرالمؤمنین{{ع}} با گروهی از [[اصحاب]]، نماز عصر را اقامه کرد. کسانی که نماز نخوانده بودند، تا از فرات عبور کردند، خورشید غروب کرد و نمازشان [[قضا]] شد، چنان که [[فضیلت]] [[نماز جماعت]] عصر را نیز از دست داده بودند و در این باره سخن می‌گفتند. امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] آنان را شنید و از [[خداوند]] درخواست کرد تا خورشید را برگرداند تا آنان نماز عصر را در وقت و به [[جماعت]] بخوانند. خداوند، دعای او را مستجاب کرد و خورشید به اندازه‌ای که وقت عصر [[تدارک]] شود بازگشت، و آن‌گاه که نماز آنان پایان یافت، غروب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۷.</ref>.
::::::[[علامه امینی]]، شماری از [[عالمان]] برجسته اهل‌سنت را نام برده است که حدیث ردّ الشمس را نقل و صحت آن را [[تأیید]] کرده‌اند. در اینجا چند نفر از آنان را بازگو می‌کنیم:
 
[[حدیث]] ردّ الشمس را علاوه بر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]]، بسیاری از محدثان و مورخان [[اهل‌سنت]] از طرق گوناگونی [[نقل]] کرده‌اند. کارشناسان حدیث، [[سند]] برخی از آنها را صحیح و برخی دیگر را [[حسن]] دانسته‌اند و گروهی از آنان، سخن [[منکران]] این واقعه یعنی [[ابن‌حزم]]، [[ابن‌جوزی]]، ابن‌تیمیه و [[ابن‌کثیر]] را به شدت رد کرده‌اند، و عده‌ای دیگر در این باره دست به تألیف مستقل زده و طرق و اسانید آن را گرد آورده‌اند، مانند: [[ابوبکر وراق]]، [[حافظ ابوالفتح ازدی]]، [[حاکم حسکانی حنفی]]، [[ابوعبدالله بصری]]، [[خطیب خوارزمی]]، [[جلال‌الدین سیوطی]]، [[ابوالحسن شاذان فضلی]]، [[ابوعبدالله محمد بن یوسف دمشقی]] و [[تلمیذ سیوطی]]<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
 
[[علامه امینی]]، شماری از [[عالمان]] برجسته اهل‌سنت را نام برده است که حدیث ردّ الشمس را نقل و صحت آن را [[تأیید]] کرده‌اند. در اینجا چند نفر از آنان را بازگو می‌کنیم:
:::::#[[حافظ ابوجعفر احمد بن صالح مصری]]، استاد [[ابوعبدالله بخاری]] آن را به دو [[طریق صحیح]] [[نقل]] کرده و گفته است: “کسی که پیرو روش [[علمی]] است سزاوار نیست که از [[حفظ]] [[حدیث]] [[اسماء]] که آن را از [[پیامبر]]{{صل}} برای ما نقل کرده، خودداری کند”.
:::::#[[حافظ ابوجعفر احمد بن صالح مصری]]، استاد [[ابوعبدالله بخاری]] آن را به دو [[طریق صحیح]] [[نقل]] کرده و گفته است: “کسی که پیرو روش [[علمی]] است سزاوار نیست که از [[حفظ]] [[حدیث]] [[اسماء]] که آن را از [[پیامبر]]{{صل}} برای ما نقل کرده، خودداری کند”.
:::::#[[محمد بن حسین ازدی]] آن را در کتاب [[مناقب]] [[علی]]{{ع}} [[روایت]] کرده و به صحت آن [[حکم]] کرده است.
:::::#[[محمد بن حسین ازدی]] آن را در کتاب [[مناقب]] [[علی]]{{ع}} [[روایت]] کرده و به صحت آن [[حکم]] کرده است.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش