مصادیق خرافه‌های اعتقادی در عصر جاهلیت چه بوده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۲۰: خط ۲۰:


«مقصود از خرافه‌های اعتقادی آن دسته از اندیشه‌های موهومی است که در مبانی اعتقادی ریشه دارد. [[لغزش]] در [[گرایش فطری]] [[بشر]] در [[پرستش]] ([[بت‌پرستی]])، مؤثر دانستن نیروهای مرموز و وطن‌پرستی، نمونه‌هایی از آن است که آنها را بررسی می‌کنیم.
«مقصود از خرافه‌های اعتقادی آن دسته از اندیشه‌های موهومی است که در مبانی اعتقادی ریشه دارد. [[لغزش]] در [[گرایش فطری]] [[بشر]] در [[پرستش]] ([[بت‌پرستی]])، مؤثر دانستن نیروهای مرموز و وطن‌پرستی، نمونه‌هایی از آن است که آنها را بررسی می‌کنیم.
:::::*'''بت‌پرستی''': [[نیاز انسان]] به پرستش، گاه از مسیر منطقی و خردپسند دور می‌شود و [[پروردگار]] او به صورت پدیده‌های هستی، اشیا یا موجودها درمی‌آید. [[انسان]] [[نادان]] [[تصور]] می‌کند به جز [[خالق هستی]]، قدرت‌های مافوق طبیعی که در برخی پدیده‌ها وجود دارند، می‌توانند در حل [[مشکلات]] و رساندن انسان به [[آرزوها]] اثرگذار باشند. با بررسی کاوش‌های باستان‌شناسان و مطالعه [[تاریخ]] درمی‌یابیم که از روزگاران کهن، بت‌پرستی جزو باورهای انسان بوده و جلوه‌های گوناگونی داشته و در شکل‌های گوناگون [[ظهور]] کرده است.
*'''بت‌پرستی''': [[نیاز انسان]] به پرستش، گاه از مسیر منطقی و خردپسند دور می‌شود و [[پروردگار]] او به صورت پدیده‌های هستی، اشیا یا موجودها درمی‌آید. [[انسان]] [[نادان]] [[تصور]] می‌کند به جز [[خالق هستی]]، قدرت‌های مافوق طبیعی که در برخی پدیده‌ها وجود دارند، می‌توانند در حل [[مشکلات]] و رساندن انسان به [[آرزوها]] اثرگذار باشند. با بررسی کاوش‌های باستان‌شناسان و مطالعه [[تاریخ]] درمی‌یابیم که از روزگاران کهن، بت‌پرستی جزو باورهای انسان بوده و جلوه‌های گوناگونی داشته و در شکل‌های گوناگون [[ظهور]] کرده است.


بت‌های [[لات]]، [[منات]]، عزّی، [[یغوث]]، [[یعوق]]، [[ودّ]]، [[نسر]]، بعل و [[سواع]] که در عصر جاهلی وجود داشتند، نماد [[اندیشه]] و تعلقات قبیله‌ای [[مردم]] آن [[روزگار]] بودند<ref>نک: هشام بن محمد بن کلبی، الاصنام، محقق: احمد زکی پاشا.</ref>.
بت‌های [[لات]]، [[منات]]، عزّی، [[یغوث]]، [[یعوق]]، [[ودّ]]، [[نسر]]، بعل و [[سواع]] که در عصر جاهلی وجود داشتند، نماد [[اندیشه]] و تعلقات قبیله‌ای [[مردم]] آن [[روزگار]] بودند<ref>نک: هشام بن محمد بن کلبی، الاصنام، محقق: احمد زکی پاشا.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
::::::برخی [[اندیشمندان]] معتقدند خداوند در این [[آیه]]، از [[فرهنگ]] و اندیشه‌ای نادرست پرده برمی‌دارد و باورهای [[عرب جاهلی]] را درباره [[دختران]] بیان می‌کند و [[اندیشه]] آنان را [[ناپسند]] می‌شمارد و می‌گوید شما که از داشتن دختر [[نفرت]] دارید و از یاد او برافروخته می‌شوید، چگونه او را به خداوند نسبت می‌دهید؟<ref>نک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۳۱۷۴؛ محمد عزّه دروزه، التفسیر الحدیث، ج۵، ص۲۰۳؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۰، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref>
::::::برخی [[اندیشمندان]] معتقدند خداوند در این [[آیه]]، از [[فرهنگ]] و اندیشه‌ای نادرست پرده برمی‌دارد و باورهای [[عرب جاهلی]] را درباره [[دختران]] بیان می‌کند و [[اندیشه]] آنان را [[ناپسند]] می‌شمارد و می‌گوید شما که از داشتن دختر [[نفرت]] دارید و از یاد او برافروخته می‌شوید، چگونه او را به خداوند نسبت می‌دهید؟<ref>نک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۳۱۷۴؛ محمد عزّه دروزه، التفسیر الحدیث، ج۵، ص۲۰۳؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۰، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref>
::::::[[قرآن کریم]] پس از طرح [[باور]] [[مشرکان]] و خرافه‌پرستان درباره خداوند، باور [[باطل]] آنان را که دختران را به خداوند نسبت می‌دادند، به [[تمسخر]] می‌گیرد و رد می‌کند. سپس [[وجدان]] [[آدمی]] را به [[داوری]] می‌طلبد: {{متن قرآن|وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ}}<ref>«و چون یکی از ایشان را به آنچه برای (خداوند) بخشنده مثل می‌زند نوید بخشند، (و گویند دختردار شده‌ای) چهره‌اش سیاه می‌گردد و اندوهگین می‌شود» سوره زخرف، آیه ۱۷.</ref>
::::::[[قرآن کریم]] پس از طرح [[باور]] [[مشرکان]] و خرافه‌پرستان درباره خداوند، باور [[باطل]] آنان را که دختران را به خداوند نسبت می‌دادند، به [[تمسخر]] می‌گیرد و رد می‌کند. سپس [[وجدان]] [[آدمی]] را به [[داوری]] می‌طلبد: {{متن قرآن|وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ}}<ref>«و چون یکی از ایشان را به آنچه برای (خداوند) بخشنده مثل می‌زند نوید بخشند، (و گویند دختردار شده‌ای) چهره‌اش سیاه می‌گردد و اندوهگین می‌شود» سوره زخرف، آیه ۱۷.</ref>
:::::*'''آنیمیسم''': این اندیشه [[خرافی]] بر پایه باور به اثرگذاری [[ارواح]] در [[زندگی]] [[انسان]] شکل گرفته است. «[[عقیده]] به موجودات خیالی و اشباح و افسانه‌های هول‌انگیزی که نزد اغلب [[ملل]] باستانی، موجود می‌باشد، مثل [[اعتقاد]] به دیوهای کوهستان، اشباح جنگل‌ها یا غول‌های بیابان یا اجنّه موجود در صحراها یا اماکن مخوف و بیغوله مانند حمام‌های عمومی یا خرابه‌های ساختمان‌های کهن، همه زاییده همان [[عاطفه]] و اندیشه آنیمیسم است که در [[ذهن]] [[انسان‌ها]] [ترسیم شده] است.
*'''آنیمیسم''': این اندیشه [[خرافی]] بر پایه باور به اثرگذاری [[ارواح]] در [[زندگی]] [[انسان]] شکل گرفته است. «[[عقیده]] به موجودات خیالی و اشباح و افسانه‌های هول‌انگیزی که نزد اغلب [[ملل]] باستانی، موجود می‌باشد، مثل [[اعتقاد]] به دیوهای کوهستان، اشباح جنگل‌ها یا غول‌های بیابان یا اجنّه موجود در صحراها یا اماکن مخوف و بیغوله مانند حمام‌های عمومی یا خرابه‌های ساختمان‌های کهن، همه زاییده همان [[عاطفه]] و اندیشه آنیمیسم است که در [[ذهن]] [[انسان‌ها]] [ترسیم شده] است.


اعتقاد به [[نفوذ]] ارواح [[شرور]] در [[بدن]] مریض و مصروع یا وارد شدن آن در پیکره [[زنان]] تازه‌زا، شنیدن آوازهایی از سروش [[غیبی]] و [[مشاهده]] اشباح خیالی، نمودهای [[مکتب]] آنیمیسم است»<ref>علی اصغر حکمت، نه گفتار در تاریخ ادیان، ص۲۹.</ref>.
اعتقاد به [[نفوذ]] ارواح [[شرور]] در [[بدن]] مریض و مصروع یا وارد شدن آن در پیکره [[زنان]] تازه‌زا، شنیدن آوازهایی از سروش [[غیبی]] و [[مشاهده]] اشباح خیالی، نمودهای [[مکتب]] آنیمیسم است»<ref>علی اصغر حکمت، نه گفتار در تاریخ ادیان، ص۲۹.</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:


[[مسعودی]] در مروج الذهب آورده که [[معتقدان]] به خرافه هامّه می‌پنداشتند پرنده هامّه نخست کوچک است، ولی کم کم بزرگ می‌شود تا به اندازه یک جغد درمی‌آید و نوعا در خرابه‌ها به سر می‌برد و پیوسته در [[اضطراب]] و ناله [[جان]] کاه است. پندار هامّه، مهم‌ترین دلیل استمرار [[کشتار]] بود. البته این باور مختص [[عرب جاهلی]] نبود، بلکه از دیرباز در میان قوم‌های گوناگون وجود داشت و هنوز هم در بسیاری از [[اقوام]] وجود دارد.
[[مسعودی]] در مروج الذهب آورده که [[معتقدان]] به خرافه هامّه می‌پنداشتند پرنده هامّه نخست کوچک است، ولی کم کم بزرگ می‌شود تا به اندازه یک جغد درمی‌آید و نوعا در خرابه‌ها به سر می‌برد و پیوسته در [[اضطراب]] و ناله [[جان]] کاه است. پندار هامّه، مهم‌ترین دلیل استمرار [[کشتار]] بود. البته این باور مختص [[عرب جاهلی]] نبود، بلکه از دیرباز در میان قوم‌های گوناگون وجود داشت و هنوز هم در بسیاری از [[اقوام]] وجود دارد.
:::::*'''ملت‌پرستی (شوونیسم)<ref>chauvinisms.</ref>''': وطن‌پرستی، یکی دیگر از نمونه‌های [[خرافات]] است که از تعصب‌های قومی و قبیله‌ای سرچشمه می‌گیرد. [[پرستش]] [[وطن]] چون همراه با [[تعصب]] و [[خودخواهی]] است، سبب [[جنگ]] میان [[ملت‌ها]] و [[تحقیر]] دیگر اقوام می‌شود.
*'''ملت‌پرستی (شوونیسم)<ref>chauvinisms.</ref>''': وطن‌پرستی، یکی دیگر از نمونه‌های [[خرافات]] است که از تعصب‌های قومی و قبیله‌ای سرچشمه می‌گیرد. [[پرستش]] [[وطن]] چون همراه با [[تعصب]] و [[خودخواهی]] است، سبب [[جنگ]] میان [[ملت‌ها]] و [[تحقیر]] دیگر اقوام می‌شود.


مقصود از شوونیسم یا ناسیونالیسمِ افراطی جز این نیست که [[آدمی]] [[هویّت]] و قوام خود را در قومیت پندارد و پیوندِ با [[قوم]] و [[قبیله]] و [[ملت]] را وسیله شناساندن خویش سازد، چنان که گویی قومیت، قوام دهنده اوست وآن را چنان پندارد که خود را در آن و با آن بشناسد و [[کردار]] و رفتارش را با آن [[هویت]] موهوم منطبق کند و در این چارچوب، با دیگران پیوند یابد و [[مردمان]] را نیز با همین معیار ارزیابی کند. در نتیجه، [[جهان]] بشری در چشم انداز چنین [[آدمی]]، مجموعه‌ای می‌شود از [[اقوام]] و [[ملت‌ها]] و در [[پندار]] او چیزی فراگیرتر و گسترده‌تر از قومیت یافت نمی‌شود که پایه [[اتحاد]] و عمل قرار گیرد. این نوع پندار، همواره [[مردم]] را از [[حق]] می‌راند و از هویت [[راستین]] خود تهی می‌سازد. بدین جهت است که در چارچوب [[ناسیونالیسم]] افراطی یا شوونیسم، پایانِ [[جنگ]] ملت‌ها ممکن نیست، بلکه خود، مستلزم جدایی [[انسان‌ها]] از یکدیگر است<ref>مقاله «از خود بیگانگی و ناسیونالیسم»، کیهان فرهنگی، ص۱۴.</ref>.
مقصود از شوونیسم یا ناسیونالیسمِ افراطی جز این نیست که [[آدمی]] [[هویّت]] و قوام خود را در قومیت پندارد و پیوندِ با [[قوم]] و [[قبیله]] و [[ملت]] را وسیله شناساندن خویش سازد، چنان که گویی قومیت، قوام دهنده اوست وآن را چنان پندارد که خود را در آن و با آن بشناسد و [[کردار]] و رفتارش را با آن [[هویت]] موهوم منطبق کند و در این چارچوب، با دیگران پیوند یابد و [[مردمان]] را نیز با همین معیار ارزیابی کند. در نتیجه، [[جهان]] بشری در چشم انداز چنین [[آدمی]]، مجموعه‌ای می‌شود از [[اقوام]] و [[ملت‌ها]] و در [[پندار]] او چیزی فراگیرتر و گسترده‌تر از قومیت یافت نمی‌شود که پایه [[اتحاد]] و عمل قرار گیرد. این نوع پندار، همواره [[مردم]] را از [[حق]] می‌راند و از هویت [[راستین]] خود تهی می‌سازد. بدین جهت است که در چارچوب [[ناسیونالیسم]] افراطی یا شوونیسم، پایانِ [[جنگ]] ملت‌ها ممکن نیست، بلکه خود، مستلزم جدایی [[انسان‌ها]] از یکدیگر است<ref>مقاله «از خود بیگانگی و ناسیونالیسم»، کیهان فرهنگی، ص۱۴.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش