در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
انجمن خیریه حجتیه مهدویه که به اختصار، انجمن حجتیه خوانده میشود، یکی از گروههایی بود که در دهه ۱۳۲۰ ش برای مقابله با جریان بهائیت توسط "شیخ محمود حلبی" و همراهان او شکل گرفت. ابتدا چهارچوب فعالیت آنها تبلیغدین اسلام و مذهب جعفری و دفاععلمی از آن بود، منتها با برداشت اشتباه از برخی روایات، تشکیل حکومت و جهاد قبل از ظهور امام زمان(ع) را اشتباه میدانستند و به همین دلیل با انقلاب اسلامی ایران همکاری نداشتند؛ اما بعد از انقلاب به چند شاخه تقسیم شده و عده بسیاری از آنها از عقاید خود دست برداشتند.
مقدمه
یکی از گروههایی که در بیش از نیم قرن گذشته در بحثهای مهدویت به نوعی در کانون توجه بودهاند انجمن حجتیه است. سابقه شکلگیری این گروه به جریانهای دهه ۱۳۲۰ ش تا میانههای دهه ۳۰ در جامعهایران برمیگردد. در این دوره، دو خطر عمده در حوزه دین پدید آمد:
حزب توده: این گروه، مرام مارکسیسم را میان جوانان نشر میداد و متدینان، ملیها و رژیم پهلوی همه با آن درگیر بودند.
بهائیت: در این بخش، فقط متدینان روی آن حساسیت داشتند و پس از شهریور ۱۳۲۰ ش متوجه نفوذ آن در دستگاه اداری پهلوی شده، به مبارزه با آن پرداختند. طبعا از نگاه متدینان، خطر بهائیان نه فقط کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبی حزب توده در سالهای ۳۲ ـ ۳۶ جدّیتر هم شده بود[۱].
اساسنامه انجمن حاوی اصولی بود که چهارچوب فعالیت آن را مشخص میکرد: تبلیغدین اسلام و مذهب جعفری و دفاععلمی از آن، تشکیل کنفرانسها و سمینارهای علمی و دینی در نقاط گوناگون کشور با رعایت مقررات عمومی، چاپ و پخش جزوات و نشریههای علمی و دینی با رعایت مقررات مطبوعاتی کشور، تأسیس کلاسهای تعلیم و تدریساخلاق و معارف اسلامی با رعایت مقررات عمومی، ایجاد کتابخانه و قرائتخانه و اماکن ورزشی با رعایت قوانین مربوطه، انجام امور خیریه عمومی و مساعدت فرهنگی مؤسسات اسلامی و برقراری تماس با مجامع بینالمللی با نظر مقامات ذی صلاحیت و ... در تبصره دوم این اساسنامه تأکید شده بود که "انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤلیت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت". این، همان تبصرهای بود که انقلابیون پیش و پس از انقلاب، از آن ناراحت بودند.
انجمن در هر شهری، دفتری داشت که تحت عنوان بیت "بیت امام زمان(ع)]] شناخته میشد. این بیت، مسئولی داشت و زیر نظر وی سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت میکردند. گروه نخست به آموزش نیروها در سه مرحله ابتدائی، متوسط و عالی میپرداختند. گروه دوم در پی یافتن افرادی از مسلمانان بودند که تحت تأثیر بهائیها، به این آیین گرویده بودند و گروه سوم، کار ارشاد این افراد را با شیوههای خاصّ خود دنبال میکردند. سخنرانیهای عمومی نیز در محافلی که بیشتر منازل بود، برگزار شده و از سخنرانان معروف استفاده میشد. به طور معمول، در سالروز تولدامام زمان(ع) نیز جشنهایی برگزار میشد. بیشتر افرادی که از بهائیت برمیگشتند، توبهنامه و تبرّانامهای مینوشتند که متن بسیاری از آنها در یک مجموعه، در کتابخانه آستان قدس نگهداری میشود. این جلسات بیشتر توسط سخنرانانی اداره میشد که خود انجمن تربیت کرده بود.
نکته قابل توجه آنکه این افراد غیر روحانی بودند. انجمن در این باره استدلالهای ویژه خود را داشت. این نیروها از مدارس برگزیده میشدند و در این میان مدرسه علویجایگاه خاص خود را داشت. این مدرسه به همان اندازه که خاستگاه بسیاری از نیروهای مذهبی بود که در انقلاب اسلامی فعالانه شرکت کردند، فرصتی برای انجمن بود تا از میان آنان کسانی را برای کارهای فکری و تبلیغی خود گزینش کند[۷].
این انجمن پیش از انقلاب، با فرستادن نامههایی برای برخی مراجع و بزرگان از جمله رهبر فقید انقلاب که در آن اهمیت مبارزه با بهائیت را گوشزد کرده، فعالیتهای خود را در این زمینه شرح میدادند، تأییدیههایی برای خود میگرفتند که امروزه نیز بدانها استناد میکنند[۸].
جدایی دین از سیاست: در تبصره ۲ از ماده دوم اساسنامه انجمن، تصریح شده است: انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد کرد و مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به عهده نخواهد گرفت[۱۰]. بر این اساس چنانچه فردی از اعضای انجمن به طرف مسائل سیاسی کشیده میشد، بیدرنگ عذر او را میخواستند. به زعم آنان اسلام یگانه دینعبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینی نیست[۱۱].
روایتی است که میفرماید: هر پرچمی که پیش از قیامحضرت قائم(ع) به پاخیزد، صاحب آن قیام و پرچمطاغوت است و تحت لوای آن خدا پرستیده نخواهد شد[۱۳].
روایتی که در مقدمه صحیفهمبارکه سجادیه آمده است و میفرماید: هیچ کسی از ما اهل بیت تا زمان قیامحضرت قائم(ع) خروج نکرده و خروج نخواهد کرد که ستمی را بر طرف کند، یا حقی را بر پا دارد، مگر اینکه بلا او را از بنیاد برمیکند و قیام چنین شخصی بر گرفتاری ما و شیعیان ما میافزاید. آنان با استناد به این دو حدیث یکباره دست از هر گونه فعالیتهای مبارزاتی و سیاسی علیه حکومت وقت برداشتند و معتقد بودند که تشکیل حکومت فقط از شئون اماممعصوم(ع) است، و میگفتند: «هرگاه شما یک شخصی که از هوی و هوس دور بود و به هیچ وجه حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی نداشت و از هر گونه خطا مصون بود، ما هم به میدان میآییم و به خاک پایش میافتیم و همه روحانیون قربان خاک پایش میشویم!!».
ناگفته نماند برخی از آنچه در دهههای اخیر به انجمن یاد شده نسبت داده میشود و در مواردی برای مقابله با آنها بدان استناد میشود، به هیچ وجه به همه افراد در همه ردهها قابل انطباق نیست. اگر چه برخی باورها و نسبتها به برخی عوام از این گروه درست مینماید، به تحصیلکردگان و فرهیختگان از این مجموعه نسبتهای نادرستی است. چنانچه برخی نسبتها از جمله باور آنها به انجام فساد و گناه برای نزدیک کردن ظهور، محل تأمل است و کسی نیز به روشنی ادعا نکرده که این مجموعه، مردم را به فساد و ستم سفارش کردهاند. سخنرانیهای موجود از مؤسس انجمن گواه بر این مدعاست[۱۵].
از دیدگاههای کلّی این گروه که به برخی از آنها اشاره شد، به خوبی به دست میآید کسانی که بر آن مبانی پافشاری داشتند، هرگز با انقلاب اسلامی رابطهای برقرار نکردند؛ چه اینکه این قیامشیعی را برخلاف دیدگاه خود میدانستند. یکی از تئوری پردازان و مؤثران در شکلگیری انقلاب شکوهمند اسلامی در این باره میگوید: آنان مبارزه را ممنوع کرده و معتقد بودند این مبارزه به جایی نمیرسد.
مسئولان انجمن اعلام کردند: هر کس مایل به شرکت در فعالیتهای سیاسی و تظاهرات باشد، باید از انجمن کنارهگیری کند. در این ایام، بسیاری از اعضا که عمدتا مقلد امام خمینی بودند، افزون بر شرکت در فعالیتهای ضد رژیم، برخوردهای فکری با انجمن را آغاز کردند و برخی با عنوان سازمان "عباد صالح" انشعاب یافتند[۱۶].
آیت اللّهخزعلی در این باره میگوید: چون مسأله بهائیت امر خیلی مهمی برای مسلمین بود آنها ـ انجمن ـ سعی کردند در انقلاب شرکت نکرده و به این مهم نپردازند؛ چون فکر نمیکردند انقلاب پیروز شود. اجازه فعالیت به افراد انجمن داده نمیشد و علت آن هم این بود که افراد اگر بخواهند کار سیاسی بکنند، سازماندهی انجمن پاشیده شده و نمیتواند دیگر با بهائیتمبارزه کند[۱۷].
بنابراین نیروهای تربیت شده در انجمن در سطوح گوناگون، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند:
برخی مانند "آقای پرورش"، "دکتر صادقی" استاد دانشگاه الهیاتمشهد، "عبد الکریمی" استاد دانشگاه مشهد، مهندس "مصحف" و بسیاری دیگر به انقلاب پیوستند. از میان اینان، جوانانی نیز بودند که دستکم چند سالی انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابیون پیوسته بودند. برخی مانند آقای "طیب" که مسئولیت برگزاری مراسم سخنرانیها را در تهران بر عهده داشت، نه فقط به انقلابیون پیوست، بلکه به نوعی برابر انجمن هم قرار گرفتند.
دسته سوم، به انتقاد از آن پرداخته به صف مخالفان ـ از نوع دیندار ـ پیوستند.
انجمن، چند ماه پیش از انقلاب، یعنی در شهریور ۵۷ مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده، شروع به همراهی با انقلاب کرد. پس از انقلاب از سوی برخی از رهبران انقلابی، انجمن به عنوان یک عنصر خطرناک معرفی شده و برای جلوگیری از نفوذ آن در مراکز، تبلیغات گستردهای بر ضد آنان آغاز شد. این اعتراضات که غالبا در پوشش دفاع از انقلاب صورت میگرفت، به مرور به حذف شمار زیادی از چهرههای مذهبی با سابقه منجر شد. طبعا برخی از سوابق برخوردهای منفی رهبران انجمن با جریان انقلاب به عنوان یک تجربه برای موضعگیری بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت؛ برای نمونه امام خمینی که روزگاری آقای حلبی را تأیید میکرد، در سالهای پیش از انقلاب به تدریج به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد[۱۸].
با این همه، جهتگیری انجمن پس از انقلاب به تدریج به سمت هواداری از آن پیش میرفت. آقای حلبی از مشهد کاندیدای مجلس خبرگان قانون اساسی شد و ۳۰۷۳۷۴ رأی آورد؛ اما برگزیده نشد. نوع هواداری انجمن از نشریه انتظار که انجمن پس از پیروزیانقلاب آن را انتشار میداد، به دست میآمد؛ اما مخالفت با آن، در سال شصت اوج گرفت و برخی از جریانهای افراطی درون انقلاب، به ویژه نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب با هر نیتی که بود، درست در وقتی که امکان بهرهگیری از بیشتر از نیروهای مذهبی میرفت، یک جبهه داخلی بر ضد نیروهای متهم به وابستگی به انجمن گشوده و دشواریهایی را پدید آوردند.
برخی از نیروهای چپ افراطی که آن زمان در محور این فعالیت قرار داشتند، بعدها به فرو غلطیدن به دامن تفریط از آن اقدامها اظهار پشیمانی کردند؛ از آن جمله انتشار کتابی با عنوان "در شناخت حزب قاعدین" از "عماد الدین باقی" در سال ۱۳۶۲ بود که ضربه سختی بر انجمن وارد کرد.
این کتاب پیش از آن به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، زمانی که کتاب در تیراژ بالغ بر هشتاد و هشت هزار نسخه به چاپ رسید، ضربهای سهمگین بر انجمن وارد آمد. پس از اشاره غیر مستقیم رهبرانقلاب به انجمن که بدون تصریح به اسم انجمن صورت گرفته و ضمن آن از ایشان خواسته شده بود اعوجاجات خود را کنار بگذارند، انجمن در سال ۱۳۶۲ش، به طور رسمی تعطیلی خود را اعلام کرده و ضمن آن توضیح داد که چون خود را مصداق سخنان رهبرانقلاب نمیداند انجمن را تعطیل میکند.
انجمن در شوال ۱۴۰۳ ق ضمن بیانیهای با اعلام این مطلب افزود: بر اساس عقیدهدینی و تکلیف شرعی خود، تبعیت از مقام معظم رهبری و مرجعیت و حفظ وحدت و یکپارچگیامت و رعایت مصالح عالیه مملکت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و دفع غرضورزی دشمنان اسلام ... اعلام میداریم که از این تاریخ، تمام جلسات انجمن تعطیل است و هیچ کس مجاز نیست تحت عنوان این انجمن کوچکترین فعالیتی کند[۱۹].
به نظر میرسد انجمن به جز کارهای تبلیغی و برگزاری برخی جلسات ضد کمونیستی و مارکسیستی، به نقد جدّی عقایدبهایی هم میپرداخت؛ گرچه این مسأله ممکن بود در قالب کمک به دیگر نویسندگان باشد که نمونه آن آقای محمّد باقر نجفی در کتاب بهائیان است که از آقای حلبی به دلیل در اختیار نهادن برخی اسناد تشکر کرده است. همینطور خود آقای حلبی هم گویا به نقد "ایقان" مشغول بوده و مرحوم محیط طباطبایی در مقالهای گفته است: آقای حاجی شیخمحمود حلبی ... ۱۵۴ غلط ادبی از متن ایقان بیرون آورده و در کتاب پژوهش جامع درباره ایقان تألیف خود به تفصیل یاد کرده است[۲۰].
یادآوری آن لازم است که طبعا در این سالها مبارزه با بهائیت منحصر به انجمن حجّتیه نبود. در اطلاعیههایی که گاه از سوی مراجع انتشار مییافت، با نفوذ اقتصادیبهائیانمبارزه میشد. در سالهای پس از انقلاب همچنان موضوع انجمن حجّتیه مطرح بوده و هر از چندی، برخی جناحها باز هم از نفوذ انجمن حجّتیه سخن میگویند[۲۱].
↑برخی بر این باورند که این سیاست برای نفوذ در برخی دستگاهها از جمله ارتش جهت مقابله با بهاییها بود.و اگر چنانچه به این جدایی تظاهر نمیکردند بیدرنگ از همه فعالیتها محروم میشدند.