جز
جایگزینی متن - '</ref>. {{پایان جمع شدن}}' به '</ref>. }}'
جز (جایگزینی متن - '{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش' به '{{جعبه اطلاعات پرسش') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>. {{پایان جمع شدن}}' به '</ref>. }}') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
::::::از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ عرش منتقل به صلب آدم {{ع}} شد پرسید این انوار چیست؟ خدای عزّوجلّ فرمود: انواری است که از شریفترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{عربی|وَلذلک امرت الملائکه بالسجود لک اذ کنت وعاء لتلک الاشباح}}.<ref>«و به این جهت فرشتگان را امر به سجده بر تو نمودم که وعاء و ظرف این اشباح و انوار قرار گرفتی.» تفسیر امام حسن عسکری {{ع}} ۲۱۹.</ref> از حدیثی دگر مطلب بالاتری استفاده میشود و آن این است که سجود فرشتگان نسبت به آدم عوضی بود که خداوند سبحان به پدرمان حضرت آدم عنایت فرمود به خاطر سجده شکری که قبلاً نموده بود؛ زیرا وقتی خصوصیّات و مقامات انوار خمسۀ طیّبه را برای آدم بازگو نمودند: {{عربی|فَسجد آدم شکرا لله ان جعل ذلک فی ذریتة، فعوضه الله عن ذلک السجود ان اسجد له ملائکته}}.<ref>«آدم {{ع}} سجدۀ شکر برای خدا نمود که چنین عناصر مکرّمی را از ذریّه و فرزندان او قرار داده، خداوند هم متقابلاً فرشتگان را امر به سجدۀ او نمود.» تفسیر برهان۱ / ۸۹.</ref> میبینیم در این روایات صریحاً ملاک کرامت حضرت آدم در سجود فرشتگان، کرامت این خاندان ذکر شده است.(...) وقتی تکریم خود آدم {{ع}} در سایۀ تکریم این خاندان بود به طریق اولی تکریم بنی آدم این چنین است. مضاف بر این، تکریم غیر این خاندان در حدّ خود آنان و تکریم اینان هم در حدّ خودشان، که اگر نباشد فرقی مگر همین که اینان سبب تکریم سایر بنی آدم، بلکه تکریم خود آدم {{ع}} هستند، در مقام فرق کافی است، تا چه رسد به این که علاوه بر این فرق کیفی، تفاوت کمّی بسیاری در میان است در حدّ همان تفاوت که میان سایر کمالات حضراتشان با کمالات سایر خلق، حتّی کمالات انبیا و اولیا موجود است. علاوه، [[آیۀ شریفه]] ظاهراً در مقام بیان مکرمت انسان نسبت به سایر موجودات است. به همین جهت در روایات رسیده تکریم بنی آدم گاهی به انتصاب قامت<ref>تفسیر عیّاشی ۲ / ۳۰۲.</ref> (راست قامتی) و گاهی به پایین نیاوردن دهان بر خوردن غذا (برخلاف سایر حیوانات) تفسیر شده است.<ref>تفسیر برهان ۲ / ۴۲۸.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۹۳ تا ۲۹۷.</ref>. | ::::::از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ عرش منتقل به صلب آدم {{ع}} شد پرسید این انوار چیست؟ خدای عزّوجلّ فرمود: انواری است که از شریفترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{عربی|وَلذلک امرت الملائکه بالسجود لک اذ کنت وعاء لتلک الاشباح}}.<ref>«و به این جهت فرشتگان را امر به سجده بر تو نمودم که وعاء و ظرف این اشباح و انوار قرار گرفتی.» تفسیر امام حسن عسکری {{ع}} ۲۱۹.</ref> از حدیثی دگر مطلب بالاتری استفاده میشود و آن این است که سجود فرشتگان نسبت به آدم عوضی بود که خداوند سبحان به پدرمان حضرت آدم عنایت فرمود به خاطر سجده شکری که قبلاً نموده بود؛ زیرا وقتی خصوصیّات و مقامات انوار خمسۀ طیّبه را برای آدم بازگو نمودند: {{عربی|فَسجد آدم شکرا لله ان جعل ذلک فی ذریتة، فعوضه الله عن ذلک السجود ان اسجد له ملائکته}}.<ref>«آدم {{ع}} سجدۀ شکر برای خدا نمود که چنین عناصر مکرّمی را از ذریّه و فرزندان او قرار داده، خداوند هم متقابلاً فرشتگان را امر به سجدۀ او نمود.» تفسیر برهان۱ / ۸۹.</ref> میبینیم در این روایات صریحاً ملاک کرامت حضرت آدم در سجود فرشتگان، کرامت این خاندان ذکر شده است.(...) وقتی تکریم خود آدم {{ع}} در سایۀ تکریم این خاندان بود به طریق اولی تکریم بنی آدم این چنین است. مضاف بر این، تکریم غیر این خاندان در حدّ خود آنان و تکریم اینان هم در حدّ خودشان، که اگر نباشد فرقی مگر همین که اینان سبب تکریم سایر بنی آدم، بلکه تکریم خود آدم {{ع}} هستند، در مقام فرق کافی است، تا چه رسد به این که علاوه بر این فرق کیفی، تفاوت کمّی بسیاری در میان است در حدّ همان تفاوت که میان سایر کمالات حضراتشان با کمالات سایر خلق، حتّی کمالات انبیا و اولیا موجود است. علاوه، [[آیۀ شریفه]] ظاهراً در مقام بیان مکرمت انسان نسبت به سایر موجودات است. به همین جهت در روایات رسیده تکریم بنی آدم گاهی به انتصاب قامت<ref>تفسیر عیّاشی ۲ / ۳۰۲.</ref> (راست قامتی) و گاهی به پایین نیاوردن دهان بر خوردن غذا (برخلاف سایر حیوانات) تفسیر شده است.<ref>تفسیر برهان ۲ / ۴۲۸.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۹۳ تا ۲۹۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. آقای حسینی؛}} | | عنوان پاسخدهنده = ۲. آقای حسینی؛}} | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
::::::'''مصداق اتم و اکمل:''' {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref>سوره اسرا، آیه ۷۰</ref> [[ائمه]] {{عم}} هستند. دلایل و قرائنی در آیه وجود دارد که نشان میدهد منظور تمام انسانها نیستند و تنها افراد خاصی از بنی آدم را شامل میشود. از موارد تکریم خداوند، اعطای علم و وحی است تا با آن بتوانند آنچه بر عهده دارند، انجام دهند. [[امام صادق]] {{ع}} به مفضل فرمودند: "ای مفضل! خداوند برای پیامبرش پنج روح قرارداد: روح حیات که به وسیله آن حرکت میکند. روح قوت که با آن تلاش و فعالیت میکند. روح شهوت که به وسیله آن میخورد، میآشامد و نکاح میکند. روح ایمان که به وسیله آن ایمان میآورد و عدل مینماید و روح نبوت یا روحالقدس که به وسیله آن بار نبوت را حمل میکند. هنگامی که پیامبر از دنیا میرود، آن روح به امام میرسد. روحالقدس نمیخوابد، فراموش نمیکند و به سهو نمیافتد."<ref>{{عربی|يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ فِي اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ اَلْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى اَلنِّسَاءَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ رُوحَ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ آمَنَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ اَلْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ اَلنُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِنْتَقَلَ رُوحُ اَلْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ لاَ يَنَامُ وَ لاَ يَغْفُلُ وَ لاَ يَلْهُو وَ لاَ يَزْهُو وَ اَلْأَرْبَعَةُ اَلْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۲</ref> همه انسانهای زنده روح حیات را دارند و اقدامات اولیهای را که نشانه حیات است، انجام میدهند. روح قوت را دارند که با آن تلاش و فعالیت میکنند. روح شهوت را هم دارند که روح خواست و تمایل انسان است و به واسطه آن میخورند، میآشامند، ازدواج میکنند. به وسیله روح ایمان هم ایمان میآورند، عدالت پیشه میکنند؛ البته ممکن است درجات آن در انسانها کم و زیاد باشد. [[روحالقدس]] هم روحی است که فقط در اختیار پیامبر {{صل}} است. بعضی ممکن است این عبارت قرآن را که: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...}}<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰؛ سوره فصلت، آیه ۶</ref> اشتباه تفسیر کنند و بگویند پیامبر {{صل}} در مسائل انسانی مثل ما هستند و تنها تفاوتشان این است که به ایشان وحی میشود، اما اینگونه نیست؛ نفرمود: "انا انسان مثلکم" بلکه فرمود: {{متن قرآن|أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}. انسان به قول مصطلح، یک کلی مُشکّک است و بشر، بعد ظاهری انسان است. به پیامبر {{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}، ابوذر و حتی به ابوجهل هم بشر گفته میشود. ظاهراً همه در چیزهایی که مربوط به بشریت انسان است، مثل هم هستند. در ابتدای خلقت انسان، فرمود: {{متن قرآن|...إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ}}<ref>«یعنی آن كل، ظاهر، جسم، پیکره و تندیس ما.» سوره حجر، آیه ۲۸</ref> ولی خداوند برای پیامبرش روحالقدس قرار داده است که این روح، خواب، غفلت و سهو ندارد و به وسیله آن، امام میتواند به تمام جزئیات عالم، علم داشته باشد. پس خداوند، پیامبر {{صل}} و ائمه {{عم}} را با روحی خاص، حمایت میکند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا}}<ref>سوره شورا، آیه ۵۲</ref> خداوند روحی را به پیامبرش القا میکند تا به وسیله آن بتواند بار نبوت را تحمل کند. در دعاهایی هم که وارد شده و در زمان غیبت خوانده میشود، این مضمون از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است: خدایا! بنده و خلیفهات را به آنچه پیامبرانت را اصلاح کردی، اصلاح کن و او را با ملائکهات فراگیر و با روحالقدس از طرف خود تأئید فرما و پس و پیش او را پیش ببر که او را از هر بدی حفظ کنند و در پی خوف، امنیتش ده.<ref>{{عربی|اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلاَئِكَتِكَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِكَ وَ اُسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً...}}؛ مصباح المتهجد، ص ۳۶۶</ref> این فراز از زیارت جامعه، تکریمی است که خداوند به ائمه {{عم}} فرموده است» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۲۹۸ تا ۳۰۰.</ref>. | ::::::'''مصداق اتم و اکمل:''' {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref>سوره اسرا، آیه ۷۰</ref> [[ائمه]] {{عم}} هستند. دلایل و قرائنی در آیه وجود دارد که نشان میدهد منظور تمام انسانها نیستند و تنها افراد خاصی از بنی آدم را شامل میشود. از موارد تکریم خداوند، اعطای علم و وحی است تا با آن بتوانند آنچه بر عهده دارند، انجام دهند. [[امام صادق]] {{ع}} به مفضل فرمودند: "ای مفضل! خداوند برای پیامبرش پنج روح قرارداد: روح حیات که به وسیله آن حرکت میکند. روح قوت که با آن تلاش و فعالیت میکند. روح شهوت که به وسیله آن میخورد، میآشامد و نکاح میکند. روح ایمان که به وسیله آن ایمان میآورد و عدل مینماید و روح نبوت یا روحالقدس که به وسیله آن بار نبوت را حمل میکند. هنگامی که پیامبر از دنیا میرود، آن روح به امام میرسد. روحالقدس نمیخوابد، فراموش نمیکند و به سهو نمیافتد."<ref>{{عربی|يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ فِي اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ اَلْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ اَلْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ اَلشَّهْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى اَلنِّسَاءَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ رُوحَ اَلْإِيمَانِ فَبِهِ آمَنَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ اَلْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ اَلنُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِنْتَقَلَ رُوحُ اَلْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى اَلْإِمَامِ وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ لاَ يَنَامُ وَ لاَ يَغْفُلُ وَ لاَ يَلْهُو وَ لاَ يَزْهُو وَ اَلْأَرْبَعَةُ اَلْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ اَلْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۲</ref> همه انسانهای زنده روح حیات را دارند و اقدامات اولیهای را که نشانه حیات است، انجام میدهند. روح قوت را دارند که با آن تلاش و فعالیت میکنند. روح شهوت را هم دارند که روح خواست و تمایل انسان است و به واسطه آن میخورند، میآشامند، ازدواج میکنند. به وسیله روح ایمان هم ایمان میآورند، عدالت پیشه میکنند؛ البته ممکن است درجات آن در انسانها کم و زیاد باشد. [[روحالقدس]] هم روحی است که فقط در اختیار پیامبر {{صل}} است. بعضی ممکن است این عبارت قرآن را که: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...}}<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰؛ سوره فصلت، آیه ۶</ref> اشتباه تفسیر کنند و بگویند پیامبر {{صل}} در مسائل انسانی مثل ما هستند و تنها تفاوتشان این است که به ایشان وحی میشود، اما اینگونه نیست؛ نفرمود: "انا انسان مثلکم" بلکه فرمود: {{متن قرآن|أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}. انسان به قول مصطلح، یک کلی مُشکّک است و بشر، بعد ظاهری انسان است. به پیامبر {{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}، ابوذر و حتی به ابوجهل هم بشر گفته میشود. ظاهراً همه در چیزهایی که مربوط به بشریت انسان است، مثل هم هستند. در ابتدای خلقت انسان، فرمود: {{متن قرآن|...إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ}}<ref>«یعنی آن كل، ظاهر، جسم، پیکره و تندیس ما.» سوره حجر، آیه ۲۸</ref> ولی خداوند برای پیامبرش روحالقدس قرار داده است که این روح، خواب، غفلت و سهو ندارد و به وسیله آن، امام میتواند به تمام جزئیات عالم، علم داشته باشد. پس خداوند، پیامبر {{صل}} و ائمه {{عم}} را با روحی خاص، حمایت میکند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا}}<ref>سوره شورا، آیه ۵۲</ref> خداوند روحی را به پیامبرش القا میکند تا به وسیله آن بتواند بار نبوت را تحمل کند. در دعاهایی هم که وارد شده و در زمان غیبت خوانده میشود، این مضمون از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است: خدایا! بنده و خلیفهات را به آنچه پیامبرانت را اصلاح کردی، اصلاح کن و او را با ملائکهات فراگیر و با روحالقدس از طرف خود تأئید فرما و پس و پیش او را پیش ببر که او را از هر بدی حفظ کنند و در پی خوف، امنیتش ده.<ref>{{عربی|اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلاَئِكَتِكَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِكَ وَ اُسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً...}}؛ مصباح المتهجد، ص ۳۶۶</ref> این فراز از زیارت جامعه، تکریمی است که خداوند به ائمه {{عم}} فرموده است» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۲۹۸ تا ۳۰۰.</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |