مقام اختیار به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>. {{پایان جمع شدن}}' به '</ref>. }}'
جز (جایگزینی متن - '{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش' به '{{جعبه اطلاعات پرسش')
جز (جایگزینی متن - '</ref>. {{پایان جمع شدن}}' به '</ref>. }}')
خط ۴۳: خط ۴۳:


« با توجّه به کلیّات مسایلی که می‌دانیم، این گزینش و انتخاب حق تعالی هم بی‌اساس و بدون حساب نبود و چه بسا خود کلمۀ اِختارَکم مفید این حقیقت باشد. وقتی عدّه‌ای دانشجو و محصّل قابل، جمع شده و استادِ آگاهی می‌خواهد چند نفر از آنان را برای رشتۀ خاصّی انتخاب کند، قهراً همۀ ملاک‌ها را در نظر می‌گیرد و بدون حساب و کتاب اختیار و گزینشی نمی‌نماید، هر چند ممکن است دچار اشتباه بشود. وقتی انتخاب یک انسان عادی براساس حساب و ضوابط خاصّ است، به طریق اولی انتخاب و اختیار پروردگار این چنین است. مضاف بر این، در گزینش او هیچ احتمال خطا و اشتباه و یا سایر جهاتی که ممکن است در مخلوق پیش آید و نتیجه خلاف واقع و حقیقت گردد، راه پیدا نمی‌کند. چنین خدایی از میان همۀ خلقش این چهارده نور مقدّس را برای پذیرا شدن سرش اختیار نموده و اسرارش را به آنان عنایت فرموده، و در مقام فعلیّت و ظهور از نقطۀ ختمیّۀ رسالت به آخرین حلقۀ رشته وصایت رسالت، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منتقل شده، هم‌چنین از یکی به دیگری انتقال یافته که این حدیث صریحاً آن را بازگو می‌نماید: {{عربی|"عن ابی جعفر {{ع}} قال: ان رسول الله {{صل}} دعا علیا فی المرض الذی توفی فیه فقال: یا علی، ادن منی حتی اسر الیک ما اسر الله الی و ائتمنک علی ما ائتمنی الله علیه، ففعل ذلک رسول الله {{صل}} بعلی، و فعله علی بالحسن، و فعله الحسن بالحسین، و فعله الحسین بابی، و فعله ابی بی صلوات الله علیهم اجمعین"}}.<ref>الانوار اللامعه ۱۱۸.</ref> [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} علی {{ع}} را در مرضی که از دنیا رحلت نمود طلبید و به او فرمود: علی جان، پیش آی تا اسراری که خدا در اختیار من نهاده و به رسم سرّ سپرده، به تو سپارم، و بر آنچه خدا مرا امین شمرده امین گمارم و در اختیارت بگذارم. این عمل را پیامبر اکرم نسبت به علی{{ع}} انجام داد، و امیرالمؤمنین در حق فرزندش حسن {{ع}}، و امام مجتبی نسبت به برادرش سیدالشهدا، و [[امام حسین]]{{ع}} در حق پدرم، و پدرم هم نسبت به من این کار را عهده‌دار شد. صلوات خدا بر همۀ آن‌ها باد. یعنی هر کدام که می‌خواستند از دنیا بروند اسراری که خداوند به آن‌ها سپرده بود به حجت بعد از خود، که از سلسلۀ اِختارَکم لسره و از زمرۀ برگزیده شدگان برای سرّ حق تعالی بود، می‌سپردند تا به آخرین آن‌ها رسید، و امروز در اختیار حضرت خاتم الاوصیا، [[امام مهدی|حجة بن الحسن]] {{ع}} قرار دارد» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۲۴.</ref>.
« با توجّه به کلیّات مسایلی که می‌دانیم، این گزینش و انتخاب حق تعالی هم بی‌اساس و بدون حساب نبود و چه بسا خود کلمۀ اِختارَکم مفید این حقیقت باشد. وقتی عدّه‌ای دانشجو و محصّل قابل، جمع شده و استادِ آگاهی می‌خواهد چند نفر از آنان را برای رشتۀ خاصّی انتخاب کند، قهراً همۀ ملاک‌ها را در نظر می‌گیرد و بدون حساب و کتاب اختیار و گزینشی نمی‌نماید، هر چند ممکن است دچار اشتباه بشود. وقتی انتخاب یک انسان عادی براساس حساب و ضوابط خاصّ است، به طریق اولی انتخاب و اختیار پروردگار این چنین است. مضاف بر این، در گزینش او هیچ احتمال خطا و اشتباه و یا سایر جهاتی که ممکن است در مخلوق پیش آید و نتیجه خلاف واقع و حقیقت گردد، راه پیدا نمی‌کند. چنین خدایی از میان همۀ خلقش این چهارده نور مقدّس را برای پذیرا شدن سرش اختیار نموده و اسرارش را به آنان عنایت فرموده، و در مقام فعلیّت و ظهور از نقطۀ ختمیّۀ رسالت به آخرین حلقۀ رشته وصایت رسالت، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منتقل شده، هم‌چنین از یکی به دیگری انتقال یافته که این حدیث صریحاً آن را بازگو می‌نماید: {{عربی|"عن ابی جعفر {{ع}} قال: ان رسول الله {{صل}} دعا علیا فی المرض الذی توفی فیه فقال: یا علی، ادن منی حتی اسر الیک ما اسر الله الی و ائتمنک علی ما ائتمنی الله علیه، ففعل ذلک رسول الله {{صل}} بعلی، و فعله علی بالحسن، و فعله الحسن بالحسین، و فعله الحسین بابی، و فعله ابی بی صلوات الله علیهم اجمعین"}}.<ref>الانوار اللامعه ۱۱۸.</ref> [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} علی {{ع}} را در مرضی که از دنیا رحلت نمود طلبید و به او فرمود: علی جان، پیش آی تا اسراری که خدا در اختیار من نهاده و به رسم سرّ سپرده، به تو سپارم، و بر آنچه خدا مرا امین شمرده امین گمارم و در اختیارت بگذارم. این عمل را پیامبر اکرم نسبت به علی{{ع}} انجام داد، و امیرالمؤمنین در حق فرزندش حسن {{ع}}، و امام مجتبی نسبت به برادرش سیدالشهدا، و [[امام حسین]]{{ع}} در حق پدرم، و پدرم هم نسبت به من این کار را عهده‌دار شد. صلوات خدا بر همۀ آن‌ها باد. یعنی هر کدام که می‌خواستند از دنیا بروند اسراری که خداوند به آن‌ها سپرده بود به حجت بعد از خود، که از سلسلۀ اِختارَکم لسره و از زمرۀ برگزیده شدگان برای سرّ حق تعالی بود، می‌سپردند تا به آخرین آن‌ها رسید، و امروز در اختیار حضرت خاتم الاوصیا، [[امام مهدی|حجة بن الحسن]] {{ع}} قرار دارد» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۲۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۹: خط ۵۹:


:::::*'''سَرسلسله سِرّ:''' لایه سِرّ وجود ما، به دست امام است. ما گناه می‌کنیم و متأسفانه زمین می‌خوریم و دچار مشکلات می‌شویم، اما هیچ‌گاه به ته دره سقوط نمی‌کنیم، چون سَر طناب سِرّ، دست امام است. [[زهیر بن قین]] راهش را از [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} جدا کرده بود، اما ایشان زهیر را دوست داشتند؛ یعنی سر طناب سِرّ زهیر به دست سیدالشهدا {{ع}} بود و حضرت رهایش نکردند. وقتی سیدالشهدا {{ع}} دیدند زهیر دارد به ته دره سقوط می‌کند، طناب او را کشیدند و زهیری که ظاهراً عثمانی الرأى بود، کربلایی شد؛ چون روز اول سِرّش را به دست اباعبدالله {{ع}} داده بود. امام مسئولند که سر طناب را به دست داشته باشند و ما مسئولیم که دستمان را در دست حضرت بگذاریم. از این‌رو اگر دور شویم، ممکن است زمین بخوریم، در تاریکی فرو برویم و سرمان کلاه بگذارند، اما مادامی که سر طناب در دست ایشان است، امید نجات وجود دارد. حضرت خودشان کسی را دنبال ما می‌فرستند. امام زمان هر عصری، سرسلسله سِرّ همه را به دست دارد. در این بین، کسانی زیرک هستند که مراقبت می‌کنند و سعی دارند از امام جدا نشوند و قلبی، معرفتی و محبتی تبعیت کامل از امام زمانشان داشته باشند. همه ما در اینکه سرنخمان به دست امام است، مشترک هستیم. رشته اتصالمان به امام حتی اگر به مویی بند باشد، پاره نمی‌شود. نمونه‌اش را می‌شود در ماه محرم دید. وقتی پرچم عزای [[امام حسین|سیدالشهداء]] {{ع}} را روی در و دیوار می‌بینیم، دوباره به مجلس [[امام حسین]] {{ع}} کشیده می‌شویم. گفتیم لازم نیست ما به دنبال سِرّ برویم؛ سِرّ باید خود در وجود ما نشو و نما کند. برای اینکه سِرّ، در وجودمان ایجاد شود، کافی است قرآن را درست بخوانیم و به ائمه {{عم}} نزدیک شویم، چرا که {{عربی|"وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ"}}<ref>«امامان قلب‌های مؤمنین را نورانی می‌کنند». اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۴</ref> هر کس به دنبال اباعبدالله {{ع}} باشد، خدا قلبش را نورانی می‌کند. قلب که نورانی شود، سِرّ در او ایجاد می‌شود؛ البته فرموده‌اند سِرّ ما در هر قلبی وارد نمی‌شود: {{عربی|"إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ صُدُورٌ مُنِيرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِيمَةٌ أَوْ أَخْلاَقٌ حَسَنَةٌ..."}}<ref>«تا اخلاقمان حسنه و سینه‌مان نورانی نباشد، سِرّی در وجودمان جای نمی‌گیرد». اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱</ref> هر کس به [[اهل بیت]]{{عم}} نزدیک‌تر باشد، به عالم سِرّ نزدیک‌تر است. بعضی‌ها به خاطر شدت قرابتی که به امامان {{عم}} دارند خودشان سِرّ می‌شوند. رمزآلودترین این حرکت‌ها "سِرّ فی سِرّ" و قضیه سیدالشهدا{{ع}} است. شاید هم به خاطر همین رمزآلود بودن است که حسین {{ع}} تمام‌نشدنی است. عاشورای امام حسین {{ع}} و کربلا تمام نمی‌شود. هر سال که می‌آید، دوباره همان حرف‌ها را از [[امام حسین]]{{ع}} می‌زنیم، ولی باز هم حس می‌کنیم برای قلبمان تازه است، چرا که «سِرّ فی سِرّ» است. خود حرکت سیدالشهدا{{ع}} هم سِرّ است. عبدالله بن جعفر، از رجال سرشناس، فهیم و منتسب به خانواده پیامبر {{صل}} و داماد امیرالمؤمنین {{ع}} و حضرت زهرا [[س]] بود. او به [[امام حسین]]{{ع}} عرض کرد: این مسیری که شما می‌روید، خیلی مسیر درستی نیست... و امام را نصیحت کرد. حضرت تشکر کردند و فرمودند: در خواب پیامبر {{صل}} را دیدم که مرا به یک مورد امر کردند. آن مورد را به کسی نگفته‌ام و نخواهم گفت تا خدای خود را ملاقات کنم. گوشه‌ها و لایه‌هایی ظاهری از این ماجرا و سِرّ فی سِرّ، مثل {{عربی|"ن الله شاء أن يراك قتيلا"}} آشکار و روشن شده است. هنوز معلوم نیست که روز ظهور حضرت حجت عجل الله فرجه، چگونه پرده از این سِرّ برداشته می‌شود، اما فرموده‌اند: هنگامی که قیام‌کننده ما ظهور کند، سِرّی باقی نمی‌ماند. در دوره ظهور، همه می‌فهمند امام حسین {{ع}} چه کرده‌اند. حتی معنی زیارت عاشورا هم آن موقع فهمیده می‌شود» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۲ ص: ۲۳ تا ۲۷.</ref>.
:::::*'''سَرسلسله سِرّ:''' لایه سِرّ وجود ما، به دست امام است. ما گناه می‌کنیم و متأسفانه زمین می‌خوریم و دچار مشکلات می‌شویم، اما هیچ‌گاه به ته دره سقوط نمی‌کنیم، چون سَر طناب سِرّ، دست امام است. [[زهیر بن قین]] راهش را از [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} جدا کرده بود، اما ایشان زهیر را دوست داشتند؛ یعنی سر طناب سِرّ زهیر به دست سیدالشهدا {{ع}} بود و حضرت رهایش نکردند. وقتی سیدالشهدا {{ع}} دیدند زهیر دارد به ته دره سقوط می‌کند، طناب او را کشیدند و زهیری که ظاهراً عثمانی الرأى بود، کربلایی شد؛ چون روز اول سِرّش را به دست اباعبدالله {{ع}} داده بود. امام مسئولند که سر طناب را به دست داشته باشند و ما مسئولیم که دستمان را در دست حضرت بگذاریم. از این‌رو اگر دور شویم، ممکن است زمین بخوریم، در تاریکی فرو برویم و سرمان کلاه بگذارند، اما مادامی که سر طناب در دست ایشان است، امید نجات وجود دارد. حضرت خودشان کسی را دنبال ما می‌فرستند. امام زمان هر عصری، سرسلسله سِرّ همه را به دست دارد. در این بین، کسانی زیرک هستند که مراقبت می‌کنند و سعی دارند از امام جدا نشوند و قلبی، معرفتی و محبتی تبعیت کامل از امام زمانشان داشته باشند. همه ما در اینکه سرنخمان به دست امام است، مشترک هستیم. رشته اتصالمان به امام حتی اگر به مویی بند باشد، پاره نمی‌شود. نمونه‌اش را می‌شود در ماه محرم دید. وقتی پرچم عزای [[امام حسین|سیدالشهداء]] {{ع}} را روی در و دیوار می‌بینیم، دوباره به مجلس [[امام حسین]] {{ع}} کشیده می‌شویم. گفتیم لازم نیست ما به دنبال سِرّ برویم؛ سِرّ باید خود در وجود ما نشو و نما کند. برای اینکه سِرّ، در وجودمان ایجاد شود، کافی است قرآن را درست بخوانیم و به ائمه {{عم}} نزدیک شویم، چرا که {{عربی|"وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ"}}<ref>«امامان قلب‌های مؤمنین را نورانی می‌کنند». اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۴</ref> هر کس به دنبال اباعبدالله {{ع}} باشد، خدا قلبش را نورانی می‌کند. قلب که نورانی شود، سِرّ در او ایجاد می‌شود؛ البته فرموده‌اند سِرّ ما در هر قلبی وارد نمی‌شود: {{عربی|"إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ صُدُورٌ مُنِيرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِيمَةٌ أَوْ أَخْلاَقٌ حَسَنَةٌ..."}}<ref>«تا اخلاقمان حسنه و سینه‌مان نورانی نباشد، سِرّی در وجودمان جای نمی‌گیرد». اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۱</ref> هر کس به [[اهل بیت]]{{عم}} نزدیک‌تر باشد، به عالم سِرّ نزدیک‌تر است. بعضی‌ها به خاطر شدت قرابتی که به امامان {{عم}} دارند خودشان سِرّ می‌شوند. رمزآلودترین این حرکت‌ها "سِرّ فی سِرّ" و قضیه سیدالشهدا{{ع}} است. شاید هم به خاطر همین رمزآلود بودن است که حسین {{ع}} تمام‌نشدنی است. عاشورای امام حسین {{ع}} و کربلا تمام نمی‌شود. هر سال که می‌آید، دوباره همان حرف‌ها را از [[امام حسین]]{{ع}} می‌زنیم، ولی باز هم حس می‌کنیم برای قلبمان تازه است، چرا که «سِرّ فی سِرّ» است. خود حرکت سیدالشهدا{{ع}} هم سِرّ است. عبدالله بن جعفر، از رجال سرشناس، فهیم و منتسب به خانواده پیامبر {{صل}} و داماد امیرالمؤمنین {{ع}} و حضرت زهرا [[س]] بود. او به [[امام حسین]]{{ع}} عرض کرد: این مسیری که شما می‌روید، خیلی مسیر درستی نیست... و امام را نصیحت کرد. حضرت تشکر کردند و فرمودند: در خواب پیامبر {{صل}} را دیدم که مرا به یک مورد امر کردند. آن مورد را به کسی نگفته‌ام و نخواهم گفت تا خدای خود را ملاقات کنم. گوشه‌ها و لایه‌هایی ظاهری از این ماجرا و سِرّ فی سِرّ، مثل {{عربی|"ن الله شاء أن يراك قتيلا"}} آشکار و روشن شده است. هنوز معلوم نیست که روز ظهور حضرت حجت عجل الله فرجه، چگونه پرده از این سِرّ برداشته می‌شود، اما فرموده‌اند: هنگامی که قیام‌کننده ما ظهور کند، سِرّی باقی نمی‌ماند. در دوره ظهور، همه می‌فهمند امام حسین {{ع}} چه کرده‌اند. حتی معنی زیارت عاشورا هم آن موقع فهمیده می‌شود» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۲ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۲ ص: ۲۳ تا ۲۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش