مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ')
خط ۳۰: خط ۳۰:
«{{عربی|المُکَرَّمُونَ}} مکرّمون اسم مفعول است از کرّم که باب تفعیل کرم است و در لغت چنین معنی شده: کَرَّمَه: عظمه و نزهه. کرم الله وجهه: شرفه. المکرم: الرجل الکریم علی کل احد.<ref>المجند – کرم.</ref> تکریم کرد او را یعنی بزرگ شمرده و منزّه قرار داد او را. خدا چهرۀ او را مکرّم داشت یعنی تشریف و کرامت بخشید. مکرّم به کسی گفته می‌شود که نزد همه کس و بر همه کس کریم و بزرگوار است. از این جملۀ آخری که در معنای مکرّم آوردیم، استفاده می‌شود که مکرّم واقعی کسی است که نزد همه کس گرامی باشد. این خاندان از دو جهت حائز این کمال به معنای واقعی هستند. یکی این که حضراتشان مکرّم و گرامی داشته شده نزد همه بوده و هستند، تا آن جا که دشمن و قاتل آن‌ها هم وقتی حجاب‌های عصبیّت و عداوت را کنار می‌زند چاره‌ای جز اقرار به بزرگواری و کرامت آنان ندارد، که مکرّر در مکرّر چنین اعترافاتی از دشمنان سرسخت و قاتلان خون آشام این خاندان نقل شده و صفحات تاریخ آن‌ها را به خاطر سپرده است. ابو ایّوب خوزی گوید: نیمۀ شبی منصور دوانیقی سراغ من فرستاد. بر او وارد شدم. دیدم روی صندلی نشسته و در برابرش شمعی روشن است و کاغذی در دست دارد. چون بر او وارد شدم و سلام نمودم نامه را نزد من افکند و شروع به گریه نمود و گفت: این نامۀ محمّد بن سلیمان است که خبر رحلت جعفر بن محمّد را برای من نوشته است سه مرتبه کلمۀ استرجاع به زبان آورد و گفت: کجا چون جعفر یافت می‌شود؟<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> ربیع حاجب گوید: گاهی هارون بالای بام محبس [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} می‌رفت و از روزنۀ زندان نگاه می‌کرد. روزی به من گفت: این جامه چیست این جا افتاده و هر روز آن را می‌بینم؟ گفتم: جامه نیست موسی بن جعفر است که در حال سجود است. هارون گفت: آگاه باش هرآینه این آقا رهبان بنی هاشم است. ربیع گوید: به او گفتم: پس چرا این قدر در حبس بر او سخت می‌گیری؟ گفت: چاره‌ای جز این نیست برای بقای حکومت‌ ما باید این آقا چنین باشد.<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> وقتی به خود می‌آیند گواهی به کرامت این خاندان می‌دهند. ولی چون به فکر حکومت و ریاست می‌افتند فرمان حبس و قتل داده و لابد من ذلک می‌گویند. جهت دیگری که بیان‌گر مکرّم بودن این خاندان است مکرمت حضراتشان عند الله است. کسی که به مقام مکرّم عند الله رسیده به طریق اولی مکرّم عند کلّ احد و گرامی نزد همه کس خواهد بود.(...) و چون کرّمه به معنای عظّمه و نزّهه بود لذا باید گفت: این دودمان جمعی هستند که خدا آنان را بزرگ شمرده و منزّه دانسته، آیا بالاتر از این مقام مقامی است؟ و فوق این رتبه مرتبه‌ای است؟ و رفیع‌تر از این منزلت منزلتی است که کسی معظّم و منزّه و مشرّف و مکرّم عند الله باشد؟ نکتۀ اوّلی که توجّه به آن لازم است این است که هر چه تکریم و کرامت در هستی است شعاع تکریم و گرامی داشت این خاندان است، تا آن جا که حتّی اگر پدرمان حضرت آدم مکرّم به سجود ملائکه شده به این جهت بود که صلبش حامل انوار این خاندان بود. [[امام حسین|حضرت سیّد الشهدا]] {{ع}} به اصحابش فرمود: خداوند فرشتگان را برای تعظیم آدم {{ع}} امر به سجده نمود، چون که آدم {{ع}} وعاء و ظرف اشباح و انواری بود که نورشان هستی را زیر پر گرفته.<ref>{{عربی|... فامر الله تعالی الملائکه بالسجده لآدم تعظیما له انه قد فضله بان جعله وعاء لتلک الاشباح التی قد عمّ انوارها الآفاق}}؛زتفسیر امام عسکری {{ع}}۲۱۹.</ref>
«{{عربی|المُکَرَّمُونَ}} مکرّمون اسم مفعول است از کرّم که باب تفعیل کرم است و در لغت چنین معنی شده: کَرَّمَه: عظمه و نزهه. کرم الله وجهه: شرفه. المکرم: الرجل الکریم علی کل احد.<ref>المجند – کرم.</ref> تکریم کرد او را یعنی بزرگ شمرده و منزّه قرار داد او را. خدا چهرۀ او را مکرّم داشت یعنی تشریف و کرامت بخشید. مکرّم به کسی گفته می‌شود که نزد همه کس و بر همه کس کریم و بزرگوار است. از این جملۀ آخری که در معنای مکرّم آوردیم، استفاده می‌شود که مکرّم واقعی کسی است که نزد همه کس گرامی باشد. این خاندان از دو جهت حائز این کمال به معنای واقعی هستند. یکی این که حضراتشان مکرّم و گرامی داشته شده نزد همه بوده و هستند، تا آن جا که دشمن و قاتل آن‌ها هم وقتی حجاب‌های عصبیّت و عداوت را کنار می‌زند چاره‌ای جز اقرار به بزرگواری و کرامت آنان ندارد، که مکرّر در مکرّر چنین اعترافاتی از دشمنان سرسخت و قاتلان خون آشام این خاندان نقل شده و صفحات تاریخ آن‌ها را به خاطر سپرده است. ابو ایّوب خوزی گوید: نیمۀ شبی منصور دوانیقی سراغ من فرستاد. بر او وارد شدم. دیدم روی صندلی نشسته و در برابرش شمعی روشن است و کاغذی در دست دارد. چون بر او وارد شدم و سلام نمودم نامه را نزد من افکند و شروع به گریه نمود و گفت: این نامۀ محمّد بن سلیمان است که خبر رحلت جعفر بن محمّد را برای من نوشته است سه مرتبه کلمۀ استرجاع به زبان آورد و گفت: کجا چون جعفر یافت می‌شود؟<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> ربیع حاجب گوید: گاهی هارون بالای بام محبس [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} می‌رفت و از روزنۀ زندان نگاه می‌کرد. روزی به من گفت: این جامه چیست این جا افتاده و هر روز آن را می‌بینم؟ گفتم: جامه نیست موسی بن جعفر است که در حال سجود است. هارون گفت: آگاه باش هرآینه این آقا رهبان بنی هاشم است. ربیع گوید: به او گفتم: پس چرا این قدر در حبس بر او سخت می‌گیری؟ گفت: چاره‌ای جز این نیست برای بقای حکومت‌ ما باید این آقا چنین باشد.<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}} ۱ / ۹۵ باب ۷ حدیث ۱۴.</ref> وقتی به خود می‌آیند گواهی به کرامت این خاندان می‌دهند. ولی چون به فکر حکومت و ریاست می‌افتند فرمان حبس و قتل داده و لابد من ذلک می‌گویند. جهت دیگری که بیان‌گر مکرّم بودن این خاندان است مکرمت حضراتشان عند الله است. کسی که به مقام مکرّم عند الله رسیده به طریق اولی مکرّم عند کلّ احد و گرامی نزد همه کس خواهد بود.(...) و چون کرّمه به معنای عظّمه و نزّهه بود لذا باید گفت: این دودمان جمعی هستند که خدا آنان را بزرگ شمرده و منزّه دانسته، آیا بالاتر از این مقام مقامی است؟ و فوق این رتبه مرتبه‌ای است؟ و رفیع‌تر از این منزلت منزلتی است که کسی معظّم و منزّه و مشرّف و مکرّم عند الله باشد؟ نکتۀ اوّلی که توجّه به آن لازم است این است که هر چه تکریم و کرامت در هستی است شعاع تکریم و گرامی داشت این خاندان است، تا آن جا که حتّی اگر پدرمان حضرت آدم مکرّم به سجود ملائکه شده به این جهت بود که صلبش حامل انوار این خاندان بود. [[امام حسین|حضرت سیّد الشهدا]] {{ع}} به اصحابش فرمود: خداوند فرشتگان را برای تعظیم آدم {{ع}} امر به سجده نمود، چون که آدم {{ع}} وعاء و ظرف اشباح و انواری بود که نورشان هستی را زیر پر گرفته.<ref>{{عربی|... فامر الله تعالی الملائکه بالسجده لآدم تعظیما له انه قد فضله بان جعله وعاء لتلک الاشباح التی قد عمّ انوارها الآفاق}}؛زتفسیر امام عسکری {{ع}}۲۱۹.</ref>


::::::از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ عرش منتقل به صلب آدم {{ع}} شد پرسید این انوار چیست؟ خدای عزّوجلّ فرمود: انواری است که از شریف‌ترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{عربی|وَلذلک امرت الملائکه بالسجود لک اذ کنت وعاء لتلک الاشباح}}.<ref>«و به این جهت فرشتگان را امر به سجده بر تو نمودم که وعاء و ظرف این اشباح و انوار قرار گرفتی.» تفسیر امام حسن عسکری {{ع}} ۲۱۹.</ref> از حدیثی دگر مطلب بالاتری استفاده می‌شود و آن این است که سجود فرشتگان نسبت به آدم عوضی بود که خداوند سبحان به پدرمان حضرت آدم عنایت فرمود به خاطر سجده شکری که قبلاً نموده بود؛ زیرا وقتی خصوصیّات و مقامات انوار خمسۀ طیّبه را برای آدم بازگو نمودند: {{عربی|فَسجد آدم شکرا لله ان جعل ذلک فی ذریتة، فعوضه الله عن ذلک السجود ان اسجد له ملائکته}}.<ref>«آدم {{ع}} سجدۀ شکر برای خدا نمود که چنین عناصر مکرّمی را از ذریّه و فرزندان او قرار داده، خداوند هم متقابلاً فرشتگان را امر به سجدۀ او نمود.» تفسیر برهان۱ / ۸۹.</ref> می‌بینیم در این روایات صریحاً ملاک کرامت حضرت آدم در سجود فرشتگان، کرامت این خاندان ذکر شده است.(...) وقتی تکریم خود آدم {{ع}} در سایۀ تکریم این خاندان بود به طریق اولی تکریم بنی آدم این چنین است. مضاف بر این، تکریم غیر این خاندان در حدّ خود آنان و تکریم اینان هم در حدّ خودشان، که اگر نباشد فرقی مگر همین که اینان سبب تکریم سایر بنی آدم، بلکه تکریم خود آدم {{ع}} هستند، در مقام فرق کافی است، تا چه رسد به این که علاوه بر این فرق کیفی، تفاوت کمّی بسیاری در میان است در حدّ همان تفاوت که میان سایر کمالات حضراتشان با کمالات سایر خلق، حتّی کمالات انبیا و اولیا موجود است. علاوه، [[آیۀ شریفه]] ظاهراً در مقام بیان مکرمت انسان نسبت به سایر موجودات است. به همین جهت در روایات رسیده تکریم بنی آدم گاهی به انتصاب قامت<ref>تفسیر عیّاشی ۲ / ۳۰۲.</ref> (راست قامتی) و گاهی به پایین نیاوردن دهان بر خوردن غذا (برخلاف سایر حیوانات) تفسیر شده است.<ref>تفسیر برهان ۲ / ۴۲۸.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۹۳ تا ۲۹۷.</ref>.
از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} چنین رسیده: وقتی انوار ما از کنگرۀ عرش منتقل به صلب آدم {{ع}} شد پرسید این انوار چیست؟ خدای عزّوجلّ فرمود: انواری است که از شریف‌ترین جایگاه عرشم به پشت و صلب تو منتقل نمودم {{عربی|وَلذلک امرت الملائکه بالسجود لک اذ کنت وعاء لتلک الاشباح}}.<ref>«و به این جهت فرشتگان را امر به سجده بر تو نمودم که وعاء و ظرف این اشباح و انوار قرار گرفتی.» تفسیر امام حسن عسکری {{ع}} ۲۱۹.</ref> از حدیثی دگر مطلب بالاتری استفاده می‌شود و آن این است که سجود فرشتگان نسبت به آدم عوضی بود که خداوند سبحان به پدرمان حضرت آدم عنایت فرمود به خاطر سجده شکری که قبلاً نموده بود؛ زیرا وقتی خصوصیّات و مقامات انوار خمسۀ طیّبه را برای آدم بازگو نمودند: {{عربی|فَسجد آدم شکرا لله ان جعل ذلک فی ذریتة، فعوضه الله عن ذلک السجود ان اسجد له ملائکته}}.<ref>«آدم {{ع}} سجدۀ شکر برای خدا نمود که چنین عناصر مکرّمی را از ذریّه و فرزندان او قرار داده، خداوند هم متقابلاً فرشتگان را امر به سجدۀ او نمود.» تفسیر برهان۱ / ۸۹.</ref> می‌بینیم در این روایات صریحاً ملاک کرامت حضرت آدم در سجود فرشتگان، کرامت این خاندان ذکر شده است.(...) وقتی تکریم خود آدم {{ع}} در سایۀ تکریم این خاندان بود به طریق اولی تکریم بنی آدم این چنین است. مضاف بر این، تکریم غیر این خاندان در حدّ خود آنان و تکریم اینان هم در حدّ خودشان، که اگر نباشد فرقی مگر همین که اینان سبب تکریم سایر بنی آدم، بلکه تکریم خود آدم {{ع}} هستند، در مقام فرق کافی است، تا چه رسد به این که علاوه بر این فرق کیفی، تفاوت کمّی بسیاری در میان است در حدّ همان تفاوت که میان سایر کمالات حضراتشان با کمالات سایر خلق، حتّی کمالات انبیا و اولیا موجود است. علاوه، [[آیۀ شریفه]] ظاهراً در مقام بیان مکرمت انسان نسبت به سایر موجودات است. به همین جهت در روایات رسیده تکریم بنی آدم گاهی به انتصاب قامت<ref>تفسیر عیّاشی ۲ / ۳۰۲.</ref> (راست قامتی) و گاهی به پایین نیاوردن دهان بر خوردن غذا (برخلاف سایر حیوانات) تفسیر شده است.<ref>تفسیر برهان ۲ / ۴۲۸.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۹۳ تا ۲۹۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش