فاطمه کلابیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] (فرزند) == منابع ==' به ']] (فرزند) {{پایان مدخل وابسته}} == منابع ==')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


==مقدمه==
==مقدمه==
نام وی فاطمه فرزند [[حزام بن خالد]] و از [[قبیله]] [[کلاب]] است<ref>دینوری، المعارف، ص۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹؛ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>. او از [[زنان صدر اسلام]]، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژه‌ای دارد<ref>اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. وی از خانواده‌ای ریشه‌دار و [[دلاور]] بود. جد مادری‌اش که معاصر با [[پیامبر]] بود، [[ابو براء]] [[عامر بن مالک کلابی]] است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونه‌ای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزه‌ها را به [[بازی]] می‌گیرد) داده شده بود<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۵۸؛ عبدالامیر انصاری، ام‌البنین، ص۱۶.</ref>.
نام وی فاطمه فرزند [[حزام بن خالد]] و از [[قبیله]] [[کلاب]] است<ref>دینوری، المعارف، ص۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹؛ جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>، او از [[زنان صدر اسلام]]، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژه‌ای دارد<ref>اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹.</ref>. وی از خانواده‌ای ریشه‌دار و [[دلاور]] بود. جد مادری‌اش که معاصر با [[پیامبر]] بود، [[ابو براء]] [[عامر بن مالک کلابی]] است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونه‌ای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزه‌ها را به [[بازی]] می‌گیرد) داده شده بود<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۵۸؛ عبدالامیر انصاری، ام‌البنین، ص۱۶.</ref>.


علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشته‌اند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و [[نسب]] [[قبایل]] را به خوبی می‌دانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاع‌تر از پدرانش وجود ندارد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۳۵۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نام‌های [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابی‌طالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.</ref>. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزوده‌اند<ref>جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>.
علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشته‌اند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و [[نسب]] [[قبایل]] را به خوبی می‌دانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاع‌تر از پدرانش وجود ندارد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۳۵۷؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲۸.</ref>. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نام‌های [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابی‌طالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.</ref>. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزوده‌اند<ref>جمهرة النسب، ج۱، ص۳۱.</ref>. او زنی بود با [[شرافت]]، از خانواده‌ای ریشه‌دار و نسبت به [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] نیز بسیار [[مهربان]] بود.


این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. [[پرچم‌دار]] [[امام حسین]]{{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیه‌سرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت.
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. [[پرچم‌دار]] [[امام حسین]]{{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیه‌سرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت. هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به [[مردم مدینه]] رساند، به حضور [[ام‌البنین]] نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. ام‌البنین هر بار می‌‌گفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد!<ref>{{عربی|أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی و مَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ}}</ref>، وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریه‌ای جان‌سوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی<ref>{{عربی|قد قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی}}؛مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.</ref>.
هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به [[مردم مدینه]] رساند، به حضور [[ام‌البنین]] نیز رسید و برای این که به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. ام‌البنین هر بار می‌‌گفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد!.<ref>{{عربی|أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی و مَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ}}</ref>


وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریه‌ای جان‌سوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی<ref>{{عربی|قد قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی}}؛مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۰.</ref>.
این‌گونه برخورد بیان‌گر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانه‌ای است از [[ایمان قوی]] و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به [[دیدار]] [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی [[تسلیت]] گفت<ref>مقرم، قمر بنی‌هاشم، ص۱۶.</ref>. این از جایگاه ویژه [[ام‌البنین]] در نزد زینب حکایت دارد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۰۴-۳۰۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۰.</ref>.
 
این‌گونه برخورد بیان گر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانه‌ای است از [[ایمان قوی]] و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به [[دیدار]] [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی [[تسلیت]] گفت<ref>مقرم، قمر بنی‌هاشم، ص۱۶.</ref>. این از جایگاه ویژه [[ام‌البنین]] در نزد زینب حکایت دارد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۳۰۴-۳۰۶.</ref>


==[[مرثیه‌سرایی]] ام‌البنین برای فرزندانش==
==[[مرثیه‌سرایی]] ام‌البنین برای فرزندانش==
خط ۳۴: خط ۳۱:
{{ب|''لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ''|2=''لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ''<ref>ادب الطف، ص۷۱ - ۷۲.</ref>}}
{{ب|''لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ''|2=''لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ''<ref>ادب الطف، ص۷۱ - ۷۲.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:ای کسی که عباس را دید که به آن گروه [[پست]] [[حمله]] می‌کرد. در آن هنگام که فرزندان حیدر در [[کارزار]]، چون شیران در پشت سر وی بودند. شنیدم هنگامی که دستش قطع شده بود، فرقش مورد اصابت قرار گرفته است. وای بر من! آیا بر فرق شیر [[شجاع]] من [[عمود]] فرود آمد و سر او را کج کرد؟ پسرم اگر [[شمشیر]] در دستت بود، کسی جرئت نداشت به تو نزدیک گردد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۳۰۶-۳۰۸.</ref>
:ای کسی که عباس را دید که به آن گروه [[پست]] [[حمله]] می‌کرد. در آن هنگام که فرزندان حیدر در [[کارزار]]، چون شیران در پشت سر وی بودند. شنیدم هنگامی که دستش قطع شده بود، فرقش مورد اصابت قرار گرفته است. وای بر من! آیا بر فرق شیر [[شجاع]] من [[عمود]] فرود آمد و سر او را کج کرد؟ پسرم اگر [[شمشیر]] در دستت بود، کسی جرئت نداشت به تو نزدیک گردد<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۰۶-۳۰۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۴۸: خط ۴۵:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۴٬۴۲۷

ویرایش