محسن بن علی بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:


[[جبرئیل]] هم از جانب محسن فریاد برمی‌آورد: من ستمدیده‌ام و [[یاری]] می‌طلبم. رسول خدا در حالی که محسن را روی دست گرفته و به سمت [[آسمان]] بالا برده می‌فرماید: ای خدای من، ای مولای من! ما به خاطر تو در [[دنیا]] [[بردباری]] کردیم و امروز روزی است که هرکس کار خوب یا [[بدی]] انجام داده آن را حاضر می‌یابد و [[آرزو]] می‌کند که ای کاش بین او و کار بدی که از او سر زده فاصله‌ای بس دور می‌بود<ref>نوائب الدهور فی علائم الظهور، سید محمد حسن میرجهانی، ج۳، ص۱۹۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>
[[جبرئیل]] هم از جانب محسن فریاد برمی‌آورد: من ستمدیده‌ام و [[یاری]] می‌طلبم. رسول خدا در حالی که محسن را روی دست گرفته و به سمت [[آسمان]] بالا برده می‌فرماید: ای خدای من، ای مولای من! ما به خاطر تو در [[دنیا]] [[بردباری]] کردیم و امروز روزی است که هرکس کار خوب یا [[بدی]] انجام داده آن را حاضر می‌یابد و [[آرزو]] می‌کند که ای کاش بین او و کار بدی که از او سر زده فاصله‌ای بس دور می‌بود<ref>نوائب الدهور فی علائم الظهور، سید محمد حسن میرجهانی، ج۳، ص۱۹۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>
==سزای قاتل محسن{{ع}}==
[[عبدالله بن بکر ارجائی]] می‌گوید: در راه [[مکه]] از [[مدینه]] با [[حضرت صادق]]{{ع}} همراه بودم. در یکی از منازل به نام «عسفان» پیاده شدیم. پس از سمت چپ راه، به [[کوه]] سیاه رنگ وحشتناکی رسیدیم؛ به [[حضرت]] عرض کردم: ای فرزند [[رسول خدا]] چقدر این کوه وحشتناک است؛ من در راه چنین کوهی ندیده‌ام. حضرت فرمود: ای پسر بکر، می‌دانی این چه کوهی است؟ گفتم: نه. فرمود: این کوهی است به نام «کَمَد» که بر روی یکی از بیابان‌های [[جهنم]] بنا شده است و کُشندگان پدرم حسین{{ع}} در آن به سر می‌برند که [[خداوند]] آنان را در اینجا گذارده است؛ از زیر آنان آب‌های جهنم از چرک‌ها و لجن‌ها و آب‌های داغ و آنچه که از چاه‌های ته جهنم بیرون می‌آید، سرازیر است. در هر باری که به [[مسافرت]] آمدم از کنار این کوه نگذشتم مگر اینکه فریاد [[استغاثه]] آن دو نفر را شنیدم؛ به کُشندگان پدرم می‌نگریستم و به آن دو نفر می‌گفتم: اینان کاری انجام دادند که شما پایه‌گذاری کردید. هنگامی که به [[حکومت]] رسیدید به ما [[رحم]] نکردید؛ ما را کشتید و [[محروم]] ساختید؛ به [[حق]] ما [[تجاوز]] کردید و در مقابل ما خودسرانه عمل کردید. هر کس را که به شما رحم کند خداوند نیامرزد، نتیجه کارهایی را که پیش از این انجام داده‌اید، بچشید. خداوند نسبت به [[بندگان]] [[ستمگر]] نیست. دومی [[زاری]] و ناله‌اش بیش از اولی است. گهگاهی بر کنار آنها برای تسلای دلم می‌ایستادم و گاهی بر بالای کوه «کمد» که آنان در زیر آن محبوسند قدم می‌زدم. عرض کردم: به هنگامی که کوه را می‌پیمودید چه صدایی می‌شنیدید؟ فرمود: فریاد آنان را می‌شنیدم که می‌گفتند: بر ما بالا آی تا با تو بگوییم که ما [[توبه]] کرده‌ایم. از سمت راست کوه صدایی می‌شنیدم که می‌گفت به آنان پاسخ بده که خاموش باشید و صحبت نکنید. عرض کردم: چه کسی با آنان همدم است؟ فرمود: هر [[فرعونی]] که بر [[خداوند]] [[جسارت]] و [[سرکشی]] کرده و [[پروردگار]] کارهای او را بازگو نموده و هر کس که به [[بندگان]] [[کفر]] را بیاموزد {{عربی|... و قاتل امیرالمؤمنین، قاتل فاطمه{{س}} و [[محسن]]{{ع}}}} و کشنده حسن و حسین{{ع}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص۳۷۲.</ref>.
[[مفضل]] می‌گوید به [[حضرت صادق]]{{ع}} عرض کردم: درباره [[آیات شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}}<ref>«و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند:* که به کدام گناه او را کشته‌اند؟» سوره تکویر، آیه ۸-۹.</ref> چه می‌فرمایید؟
[[حضرت]] فرمود: «ای مفضل به [[خدا]] [[سوگند]] موؤده ([[کودک]] در [[خاک]] پنهان شده) محسن است؛ زیرا او از ما است نه غیر ما و هرکس غیر از این را بگوید او را [[تکذیب]] کنید»<ref>{{متن حدیث|يَا مُفَضَّلُ وَ الْمَوْؤُدَةُ وَ اللَّهِ مُحَسِّنٌ لِأَنَّهُ مِنَّا لَا غَيْرُ فَمَنْ قَالَ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوهُ}} بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۵۳، ص۲۳.</ref>.
[[رسول خدا]] محسن{{ع}} را گرفته و روی دست خود به سوی [[آسمان]] بلند می‌کند و می‌فرماید: معبودا! مولای من! ما در [[دنیا]] به [[امید]] [[حسابرسی]] امروز [[صبر]] کردیم و امروز روزی است که هر نفسی آنچه را از خیر یا [[شر]] انجام داده، می‌یابد و [[دوست]] می‌دارد که ای کاش میان او و عمل بدش فاصله‌ای بسیار دور باشد<ref>نوائب الدهور فی علائم الظهور، سید محمد حسن میرجهانی، ص۱۹۴. </ref>.
از جمله [[احادیث]] [[معراج]] است: نخستین مطلبی که در [[قیامت]] درباره آن [[حکم]] می‌شود، موضوع محسن{{ع}}، پسر [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قاتل]] او و سپس درباره [[قنفذ]] است. او را با رفیقش می‌آورند؛ با تازیانه‌ای از [[آتش]] بر آنها می‌زنند به طوری که اگر یک تازیانه از آن بر دریا فرود آید از [[شرق]] تا [[غرب]] آن به [[جوش]] آید و اگر بر کوه‌های دنیا فرود آید ذوب می‌شوند به گونه‌ای که تبدیل به خاکستر می‌گردند<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۸.</ref>.
حضرت صادق{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که [[رسول خدا]] را به [[معراج]] بردند، به آن [[حضرت]] گفته شد، همانا [[خداوند متعال]] تو را آزمود... و اما دخترت مورد [[ستم]] قرار می‌گیرد و از حقش [[محروم]] و ممنوع می‌شود و آنچه را تو [[حق]] او قرار دادی از او به [[زور]] گرفته می‌شود. او را که حامله است، کتک می‌زنند و بدون اجازه وارد [[خانه]] او می‌شوند و مورد [[تهمت]] و [[تحقیر]] قرار می‌گیرد؛ بدون [[یار]] و [[یاور]] می‌ماند و بر اثر ضربه‌ای که بر او وارد می‌شود [[کودکی]] را که در شکم دارد سقط می‌کند و پس از آن از [[دنیا]] می‌رود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref> پروردگارا پذیرفتم و [[تسلیم]] شدم؛ [[توفیق]] و [[صبر]] و [[بردباری]] از آن توست<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۳.</ref>.
[[شیخ صدوق]] در ذیل فرمایش [[حضرت رسول]]{{صل}} که به [[امیرالمؤمنین]] فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ إِنَّ لَكَ كَنْزاً فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا}}؛ «[[یا علی]]، برای تو در [[بهشت]] گنجینه‌ای است که تو [[ذوالقرنین]] آن گنج می‌باشی»، می‌نویسد:
از برخی از استادان [[حدیث]] شنیدم که می‌گفتند: این گنج همان فرزندش «[[محسن]]» است که همسرش [[فاطمه]]{{س}} به هنگامی که بین دو لنگه در (یا در و دیوار) گیر کرده بود بر اثر فشار وارده او را سقط کرد و بر این مطلب [[استدلال]] کرده به آنچه که درباره سقط [[روایت]] شده که وی با [[عصبانیت]] بر در بهشت می‌ایستد؛ به او گفته می‌شود وارد شو می‌گوید: تا [[پدر]] و مادرم وارد نشوند داخل نخواهم شد. اما اینکه حضرت فرمود: تو ذوالقرنین آن گنج می‌باشی، دو قَرَن (دو شاخ) بهشت حسن و حسین{{عم}} می‌باشند. چون روایت شده که [[رسول خدا]] فرمود: همانا خداوند متعال بهشت را به آن دو [[زینت]] می‌دهد همان‌گونه که [[زن]]، خود را به گوشواره‌هایش زینت می‌دهد و در روایت دیگری آمده که [[خداوند]] عرشش را به آن دو [[زینت]] خواهد داد<ref>معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۲۰۶.</ref>.
[[مفضل بن عمر]] هم در ضمن خبری طولانی از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] می‌کند که آن [[حضرت]] فرمود: [[محسن]]{{ع}} می‌آید در حالی که [[خدیجه بنت خویلد]] و [[فاطمه بنت اسد]] [[مادر]] [[امیرالمؤمنین]] او را می‌آورند و آنها از [[مصیبت]] فریاد می‌زنند و مادرش [[فاطمه]]{{س}} می‌گوید: {{متن قرآن|هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}}<ref>«این همان روزی است که به شما وعده می‌دادند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو می‌یابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصله‌ای دور می‌بود و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>.
[[مفضل]] می‌گوید: پس امام صادق{{ع}} گریست تا حدی که [[محاسن]] آن حضرت از اشک‌تر شد. پس فرمود: روشن مباد چشمی که هنگام ذکر این قضیه نگرید<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۵۳، ص۲۳.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۶۹۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۳۳۱

ویرایش