سلمان فارسی در رجال و تراجم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
جز (جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم')
خط ۵۷: خط ۵۷:
#'''[[زهد]] [[سلمان]]:''' در [[تاریخ]] آمده که مقرری [[سلمان]] پنج هزار [[درهم]] بود که آنها را [[صدقه]] می‌داد و خود از دسترنج خویش هزینه می‌نمود. او عبایی داشت که نیمش را زیرانداز و نیم دیگرش روانداز او بود <ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۳۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. در [[نقل]] [[ابن ابی الحدید]] است که [[سلمان]] [[خانه]] نداشت و زیر سایه [[خانه]] [[مردم]] [[زندگی]] می‌کرد، مردی گفت: آیا خانه‌ای برایت بسازم که در آن سکونت کنی؟ [[سلمان]] گفت: مرا به خانه‌ای نیاز نیست. تا این که با [[اصرار]]، آن مرد خانه‌ای برای او ساخت که طول و عرض و ارتفاعش از قد [[سلمان]] بیشتر نبود غذای او نیز نان خشک و آب بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۳۵ و اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۱.</ref>.
#'''[[زهد]] [[سلمان]]:''' در [[تاریخ]] آمده که مقرری [[سلمان]] پنج هزار [[درهم]] بود که آنها را [[صدقه]] می‌داد و خود از دسترنج خویش هزینه می‌نمود. او عبایی داشت که نیمش را زیرانداز و نیم دیگرش روانداز او بود <ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۳۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. در [[نقل]] [[ابن ابی الحدید]] است که [[سلمان]] [[خانه]] نداشت و زیر سایه [[خانه]] [[مردم]] [[زندگی]] می‌کرد، مردی گفت: آیا خانه‌ای برایت بسازم که در آن سکونت کنی؟ [[سلمان]] گفت: مرا به خانه‌ای نیاز نیست. تا این که با [[اصرار]]، آن مرد خانه‌ای برای او ساخت که طول و عرض و ارتفاعش از قد [[سلمان]] بیشتر نبود غذای او نیز نان خشک و آب بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۳۵ و اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۱.</ref>.
#'''[[ساده‌زیستی]] [[سلمان]] در [[مقام]] [[امارت]]:''' [[سلمان]] مدتی از جانب [[عمر بن خطاب]] [[حاکم]] [[مدائن]]<ref>در فرهنگ معین، ج۶، ص۱۹۳۶ در توضیح مدائن مطالبی دارد که اجمال آن چنین است: مدائن کلمه عربی جمع مدینه است، مدینه به معنای شهر و مدائن نام مجموعه هفت شهر آباد و نزدیک به هم است، و تیسفون مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شهر مدائن و مقر سلطنت و پایتخت دولت ساسانی بوده است. از این هفت شهر غیر از تیسفون چهار شهر دیگر آن شناخته شده: یکی «ده اردشیرها» که در ساحل غربی دجله، و دیگری «رومگان» در ساحل شرقی دجله، و سومی «در زنی دانه» در ساحل غربی دجله و نیز «لاش آباد» که آن نیز در ساحل غربی دجله بوده و با تیسفون که مرکز پایتخت ساسانیان و در ساحل شرقی دجله بوده، مجموع آن پنج شهر معروف و شناخته شده است. البته اگر خرابه‌های طاق کسری که به نام «ایوان مدائن» مشهور است و اسم آن محله «اسپانبر» و دیگری محله «ماخورا» را نیز در شهر مستقل به حساب آوریم. مجموع آن هفت شهر مدائن کامل می‌شود، و موقع فتح مدائن، ساسانیان بر آن حکومت میکردند و در عصر خلافت عمر بن خطاب مدائن فتح شد.</ref> بود. [[سلمان]] در موقع [[فرمانداری]] خود بسیار ساده و بدون آلایش می‌زیست و [[خانه]] کوچکی داشت و تنها انبانی برای نان و ظرفی برای آب داشت. وی به اندازه‌ای ساده زیست بود که وقتی سیل [[مدائن]] را فرا گرفت، [[سلمان]] اولین کسی بود که با وسایل کم خود به بالای تپه رفت و دیگران مشغول جمع آوری وسایل خود بودند. اینجا بود که وقتی [[سلمان]] دید [[مردم]] در اضطرابند، گفت: "این چنین سبک‌باران در [[روز قیامت]] [[نجات]] پیدا می‌کنند"<ref>{{متن حدیث|هکذا ینجو المخققون یوم القیامة}}؛ منهاج الدموع، ص۲۷؛ طبقات الکبری، ج۴، ص۸۹.</ref>.
#'''[[ساده‌زیستی]] [[سلمان]] در [[مقام]] [[امارت]]:''' [[سلمان]] مدتی از جانب [[عمر بن خطاب]] [[حاکم]] [[مدائن]]<ref>در فرهنگ معین، ج۶، ص۱۹۳۶ در توضیح مدائن مطالبی دارد که اجمال آن چنین است: مدائن کلمه عربی جمع مدینه است، مدینه به معنای شهر و مدائن نام مجموعه هفت شهر آباد و نزدیک به هم است، و تیسفون مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شهر مدائن و مقر سلطنت و پایتخت دولت ساسانی بوده است. از این هفت شهر غیر از تیسفون چهار شهر دیگر آن شناخته شده: یکی «ده اردشیرها» که در ساحل غربی دجله، و دیگری «رومگان» در ساحل شرقی دجله، و سومی «در زنی دانه» در ساحل غربی دجله و نیز «لاش آباد» که آن نیز در ساحل غربی دجله بوده و با تیسفون که مرکز پایتخت ساسانیان و در ساحل شرقی دجله بوده، مجموع آن پنج شهر معروف و شناخته شده است. البته اگر خرابه‌های طاق کسری که به نام «ایوان مدائن» مشهور است و اسم آن محله «اسپانبر» و دیگری محله «ماخورا» را نیز در شهر مستقل به حساب آوریم. مجموع آن هفت شهر مدائن کامل می‌شود، و موقع فتح مدائن، ساسانیان بر آن حکومت میکردند و در عصر خلافت عمر بن خطاب مدائن فتح شد.</ref> بود. [[سلمان]] در موقع [[فرمانداری]] خود بسیار ساده و بدون آلایش می‌زیست و [[خانه]] کوچکی داشت و تنها انبانی برای نان و ظرفی برای آب داشت. وی به اندازه‌ای ساده زیست بود که وقتی سیل [[مدائن]] را فرا گرفت، [[سلمان]] اولین کسی بود که با وسایل کم خود به بالای تپه رفت و دیگران مشغول جمع آوری وسایل خود بودند. اینجا بود که وقتی [[سلمان]] دید [[مردم]] در اضطرابند، گفت: "این چنین سبک‌باران در [[روز قیامت]] [[نجات]] پیدا می‌کنند"<ref>{{متن حدیث|هکذا ینجو المخققون یوم القیامة}}؛ منهاج الدموع، ص۲۷؛ طبقات الکبری، ج۴، ص۸۹.</ref>.
#'''[[ترس]] از [[قیامت]]:''' [[مسعودی]] [[نقل]] می‌کند: [[سلمان]] همواره [[لباس]] پشمی به تن می‌کرد و سوار بر الاغ بدون پالان می‌شد، و نان جو می‌خورد و مردی [[متعبد]] و [[زاهد]] بود و چون [[مرگ]] او فرا رسید، [[سعد بن ابی وقاص]] به او گفت: مرا به کارهای خیر [[وصیت]] نما. [[سلمان]] گفت: باشد، سپس گفت: ای سعد همواره به [[یاد خدا]] باش اگر [[تصمیم]] به کاری گرفتی، به [[یاد خدا]] باش، در موقع [[حکم]] کردن، به [[یاد خدا]] باش و در موقع قسمت کردن [[مال]] به [[یاد خدا]] باش. بعد [[سلمان]] گریست،[[سعد بن ابی وقاص]] پرسید: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ [[سلمان]] گفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: "همانا در [[قیامت]] گردنه‌ای است که از آن عبور نمی‌کنند، مگر سبک [[باران]] و حال آن‌که میبینم اطراف من اشیای زیادی هست"<ref>{{متن حدیث|إن في الآخرة عقبة لا يقطعها إلا المخفون، و أری هذه الأساودة حولي}}</ref>. [[سعد بن ابی وقاص]] می‌گوید: به اطراف [[سلمان]] نگاه کردم و در [[خانه]] چیزی جز یک دوات، مشک آب و آفتابه‌ای بیشتر نبود<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۴.</ref>.آری، [[سلمان]] به [[راستی]] داشتن این سه قطعه کوچک از [[زندگی]] بر [[آخرت]] خود خائف است وای به حال ما و [[خداوند]] به ما [[رحم]] کند.
#'''[[ترس]] از [[قیامت]]:''' [[مسعودی]] [[نقل]] می‌کند: [[سلمان]] همواره [[لباس]] پشمی به تن می‌کرد و سوار بر الاغ بدون پالان می‌شد، و نان جو می‌خورد و مردی [[متعبد]] و [[زاهد]] بود و چون [[مرگ]] او فرا رسید، [[سعد بن ابی وقاص]] به او گفت: مرا به کارهای خیر [[وصیت]] نما. [[سلمان]] گفت: باشد، سپس گفت: ای سعد همواره به [[یاد خدا]] باش اگر [[تصمیم]] به کاری گرفتی، به [[یاد خدا]] باش، در موقع [[حکم]] کردن، به [[یاد خدا]] باش و در موقع قسمت کردن [[مال]] به [[یاد خدا]] باش. بعد [[سلمان]] گریست،[[سعد بن ابی وقاص]] پرسید: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ [[سلمان]] گفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: "همانا در [[قیامت]] گردنه‌ای است که از آن عبور نمی‌کنند، مگر سبک [[باران]] و حال آن‌که میبینم اطراف من اشیای زیادی هست"<ref>{{متن حدیث|إن في الآخرة عقبة لا يقطعها إلا المخفون، و أری هذه الأساودة حولي}}</ref>. [[سعد بن ابی وقاص]] می‌گوید: به اطراف [[سلمان]] نگاه کردم و در [[خانه]] چیزی جز یک دوات، مشک آب و آفتابه‌ای بیشتر نبود<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۴.</ref>.آری، [[سلمان]] به [[راستی]] داشتن این سه قطعه کوچک از [[زندگی]] بر [[آخرت]] خود خائف است وای به حال ما و [[خداوند]] به ما رحم کند.
#'''[[شب زنده‌داری]] و [[روزه‌داری]]:''' از آن‌چه در [[زهد]] و [[پارسایی]] [[سلمان]] گفتیم به خوبی [[عبادت]] او نیز معلوم می‌شود که وی مردی [[عابد]]، [[روزه‌دار]] و [[شب]] زنده‌دار بود و هم چون مولا و مقتدایش [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} تمام حرکات و سکنات او [[عبادت]] و [[بندگی خدا]] بوده است. شایان ذکر است در [[مکتب اسلام]] آن‌چه اهمیت دارد، [[شناخت]] درست و [[درک]] صحیح از [[عبادت]] است که بعضی مدعی‌اند که عابدند اما [[درک]] صحیح و [[فهم]] [[درستی]] از عبادتی که انجام می‌دهند ندارند، و امتیاز [[سلمان]] بر بسیاری از [[عابدان]] همین نکته است که او در ضمن [[کار و تلاش]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]] و [[حکومت]] و [[فرمان‌روایی]] بر بخشی از [[کشور اسلامی]] ([[مدائن]])، باز هم در [[عبادت]] و [[بندگی]] در [[راه خدا]] گوی [[سبقت]] را از همه [[یاران]] و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} ربوده بود، و تمام عباداتی را که انجام میداد [[مرضی]] رضای [[حق]] بود، و تمام حرکات و سکناتش بر اساس [[فهم]] و [[دانایی]] و [[شناخت کامل]] از [[اسلام]] بود. در [[حدیثی]] [[ابی بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} از پدرانش از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که روزی [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "چه کسی از شما تمام روزها را [[روزه]] و تمام شب‌ها را بیدار به [[عبادت]] مشغول است و هر روز یک [[ختم قرآن]] کند؟ تنها [[سلمان]] برخاست و گفت: من چنین هستم! برخی ناراحت شدند و گفتند: این [[مرد]] [[فارسی]] [[زبان]] می‌خواهد بر ما [[قریشیان]] [[فخر]] کند! در حالی که دیده‌ایم بعضی از روزها [[روزه]] نیست و بعضی از شب‌ها بسیاری از [[شب]] را [[خواب]] است و خیلی روزها ساکت و [[قرآن]] نمی‌خواند [[پیامبر خدا]]{{صل}} به آن شخص فرمود، ساکت باش تو را چه رسد به مثل [[لقمان حکیم]]، [[اعتراض]] کنی، تو سؤال کن، جواب تو را خواهد داد. بعد [[سلمان]] در جواب آن مرد گفت: به کجا میروی و چگونه [[فکر]] می‌کنی؟ من در هر ماه سه روز روزه‌دارم و [[قرآن]] گفته: {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا}}<ref>«کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند» سوره انعام، آیه ۱۶۰.</ref>. هر کار [[نیکی]] ده برابر [[پاداش]] دارد پس من سه روز روزه‌دارم می‌شود سی روز، پس همه روزها را [[روزه]] هستم. و اما [[شب زنده‌داری]] من، این است که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "کسی که با [[وضو]] و [[طهارت]] بخوابد گویا تا [[صبح]] [[شب زنده‌داری]] کرده است و من هر [[شب]] با [[طهارت]] میخوابم. و اما [[ختم قرآن]] چون از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم به [[علی]]{{ع}} فرمود: "که مَثَلِ تو مَثَلِ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه۱.</ref> است هر کس یک بار {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه۱.</ref> را بخواند، یک سوم [[قرآن]] را [[درک]] کرده و هر کس دو بار دو سوم [[قرآن]] خوانده و هر که سه بار بخواند تمام [[قرآن]] را خوانده است" تا آخر [[حدیث]]<ref>ر.ک: امالی صدوق، مجلس نهم، ح۵ و بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۱۷.</ref>.
#'''[[شب زنده‌داری]] و [[روزه‌داری]]:''' از آن‌چه در [[زهد]] و [[پارسایی]] [[سلمان]] گفتیم به خوبی [[عبادت]] او نیز معلوم می‌شود که وی مردی [[عابد]]، [[روزه‌دار]] و [[شب]] زنده‌دار بود و هم چون مولا و مقتدایش [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} تمام حرکات و سکنات او [[عبادت]] و [[بندگی خدا]] بوده است. شایان ذکر است در [[مکتب اسلام]] آن‌چه اهمیت دارد، [[شناخت]] درست و [[درک]] صحیح از [[عبادت]] است که بعضی مدعی‌اند که عابدند اما [[درک]] صحیح و [[فهم]] [[درستی]] از عبادتی که انجام می‌دهند ندارند، و امتیاز [[سلمان]] بر بسیاری از [[عابدان]] همین نکته است که او در ضمن [[کار و تلاش]] و [[جهاد]] در [[راه خدا]] و [[حکومت]] و [[فرمان‌روایی]] بر بخشی از [[کشور اسلامی]] ([[مدائن]])، باز هم در [[عبادت]] و [[بندگی]] در [[راه خدا]] گوی [[سبقت]] را از همه [[یاران]] و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} ربوده بود، و تمام عباداتی را که انجام میداد [[مرضی]] رضای [[حق]] بود، و تمام حرکات و سکناتش بر اساس [[فهم]] و [[دانایی]] و [[شناخت کامل]] از [[اسلام]] بود. در [[حدیثی]] [[ابی بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} از پدرانش از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که روزی [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "چه کسی از شما تمام روزها را [[روزه]] و تمام شب‌ها را بیدار به [[عبادت]] مشغول است و هر روز یک [[ختم قرآن]] کند؟ تنها [[سلمان]] برخاست و گفت: من چنین هستم! برخی ناراحت شدند و گفتند: این [[مرد]] [[فارسی]] [[زبان]] می‌خواهد بر ما [[قریشیان]] [[فخر]] کند! در حالی که دیده‌ایم بعضی از روزها [[روزه]] نیست و بعضی از شب‌ها بسیاری از [[شب]] را [[خواب]] است و خیلی روزها ساکت و [[قرآن]] نمی‌خواند [[پیامبر خدا]]{{صل}} به آن شخص فرمود، ساکت باش تو را چه رسد به مثل [[لقمان حکیم]]، [[اعتراض]] کنی، تو سؤال کن، جواب تو را خواهد داد. بعد [[سلمان]] در جواب آن مرد گفت: به کجا میروی و چگونه [[فکر]] می‌کنی؟ من در هر ماه سه روز روزه‌دارم و [[قرآن]] گفته: {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا}}<ref>«کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند» سوره انعام، آیه ۱۶۰.</ref>. هر کار [[نیکی]] ده برابر [[پاداش]] دارد پس من سه روز روزه‌دارم می‌شود سی روز، پس همه روزها را [[روزه]] هستم. و اما [[شب زنده‌داری]] من، این است که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "کسی که با [[وضو]] و [[طهارت]] بخوابد گویا تا [[صبح]] [[شب زنده‌داری]] کرده است و من هر [[شب]] با [[طهارت]] میخوابم. و اما [[ختم قرآن]] چون از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم به [[علی]]{{ع}} فرمود: "که مَثَلِ تو مَثَلِ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه۱.</ref> است هر کس یک بار {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او  خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه۱.</ref> را بخواند، یک سوم [[قرآن]] را [[درک]] کرده و هر کس دو بار دو سوم [[قرآن]] خوانده و هر که سه بار بخواند تمام [[قرآن]] را خوانده است" تا آخر [[حدیث]]<ref>ر.ک: امالی صدوق، مجلس نهم، ح۵ و بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۱۷.</ref>.
#'''[[علم]] و [[دانش]] [[سلمان]]:''' هیچ یک از [[یاران پیامبر]]{{صل}} و [[شیعیان حضرت علی]]{{ع}} در [[علم]] و [[دانش]] به مرتبه [[سلمان]] نرسیدند؛ زیرا او در تمام [[عمر طولانی]] که داشت همواره دنبال [[کسب علم]] بود و پس از [[اسلام]] آوردنش با جلسات خاصی که با [[پیامبر]]{{صل}} داشت، بیشتر بر [[دانش]] و [[علم]] خود افزود به طوری که در [[روایات]] ما آمده که [[سلمان]]، [[لقمان حکیم]] است و حتی او را عالم به [[علوم]] پیشینیان و آیندگان و نیز به [[محدث]] معرفی کرده‌اند<ref>امالی صدوق، مجلس نهم، ح۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱؛ رجال کشی، ص۱۲، ح۲۵ و ص۱۶، ح۲۷؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۷؛ الاختصاص، ص۱۱.</ref>. [[حسن بن منصور]] می‌گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: آیا [[سلمان]] [[محدث]] بود؟ فرمود: "آری"، گفتم: چه کسی به او [[حدیث]] می‌آموخت؟ فرمود: "[[فرشته]] [[کریم]]". گفتم: [[سلمان]] که چنین بود، پس صاحب او چه کسی بوده است؟ فرمود:  "برو مشغول کار خودت باش (یعنی این گونه سؤال نکن)"<ref>{{متن حدیث|أَقْبِلْ عَلَى شَأْنِكَ}}؛ رجال کشی، ص۱۹، ح۴۴.</ref>.
#'''[[علم]] و [[دانش]] [[سلمان]]:''' هیچ یک از [[یاران پیامبر]]{{صل}} و [[شیعیان حضرت علی]]{{ع}} در [[علم]] و [[دانش]] به مرتبه [[سلمان]] نرسیدند؛ زیرا او در تمام [[عمر طولانی]] که داشت همواره دنبال [[کسب علم]] بود و پس از [[اسلام]] آوردنش با جلسات خاصی که با [[پیامبر]]{{صل}} داشت، بیشتر بر [[دانش]] و [[علم]] خود افزود به طوری که در [[روایات]] ما آمده که [[سلمان]]، [[لقمان حکیم]] است و حتی او را عالم به [[علوم]] پیشینیان و آیندگان و نیز به [[محدث]] معرفی کرده‌اند<ref>امالی صدوق، مجلس نهم، ح۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۱؛ رجال کشی، ص۱۲، ح۲۵ و ص۱۶، ح۲۷؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۷؛ الاختصاص، ص۱۱.</ref>. [[حسن بن منصور]] می‌گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: آیا [[سلمان]] [[محدث]] بود؟ فرمود: "آری"، گفتم: چه کسی به او [[حدیث]] می‌آموخت؟ فرمود: "[[فرشته]] [[کریم]]". گفتم: [[سلمان]] که چنین بود، پس صاحب او چه کسی بوده است؟ فرمود:  "برو مشغول کار خودت باش (یعنی این گونه سؤال نکن)"<ref>{{متن حدیث|أَقْبِلْ عَلَى شَأْنِكَ}}؛ رجال کشی، ص۱۹، ح۴۴.</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش