بنیابیرق: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
اُبَیْرِق از اعضای [[قبیله اوس]]، از تیره [[بنیظفر]] بود.<ref>المنمق، ص ۲۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۳۳.</ref> سه تن از پسران وی یعنی بِشْر، بَشیر و مُبَشِّر به بنی اُبَیْرِق شناخته شدهاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۸؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰.</ref> تنها عامل توجه منابع تاریخی و [[تفسیری]] به بنی ابیرق به [[شأن نزول]] آیاتی از [[سوره نساء]] باز میگردد که عمدتاً یکی دیگر از اعضای [[بنی ظفر]] به نام [[قتاده بن نعمان]] آن را [[نقل]] کرده است. | اُبَیْرِق از اعضای [[قبیله اوس]]، از تیره [[بنیظفر]] بود.<ref>المنمق، ص ۲۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۳۳.</ref> سه تن از پسران وی یعنی بِشْر، بَشیر و مُبَشِّر به بنی اُبَیْرِق شناخته شدهاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۸؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰.</ref> تنها عامل توجه منابع تاریخی و [[تفسیری]] به بنی ابیرق به [[شأن نزول]] آیاتی از [[سوره نساء]] باز میگردد که عمدتاً یکی دیگر از اعضای [[بنی ظفر]] به نام [[قتاده بن نعمان]] آن را [[نقل]] کرده است. | ||
در حادثهای در سال چهارم<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۱.</ref> یا سوم <ref>تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۴۹.</ref> [[هجری]] بنی ابیرق به دزدی مقداری آرد و دو [[زره]] متهم شدند. به [[روایت]] [[قَتادة بن نعمان]] که مشهورترین و مفصلترین گزارش از این حادثه است، [[رِفاعَة بن زید ظفری]] (عموی [[قتاده]]) مقداری آرد مرغوب از تاجران شامی خرید و آن را در اتاقی که دو زره درآن نگهداری میشد مخفی کرد. مدتی بعد آردها وزرههای وی به [[سرقت]] رفت و هنگامی که به پرسوجو پرداختند متوجه شدند [[شب]] قبل، بنیاُبیرق اجاقی در [[خانه]] روشن کردهاند و احتمالا چون این [[خانواده]] تهیدست بودند، به آنها مظنون شدند؛ اما بنی ابیرق از [[لبید بن سهل]]، از [[موالی]] بنیظَفَر به عنوان مظنون یاد کردند. [[مال]] باختگان هنگام پرس وجو در محله، به هیچ فرد مشکوک دیگری برنخوردند.<ref>جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۸ ـ ۷۹؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ۸۰.</ref> قَتادة بن نعمان که خود گزارشگر این حادثه است، با تکیه بر روابطش با [[پیامبر]] و با [[هدف]] [[شکایت]] از بنیابیرق و [[حمایت]] از عموی خود، [[رفاعة بن زید]] نزد آن [[حضرت]] رفته، شکوائیه خود را مطرح کرد و از پیامبر{{صل}} خواست تا از بنی ابیرق بخواهد تا دست کم آن دو زره را بازگردانند. از سوی دیگر [[اُسَیْر بن عُرْوَه]] از بستگان بنی ابیرق، جمعی را گردهم آورد و برای اعاده حیثیت و [[اعتراض]] به [[اتهام]] مزبور، [[خدمت]] [[پیامبر]] رسیدند. وی از [[خویشاوندان]] خود [[دفاع]] کرد و سخنان مدعیان را اتهاماتی بیدلیل خواند. [[قتاده]] که برای ادعای خود شاهدی نداشت، در موضع [[ضعف]] قرار گرفت و پیامبر با او برخورد [[تندی]] کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۰۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۹، ص ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ ۷۹</ref> همزمان با این امر بنیابیرق که در [[سرقت]] نقش داشتند برای از بین بردن شواهد سرقت، زرههای مزبور را درون [[خانه]] زیدبن سهین <ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۱.</ref> [[یهودی]] یا [[ابوملیک بن عبدالله]] [[خزرجی]] انداختند.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref> در پی آن، نزاعهایی میان مالباخته و مظنون درگیر پدید آمد که با [[نزول | در حادثهای در سال چهارم<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۱.</ref> یا سوم <ref>تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۴۹.</ref> [[هجری]] بنی ابیرق به دزدی مقداری آرد و دو [[زره]] متهم شدند. به [[روایت]] [[قَتادة بن نعمان]] که مشهورترین و مفصلترین گزارش از این حادثه است، [[رِفاعَة بن زید ظفری]] (عموی [[قتاده]]) مقداری آرد مرغوب از تاجران شامی خرید و آن را در اتاقی که دو زره درآن نگهداری میشد مخفی کرد. مدتی بعد آردها وزرههای وی به [[سرقت]] رفت و هنگامی که به پرسوجو پرداختند متوجه شدند [[شب]] قبل، بنیاُبیرق اجاقی در [[خانه]] روشن کردهاند و احتمالا چون این [[خانواده]] تهیدست بودند، به آنها مظنون شدند؛ اما بنی ابیرق از [[لبید بن سهل]]، از [[موالی]] بنیظَفَر به عنوان مظنون یاد کردند. [[مال]] باختگان هنگام پرس وجو در محله، به هیچ فرد مشکوک دیگری برنخوردند.<ref>جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۸ ـ ۷۹؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ۸۰.</ref> قَتادة بن نعمان که خود گزارشگر این حادثه است، با تکیه بر روابطش با [[پیامبر]] و با [[هدف]] [[شکایت]] از بنیابیرق و [[حمایت]] از عموی خود، [[رفاعة بن زید]] نزد آن [[حضرت]] رفته، شکوائیه خود را مطرح کرد و از پیامبر{{صل}} خواست تا از بنی ابیرق بخواهد تا دست کم آن دو زره را بازگردانند. از سوی دیگر [[اُسَیْر بن عُرْوَه]] از بستگان بنی ابیرق، جمعی را گردهم آورد و برای اعاده حیثیت و [[اعتراض]] به [[اتهام]] مزبور، [[خدمت]] [[پیامبر]] رسیدند. وی از [[خویشاوندان]] خود [[دفاع]] کرد و سخنان مدعیان را اتهاماتی بیدلیل خواند. [[قتاده]] که برای ادعای خود شاهدی نداشت، در موضع [[ضعف]] قرار گرفت و پیامبر با او برخورد [[تندی]] کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۰۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۹، ص ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ ۷۹</ref> همزمان با این امر بنیابیرق که در [[سرقت]] نقش داشتند برای از بین بردن شواهد سرقت، زرههای مزبور را درون [[خانه]] زیدبن سهین <ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۱.</ref> [[یهودی]] یا [[ابوملیک بن عبدالله]] [[خزرجی]] انداختند.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref> در پی آن، نزاعهایی میان مالباخته و مظنون درگیر پدید آمد که با [[نزول آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا هَاأَنتُمْ هَؤُلاء جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَن يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَمَن يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا }} <ref>ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش. و از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده بخشاینده است. و از آنان که به خویش خیانت میورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمیدارد. (کارهای خود را) از مردم پوشیده میدارند و از خداوند پوشیده نمیتوانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی میگذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام میدهند نیک داناست. هان! (گیرم) این شمایید که در زندگانی این جهان از ایشان دفاع کردید، در رستخیز از آنان در برابر خداوند که دفاع خواهد کرد؟ یا چه کس حامی آنان خواهد بود؟و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزندهای بخشاینده خواهد یافت. و هر کس گناهی کند تنها به زیان خویش کرده است و خداوند دانایی فرزانه است.و هر کس خطایی یا گناهی کند سپس آن را به گردن بیگناهی اندازد بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است. در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد؛ سوره نساء، آیه: ۱۰۵-۱۱۴.</ref> این ماجرا به پایان رسید.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۵۹؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۱.</ref> بر اساس گزارش [[قتادة بن نعمان]]، [[خداوند]] در این آیات بنی ابیرق را [[خائن]] دانسته و از پیامبر خواسته بنا به آنچه خداوند برای وی آشکار کرده [[حکم]] کند و از [[حمایت]] خائنان بپرهیزد و [[استغفار]] کرده و از [[مجادله]] از جانب کسانی که به خود [[خیانت]] کردهاند دست بردارد. خداوند در ادامه آیات خیانتکاران را کسانی دانسته که خیانت خود را از [[مردم]] پنهان کردهاند، در حالی که خداوند بدان [[آگاه]] است و کسانی که از خیانتکاران حمایت میکنند باید از آنان پرسید که چه کسی در [[قیامت]] حامی ایشان خواهد بود و از هرکس خطایی سر زند به خود [[ستم]] کرده و [[خدا]] بدان آگاه است و چنانچه [[توبه]] کند خداوند را [[بخشنده]] مییابد. کسی که تهمتی به بیگناهی میزند [[گناه]] بزرگی مرتکب شده است. اگر [[فضل]] خدا نبود گروهی به دنبال آن بودند تا تو را [[گمراه]] کنند. در حالیکه خداوند کتاب و [[حکمت]] را بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و آنان خود را [[گمراه]] میکنند. | ||
در پی [[نزول]] این [[آیات]] زرههای رِفاعه بدو بازگردانده شد و بشیربن ابیرق که مسبب اصلی این امر بود به [[مشرکان]] پیوست و آنگاه بود که آیات بعدی نیز نازل شد و [[بشیر]] را فردی دانست که چون [[راه راست]] برایش روشن شد، از در [[مخالفت با پیامبر]] درآمد. چنین فردی رها خواهد شد و فرجامش [[جهنم]] خواهد بو{{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.<ref> سنن الترمذی، ج ۴، ص ۳۱۰؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲.</ref> به نظر میرسد [[قَتادَة بن نعمان]] [[شأن نزول آیات]] را تا حدی یک سویه و مطابق نظر خود گزارش کرده باشد و حتی حادثهای را که به یک تن از بنیابیرق مرتبط بوده به همه [[فرزندان]] ابیرقتعمیم داده باشد. | در پی [[نزول]] این [[آیات]] زرههای رِفاعه بدو بازگردانده شد و بشیربن ابیرق که مسبب اصلی این امر بود به [[مشرکان]] پیوست و آنگاه بود که آیات بعدی نیز نازل شد و [[بشیر]] را فردی دانست که چون [[راه راست]] برایش روشن شد، از در [[مخالفت با پیامبر]] درآمد. چنین فردی رها خواهد شد و فرجامش [[جهنم]] خواهد بو{{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>.<ref> سنن الترمذی، ج ۴، ص ۳۱۰؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲.</ref> به نظر میرسد [[قَتادَة بن نعمان]] [[شأن نزول آیات]] را تا حدی یک سویه و مطابق نظر خود گزارش کرده باشد و حتی حادثهای را که به یک تن از بنیابیرق مرتبط بوده به همه [[فرزندان]] ابیرقتعمیم داده باشد. |
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۰
مقدمه
اُبَیْرِق از اعضای قبیله اوس، از تیره بنیظفر بود.[۱] سه تن از پسران وی یعنی بِشْر، بَشیر و مُبَشِّر به بنی اُبَیْرِق شناخته شدهاند.[۲] تنها عامل توجه منابع تاریخی و تفسیری به بنی ابیرق به شأن نزول آیاتی از سوره نساء باز میگردد که عمدتاً یکی دیگر از اعضای بنی ظفر به نام قتاده بن نعمان آن را نقل کرده است.
در حادثهای در سال چهارم[۳] یا سوم [۴] هجری بنی ابیرق به دزدی مقداری آرد و دو زره متهم شدند. به روایت قَتادة بن نعمان که مشهورترین و مفصلترین گزارش از این حادثه است، رِفاعَة بن زید ظفری (عموی قتاده) مقداری آرد مرغوب از تاجران شامی خرید و آن را در اتاقی که دو زره درآن نگهداری میشد مخفی کرد. مدتی بعد آردها وزرههای وی به سرقت رفت و هنگامی که به پرسوجو پرداختند متوجه شدند شب قبل، بنیاُبیرق اجاقی در خانه روشن کردهاند و احتمالا چون این خانواده تهیدست بودند، به آنها مظنون شدند؛ اما بنی ابیرق از لبید بن سهل، از موالی بنیظَفَر به عنوان مظنون یاد کردند. مال باختگان هنگام پرس وجو در محله، به هیچ فرد مشکوک دیگری برنخوردند.[۵] قَتادة بن نعمان که خود گزارشگر این حادثه است، با تکیه بر روابطش با پیامبر و با هدف شکایت از بنیابیرق و حمایت از عموی خود، رفاعة بن زید نزد آن حضرت رفته، شکوائیه خود را مطرح کرد و از پیامبر(ص) خواست تا از بنی ابیرق بخواهد تا دست کم آن دو زره را بازگردانند. از سوی دیگر اُسَیْر بن عُرْوَه از بستگان بنی ابیرق، جمعی را گردهم آورد و برای اعاده حیثیت و اعتراض به اتهام مزبور، خدمت پیامبر رسیدند. وی از خویشاوندان خود دفاع کرد و سخنان مدعیان را اتهاماتی بیدلیل خواند. قتاده که برای ادعای خود شاهدی نداشت، در موضع ضعف قرار گرفت و پیامبر با او برخورد تندی کرد.[۶] همزمان با این امر بنیابیرق که در سرقت نقش داشتند برای از بین بردن شواهد سرقت، زرههای مزبور را درون خانه زیدبن سهین [۷] یهودی یا ابوملیک بن عبدالله خزرجی انداختند.[۸] در پی آن، نزاعهایی میان مالباخته و مظنون درگیر پدید آمد که با نزول آیات ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا هَاأَنتُمْ هَؤُلاء جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَن يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَمَن يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ﴾ [۹] این ماجرا به پایان رسید.[۱۰] بر اساس گزارش قتادة بن نعمان، خداوند در این آیات بنی ابیرق را خائن دانسته و از پیامبر خواسته بنا به آنچه خداوند برای وی آشکار کرده حکم کند و از حمایت خائنان بپرهیزد و استغفار کرده و از مجادله از جانب کسانی که به خود خیانت کردهاند دست بردارد. خداوند در ادامه آیات خیانتکاران را کسانی دانسته که خیانت خود را از مردم پنهان کردهاند، در حالی که خداوند بدان آگاه است و کسانی که از خیانتکاران حمایت میکنند باید از آنان پرسید که چه کسی در قیامت حامی ایشان خواهد بود و از هرکس خطایی سر زند به خود ستم کرده و خدا بدان آگاه است و چنانچه توبه کند خداوند را بخشنده مییابد. کسی که تهمتی به بیگناهی میزند گناه بزرگی مرتکب شده است. اگر فضل خدا نبود گروهی به دنبال آن بودند تا تو را گمراه کنند. در حالیکه خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و آنان خود را گمراه میکنند.
در پی نزول این آیات زرههای رِفاعه بدو بازگردانده شد و بشیربن ابیرق که مسبب اصلی این امر بود به مشرکان پیوست و آنگاه بود که آیات بعدی نیز نازل شد و بشیر را فردی دانست که چون راه راست برایش روشن شد، از در مخالفت با پیامبر درآمد. چنین فردی رها خواهد شد و فرجامش جهنم خواهد بو﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۱].[۱۲] به نظر میرسد قَتادَة بن نعمان شأن نزول آیات را تا حدی یک سویه و مطابق نظر خود گزارش کرده باشد و حتی حادثهای را که به یک تن از بنیابیرق مرتبط بوده به همه فرزندان ابیرقتعمیم داده باشد.
در کنار این روایت در گزارشهای دیگری از طُعْمَة بن اُبَیْرِق به عنوان متهم اصلی حادثه سخن بهمیان آمده است. اینکه طعمه کیست هیچ اتفاق نظری وجود ندارد. برخی او را همان بشیر دانستهاند که کنیهاش ابوطعمه بود.[۱۳] به موجب روایتی طعمه در یکی از جنگهای پیامبر زره یکی از مسلمانان را دزدید و چون صاحب آن به پیامبر شکایت برد، با انداختن آن درون خانه دیگری کوشید تا خود را تبرئه کند. وی سپس ضمن اعتراف به دزدی نزد عشیره خود از آنان خواست از وی حمایت کنند. آنان نیز شبانه نزد پیامبر رفته، وی را بیگناه معرفی و فردی رامتهمکردند که زره درون خانهاش افتاده بود.[۱۴] در روایت دیگری آمده است که یکی از یهودیان زرهی به طعمه امانت داد و با همدیگر آن را در خانه طعمه زیر خاک پنهان کردند؛ اما طعمه مدتی بعد آن را بیرون آورد. هنگامی که یهودی زره را از او خواست وی اظهار بیاطلاعی کرد و با بالاگرفتن مسئله، زره را درون خانه اَبی مُلَیْل انصاری خزرجی انداخت تا او را متهم سازد. آن یهودی عشیره خود را به حمایت فراخواند. در پی اطلاع پیامبر از ماجرا، برخی از پیامبر خواستند به هر روی از طعمه حمایت کند؛ اما یهودیان چون به زره دست نیافتند، طعمه و بستگانش آنان را دشنام داده و از نسبت دزدی به طعمه برآشفتند. طعمه ابوملیل را مظنون دانست و چون زره نزد وی پیدا شد درگیری لفظی بالا گرفت. طعمه از بستگانش خواست نزد پیامبر روند و از ایشان بخواهند از طعمه دفاع کرده، دلیل یهودی را نپذیرد، آنگاه این آیات نازل گردید و پیامبر از ماجرا آگاهی یافت.[۱۵]
بنا بر روایت عکرمه، یکی از انصار اتاقکی را به طعمه سپرد؛ اما پس از مدتی زره خود را در آن نیافت و پس از آنکه طعمه تحت فشار قرار گرفت، زره را در خانه فردی یهودی به نام زید بن سمین انداخت و موجب درگیری شد.[۱۶] به نقل عطیه عوفی، طعمه زرهی دزدید؛ اما مجبور شد آن را در خانه دیگری بیندازد تا از خود رفع اتهام کند.[۱۷]طبق روایت عبدالرحمن بن زید، طعمه سرقت خود را به فردی یهودی نسبت داد. همسایگان طعمه نیز وی را بیگناه میدانستند و آنقدر از آن یهودی و کفر او به اسلام بدگویی کردند که پیامبر نیز بدو بدبین شد و آنگاه آیات مزبور نازل گردید. با نزول آیات و رسوا شدن طعمه در مدینه به مکه گریخت.[۱۸] سَعید بن جُبیر،[۱۹] نزول آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۲۰] نیز درباره طعمه دانسته است. مطابق قول کَلْبی و برخی دیگر از مفسران [۲۱] آیه ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۲۲] هم درباره طعمه، سارق زره نازل شده است.</ref>.[۲۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ المنمق، ص ۲۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۳۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۸؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۱.
- ↑ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۴۹.
- ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۸ ـ ۷۹؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ۸۰.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۰۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۹، ص ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۷۸ ـ ۷۹
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۱۷.
- ↑ ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش. و از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده بخشاینده است. و از آنان که به خویش خیانت میورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمیدارد. (کارهای خود را) از مردم پوشیده میدارند و از خداوند پوشیده نمیتوانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی میگذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام میدهند نیک داناست. هان! (گیرم) این شمایید که در زندگانی این جهان از ایشان دفاع کردید، در رستخیز از آنان در برابر خداوند که دفاع خواهد کرد؟ یا چه کس حامی آنان خواهد بود؟و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزندهای بخشاینده خواهد یافت. و هر کس گناهی کند تنها به زیان خویش کرده است و خداوند دانایی فرزانه است.و هر کس خطایی یا گناهی کند سپس آن را به گردن بیگناهی اندازد بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است. در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد؛ سوره نساء، آیه: ۱۰۵-۱۱۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۵۹؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۱.
- ↑ «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۳۱۰؛ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۲۴؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۱۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۴۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۳؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۱۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۹۴؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۰۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۶.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۰۶۳.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۶۳.
- ↑ زاد المسیر، ج ۲، ص ۲۰۲.
- ↑ «بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.
- ↑ اسباب النزول، ص ۱۱۱؛ زاد المسیر، ج ۲، ص ۳۴۸.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی ابیرق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.