بحث:دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==حسن مهدی‌فر==
در پایان نامه: علوم اهل بيت ويژگي ها، ابعاد و مبادي آن
ادله عقلي:
1 ـ وحي
ترديدي نيست که بر پيامبران وحي مي‌شود ووحي از دو جهت امر غيبي محسوب مي‌شود
يک) : از جهت روش وطريق که به نحو غيبي است، وحي يک نوع ارتباط مخصوص وخارق العاده ميان پيامبر و جهان غيب مي‌باشد و پيامبران از طريق وحي با جهان غيب در ارتباط هستند.  نوع اين ارتباط، خود امر غيبي مي‌باشد.
دوم) : از جهت محتوي است، قرآن حاوي بسياري ازمعارف غيبي و اخبار حوادث گذشته و آينده است. 
معارف غيبي قرآن را مي‌توان در چند محورکلي چنين دسته بندي کرد:
1ـ جهان ماوراي طبيعت، خدا، روح و فرشتگان و روز رستاخيز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ايمان به آنها لازم است
2ـ اسرار آفرينش، حقايقي که بمرور زمان و با پيشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف مي‌شود و تا ابزار مسلح و تکنولوژي نبود با حس ظاهري معمولي قابل دريافت نبوده اند. 
3ـ تشريح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کريم اين حقايق از ملتهاي قبلي را در اختيار انسانها مي‌گذارد. 
4ـ گزارش از حوادث آينده، اخباري که قرآن از آينده داده و برخي اتفاق افتاده است و قطعي مي‌باشد مانند ناتواني بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و. . . 
بنابر اين پيامبر با دريافت وحي، با اطلاعات و آگاهي‌هاي وسيع غيبي آشنا مي‌شود.
آياتي همچون: ذلک من انباءالغيب نوحيه اليک
بيانگر ارتباط پيامبران با علم غيب است.
2ـ عصمت:
يکي از خصوصيات پيامبران و اهل بيت(ع) عصمت است.  عصمت به معناي مصونيت همه جانبه در ناحيه گفتار، رفتار و انديشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشي است.  دلائل اثبات عصمت انبيا وائمه() در کتب کلامي به تفصيل آمده است وما درصدد پرداختن به آنها نيستيم اما بطور کلي مي‌توان گفت که: آيات قرآن بطور عام، متابعت از پيامبر را واجب کرده و تسليم و انقياد دربرابر تمامي اقوال و افعال اورا براي مسلمانان فريضه دانسته است و در تمامي زمينه ها بر وجوب تأسي از پيامبر() تاکيد مي کند.
  مانند:
«يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ»  (سوره نساء:4،آيه 59 )
(...)
اينها نشانگر عصمت همه جانبه پيامبر در تمامي اقوال ورفتارخويش است.زيرا اگر احتمال خطا، جهل وسهو باشد متابعت مطلق وبدون قيد وشرط از او جايز نخواهد بود.
از سوي ديگرامامان(ع)جانشينان پيامبرند وجانشين پيامبربايد ويژگي‌هاي او راداشته باشد بنا براين اهل بيت(ع) نيز داراي ويژگي عصمت خواهند بود. 
لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بينشي عميق وعلمي خداداي است که با آن، حقيقت اشياءرا همانگونه هستند مي‌توان ديد.
علامه طباطبائي در اين زمينه مي‌گويد:
عصمت نوعي علم است که صاحبش را بطور دائم در راه بندگي قرار مي‌دهد البته نه از قبيل علوم متعارف به حسن و قبح افعال(«درمحضر علامه طباطبايي»،ص130)
 
ايشان در جاي ديگر مي‌فرمايد:
عصمت نتيجه علمي است که خداوند به معصوم داده است.  تعليم الهي علت است براي عصمت پس حقيقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصيت دور است.(الميزان في تفسير القرآن»، ج11،ص219)
 
البته بايد توجه داشت که علم علت تامه براي عصمت نيست زيرا انسان آزاد و مختار است. 
حال عصمت چه خودش علم باشد يا نتيجه آن، تفاوتي در اصل موضوع نخواهد داشت ومهم، وجودآن بينش عميق وآگاهي دقيق است که معصومين بواسطه آن از گناه وخطا واشتباه در امان هستندودر نتيجه تبعيت از آنان بصورت مطلق واجب مي‌باشد.  چنين علمي قطعا غيبي و خدادادي خواهد بود که خداوند به بندگان برگزيده اش عطا کرده است زيرا با علوم عادي و متعارف بشري، کسي چنين آگاهيي وبا اين ويژگي نمي تواند داشته باشد. 
3ـ حجت خداوند بودن:
درلسان روايات، اهل بيت(ع) بعنوان حجت‌هاي  خداوند بر خلق معرفي شده‌اند که زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده نخواهد بودونيزحجت خدا بايدبه جميع اموري که بندگان در امر معاش و معاد بدو محتاجند عالم باشد.
علي() در نهج البلاغه مي‌فرمايد:
اللَّهُمَّ بَلَي لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. . .  هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَي حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ. . . أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي ارضه(«نهج البلاغه » حکمت 147)
آري، زمين هرگز خالي از حجت نيست، حال يا حجت ظاهر در ميان مردم و يا حجت مکتوم هست و مردم او را نمي بينند، به وسيله همان حجتهاست که خداوند دلائل خود را در ميان مردم حفظ و نگهداري مي‌کند. . .  علم بر آنها هجوم مي‌آورد(نه اين که آنها بسوي علم بروند؛مقصود اين است که علمشان افاضي است) وبصيرت به معناي حقيقي را به آنها مي‌بخشد(يعني در آن علم، اشتباهي، نقصي، خطايي وجود ندارد.) وروح يقين را مباشرتا واجدندوآنان جانشينان خداوند در زمين هستند.
امام صادق() به ملازمه ميان حجت خدا بودن و آگاهي وسيع ولدني اشاره کرده مي‌فرمايد:
مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِي بِلَادِهِ ثُمَّ يَسْتُرُ عَنْهُ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَي عَلَي اللَّه
هر کس گمان کند خدا بنده اي را حجت خويش در زمين قرار داده سپس تمام آنچه را او به آن نياز دارد از وي پنهان مي‌کند بر خدا افترا زده است.(«بحارالانوار» ج26ص 137 )
4ـ قاعده لطف:
متکلمان مسلمان، هم براي اثبات ضرورت وجود پيامبر و امام وهم براي اثبات صفات کمالي آنان از جمله علم، به قاعده لطف استناد مي‌کنند.
قاعده لطف(بطور اختصار) چنين است : وجود پيامبر و امام لطف است در حق بندگان و مقصود از لطف اين است که وجود آنان مايه هدايت مردم و سبب گرايش به انجام تکاليف و دوري از گناهان است.  از آن جا که خداوند خواهان چنين کمالي براي بندگان مي‌باشد، طبعا بايد سبب آن را فراهم سازد تا هدف مطلوب به دست آيد. 
لذا پيامبر و امامي که وجودش لطف است بايد از عصيان و اشتباه و فراموشي مصون باشند و هرچيزي که طبع آدمي از آن تنفر دارد منزه باشند و از همه مردم در صفات کمال روحي وجسمي افضل و برتر باشند تا قلبها متوجه او شده و حجت بر مردم تمام شود. 
حال آيا پيامبر و امام داراي صفات کمالي از جمله علم لدني و وسيع باشند بهتر و نافع تر بحال خلق است يا جاهل و داراي علم محدود باشند.  قطعا هر چه بيشتر واجد صفات کمالي باشند براي هدايت خلق نفع بيشتري دارد و چنانچه مردم بدانند که امام وپيامبر اعمال آنان را مي‌دانند حداقل در ميان معتقدان به امامت موجب مي‌شود که از معصيت دور وبه طاعت نزديک شوند.
از طرف ديگر مقتضي موجود و مانع نيز مفقود است و قدرت و جودخداوندنيز، مطلق است، پس اهل بيت(ع) از باب لطف داراي علم غيب خواهند بود.
5ـ دليل اعجاز:
اگر اثبات رسالت پيامبر نيازمند اين باشد که وي از باب اعجاز علم غيب بداند و از غيب خبر دهد بايد مسلح به آن بوده وتوانائي آن را داشته ياشد. 
از طرفي چون امامت، خلافت از رسول است، بنابراين اگر لازمه اثبات امامت آنان نيز داشتن علم غيب باشد، قطعا واجد آن خواهند بود. البته اين در رسول به عنوان معجزه ودرغير او به عنوان کرامت خواهد بود.
آنچه در تاريخ وسيره پيامبر اسلام() واهل بيت(ع) ثابت ومسلم است وجوداخبارات غيبي آنان است که به عنوان معجزه وکرامت قابل تبيين است.
ص82الی87


==در بحث بماند==
==در بحث بماند==

نسخهٔ ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۳۵

حسن مهدی‌فر

در پایان نامه: علوم اهل بيت ويژگي ها، ابعاد و مبادي آن

ادله عقلي:

1 ـ وحي

ترديدي نيست که بر پيامبران وحي مي‌شود ووحي از دو جهت امر غيبي محسوب مي‌شود

يک) : از جهت روش وطريق که به نحو غيبي است، وحي يک نوع ارتباط مخصوص وخارق العاده ميان پيامبر و جهان غيب مي‌باشد و پيامبران از طريق وحي با جهان غيب در ارتباط هستند. نوع اين ارتباط، خود امر غيبي مي‌باشد.

دوم) : از جهت محتوي است، قرآن حاوي بسياري ازمعارف غيبي و اخبار حوادث گذشته و آينده است. معارف غيبي قرآن را مي‌توان در چند محورکلي چنين دسته بندي کرد:

1ـ جهان ماوراي طبيعت، خدا، روح و فرشتگان و روز رستاخيز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ايمان به آنها لازم است

2ـ اسرار آفرينش، حقايقي که بمرور زمان و با پيشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف مي‌شود و تا ابزار مسلح و تکنولوژي نبود با حس ظاهري معمولي قابل دريافت نبوده اند.

3ـ تشريح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کريم اين حقايق از ملتهاي قبلي را در اختيار انسانها مي‌گذارد.

4ـ گزارش از حوادث آينده، اخباري که قرآن از آينده داده و برخي اتفاق افتاده است و قطعي مي‌باشد مانند ناتواني بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و. . . بنابر اين پيامبر با دريافت وحي، با اطلاعات و آگاهي‌هاي وسيع غيبي آشنا مي‌شود.

آياتي همچون: ذلک من انباءالغيب نوحيه اليک بيانگر ارتباط پيامبران با علم غيب است.


2ـ عصمت:

يکي از خصوصيات پيامبران و اهل بيت(ع) عصمت است. عصمت به معناي مصونيت همه جانبه در ناحيه گفتار، رفتار و انديشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشي است. دلائل اثبات عصمت انبيا وائمه() در کتب کلامي به تفصيل آمده است وما درصدد پرداختن به آنها نيستيم اما بطور کلي مي‌توان گفت که: آيات قرآن بطور عام، متابعت از پيامبر را واجب کرده و تسليم و انقياد دربرابر تمامي اقوال و افعال اورا براي مسلمانان فريضه دانسته است و در تمامي زمينه ها بر وجوب تأسي از پيامبر() تاکيد مي کند.

 مانند:

«يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ» (سوره نساء:4،آيه 59 )

(...)

اينها نشانگر عصمت همه جانبه پيامبر در تمامي اقوال ورفتارخويش است.زيرا اگر احتمال خطا، جهل وسهو باشد متابعت مطلق وبدون قيد وشرط از او جايز نخواهد بود. از سوي ديگرامامان(ع)جانشينان پيامبرند وجانشين پيامبربايد ويژگي‌هاي او راداشته باشد بنا براين اهل بيت(ع) نيز داراي ويژگي عصمت خواهند بود. لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بينشي عميق وعلمي خداداي است که با آن، حقيقت اشياءرا همانگونه هستند مي‌توان ديد. علامه طباطبائي در اين زمينه مي‌گويد: عصمت نوعي علم است که صاحبش را بطور دائم در راه بندگي قرار مي‌دهد البته نه از قبيل علوم متعارف به حسن و قبح افعال(«درمحضر علامه طباطبايي»،ص130)

ايشان در جاي ديگر مي‌فرمايد: عصمت نتيجه علمي است که خداوند به معصوم داده است. تعليم الهي علت است براي عصمت پس حقيقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصيت دور است.(الميزان في تفسير القرآن»، ج11،ص219)

البته بايد توجه داشت که علم علت تامه براي عصمت نيست زيرا انسان آزاد و مختار است. حال عصمت چه خودش علم باشد يا نتيجه آن، تفاوتي در اصل موضوع نخواهد داشت ومهم، وجودآن بينش عميق وآگاهي دقيق است که معصومين بواسطه آن از گناه وخطا واشتباه در امان هستندودر نتيجه تبعيت از آنان بصورت مطلق واجب مي‌باشد. چنين علمي قطعا غيبي و خدادادي خواهد بود که خداوند به بندگان برگزيده اش عطا کرده است زيرا با علوم عادي و متعارف بشري، کسي چنين آگاهيي وبا اين ويژگي نمي تواند داشته باشد.


3ـ حجت خداوند بودن:

درلسان روايات، اهل بيت(ع) بعنوان حجت‌هاي خداوند بر خلق معرفي شده‌اند که زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده نخواهد بودونيزحجت خدا بايدبه جميع اموري که بندگان در امر معاش و معاد بدو محتاجند عالم باشد. علي() در نهج البلاغه مي‌فرمايد: اللَّهُمَّ بَلَي لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. . . هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَي حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ. . . أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي ارضه(«نهج البلاغه » حکمت 147)

آري، زمين هرگز خالي از حجت نيست، حال يا حجت ظاهر در ميان مردم و يا حجت مکتوم هست و مردم او را نمي بينند، به وسيله همان حجتهاست که خداوند دلائل خود را در ميان مردم حفظ و نگهداري مي‌کند. . . علم بر آنها هجوم مي‌آورد(نه اين که آنها بسوي علم بروند؛مقصود اين است که علمشان افاضي است) وبصيرت به معناي حقيقي را به آنها مي‌بخشد(يعني در آن علم، اشتباهي، نقصي، خطايي وجود ندارد.) وروح يقين را مباشرتا واجدندوآنان جانشينان خداوند در زمين هستند. امام صادق() به ملازمه ميان حجت خدا بودن و آگاهي وسيع ولدني اشاره کرده مي‌فرمايد: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِي بِلَادِهِ ثُمَّ يَسْتُرُ عَنْهُ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَي عَلَي اللَّه هر کس گمان کند خدا بنده اي را حجت خويش در زمين قرار داده سپس تمام آنچه را او به آن نياز دارد از وي پنهان مي‌کند بر خدا افترا زده است.(«بحارالانوار» ج26ص 137 )


4ـ قاعده لطف:

متکلمان مسلمان، هم براي اثبات ضرورت وجود پيامبر و امام وهم براي اثبات صفات کمالي آنان از جمله علم، به قاعده لطف استناد مي‌کنند. قاعده لطف(بطور اختصار) چنين است : وجود پيامبر و امام لطف است در حق بندگان و مقصود از لطف اين است که وجود آنان مايه هدايت مردم و سبب گرايش به انجام تکاليف و دوري از گناهان است. از آن جا که خداوند خواهان چنين کمالي براي بندگان مي‌باشد، طبعا بايد سبب آن را فراهم سازد تا هدف مطلوب به دست آيد. لذا پيامبر و امامي که وجودش لطف است بايد از عصيان و اشتباه و فراموشي مصون باشند و هرچيزي که طبع آدمي از آن تنفر دارد منزه باشند و از همه مردم در صفات کمال روحي وجسمي افضل و برتر باشند تا قلبها متوجه او شده و حجت بر مردم تمام شود. حال آيا پيامبر و امام داراي صفات کمالي از جمله علم لدني و وسيع باشند بهتر و نافع تر بحال خلق است يا جاهل و داراي علم محدود باشند. قطعا هر چه بيشتر واجد صفات کمالي باشند براي هدايت خلق نفع بيشتري دارد و چنانچه مردم بدانند که امام وپيامبر اعمال آنان را مي‌دانند حداقل در ميان معتقدان به امامت موجب مي‌شود که از معصيت دور وبه طاعت نزديک شوند.

از طرف ديگر مقتضي موجود و مانع نيز مفقود است و قدرت و جودخداوندنيز، مطلق است، پس اهل بيت(ع) از باب لطف داراي علم غيب خواهند بود. 


5ـ دليل اعجاز:

اگر اثبات رسالت پيامبر نيازمند اين باشد که وي از باب اعجاز علم غيب بداند و از غيب خبر دهد بايد مسلح به آن بوده وتوانائي آن را داشته ياشد. از طرفي چون امامت، خلافت از رسول است، بنابراين اگر لازمه اثبات امامت آنان نيز داشتن علم غيب باشد، قطعا واجد آن خواهند بود. البته اين در رسول به عنوان معجزه ودرغير او به عنوان کرامت خواهد بود. آنچه در تاريخ وسيره پيامبر اسلام() واهل بيت(ع) ثابت ومسلم است وجوداخبارات غيبي آنان است که به عنوان معجزه وکرامت قابل تبيين است.


ص82الی87

در بحث بماند

در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه

1 ـ قلمرو وسيع مأموريت پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم دامنة مأموريت اولياء الهي بسيار گسترده است آنان بايد علم و آگاهي کامل حاصل از اصول و فروع دين اسباب سعادت و شقاوت، هدايت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموريت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آينده، جسم و جان و آخرت تا قيامت مي‌شود. مأموريت وسيع نيازمند ابزار وسيع است تا بتواند ايفاي وظيفه نمايند و گر نه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمي‌شود. دانش آنان بايد از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. (ناصر مکارم، شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج 9 ، ص115.)

در نتيجه مأموريت اولياء الهي مقتضاي آگاهي غيبي اين است كه از جهات گوناگون علم غيب داشته باشند (عبدالحسين، اميني، الغدير، ج 2، ص82.) و محتواي رسالتشان، چه از قبيل معارف اعتقادي، شرائع ديني، قصص، حکمت و مواعظ ديني باشد يا معجزاتي باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غيبي پيامبران و ائمه صلوات الله عليهم، در هر موردي که محقق شدن مأموريت آنها منوط به علم غيب باشد اين علم را خواهند داشت. (محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا، ج 20، ص89. )

و درباره قلمرو وسيع مأموريت معصومين عليهم السلام امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: ما من شيء و لا من آدمي و لا انسي و جنّي و لا ملک في السماوات الا و نحن الحجج عليهم. (محمد باقر، مجلسي، مرآت العقول، ج 2، ص263. فضل بن حسن، الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص171.) و در بعضي دعاها نيز ائمه عليهم السلام به عنوان حجت خدا بر تمام عالم معرفي شده‌اند. (محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص503.)

2 ـ ضرورت امامت وجود امام ضروري است و عقل ضرورت آن را درک مي‌کند و از دليل ضرورت امام، علم خدادادي «غيب» ثابت مي‌شود زيرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پيامبر به جز وحي را دارد. پس لوازم آن مقام را نيز داشته باشد. مصونيت قرآن را از تحريف خداوند ضمانت کرده اما هيچ ضمانتي درباره مصونيت بيانات پيامبر از تحريف وجود ندارد لذا راويان گاهي مطالب متفاوتي را در يک موضوع از پيامبر نقل مي‌کنند بنابراين ما نيازمند تبيين جديد هستيم اگر شخص بيان کننده و داراي علم عادي باشد دچار خطا خواهد شد و بيان او حجت نخواهد بود. پس شخص بيان کننده بعد از پيامبر بايد معصوم و داراي علم غيب باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است.(محمد تقي، مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص64. راهنما شناسي، ص346- 349.)

3 ـ افاضه خداوند خداوند فياض مطلق است و بر کسانيکه قابليت مطلق دارند بايد افاضه کنند و الا لازم مي‌آيد که محتاج و بخيل باشد، آنچه را که علت مفيضه افاضه مي‌کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابليت گيرندگان فيض مختلف است که يکي فيض را نمي‌پذيرد يکي از اندکي قبول نموده و ديگري را قبول مي‌کنند مانند نور آفتاب که يک نور است ولي اجسام در نورگيري و استفاده از آن مختلف است از آيه 24 سورة تکويز نيز مي‌توان به اين دليل عقلي که همان افاضه خداوند است پي برد زيرا در اين آيه آمده است «و ما هو علي الغيب بضنين» که چه مرجع ضمير خداوند باشد يا پيامبر در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زيرا در صورت اول معنا اين مي‌شود که خداوند بر غيب بخيل نيست و بر افراد قابل افاضه مي‌کند و در هر دو صورت دوم مطلب جاليز استفاده مي‌شود زيرا ثابت مي‌کند که پيامبر علم غيب دارد و الا بخل معنا نداشت چون بايد علم غيبي داشته باشد تا بگوئيم بخيل است يا نيست.(محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 4، ص104.)

4 ـ افضليت: مرحوم شيخ مفيد مي‌فرمايد «و واجب علمهم بجمع ما يتولونه و فضلهم علي رعاياهم لاستحالة رئاسة المفضول علي الفاضل الامام. علامه حلي مي-فرمايد: «يجب ان يکون افضل من رعية لانّه اما ان يکون ساوياً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و يدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل في العلم» واجب است امام افضل از رعيت باشد چون امام از نظر فضائل يا مساوي با رعيت يا ناقص از آنها است يا افضل از آنهاست و تحت اين حکم داخل مي‌شود که امام از نظر علم بايد افضل باشد که همين درست است زيرا صورت اوّل ترجيح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول «ناقص در کمالات» بر فااضل «کامل در کمالات» مي‌شود.(علامه حلي، کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامي ص389. محمد آصف، محسني، صراط الحق، ج 3، ص34.) «وتقريره ان علياً اخبر بالغيب في مواضع کثيرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فيکون افضل منهم قطعاً» (کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، ص390.) علي عليه‌السلام در موارد زيادي از غيب خبر دارد و اين مرتبه براي هيچ يک از صحابه حاصل نشده پس علي عليه‌السلام حتماً از آنها افضل است. دليل امامت عين دليل نبوت است بنابراين امام بايد بعنوان قائم مقام پيامبر در جميع شئون به جز وحي داراي صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفو و صدق و تدبير و عقل و حکمت باشد. و همچنين بايد اکمل و افضل از غيرخودش باشد تا بتواند آنها را هدايت نموده و مردم نيز در يادگيري و اشکال مطيع او باشد و گر نه نيابت محقق نشده و نقض غرض مي‌گردد. (محسن، خرازي، بدآية المعارف في شرح عقائد اماميه، قم: موسّسه نشر اسلامي، چاپ داوزدهم، ج 2، ص44.)

ص19تا21