تفسیر عیاشی (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۵: خط ۳۵:


== دربارهٔ کتاب ==
== دربارهٔ کتاب ==
«التفسیر» به [[زبان عربی]]، نام [[تفسیری]] [[روایی]] است از [[ابوالنضر محمد بن مسعود بن محمد عیاشی تمیمی کوفی سمرقندی]] که به نام «[[تفسیر عیاشی]]» [[شهرت]] یافته است. از زندگانی او اطّلاعات قابل توجهی در دست نیست. [[ابن ندیم]] گوید: او از [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]] و از فقهای [[شیعه امامیه]] است که در فزونی [[دانش]]، یگانه [[روزگار]] خویش بوده و کتاب‌های وی در نواحی [[خراسان]] منزلتی رفیع داشته. وی استادِ [[ابو عمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی]] - صاحب کتاب [[رجال]]- است که درباره عیّاشی گفته شده: او بیش از دویست کتاب و رساله را تألیف کرده و در [[جوانی]] از [[مذهب تسنن]] به تشیّع‌ گراییده و با کثرت آثار [[علمی]] خویش منشأ خدمات فراوانی بوده است<ref>تفسیر و مفسران، ج۲، ص۱۷۶.</ref>. [[تاریخ]] دقیقی از تولّد عیّاشی در دست نیست: [[سال]] وفاتش را ۳۲۰ ق نوشته‌اند؛ بنابراین او هم عصر [[کلینی]] و از اعیان [[عالمان شیعه]] و بزرگان [[علم حدیث]] به‌ویژه [[تفسیر روایی]] می‌باشد <ref>تفسیر العیاشی، ج۱.</ref>.
این [[تفسیر]] را که «التفسیر» و «کتاب التفسیر» نیز نامیده‌اند، یکی از [[کتاب‌های تفسیری]] [[شیعه]] باقیمانده از عصر [[غیبت صغرا]] است؛ زیرا مؤلف آن [[محمد بن مسعود عیاشی]]، معاصر [[محمد بن یعقوب کلینی]] متوفای ۳۲۹ ه‍‌. ق بوده است<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۹۵، رقم ۱۲۹۹.</ref>، و برخی وفاتش را حدود ۳۲۰ ه‍‌. ق ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۳۲، زرکلی، الأعلام، ج۷، ص۹۵.</ref>. [[ابن ندیم]]، [[نجاشی]] و شیخ هرسه از اثر [[تفسیری]] [[عیاشی]] خبر داده‌اند<ref>ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۴۸؛ و طوسی، الفهرست، ص۲۱۲ رقم ۶۰۴؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۲۴۱.</ref> و شیخ و نجاشی برای تفسیر و سایر کتب او سند ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۲۱۵، رجال النجاشی، ص۲۵۰.</ref>. [[حاکم حسکانی]] از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]] در [[شواهد التنزیل]]<ref>ر.ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۳، ح۲۳۱، و ص۳۵۱، ح۳۶۴، ص۳۵۶، ح۳۶۸ و ص۵۵۸، ح۵۹۵ و ج۲، ص۱۶۰، ح۷۸۵، و ص۲۷۰، ح۹۰۴-۹۰۵ و ص۳۵۸، ح۱۰۰۴ و ص۴۰۳، ح۱۰۵۴ و ص۴۱۷، ح۱۰۴۷. در این موارد از تفسیر و کتاب وی نقل کرده و در موارد دیگری مانند ج۱، ص۴۷، ح۴۱، ص۱۳۴، ح۱۴۴ و ۱۴۵ و ص۱۷۳، ح۱۸۵ و ص۱۷۸، ح۱۹۰ و ص۱۸۳، ح۱۹۶ و ص۱۸۷، ح۲۰۰ و ص۱۹۱، ح۲۰۳ و ص۲۶۸، ح۲۶۳ و ص۴۲۲، ح۴۵۰ و ۴۵۱ و ج۲، ص۴۳۰، ح۱۰۹۰ بدون واسطه از خود عیاشی، نقل کرده که باتوجه به فاصله زمانی بین حاکم حسکانی و عیاشی، ظاهر این است که در آن موارد نیز از تفسیر او نقل کرده است.</ref> و [[امین الاسلا طبرسی]] متوفای ۵۴۸ در [[مجمع البیان]]<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ط‍ اسلامیه، ج۱، ص۱۷، ۱۸، ۳۱، ۸۲، ۱۲۸ و ج۲، ص۲۷۴ و ۲۷۶ (در فضل سورۀ فاتحه و در آخر سوره فاتحه قبل از «النظم» و ذیل آیه ۶۳ بقره و آیه ۱۸۴ و ۱۸۵ آل عمران).</ref> و [[ابن شهر آشوب]] متوفای ۵۸۸ در [[مناقب]]<ref>ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۴۲ و ج۳، ص۲۳-۱۰۴ و ج۴، ص۱۸۰.</ref> از [[تفسیر]] او [[روایت]] نقل کرده‌اند، و این تفسیر یکی از مصادر مصباح [[کفعمی]] به شمار آمده است<ref> ر.ک: مصباح الکفعمی، ص۷۷۳.</ref>. [[علامۀ مجلسی]] نیز فرموده است: دو نسخۀ قدیمی از این تفسیر را دیده‌ایم<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۸ و ۲۸.</ref>؛ اما در اینکه این تفسیر موجود عیناً همان [[تفسیری]] است که وی تألیف کرده و هیچ کم‌ و زیاد و دخل و تصرفی در آن به وجود نیامده، جای [[تأمل]] است؛ زیرا:
#معلوم نیست تفسیر موجود تمام تفسیری باشد که وی تألیف کرده است؛ تفسیر موجود تا [[سوره کهف]] است، ولی در شواهد التنزیل روایاتی مربوط‍ به آیۀ ۴ [[سوره قصص]]، ۲۴ [[سوره صافات]]، ۲۰ [[سوره طور]]، ۴ [[سوره قلم]]، ۸ [[سوره دهر]] و ۲ [[سوره نبأ]] نیز از تفسیر وی نقل شده است<ref>ر.ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۵۸، ح۵۹۵ و ج۲، ص۱۶۰، ح۷۸۵ و ص۲۷۰، ح۹۰۴ و ۹۰۵ و ص۳۵۸، ح۱۰۰۴ و ص۴۰۳، ح۱۰۵۴ و ص۴۱۷، ح۱۰۷۴.</ref>.
#عبارتی که در ابتدای این کتاب آمده<ref>آن عبارت چنین است: {{عربی|قال العبد الفقیر الی الله انی نظرت فی التفسیر الذی صنّفه ابو النضر محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش السلمی باسناده و رغبت الی هذا و طلبت من عنده سماعا من المصنف او غیره فلم اجد فی دیارنا من کان عنده سماع او اجازة منه، [و لهذا] حذفت منه الاسناد و کتبت الباقی علی وجهه لیکون اسهل علی الکاتب و الناظر فیه فان وجدت بعد ذلک من عنده سماع او اجازة من المصنف اتبعت الاسانید و کتبتها علی ما ذکره المصنف}}؛ (تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲).</ref>، گویای آن است که این تفسیر در اصل [[مسند]] بوده و شخص دیگری [[روایات]] آن را با حذف سند استنساخ کرده است. در هر صورت آنچه از این تفسیر چاپ شده و موجود است، دو جلد مشتمل بر روایاتی در تفسیر و بیان معنای [[آیات]] از [[سوره حمد]] تا پایان [[سوره کهف]] است. روایات گردآمده در تفسیر موجود ۲۶۹۳ [[روایت]] است، ولی همۀ آنها در بیان معنا و [[تفسیر آیات]] نیست؛ برای مثال، در مقدمه و پیش از ورود به سورۀ [[حمد]]، ۷۴ روایت در مطالب کلی مربوط‍ به [[قرآن]] مانند [[فضیلت]] قرآن و [[ترغیب]] به استفاده از آن، ترک روایت مخالف قرآن، اشخاص و اموری که قرآن دربارۀ آنان نازل شده، [[تفسیر]] [[ناسخ و منسوخ]]، ظاهر و [[باطن]]، [[محکم و متشابه]]، آنچه از قرآن که مقصود از آن [[ائمه معصومین]]{{عم}} است. [[علم ائمه]]{{عم}} به [[تأویل قرآن]]، [[تفسیر به رأی]] و [[کراهت]] [[جدل]] در قرآن ذکر شده است. در مورد سورۀ حمد نیز از ۲۸ روایت تنها نه روایت آن به‌طور مستقیم در بیان معنا و مصداق کلمات و جمله‌هایی از آن [[سوره]] است<ref>مانند روایات،، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۴، ۲۵، ۲۷ و ۲۸.</ref> و سایر [[روایات]] یا اصلاً جنبۀ [[تفسیری]] ندارند، مانند روایت ششم که خبر می‌دهد [[رسول خدا]]{{صل}} {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را آشکار قرائت و صدایش را به آن بلند می‌کرد و روایت هفتم که می‌گوید وقتی [[امام جماعت]] در [[نماز]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را قرائت نکند، [[شیطان]] بر گردن او سوار می‌شود، و یا اینکه مقدمه برای تفسیر است؛ مانند روایت سوم که خبر می‌دهد {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} جزیی از سورۀ حمد است و روایت بیست و یکم که از [[قرائت]]{{متن قرآن|مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ}}<ref>«مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.</ref> خبر می‌دهد.


در بزرگی و [[مقام علمی]] او همین بس که [[علامه طباطبایی]] در مقدمه‌ای که بر این [[تفسیر]] نگاشته گوید: تمامی عالمانی که پس از او آمده‌اند بر جلالت [[قدر]] و [[علوّ]] [[منزلت]] و دامنه [[فضل]] و دانش او اتّفاق نظر دارند و او را به عنوان «[[ثقه]]»، «گرانمایه» و «بسیار [[راستگو]] در [[نقل روایت]]» معرّفی نموده‌اند و کشّی از [[شاگردان]] او و [[جعفر بن محمد مسعود عیاشی]] فرزند او، از آن بزرگوار [[نقل حدیث]] کرده‌اند. عیّاشی در آغاز جوانی به [[تحصیل علم]] پرداخت و در [[فقه]]، [[حدیث]]، طبّ، [[نجوم]] و [[علم]] عروض از سرآمد اقران خویش گردید و در راه کسب دانش تمام سرمایه‌اش را به کار برد و تمام مبلغ سیصد هزار دیناری که به [[ارث]] برده بود در راه تحصیل و [[نشر علم]] هزینه نمود و مجلس درس و بحث او [[عوام]] و [[خواص]] را به سوی خود جلب و جذب نموده بود.
در این دو جلد کتاب چیزی جز روایت دربارۀ قرآن، سور و [[آیات]] و معنا و مصادیق آن ذکر نشده است و تنها برای روایات آغازین آن عناوینی مانند {{عربی|"في فضل القرآن"}}، {{عربی|"باب ترك الرواكة التك بخلاف القرآن"}}، {{عربی|"في ما انزل القرآن"}} و چند عنوان دیگر بیان شده است، و در ابتدای هر سوره‌ای کلمه {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} با نام آن سوره همراه با کلمۀ «من» مانند {{عربی|"من سورة امّ الكتاب"}} و {{عربی|"من سورة البقره"}} ذکر شده است؛ ازاین‌رو، این کتاب یکی از [[تفاسیر روایی]] محض به شمار می‌آید.


از جمله آثار پُر ارج عیّاشی تفسیر روایی اوست که در اصل شامل تمام [[آیات قرآن]] بوده و تمامی [[روایات]] را نیز با ذکر [[سند]] آورده بود، اما برخی از نسخه برداران آن را تلخیص نموده و اسانید [[روایی]] را حذف کردند و چیزی که اکنون بر جای مانده تنها جزء اول آن تلخیص است که شامل [[تفسیر روایی]] نیمی از [[قرآن]] (از [[سوره فاتحه]] تا پایان [[سوره کهف]]) است و تاکنون از جزء دوم آن اطّلاعی در دست نیست.
این [[تفسیر]] یکبار و شاید نخستین‌بار با تصحیح و تحقیق [[سید هاشم رسولی]] و مقدمه [[علامه طباطبایی]] در سال ۱۳۸۰ ه‍‌. ق در [[تهران]] به چاپ رسید و پس از آن چندین‌بار افست شده است. بار دیگر در سال ۱۴۱۷ ه‍‌. ق مؤسسۀ اعلمی در بیروت آن را با حروفچینی جدید منتشر کرد و در سال ۱۴۲۱ ه‍‌. ق نیز مؤسسۀ [[بعثت]] در [[ایران]] آن را بر اساس نسخه‌های متعدد تحقیق و با مستدرکاتی از بخش مفقود آن در سه جلد چاپ نمود.


بی‌گمان، منابع [[مفسر]]، مجموعه روایاتی است که او در [[روزگار]] خود به صورت مستند به آنها دست یافته است، ولی متأسفانه متن کامل آن به دست ما نرسیده است. هم اکنون بخش مفقود شده آن را ناچاریم از روی شواهد و قرائن در آثاری دیگر چون «[[شواهد التنزیل (کتاب)|شواهد التنزیل]]» از [[حاکم حسکانی نیشابوری]] جستجو کنیم که او فراوان از [[تفسیر عیّاشی]] نقل قول نموده است.
مؤلف این تفسیر عالمی برجسته و مورد [[اعتماد]] است، ولی آنچه از این تفسیر موجود و در دسترس است، از نظر سند وضعی نامعلوم و غیرقابل تحقیق دارد؛ زیرا اولاً: سندهای آن حذف شده و در دست نیست و ثانیاً: واسطۀ بین ما و مؤلف آن ناشناخته و نامعلوم است؛ بنابراین، راه تحقیق در صدور و عدم [[صدور روایات]] آن منحصر در ملاحظه متن [[روایات]] و سایر قراین از قبیل مطابقتش با ظاهر [[آیات]] و [[روایات معتبر]] دیگر و مانند آن است. طبق قاعده‌ای که در روش‌شناسی [[تفسیر قرآن]] بیان شد که تفسیر باید برمبنای [[علم]] یا [[علمی]] انجام گیرد <ref>ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۲۱۵-۲۱۹ و ۲۲۳-۲۲۷.</ref>، تنها روایاتی از این تفسیر را می‌توان مبنای تفسیر قرار داد و معنا و مفاد آیات را با توجه به آنها تبیین کرد که از جهت قوت متن یا ملاحظۀ شواهد و قراین دیگر به صدور آنها [[اطمینان]] شود و در غیر این صورت، تنها می‌توان به‌عنوان [[تأیید]] در [[تفسیر آیات]] کریمه از آنها کمک گرفت.


مهم‌ترین ویژگی این [[تفسیر]]، [[تفسیر قرآن]] با [[روایات معصومین]] است. [[علامه طباطبایی]] در [[وصف]] این اثر گوید: به [[جان]] خودم [[سوگند]] که این اثر [[نیکوترین]] [[کتابی]] است که در موضوع خود از گذشته دور به دست ما رسیده و مطمئن‌ترین میراثی است که از پیشینیان [[مشایخ]] ما در موضوع تفسیر روایی دریافت نموده‌ام»<ref>تفسیر العیاشی.</ref>.
از نظر متن نیز هرچند متن بخشی از روایات در حدی از [[اتقان]] است که می‌توان گفت به سند نیازی ندارند، ولی احیاناً روایاتی در آن دیده می‌شود که ظاهر متن آنها سؤال‌برانگیز است و احتیاج به توضیح و [[تأویل]] دارد؛ مانند [[روایت]] ۲۸ در [[تفسیر]] [[سوره حمد]]<ref>{{متن حدیث|عن رجل عن ابن ابی عمیر رفعه فی قوله {{متن قرآن|غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ}} و هکذا نزلت}}؛ (تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۴، ح۲۸).</ref> و روایت اول در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست» سوره بقره، آیه ۲.</ref><ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}فِي قَوْلِهِ تَعَالَى {{متن قرآن|الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ}} قَالَ كِتَابُ عَلِيٍّ لَا رَيْبَ فِيهِ....}}.</ref>


او در ذیل [[آیات]] هر [[سوره]]، روایات مربوط به آن سوره را، به‌گونه‌ای که بیانگر آن باشد، نقل نموده است. البته مؤلّف هیچ‌گونه اظهار نظری ننموده است و در واقع بررسی محتوایی روایات را بر عهده خواننده نهاده است. می‌‌توان گفت: [[هدف]] او صرفاً جمع‌آوری [[روایات تفسیری]] بوده نه [[نقد]] و بررسی کامل آنها. در خلال نقل مجموعه [[احادیث]]، [[روایات ضعیف]] و [[اسرائیلیات]] نیز کم و بیش نقل شده است.
برخی [[روایات]] آن نیز باتوجه به برخی امور مسلم، [[متعارض]] به نظر می‌آیند که باید برای آن راه‌حلی یافت؛ برای مثال، روایت ۲۱ در ذیل [[سوره حمد]] خبر می‌دهد که [[امام صادق]]{{ع}} آیه چهارم سورۀ حمد را پیوسته {{عربی|"ملك يوم الدين"}} قرائت می‌کرده است. روایت ۲۲ خبر می‌دهد که فراوان {{عربی|"ملك يوم الدين"}} قرائت می‌کرده است. باتوجه به اینکه نزد [[شیعه]] مسلم است [[قرآن]] با یک قرائت نازل شده و قرائت [[حق]] تنها یک قرائت است، این دو روایت متعارض‌اند و علاج می‌خواهند. در توجیه آن شاید بتوان گفت چون قبل از ظهور [[امام زمان]]{{ع}} پافشاری بر قرائت حق و [[نفی]] سایر [[قرائت‌ها]] [[صلاح]] نبوده و ازاین‌رو، [[قرائت قرآن]] طبق هریک از قرائت‌های رایج نزد [[مسلمانان]] جایز و قرائت آیۀ مزبور به هردو صورت رایج بوده است، [[امام]]{{ع}} برحسب این روایات، به هردو شکل قرائت می‌کرده است، و این دو روایت بر فرض صدور دلیل دیگری بر جواز و قرائت قرآن طبق یکی از قرائت‌های رایج بین مسلمانان است.


امتیازات این تفسیر اوّلاً به [[قدمت]] [[تاریخی]] آن و ثانیاً به مجموعه روایات گردآوری شده در ذیل شماری از آیات [[سوره‌ها]] می‌باشد. از آنجا که نسخه اصلی مؤلّف شامل تفسیر روایی تمام سوره‌ها بوده ولی اکنون در دست نیست و تنها تلخیصی از آن به صورت ناقص و بدون ذکر اسناد موجود است، مصحّحِ این [[تفسیر]]، مأخذ [[روایات]] را در آثار [[روایی]] بعد از عیاشی جستجو نموده و در پانوشت‌ها آنها را با ذکر نام کتاب‌های روایی همراه با شماره و صفحات یادآور شده است که عمده آنها عبارتند از: [[تفسیر البرهان (کتاب)|تفسیر البرهان]] [[سید هاشم بحرانی]]، [[بحارالانوار (کتاب)|بحارالانوار]] علّامه [[مجلسی]]، صافی [[فیض کاشانی]]، [[وسائل الشیعه (کتاب)|وسائل الشیعه]] و [[اثبات الهداة (کتاب)|اثبات الهداة]] [[حرّ عاملی]] و [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] [[طبرسی]]. البته موارد [[اختلاف]] نسخه‌ها را نیز در پانوشت‌ها ذکر کرده است<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر طبری (مقاله)|مقاله «تفسیر طبری»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
روایات حاکی از هبوط‍ [[هاروت و ماروت]] به [[زمین]] و ابتلای آنان به [[شرب خمر]] و [[شرک]] و [[قتل]] برای دست یافتن به [[زنا]] و معذب بودن آنان در هوا<ref>ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۳ و ۵۴، ح۷۵.</ref> و [[مسخ]] شدن زنی که هاروت و ماروت به او [[مبتلا]] شدند، به [[ستاره]] [[زهره]]<ref>ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۴-۵۵، ح۷۶.</ref>، از دیگر روایات سؤال‌ برانگیز و مورد [[تأمل]] این [[تفسیر]] است. همچنین [[روایت]] مشتمل بر نسبت حلّ سراویل به [[حضرت یوسف]]{{ع}} که از [[روایات]] مجعول و غیرقابل قبول است<ref>برای بیان وجه مجعول و غیرقابل قبول بودن آن روایات، ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵.</ref>، در این تفسیر دیده می‌شود<ref>ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۷۳، ح۱۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۷۳-۴۷۶.</ref>


== فهرست کتاب ==
== فهرست کتاب ==

نسخهٔ ‏۳ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۰

تفسیر عیاشی
زبانفارسی
نویسندهمحمد بن مسعود بن محمد عیاشی تمیمی کوفی سمرقندی مشهور به عیاشی
ناشر[[:رده:انتشارات انتشارات مکتبة العلمیة الاسلامیة|انتشارات انتشارات مکتبة العلمیة الاسلامیة]][[رده:انتشارات انتشارات مکتبة العلمیة الاسلامیة]]
محل نشرتهران، ایران
سال نشر۱۳۸۰ش ش

تفسیر عیاشی کتابی است به زبان عربی که مشتمل بر تأویل و تفسیر قرآن کریم می‌‏باشد. این کتاب اثر محمد بن مسعود بن محمد عیاشی تمیمی کوفی سمرقندی مشهور به عیاشی است و انتشارات مکتبة العلمیة الاسلامیة انتشار آن را به عهده داشته‌ است.[۱]

دربارهٔ کتاب

این تفسیر را که «التفسیر» و «کتاب التفسیر» نیز نامیده‌اند، یکی از کتاب‌های تفسیری شیعه باقیمانده از عصر غیبت صغرا است؛ زیرا مؤلف آن محمد بن مسعود عیاشی، معاصر محمد بن یعقوب کلینی متوفای ۳۲۹ ه‍‌. ق بوده است[۲]، و برخی وفاتش را حدود ۳۲۰ ه‍‌. ق ذکر کرده‌اند[۳]. ابن ندیم، نجاشی و شیخ هرسه از اثر تفسیری عیاشی خبر داده‌اند[۴] و شیخ و نجاشی برای تفسیر و سایر کتب او سند ذکر کرده‌اند[۵]. حاکم حسکانی از دانشمندان قرن پنجم در شواهد التنزیل[۶] و امین الاسلا طبرسی متوفای ۵۴۸ در مجمع البیان[۷] و ابن شهر آشوب متوفای ۵۸۸ در مناقب[۸] از تفسیر او روایت نقل کرده‌اند، و این تفسیر یکی از مصادر مصباح کفعمی به شمار آمده است[۹]. علامۀ مجلسی نیز فرموده است: دو نسخۀ قدیمی از این تفسیر را دیده‌ایم[۱۰]؛ اما در اینکه این تفسیر موجود عیناً همان تفسیری است که وی تألیف کرده و هیچ کم‌ و زیاد و دخل و تصرفی در آن به وجود نیامده، جای تأمل است؛ زیرا:

  1. معلوم نیست تفسیر موجود تمام تفسیری باشد که وی تألیف کرده است؛ تفسیر موجود تا سوره کهف است، ولی در شواهد التنزیل روایاتی مربوط‍ به آیۀ ۴ سوره قصص، ۲۴ سوره صافات، ۲۰ سوره طور، ۴ سوره قلم، ۸ سوره دهر و ۲ سوره نبأ نیز از تفسیر وی نقل شده است[۱۱].
  2. عبارتی که در ابتدای این کتاب آمده[۱۲]، گویای آن است که این تفسیر در اصل مسند بوده و شخص دیگری روایات آن را با حذف سند استنساخ کرده است. در هر صورت آنچه از این تفسیر چاپ شده و موجود است، دو جلد مشتمل بر روایاتی در تفسیر و بیان معنای آیات از سوره حمد تا پایان سوره کهف است. روایات گردآمده در تفسیر موجود ۲۶۹۳ روایت است، ولی همۀ آنها در بیان معنا و تفسیر آیات نیست؛ برای مثال، در مقدمه و پیش از ورود به سورۀ حمد، ۷۴ روایت در مطالب کلی مربوط‍ به قرآن مانند فضیلت قرآن و ترغیب به استفاده از آن، ترک روایت مخالف قرآن، اشخاص و اموری که قرآن دربارۀ آنان نازل شده، تفسیر ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، محکم و متشابه، آنچه از قرآن که مقصود از آن ائمه معصومین(ع) است. علم ائمه(ع) به تأویل قرآن، تفسیر به رأی و کراهت جدل در قرآن ذکر شده است. در مورد سورۀ حمد نیز از ۲۸ روایت تنها نه روایت آن به‌طور مستقیم در بیان معنا و مصداق کلمات و جمله‌هایی از آن سوره است[۱۳] و سایر روایات یا اصلاً جنبۀ تفسیری ندارند، مانند روایت ششم که خبر می‌دهد رسول خدا(ص) ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را آشکار قرائت و صدایش را به آن بلند می‌کرد و روایت هفتم که می‌گوید وقتی امام جماعت در نماز ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را قرائت نکند، شیطان بر گردن او سوار می‌شود، و یا اینکه مقدمه برای تفسیر است؛ مانند روایت سوم که خبر می‌دهد ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جزیی از سورۀ حمد است و روایت بیست و یکم که از قرائت﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[۱۴] خبر می‌دهد.

در این دو جلد کتاب چیزی جز روایت دربارۀ قرآن، سور و آیات و معنا و مصادیق آن ذکر نشده است و تنها برای روایات آغازین آن عناوینی مانند "في فضل القرآن"، "باب ترك الرواكة التك بخلاف القرآن"، "في ما انزل القرآن" و چند عنوان دیگر بیان شده است، و در ابتدای هر سوره‌ای کلمه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ با نام آن سوره همراه با کلمۀ «من» مانند "من سورة امّ الكتاب" و "من سورة البقره" ذکر شده است؛ ازاین‌رو، این کتاب یکی از تفاسیر روایی محض به شمار می‌آید.

این تفسیر یکبار و شاید نخستین‌بار با تصحیح و تحقیق سید هاشم رسولی و مقدمه علامه طباطبایی در سال ۱۳۸۰ ه‍‌. ق در تهران به چاپ رسید و پس از آن چندین‌بار افست شده است. بار دیگر در سال ۱۴۱۷ ه‍‌. ق مؤسسۀ اعلمی در بیروت آن را با حروفچینی جدید منتشر کرد و در سال ۱۴۲۱ ه‍‌. ق نیز مؤسسۀ بعثت در ایران آن را بر اساس نسخه‌های متعدد تحقیق و با مستدرکاتی از بخش مفقود آن در سه جلد چاپ نمود.

مؤلف این تفسیر عالمی برجسته و مورد اعتماد است، ولی آنچه از این تفسیر موجود و در دسترس است، از نظر سند وضعی نامعلوم و غیرقابل تحقیق دارد؛ زیرا اولاً: سندهای آن حذف شده و در دست نیست و ثانیاً: واسطۀ بین ما و مؤلف آن ناشناخته و نامعلوم است؛ بنابراین، راه تحقیق در صدور و عدم صدور روایات آن منحصر در ملاحظه متن روایات و سایر قراین از قبیل مطابقتش با ظاهر آیات و روایات معتبر دیگر و مانند آن است. طبق قاعده‌ای که در روش‌شناسی تفسیر قرآن بیان شد که تفسیر باید برمبنای علم یا علمی انجام گیرد [۱۵]، تنها روایاتی از این تفسیر را می‌توان مبنای تفسیر قرار داد و معنا و مفاد آیات را با توجه به آنها تبیین کرد که از جهت قوت متن یا ملاحظۀ شواهد و قراین دیگر به صدور آنها اطمینان شود و در غیر این صورت، تنها می‌توان به‌عنوان تأیید در تفسیر آیات کریمه از آنها کمک گرفت.

از نظر متن نیز هرچند متن بخشی از روایات در حدی از اتقان است که می‌توان گفت به سند نیازی ندارند، ولی احیاناً روایاتی در آن دیده می‌شود که ظاهر متن آنها سؤال‌برانگیز است و احتیاج به توضیح و تأویل دارد؛ مانند روایت ۲۸ در تفسیر سوره حمد[۱۶] و روایت اول در ذیل آیه ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ[۱۷][۱۸]

برخی روایات آن نیز باتوجه به برخی امور مسلم، متعارض به نظر می‌آیند که باید برای آن راه‌حلی یافت؛ برای مثال، روایت ۲۱ در ذیل سوره حمد خبر می‌دهد که امام صادق(ع) آیه چهارم سورۀ حمد را پیوسته "ملك يوم الدين" قرائت می‌کرده است. روایت ۲۲ خبر می‌دهد که فراوان "ملك يوم الدين" قرائت می‌کرده است. باتوجه به اینکه نزد شیعه مسلم است قرآن با یک قرائت نازل شده و قرائت حق تنها یک قرائت است، این دو روایت متعارض‌اند و علاج می‌خواهند. در توجیه آن شاید بتوان گفت چون قبل از ظهور امام زمان(ع) پافشاری بر قرائت حق و نفی سایر قرائت‌ها صلاح نبوده و ازاین‌رو، قرائت قرآن طبق هریک از قرائت‌های رایج نزد مسلمانان جایز و قرائت آیۀ مزبور به هردو صورت رایج بوده است، امام(ع) برحسب این روایات، به هردو شکل قرائت می‌کرده است، و این دو روایت بر فرض صدور دلیل دیگری بر جواز و قرائت قرآن طبق یکی از قرائت‌های رایج بین مسلمانان است.

روایات حاکی از هبوط‍ هاروت و ماروت به زمین و ابتلای آنان به شرب خمر و شرک و قتل برای دست یافتن به زنا و معذب بودن آنان در هوا[۱۹] و مسخ شدن زنی که هاروت و ماروت به او مبتلا شدند، به ستاره زهره[۲۰]، از دیگر روایات سؤال‌ برانگیز و مورد تأمل این تفسیر است. همچنین روایت مشتمل بر نسبت حلّ سراویل به حضرت یوسف(ع) که از روایات مجعول و غیرقابل قبول است[۲۱]، در این تفسیر دیده می‌شود[۲۲].[۲۳]

فهرست کتاب

در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.

دربارهٔ پدیدآورنده

عیاشی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:


پانویس

  1. شبکه جامع کتاب گیسوم
  2. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۹۵، رقم ۱۲۹۹.
  3. ر.ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۳۲، زرکلی، الأعلام، ج۷، ص۹۵.
  4. ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۴۸؛ و طوسی، الفهرست، ص۲۱۲ رقم ۶۰۴؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۲۴۱.
  5. ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۲۱۵، رجال النجاشی، ص۲۵۰.
  6. ر.ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۳، ح۲۳۱، و ص۳۵۱، ح۳۶۴، ص۳۵۶، ح۳۶۸ و ص۵۵۸، ح۵۹۵ و ج۲، ص۱۶۰، ح۷۸۵، و ص۲۷۰، ح۹۰۴-۹۰۵ و ص۳۵۸، ح۱۰۰۴ و ص۴۰۳، ح۱۰۵۴ و ص۴۱۷، ح۱۰۴۷. در این موارد از تفسیر و کتاب وی نقل کرده و در موارد دیگری مانند ج۱، ص۴۷، ح۴۱، ص۱۳۴، ح۱۴۴ و ۱۴۵ و ص۱۷۳، ح۱۸۵ و ص۱۷۸، ح۱۹۰ و ص۱۸۳، ح۱۹۶ و ص۱۸۷، ح۲۰۰ و ص۱۹۱، ح۲۰۳ و ص۲۶۸، ح۲۶۳ و ص۴۲۲، ح۴۵۰ و ۴۵۱ و ج۲، ص۴۳۰، ح۱۰۹۰ بدون واسطه از خود عیاشی، نقل کرده که باتوجه به فاصله زمانی بین حاکم حسکانی و عیاشی، ظاهر این است که در آن موارد نیز از تفسیر او نقل کرده است.
  7. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ط‍ اسلامیه، ج۱، ص۱۷، ۱۸، ۳۱، ۸۲، ۱۲۸ و ج۲، ص۲۷۴ و ۲۷۶ (در فضل سورۀ فاتحه و در آخر سوره فاتحه قبل از «النظم» و ذیل آیه ۶۳ بقره و آیه ۱۸۴ و ۱۸۵ آل عمران).
  8. ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۴۲ و ج۳، ص۲۳-۱۰۴ و ج۴، ص۱۸۰.
  9. ر.ک: مصباح الکفعمی، ص۷۷۳.
  10. مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۸ و ۲۸.
  11. ر.ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۵۸، ح۵۹۵ و ج۲، ص۱۶۰، ح۷۸۵ و ص۲۷۰، ح۹۰۴ و ۹۰۵ و ص۳۵۸، ح۱۰۰۴ و ص۴۰۳، ح۱۰۵۴ و ص۴۱۷، ح۱۰۷۴.
  12. آن عبارت چنین است: قال العبد الفقیر الی الله انی نظرت فی التفسیر الذی صنّفه ابو النضر محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش السلمی باسناده و رغبت الی هذا و طلبت من عنده سماعا من المصنف او غیره فلم اجد فی دیارنا من کان عنده سماع او اجازة منه، [و لهذا] حذفت منه الاسناد و کتبت الباقی علی وجهه لیکون اسهل علی الکاتب و الناظر فیه فان وجدت بعد ذلک من عنده سماع او اجازة من المصنف اتبعت الاسانید و کتبتها علی ما ذکره المصنف؛ (تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲).
  13. مانند روایات،، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۴، ۲۵، ۲۷ و ۲۸.
  14. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  15. ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۲۱۵-۲۱۹ و ۲۲۳-۲۲۷.
  16. «عن رجل عن ابن ابی عمیر رفعه فی قوله ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ و هکذا نزلت»؛ (تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۴، ح۲۸).
  17. «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست» سوره بقره، آیه ۲.
  18. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ قَالَ كِتَابُ عَلِيٍّ لَا رَيْبَ فِيهِ....».
  19. ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۳ و ۵۴، ح۷۵.
  20. ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۴-۵۵، ح۷۶.
  21. برای بیان وجه مجعول و غیرقابل قبول بودن آن روایات، ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵.
  22. ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۷۳، ح۱۷.
  23. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۷۳-۴۷۶.

دریافت متن

پیوند به بیرون