|
|
خط ۱۴: |
خط ۱۴: |
|
| |
|
| روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در حالی که افراد بسیاری قبل از ایشان و قافلههای بسیاری نیز پس از وی حرکت میکردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل جدا شدن راه [[اهل]] [[مدینه]] و مصریها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بیامان، بر زمینْ حرارت میریخت. [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حضرت بر انبوهی از [[جهاز شتران]]، رفت و [[خطبه]]ای را آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، سخن گفت و از آنان خواست درباره چگونگی انجام رسالت وی، [[گواهی]] دهند. [[مردم]]، همگی فریاد برآوردند: [[گواهی]] میدهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهد! سپس، برای [[آمادهسازی]] [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]"سخن گفت و [[جایگاه]] والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر [[اولویت]] خود بر آنان، [[گواهی]] خواست که پاسخهای بلند و یک صدا شنید. آن گاه، [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و بالا آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. تعداد شرکتکنندهها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، [[ثبت]] کردهاند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۱۲۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. | | روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در حالی که افراد بسیاری قبل از ایشان و قافلههای بسیاری نیز پس از وی حرکت میکردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل جدا شدن راه [[اهل]] [[مدینه]] و مصریها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بیامان، بر زمینْ حرارت میریخت. [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حضرت بر انبوهی از [[جهاز شتران]]، رفت و [[خطبه]]ای را آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، سخن گفت و از آنان خواست درباره چگونگی انجام رسالت وی، [[گواهی]] دهند. [[مردم]]، همگی فریاد برآوردند: [[گواهی]] میدهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهد! سپس، برای [[آمادهسازی]] [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]"سخن گفت و [[جایگاه]] والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر [[اولویت]] خود بر آنان، [[گواهی]] خواست که پاسخهای بلند و یک صدا شنید. آن گاه، [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و بالا آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. تعداد شرکتکنندهها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، [[ثبت]] کردهاند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۱۲۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. |
|
| |
| == [[غدیر]] در احادیث ==
| |
| === روایات شیعی ===
| |
| #[[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "روز [[غدیر]] خُم، [[پیامبر خدا]] مرا با عمامهای (دستاری)<ref>عربها، وقتی کسی را برای حکمرانی برمیگزیدند، به عنوان تاج، عمامه بر سرش میگذاشتند؛ چنان که درحدیثی از پیامبر{{صل}} آمده است: «عمامهها، تاجهای عرباند».</ref> سیاه که دنباله آن روی شانهام قرار داشت، مُعمم کرد"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: عَممَنی رَسولُ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم بِعِمامَةٍ سَوداءَ، طَرَفُها عَلی مَنکبی}}؛ الإصابة، ج ۴، ص ۲۳ ش ۴۵۸۴.</ref>.
| |
| #[[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} فرمودند: "[[پیامبر خدا]] با [[عمامه]] "سَحاب" خود، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را مُعمم کرد و آن را از جلو و پشت سر، فرو هشت. سپس فرمود: "رو کن". پس رو کرد. سپس فرمود: "برگرد". او برگشت. پس گفت: "[[فرشتگان]]، این گونه نزد من آمدند" و سپس فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! هرکه را دوستش میدارد، [[دوست]] و هرکه را دشمنش میدارد، [[دشمن]] بدار! هر کس [[یاری]] میدهد، [[یاری]] ده و هر کس او را وا مینهد، وا بنه!"<ref>{{متن حدیث|الإمام زین العابدین{{ع}}: إن رَسولَ اللهِ عَممَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ عِمامَتَهُ السحابَةَ وأرخاها مِن بَینِ یدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ثُم قالَ: أقبِل فَأَقبَلَ، ثُم قالَ: أدبِر فَأَدبَرَ. فَقالَ: هکذا جائَتنِی المَلائِکةُ، ثُم قالَ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ}} (نظم درر السمطین، ص ۱۱۲).</ref>.
| |
| #[[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "[[پیامبر خدا]] به قصد [[حَجة الوداع]] بیرون آمد. سپس [در بازگشت]، به [[غدیر خم]] رسید. به [[دستور]] او برایش چیزی [[شبیه]] [[منبر]] ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت [و بالا برد]، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان [[جایگاه]] فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس با [[ولایت]] من، [[ولایت]] [[خدا]] و با [[دشمنی]] با من، [[دشمنی با خدا]] محقق میشود. [[خداوند]] عز و جل در آن روز، نازل کرد: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>مائده، آیه ۳.</ref>. پس، [[ولایت]] من مایه کمال [[دین]] و [[رضایت پروردگار]] ـ که یادش بلند باد ـ است"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: خَرَجَ رَسولُ اللهِ{{صل}} إلی حِجةِ الوَداعِ، ثُم صارَ إلی غَدیرِ خُم، فَأَمَرَ فَاصلِحَ لَهُ شِبهُ المِنبَرِ، ثُم عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتی رُئِی بَیاضُ إبطَیهِ، رافِعاً صَوتَهُ قائِلًا فی مَحفِلِهِ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. فَکانَت عَلی وِلایتی وِلایةُ اللهِ، وعَلی عَداوَتی عَداوَةُ اللهِ. وأنزَلَ اللهُ عز و جل فی ذلِک الیومِ: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» فَکانَت وِلایتی کمالَ الدینِ، ورِضَی الرب جَل ذِکرُهُ}}؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۷، ح ۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۴-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==== احتجاج به حدیث غدیر ====
| |
| #[[امیر مؤمنان]] [پس از وفات [[پیامبر خدا]] {{صل}} و [[انتخاب]] [[ابو بکر]]] فرمود: "ای گروه [[مهاجر]] و انصار! [[خدا]] را [در نظر بگیرید]، [[خدا]] را [در نظر بگیرید]! [[عهد]] پیامبرتان را درباره من از یاد مبرید و [[قدرت]] [[محمد]]{{صل}} را از [[خانه]] او و از درون منزلش به بیرون و به سوی خانههایتان و به درون منازلتان مبَرید و خاندانش را از [[حق]] و جایگاهشان در میان [[مردم]]، باز مدارید. به [[خدا]] [[سوگند]] ـ ای [[جماعت]]! ـ، [[خداوند]] مقدر کرد و [[حکم]] راند و پیامبرش میدانست و شما هم میدانید که ما [[اهل بیت]]، از شما به این امر، سزاوارتریم. آیا [[قاری]] [[کتاب خدا]] و [[فقیه]] در [[دین خدا]] و نیرومند در کار [[مردم]]، در میان شماست؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، چنین کسی در میان ماست و نه شما. پس، از [[هوا و هوس]]، [[پیروی]] مکنید، که از حقْ دورتر میشوید و سابقه خود را با [[بدی]] اکنونتان تباه میسازید". پس، [[بشیر بن سعد انصاری]] ـ که زمینه را برای [[ابو بکر]] آماده کرده بود ـ و نیز گروهی از [[انصار]]، گفتند: ای [[ابو الحسن]]! اگر [[انصار]]، این سخنت را پیش از بیعتشان با [[ابو بکر]] میشنیدند، حتی دو نفر هم درباره تو [[اختلاف]] نمیکردند. [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[جماعت]]! آیا [[شایسته]] بود که من، [[پیامبر خدا]] را کفننکرده رها کنم و برای [[ستیز]] بر سر [[قدرت]] و جانشینیاش بیرون بیایم؟! به [[خدا]] [[سوگند]]، من هیچ [[گمان]] نداشتم که کسی برای آن، گردن افرازد و بر سرِ آن با ما [[اهل بیت]] بستیزد و آنچه را شما روا شمردید، روا بدارد و نمیدیدم که [[پیامبر خدا]] روز [[غدیر خم]]، حجتی برای کسی و سخنی برای گویندهای باقی گذاشته باشد"<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۳، ح ۳۶.</ref>.
| |
| #[[فاطمه]]{{س}} ـ چون از [[فَدَک]] باز داشته شد، با [[انصار]] [[گفتگو]] کرد و آنها گفتند: ای دختر [[محمد]]! اگر این سخنت را پیش از بیعتمان با [[ابو بکر]] شنیده بودیم، هیچ کس را همسنگ [[علی]] قرار نمیدادیم ـ: آیا پدرم در روز [[غدیر خم]]، عذری برای کسی باقی نهاد؟!<ref>{{متن حدیث|فاطمة{{س}} بنت رسول الله{{صل}}- لَما مُنِعَت فَدَک وخاطَبَتِ الأَنصارَ، فَقالوا: یا بِنتَ مُحَمدٍ، لَو سَمِعنا هذَا الکلامَ مِنک قَبلَ بَیعَتِنا لِأَبی بَکرٍ ما عَدَلنا بِعَلِی أحَداً، فَقالَت-: وهَل تَرَک أبی یومَ غَدیرِ خُم لِأَحَدٍ عُذراً؟}}؛ الخصال، ص ۱۷۳.</ref> [[فاطمه]]{{س}}: آیا گفته [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] را فراموش کردید که گفت: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؟!"<ref>{{متن حدیث|عنها{{س}}: أنَسیتُم قَولَ رَسولِ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟}}؛ جامع الأحادیث، قمی، ص ۲۷۳.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۴-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| === روایات اهل سنت ===
| |
| #[[بَراء بن عازب]] میگوید: "ما با [[پیامبر خدا]] در [[سفر]] بودیم که در [[غدیر خم]] توقف کردیم و در میان ما ندای [[نماز جماعت]] داده شد و برای [[پیامبر خدا]] زیر دو درخت، روفته شد. پس، [[نماز ظهر]] را خواند و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "آیا نمیدانید که [[اختیار]] من نسبت به [[مؤمنان]] از خود آنها بیشتر است؟". گفتند: چرا. فرمود: "آیا نمیدانید که [[اختیار]] من نسبت به هر مؤمنی از خود او بیشتر است؟". گفتند: چرا. پس دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس از آن، [[عمر]]، او را [[دیدار]] کرد و گفت: ای پسر [[ابو طالب]]، مبارکت باد! تو مولای هر مرد و [[زن]] باایمان شدی<ref>مسند ابنحنبل، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶.</ref>
| |
| # [[ابو سعید خُدْری]] از [[عبد الله بن شریک]]، از [[سهم بن حصین اسدی]] نقل میکند: "من و [[عبد الله بن علقمه]] که روزگاری از دشنامگویان به [[علی]]{{ع}} بود، به [[مکه]] وارد شدیم. به او گفتم: آیا میخواهی با [[ابو سعید خدری]] دیداری تازه کنیم؟ گفت: آری. پس نزد او رفتیم. [[عبد الله بن علقمه]] گفت: آیا فضیلتی درباره [[علی]] {{ع}} شنیدهای؟ گفت: آری. چون برایت [[نقل]] کردم، آن را از [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[قریش]] هم بپرس. [[پیامبر خدا]]، روز [[غدیر خم]] برخاست و بیان رسایی کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا [[اختیار]] من به [[مؤمنان]]، از خود آنها بیشتر نیست؟". گفتند: چرا. سه بار این سخن را تکرار کرد و آن گاه فرمود: "ای [[علی]]! نزدیک بیا". پس، [[پیامبر خدا]] دو دست او را بالا برد ـ تا آنجا که به سفیدی زیر بغلشان نگریستم ـ و سه بار فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست". [[عبد الله بن علقمه]] گفت: تو خودت این را از [[پیامبر خدا]] شنیدی؟ [[ابو سعید]] گفت: آری، و به گوشها و سینهاش اشاره کرد و گفت: دو گوشم آن را شنید و دلم آن را [[حفظ]] کرد. [[عبد الله بن شریک]] میگوید: [[عبد الله بن علقمه]] و [[سهم بن حصین]] به نزد ما آمدند. چون [[نماز ظهر]] را خواندیم، [[عبد الله بن علقمه]] برخاست و سه بار گفت: من به درگاه [[خدا]] از [[دشنام]] دادن به [[علی]] [[توبه]] میکنم و از او [[آمرزش]] میطلبم"<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۲۸.</ref>.
| |
| # [[جابر بن عبد الله]] به [[نقل]] از [[عبد الله بن محمد بن عقیل]] گفته است: "نزد [[جابر]] در خانهاش بودم و [[علی بن حسین]] و [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو جعفر]] هم بودند. مردی از اهالی [[عراق]]، در آمد و گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم جز آنچه را از [[پیامبر خدا]] شنیده و دیدهای، برایم مگویی! [[جابر]] گفت: ما در [[جحفه]] در [[غدیر خم]] بودیم و [[مردم]] فراوانی از قبیلههای جُهَینه، مُزَینه و غِفار نیز آنجا بودند. پس [[پیامبر خدا]] از [[خیمه]] یا سراپردهای بیرون آمد و سه بار با دستش اشاره کرد و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۳۳۴ ش ۸۶.</ref>.
| |
| # [[زید بن ارقم]] گفت: "با [[پیامبر خدا]] آمدیم تا به [[غدیر خم]] رسیدیم. پس [[فرمان]] داد زیر درختانی را بِروبند. آن روز، روزی بود که از آن گرمتر ندیده بودیم. وی پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]] فرمود: "ای [[مردم]]! هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نشد، جز آنکه نصف [[عمر]] [[پیامبر]] قبلیاش زیست؛ و نزدیک است که من، [[دعوت]] [[حق]] را [[اجابت]] کنم. چیزی را در میان شما برجای مینهم که پس از آن، هیچ گاه گمراه نشوید: کتاب خدای عز و جل". سپس برخاست و دست [[علی]] را گرفت و فرمود: "ای [[مردم]]! چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟". گفتند: [[خدا]] و پیامبرش داناترند. فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۳، ح ۶۲۷۲.</ref>.
| |
| # ابو طُفَیل نقل میکند: [[علی]]{{ع}} [[مردم]] را در رُحبه<ref>رُحبه یا رَحبه، روستایی روبهروی قادسیه و به فاصله یک روز راه پیاده از کوفه است و رُحبة خُنَیس نیز ناممحلهای در کوفه است. به صحن و حیاط مسجد و خانه و دارالإماره هم رحبه گفته میشود (معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۳).</ref> گردآورد. سپس به آنان فرمود: "من، هر [[مرد]] [[مسلمانی]] را که شنیده است [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] چه گفته، [[سوگند]] میدهم که برخیزد". سی نفر از مردم<ref>ابو نعیم میگوید: «عده فراوانی از مردم».</ref> برخاستند و [[گواهی]] دادند که [[پیامبر خدا]] [[دست]] او را گرفت و به [[مردم]] فرمود: "آیا میدانید من به [[مؤمنان]]، از خود آنها سزاوارترم؟". گفتند: آری، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: "هر که من مولای اویم، این مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار". بیرون آمدم و در دلم تردیدی بود. [[زید]] بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من شنیدم [[علی]]، چنین و چنان میگوید. گفت: برای چه [[انکار]] میکنی؟ من خود شنیدم که [[پیامبر خدا]] آن را در [[حق]] او میگوید<ref>مسند ابن حنبل، ج ۷، ص ۸۲، ح ۱۹۳۲۱.</ref>.
| |
| #از [[مهاجر بن عمیرة]] یا [[عمیرة بن مهاجر]] نقل شده است که گفت: شنیدم [[علی]]{{ع}} بر [[منبر]]، [[مردم]] را [[سوگند]] میدهد که چه کس شنیده است [[پیامبر خدا]] بگوید: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست". پس دوازده مرد برخاستند و گفتند: شنیدیم که [[پیامبر خدا]] آن را میگوید<ref>السنة عن المهاجر بن عمیرة أو عمیرة بن المهاجر: {{متن حدیث|سَمِعتُ عَلِیاً رضی الله عنه ناشَدَ الناسَ عَلَی المِنبَرِ: مَن سَمِعَ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟ فَقامَ اثنا عَشَرَ رَجُلًا، فَقالوا: سَمِعنا رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُهُ}}؛ السنة، ابن أبی عاصم، ص ۵۹۳، ح ۱۳۷۳.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۴-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
|
| == اهمیت حدیث غدیر == | | == اهمیت حدیث غدیر == |