آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۳: خط ۳۳:
فرضیه سوم پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستجو در [[آیات]] و [[سنت نبوی]] می‌توان دریافت بیان [[دین]]، به کلیات محدود نبوده است. [[قرآن کریم]] از برخی مسائل جزئی [[وضو]]، [[ارث]]، [[روزه]]، انواع [[طلاق]] و عدّه، مسائل [[زنان]]، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... [[سخن]] گفته است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز خود [[وضو]] گرفته، [[نماز]] خوانده، [[غسل]] کرده، [[اقدام]] به [[گرفتن زکات]] و نیز [[جزیه]] از [[اهل کتاب]] کرده، [[حدود شرعی]] را بر [[مجرمان]] پیاده، و مسئله [[ارث]] را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر [[نبوی]] انجام می‌شد، متنجسات بی‌شماری [[تطهیر]] می‌شد و... در حوزه [[عقاید]] و [[اخلاق]] نیز [[آیات]] و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر [[تبیین معارف]] جزئی در این دو حوزه ‌اند، بنابراین نمی‌توان گفت [[قرآن کریم]] یا [[سنت نبوی]] تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. [[اثبات]] فرضیۀ نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در [[اختیار]] داریم، نمی‌توان گفت تمام [[احکام]] و [[معارف دین]] ـ اعم از [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]]؛ خواه کلی و خواه جزئی ـ در عصر [[نبوی]] بیان شده است. اما فرضیه دوم صحیح و قابل [[اثبات]] است؛ زیرا [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] مؤید این فرضیه‌اند. به بیان دیگر می‌توان گفت [[قرآن کریم]]، اصول و کلیات [[معارف]] را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. اما سخن در این است که چگونه می‌توان [[دینی]] را که بخشی از [[معارف]] آن گفته نشده، [[دینی]] کمال یافته دانست؟ آیا [[اکمال دین]] با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که [[آیه اکمال]] نازل شد، مصادف با [[واقعه غدیر خم]] و [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[پیشوای مسلمانان]] پس از [[رسول خدا]] بود. بنابراین، آنچه موجب [[اکمال دین]] شد، به خاطر چنین [[انتصابی]] بود و این [[انتصاب]] به این معناست، معارفی که در عصر [[نبوی]] گفته نشده بود به وسیله [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[تشریع]]، [[تفسیر]] و تبیین شد بنابراین داشتنِ [[حق تشریع]] [[امامان]]{{ع}} با [[اکمال دین]] ناسازگار نیست. بلکه [[اکمال دین]] را معنادار می‎کند ضمن آنکه باید توجه داشت، [[اکمال دین]]، غیر از ختم [[دین]] است و آیۀ یادشده از [[اکمال دین]] [[سخن]] گفته از ‌‎این‎رو ناسازگاری میان [[اکمال دین]] و [[حق تشریع]] برای [[امام]] وجود ندارد بنابراین مقصود از [[اکمال دین]]، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات [[دین]] بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای [[اکمال دین]] چاره‎ای اندیشیده شده که از طریق آن، [[دین]] به کمال خود برسد، باز هم می‎توان از [[اکمال دین]] [[سخن]] گفت؛ پس [[آیۀ اکمال دین]] نمی‌‎تواند [[مقید]] [[آیۀ ولایت]] باشد و اگر [[دلیل]] دیگری بر تقیید پیدا نشود باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} [[حق تشریع]] [[حکم]] را دارد<ref>ر.ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.
فرضیه سوم پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستجو در [[آیات]] و [[سنت نبوی]] می‌توان دریافت بیان [[دین]]، به کلیات محدود نبوده است. [[قرآن کریم]] از برخی مسائل جزئی [[وضو]]، [[ارث]]، [[روزه]]، انواع [[طلاق]] و عدّه، مسائل [[زنان]]، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... [[سخن]] گفته است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز خود [[وضو]] گرفته، [[نماز]] خوانده، [[غسل]] کرده، [[اقدام]] به [[گرفتن زکات]] و نیز [[جزیه]] از [[اهل کتاب]] کرده، [[حدود شرعی]] را بر [[مجرمان]] پیاده، و مسئله [[ارث]] را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر [[نبوی]] انجام می‌شد، متنجسات بی‌شماری [[تطهیر]] می‌شد و... در حوزه [[عقاید]] و [[اخلاق]] نیز [[آیات]] و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر [[تبیین معارف]] جزئی در این دو حوزه ‌اند، بنابراین نمی‌توان گفت [[قرآن کریم]] یا [[سنت نبوی]] تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. [[اثبات]] فرضیۀ نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در [[اختیار]] داریم، نمی‌توان گفت تمام [[احکام]] و [[معارف دین]] ـ اعم از [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]]؛ خواه کلی و خواه جزئی ـ در عصر [[نبوی]] بیان شده است. اما فرضیه دوم صحیح و قابل [[اثبات]] است؛ زیرا [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] مؤید این فرضیه‌اند. به بیان دیگر می‌توان گفت [[قرآن کریم]]، اصول و کلیات [[معارف]] را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. اما سخن در این است که چگونه می‌توان [[دینی]] را که بخشی از [[معارف]] آن گفته نشده، [[دینی]] کمال یافته دانست؟ آیا [[اکمال دین]] با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که [[آیه اکمال]] نازل شد، مصادف با [[واقعه غدیر خم]] و [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[پیشوای مسلمانان]] پس از [[رسول خدا]] بود. بنابراین، آنچه موجب [[اکمال دین]] شد، به خاطر چنین [[انتصابی]] بود و این [[انتصاب]] به این معناست، معارفی که در عصر [[نبوی]] گفته نشده بود به وسیله [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[تشریع]]، [[تفسیر]] و تبیین شد بنابراین داشتنِ [[حق تشریع]] [[امامان]]{{ع}} با [[اکمال دین]] ناسازگار نیست. بلکه [[اکمال دین]] را معنادار می‎کند ضمن آنکه باید توجه داشت، [[اکمال دین]]، غیر از ختم [[دین]] است و آیۀ یادشده از [[اکمال دین]] [[سخن]] گفته از ‌‎این‎رو ناسازگاری میان [[اکمال دین]] و [[حق تشریع]] برای [[امام]] وجود ندارد بنابراین مقصود از [[اکمال دین]]، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات [[دین]] بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای [[اکمال دین]] چاره‎ای اندیشیده شده که از طریق آن، [[دین]] به کمال خود برسد، باز هم می‎توان از [[اکمال دین]] [[سخن]] گفت؛ پس [[آیۀ اکمال دین]] نمی‌‎تواند [[مقید]] [[آیۀ ولایت]] باشد و اگر [[دلیل]] دیگری بر تقیید پیدا نشود باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} [[حق تشریع]] [[حکم]] را دارد<ref>ر.ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.


==[[پاسخ به شبهات]] دربارۀ [[آیه]]==
==شبهات آیه ولایت==
اختلافاتی میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] دربارۀ [[آیه]] وجود دارد، [[شیعیان]] معتقدند به واسطۀ [[آیه]]، [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ثابت می‌‌شود، اما [[اهل سنت]] به واسطۀ اشکالات متعدد منکر این امر هستند. برخی از اشکالات آنها عبارت است از:  
اختلافاتی میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] دربارۀ [[آیه]] وجود دارد، [[شیعیان]] معتقدند به واسطۀ [[آیه]]، [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ثابت می‌‌شود، اما [[اهل سنت]] به واسطۀ اشکالات متعدد منکر این امر هستند. برخی از اشکالات آنها عبارت است از:  


۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش