مدیران رابط کاربری، مدیران، templateeditor
۲۴٬۵۴۹
ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[ام ایمن]]، [[خدمتکار رسول خدا]]{{صل}}، جده [[حجاج]] بود و پدرش ایمن، [[برادر]] [[مادری]] [[اسامة بن زید]] و بزرگتر از او بود<ref>بیهقی، ج۳، ص۳۸۶.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref> شرح حال حجاج را در قسم دوم - صغار [[صحابه]] - آورده است و میگوید: پدرش ایمن در [[نبرد حنین]] (سال هشتم) [[شهید]] شد. بنابراین، فرزندش حجاج، [[پیامبر]] را دیده است؛ اما [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، ج۴، ص۴۷.</ref> - که در معیارهای [[صحابی]] بودن با ابن حجر [[اختلاف]] دارد - صحابی دانستن ایمن را صحیح نمیداند؛ بنابراین، فرزندش حجاج نیز از نظر او صحابی نخواهد بود<ref>ر.ک: ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref>. | [[ام ایمن]]، [[خدمتکار رسول خدا]]{{صل}}، جده [[حجاج]] بود و پدرش ایمن، [[برادر]] [[مادری]] [[اسامة بن زید]] و بزرگتر از او بود<ref>بیهقی، ج۳، ص۳۸۶.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref> شرح حال حجاج را در قسم دوم - صغار [[صحابه]] - آورده است و میگوید: پدرش ایمن در [[نبرد حنین]] (سال هشتم) [[شهید]] شد. بنابراین، فرزندش حجاج، [[پیامبر]] را دیده است؛ اما [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، ج۴، ص۴۷.</ref> - که در معیارهای [[صحابی]] بودن با ابن حجر [[اختلاف]] دارد - صحابی دانستن ایمن را صحیح نمیداند؛ بنابراین، فرزندش حجاج نیز از نظر او صحابی نخواهد بود<ref>ر.ک: ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref>. | ||
بنا به گزارشی حجاج [[روزی]] وارد [[مسجد]] شد، نمازی خواند. که [[رکوع]] و سجودش کامل نبود. پس از اتمام [[نماز]]، [[عبدالله بن عمر]] که او را نمیشناخت، وی را فراخواند و از او خواست نمازش را دوباره بگزارد. عبدالله بن عمر پس از آن، چون مطلع شد که وی حجاج بن ایمن پسر ام ایمن بوده، گفت: اگر [[رسول خدا]]{{صل}} او را میدید، دوستش میداشت. سپس [[ابن عمر]] از [[محبت رسول خدا]]{{صل}} به [[فرزندان]] ام ایمن [[سخن]] گفت<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۸۰؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۴؛ طبرانی، ج۲۵، ص۹۰؛ ابن ابی عاصم، ج۶، ص۳۵؛ فسوی، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. | بنا به گزارشی حجاج [[روزی]] وارد [[مسجد]] شد، نمازی خواند. که [[رکوع]] و سجودش کامل نبود. پس از اتمام [[نماز]]، [[عبدالله بن عمر]] که او را نمیشناخت، وی را فراخواند و از او خواست نمازش را دوباره بگزارد. عبدالله بن عمر پس از آن، چون مطلع شد که وی حجاج بن ایمن پسر ام ایمن بوده، گفت: اگر [[رسول خدا]]{{صل}} او را میدید، دوستش میداشت. سپس [[ابن عمر]] از [[محبت رسول خدا]]{{صل}} به [[فرزندان]] ام ایمن [[سخن]] گفت<ref>ابن سعد، ج۸، ص۱۸۰؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۴؛ طبرانی، ج۲۵، ص۹۰؛ ابن ابی عاصم، ج۶، ص۳۵؛ فسوی، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. | ||
براساس برخی گزارشها، این [[دیدار]] و داستان میان عمر (نه ابن عمر) و حجاج رخ داده است<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref> که به نظر میرسد در این [[روایت]] «ابن» از ابتدای «عمر» حذف شده است و براساس برخی [[روایات]] فرعی دیگر این ماجرا برای [[محمد]]، [[فرزند]] اسامة بن زید رخ داده است<ref>بخاری، ج۴، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن ایمن بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص: ۲۸۷ .</ref> | براساس برخی گزارشها، این [[دیدار]] و داستان میان عمر (نه ابن عمر) و حجاج رخ داده است<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۳۱.</ref> که به نظر میرسد در این [[روایت]] «ابن» از ابتدای «عمر» حذف شده است و براساس برخی [[روایات]] فرعی دیگر این ماجرا برای [[محمد]]، [[فرزند]] اسامة بن زید رخ داده است<ref>بخاری، ج۴، ص۲۱۴.</ref><ref>ماخذ: ابن ابی عاصم / الأحاد و المثانی + ابن حجر / الاصابه + ابن حبان / کتاب الثقات + ابن سعد / الطبقات الکبری + بخاری / صحیح + طبرانی/ المعجم الکبیر + | ||
بیهقی، احمد بن الحسین (م۴۵۸)، السنن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴؛ فسوی، یعقوب بن سفیان (م ۲۷۷)، المعرفة والتاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۱.</ref><ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|مقاله «حجاج بن ایمن بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۳، ص: ۲۸۷.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:IM009659.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۳ (کتاب)|'''مقاله «حجاج بن ایمن بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۳''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||