حبابه والبیه در رجال و تراجم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ مهٔ ۲۰۲۲
جز (جایگزینی متن - ': <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">' به '<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">')
خط ۴۷: خط ۴۷:
*فرمود: "آن سنگ ریزه را بیاور" و با دست به سنگ‌ریزه‌ای اشاره کرد؛ آن را آوردم و آن [[حضرت]] با خاتمش آن را مُهر کرد و به من داد و فرمود: "[[حبابه والبیه]]! اگر کسی [[ادعای امامت]] کرد و توانست چنانکه دیدی، این سنگ را مهر کند، بدان که او [[امام]] است و [[اطاعت]] او [[واجب]]؛ به علاوه از او چیزی پوشیده نیست".
*فرمود: "آن سنگ ریزه را بیاور" و با دست به سنگ‌ریزه‌ای اشاره کرد؛ آن را آوردم و آن [[حضرت]] با خاتمش آن را مُهر کرد و به من داد و فرمود: "[[حبابه والبیه]]! اگر کسی [[ادعای امامت]] کرد و توانست چنانکه دیدی، این سنگ را مهر کند، بدان که او [[امام]] است و [[اطاعت]] او [[واجب]]؛ به علاوه از او چیزی پوشیده نیست".
*[[حبابه والبیه]] گوید: من آن سنگریزه را با خود داشتم تا وقتی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهید]] شد، پس نزد [[امام حسن]]{{ع}} رفتم، زمانی که بر [[مسند]] [[امیر المؤمنین]] نشسته بود و [[مردم]] از او سؤال می‌پرسیدند؛ پس به من فرمود: "[[حبابه والبیه]]! بیاور آنچه را که با خود داری"؛ پس من سنگریزه را به آن [[حضرت]] دادم و [[امام حسن]]{{ع}} بر آن مُهر کرد، چنان که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} مُهر کرده بود؛ سپس در [[مسجد]] [[رسول اکرم]]{{صل}} نزد [[امام حسین]]{{ع}}<ref>طبق حدیث حبابه والبیه، امامت سید الشهداء و امامت او بعد از برادرش، ثابت و مسلم است (اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۷).</ref> رفتم و ایشان مرا پیش خواند و مرحبا گفت و فرمود: "آیا [[دلیل]] [[امامت]] را می‌خواهی؟" گفتم: آری، آقای من؛ فرمود: "آن‌چه را با خود داری بیاور! پس سنگریزه را به آن [[حضرت]] دادم و او هم بر آن مُهر نهاد؛ بعدها نزد [[علی بن الحسین]]{{ع}} رفتم، در حالی که به خاطر [[پیری]] رعشه مرا فرا گرفته بود؛ چون که [[صد]] و سیزده سال از عمرم گذشته بود؛ پس [[امام سجاد]]{{ع}} را در حال [[رکوع]] و [[سجود]] دیدم و از دریافت [[نشانه امامت]] [[مأیوس]] شدم؛ اما آن [[حضرت]] با انگشت سبابه به من اشاره کرد و جوانیم بازگشت؛ سپس فرمود: "آنچه همراه داری، بیاور!" [[سنگریزه]] را به ایشان تقدیم کردم و ایشان هم بر آن مُهر کرد؛ پس از [[شهادت]] ایشان آن سنگریزه را به [[امام باقر]]{{ع}} دادم و آن [[حضرت]] هم آن را مُهر کرد؛ سپس بعدها که آن را به نزد [[امام صادق]] و [[امام]] [[موسی بن جعفر]] و [[امام رضا]]{{عم}} بردم، آنها هم آن را مُهر کردند؛ [[محمد بن هشام]] می‌گوید: [[حبابه والبیه]] شش ماه پس از آن قضیه هم زنده بود<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۷؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۹- ۲۱۰ (با تلخیص)؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، اربلی، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۱۲، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref>.
*[[حبابه والبیه]] گوید: من آن سنگریزه را با خود داشتم تا وقتی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهید]] شد، پس نزد [[امام حسن]]{{ع}} رفتم، زمانی که بر [[مسند]] [[امیر المؤمنین]] نشسته بود و [[مردم]] از او سؤال می‌پرسیدند؛ پس به من فرمود: "[[حبابه والبیه]]! بیاور آنچه را که با خود داری"؛ پس من سنگریزه را به آن [[حضرت]] دادم و [[امام حسن]]{{ع}} بر آن مُهر کرد، چنان که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} مُهر کرده بود؛ سپس در [[مسجد]] [[رسول اکرم]]{{صل}} نزد [[امام حسین]]{{ع}}<ref>طبق حدیث حبابه والبیه، امامت سید الشهداء و امامت او بعد از برادرش، ثابت و مسلم است (اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۷).</ref> رفتم و ایشان مرا پیش خواند و مرحبا گفت و فرمود: "آیا [[دلیل]] [[امامت]] را می‌خواهی؟" گفتم: آری، آقای من؛ فرمود: "آن‌چه را با خود داری بیاور! پس سنگریزه را به آن [[حضرت]] دادم و او هم بر آن مُهر نهاد؛ بعدها نزد [[علی بن الحسین]]{{ع}} رفتم، در حالی که به خاطر [[پیری]] رعشه مرا فرا گرفته بود؛ چون که [[صد]] و سیزده سال از عمرم گذشته بود؛ پس [[امام سجاد]]{{ع}} را در حال [[رکوع]] و [[سجود]] دیدم و از دریافت [[نشانه امامت]] [[مأیوس]] شدم؛ اما آن [[حضرت]] با انگشت سبابه به من اشاره کرد و جوانیم بازگشت؛ سپس فرمود: "آنچه همراه داری، بیاور!" [[سنگریزه]] را به ایشان تقدیم کردم و ایشان هم بر آن مُهر کرد؛ پس از [[شهادت]] ایشان آن سنگریزه را به [[امام باقر]]{{ع}} دادم و آن [[حضرت]] هم آن را مُهر کرد؛ سپس بعدها که آن را به نزد [[امام صادق]] و [[امام]] [[موسی بن جعفر]] و [[امام رضا]]{{عم}} بردم، آنها هم آن را مُهر کردند؛ [[محمد بن هشام]] می‌گوید: [[حبابه والبیه]] شش ماه پس از آن قضیه هم زنده بود<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۷؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۹- ۲۱۰ (با تلخیص)؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، اربلی، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۱۲، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref>.
*[[شیخ طوسی]] نیز می‌نویسد: [[حبابه والبیه]] تا زمان [[امام رضا]]{{ع}} زنده بود و آن [[حضرت]] نیز سنگریزه او را مُهر کرد و [[امام رضا]]{{ع}} آخرین امامی بود که او [[ملاقات]] کرد و سپس از [[دنیا]] رفت و [[امام]]{{ع}} او را در پیراهن خودش [[کفن]] کرد<ref>الغیبة، شیخ طوسی، ص۷۵ – ۷۶.</ref>. از [[رشید هجری]] هم [[نقل]] شده است: روزی من و [[سلمان]] و [[ابوعبدالرحمن بن قیس بن ورقاء]] و [[ابوالقاسم مالک بن تیهان]] و [[سهل بن حنیف]] در [[مدینه]] در حضور [[امیرالمؤمنین]] بودیم؛ ناگاه [[حبابه والبیه]] آن [[حضرت]] وارد شد، در حالی که بر سرش منقلی بود شبیه غربالی که گندم را باد می‌دهند و در میان آن، میوه‌های درازی بود و [[قرآنی]] آویخته در گردن داشت تسبیحی از سنگریزه در دستش بود. پس [[سلام]] کرد و بسیار گریست و گفت: "ای [[امیرالمؤمنین]]! آه از آن وقتی که از دست ما بروی؛ و وای از زمانی که از میان ما پنهان شوی! و وای از آن غنیمتی که وجود تو است و از دست ما برود... همانا من گفته‌ام را با [[یقین]] می‌گویم؛ من تو را [[ملاقات]] کرده‌ام، در حالی که تو میدانی چه اراده‌ای دارم"؛
*[[شیخ طوسی]] نیز می‌نویسد: [[حبابه والبیه]] تا زمان [[امام رضا]]{{ع}} زنده بود و آن [[حضرت]] نیز سنگریزه او را مُهر کرد و [[امام رضا]]{{ع}} آخرین امامی بود که او [[ملاقات]] کرد و سپس از [[دنیا]] رفت و [[امام]]{{ع}} او را در پیراهن خودش [[کفن]] کرد<ref>الغیبة، شیخ طوسی، ص۷۵ – ۷۶.</ref>. از [[رشید هجری]] هم [[نقل]] شده است: روزی من و [[سلمان]] و [[ابوعبدالرحمن بن قیس بن ورقاء]] و [[ابوالهیثم مالک بن تیهان]] و [[سهل بن حنیف]] در [[مدینه]] در حضور [[امیرالمؤمنین]] بودیم؛ ناگاه [[حبابه والبیه]] آن [[حضرت]] وارد شد، در حالی که بر سرش منقلی بود شبیه غربالی که گندم را باد می‌دهند و در میان آن، میوه‌های درازی بود و [[قرآنی]] آویخته در گردن داشت تسبیحی از سنگریزه در دستش بود. پس [[سلام]] کرد و بسیار گریست و گفت: "ای [[امیرالمؤمنین]]! آه از آن وقتی که از دست ما بروی؛ و وای از زمانی که از میان ما پنهان شوی! و وای از آن غنیمتی که وجود تو است و از دست ما برود... همانا من گفته‌ام را با [[یقین]] می‌گویم؛ من تو را [[ملاقات]] کرده‌ام، در حالی که تو میدانی چه اراده‌ای دارم"؛
*سپس آن [[حضرت]] دست راستش را به سوی او دراز کرد و ریگ‌ها را از وی گرفت؛ ریگ‌های سفیدی که می‌درخشید؛ پس انگشترش را از دست بیرون آورد و ریگ‌ها را مُهر کرد و فرمود: "ای [[حبابه والبیه]]! این، خواسته توست؟" گفت: "آری به [[خدا]] ای [[امیر المؤمنین]]! همین را [[اراده]] کردم؛ چون که شنیدم بعد از تو شیعیانت [[اختلاف]] یافته، پراکنده می‌شوند، پس من این [[برهان]] را می‌خواستم تا همراه من باشد؛ البته اگر بعد از تو زنده باشم. و ای کاش [[خاندان]] و [[اهل]] من [[قربانی]] تو شوند! هنگامی که [[شیعیان]] تو درباره جانشینت [[شک]] کنند. من این ریگ‌ها را خواهم آورد و اگر آن [[جانشین]] تو هم ریگ‌ها را مُهر کند، چنان که شما مُهر کردید، خواهم دانست که او [[جانشین]] توست؛ امیدوارم درین باره درنگی نکنم"؛
*سپس آن [[حضرت]] دست راستش را به سوی او دراز کرد و ریگ‌ها را از وی گرفت؛ ریگ‌های سفیدی که می‌درخشید؛ پس انگشترش را از دست بیرون آورد و ریگ‌ها را مُهر کرد و فرمود: "ای [[حبابه والبیه]]! این، خواسته توست؟" گفت: "آری به [[خدا]] ای [[امیر المؤمنین]]! همین را [[اراده]] کردم؛ چون که شنیدم بعد از تو شیعیانت [[اختلاف]] یافته، پراکنده می‌شوند، پس من این [[برهان]] را می‌خواستم تا همراه من باشد؛ البته اگر بعد از تو زنده باشم. و ای کاش [[خاندان]] و [[اهل]] من [[قربانی]] تو شوند! هنگامی که [[شیعیان]] تو درباره جانشینت [[شک]] کنند. من این ریگ‌ها را خواهم آورد و اگر آن [[جانشین]] تو هم ریگ‌ها را مُهر کند، چنان که شما مُهر کردید، خواهم دانست که او [[جانشین]] توست؛ امیدوارم درین باره درنگی نکنم"؛
*[[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! ای [[حبابه والبیه]] تو با این ریگ‌ها فرزندم [[حسن]]، [[حسین]]، [[علی بن الحسین]]، [[محمد بن علی]]، [[جعفر بن محمد]]، [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] را [[ملاقات]] می‌کنی و پیش هر یک از آنان که بروی، ریگ‌ها را از تو می‌خواهند و با همین [[انگشتر]] آنها را مُهر می‌کنند؛ سپس در نزد [[علی بن موسی الرضا]] از آن [[حضرت]] درباره [[امامت]] آن [[حضرت]] برهانی بزرگ می‌بینی و سپس [[مرگ]] را [[اختیار]] می‌کنی و تو می‌میری و او متولی [[دفن]] و [[کفن]] و [[غسل]] تو می‌شود و بر فراز قبرت می‌ایستد و بر تو [[نماز]] می‌گزارد و من به تو مژده می‌دهم که تو با [[زنان]] [[مؤمن]]، همراه با [[مهدی]]{{ع}} هستی که از [[نسل]] من است؛ هنگامی که [[خدا]] امر او را آشکار کند". پس [[حبابه والبیه]] [[گریه]] کرد و گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]] اگر [[فضل]] [[خدا]] و [[فضل]] [[رسول]] و [[فضل]] تو نباشد چگونه این امر برای [[پیروان]] [[سست]] [[عقیده]] و [[سست]] [[یقین]] و کم [[کردار]] تو ممکن است؟ ای [[امیرالمؤمنین]]! درست است که جز تو کسی [[جانشین پیامبر]] نیست، پس برای من [[دعا]] کن که [[خدا]] مرا بدین [[عقیده]] پا بر جا نگهدارد و در این باره [[آزمایش]] و از این [[عقیده]] [[گمراه]] نشوم؛ پس [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای او [[دعا]] کرد او [[شب]] را به خوبی به بامداد رساند.
*[[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! ای [[حبابه والبیه]] تو با این ریگ‌ها فرزندم [[حسن]]، [[حسین]]، [[علی بن الحسین]]، [[محمد بن علی]]، [[جعفر بن محمد]]، [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] را [[ملاقات]] می‌کنی و پیش هر یک از آنان که بروی، ریگ‌ها را از تو می‌خواهند و با همین [[انگشتر]] آنها را مُهر می‌کنند؛ سپس در نزد [[علی بن موسی الرضا]] از آن [[حضرت]] درباره [[امامت]] آن [[حضرت]] برهانی بزرگ می‌بینی و سپس [[مرگ]] را [[اختیار]] می‌کنی و تو می‌میری و او متولی [[دفن]] و [[کفن]] و [[غسل]] تو می‌شود و بر فراز قبرت می‌ایستد و بر تو [[نماز]] می‌گزارد و من به تو مژده می‌دهم که تو با [[زنان]] [[مؤمن]]، همراه با [[مهدی]]{{ع}} هستی که از [[نسل]] من است؛ هنگامی که [[خدا]] امر او را آشکار کند". پس [[حبابه والبیه]] [[گریه]] کرد و گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]] اگر [[فضل]] [[خدا]] و [[فضل]] [[رسول]] و [[فضل]] تو نباشد چگونه این امر برای [[پیروان]] [[سست]] [[عقیده]] و [[سست]] [[یقین]] و کم [[کردار]] تو ممکن است؟ ای [[امیرالمؤمنین]]! درست است که جز تو کسی [[جانشین پیامبر]] نیست، پس برای من [[دعا]] کن که [[خدا]] مرا بدین [[عقیده]] پا بر جا نگهدارد و در این باره [[آزمایش]] و از این [[عقیده]] [[گمراه]] نشوم؛ پس [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای او [[دعا]] کرد او [[شب]] را به خوبی به بامداد رساند.
۲۱۸٬۸۸۲

ویرایش